مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
جسم
حوزه های تخصصی:
مسئلة اصلی پژوهش پیش رو، بیان چیستی و چگونگی دگرگونی انسان در کلام وحی با خوانش و رهیافت خِرَد و ساختار اندیشة صاحب «المیزان» می باشد. همچنین این مقاله کوشیده است پرسش های پیرامون این مسئله بر اساس مبنای علاّمه طباطبائی(ره) را تبیین نماید و بر اساس داده های کتابخانه ای و به روش توصیفی تحلیلی نوشته یافته است. فرایند این برآیند رسیدن به سه دیدگاه اصلی در چگونگی دگرگونی انسان یعنی دگردیسیظاهری، روحی و نیز ظاهر و باطن انسان می باشد. در خوانش صاحب المیزان، علاوه بر تحقّق تنزّل روحی (دگردیسی اخلاقی)، مرحله ای پس از این امر یعنی دگردیسی جسمانی (دگرگونی تکوینی) نیز محقّق گردیده است. با ملاحظة این سخن که انسانیّت آنان به صورت کامل و نهایی از میان نرفته است. علاّمه تداوم این قاعده در دیگر امّت ها را ممکن دانسته است که مبنای این گفتار را در تأثیرپذیری بدن از روح در نگاه وی می توان پیگیری کرد.
عروج حضرت عیسی (ع)؛ دیدگاه ها، چالش ها و رویکرد نو به مسأله(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
قرآن کریم موضوع وفات و رفع عیسی (ع) را در پنج آیه مطرح کرده است. اطلاق کلمه «توفی» در قرآن بر مرگ و خواب موجب شده است که مفسران در تبیین وفات عیسی (ع) و کیفیت آن دچار اختلاف شوند. این مقاله بعد از گردآوری و نظام بخشی دیدگاه های تمام مفسران شیعه و اهل تسنن در این باره، با روش تحلیل محتوای کیفی (توصیفی تحلیلی)، به تجزیه و تحلیل و نقد استدلال های مفسران پرداخته و سرانجام با تکیه بر روش تفسیر قرآن به قرآن، به این نتیجه دست یافته است که اقتضای جمع میان آیات قرآن این است که حضرت عیسی (ع) به صورت زنده، توأمان با جسم و روح به آسمان رفع و توفی شده است و دیدگاه های دیگر از جمله احتمال مرگ طبیعی و عادی حضرت عیسی (ع) پیش از عروج جسم او به آسمان که در عرض احتمال های دیگر در ضمن دیدگاه دو مفسر بزرگ معاصر شیعه (علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی) مطرح شده است، غیر قابل پذیرش می باشد.
جسم، جوهری مشکک در اندیشه سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرچند دیدگاه مشهور فلاسفه درباره جسم، ترکیب آن از دو جوهر هیولی و صورت است، مطابق نظر سهروردی و مکتب فلسفی اشراق، حقیقت جسم چیزی جز مقدار جوهری نیست. بر این اساس، اشتراک اجسام در همین مقدار است و اختلاف و تمایز آن ها نیز مربوط به مقدار آن می باشد. بنابراین در حقیقت مابه الامتیاز و مابه الاشتراک اجسام به یک چیز برمی گردد و ارجاع مابه الامتیاز به مابه الاشتراک در ماهیت جسم به معنای تشکیک در حقیقت جوهری جسم است. قول به تشکیک در اجسام، نتیجه اعتقاد به تشکیک در جوهر است و این اعتقاد نیز نتیجه قول به تشکیک در ماهیت بوده که از ویژگی های تفکر سهروردی و مکتب اشراق به شمار می آید. از آنجا که تحلیل و بررسی دیدگاه سهروردی درباره ماهیت جسم، در پی بردن به حقیقت عالم ماده و شناخت اشیا از منظر سهروردی کمک شایانی می کند، این نوشتار به این مسئله و تحلیل دیدگاه وی از حقیقت جسم پرداخته است.
بررسی انتقادات ملاصدرا بر سهروردی در بحث حقیقت جسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه اشراق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
بحث از جوهر، و جسم بعنوان یکی از انواع جوهری، از مباحث مهم و مطرح در فلسفه است. اغلب فلاسفه مشا قائل به جواهر خمسه: عقل و نفس و جسم و ماده و صورت هستند و حقیقت جسم را مرکب از ماده و صورت می دانند و مدعی اند که ترکیب ماده و صورت انضمامی است. سهروردی نیز، در برخی از آثارش جسم را به عنوان یکی از جواهر خمسه و مرکب از ماده و صورت می داند، اما در برخی دیگر تنها به سه نوع جوهری عقل و نفس و جسم قائل شده و جسم را بسیط گفته است. ملاصدرا برخلاف پیشینیان دیدگاه متفاوتی اتخاذ کرده است. او ضمن اینکه برخلاف سهروردی جسم را به عنوان یکی از اقسام پنج گانه جوهری می پذیرد، برخلاف مشائیان نیز، ترکیب جسم از ماده و صورت را اتحادی می داند. نوشتار حاضر ضمن طرح و تبیین دیدگاه سهروردی و نقدهای ملاصدرا بر او به بررسی و تحلیل موارد اختلاف آن ها پرداخته است.
بررسی عملکرد نماز در ممانعت از بیماریهای جسم و روح با توجه به بیانات امام رضا(ع)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش نیز با توجه به اهمیت نقش نماز در زندگی انسان، به بررسی آثار و فواید روحی، جسمانی و پزشکی نماز از منظر امام رضا(ع) در راستای حفظ کرامت انسانی پرداخته است و با استفاده از اطلاعات کسب شده از منابع کتابخانه ای و روشی تحلیلی-توصیفی به بررسی آن اقدام نموده است. نتایج حاکی از آن بود که یکی از عوامل اصلی ایجاد این بیماری نداشتن روحیه سالم ناشی از بی اعتقادی و سرگردانی و نداشتن پایگاه و ملجأ مطمئن جهت تخلیه روحی و افول کرامت انسانی می باشد. نماز خود به عنوان عنصر اساسی در راستای آرامش روحی و تخلیه شخص با نیروی ماورایی و کرامت خویش می باشد. البته شایان ذکر است که این ارتباط باعث فعل و انفعالات شیمیایی در بدن انسان گشته و با ترشح هورمونهایی خاص مانع بروز بیماری ها می گردد و از طرفی رعایت آداب و رسومات فیزیکی و ظاهری نماز و همچنین ادای اوقات خاص آن به خصوص در ادای نماز صبح خود تاثیر بسزایی در افزایش کرامت انسانی و کاهش ابتلا به بیماریها و درمان آن خواهد داشت که در جای خود به تفصیل بیان شده است. امام رضا(ع) در بیان فوائد جسمی و پزشکی ابتدا به نقش عوامل معنوی در بهبود جسمی و روحی و اثرات مترتب آن برای افراد ویژه و به طور مخصوص به فواید جسمی آن برای افراد عام برای حفظ و توسعه کرامت انسانی پرداخته اند.
رابطه «نور حقیقی» و «نور مادی» بر اساسِ قاعده حقیقت و رقیقت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۲
17 - 28
حوزه های تخصصی:
اساسِ فلسفه شیخ اشراق نور و اساسِ فلسفه ملاصدرا وجود است؛ از نظرِ ملاصدرا وجود مورد نظرِ وی با نورِ اشراقی یکی است؛ حال آن که شیخ اشراق لااقل قسمی از وجوداتِ مصطلح یعنی همان اجسام را نور نمی نامد و از بین اجسام تنها به نور بودنِ نورِ حسی معتقد است؛ و همین نکته دشواری های بسیاری در یکی دانستنِ نورِ اشراقی با وجود صدرایی فراهم می آورد؛ تا این که صدرا می کوشد نسبت به هر دو بند سخنِ شیخ اشراق، موضع هایی اتخاذ کند؛ و راه حل هایی برای همراهی وی با دیدگاه خود ارایه دهد. حاصلِ سخنِ صدرا در به چالش کشیدنِ نظرِ شیخ اشراق این است که «یا همه اجسام بهره ای از نورانیت دارند و یا نورِ مادی هم نور نیست»؛ این مقاله با تقریرِ دیدگاه های شیخ اشراق و خوانش های ملاصدرا معتقد است با تکیه بر اصلِ «حقیقت و رقیقت» که مورد پذیرشِ ملاصدرا هم هست می توان نشان داد سخنِ شیخ اشراق در طرح نظامِ نوری سازگار است؛ بنابراین «هم می توان اجسام را ظلمانی دانست و هم نورِ مادی را نور».
بررسی شکل هندسی اجزای جسم از نگاه ذیمقراطیس و پیروانش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درباره بساطت و ترکّب جسم ، در فلسفه -که عهده دار شناخت واقعیات است - دو قول مطرح شده یکی قول به بساطت که جسم را تنها صورت جسمیّه می داند و ترکب آن از ماده و صورت و نیز ترکب از اجزاء صغار را منکر می شود. و دیگر قول به ترکّب که صاحبان این قول به دو دسته تقسیم می شوند: یکی آنان که جسم را از ماده و صورت (یعنی صورت جسمیه) مرکب می دانند. و دیگر کسانی که به ترکب آن از اجزاء صِغار معتقدند. گروه اخیر برای هر کدام از اجزاء سازنده عناصر و نیز برای هر کدام از اجزاء سازنده افلاک شِکلی را تعیین کرده اند که این مقاله دو شکل از آن ها را بحث کرده است. توضیح این که عناصر بسیط چهارتا هستند و افلاک در نظر آنان شکل مشترک دارد، پس شکل هایی که برای اجزاء عناصر و افلاک وجود دارند مجموعاً پنج شکل اند. در این مقاله به تبیین دو شکل (شکل اجزاء نار و شکل اجزاء ارض) عنایت شده است. در بیان هر یک از این دو شکل - که در تحریر اقلیدس شکل شانزدهم و هفدهم مقاله سیزدهم واقع شده اند - به نحوه ساخت شکل توجه شده و پس از ذکر مفروضات مسئله ، طریقه ساخت بیان شده و آنگاه بر صحت طریقه ساخت ، دلیل اقامه شده است.
بدبینی در فلسفه افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افلاطون در برخی از آثار خود، از دو بُعد معرفت شناختی و جهان شناختی، دیدگاهی بدبینانه دارد. از جنبه معرفت شناختی، افلاطون پس از آن که در رساله های آغازین خود، دیالکتیک سقراطی و در کراتولوس، هرگونه روش متکی بر زبان و واژگان را در معرفت بخشی ناکارآمد یافت، در فایدونبه این دیدگاه فراگیرتر رسید که آدمی در این جهان به سبب موانع گوناگون جسمانی از کسب معرفت باز می ماند. بنابراین، بدبینی افلاطون متوجه جسم و جهان است و ریشه در دوگانه انگاری اورفیوسی دارد. او در برخی از آثار خود، تحت تأثیر هسیود، نگاه بدبینانه ای به وضع جهان و زندگی آدمی در آن دارد، و در برخی دیگر از آثارش بر زیبایی و سامان مندی جهان تأکید می ورزد؛ با این حال، چنین می نماید که او، حتی در این دسته از آثار، جسم را منشأ شر می داند: شر اخلاقی را نتیجه گرایش روح به جسم، و شر وجودی را ناشی از قصور جسم در پذیرش صورت.
بدبینی در فلسفه افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افلاطون در برخی از آثار خود، از دو بُعد معرفت شناختی و جهان شناختی، دیدگاهی بدبینانه دارد. از جنبه معرفت شناختی، افلاطون پس از آن که در رساله های آغازین خود، دیالکتیک سقراطی و در کراتولوس، هرگونه روش متکی بر زبان و واژگان را در معرفت بخشی ناکارآمد یافت، در فایدونبه این دیدگاه فراگیرتر رسید که آدمی در این جهان به سبب موانع گوناگون جسمانی از کسب معرفت باز می ماند. بنابراین، بدبینی افلاطون متوجه جسم و جهان است و ریشه در دوگانه انگاری اورفیوسی دارد. او در برخی از آثار خود، تحت تأثیر هسیود، نگاه بدبینانه ای به وضع جهان و زندگی آدمی در آن دارد، و در برخی دیگر از آثارش بر زیبایی و سامان مندی جهان تأکید می ورزد؛ با این حال، چنین می نماید که او، حتی در این دسته از آثار، جسم را منشأ شر می داند؛ شر اخلاقی را نتیجه گرایش روح به جسم، و شر وجودی را ناشی از قصور جسم در پذیرش صورت می داند.
نقادی نظریه فخر رازی در مورد جوهر فرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل حقیقت جسم از قدیمی ترین مباحث فلسفی است. دموکریتوس یا ذیمقراطیس ابداع کننده نظریه جوهر فرد یا اجزاء لایتجزی می باشد که یکی از نظریات مهم در زمینه تبیین حقیقت جسم است. طبق این نظریه، اجسام مرکب از اجزاء ریز، نامتناهی و بالفعل هستند که تقسیم پذیر نیز نیستند. در مقابل، ارسطو جسم را متصل دانسته و به نقادی نظریه ذیمقراطیس می پردازد. مشاییان مسلمان به خصوص ابن سینا تفسیر ارسطو در مورد جسم را پذیرفته اند. در میان متفکران اسلامی، فخر رازی دلایل چندی در اثبات نظریه جوهر فرد اقامه می نماید. استدلال های او از جهت مرکب بودن حرکت از اجزاء نامتناهی و مرکب بودن زمان از آنات متوالی از یک سو و دلایل هندسی از سوی دیگر می باشد. در پژوهش حاضر اثبات گردید که استدلال های رازی ناشی از مغالطه میان تقسیم بالفعل با بالقوه و چگونگی مماس قرار گرفتن اشکال هندسی با یکدیگر می باشد.
استعاره های تن در مثنوی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال هجدهم بهار ۱۳۹۲ شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
153 - 175
حوزه های تخصصی:
رابطه میان نفس و بدن از جمله مهم ترین موضوعات مثنوی معنوی اثر ماندگار جلال الدین محمدبلخی است که بیش از هزار بیت را به خود اختصاص داده است. واژگان نفس، تن ، بدن، جسم، روح، روان، جان و مرگ کاربرد های فراوانی در مثنوی دارند. اصطلاح نفس در مولوی بیشتر کاربرد اخلاقی دارد و واژگانی چون روح، جان و روان به جای نفس فلسفی نشسته اند، و کاربست تن، جسم و بدن در مقابل جان و روان در اغلب ابیات مثنوی، و تفکیک هویت و نقش هر کدام نشان از نگاه دوگانه انگار مولوی به موضوع رابطه نفس و بدن دارد. با توجه به بیان تمثیلی مولوی و به کار بستن تشبیه و استعاره در معرفی نفس و بدن که از مهم ترین روش ها در بیان مسائل پیچیده است بهترین شیوه در نفس شناسی مولوی از طریق استعاره هاست. از این رو، در این مقاله سعی شده با بیان استعاره های تن، وجه شبه، پیش فرض ها و لوازم آن در موضوع رابطه نفس و بدن بیان شود. مولوی تن را حجاب، قفس، خار، جماد، خاک حقیر، چراغ ضعیف، کنده و ... می داند که همه این استعاره ها حکایت از نگاه منفی به تن و جسم در مقابل جان و روان دارد. وی تنها راه نجات انسان و تنها طریق نیل به حیات ابدی و روحانی را ترک تن می داند و راه های خلاصی از زندان تن را ترک شهوات، حرص و آز، رذایل و اتصاف به صفات الهی و ربانی معرفی می کند.
بررسی تقسیم موجود به مجرد و مادی در فلسفه و تعریف آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حوزه های مختلفی مانند باورهای مذهبی، نظریات طبیعی و کیهان شناختی، و حوزه اندیشه ورزی درباره مسائل هستی شناسی و شناخت شناسی را می توان زمینه های تاریخی تقسیم موجود به مجرد و مادی دانست. اگرچه فیلسوفان ملطی و الئائی آغازگر فلسفی این تقسیم بودند، اما افلاطون و ارسطو به صورت برجسته و با شاخص های معین این تقسیم را مطرح ساختند. این روند به صورت تکاملی در طول تاریخ فلسفه تداوم داشت و همراه با تحولات در سایر موضوعات فلسفی، تحولاتی نیز در شاخص های تفکیک کننده موجود مجرد از مادی صورت گرفت. در طول تاریخ، فیلسوفان معیارها و ویژگی های متعددی را برای جداسازی موجود مادی از مجرد مطرح ساخته اند؛ صفاتی مانند امتداد، حیِّز، مکان و وضع داشتن، قابل انقسام بودن، قابل ادراک و اشاره حسی بودن، ماده داشتن و علم داشتن. برخی از این معیارها به تفاوت موجود مادی با موجود عقلی بازمی گردد نه تفاوت مجرد و مادی؛ برخی نیز دارای اشکال است، اما برخی را می توان با انجام اصلاحات یا بدون آن پذیرفت.
بررسی و نقد براهین فیلسوفان اسلامی بر ابطال مذهب ذره گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحث حقیقت جسم یکی از مباحث مهم فلسفی است که دیدگاه های بسیاری درباره اش مطرح شده است. یکی از مهم ترین این دیدگاه ها که سابقه ای دیرین دارد، مذهب ذره گرایی است که منسوب به ذیمقراطیس است. در این دیدگاه جسم حقیقتی متشکل از هزاران جزء ریز منفصل و جدا از هم است که قرار گرفتن آنها کنار یکدیگر موجب به وجود آمدن اجسام بزرگ شده است. این اجزای ریز اگرچه قابلیت تقسیم در وهم یا توسط عقل را دارند، ولی امکان تقسیم خارجی در آنها نیست. این دیدگاه در تقابل با نظریه بیشتر فیلسوفان مسلمان است که جسم را نه متشکل از اجزای منفصل، بلکه جوهری مرکب از ماده اولی و صورت جسمیه دانسته، آن را امری ممتد و ذاتاً متصل می دانند که قابل هرگونه انقسام حتی انقسام فکی تا بی نهایت است. ازآنجاکه بسیاری از براهین اثبات هیولا اولی متوقف بر ابطال نظریه ذیمقراطیس و اثبات قابلیت انقسام فکی در اجسام است، فیلسوفان مسلمان براهین مختلفی در رد این نظریه اقامه کرده اند. در این مقاله به بررسی و نقد پنج برهان از براهین مذکور پرداخته و در نهایت همه آنها را مخدوش دانسته ایم.
نقد کتاب Descartes Embodied: Reading Cartesian Philosophy through Cartesian Science(مقاله علمی وزارت علوم)
مقالة پیش رو به نقد و بررسی کتاب Descartes Embodied: Reading Cartesian Philosophy through Cartesian Science نوشتة دَنیِل گاربر اختصاص دارد. گاربر، از برجسته ترین پژوهش گران فلسفة دوران مدرن و دکارت شناس معاصر، کتاب را در سال 1980 نوشته و دانشگاه کمبریج آن را منتشر کرده است. این اثر به زبان فرانسوی نیز به چاپ رسیده است، اما ترجمة فارسی از آن در دست نیست. اثر مجموعه مقالاتی است که نویسنده پیش از این جدا جدا نوشته و آن ها را در نشریات معتبر فلسفی منتشر کرده است. موضوع اتحاد بخش مقالات پیوند میان علایق فلسفی و علمی دکارت است. در این مقاله می کوشیم نخست معرفی اجمالی از نویسندة کتاب به دست دهیم و درادامه، به ادبیات مربوط به موضوع در زبان انگلیسی بپردازیم و جایگاه کتاب حاضر را در این ادبیات نشان دهیم. در بخش اصلی مقاله، خود کتاب را معرفی، نقد، و بررسی می کنیم. این بخش را در دو بخش فرعی تر صوری و محتوایی تنظیم کرده ایم که نخست از جنبة صوری و شکلی، و سپس ازمنظر محتوایی و تخصصی اثر را نقد و ارزیابی می کنیم.
بررسی آثار تربیتی و جسمی- روانی مرگ در مثنوی مولوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائلی که همواره، بشر را رنج داده، مسئله مرگ و پایان یافتن زندگی است. خداوند در قرآن کریم، مرگ را همچون زندگی، خلقت و آفرینش می خواند . و پیامبر اسلام(ص) مرگ را انتقال از عالمی به عالم دیگر می داند. و مولا علی(ع) انس و اشتیاقش را به مرگ، بیش از علاقه کودک به پستان مادر دانسته اس ت و به همین سبب وقتی پس از شصت و سه سال مجاهدت و عبودیت و تلاش بی وقفه و تحمّل رنج ها در راه حق در مسجد کوفه، شمشیر خوارج، فرقش را می شکافد ؛ فریاد بر می آورد که «فزت وربّ الکعبه». امام حسین(ع) در واپسین لحظات عمر در روز عاشورا، مرگ را پلی دانست که مؤمنان را از کناره سختی ها و دشواری ها به ساحل سعادت ها و نعمت های جاوید منتقل می کند وعبور دهنده کافران به سوی جهنّم و عذاب است. اصحاب این بزرگواران نیز مرگ را واقعیّت با عظمتی می پندارند که آنان را از زندان طبیعت و محدودیت های جهان حس و رنگ، رها ساخته در عالم ملکوت به جوار رحمت حق می رساند. لغت شناسان، «مرگ» [در پهلوی marg و اوستا mahrka، … از ریشه mar] را باطل شدن قوّت حیوانی وحرارت غریزی، فنای حیات ونیست شدن زندگانی، موت، وفات، اجل و از گیتی رفتن معنی کرده و برای آن مترادف های فراوانی بیان کرده اند. جلال الدین محمد معروف به مولوی، شاعر و عارف بزرگ قرن هفتم هجری، مرگ و مترادفّات آن را صدها بار در مثنوی بیست و شش هزار بیتی اش به کار برده است. در این پژوهش از روش توصیفی با جستجوی کتابخانه ای در مثنوی بخصوص شرح های شارحانی همچون فروزانفر، شهیدی، استعلامی، محمد تقی جعفری و ...، استفاده کرده ام تا واژه هایی همچون مرگ، موت، فنا، اجل، جسم، روان، انسان، خواب، مشتقّات و هم خانواده های آنها را بیابم و با توجّه به ویژگی های مشترک به پنج گروه: الف: چگونگی و حقیقت مرگ ب: شباهت خواب ومرگ ج: شیوه های بی نهایت مرگ د: اجتناب ناپذیری مرگ ه)وضعیت انسان بعد از مرگ؛ دسته بندی نمایم و در باره هر یک توضیح دهم.
بازشناسی مفهوم طبیعت در فلسفه سهروردی در پرتو نقد صورت نوعیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۶
111 - 132
حوزه های تخصصی:
سهروردی در آثار خود، وجود و ضرورت صورت های جوهری انواع را مورد نقد و ابطال قرار می دهد. نفی وجود صورت های نوعیه، مستلزم نفی دو قاعده مهم در فلسفه مشاء است؛ اول آنکه جوهر فقط به جوهر متقوم است و عرض نمی تواند مقوم جوهر باشد، و دوم آنکه ذاتیات در جواهر به حمل متواطی و نه تشکیکی، بر ذات خود حمل می شوند. پرسشی که در این میان مطرح می شود، آن است که نفی صورت نوعیه در دستگاه فلسفی اشراق چه جایگاهی دارد و با چه هدفی صورت گرفته است؟ با توجه به شیوه استدلال سهروردی درمی یابیم که او با آگاهی از لوازم نفی صورت نوعیه و پذیرش تقوم جوهر به هیئات و نیز تشکیک در ماهیت، آن ها را در اثبات مثل و مدبرات مفارق به کار می گیرد و از این رهگذر به مفهوم نوی از طبیعت دست می یابد. طبیعت در این معنا و مفهوم نو، به منزله مبدأ تدبیر نوری عالم اجسام توسط ارباب انواع و به بیانی دیگر، مبدئیت نور برای حرکت های گوناگون اجسام است.
الگوی مشترک براهین تجرد نفس با محوریت بدن در اندیشه ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکمای اسلامی همچون ابن سینا و ملاصدرا در مباحث انسان شناختی خود، به بیان ویژگیهای نفس و از جمله اثبات تجرد آن پرداخته اند. با استقرا در آثار این دو حکیم، میتوان ملاحظه کرد که براهین مثبِت تجرد نفس تماماً بر اساس نفی ویژگیهای جسم و ماده بدنی استوار شده اند؛ به این معنا که نفس، فاقد ویژگیهای بدن و جسم است و از اینرو تجرد آن به اثبات میرسد. بعنوان نمونه، ماده بدنی دارای کمیت، وضع، تغییر، انقسام پذیری و تناهی افعال است و ضعف، کهولت و خستگی عارض آن میگردد و علم به بدن و افعال آن نیز حصولی و تابع وضع و محل است. این دو فیلسوف با نفی و سلب این خصایص از نفس، تجرد آن را به اثبات میرسانند و بنابرین، شناخت نفس و اثبات تجرد آن جز با شناخت بدن و سلب ویژگیهای بدنی از آن امکانپذیر نیست. در این نوشتار، علاوه بر بازنویسی براهین اثبات تجرد نفس و تعیین جایگاه کلیدی بدن در آن، الگویی کلی برای مجموع این براهین طراحی و عرضه شده است.
بررسی سیمای نفس در مصنّفات بابا افضل مرقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاشان شناسی دوره ۴ پاییز و زمستان ۱۳۸۸ شماره ۷ و ۸
112 - 126
مبحث معرفت نفس پس از معرفت الهی، یکی از پردامنه ترین مباحث کلامی فلسفی و عرفانی است که نه تنها در قرآن کریم، بلکه در آثار فیلسوفان، عارفان و عالمان نحله های دینی انعکاس داشته است. نفس از دیدگاه صوفیان بیشتر به نفس امّاره اطلاق می شود و در نظر آنان، پدیده ای مذموم، منبع شرور و مورد نکوهش است، اما حکیم افضل الدین مرقی کاشانی، عارف بزرگ قرن ششم و هفتم هجری، نفس را نوری الهی دانسته که به خود روشن و دیگر چیزها نیز بدان روشن می شود. به اعتقاد وی، کارکردهای روح، قوّت و طبیعت، پرتو فروغ نفس است. وی ضمن تأثیرپذیری از فرهنگ و بینش اسلامی و تأویل آیات و احادیث در آثارش، به آرای حکیمان بزرگ یونانی مانند افلاطون و ارسطو نیز توجه داشته است. بابا افضل برای بیان اندیشه های حکمی خود، به اندیشه های باطنی بزرگانی چون ناصر خسرو قبادیانی نظر داشته است، البته وی به تکرار خطرات ناشی از امراض نفسانی را نیز در آثارش گوشزد کرده، و برای درمان آن ها، راهکارهای مفیدی را در مصنّفاتش نشان داده است. در این مقاله ضمن اشاره به ماهیّت، انواع و اقسام نفس و رابطه آن با عقل و جسم، عوامل سعادت و هلاکت نفس هم مورد بحث و تحلیل قرار گرفته است.
ارتباط دین و سلامت از منظر آیات و روایات
حوزه های تخصصی:
اعتقاد و التزام به آموزه های نظری و عملی دینی، منجر به پیدایش یک جهان بینی خاص و ایجاد نوعی از سبک زندگی می شود که می تواند در سلامت جسمانی انسان اثرات ثمربخش و مثبتی داشته باشد. در بعد سلامت روانی دین دارای آثار مثبت فراوانی است. آموزه های نظری دین در این باب دارای اهمیت فراوانی هستند؛ زیرا به زندگی معنا بخشیده و آن را از خطر پوچی، بی انگیزگی و افسردگی هایی که بر اثر بی معنایی پدید می آیند نجات می بخشد. ایجاد تعادل روانی عاطفی و حل تعارضات درونی افراد، ثمره عمل به آموزه های اخلاقی دین است. آموزه های عملی دین نیز در سلامت روان تأثیرات شگرفی دارند. از آنجا که انسان موجودی یکپارچه و دارای ابعاد و ساحات وجودی مختلفی چون ساحت جسمانی، ساحت عاطفی، ساحت عقلانی، ارادی و ... می باشد و هدایت و بهروزی این موجود بدون در نظر گرفتن همه این ساحات در کنار یکدیگر میسر نمی باشد و از آن سو دین الهی به منظور هدایت و به سعادت رساندن این موجود نازل گشته، امکان ندارد نسبت به مقوله مهمی چون سلامت جسمانی، روانی وی و نیز بهداشت و سلامت محیطی که وی در آن زندگی می نماید، بی تفاوت باشد.
بررسی دیدگاه های مختلف فلاسفه اسلامی در نقد و اصلاح نظریه ماده - صورت گرایی مشائیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، نظریه ماده- صورت گرایی مشائیان و مبانی آن در مواجهه با دیدگاه های جدید فیزیکی (نظریه اتم ها) را نقد و تحلیل کرده و بدین منظور، دو دیدگاه رقیب این نظریه در تاریخ فلسفه اسلامی، یعنی نظریه منسوب به رواقیان (عرضه شده ازسوی ابوالبرکات و سهروردی) و نظریه ذره گرایی در تفسیرهای فلسفی (اجسام صغار صلبه) و کلامی آن (اجزای لایتجزی) را بررسی کرده ایم؛ سپس رویکرد اندیشمندان معاصر درباره نظریه ماده- صورت گرایی را واکاوی و آنان را براساس نظراتشان به سه گروه تقسیم کرده ایم: دو گروه از ایشان نظریه ماده- صورت گرایی را نفی کرده و هرکدامشان به نحوی از یکی از نظریات مخالفان با این نظریه حمایت کرده اند. در این میان، محیی الدین الهی قمشه ای و استاد حسن زاده آملی به نظریه ذره گرایان تمایل یافته و استاد مصباح یزدی و استاد فیاضی به نظریه منسوب به رواقیان گرایش پیدا کرده اند. دسته دیگر، کسانی همچون فاضل تونی و علامه طباطبایی هستند که کوشیده اند به نحوی میان نظریه ماده- صورت گرایی و نظریه اجسام صغار صلب و دیدگاه فیزیک جدید جمع کنند؛ باوجود آن، برخی مبانی نظریه ماده- صورت گرایی مانند متصل دانستن جسم، بالفعل نبودن اجزای جسم و وجودداشتن هیولای اولی همچنان با چالش های فلسفی و تجربی مختلف روبه روست.