مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
زبان الگو
حوزه های تخصصی:
ساختار زبان منظر، از یک سو با به کارگیری واژگان برای انواع اُبژه های منظر (Landscape Objects) و قوانین ترکیب فضایی آنها می تواند شخصیت یک منظر را تجزیه و تحلیل کند. و از سوی دیگر، با استفاده از نوعی سیستم زاینده (Generative System) به بازآفرینی منظر کمک کند. ساختار زبان منظر و نوع گفتمان مخاطب و منظر، در هر فضا متفاوت است. بشر امروزی با تغییر در سیاست های اقتصادی عصر مدرن، به طور دایم شیوه های جدیدی از زندگی و فضاهای شهری را تجربه می کند. تغییر مرزهای شهری، به واسطه رشد پراکنده شهر و رویارویی با عرصه های دانه درشتی که سیالیت و فعالیت شهری را مختل کرده، به عنوان چالشی نوین، پارادایم های منظر شهری در عرصه های پساصنعتی را شکل داده است. در واقع بشر امروزی، دایم فضا را مصرف می کند، دور می اندازد و باز با آن مواجه می شود. این فرآیند رویارویی مجدد با فضاهای انسان ساخت و مهجور، محرکی برای جهش دیدگاه زیبایی شناسانه منظر و ادبیات گفتمانیِ آن است و ساختار جدید زبان منظر در عرصه های پساصنعتی را شکل می دهد.
انطباق زبان الگو با معماری بومی روستایی ایران در راستای پایداری محیط (مطالعه موردی، دهستان لفور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مناطق روستایی، زبان الگوی معماری بیشتر با ابعاد محیطی معماری بومی، انطباق دارد و کریستوفر الکساندر اولین بار با مطرح کردن نظریه زبان الگو گامى مؤثر در این زمینه برداشت. به اعتقاد وی تمامی بناهایی که تاکنون ساخته شده اند چه سنتی و چه نوین همگی آن ها شکلشان را از زبان هایی می گیرند که سازندگان شان به کار می برند؛ و این زبان است که به ساختار معنا و مفهوم می بخشد و آن را از بی هویتی ناشی از آن نجات می دهد. عوامل تعیین کننده معماری بومی را می توان همان عوامل (موّلدهای) توسعه پایدار یعنی: طبیعت، مردم (جامعه)، ساخت و الگو، دانست. لذا در مقاله پیش رو سعی بر این است تا الگوهای مؤثر بر زبان الگوی معماری بومی روستایی و تأثیر آن در توسعه پایدار روستاها واکاوی شود. به عبارتی در این مقاله مسکن روستایی از دیدگاه معماری مورد بررسی قرار گرفته و به جایی می رسد که وجه اشتراک و درهم تنیدگی خاصی مشاهده می شود و وجه افتراق و تمایزی بین آن ها مشاهده نمی شود. در واقع کشف ارتباطی مستقیم بین این دو (نگاه معماری و زبان الگو در جغرافیای روستایی) از اهداف این مقاله است. متغیرهای این پژوهش ذاتاً کیفی هستند، مقادیر عددی به خود نمی گیرند، بلکه ارزش های کیفی را می پذیرند؛ اما با روش هایی چون رتبه بندی (طیفی از رتبه های ارزشی: طیف لیکرت در برابر هر گویه پرسشنامه قرارگرفته)، قابل اندازه گیری شده اند و می توان آن ها را مورد تحلیل آماری(آزمون فرضیه) -آزمون استقلال صفات قرار داد.
ارزیابی تحول زبان الگو در معماری مسکن، بررسی موردی: خانه های دوره قاجار و مسکن معاصر در شهر زنجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۴ شماره ۱۴
141 - 156
حوزه های تخصصی:
تنوع و تکثر الگو های سکونت معاصر و غفلت از الگوهای بومی، بازخوانی زبان الگوی خانه ایرانی و همسازی آن با انگیزه ها و نیازهای ساکنان را ضروری ساخته است. هدف این پژوهش بررسی تطبیقی تنش های رفتاری-مکانی در گونه های مسکن و رفع آنها از طریق بازنگری در سازمان فضایی و الگوهای مکان-رفتار است. پس از تعریف زبان الگو و عناصر ساختاری-معنایی آن، 20 نمونه از خانه های سنتی دوره قاجار و 20 نمونه از خانه های ویلایی و آپارتمانی شهر زنجان به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شد و الگوی معماری آنها در سه مقیاس کلان، میانی و خرد در ابعاد فضایی (ارتباط با پیرامون، تنوع فضایی، جزئیات معماری و مبلمان) و ابعاد ادراکی-رفتاری (ارتباط با طبیعت، تأثیرگذاری حسی، رفتاری و عاطفی بر ساکنان) ارزیابی گردید. یافته های تحقیق نشان می دهد که مسکن سنتی زنجان (تا دوره قاجار) از الگوهای مکان-رفتار پویا و فعال برخوردار بوده و در مسکن معاصر (خانه های ویلایی و واحد های آپارتمانی امروزین) به تدریج به الگوهای ایستا و غیر فعال تغییر یافته است. تحول طراحی بوم سازگار و چند عملکردی در مسکن سنتی به طراحی فرمی-عملکردی و بی توجهی به زیست بوم در مسکن معاصر، سازمان ادراکی-رفتاری و زبان الگوی سکونت را تضعیف کرده است. استنتاج نهایی تحقیق آن است که با بذل توجه عمیق به الگوهای فرهنگی (رفتاری) و سازمان فضایی، زبان الگوی سکونت قابل بازیابی است. تقویت رابطه بصری و دسترسی به طبیعت، طراحی مبتنی بر حواس محیطی (بینایی، بویایی، لامسه)، حفظ تشخص، تنوع و انعطاف پذیری فضاهای سکونتی، تعامل پذیری خانواده و همسایگان و تداعی گری خاطرات در بازآفرینی سازمان فضایی و زبان الگوی سکونت تأثیرگذار است.
بررسی زبان الگوی میادین تاریخی منطقه یزد و تدوین قواعد طراحی میادین شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری اقلیم گرم و خشک سال نهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۴
181 - 202
حوزه های تخصصی:
کیفیت بخشی به میدانهای شهری معاصر بر پایه ی آموزه های بومی از موضوعات مورد توجه طراحان و دغدغه ی پژوهش حاضر است. این پژوهش با فرض اینکه می توان زبان الگوی میادین تاریخی منطقه ی یزد را بازشناسی کرد، می کوشد تا با کاربست نظریه ی زبان الگو، نحوه ی طراحی این میادین را نه صرفا در جهت توصیف ریخت شناسانه، بلکه برای کاربرد در طراحی میادین و همچنین باز طراحی میادین تاریخی، بررسی و تحلیل نماید. بنابراین با استفاده از دیدگاه های نظری و تجربیات کاربردی پیرامون نظریه ی زبان الگو، این مقاله مترصد است تا روشی را برای بازشناسی الگوهای طراحی تدوین و آن را در استخراج الگوهای طراحی و همچنین نحوه ی ارتباطات میان الگوها مورد استفاده قرار دهد تا یک شبکه از زبان الگوها تشکیل شود. بستر بازشناسی الگوها، میادین تاریخی منطقه یزد (هفت میدان شامل میدان امیرچخماق، میدان شاه، میدان خان، میدان وقت الساعه، میدان قلعه، لرد فهادان و میدان شاه نعمت الله ولی تفت) است که میادینی کاملا ایرانی هستند. این هفت میدان در مقیاس ها و کارکردهای متفاوت و از دوره های تاریخی گوناگون شامل دوره تیموری، صفوی و قاجاری انتخاب شده اند. پژوهش حاضر، توسعه ای-کاربردی بوده و با روش کیفی و تاریخی-تطبیقی انجام شده است. در روند بررسی مدلی کاربردی شامل چهار گام برای استخراج و بازشناسی الگوهای طراحی تدوین شده است. گام اول، به مشاهده تجربی و استخراج تشابهات میدان ها در بسترهای متفاوت اختصاص دارد. در گام دوم، واژگان زبان الگو یا همان الگوهای طراحی استخراج شده و اجزا و سطوح الگوها و همچنین الگوهای عملکردی و ساختاری هر کدام تشریح شده اند. گام سوم، به تدوین روابط بین الگوها یا همان قواعد زبان الگو می پردازد و گام چهارم نیز قواعدی کلی برای طراحی میادین شهری تدوین می کند. مهم ترین الگوهای مستخرج شامل الگوی صحن خالی، نظام رنگی یک ترازه و دوترازه، فضای محصور، هندسه ی مستطیلی، ترکیب پلکانی، عنصر تکرارشونده طاقنمای پنج و هفتی، جهت گیری، سلسله مراتب، تعادل و تباین، ورودی های روبسته، پیوستگی فضایی و هم گرایی عملکردی هستند. نتیجه این پژوهش تدوین سیزده قاعده برای طراحی میادین است که شامل وحدت، سلسله مراتب، تناسبات، بوم گرایی، جهت گیری فضا، تعادل، تباین فضایی، تداوم و پیوستگی، تنوع پذیری، هویت، همه شمولی، مردم واری و سادگی هستند.
تبیین مدل مفهومی احیاء هویت شهری با تأکید بر زبان الگو (نمونه موردی: منطقه یک تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی توسعه شهری و منطقه ای سال چهارم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۱۰
147 - 173
حوزه های تخصصی:
هویت شهری منطقه یک تهران درگذر زمان دچار تحولات بسیاری شده است. پژوهش حاضر با مدنظر قرار دادن تصاویر ذهنی مردمی و بررسی نقشه های سیستم اطلاعات جغرافیایی شهری به دنبال یافتن معانی ذهنی از مردم منطقه یک تهران می باشد که با تکیه بر این تصاویر و تجزیه وتحلیل آن ها، بتواند الگوهایی (پارامترهایی) زنده به جهت ارائه یک مدل مفهومی تبیین نماید. هدف اصلی این پژوهش یافتن پارامترهایی در راستای تقویت هویت فضای شهری مبتنی بر تئوری زبان الگو می باشد روش تحقیق پیمایشی می باشد و روش جمع آوری اطلاعات با استفاده از روش نقشه شناختی، این الگوها متناسب با روش گفته شده توسط کریستوفر الکساندر برای منطقه یک به دست می آید. الگوهای 14 گانه تحت قالب سلسله مراتبی از کلان به خرد تقسیم بندی شده است و یافته های به دست آمده نشان می دهد که تصویر ذهنی مردمی بر پایه سه اصل اساسی دلالت های ذهنی، سطح هویت محیطی و سطح عملکردی استوار است که هریک زیرمجموعه های خرد خود را دارا می باشند.
تحلیل تطبیقی زبان الگوی مسکن در مقیاس میانی (خرده فضا) (نمونه موردی: بررسی تقسیم سه تایی ها در خانه های یزد و تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری اقلیم گرم و خشک سال دهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۶
145 - 163
معماری خانه های ایرانی دارای الگوهایی نظام مند در کالبد خود است که بوسیله آنها طبقه بندی می شود. این طبقه بندی در قالب شناسایی الگوهای نهان در فضا قابل تشخیص است و راه آن استخراج "زبان الگو" در این فضاها است. از سویی دیگر این نظام الگویی یا به عبارتی زبان الگو در معماری ایران در قالب صفاتی قابل تبیین و طبقه بندی می باشند. این صفات به دسته بندی و تشریح الگوهای معماری می پردازد که در مقیاس میانی یا همان "خرده فضاها" معین می گردد. بر این اساس تحقیق حاضر در نظر دارد تا زبان الگوی مسکن را در مقیاس میانی و بر اساس" صفات فضاها" مورد ارزیابی و تحلیل قرار دهد. در این راستا تعدادی از خانه های دو شهر انتخاب گردید. این خانه ها از دو شهرِ یزد به عنوان نماینده بناهای شهرهای فلات مرکزی ایرا ن و پایدار در گونه های کالبدی در مقیاس کلان فضا و تبریز به نمایندگی از شهرهای مرزی ایران و دارای گونه های متنوع تر در همان مقیاس برگزیده شد و صفات خرده فضاهای آنها (به طور خاص تقسیم سه تایی ها) مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که برخی از خصوصیات الگویی تقسیم سه تایی های در خانه های تبریز به خصوص در گونه های کوشکی (دوره دوم قاجار) از برخی خصوصیات صفات الگویی پایدار موجود در کالبد معماری ایران فاصله گرفته است. این در حالیست که تقسیم سه تایی ها در خانه-های یزد شکل پایدارتری را به خود می بیند و به نظر می رسد، این تنوع الگویی به سبب تغییر در زبان الگو و همچنین تنوع وقایع اتفاق افتاده در شهر تبریز و همچنین پایداری نوع زندگی در شهر یزد به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی آن که در مرکز ایران واقع شده باشد.
تبیین زبان الگویِ ویژگی فضایی مدارس مقطع متوسطه شهر تبریز
حوزه های تخصصی:
با توجه به اینکه زمینه یا بستر مناسب برای رشد دانش آموزان از مدارس شروع می شود، فضای کالبدی مدرسه باید پاسخگوی توقعات، خواست ها و فعالیت های متعدد باشد. متناسب سازی فضای مدارس، می بایست اساساً در همه وجوه، فرآیندی «کاربردی» و نه صرفاً «نظری» را طی کند. این مطالعه به دنبال تبیینِ زبانِ الگویِ ویژگی های فضایی مدارس متوسطه شهر تبریز و شناسایی معیارهای طبقه بندی این الگوها است و از این رو از الگوی ویژگی های فضایی مدارس مقطع متوسطه شهر تبریز می پرسد. جهت پاسخگویی به این پرسش، این نوشتار با رویکرد ترکیبی کمّی–کیفی در گام اول به استخراج ویژگی های فضایی مطرح فضاهای آموزشی در مقیاس های مختلف از مقیاس کلان (ارتباط با شهر) تا خرد (کیفیت فضاهای داخلی) می پردازد. سپس با رویکرد کمی از طریق بررسی میدانی و اسناد و مدارک به نمونه گیری طبقه بندی شده از نظر جمعیتی و جنسیت از مدارس مقطع متوسطه سطح شهر اقدام می نماید. نهایتاً با روش استدلال منطقی نتایج کیفی حاصل از مراحل پیشین که منجر به تبیین زبان الگوی ویژگی های فضایی مدارس مقطع متوسطه شهر تبریز است را ارائه می نماید. نتایج تحقیق حاکی از این است که ویژگی های فضایی مدارس مقطع متوسطه شهر تبریز مشتمل بر دو الگوی کالبدی-فیزیکی، عملکردی-رفتاری است که در مقیاس ها و سطوح مختلف کلان تا خرد قابل بحث می باشد. سه ویژگی زبان الگو شامل «اجتماع»، «مقیاس/ سلسله مراتب» و «سازگاری/پیوستگی» در الگوی ویژگی های فضایی مدارس مقطع متوسطه شهر تبریز قابل خوانش است.
تحلیل زبان الگوی خانه های قاجار تبریز بر اساس نظریه کریستوفر الکساندر (بررسی نمونه های موردی: خانه های امیر نظام گروسی، ختایی و علی مسیو)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مرمت و معماری ایران سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
35 - 54
حوزه های تخصصی:
الکساندر با بیان سیستم محدود، زبان الگو را در قواعدی مشخص تحدید می کند که این قواعد می تواند عامل فرهنگ، سنت، تاریخ و غیره، در امر کمیت و ابعاد پیمون و تناسبات طلایی باشد. زبان الگوی کریستوفر الکساندر در تفهیم و به روز رسانی معماری سنتی و انتقال معنا و کارکرد به معماری مدرن نقش اساسی دارد چنان چه ایشان با بیان الگوها و نقش آنها در ساختاربندی و افزودن آنها به بنا باعث افزایش میزان حیات وکیفیت ساختمان می داند. در پژوهش حاضر سعی بر آن بوده است تا به تحلیل زبان الگوی خانه های قاجار تبریز و تطبیق آن بر اساس نظریه کریستوفر الکساندر سه خانه قاجاری تبریز پرداخته شود. در این میان، خانه های قاجاری تبریز به جهت دارابودن مولفه های معماری منحصر به فرد و تنوع الگوهای فضایی آن ها از یک سو و غنای تزیینات وابسته بدان از سوی دیگر، اهمیتی افزون تر را دارا می باشند. این پژوهش بر مبنای روش کلی و توصیفی و تحلیلی انجام گرفته است. جامعه آماری شامل گروه متخصصین به تعداد 30 نفر می باشد. تجزیه وتحلیل داده ها باروش گرندد تئوری و تصمیم گیری چند متغیره آنتروپی با کمک نرم افزار MAXQDA و Spss انجام شد. یافته های تحقیق با روش گرندد تئوری نشان داد که زبان الگوی خانه قاجاری از نظر زیبایی شناسی؛ کارکردی و حس مکان با نظریه الکساندر انطباق داشته است. همچنین، همبستگی مؤلفه های سه گانه با زبان الگوی خانه های قاجاری برابر 966/0 است. نتایج نشان داد از نظر بعد زیبایی شناسی برای خانه امیرنظام گروسی، خطایی و علی مسیو، به ترتیب 96/0، 92/0 و 81/0، در بعد کارکردی، خانه نظام امتیاز 95/0 و خانه های ختایی و علی مسیو هم به ترتیب امتیازهای 87/0 و 84/0 بدست آوردند. از بعد حس مکآن هم خانه امیرنظام امتیاز 99/0 و خانه های علی میسو و ختایی امتیاز 93/0 و 91/0 را کسب کردند. نتایج نشان داد که هر سه نمونه مورد بررسی اغلب امتیازات در حد بالا را کسب کردند. در واقع، ساختار تحقیق بر این ایده استوار که کیفیت بی زمان الگوی خانه های قاجار با نظریه زبان الگوی الکساندر تطابق دارد.
ارزیابی و اولویت بندی ابعاد و شاخص های مؤثر زبان الگو بر شهرهای زیرزمینی در راستای تحقق بومی سازی بر اساس مدل سازی ساختاری - تفسیری (مطالعه موردی: شهرهای زیر زمینی استان اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش محیط سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۴
21 - 44
حوزه های تخصصی:
معماری و شهرسازی ایرانی، با وجود تکثر و تنوع در ابعاد گوناگون، همچنان محل کشف و پژوهش است. بر همین اساس پژوهش حاضر قصد دارد تا با هدف ارائه مدلی در جهت اولویت بندی ابعاد و شاخص های مؤثر زبان الگو بر شهرهای زیرزمینی و تبیین روابط بین این دو موضوع در جهت شناخت شهرهای زیرزمینی استفاده کند. از همین روی، این پژوهش از نظر هدف کاربردی و در رده پژوهش های آمیخته، و از نظر روش، از نوع تحقیقات توصیفی– تحلیلی مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و مشاهدات میدانی – پیمایشی طبقه بندی می شود که بررسی تعمیم پذیری نظریه در حوزه استان اصفهان و به صورت هدفمند در 6 شهر زیرزمینی انجام شده است. در همین راستا، در جهت تحلیل داده ها و دستیابی به اهداف پژوهش، از دو روش گراندد تئوری و مدل سازی ساختاری– تفسیری استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که بازشناسی این نوع از معماری با توجه به زبان الگو، در سه بعد کلان، میانی و خرد امکان پذیر است به قسمی که شاخص های موجود در بعد کلان، بیشترین تأثیرگذاری و شاخص های موجود در بعد میانی، بیشترین تأثیرپذیری را در بومی سازی معماری و شهرسازی امروز ایران دارند.
دسته بندی و تحلیل تاریخی الگوهای معماری مسکونی نیاسر (با تأکید بر رابطه مسکن با فضای سبز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: مهندسی جغرافیایی به نوعی در راستای برنامه ریزی و آمایش محیط طبیعی و انسانی عمل می کند. درواقع جغرافیا رابطه بین انسان و محیط را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد. گزارش های متعدد بین المللی حاکی از آن است که، انسان و محیط در خطر نابودی قرار دارند. مواجه شدن با این خطرات، انسان را به بازنگری در نوع ارتباط با طبیعت واداشته است. با پذیرش این فرض که چنین رابطه ای در معماری گذشته، مسالمت آمیز و متعامل بوده است، پس در شرایط فعلی هم می توان به این دانش ضمنی متوسل شد. بااینحال، صاحب نظران معتقدند که شکل گیری و تداوم این نوع معماری، الگومحور بوده است. لذا برای استفاده از دانش ضمنی آنها می توان به الگوها متوسل شد.هدف: مقاله حاضر ضمن محدود نمودن دامنه پژوهشی خود به معماری مسکونی نیاسر (از توابع شهر کاشان)، درصدد شناسایی و تحلیل الگوهای معماری شکل گرفته در تاریخ این سکونتگاه است.روش شناسی: پژوهش پیشِ رو از روش کیفی و از راهبرد تفسیری تاریخی برای تحلیل الگوهای معماری در مسکن نیاسر استفاده نموده است. ضمن اینکه آشنایی با محیط نیاسر، استفاده از اسناد موجود؛ استفاده از آگاهان محلی و نیز بررسی شواهد مادی درزمره تدابیر به کاررفته در پژوهش بوده است.قلمرو جغرافیایی پژوهش: قلمرو جغرافیایی شهر نیاسر می باشد .یافته ها و بحث: یافته ها مؤید آن بوده که معماری مسکونی نیاسر در ارتباط با فضاهای سبز براساس چهار الگوی کوشک-باغ، خانه های حیاط دار، خانه-باغ و خانه-منظر باغ شکل گرفته اند. از میان این الگوها، خانه-باغ از سبقه تاریخی کمتری نسبت به الگوهای دیگر برخوردار بوده است.نتیجه گیری: نتایج مؤید آن بوده که در سیر تحولی الگوهای فوق، ساکنین نیاسر از الگوهایی که باغ را به خانه می کشاند، به سمت سکنی گزیدن در کنار باغ پیش رفته اند. همچنین، ریشه های شکل گیری این الگوها را نمی توان به یک عامل نسبت داد؛ چراکه آب، عوارض زمین، معیشت، منزلت اجتماعی و غیره ازجمله عواملی هستند که در شکل گیری این الگوها مؤثر بوده اند.