مطالب مرتبط با کلیدواژه

تن


۱.

شکستن قاب آینه ی زبان استعمار: نقد و بررسی نگرش مینا الکساندر به بازسازی خویشتن در فضای زبانی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: هویت تن مینا الکساندر زبان استعمار عالم موسیقیایی مادرانه (سمیوتیک)

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی نقد پسااستعماری
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات ادبیات جهان نقد و بررسی آثار
تعداد بازدید : ۹۵۴
پژوهش حاضر تلاشی مبتنی بر نظریه های پسا استعماری برای تحلیل تکاپوی بازسازی هویت در آثار مینا الکساندر نویسنده ی هندی-امریکایی معاصر و استاد دانشگاه در رشته ی ادبیات انگلیسی و مطالعات زنان در نیویورک است. شعر و نثر دکتر الکساندر مملو از موضوعاتی است که ریشه درخوانش پسا ساختارگرایی و پسا استعماری دارد که از آن میان میتوان از گفتمان هویت از هم گسیخته، ترس از تعلق، و چالش زندگی در تنی زنانه نام برد. اما آنچه بازنمایی تن در اسارت او را به مخاطره می اندازد زبان این بازنمایی است که همانا زبان استعمارگران تن و وطن اوست و لیک تنها آلتی است که او برای نواختن هویت خود در دست دارد. در این مقاله میکوشیم تا رویکرد الکساندر در بازاندیشی هویت خویش به عنوان زنی رنگین پوست و نگرش او به زبانی که برای واکاوی وجود خود بر می گزیند را در نظم و نثر او رصد کرده و روایت کنیم.
۲.

شناخت مؤلفة پارالاکس و ریشه یابی آن در فلسفة طراحی استیون هال (نمونة موردی : موزة هلسینکی، اکتشافات درون و تسراکت زمان)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ادراک مرلوپونتی تن پارالاکس استیون هال

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۱۹ تعداد دانلود : ۴۳۵
در پی تفکر انسان- محوری دکارتی، انسان و جهان پیش روی او به دو مستقل جدا از هم تقسیم شدند که با برجستگی فاز بصری محیط های امروزی، این جدایی بیشتر شد. پدیدارشناسان بسیاری از جمله هایدگر و هوسرل در پی زدودن این فاصله بودند، در این راستا موریس مرلوپونتی با مطرح کردن ادراک تنانه، حضور تن را شرط ابتدایی رسیدن فضا به منصة ظهور معرفی کرد که هال نیز در راستای تأثیرگیری از وی و ترجمة پدیدارشناسی مرلوپونتی در معماری، مفهوم پارالاکس (پارالاکس از لحاظ لغوی به معنای حالتی است که در نتیجة تغییر زاویة دید و موقعیت نگاه به ابژه ایجاد شده و فضا را در نتیجة تغییر زاویة بیننده تعریف می کند، این امر زمانی اتفاق می افتد که محورهای حرکتی بعد افقی را ترک کنند) را مطرح می کند و ادراک فضایی را در گرو شکستن پرسپکتیو و ایجاد حرکت در ابعاد عمودی و مورب و یا به تعبیری اضافِ بعد زمان به فضا می داند. هدف این پژوهش شناخت پارالاکس و شاخص های طراحی آن در افزایش غنای ادراک محیط است که در راستای آن پرسش اصلی تحقیق بدین صورت مطرح می شود : ارتباط بین پارالاکس و ادراک تنانه در معماری استیون هال چگونه است؟ این تحقیق با راهبرد تحقیق کیفی است و با رویکرد تفسیرگرایی، چارچوب فلسفی پدیدارشناسی و با بهره گیری از مدل تحقیق تلخیص شده از مبانی نظری، همچنین با کمک تحلیل نمونه های موردی نظیر موزة هلسینکی، اکتشافات درون و تسراکت زمان که جزء پروژه های مطرح استیون هال در زمینة توازن فضا و زمان است، سعی در شناخت پارالاکس و شاخص های طراحی آن و ارتباط آن با ادراک تنانه دارد. حرکت های عمودی و مایل در فضا با شکستن سطوح افقی یکنواخت و ایجاد سیّالیت ادراک با توالی و ترکیب دیدهای متنوع فضایی و اضافه کردن بعد زمان در فضا از شاخص های به دست آمده تحت ایده پارالاکس در فضای معماری، هستند. مؤلفة پارالاکس زمینة ادراک تنانه را فراهم می آورد.
۳.

افول سوبژکتویسم و ظهور سوبژکتویسم در اندیشه نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تن سوبژکتویسم پرسپکتویسم خدا صلیب

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۶۴ تعداد دانلود : ۲۹۷
در این مقاله کوشیده ایم تا نشان دهیم سوبژکتویسم، از درون اخلاق سر برآورده؛ غایتش نجات آدمی از تقدیر خدایان و رساندنش به خودبنیادی است. سوبژکتویسم به مثابه جنگ علیه خدایان، توسط سقراط از طریق بیرون راندن دیونوسیوس و غلبه آپولون آغاز می شود. افلاطون با معادله سقراطی فضیلت مساوی معرفت است و اعلان اینکه شناسایی تنها به باشنده تعلق می گیرد، سوبژکتویسم را تکامل می بخشد؛ اما ناگزیر از تکیه به خدایی واحد و متعالی می شود. با تعالی خدا از وجود در نوافلاطونیان، سوبژکتویسم به اوج می رسد؛ اما به دلیل بیگانگی با بدن، ناگزیر از تجسد خدای اش می گردد، تا بدن را تحت شناخت نجات دهد. وحدت خدا، سوژه و تن ممکن نبود مگر بر صلیب! پس خدا به آسمان بازگشت، بقای سوژه تحت ایمان به خدا تضمین شد و تن نفی گشت. با دکارت جای خدا و سوژه عوض می شود؛ عنصر عقلانی تن تحت عنوان امتداد نجات می یابد، اما سوژه ی دکارتی میان اسارت در خود، یا ضرورت در طبیعت معلق می گردد؛ کانت طبیعت را تحت قوانین فاهمه درآورده و با تقویم سوژه از درون اختیارش به سوژه نجات بخشیده و با طرح غایت مندی در جهان، آزادی سوژه در طبیعت مکانیکی را ممکن می کند. هر چند در کانت سوبژکتویسم به اوج خود می رسد اما تن، به منزله امر سرکوب شده تحت عنوان نومن از همان آغاز مفقود می شود و فلسفه نیچه به عنوان صدای این تن سرکوب شده با تحویل بردن نقد اول و دوم به نقد سوم، سوبژکتویسم مبتنی بر نفی تن را به پرسپکتویسم مبتنی بر تن تبدیل می کند.
۴.

استعاره های تن در مثنوی(مقاله پژوهشی حوزه)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: نفس بدن تن جان روح حجاب قفس جسم جماد سقیم.

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۳۳ تعداد دانلود : ۳۲۵
رابطه میان نفس و بدن از جمله مهم ترین موضوعات مثنوی معنوی اثر ماندگار جلال الدین محمدبلخی است که بیش از هزار بیت را به خود اختصاص داده است. واژگان نفس، تن ، بدن، جسم، روح، روان، جان و مرگ کاربرد های فراوانی در مثنوی دارند. اصطلاح نفس در مولوی بیشتر کاربرد اخلاقی دارد و واژگانی چون روح، جان و روان به جای نفس فلسفی نشسته اند، و کاربست تن، جسم و بدن در مقابل جان و روان در اغلب ابیات مثنوی، و تفکیک هویت و نقش هر کدام نشان از نگاه دوگانه انگار مولوی به موضوع رابطه نفس و بدن دارد. با توجه به بیان تمثیلی مولوی و به کار بستن تشبیه و استعاره در معرفی نفس و بدن که از مهم ترین روش ها در بیان مسائل پیچیده است بهترین شیوه در نفس شناسی مولوی از طریق استعاره هاست. از این رو، در این مقاله سعی شده با بیان استعاره های تن، وجه شبه، پیش فرض ها و لوازم آن در موضوع رابطه نفس و بدن بیان شود. مولوی تن را حجاب،  قفس، خار، جماد، خاک حقیر، چراغ ضعیف، کنده و ... می داند که همه این استعاره ها حکایت از نگاه منفی به تن و جسم در مقابل جان و روان دارد. وی تنها راه نجات انسان و تنها طریق نیل به حیات ابدی و روحانی را ترک تن می داند و راه های خلاصی از زندان تن را ترک شهوات، حرص و آز، رذایل و اتصاف به صفات الهی و ربانی معرفی می کند.
۵.

جایگاه و نقش مفهوم اتمسفر در پدیدارشناسی نوین هرمان اشمیتس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اتمسفر پدیدارشناسی نوین فضا احساس تن حال وهوا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴۵ تعداد دانلود : ۱۷۹
در مقاله حاضر کوشش می شود مفهوم اتمسفر در نظام فلسفی هرمان اشمیتس، بنیان گذار پدیدارشناسی نوین، واکاوی شود تا از رهگذر این مفهوم راه برای فهم پدیدارشناسی نوین او بر ما گشوده گردد. مفهوم اتمسفر یکی از مفهوم های بنیادین برای فهم نظام فلسفه اشمیتس است، مفهومی که او آن را، با نگاه به چگونگیِ آشکارسازیِ پدیدارشناختی، برای عبور از دوگانه سوژه ابژه و نیز نشان دادن واقعیت های پنهان و مبانی تجربه زیسته واقعیت  به کار می بندد. این اصطلاح علاوه بر کاربردی که پیشتر در علومی هم چون فیزیک و هواشناسی و روان شناسی داشته است، به پدیداری انضمامی اشاره دارد؛ همچنین گواهی بر روشی است که اشمیتس پدیدارشناسی را درک و دوباره طرح ریزی می کند. هدف در این مقاله آن است که با بهره گیری از واکاوی ساختاری مفهوم اتمسفر، پیوند آن را با مفهوم تن به عنوان هسته نظری کار اشمیتس، و فضا و احساس به عنوان دیگر مفهوم های مهم و کلیدی در نظام فلسفه او نشان دهد و سرانجام مقایسه ای میان واکاوی اشمیتس و سایر پدیدارشناسان به ویژه هایدگر از مفهوم حال وهوا به عنوان مفهوم هم پیوند با اتمسفر در سنت پدیدارشناسی انجام دهد. نتیجه به دست آمده از تحلیل در این مقاله نمایان گر جایگاه ویژه مفهوم اتمسفر در نظام فلسفی اشمیتس و نقش مهم آن در پی ریزی روش پدیدارشناسی نوین اوست.