مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۶۱.
۱۶۲.
۱۶۳.
۱۶۴.
۱۶۵.
۱۶۶.
۱۶۷.
۱۶۸.
۱۶۹.
۱۷۰.
۱۷۱.
۱۷۲.
۱۷۳.
۱۷۴.
۱۷۵.
۱۷۶.
۱۷۷.
۱۷۸.
۱۷۹.
۱۸۰.
مدل سازی ساختاری تفسیری
منبع:
شهر ایمن سال ۵ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱۹
17 - 34
حوزههای تخصصی:
وجود نفت و گاز و سایر منابع فسیلی به عنوان ثروت های خدادادی در ایران، نقش قابل توجهی در روند توسعه این کشور دارد. یکی از عوامل اساسی در راستای بهره برداری بهبنه از این میادین نفتی و گازی، در اختیار داشتن تکنولوژی های مرتبط با این حوزه است. برای کاستن فاصله تکنولوژی بین کشورهای توسعه یافته و کشورهای درحال توسعه، انتقال تکنولوژی بعنوان یکی از گزینه های کاهش شکاف فناوری در نظر گرفته می شود. هدف این مطالعه، ارائه مدل مناسب انتقال تکنولوژی در حوزه فراساحل نفت و گاز می باشد. در این پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری غیراحتمالی هدفمند، 18 نمونه انتخاب شده است. در ابتدا با انجام مصاحبه با این خبرگان و سپس بهره گیری از تکنیک کیفی تحلیل تم، 8 عامل موثر بر انتقال تکنولوژی مناسب شناسایی شدند. در گام بعدی با استفاده از روش مدل سازی ساختاری تفسیری مدل نهایی پژوهش ارائه گردید. این مدل دارای 5 سطح بوده که به ترتیب اهمیت، سطح پنجم: عوامل دولتی، عوامل مالی و اقتصادی، سطح چهارم: ماهیت تکنولوژی، سطح سوم: ویژگی های سازمان انتقال دهنده، سطح دوم: مدیریت و رهبری، منابع انسانی و سطح اول: ویژگی های سخت افزاری و نرم افزاری سازمان گیرنده تکنولوژی می باشند. در نهایت به منظور بهبود و تسهیل در فرایند انتقال تکنولوژی پیشنهاداتی ارائه گردید.
مدل سازی عوامل مؤثر بر پذیرش فناوری آر.اف.آی.دی در کتابخانه (نمونه موردی: کتابخانه دانشگاه علوم پزشکی بوشهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: فناوری شناسایی با امواج رادیوییآر.اف.آی.دی دارای رشد شتابان و کاربردهای گسترده ای برای صنابع و خدمات است. این فناوری سیستمی نوآورانه و خودکار برای مدیریت هوشمند کتابخانه فراهم می کند. موفقیت در کاربردهای سازمانی این فناوری در کتابخانه، نیازمند پذیرش و استفاده درست آن از سوی کاربران خواهد بود. هدف از این پژوهش شناسایی مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر پذیرش فناوری آر.اف.آی.دیاز سوی کارکنان کتابخانه ها و شناسایی روابط موجود میان آنها با بهره گیری از مدل سازی ساختاری تفسیری و در نهایت ارائه یک مدل ساختاری تفسیری است.
روش: در این پژوهش با بازخوانی پیشینه نظری فناوری شناسایی با امواج رادیویی، عامل های مؤثر بر پذیرش آن از سوی کاربران شناسایی و با به کارگیری تکنیک مدل سازی ساختاری تفسیری، مدل سازی شده است. ابزار کاربردی برای جمع آوری داده ها، پرسشنامه است. شناسایی ارتباط بین متغیرها اغلب به اطلاعات، میزان آشنایی و تجربه کارکنان با فناوری در سازمان مورد مطالعه بستگی دارد. جامعه آماری پژوهش، تمامی کارکنان کتابخانه دانشگاه علوم پزشکی استان بوشهر بودند که با فناوری آر.اف.آی.دی سروکار داشتند. به این منظور پرسشنامه ها در جامعه آماری مورد نظر توزیع و جمع آوری شد.
یافته ها: نتایج این پژوهش نشان می دهد که عامل نگرش نسبت به فناوری، عامل بنیادینی در پذیرش این فناوری از سوی کارکنان کتابخانه هاست. داشتن نگرش مثبت نسبت به فناوری، به موقعیتی رهنمون می شود که در آن آر.اف.آی.دی به عنوان فناوری سودمندی در دسترسی به اطلاعات مورد نیاز پذیرفته خواهد شد. از سوی دیگر، این خود نیز تأثیرش را بر سودمند دانستن فناوری نشان می دهد که سبب کاهش مقاومت کارکنان در پذیرش فناوری می شود.
مدل سازی ساختاری تفسیری عناصر مؤثر بر تقویت و نگهداری از تجهیزات مبلمان شهری باهدف کاهش رفتارهای وندالیسم شهری در شهر سمنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و توسعه فضای شهری سال دهم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۲۲)
149 - 169
حوزههای تخصصی:
اهمیت نگهداری از مبلمان شهری در بسیاری از شهرهای کشور به عنوان یکی از موضوعات مهم برنامه ریزان و زیبا سازان شهری موردتوجه است. توجه کافی به عناصری همانند طراحی مناسب، ابعاد، جایابی و نظارت های مناسب می تواند در کاهش رفتارهای مخرب اثرگذار باشد. به همین منظور این تحقیق باهدف شناسایی بهتر این عناصر تلاش کرده است تا مدل مناسبی را دراین خصوص طراحی و در اختیار برنامه ریزان و زیبا سازان شهری قرار دهد. این تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت توصیفی – همبستگی است. جامعه آماری تحقیق افراد بالای 18 سال ساکن در شهر سمنان در سال 1401 بود و نمونه آماری در بخش دلفی، تعداد 11 نفر خبره از بین خبرگان دانشگاهی و مسئولان سازمان زیباسازی شهری سمنان است. برای آزمون مدل در نمونه آماری بزرگ تر افراد بالای 18 سال ساکن در شهر سمنان به تعداد 386 نفر انتخاب شدند. داده های لازم از طریق ابزار پرسش نامه محقق ساخته گردآوری شد. تجزیه وتحلیل دادهها از طریق نرم افزار SPSS و تکنیک های دلفی و مدل سازی ساختاری تفسیری انجام شد. نتایج تحقیق نشان داد که عناصر مؤثر بر تقویت و نگهداری از تجهیزات مبلمان شهری شامل 4 بعد اصلی طراحی، نظارت، عوامل روانی و جایابی مناسب با 16 مؤلفه است. در بخش مدل سازی ساختاری تفسیری نیز مشخص شد، القای حس تعلق تأثیرگذارترین عامل و عوامل شکل، تناسب با نیازها، علائم هشداردهنده، رفع سریع عیوب، همخوانی با محیط، پاسخ به نیازها و سهولت استفاده تأثیرپذیرترین هستند. همچنین نتایج نشان داد هر 4 بعد شناسایی شده توانایی کاهش رفتارهای وندالیسمی را دارد و دراین بین بیشترین تأثیر را عوامل روانی با میزان تأثیر 37/0 بر کاهش رفتارهای وندالیسمی دارد.
واکاوی و صورت بندی آسیب های ساختاری نظام قضایی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ساختارها و فرایندها در هر سازمان مهم ترین بعد آن سازمان محسوب شده و به عبارتی نرم افزار سازمان ها جهت انجام مأموریت هایشان هستند. دستگاه قضا، با مأموریت خطیر حق گستری و تحقق عدالت در جامعه، دارای ساختارها و فرایندهایی پیچیده و چندبعدی بوده و بر مبنایِ همین ساختارها و فرایندها، این مأموریت خطیر را پیش می برد. در واقع باید گفت که اثربخشی قوه قضائیه به مثابه حلقه بازخوردِ نظام حکمرانی کشور، اثری مستقیم بر کلیت کارآمدی نظام خواهد داشت، و لذا شناسایی مستمر آسیب های موجود در ساختارها و فرایندهای قوه قضائیه می تواند موجب ارتقای عملکرد حکمرانی قضایی و به تبع آن، نظام حکمرانی کشور شود. پژوهش حاضر با هدف شناسایی آسیب های ساختاری قوه قضائیه انجام شده؛ و پس از مطالعه سند تحول قضایی، و مصاحبه با قضات و خبرگان، 83 آسیب ساختاری احصا و در قالب 11 مقوله کلی طبقه بندی شدند. در گام بعد با استفاده از مدل سازی ساختاری تفسیری و تحلیل میک مک به اولویت بندی و طبقه بندی آن ها پرداخته و مشخص شد که چهار آسیب تخصصی نبودن رسیدگی ها و آیین نامه های دادرسی؛ نبود شفافیت نسبی در فرایندهای دادرسی؛ عدم وجود سازوکارهای مناسب جهت بازخوردگیری، یادگیرندگی و هوشمندی نظام قضایی، و ضعف در نظام بودجه ریزی و تخصیص منابع مالی؛ جز اثرگذارترین آسیب های ساختاری موجود در دستگاه قضا بوده و نبود سازوکارهای فرایندی منسجم در راستای کاهش اطاله دادرسی که مهم ترین مسئله مبتلا به دستگاه قضا است، جز اثرپذیرترین آسیب شناسایی شده است که قوه قضائیه برای رفع آن باید آسیب های یازده گانه در سطوح بالاتر را برطرف کرده و از این رهگذر به کاهش اطاله دادرسی دست یابد.
مدلسازی توسعه ظرفیت جذب دانش در شتاب دهنده های استارتاپ با رویکرد ساختاری-تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت دانش سازمانی سال ششم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۳
113 - 150
حوزههای تخصصی:
موفقیت شتاب دهنده ها مستلزم رشد و بهبود مستمر ظرفیت جذب دانش از منابع درون و برون سازمانی است. در همین راستا پژوهش حاضر با هدف مدلسازی توسعه ظرفیت جذب دانش در شتاب دهنده های استارتاپ انجام گرفت. این پژوهش براساس هدف یک مطالعه کاربردی-توسعه ای است و براساس روش گردآوری داده ها یک مطالعه غیرآزمایشی (توصیفی) از نوع پیمایش مقطعی می باشد. همچنین در این مطالعه از روش پژوهش آمیخته (کیفی-کمی) استفاده شد. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی پرسشنامه ISM بود. برای اعتبارسنجی بخش کیفی از ضریب هولستی استفاده شد. جامعه مورد مطالعه این پژوهش، شامل مدیران شتاب دهنده های استارتاپ است که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و با 15 مصاحبه به اشباع نظری دست پیدا شد. برای تحلیل داده ها در بخش کیفی از روش تحلیل کیفی مضمون و نرم افزار Nvivo استفاده شد. سپس با استفاده از روش مدلسازی ساختاری-تفسیری به ارائه مدل پژوهش پرداخته شد. . در آخر با استفاده از تحلیل MICMACنوع متغیرها با توجه به اثرگذاری و تاثیر پذیری بر سایر متغیرها مشخص شده است، یافته های پژوهشی نشان داد توانمندی منابع انسانی تاثیرگذارترین مولفه می بشاد و در سطح 4 قرار گرفته است در نتیجه برای هرگونه برنامه و اقدام برای ارتقای ظرفیت جذب دانش در شتاب دهنده ها باید به نقش کلیدی و پایه ای این عامل توجه شود. این مولفه در ارتقای طرفیت جذب دانش در شتاب دهنده ها دارای قدرت نفوذ بالا و وابستگی پایینی می باشد و جزء اولویت های اقدام در توسعه جذب دانش در شتاب دهنده های استارتاپ می باشد.
مدل سازی ساختاری تفسیری (ISM) عوامل اقتصادی-اجتماعی مؤثر بر سرقت های خشن در استان خوزستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (فردوسی مشهد) سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
213 - 246
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر افزایش سرقت های خشن به عنوان یکی از انواع جرایم خشن توجه اندیشمندان و پژوهشگران حوزه جامعه شناسی را جلب کرده است. سرقت های خشن، کیفیت زندگی، ثبات اجتماعی، احساس امنیت اجتماعی کنشگران اجتماعی را در سطوح مختلف تهدید کرده که به نوبه ی خود شاخص های توسعه اجتماعی را در ابعاد مختلف متأثر می کند؛ بر این اساس، هدف اصلی پژوهش حاضر شناسایی عوامل اقتصادی- اجتماعی مؤثر بر سرقت های خشن در استان خوزستان بود. در این پژوهش از روش کیفی و رویکرد مدل سازی ساختاری تفسیری استفاده شد و یافته های پژوهش با استفاده از نرم افزار میک مک تحلیل شد. مشارکت کنندگان پژوهش حاضر 33 نفر از خبرگان انتظامی استان خوزستان، اساتید جامعه شناسی، روان شناسی و اقتصاد دانشگاه شهید چمران اهواز بودند. در تحقیق حاضر برای انتخاب موردها از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد. معیارهای ورود افراد به مطالعه، داشتن تخصص و اطلاعات کافی درباره سرقت های خشن بوده و شرط توقف فرایند گردآوری داده ها، اجماع نظر متخصصان درباره موضوع و اشباع نظری بود. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که میزان سرقت های خشن در استان خوزستان (از منظر خبرگان) در حد زیاد بود. رتبه بندی عوامل شناسایی شده با استفاده از نرم افزار میک مک نشان داد که مهم ترین عوامل سرقت های خشن در استان خوزستان به ترتیب آنومی اجتماعی (رتبه اول)، فقر فرهنگی (رتبه دوم)، عادی شدن سرقت در بین سارقان (رتبه سوم)، اعتیاد به موادمخدر (رتبه چهارم)، نابرابری اقتصادی-اجتماعی (رتبه پنجم) و فقر و بیکاری در استان (رتبه ششم) است.
ارایه مدلی جامع درجهت پیاده سازی مدیریت ارتباط با دانشجو با رویکرد تلفیقی مدل سازی ساختاری تفسیری و مدل سازی معادلات ساختاری (مورد مطالعه: دانشگاه یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: امروزه مشتری مداری و رضایت مشتری نه به عنوان یک استراتژی بلکه به شکل یک قانون درآمده است به طوری که عدم رعایت آن سبب حذف سازمان از صحنه ی رقابت خواهد شد. در کسب و کار نوین ایجاد و مدیریت ارتباط با مشتری شاه بیت غزل رقابت در این کارزار می باشد. به کارگیری این مفهوم در آموزش عالی به عنوان مهد پرورش نیروی انسانی متخصص، منجر به ایجاد مفهومی نو به نام مدیریت ارتباط با دانشجو می شود. هدف: این پژوهش با به کارگیری مدلسازی ساختاری تفسیری در کنار مدلسازی معادلات ساختاری ضمن ارائه چارچوب نوین در طراحی مدل ، به ترسیم نقشه ای جامع در جهت پیاده سازی سیستم مدیریت ارتباط با دانشجو پرداخته است. روش: این پژوهش از نوع توصیفی و کاربردی است، و با روش پیمایش تک مقطعی و میدانی انجام گرفته است. جامعه آماری این تحقیق را دانشجویان کارشناسی بالاتر از ترم سوم دانشگاه یزد، تشکیل می دهند. که بر اساس حجم نمونه محاسبه شده، 149 نفر به صورت تصادفی انتخاب و مورد پیمایش قرار گرفتند. به منظور بسط مفهوم مدیریت ارتباط با دانشجو پرسشنامه تحقیق با استفاده از تحلیل عاملی و آلفای کرونباخ بررسی و استاندارد گردید. سپس با استفاده از مدلسازی ساختاری تفسیری مدل جامعی از سطوح و ارتباط بین ابعاد مدیریت ارتباط با دانشجو در جهت پیاده سازی آن ترسیم شد که به منظور تأیید آماری و اعتبار سنجی آن، از روش حداقل مربعات جزئی استفاده شده است. یافته ها: یافته های تحقیق شش بُعد نیازشناسی، کارکنان، راهبردی، رویه ها و ضوابط، زیرساخت های فناورانه و فرآیند را به عنوان ابعاد مفهوم مدیریت ارتباط با دانشجو معرفی می کند که از طریق 36 شاخص، امکان ارزیابی و پیاده سازی این مفهوم را محقق می نماید. از سوی دیگر مدل اولیه ی تحقیق با استفاده از مدلسازی ساختاری تفسیری در پنج سطح ترسیم شد و صحت آن از طریق مدل یابی معادلات ساختاری تأیید گشت. نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاکی از آن است رؤسای دانشگاهی به منظور پیاده سازی مفهوم مورد مطالعه، ابتدا بایستی به آماده سازی مؤلفه های مرتبط با ابعاد "نیازشناسی" و "راهبرد" که زیربنای مدل پیاده سازی سیستم مدیریت ارتباط با دانشجو می باشند توجه کنند. همچنین به کارگیری مدلسازی ساختاری تفسیری در کنار مدلسازی معادلات ساختاری می تواند چارچوب نوینی را در ساخت مدل تبیین کند.
تدوین مدل کیفیت بخشی به آموزش های سازمانی مبتنی بر رویکرد مدل سازی ساختاری تفسیری (مطالعه موردی صنایع استان یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه ریزی آموزشی دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۹
124 - 106
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، شناسایی و مدل سازی عوامل مؤثر بر کیفیت دوره های آموزشی ضمن خدمت کارکنان صنایع استان یزد بود. روش پژوهش، مطالعه موردی و جامعه آماری پژوهش اعضای هیات علمی و مدیران نیروی انسانی صنایع بودند که از بین آن ها 21 نفر به صورت هدفمند انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه خود تعاملی محقق ساخته بود و به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از تکنیک مدل سازی ساختاری تفسیری برای سطح بندی عوامل مؤثر استفاده شد. جهت سنجش روایی از ملاک روایی محتوایی استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که 11 عامل به عنوان عوامل نهایی مؤثر بر کیفیت دوره های آموزش ضمن خدمت صنایع به حساب می آیند. همچنین تحلیل حاصل از داده ها به سطح بندی مدل به 8 سطح منجر شد. سطح هشتم مدل، شامل توجه به نیازهای کارکنان؛ سطح هفتم، تخصص مدرسین و تدوین کنندگان دوره ها و حمایت مدیریتی و اجرایی؛ سطح ششم، استمرار دوره های ضمن خدمت؛ سطح پنجم، مناسب بودن محتوای آموزشی ارائه شده و مشارکت مدرسین و کارکنان در فرایند طراحی دوره؛ سطح چهارم، ارتباط دوره آموزش با محیط واقعی کار و کیفیت تجهیزات آموزشی؛ سطح سوم، بکارگیری شیوه های تدریس مناسب، سطح دوم؛ ارزیابی مستمر و مناسب کارکنان و در نهایت سطح اول، بر انگیختن کارکنان در امر یادگیری است.
ارزیابی مؤلفه های زیست پذیری اجتماعی و مدل سازی ساختاری تفسیری آن ها (موردمطالعه: شهر قاین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جغرافیایی مناطق خشک دوره ۱۲ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۵
14 - 35
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، سنجش وضعیت زیست پذیری اجتماعی در شهر قاین و مدل سازی ساختاری تفسیری مؤلفه های زیست پذیری اجتماعی است. این تحقیق، جزو تحقیقات پیمایشی است و ابزار اصلی گردآوری داده ها، پرسشنامه است. جامعه ی آماری پژوهش، شهروندان بالای 15 سال شهر قاین و نمونه ی مورد بررسی 360 نفر است که به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. برای سنجش وضعیت شاخص های زیست پذیری اجتماعی از روش T تک نمونه ای استفاده شد. در بخش دیگر تحقیق با بهره گیری از روش مد ل سازی ساختاری تفسیری (ISM) روابط درونی مؤلفه های زیست پذیری اجتماعی مشخص و به صورت یکپارچه تحلیل شد. برای انجام تحلیل ساختاری-تفسیری از نظر متخصصان مرتبط با موضوع که به شیوه ی نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند، استفاده گردید. نتایج تحقیق نشان داد که طبق تحلیل T تک نمونه ای، میانگین شاخص های امنیت و تعلق مکانی، بالاتر از حد متوسط؛ شاخص آگاهی و آموزش در حد متوسط؛ و شاخص های تعاملات اجتماعی، اعتماد، همبستگی و مشارکت اجتماعی در حد پایینی قرار دارند. درمجموع، میانگین زیست پذیری اجتماعی نیز در این شهر در حد متوسط ارزیابی می شود. همچنین نتایج حاصل از مدل ساختاری تفسیری زیست پذیری اجتماعی 4 سطح از مؤلفه ها را نشان داد. در بین این مؤلفه ها، حس تعلق مکانی و همبستگی اجتماعی، اساسی ترین مؤلفه های مؤثر بر زیست پذیری اجتماعی شهری است که باید در سطح اول بر آن ها تأکید شود. به عبارتی دیگر، هرگونه اقدام برای ایجاد زیست پذیری اجتماعی، مستلزم زمینه سازی برای ارتقاء این مؤلفه هاست.
بررسی تحلیلی پیشایندهای نوآوری در آژانس های گردشگری استان گیلان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری و توسعه سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۳۷)
257 - 270
حوزههای تخصصی:
صنعت گردشگری، به منزله بزرگ ترین مولد اقتصادی جهان در دهه اخیر، گزینه مناسبی برای رشد و توسعه جوامع به شمار می رود. برندگان این صنعت شرکت هایی خواهند بود که خالق ایده های نوآورانه هستند و از آن به مثابه مزیت رقابتی برجسته استفاده کنند. بر این اساس، پژوهش حاضر قصد دارد، با نگرشی نظام مند، پیشایند های نوآوری در شرکت های گردشگری استان گیلان را بررسی کند. روش پژوهش به کاررفته از نوع توصیفی و هدف آن کاربردی است. برای گردآوری داده های پژوهش از ابزار پرسش نامه استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش شامل ۱۳ نفر از خبرگان دانشگاهی و سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری شهرستان فومن است. پس از شناسایی 32 پیشایند های نوآوری با مطالعه مبانی نظری، این پیشایند ها در قالب پرسش نامه به اختیار خبرگان داده شدند و، پس از اجرای روش دلفی، 1۵ مؤلفه نهایی برای اجرای مدل سازی ساختاری تفسیری (ISM) استفاده شدند. براساس نتایج، پیشایند های نوآوری در شش گروه سطح بندی شدند. یافته ها نشان می دهد که پیشایند چابکی روش های نوآوری در سطح 1، نوآوری باز، درگیری در فرایند نوآوری، مهارت فکری، ارتباط منسجم متخصصان و به کارگیری تکنیک های خلاقیت در سطح 2، محیط کاری و حل تعارض در سطح 3، شناخت رقبا، تخصصی سازی و تجزیه وتحلیل خلاقانه نیازمندی ها در سطح ۴، رهبری نوآوری، شناخت بازار و ترکیب گروه در سطح ۵ و نهایتاً مدیریت پورتفولیو در سطح ۶ قرار گرفتند. نهایتاً، این پیشایندها در ماتریس MICMAC ارزیابی و از نظر قدرت نفوذ و وابستگی تحلیل شدند.
ارائه مدل ساختاری کاهش نفرت از برند در صنعت لوازم خانگی ایران با رویکرد ترکیبی فراترکیب و مدل سازی ساختاری تفسیری
حوزههای تخصصی:
در گذشته، محققان حوزه مدیریت برند بیشتر به جنبه ها و نگرش های مثبت نسبت به برند توجه داشته اند. اما امروزه، تأثیرات منفی مشتریان نسبت به برند و درک منفی از آن بیشتر مورد توجه قرار گرفته است، زیرا این موضوع می تواند سودآوری سازمان ها و رضایت مشتریان را افزایش دهد. هدف این پژوهش، ارائه مدلی مفهومی برای کاهش نفرت از برند در میان مشتریان است. در این پژوهش، در ابتدا با توجه به رویکرد فراترکیب، با جستجو در پایگاه اسکوپوس و استفاده از واژگان کلیدی مرتبط با نفرت از برند، 488 مقاله یافت شد. با حذف مقالات نامرتبط و نامطلوب بر اساس چرخه صورت گرفته در نهایت 91 مقاله مرتبط باقی ماند. در این بررسی، 10 عامل مؤثر بر کاهش نفرت از برند شناسایی شد و با نظرات 13 خبره و استفاده از تکنیک مدل سازی ساختاری تفسیری، مدل مفهومی به منظور کاهش نفرت از برند در صنعت لوازم خانگی ایران طراحی گردید. نتایج پژوهش نشان می دهد که عوامل کیفیت ارتباطات، پاسخگویی به شکایات و خدمات پس از فروش به عنوان عوامل زیر بنایی مدل شناخته می شوند. بهبود این عوامل می تواند ساختار کاهش نفرت از برند را تقویت کند. این یافته ها با پژوهش های قبلی همخوانی دارد و نشان می دهد که توجه به مسائل زیست محیطی و بهبود آن ها تاثیر مثبتی بر مسئولیت اجتماعی برند، بروز بودن محصول و تحویل به موقع دارد. این عوامل می توانند تجربه مشتری را بهبود بخشند و تناسب قیمت و کیفیت را بهتر درک کنند، که در نهایت منجر به تبلیغات دهان به دهان مثبت و کاهش نفرت از برند خواهد شد.این پژوهش به مدیران صنعت لوازم خانگی پیشنهاد می کند تا با تمرکز بر عوامل پایه ای و توجه به مسائل زیست محیطی، در کاهش نفرت از برند موفق تر عمل کنند. یافته های این پژوهش سرنخ های مهمی برای پژوهشگران علاقه مند به این حوزه فراهم می کند تا با شناخت بهتر این عوامل، مدل های مفهومی پویاتری را ارائه دهند.
طراحی مدل شبکه سازی مسیرشغلی با رویکرد ساختاری تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۸۹
186 - 216
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر شناسایی و سطح بندی عوامل مؤثر بر رفتار شبکه سازی مسیرشغلی می باشد.
روش: این پژوهش تحقیقی آمیخته با رویکرد کیفی _ کمی است. از مطالعات کتابخانه ای به منظور بررسی مبانی نظری و از مصاحبه نیمه ساختاریافته به منظور جمع آوری داده ها و پرسشنامه برای گردآوری نظرات خبرگان دانشگاهی استفاده شده است. از تحلیل مضمون به منظور شناسایی عوامل استفاده شد. در قسمت کیفی از مدیران سازمان های دولتی استان قم با روش نمونه گیری هدفمند، 15 نفر به منظور شناسایی عوامل انتخاب گردید. در قسمت کمی از اساتید دانشگاه پردیس فارابی و دانشگاه قم با روش نمونه گیری گلوله برفی، 14 نفر به منظور اعتبارسنجی عوامل و همچنین مقایسه دو به دو عوامل انتخاب گردید.
یافته ها: براساس یافته های پژوهش حاضر، 31 کد در 8 عامل دسته بندی شدند. اعتبار تمامی عوامل با ضریب لاوشه تایید و از روش مدل سازی ساختاری تفسیری به منظور سطح بندی 8 عامل استفاده شد. در نهایت 8 عامل در 5 سطح اولویت بندی شدند؛ انتصابات سفارشی و برندسازی شخصی کاذب در سطح اول، ایجاد شبکه های ارتباطی سمی در سطح دوم، بی اعتمادی کارکنان به سازوکارها در سطح سوم، تصمیم سازی گروه های ذی نفوذ در سطح چهارم، نظارت ناکارآمد، ضوابط و قوانین مبهم و سبک مدیریت ارشد در سطح پنجم قرار گرفتند.
نتایج: براساس یافته های پژوهش هریک از عوامل مرتبط با شبکه سازی مسیرشغلی می تواند موفقیت کارکنان را در ارتقاء شغلی در پی داشته باشد. بنابراین لازم است مدیران سازمان به منظور حفظ و نگهداشت نیروی انسانی کارآمد با استفاده از سازوکار مناسب در راستای بهسازی رشد و پیشرفت کارکنان شایسته اقدام نمایند.
بررسی تأثیر تکنولوژی زنجیره بلوکی در حل چالش های زنجیره تأمین غذای حلال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بهره وری سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۹
243 - 283
حوزههای تخصصی:
مهم ترین نگرانی در زنجیره تأمین غذای حلال یکپارچگی حلال بودن آن است. در زنجیره های تأمین غذای حلال برای اعتماد مصرف کنندگان از سیستم های ردیابی براساس فناوریهای نوظهور استفاده می شود. برای کاهش چالش های زنجیره تأمین غذای حلال، از فناوری زنجیره بلوکی برای بهبود شفافیت و یکپارچگی بیشتر آن استفاده می شود. در این مطالعه به کمک مرور ادبیات و نظر کارشناسان پس از شناسایی قابلیت ها، کارکردها و مشخصات فنی زنجیره بلوکی در زنجیره تأمین غذای حلال روابط بین این معیارها با استفاده از روش مدل سازی ساختاری تفسیری مشخص و چارچوبی برای کاربرد زنجیره بلوکی در زنجیره تأمین غذای حلال ارائه شده است. نتایج این مطالعه نشان می دهد که اگر تصمیم گیران بخواهند از فناوری زنجیره بلوکی در زنجیره تأمین غذای حلال استفاده نمایند، باید در ابتدا ابزار و مشخصات فنی مناسب زنجیره بلوکی را به عنوان زیرساخت، انتخاب و بهبود داده و سپس بر اساس ارتباط میان آن ها، چالش ها را کاهش داده که می تواند منجر به افزایش میزان رضایت مشتریان گردد.
ارزیابی و اولویت بندی ابعاد و شاخص های مؤثر زبان الگو بر شهرهای زیرزمینی در راستای تحقق بومی سازی بر اساس مدل سازی ساختاری - تفسیری (مطالعه موردی: شهرهای زیر زمینی استان اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش محیط سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۴
21 - 44
حوزههای تخصصی:
معماری و شهرسازی ایرانی، با وجود تکثر و تنوع در ابعاد گوناگون، همچنان محل کشف و پژوهش است. بر همین اساس پژوهش حاضر قصد دارد تا با هدف ارائه مدلی در جهت اولویت بندی ابعاد و شاخص های مؤثر زبان الگو بر شهرهای زیرزمینی و تبیین روابط بین این دو موضوع در جهت شناخت شهرهای زیرزمینی استفاده کند. از همین روی، این پژوهش از نظر هدف کاربردی و در رده پژوهش های آمیخته، و از نظر روش، از نوع تحقیقات توصیفی– تحلیلی مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و مشاهدات میدانی – پیمایشی طبقه بندی می شود که بررسی تعمیم پذیری نظریه در حوزه استان اصفهان و به صورت هدفمند در 6 شهر زیرزمینی انجام شده است. در همین راستا، در جهت تحلیل داده ها و دستیابی به اهداف پژوهش، از دو روش گراندد تئوری و مدل سازی ساختاری– تفسیری استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که بازشناسی این نوع از معماری با توجه به زبان الگو، در سه بعد کلان، میانی و خرد امکان پذیر است به قسمی که شاخص های موجود در بعد کلان، بیشترین تأثیرگذاری و شاخص های موجود در بعد میانی، بیشترین تأثیرپذیری را در بومی سازی معماری و شهرسازی امروز ایران دارند.
ارائه مدل جامع از عوامل مؤثر بر موفقیت نوآوری باز با رویکرد مدل سازی ساختاری- تفسیری (مورد مطالعه: دانشگاه یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه آموزش عالی سال ۱۱ بهار ۱۳۹۷ شماره ۴۱
137 - 166
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر موفقیت نوآوری باز در دانشگاه ها و ارائه مدلی جامع از عوامل مؤثر بر موفقیت نوآوری باز در دانشگاه یزد اجرا شد. پژوهش از منظر هدف، کاربردی و از حیث روش گردآوری داده ها، کتابخانه ای و پیمایشی ( ابزار پرسشنامه) بود. جامعه آماری پژوهش دربرگیرنده همه اعضای هیئت علمی دانشگاه یزد بود که از بین آنها با روش نمونه گیری قضاوتی و گلوله برفی اعضای نمونه انتخاب شدند. پس از تشکیل جلسات هم اندیشی با خبرگان دانشگاهی و مطالعه ادبیات پژوهش های مرتبط، مجموعه ای از عوامل مؤثر بر موفقیت نوآوری باز، استخراج شد. پس از پالایش، مدل جامع از عوامل با رویکرد مدل سازی ساختاری- تفسیری ارائه شد. بر اساس نتایج، بهره مندی از خلاقیت کارکنان، عرضه یافته های پژوهشی به محیط بیرون، توسعه روابط صنعت و دانشگاه ، واحد های تحقیق و توسعه خارجی، وجود فضای خلاق، فرایند برونی سازی دانش و سرمایه گذاری در واحد تحقیق و توسعه در سطح یک، عوامل مشارکت پژوهشی، جذب کارکنان شایسته، زیرساخت های مناسب فناوری اطلاعات و نیروی کار شایسته در سطوح دوم و سوم و در سطح چهار مدل نیز سبک رهبری به عنوان زیربنای مدل نوآوری باز دارای اهمیت است و با داشتن بیشترین قدرت نفوذ، تأثیر زیادی بر کیفیت سایر عوامل مؤثر می گذارد.
تأثیر معماری فناوری اطلاعات بر همکاری بین سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت صنعتی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
160 - 181
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: همکاری سازمانی به عنوان ابزاری پدیدار می شود که به اعضای شبکه همکاری اجازه می دهد تا بر اساس اطلاعات به اشتراک گذاشته شده و تبادل های دوطرفه، تصمیم گیری کنند. هماهنگی و همگام سازی فعالیت ها با هدف جلب رضایت بازار و افزایش سود مشترک را موجب می شود. شبکه های همکاری از سازمان هایی تشکیل می شوند که تمایل قبلی برای همکاری با یکدیگر را دارند تا با استفاده از فناوری اطلاعات و از طریق تصمیم گیری مشترک و مشارکت مؤثر به منافع مشترک خود دست یابند. هدف از این پژوهش، بررسی شبکه ها (CNs) و فرآیند همکاری است که به آن ها امکان افزایش تعامل در محیط را می دهد. این ابزارهای جدید مبتنی بر معماری سازمانی (EA) ات. از طرفی سازمان هایی که به قصد کسب مزیت رقابتی و مقابله با پیچیدگی های محیطی اقدام به همکاری با دیگر سازمان ها می کنند، هر یک معماری سازمانی منحصر به خود را دارند. بررسی تأثیر این معماری سازمانی بر معماری شبکه همکاری سازمان ها، مدنظر این پژوهش است. در این راستا با بررسی مبانی نظری و با استفاده از روش مدل سازی ساختاری تفسیری (ISM) به تدوین چارچوبی برای برسی تأثیر معماری فناوری اطلاعات سازمان بر معماری همکاری بین سازمانی پرداخته شده است. نتایج این پژوهش مبین 5 بُعد معماری سازمان و 6 بٌعد معماری همکاری میان سازمانی و چگونگی سطح بندی و ارتباط میان آن ها در قالب یک مدل نهایی است. بینشی که این چارچوب به سازمان ها ارائه می کند، می تواند در طراحی بهتر معماری سازمان برای برخورداری از یک همکاری مؤثر و مزایای حاصل از آن مفید باشد. معماری سازمانی یک فرآیند مستمر پس از آغاز است. استقرار چنین فرآیندی شامل تعامل با ابعاد مختلف سازمان است؛ بنابراین ابعاد فرهنگی، انسانی، فنی، ساختاری، رویدادی و غیره در سرتاسر سازمان، مسائل اساسی در اجرای موفقیت آمیز معماری سازمانی هستند. با توجه به اینکه اجرای معماری سازمانی پرهزینه و گران است، پیاده سازی ضعیف آن مشکلات متعددی را برای سازمان فراهم می کند.یافته ها: در موضوع فناوری اطلاعات مشترک ابعاد حقوقی، استانداردها، خطوط راهنمای کنترلی، چارچوب های زمانی و صورت وضعیت ها تقویت و به طور دقیق مشخص می شود. بررسی و تحلیل MICMAC نشان داد که مؤلفه های مدل محتوایی (توصیف مفهومی) معماری سازمان، مدل منطقی (توصیف سیستمی) معماری سازمان و استراتژی های کسب و کار همکاری بیشترین میزان نفوذ را بر دیگر مؤلفه ها دارند و جو مؤلفه های کلیدی در شکل گیری فرآیند همکاری محسوب می شوند. سایر مؤلفه های مورد بررسی از قدرت نفوذ و وابستگی بالایی برخوردار هستند و در ناحیه پیوندی قرار می گیرند. این مؤلفه ها دارای ارتباط دو طرفه با یکدیگر هستند. با توجه به نتایج پژوهش، پیشنهادهای زیر ارائه شد: نتایج پژوهش نشان می دهد فناوری نقش بسیار مهمی در توسعه همکاری بین سازمانی دارد؛ بنابراین پیشنهاد می شود سازمان ها نسبت به طراحی سیستم های اطلاعاتی بین سازمانی اقدام کنند. در میان عوامل سطح 1 دانش همکاری عامل اثرگذاری بر همکاری بین سازمانی است بر همین اساس در معماری سازمانی پیش بینی سازوکارهای تولید، کسب و به کارگیری دانش باید صورت پذیرد. طراحی و استقرار فرآیندهای مشخص برای همکاری بین سازمانی ضرورتی است که در طراحی معماری سازمانی باید بین سازمان ها لحاظ شود.
ساختاردهی سیستمی عوامل مؤثر بر چابکی در فرآیندهای کسب و کار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت صنعتی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
182 - 210
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: امروزه سازمان ها تغییرات و بحران های پیچیده و غیرقابل پیش بینی را پیرامون خود تجربه می کنند. در این شرایط به منظور دستیابی به نوآوری و شرایط بهینه در محیط های پیچیده، رفتن به سمت راه حل های منعطف و چابک ضروری به نظر می رسد که یکی از زمینه های بهبود این مسئله در رابطه با مفهوم مدیریت فرآیندهای کسب وکار، پرداختن به حوزه چابکی فرایندهای کسب وکار و در شرایط پیچیده و پویا است. در این راستا هدف اصلی این مطالعه، ساختاردهی سیستمی به مسئله چابکی در فرآیندهای کسب وکار است که یکی از مهم ترین الزامات آن، استفاده از رویکردهای تحقیق در عملیات نرم در راستای ساختاردهی سیستمی به مسئله است.روش ها: در این پژوهش ابتدا با استفاده از گام های تکنیک فراترکیب و سپس به کمک ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته، 18 نفر از خبرگان که از استادان دانشگاه و صاحب نظران فعال در حوزه مدیریت فرآیندها و همچنین افرادی که دارای سوابق تجربی در حوزه های مرتبط با بهبود نظامات و فرآیندهای کاری در سازمان های مختلف بودند، انتخاب شدند که انتخاب آن ها از طریق روش غیرتصادفی هدفمند و به روش گلوله برفی صورت گرفت. در گام بعدی پژوهش برای تبیین الگوی ارتباطات مدیریت فرآیندهای سازمانی چابک از رویکرد مدل سازی ساختاری تفسیری (ISM) استفاده شده که با ابزار پرسشنامه داده های مرتبط جمع آوری شدند. درنهایت داده های مده از طریق پرسشنامه به روش فرآیند رتبه بندی تفسیری (IRP) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.یافته ها: مبتنی بر پاسخ به سؤال های مطرح شده در این پژوهش، ابتدا پس از طی مراحل فراترکیب و تکمیل داده های موردنیاز از طریق تعامل با خبرگان، چارچوبی کلی از تعداد 17 متغیر اصلی به دست آمد. مؤلفه های چارچوب اصلی پیشنهادی شامل فرهنگ متناسب، رهبری فرایندها، حاکمیت فرایند، نیروی انسانی شایسته، زیرساخت فناوری و ساختار سازمان به عنوان عوامل توانمندسازهای سیستم، قابلیت استراتژی سازی مبتنی بر بداهه، پایداری خلاق، قابلیت سازگاری پویا، قدرت یادگیرندگی سازمانی و درک و شناخت محیطی به عنوان قابلیت ها و توانمندی های سیستم، کنترل و پایش مستمر فرایندها، مدیریت کیفیت فرایند، یکپارچه سازی مدیریت دانش با فرایندهای سازمان و کارآمدسازی اجزای چرخه عمر مدیریت فرایند به عنوان کنش ها و اقدامات اساسی و درنهایت ارتقای شاخص های کمّی و کیفی به عنوان پیامد سیستم هستند. در ادامه با توجه به چارچوب مفهومی ISM شاخص های توانمندساز و توانمندی در قالب چهار سطح طبقه بندی شدند. در گام بعدی از طریق فرآیند رتبه بندی تفسیری، شاخص ها اولویت بندی شدند. با توجه به یافته های به دست آمده از پژوهش و بر اساس ISM مؤلفه ی زیرساخت فناوری، به عنوان یک توانمندساز مهم در بالاترین سطح در نظر گرفته شد. طبق این تحلیل، فناوری اطلاعات با نفوذی که بر همه متغیرها از جمله فرهنگ فرآیندی، نیروی انسانی و ساختار متناسب سازمان دارد، باعث تقویت روحیه یادگیری و تحول، کار گروهی و مشارکتی در سازمان و ایجاد زمینه رشد مستمر کارکنان را فراهم می آورد؛ همچنین با توجه به یافته های فرایند رتبه بندی تفسیری، رهبری فرآیندها در اولویت اول قرار گرفت.نتیجه گیری: نتایج نشان داد زیرساخت فناوری اطلاعات به عنوان متغیر مهمی در درون سیستم چابکی فرایندهای کسب وکار باید مدنظر قرار گیرد. از طرفی با توجه به متغیرهای عملکردی برون سیستمی مورد انتظار از پیاده سازی سیستم چابکی در مدیریت فرآیندها، مؤلفه رهبری فرآیندها بر اساس تمامی متغیرهای عملکردی مورد انتظار (به جز کسب مزیت رقابتی) بر توانمندساز زیرساخت فناوری تسلط دارد؛ بنابراین سازمان هایی که خواهان چابک سازی در سیستم مدیریت فرآیندهای خود هستند، باید در مرتبه اول به ویژگی های رهبری در فرآیندها توجه داشته باشند. پس از آن، نتایج نشان داد که درک و شناخت محیطی، نیروی انسانی آگاه و شایسته، بُعد یادگیرندگی سازمان، ساختارهای اقتضایی و متناسب، حاکمیت، استراتژی سازی مبتنی بر بداهه، زیرساخت فناوری، سازگاری پویا، فرهنگ و پایداری خلاق به ترتیب در اولویت های بعدی باید مدنظر قرار گیرند.
طراحی مدل آموزش مجازی کارآمد با استفاده از روش مدل سازی ساختاری تفسیری در دانشگاه فرهنگیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های رهبری آموزشی سال ۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
130 - 164
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف طراحی مدل آموزش مجازی با استفاده از روش مدل سازی ساختاری تفسیری در دانشگاه فرهنگیان خراسان رضوی انجام شد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و شیوه اجرا توصیفی از نوع پیمایشی-مقطعی بود. جامعه مطالعه حاضر کارکنان و اعضای هیئت علمی دانشگاه های فرهنگیان استان خراسان رضوی شامل دو پردیس برادران و خواهران و پنج مرکز دانشکده بودند که هر مرکز یک طبقه در نظر گرفته شد. نمونه های پژوهش حاضر طبق اصل اشباع نظری 13 نفر تعیین که پس از بررسی ملاک های ورود به مطالعه با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. داده های این مطالعه با مصاحبه و ادبیات پژوهش مطالعات کتابخانه ای جمع آوری (روایی محتوا بالای 70 درصد تأیید و پایایی با روش آزمون مجدد تأیید بعد از آزمون دوهفته ای به دست آمد) و با روش های تحلیل مضمون و سه دور دلفی تحلیل شدند. سپس با تبدیل ماتریس روابط و ایجاد سازگاری در ماتریس روابط، گراف ISM ترسیم گشته و با استفاده از تجزیه تحلیل MICMAC نوع متغیرها نیز تعیین گردید. طبق تحلیل مصاحبه ها و مطالعات کتابخانه ای و ادبیات پژوهش، آموزش مجازی در دانشگاه فرهنگیان در قالب 12 متغیر بود. این 12 متغیر در 5 سطح، سطح بندی شدند. در سطح پنج مدیریت، در سطح چهار، عوامل سازمانی، پداگولوژیکی و تکنولوژیکی، در سطح سوم سهولت دسترسی، مدیریت دانش و انعطاف پذیری در آموزش، در سطح دوم کیفیت آموزشی، خدمات پشتیبانی، اطلاعات و محتوا و سنجش پذیری و در نهایت در سطح یک آینده نگری قرار داشت.
شناسایی پیامدهای پنهان سازی دانش منابع انسانی با رویکرد ترکیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت منابع انسانی پایدار سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰
218 - 179
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، شناسایی پیامدهای پنهان سازی دانش منابع انسانی و توسعه مدل ساختاری و روابط علی بین آن ها با رویکرد ترکیبی است. روش شناسی پژوهش از نظر فلسفه پژوهش؛ پارادایم عمل گرا، و از نظر رویکرد ترکیبی؛ در فاز اول کیفی و در فاز دوم کمی می باشد و از نظر استراتژی پژوهش؛ پیمایشی است. جامعه آماری بخش کیفی شامل 34 مقاله از 45 مقاله مربوط به بازه زمانی 2000 تا 2023 و مرتبط با پیامدهای پنهان سازی دانش منابع انسانی است. در بخشی کمی پژوهش نیز جامعه آماری شامل 10 نفر از خبرگان حوزه مدیریت دانش بوده است. در فاز اول که فاز کیفی پژوهش است، داده هایی از تحلیل محتوای مقالات مرتبط با پنهان سازی دانش به دست آمد که در آن 16 پیامد پنهان سازی دانش شناسایی گردیده است. در مرحله دوم، دلفی فازی به منظور انتخاب مهم ترین آن ها اتخاذ شده است و در نهایت 8 عامل شناسایی گردیده است. در مرحله بعد، مدل ساختاری این عوامل با روش مدل سازی ساختاری تفسیری تدوین شده است. سپس با استفاده از تحلیل میک مک، عوامل براساس قدرت نفوذ و وابستگی طبقه بندی شده اند. در پایان، مدل دیمتل فازی به منظور تحلیل روابط علی بین عوامل اتخاذ شده است. نتایج نشان داد که عدم توانمندسازی، مهم ترین پیامد پنهان سازی دانش منابع انسانی است و عدم خلاقیت و نوآوری، کیفیت پایین تصمیم گیری، عدم تعهد سازمانی، نارضایتی شغلی، عدم توسعه سازمانی، ضعف عملکرد و تمایل به جابجایی و ترک خدمت، از دیگر پیامدهای پنهان سازی دانش منابع انسانی می باشند. در پایان، مدل پیشنهادی نویسندگان در زمینه پنهان سازی دانش منابع انسانی براساس نتایج ارائه شده است.
مدل سازی ساختاری تفسیری مدیریت ریسک در صنعت ساخت و ساز ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: سرمایه گذاری در صنعت ساختمان تنها زمانی می تواند باعث رشد اقتصادی شود و دستاورد اقتصادی داشته باشد که تزریق سرمایه و تولید مسکن به صورت هدفمند باشد و درنهایت موجب مصرف مسکن شود؛ درصورتی که سرمایه های وارد شده به بخش ساختمان هدایت نشوند، قیمت نهایی مسکن افزایش خواهد یافت و مصرف کنندگان واقعی را برای خرید ناتوان تر خواهد کرد؛ بنابراین، ورود نقدینگی به صنعت ساختمان نیازمند تدوین استراتژی و سیاست گذاری در جهت افزایش نرخ رشد مسکن است. همچنین مدیریت ریسک و شناخت مولفه های کلیدی آن منجر به کاهش هزینه های ساخت وساز و ایجاد یک قیمت مناسب تر در صنعت ساختمان می شود. هدف از پژوهش حاضر شناخت ابعاد و مولفه های مدیریت ریسک در صنعت ساخت وساز ایران با رویکرد دلفی فازی با مدل سازی ساختاری تفسیری و تکنیک دیمتل می باشد.روش شناسی پژوهش: روش پژوهش حاضر اکتشافی است و هدف پاسخگویی به سوالات تحقیق است. از بعد نوع تحقیق کاربردی است، زیرا که نتایج آن جهت مدیریت ریسک در صنعت ساخت وساز ایران کاربرد دارد. نوع روش پژوهش حاضر آمیخته (کیفی-کمی) است. در بعد کیفی با استفاده از روش دلفی فازی به شناسایی ابعاد و مولفه های مدیریت ریسک در صنعت ساخت وساز در ایران پرداخته است. در بعد کمی با استفاده از تکنیک مدل سازی ساختاری تفسیری و دیمتل، با استفاده از نظرسنجی از خبرگان و اساتید دانشگاهی به سطح بندی و بررسی شدت ارتباطات میان ابعاد پرداخته شده است.یافته ها: نتایج نشان می دهد در پایین ترین سطح مدل (سطح سه)، بعد ریسک عوامل سیاسی قرار گرفته است که همانند سنگ زیربنای مدل عمل می کند و برای رسیدن به مدیریت ریسک در پروژه های ساخت وساز ایران می بایست از این عامل شروع کنیم. همچنین نتایج بررسی شدت ارتباطات میان ابعاد با دیمتل نشان می دهد، بعد ریسک اجتماعی اثرگذارترین بعد، دارای بیش ترین مقدار عددی بر اساس مجموع ردیفی (D) است و بدین ترتیب، با نفوذترین بعد در میان ابعاد مورد بررسی مدیریت ریسک در صنعت ساخت وساز ایران مورد شناسایی قرار گرفته است. همچنین بر اساس (D-R)، کمترین مقدار، بعد ریسک قوانین و مقررات، اثرپذیرترین بعد مدیریت ریسک در صنعت ساخت وساز ایران می باشد.اصالت/ارزش افزوده علمی: پژوهش حاضر از حیث قلمرو موضوعی یعنی در حوزه صنعت ساخت وساز ایران و از حیث قلمرو مکانی یعنی شرکت های فعال در حوزه صنعت ساخت وساز تهران جدید است. شکاف تحقیقاتی که فضای نوآوری را در پژوهش حاضر ایجاد می کند، با توجه به دیدگاه پژوهش عملیات نرم که ابزار برای ساخت مسایلی پیچیده و جدید است، بهره مندی از مدل سازی ساختاری تفسیری (ISM) و دیمتل می باشد. کمتر پژوهشی به سطح بندی و بررسی شدت اثرگذاری و اثرپذیری مولفه های ریسک های صنعت ساخت وساز پرداخته است.