مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
نظام های گفتمانی
حوزههای تخصصی:
امروز، نشانه معناشناسی، حوزه هایی فراتر از نشانه شناسی کلاسیک و ساخت گرا را در بر می گیرد. یکی از این حوزه ها، اشکال روایی گفتمان است که در قالب نظام های گفتمانی آشکار می شود و در آن، نشانه ها، ویژگیِ نشانه پذیری مجدد می یابند و از نشانه های معمول، قاموسی و کلیشه ای با کارکردهای رایج و تکراری به عرصه نشانه های نامعمول و نو وارد می شوند و ابعاد ارزشی و زیبایی شناختی می یابند و ساحتی سرشار از پویایی و سیالیتی را تجربه می کنند که به شکلی طبیعی گفتمان و نتایجِ مترتب بر آن را می سازند. با تأمل در برخی قصص قرآنی می توان دریافت که این متون به صورت پنهان و آشکار دربردارنده اغلب این نظام های گفتمانی است؛ نظام های گفتمانی چون تجویزی، القایی یا تعاملی شناختی، تنشی و رخدادی.
این پژوهش با تحلیل قصه یوسف از این دیدگاه به توصیف و تبیین انواع نظام های گفتمانی در این قصه می پردازد و به نتایج قابل توجهی دست می یازد که بر تعالی ساختار و معنای قصه یوسف تأکید دوباره می کند. در این جستار هرگز در صدد آن نیستیم که ارزش قصه یوسف و یا قصص قرآن را به سبب دارا بودن این نظام های گفتمانی بدانیم، بلکه با قبول تعالی همه جانبه این قصص برآنیم که این بعد از نظام های گفتمانی را در ساختار و محتوای آنان آشکار سازیم و به سخنی دیگر در صدد توصیف این نظام ها در سطح و عمق این قصه هستیم تا از این رهگذر یکی دیگر از ابعاد ارزشمند قصه های قرآنی تبیین و اثبات شود.
روش تحقیق به شیوه تحلیل محتوا و بر اساس نظریه های نشانه معناشناسی است که در آرای افرادی چون گرمس در سال های اخیر مطرح شده است.
تحلیل ادبی زبانی داستان قرآنی موسی(ع) و خضر از منظر نظام های گفتمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از رویکردهای مهم و دیرینه ی قرآن پژوهان، تأمل در زبان و چگونگی فهم و تفسیر این متن عظیم است که دارای وجوه گوناگون دینی، معرفتی و هنری می باشد. از جمله ی این رویکردها، رویکرد ادبی و زبان شناسی به قرآن است که افرادی چون سید قطب، مستنصر میر، نیل رابینسون، ایزوتسو، آنگلیکا نویورت طرح و آثاری در این زمینه تألیف کرده اند.
با پیشرفت تحلیل مباحث گوناگون زبان شناسی و نشانه شناسی در متون مختلف، دریافته می شود که متن قرآن کریم و از جمله قصص قرآنی در بردارنده ی بسیاری از شگردهای زبانی در رساندن و القای مفاهیم متعالی خویش است که از این حیث کمتر به آنها پرداخته شده است.
این پژوهش با تحلیل داستان موسی و خضر در سوره کهف، بر اساس تحلیل نشانه معناشناسی گفتمانی به توصیف و تبیین انواع نظام های گفتمانی چون رخدادی، تجویزی و تنشی در این داستان می پردازد. با توجه به این نکته که در این تحقیق، ما هرگز در صدد این نیستیم که ارزش قصص قرآن را به سبب دارا بودن این نظام های گفتمانی بدانیم، بلکه با قبول تعالی همه جانبه ی این متن برآنیم که این بعد از نظام های گفتمانی را در ساختار و محتوای آن آشکار سازیم. به سخنی دیگر در صدد توصیف این نظام ها در سطح و عمق این قصه هستیم تا از این رهگذر به بیان و اثبات یکی دیگر از ابعاد ارزشمند قصه های قرآنی پرداخته شود. روش تحقیق به شیوه ی تحلیل محتوا و بر اساس نظریه های نشانه معناشناسی است که توسط افرادی چون گرمس و کورتز در سال های اخیر مطرح شده است.
نقد نشانه- معناشناختی مثنوی خموش خاتون (با تأکید بر نظام های گفتمانی گرمس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال نوزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
187 - 210
حوزههای تخصصی:
از جمله ابزارهای فهم معنا، واکاوی متون ادبی از دیدگاه نشانه- معناشناسی است. در پژوهش پیش رو، بر آنیم با مطالعه موردی و ضمن بهره گیری از روش تحلیل کیفی، به واکاوی مثنوی «خموش خاتون» رعدی، بر اساس نظام های گفتمانی گرمس بپردازیم. پرسش بنیادین پژوهش این است که کدام یک از نظام های گفتمانی گرمس در مثنوی خموش خاتون فرصت بروز و ظهور می یابند؟ چرا؟ گرمس با ایجاد نظام های گفتمانی منسجم، زمینه ای فراهم کرد تا دریابیم که در وضعیت اولیه داستان، معنا نقصانی دارد که وجود عوامل شوشی و کنشی و به تبع آن، ایجاد نظام های گفتمانی سبب می شود آن معنای ناقص سیر تکاملی در پیش گرفته، در وضعیت ثانویه به معنایی استعلایی تبدیل گردد. داستان خموش خاتون نیز، از جمله روایت هایی است که با عوامل شوشی و کنشی همراه است و در میان نظام های گفتمانی، سه نظام گفتمانی اخلاقی- مرامی، القایی و تجویزی که زیر مجموعه نظام گفتمانی هوشمند هستند، در آن قدرت بروز و ظهور می یابند. خلق این نظام ها را می توان دالّ بر این نکته دانست که راوی آگاهانه و با شناخت جزئیات و عناصر گوناگون داستان ، روایت خود را پیش می برد و هوشمندانه، نقصان معنای اولیه خود را با خلق نظام گفتمانی هوشمندانه، به وضعیتی استعلایی تبدیل می کند.
تحلیل ساختار روایی داستان های کوتاه جمال زاده و اندرسن از دیدگاه نشانه معناشناسی گفتمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مراحل شناخت ویژگی های فکری، فرهنگی و عاطفی ملل صاحب فرهنگ و ادب، تطبیق آثار ادبی آن هاست. رویکرد نشانه معناشناسی روایت از طریق برش متن ادبی به معنا دست می یابد و در این فرایند معناسازی، نظام های گفتمانی به منزله عوامل اصلی گفتمان باعث شکل گیری روایت و ایجاد تغییر از وضعیتی به وضعیتی دیگر می شود. این پژوهش با استفاده از مدل نشانه معناشناسی گرمس به تحلیل روایی داستان های ثواب یا گناه جمال زاده و ذرت کاری اندرسن از دو نویسنده ایرانی و امریکایی و تبیین انواع نظام های گفتمانی می پردازد. سؤال اساسی این پژوهش این است که نحوه شکل گیری فرایند روایی تغییر معنا چگونه است و مهم تر نظام های گفتمانی دخیل در تولید معنا کدام اند؟ نتایج حاکی است هردو نویسنده در پیکره حاضر از انواع نظام های گفتمانی روایت در داستان خود بهره گرفته اند، اما نظام های گفتمانی کنش و شوش به منزله گفتمان های غالب در شکل گیری روایت نقش داشته اند به گونه ای که روایت با گفتمان شوشی به گفتمان کنشی روی می آورد و مجدداً به نظام گفتمان شوشی دگردیسی می یابد که جنس آن از نوع زیبایی شناختی و اسطوره ای است و ما با فرایند شکل گیری ارزش های والای معنوی مواجه می شویم و شخصیت های داستان حضور اسطوره ای خود را بر مخاطب هویدا می سازند. اما آنچه به تفاوت مضامین دو داستان منجر می شود نوع نگرش کنشگران و جهان بینی ارزشی در این دو فرهنگ است؛ به گونه ای که در داستان ثواب یا گناه ، کنشگر اصلی در قالب رمزگان مذهبی قصاص و آشتی با مرگ به جایگاه اسطوره ای ارتقا یافته است، اما در داستان ذرت کاری، کنشگران اصلی درقالب رمزگان نشانه ای بوم زیست، مرگ فرزند را در انتهای روایت با روی آوردن به طبیعت و دستیابی به مقام اسطوره پیوند زدند.
بررسی نشانه- معناشناسی خوان هشتم اخوان ثالث
حوزههای تخصصی:
نشانه معناشناسی فرایندی است، حسی- ادراکی، سیال، زیبایی شناختی و ناپایدار، که با عبور از روش برنامه مدار و با حضور عاملی انسانی به طور ناگهانی شکل گرفته و در فرایند تولید معنا قرار می گیرد و فرایندی هنری، حسی و زیبا می-آفریند، که هیچ گونه نتیجه قطعی و از پیش تعیین شده ای ندارد، بلکه شوش گر به شکلی ناگهانی و احساسی در روند کلام آشکار می شود، و این گونه حضور باعث ایجاد فضایی تنشی در گفتمان می گردد و زیبایی خاصی به کلام می بخشد. بعد حسی-ادراکی و عاطفی کلام، درنشانه- معناشناسی گرمسی به تولید معنا و تحول آن می انجامد. در این مقاله شعر «خوان هشتم» ازمهدی اخوان ثالث از دیدگاه نشانه- معناشناسی؛ از نظر انواع نظام های گفتمانی از قبیل: روایی، اخلاقی - مرامی، رخدادی و تنشی و در ابعاد سیال،حسی- ادراکی،بعد تنشی،بعد زیبایی-شناسی، و دیگر ترفندهایی که به فرایند آفرینش، تولید، ظهور، پویایی، سیالی، ناگهانی بودن، و گریزان بودن معنا و در دسترس نبودن آن می انجامد؛ بررسی می-شود. علی رغم فضای روایی حاکم بر شعر با توجه به ترفندهای اتخاذ شده و تنش حاکم بر شعر نظام های گفتمانی اخلاقی، تنشی و رخدادی نیز در شعر نمود یافته-اند و شعر حال و هوایی شوشی، عاطفی و زیبایی شناختی یافته و معنی در آن کنشی، از پیش تعیین شده و راکد نیست بلکه شوشی، سیال و گریزان است.
تحلیل نقش نظام ها و عوامل نشانه معناشناختی در حکایتی از گلستان در شکل گیری سبک زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظام های گفتمانی از مباحث با اهمیت در نشانه -معنی شناسی به شمار می روند. این نظام ها در تعریف نوع روابط افراد و شکل گیری نظام قدرت نقشی بسزا ایفا می کنند. در پژوهش حاضر، داده ها به روش کتابخانه ای از حکایت بیست و سوم باب نخست گلستان که محل نمایش روابط صاحبان قدرت و زیردستان آنان بوده انتخاب شده و به روش توصیفی-تحلیلی مورد بررسی قرار گرفتند. نگارنده در مرحله نخست به دنبال شناسایی نظام ها و عوامل گفتمانی در این حکایت و درنهایت نقش این عوامل در شکل گیری سبکی خاص از زندگی است. ازآن جا که ارزش های نشانه -معنی شناختی در معناسازی و تعریف عوامل گفتمانی نقش آفرینی می کنند در این پژوهش به آن ها نیز پرداخته می شود. نتایج پژوهش نشان داد که در این حکایت نظام گفتمانی کنشی به گونه ای پیچیده حاکم است و گرچه باتوجه به موقعیت موجود انتظار مشاهده نظام های گفتمانی شَوِشی و تنشی می رود، اما این امر رخ نمی دهد. همچنین، یافته ها نشان داد که سعدی با بهره گیری از راهکار تغییر عوامل گفتمانی و نیز دگرگونی ارزش ها کوشیده سبک تازه ای از زندگی را در این حکایت معرفی کند. در بررسی این حکایت از رویکردی از نشانه-معنی شناسی که توسط گرمس با عنوان مکتب پاریس مطرح گردیده بهره گیری شده است.