مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
جاودانگی
منبع:
پژوهش دینی دوره ۱۷ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۳۵
85-106
حوزههای تخصصی:
عشق از او صاف الهی و سرآغاز خلقت است، این عشق در واقع بر «هستی مطلق» دلالت دارد، و زندگی بدون آن چون پوست های بی روح است. مولوی، عشق را شیوه سلوکی خود قرار داده ،آن گونه که ابن فارض درگام به گام مقامات عرفانی، آن را اساس کار خویش قرار داده است. بنابراین نگاه ابن فارض و مولوی، نگاه یک عاشق به معشوق حقیقی است و این نشانه معرفت و آگاهی این دو شاعر عارف است. در این مقاله ضمن بررسی واژه «عشق» با تکیه برآیات قرآن و احادیث و نظرعرفا، به موضوع «جاودانگی عشق الهی» در سروده های تائیه کبرای ابن فارض و غزلیات عربی مولوی در دیوان شمس، با اسلوب تطبیقی پرداخته شده است.
بررسی عقلی و شواهد قرآنی، روایی بر اثبات مفهوم خلود به معنای عدم پیوستگی عذاب در جهنم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از صفاتی که قرآن کریم برای اهل بهشت و دوزخ مطرح کرده است خلود و جاودانگی است. خلود در بهشت با فضل الهی قابل توجیه است اما خلود در دوزخ موجب طرح شبهاتی گردیده است از آن جمله مقید شدن جاودانگی عذاب به وجود آسمانها و زمین و عدم تناسب کیفر خلود با گناه عاصی با توجه به عمر محدود انسان. لذا در بررسی انجام شده با توجه به شواهدی همچون: خلود به معنای مکث طولانی، زمانی بودن کلمه دامت، استثناهایی که در آیات خلود به کار رفته است، عدم اطلاق کلمه خالد به خداوند، خلود نوعی، خلود عذاب در بهشت و جهنم برزخی، سنخیت جهنم با دنیا و تناسب فعل و جزاء یا قائده مقابله به مثل، مبرهن می گردد که مطلق و حقیقی انگاشتن معنای خلود قابل تأمل است.
نقد و بررسی نسبت جاودانگی و معنای زندگی (از نظر برنارد ویلیامز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر انسانی که اندک شناختی از خود و اطراف خود پیدا کند با این پرسش روبه رو می شود که آیا مرگ پایان وجود و همه امیال و آرزوهای ماست؟ و اگر این طور نیست، زندگی یا زندگی های بعدی ما چگونه خواهند بود؟ این پرسش قدمتی به اندازه زندگی بشر داشته و اعتقاد به جاودانگی در تفسیر انسان از زندگی و معناداری یا بی معنا بودن آن نقش مهمی ایفا می کند. امّا برخی فیلسوفان شبهاتی را در باب معنادار بودن جاودانگی انسان مطرح کرده اند. مقاله حاضر با روشی تحلیلی توصیفی به نقد و بررسی نسبت جاودانگی و معنای زندگی از دیدگاه برنارد ویلیامز پرداخته است. برنارد ویلیامز از منظر فلسفه اخلاق و با رویکردی عمل گرایانه استدلال می کند که چون یک زندگی جاودانه، نامطلوب است، تمنّا و طلب جاودانگی نیز معقول و موجّه نیست. ازاین رو ویلیامز نه تنها جاودانگی را برای معناداری زندگی غیرضروری می داند، بلکه از نظر وی، جاودانگی برای معنای زندگی مضرّ نیز هست و مرگ، درواقع آن چیزی است که به زندگی معنا می بخشد. نقدهای مختلفی که بر این دیدگاه وارد شده به نفی ناسازگاری جاودانگی و معنای زندگی پرداخته و نشان می دهد ادلّه برنارد ویلیامز در ردّ هر نوع از جاودانگی صحیح و معتبر نبوده و از اتقان لازم برخوردار نیست.
نسبت «جاودانگی انسان» و «عمل اخلاقی» از دیدگاه بانوی مجتهده ایرانی (امین اصفهانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه اخلاق سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۹
51-68
حوزههای تخصصی:
فرهنگ و حکمت اسلامی، اعمال انسان را همانند ذات او جاودانه و منشأ سعادت یا شقاوت اخروی می داند. بنابراین، اعمال اخلاقی، یعنی اعمال منطبق با معیارهای اخلاق دینی (اسلامی) منشأ سعادت اخروی انسان خواهند بود. بانو امین اصفهانی، مشهور به بانوی مجتهده ایرانی، پیرو تبیین دو مفهوم جاودانگی و اتحاد اعمال با ذات انسان، به این نتیجه رهنمون گشته است که معیار عمل اخلاقی، سعادت اُخروی انسان است؛ سعادتی که جاودانگی ویژگی ذاتی آن است. طبق بیان قرآن کریم، اتحاد عمل اخلاقی و ذات انسان، در حیات دنیوی حقیقتی در پرده بطون است که در حیات اُخروی به ظهور خواهد رسید. اگر انسان به جاودانگی ذات خود و به تبع آن اعمال خویش عقیده یابد، همه اعمال خود را بر اساس آن معیار، یعنی جاودانگی سامان بخشیده و منطبق بر معیارهای دینی عمل خواهد کرد. این پژوهش، با توجه به تکیه دیدگاه های بانو امین بر فرهنگ قرآن و حکمت اسلامی، به شیوه تبیینی و تحلیلی، رابطه جاودانگی انسان با عمل اخلاقی را سنجیده و به این نتیجه رسیده است که بانو امین اصفهانی، جاودانگی انسان و اعمال او را، معیار عمل اخلاقی می داند. این معیار، منطبق بر معارف قرآن و سنت بوده و نسبت به دیگر معیارها، برتری دارد.
مقایسه آراء فارابی و ابن سینا با ارسطو درباره جوهریت نفس بمنظور فهم نظر آنها در مورد تجرد و جاودانگی نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارسطو نفس را بالضروره جوهر میداند و جوهر اصلیترین مفهوم هستی شناسی در اندیشه اوست. از اینرو شناخت آراء وی درباره جوهر، برای رسیدن به رأی او در مورد تجرد یا عدم تجرد نفس نقش مهمی دارد. ارسطو در سنت فلسفه اسلامی، بویژه حکمت مشاء، بسیار مورد توجه بوده و متفکران اسلامی بنحوی از انحا با نظریات وی نسبت مستقیم یا نزدیک دارند. فارابی و ابن سینا معانی مختلف جوهر و کلیت تقسیم آن به محسوس و نامحسوس که از جانب ارسطو صورت گرفته را میپذیرند اما اختلاف مبنایی آنها با ارسطو به نتایجی منجر شده که در نوع خود قابل توجه و ارزشمند است. بررسی این تفاوت، با رویکرد دریافت نظر قطعی آنها در مورد تجرد نفس و جاودانگی آن، هدف اصلی این پژوهش است. بدین منظور، دو راه در پیش گرفته ایم؛ نخست به بررسی واژه یا واژه هایی پرداخته ایم که ارسطو برای بیان معنای جوهر بکار گرفته است. راه دوم، رجوع به آثار مختلفی است که ارسطو مفهوم جوهر را در آنها مورد بحث قرار داده است. سپس این دیدگاهها با آراء فارابی و ابن سینا مقایسه شده اند.
مخاطبان قرآن در گذر زمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عنوان: «مخاطبان قرآن در گذر زمان» چکیده شواهد درون متنی از قرآن کریم و سایر ادله از روایات دلالت بر آن دارد که قرآن معجزه ی جاوید آخرین پیامبر الهی است. یکی از اسرار جاودانگی این کتاب، عام بودن خطاب های آن است. واقع نمایی زبان قرآن ایجاب می کند با در نظر گرفتن تفاوت های فردی، همه ی مردم-«الناس»- را به گونه ای عام مورد خطاب قرار دهد بدون این که ساختار چند معنایی آن مورد خدشه قرار گیرد. به همین جهت در مواضع متعددی از این کتاب آسمانی به صراحت، همگان به نظر و تفکر در آفاق و انفس دعوت شده اند. ضرورت پرداختن به چنین مسئله ای از آن جهت است که چه بسا خصوص برخی از خطاب های قرآنی عده ای را با توهم انحصار قرآن به گروه یا افرادی خاص روبرو سازد. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی سامان یافته و یافته های نگارندگان آن نشان می دهد انحصار قرآن به مخاطبان خاص، در تعارض با اصل جاودانگی قرآن است، از طرف دیگر منطق حاکم بر قرآن در ارائه ی مفاهیم عمدتاً بر استقراء و تجربه استوار است که از نظر روش شناسی می توان آن را عنوان یک سبک قرآنی به حساب آورد که در عرض روش تعقلی در بیان و تفهیم تعالیم جاودانه ی این کتاب، مورد استفاده قرار گرفته است. کلمات کلیدی قرآن کریم، مخاطب، جاودانگی، عمومیت خطاب های قرآنی، استقراء و تجربه، سبک
بررسی رابطه سرودهای ملی حماسی با انگیزش احساسات و همبستگی و غرور ملی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال چهارم بهار ۱۳۹۳ شماره ۱۰
63 - 76
حوزههای تخصصی:
در هویت ایرانی، مولفه هایی نظیر مکان جغرافیایی، زبان فارسی، فرهنگ ایرانی، و معدودی عناصر دیگر دارای اهمیت هستند. سرودهای ملی حماسی را می توان حاصل جمع این سه مفهوم دانست زیرا با تکیه بر مفهوم سرزمین و استفاده از مفاهیم عمیق زبان فارسی و تاثیر گذاری از طریق فرهنگ ایرانی که تحت تاثیر فرهنگ اسلامی است به ایجاد حس غرور ملی می پردازند. در این پژوهش سعی شد تعدادی از مولفه های هویت ملی موجود در سرودهای ملی حماسی مطالعه شوند و چگونگی تاثیر آن ها بر ایجاد حس غرور ملی مورد بررسی قرار گیرد. پژوهش حاضر از نوع کاربردی، روش گرد آوری داده ها میدانی و اطلاعات از طریق پرسشنامه گردآوری شده اند. یافته های تحقیق حاضر نشان می دهد که در مورد ورزشکاران آهنگ (موسیقی) سرود نسبت به متن تاثیر بیشتری بر ایجاد حس غرور دارد. اما با بررسی جمع کل داده ها می توان مشاهده کرد که بیشتر آزمودنی ها در مورد ایجاد حس غرور، گزینه اول را انتخاب کرده اند که نشان از تاثیر زیاد سرودهای ملی حماسی بر ایجاد حس غرور در ایرانیان دارد. در مورد تاثیر متن / موسیقی در ایجاد حس غرور، برتری متن بر موسیقی کاملاً مشهود است.
کاربست مدل سازی ساختاری-تفسیری در طراحی الگوی جاودانگی مدیران در نظام بانکی ایران (مطالعه موردی: بانک سینا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مشاوره شغلی و سازمانی دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۴۶)
167 - 182
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاظر ،طراحی الگوی جاودانگی مدیران در نظام انکی ایران با استفاده از روش مدل سازی ساختاری-تفسیری است.روش: روش تحقیق از لحاظ ماهیت اکتشافی با رویکرد کیفی است. جهت گردآوری داده ها و شناسایی عوامل از روش تحلیلِ محتوا و مرور متون مربوطه و همچنین مصاحبه با خبرگان منتخب به روش غیرتصادفی و تکنیک گلوله برفی تاحصول به اشباع نظری استفاده گردید.یافته ها: پرسشنامه ماتریسی ساخت یافته برای تعیین ارتباطات بینابینی شاخص ها تدوین گردید. داده های حاصل از پرسشنامه با استفاده از مدل سازی ساختاری-تفسیری، تحلیل و در3 سطح در یک شبکه تعاملی ترسیم شد که در نتیجه عامل "مشتری مداری" و در بالاترین سطح قرارگرفت. همچنین، قدرتِ نفوذ و میزان وابستگی این عوامل نسبت به هم در ماتریس قدرتِ نفوذ -وابستگی، مورد بررسی قرارگرفت.نتیجه گیری: شاخص "مشتری مداری" و "تفویض اختیار"در ماتریس قدرت نفوذ-وابستگی درناحیه وابسته یعنی بیشترین میزان وابستگی و کمترین نفوذ، و عوامل "ارتباطات اثربخش" ،"برنامه ریزی"،"سیستمِ پاداش"، ،"ریسک پذیری" در ناحیه متصل یعنی بیشترین قدرت نفوذ و بیشترین میزان وابستگی قرار دارند.
بررسی مقایسه ای زمینه های گرایش به جسم انگاری معاد در اسلام و مسیحیت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و ششم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۲)
115 - 149
حوزههای تخصصی:
برخی اندیشمندان مسلمان و مسیحی با نگاهی یگانه انگارانه به انسان، تصویری صرفاً جسمانی از معاد ارائه می دهند. تبیین های جسم انگارانه از معاد در فضای اسلامی و مسیحی این تصور را پدید می آورد که آیا اندیشمندان هر دو مذهب، مسیری یکسان را پیموده اند. بررسی زمینه های یگانه انگاری و جسم انگاری معاد در فضای اسلامی و مسیحی، نقاط اشتراک و افتراق این اندیشمندان را نمایان می سازد. در این نوشتار با مطالعه آثار جسم انگاران اسلامی و مسیحی، به انگیزه گرایش آنان توجه شد و این نتیجه به دست آمد که زمینه های شکل گیری اندیشه جسم انگاری در فضای اسلامی و مسیحی، متفاوت از یکدیگر است. اندیشمندان اسلامی به دلیل وجود نصوص فراوان درباره معاد جسمانی، آن را مسلم دانسته و از این رو برای اثبات معاد جسمانی، حقیقت انسان را به جسم و جسمانی فروکاسته اند؛ اما در فضای مسیحی، به سبب رشد علوم تجربی و نگاه فیزیکالیستی به پدیده های عالم، در ایده دوگانه انگاری انسان خدشه وارد شده است؛ از این رو اندیشمندان غربی برای اثبات معاد به تبیین های جسم انگارانه از معاد روی آورده اند. در فضای اسلامی رشد اندیشه های فلسفی و علوم عقلی سبب شد دوگانه انگاری و نفی تبیین های جسم انگارانه تثبیت گردد؛ اما در فضای مسیحی رشد مکتب های عقلی و فلسفی، عامل نفی دوگانه انگاری و گرایش به تبیین های مادی انگارانه از انسان و به تبع آن معاد گشت
تبیین و نقد گرامر جاودانگی نفس از دیدگاه فیلیپس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۰
49 - 64
حوزههای تخصصی:
فیلیپس فیلسوف دین ناواقع گراست که منکر واقعیت امور دینی ازجمله «خدا» و «نفس» و «رستاخیز» و... است؛ اما به عنوان یک مسیحی سعی دارد برخلاف نکته ذکرشده، با ارائه معنایی جدید از نفس، معنای جاودانگی و خلود آن را به حیات اخلاقی داشتن تحویل ببرد. برهمین اساس، جاودانگی نفس را معادل گذشتن از امیال نفسانی برای وصول به حیات اخلاقی تعریف می کند و خلود آن را به مشارکت انسان در زندگی با خدا معنا می کند و رویکردی عمل گرایانه در مقام تبیین گرامر جاودانگی در پیش می گیرد. این پژوهش نشان داده است در دیدگاه وی به لحاظ معناشناختی، مرز مشخصی میان الحاد و ایمان باقی نمانده است. ازسوی دیگر، مبنای این رویکرد آن است که اخلاق صرفاً مبتنی بر دین است؛ درحالی که عمده نظریات امروزین در حوزه فرااَخلاق این نگاه به رابطه دین و اخلاق را نفی می کنند. همچنین، مشخص می شود این رویکرد به معنای جاودانگی با نحوه زندگی دینی مسیحیان در تعارض است.
سعدی، روایت و جاودانگی
حوزههای تخصصی:
جهان امروز ما سرشار از هیاهوهای سرعت، خبر، مصرف و داده های اطلاعاتی است. این هیاهو نتیجه ویژگی های دنیای مدرن و پست مدرن است. آیا در این زمان باید دست از متون مسلط و هنری کهن کشید و به ورطه این هیاهو و سراسیمه گی جهان امروز افتاد. از متون مسلط ادبی با چه رویکردی می توان از آفات این هیاهو رست و همچنان از آن آثار بهره برد. بازخوانی آثار مسلط ادبی چون گلستان سعدی ما را از این هیاهو می رهاند و به لحظه های ناب جاودانگی وآرامش درونی می رساند. روایت های گلستان با ایجاد زمان روایی ما را از زمان ناسوتی می رهاند و با ایجاد لذت خوانش مکرر به ما زمانی دیگرگونه و با خصایص دیگر پیشنهاد می کند. این لذت با درون مایه های روایی نیز همراه می گردد. اگرچه سعدی به آفات زمان دنیایی واقف است اما به ما توصیه می کند که با عشق روایت شده در حکایت ها به تجربه روایی عشق برسیم و لحظه های خود را در چشمه ناب روایت های او جاودانه و روشن سازیم. این روایت ها لبریز از زمان روایی، عشق و لذت روایی است که دنیایی جدید را در مقابل دنیای پرهیاهوی امروز بنا می کند؛ دنیایی که لازمه فرهنگ و احوال امروزی ماست.
ناسازگاری هستی و زمان در نظریه حال باوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از جمله نظریاتی که در رابطه زمان و وجود مطرح است، نظریه حالباوری است. حالباوران معتقدند که اولاً تنها اشیائی که در زمان حال قرار دارند؛ موجودند و سایر اشیاء موجود نیستند. ثانیاً موجودیّت اشیاء مطلق و نامقیّد است. آنها نظریات رقیب مانند جاودانگی، امکانباوری و آیندهممنوع را در این رابطه به چالش میکشند. حالباوران برای واقعیت داشتن همه هویّات وجودی نظیر سقراط که در گذشته بوده و سال 3000 که در آینده خواهد بود، توجیه مناسبی ندارند. همچنین، وفق حالباوری نمیتوان از ارتباط برخی هویّات غیرزمانمند مانند «آبراهام لینکن بلندتر از ناپلئون بناپارت است.» و صدقسازهای آنها سخن گفت. از اینرو، در این نوشتار، به روش تحلیل فلسفی با تأکید بر رابطه زمان و وجود نخست؛ براهین حالباوران که شامل شهود، تجربه، پیشبینی، تیغِاکام و نسبیتگرایی است، استخراج شده با بازسازی براهین مخالفین نشان داده شده است که حالباوران با وجود مفهومسازی جدید از زمان مطلق و طرح حالباوری بدیل که قائل به نوعی زمانِ مطلق از نوع (B-theory) است و فروکاستن حالباوری قوی به نوع ضعیف آن، بهدلیل گذرابودنِ زمان، عدول از اصول اولیّه خود در باور به زمان از نوع (A-theory) و قائل بودن به وجود هویّات غیرزمانمند از جمله کلیّات در حل مسئله تغییر در ارتباط با نسبتهای موقّت زمانی، ارجاع گزارهای و صدقسازها ناکام مانده اند.
نظریه ی مدل مشابه و تبیین معاد جسمانی با نگاه انتقادی بر آرای ون اینواگن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال هجدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۵
75 - 95
حوزههای تخصصی:
با رشد اندیشه های پوزیتیویستی و نگاه یگانه انگارانه به انسان، تبیین های فیزیکالیستی از انسان و معاد جسمانی شدت گرفته است. پیتر ون اینواگن فیلسوف تحلیلی، تبیینی فیزیکی با عنوان «مدل مشابه» از معاد جسمانی ارائه داده و مدعی برتری این نظریه بر تبیینهای فیزیکی دیگر است. نوشتار حاضر در پی ارزیابی مدعای ون اینواگن - باتوجه به مبانی این نظریه - ابتدا به توصیف این نظریه پرداخته و سپس به ارزیابی آن مینشینید. نتیجه آنکه، نظریه مدل مشابه از منظر انسانشناسی و معرفتشناسی با نارساییهایی مواجه است. این نظریه فاقد تبیین ملاک اینهمانی برای شخص دنیوی و اخروی میباشد. نظریه مدل مشابه مبتنی بر معرفتشناسی مدال - بنا بر تقریر یبلو - استوار شده است؛ ازاینرو این نظریه توانایی توجیه امکان وقوعی معاد جسمانی را ندارد. تقریر یبلو مبتنی بر باور شخص بوده و منجر به نسبیتگرایی میگردد. افزون بر این، ون اینواگن در آثار دیگرش، تقریر یبلو را باطل و منتج به شکگرایی میداند و معلوم نیست با چه توجیهی از این تقریر در مدل مشابه استفاده کرده است.
تحلیلی بر معنای «عالمین» ذیل آیه ی اول سوره ی فرقان در تأیید نظریه ی جامعیت قرآن کریم
حوزههای تخصصی:
جامعیت قرآن، از لحاظ جاودانگی دستورات آن نسبت به گذر ادوار زمان می باشد. از طرفی شمولیت جهانی مخاطبان قرآن نیز بعد دیگری از جامعیت آن را هویدا می سازد. بررسی آیات قرآن از لحاظ احاطه ی تعالیم ارائه شده نسبت به نیازهای بشری و گستره ی مخاطبان آن دلیل روشنی بر جامعیت قرآن است که همواره از سوی جامعه اندیشمندان قرآنی مورد توجه قرار گرفته است. در همین راستا آیه ی نخست از سوره ی فرقان مورد بررسی قرار گرفت و با گردآوری اطلاعات به روش توصیفی - تحلیلی این نتیجه حاصل شد که در این آیه، جامعیت قرآن از لحاظ جاودانگی تعالیم و جهانی بودن مخاطبان محرز است. نخست به این دلیل که با انتساب صفت انذار دهندگی پیامبر اکرم(ص) نسبت به «عالمین» که دارای شمولیت جهانی و زمانی است، خاتمیت پیامبر اکرم(ص) و در نتیجه جاودانگی تعالیم ایشان اعلام شده است و دیگر این که با توجه به گستره ی مخاطبان مورد انذار در مواجهه با وسعت معنایی «عالمین»، جهان شمول بودن این انذار از نظر تعدد مخاطبان و گستره ی تعالیم انذاری از جهت تحقق یک زندگی سعادتمندانه همه جانبه همراه با حفظ تازگی و قوام آن به منصه ظهور می رسد.
نقد اسطوره شناختی مرگ در کتاب مرگ بالای درخت سیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد اسطوره شناختی مرگ در کتاب مرگ بالای درخت سیب ریحانه عسکری * علی بوذری** چکیده در طول تاریخِ اندیشه ی اسطوره ای بشر، شاهد اساطیر جهان شمول بسیاری هستیم. اساطیری مانند مرگ، آفرینش و نخستین انسان. فارغ از اینکه خواستگاه این اساطیر مشترک کجا است، این قبیل اسطوره ها کارکردهای مشابهی با یکدیگر دارند. برای مثال، مرگ در بسیاری از اساطیر، حاصل گناه یا دشمنی بوده است یا انسان ها با وجود آنکه تمایل بسیاری به جاودانگی داشته اند، به سبب گناه خویش، نفرین اهریمن یا دشمنی خدایان، می میرند. بنابراین مرگ در بیشتر مواقع برای انسان هراس آور بوده است. مرگ به عنوان یکی از مهم ترین اضطراب های بشری، شکل های گوناگونی به خود می گیرد. کاترین شارر در کتابش نمونه ای از این اضطراب ها که همانا ترس از نابودی است را به کمک متن و تصویر به نمایش درآورده است. در کتاب مرگ بالای درخت سیب با درنظرگرفتن اشتراکات میان اساطیر در چهره ی مرگ، سعی شده است نگاه متفاوتی به مرگ و زندگی ارائه شود. مرگ در این کتاب حاصل گناه و دشمنی نیست، بلکه بخشی از زندگی است. در واقع مرگ، خود زندگی است تاجایی که زندگی بدون مرگ و مرگ بدون زندگی، معنایی ندارد. مرگ در این کتاب دوشادوش زندگی ایستاده است. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی انجام شده و در آن سعی کرده ایم تا چگونگی بازنمایی مرگ را در متن و تصویرِ کتاب مرگ بالای درخت سیب بررسی کرده و خاطرنشان کنیم که جلوه ی رعب آور مرگ، تنها یک نمود از هزاران جلوه ی دیگر آن است.
نقش فطرت در جاودانگی آموزه های تربیتی قرآن
حوزههای تخصصی:
فطرت انسان نوعی از خلقت اوست که منشأ بینش ها و گرایش های متعالی است. با توجه به این نوع از آفرینش است که انسان آمادگی پذیرش تربیت و شکل گیری صفات مختلف را دارد. کمال طلبی، زیبایی گرایی، زیان گریزی و ... از جمله فطریات انسان به شمار می آیند که نقش مستقیم در تربیت انسان دارند. قرآن به عنوان کتابی جاودانه با آموزه های اعتقادی، اخلاقی، تربیتی و ...، متناسب با هر یک از این امور فطری، مبانی، آموزه ها و روش های تربیتی ارائه کرده و اهدافی را دنبال می کند. از آنجا که امور فطری بنابر حکم عقل و نیز تصریح آیات قرآن، جاودانه و تغییر ناپذیرند، آموزه های تربیتی قرآن نیز همیشگی و برای هر زمان و مکانی قابل استفاده، بلکه حجت است. آنچه قرآن به عنوان مبانی و اصول تربیت بر می شمارد و آنچه به عنوان ضوابط و روش های تربیت توصیه می کند و ساحت ها و قلمروی که برای آن تعیین می کند و نیز اهدافی که برای تربیت ترسیم می نماید، برای بشر امروز و هر زمان دیگر، الگویی تربیتی را تدوین می کند که سعادت دنیا و آخرتش را به دنبال دارد.
رابطه جاودانگی و آخرت باوری با معنای زندگی انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جستجوی جاودانگی، یکی از ویژگی های ذاتی و اصیل انسان است. طلب کمالات مادی و معنوی دیگر نیز در راستای محقق ساختن میل نامیرایی انسان است. اما پدیده مرگ مهم ترین مانع تحقق میل جاودانگی انسان در این جهان است؛ زیرا با مرگ، امید انسان به نامیرایی در این جهان مادی برباد می رود. بنابراین اگر انسان تنها متعلق جاودانگی خود را این جهان مادی بداند، با پدیده مرگ، دچار یاس و ناامیدی شده و معنای زندگی خود را از دست می دهد. چنین انسانی تنها ممکن است احساس معنا داشته باشد، اما در حقیقت زندگی او معنایی ندارد. درپاسخ به این مشکل، مهم ترین راه کار، آموزه آخرت باوری است، یعنی باور به اینکه مرگ، پایان زندگی انسان نیست، بلکه متعلقِ حقیقی جاودانگی آدمی در جهان دیگری محقق شدنی است، که عالَم آخرت نامیده می شود. به کمک این آموزه، نه تنها حس جاودانگی انسان معنای اصیل خود را می یابد، بلکه او به مرگ، بعنوان مقدمه ضروری ورود به عالَم جاویدانِ آخرت خوش آمد گفته و خود را برای زندگی سعادتمندانه در آن مهیا می سازد. پس، آموزه آخرت باوری، ضمن تضمین متعلق واقعی حس جاودانگی طلبی آدمی در جهان دیگر، زندگی دنیوی او را معنادار و هرگونه یاس و ناامیدی را از او دور ساخته است و به رنج ها، سختی ها و خوشی های او معنا داده و شوق پرواز به سوی عالم جاویدان را در او شعله ور می سازد. بنابراین، آخرت باوری شرط لازمِ حس جاودانگی و معناداری زندگی انسان است. در این مقاله، ضمن تحلیل خصوصیات جاودانگی طلبی انسان، ارتباط آن با آخرت باوری و نقش آن دو در معنادار ساختن زندگی انسان تبیین و تحلیل خواهد شد.
بررسی مقایسه ای زندگی پس از مرگ از نگاه سیدمرتضی و جان هیک(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و ششم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۱۰۴)
65 - 96
حوزههای تخصصی:
جسم انگاران مسلمان و مسیحی سعی در تبیین جسم انگارانه از آموزه معاد دارند. در نگاه نخست، پنداشته می شود که یگانه انگاری انسان و جسم انگاری معاد، مسیری مشابه و نزدیکی را در اسلام و مسیحیت طی کرده است. این نوشتار سعی در تبیین مشابهت <em> </em>ها و تفاوت های جسم انگاری در اسلام و مسیحیت دارد. ازاین رو با روش مطالعه کتابخانه ای آثار سیدمرتضی و جان هیک به عنوان دو الهی دان تأثیرگذار در اسلام و مسیحیت، این مسئله را مورد بررسی قرار می دهد. نتیجه آن که، هرچند هر دو با تکیه بر منبع معرفتی عقل به اثبات امکان معاد پرداخته اند؛ اما تفاوت در زمینه های گرایش به جسم انگاری سبب شد سیدمرتضی از جسم انگاری معاد به یگانه انگاری انسان برسد و جان هیک از یگانه انگاری انسان به جسم انگاری معاد کشیده شود. برهان هیک در اثبات امکان معاد، به خاطر دربرگرفتن همه افراد بشر بر برهان سیدمرتضی برتری دارد. هر دو اندیشمند در تبیین حقیقت انسان و معیار این همانی با وجود بُعد زمانی، نزدیک به هم قدم برداشته ، ولی در تبیین معاد جسمانی متفاوت عمل می کنند. سیدمرتضی در سازگاری دیدگاهش با آموزه های دینی می کوشد؛ در مقابل هیک آموزه های مسیحی مخالف دیدگاهش را مردود می خواند.
ظرفیت زبان شناختی قرآن برای تولید علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۵
35-58
حوزههای تخصصی:
مسئله تحقیق: علوم انسانی مجموعه دانش هایی است که به شناخت انسان و توصیف، تبیین و تفسیر پدیده های فردی و اجتماعی، جهت بخشی به افعال و انفعالات انسانی می پردازند. علوم انسانی موجود که براساس مبانی غیرالاهی شکل گرفته است و در رساندن انسان به سعادت، به ویژه در جوامع اسلامی کم توفیق بوده است؛ ازاین رو تولید علوم انسانی اسلامی به ویژه علوم انسانی قرآن بنیان ضروری است. یکی از مسائل جدی در این باره ظرفیت زبانی قرآن برای این کار است؛ که این مسأله را به روش توصیفی - تحلیلی بررسی می کنیم. یافته های تحقیق نشان می دهد، اولاً ، قرآن وحی خداوند بوده و هرآنچه بیان می کند، مطابق واقع است، یعنی گزاره های اخباری آن صادق است و گزاره های هنجاری آن مرتبط با سعادت انسانی است. ثانیاً، نظریه حاصل از آن همگانی است. بنابر این قرآن این ظرفیت زبانی را دارد تا بتوان بر اساس آموزه های آن علوم انسانی تولید کرد.
پوچی زندگی بدون خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت اسراء بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
153 - 187
حوزههای تخصصی:
از نظر ویلیام کریگ، اگر خدا و جاودانگی وجود نداشته باشد جهان، زندگی نوع انسان و زندگی هر فرد، عاری از معنا، ارزش و هدف نهایی و در نتیجه پوچ خواهد بود. از آنجا که نمی توان در جهانی پوچ با خوشبختی زندگی کرد فرد ملحد چاره ای ندارد جز اینکه معنا، ارزش و هدف را به نوعی وارد زندگی خود کند. اما او حق چنین کاری را ندارد زیرا زندگی معنادار، باارزش و هدفمند در گرو ایمان به خدا و جاودانگی است. از این رو فرد ملحد یا باید زندگی عاری از خوشبختی اما سازگار با موضع الحادی داشته باشد و یا در زندگی خوشبخت باشد اما با موضع خود ناسازگار باشد. کریگ نتیجه می گیرد که مسیحیت دو شرط لازم برای زندگی معنادار، باارزش و هدفمند، یعنی خدا و جاودانگی، را تأمین می کند و به همین دلیل فرد مسیحی می تواند خوشبخت و سازگار زندگی کند. او در پایان روش هایی را برای دفاع از موضع مسیحیت در خصوص معنای زندگی ارائه می دهد.