مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
دولت مطلقه
حوزه های تخصصی:
دولت مطلقه شبه مدرن پهلوی، نخستین دولت شکل گرفته در ایران بود که بر اساس الگوی نظریِ جان فرانکو پوجی در پرتو شکل گیری و بسط نهادهای بوروکراسی و دیوان سالاری، تمرکز قدرت در پهلوی اول و ارتش مدرن پدیدار شد. این دولت تلاش همه جانبه ای را در تمرکز و انحصار قدرت با سیطره کامل بر منابع اجبارآمیز و غیر اجبارآمیز صورت داد.
ریشه شکل گیری این دولت را باید در تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی مشروطه و پس از آن جست وجو کرد. برخلاف دولت های مطلقه اروپایی همچون انگلستان و فرانسه که در آنجا یک طبقه نوظهور توانست در محیطی رقابتی همگام با نوسازی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دولت، جامعه ای دموکراتیک و مردم سالار پدید آورد زیرا اتکای دولت به طبقات مختلف، مانع از رویه استبداد دولت شده و مرحله گذار به جامعه ای مردم سالار را هموار ساخت؛ اما در ایران در نبود یا ضعف این طبقات در نهایت دولت مطلقه پهلوی توانست با تمرکزدهی هرچه بیشتر قدرت در دربار و با ایجاد ارتش مدرن و بوروکراسی نوین و با تاکید بر ایدئولوژی ناسیونالیسم، شکل و ماهیت متفاوت تری از دولت های مطلقه اروپایی به خود بگیرد. در این دولت با وجود برخی از نوسازی های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هرگز مقدمات گذار به حکومت و جامعه ای مردم سالار فراهم نشد.
سازمان های زنان در ایران عصر پهلوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
از اواخر دوره قاجار و هم زمان با انقلاب مشروطیت و علی رغم عدم حضور زنان در صحنه سیاست رسمی و محدودیت در ایفای نقش به عنوان صاحبان قدرت سیاسی شاهد فعالیت سیاسی زنان در صحنه های غیر رسمی و تلاش آنان برای تشکیل سازمان ها و احزابی که اهداف خاص زنان را پیگیری کند، هستیم که این مهم با تحولات بسیار تا زمان انقلاب اسلامی و پس از آن نیز ادامه پیدا کرده است. بر این اساس، سوال اصلی که این پژوهش درصدد پاسخگویی به آن می باشد، این است که آیا سازمان ها و احزاب زنان که در ایران در دوره انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی تشکیل شد دارای استقلال از حکومت بودند یا اینکه بیشتر به صورت نهادهایی وابسته به نهاد دولت تشکیل می شدند و عمل می کردند؟ فرضیه ای که به این پرسش پاسخ می دهد، این است که سازمان ها و احزاب سیاسی زنان که در دوره مشروطه تا انقلاب اسلامی تشکیل شدند، هر چند شاید در آغاز مستقل از دولت می بودند، اما با گسترش فعالیت هایشان با مانعی به نام دولت مطلقه روبه رو می شدند. بدین ترتیب، اهداف و عملکردشان تابع کنترل دولت قرار می گرفت و استقلال خویش را تا حد زیادی از دست می دادند. برای انجام این پژوهش، از روش تاریخی استفاده شده و به ویژه اساسنامه دو سازمان مهمی که در دوران پادشاهان اول و دوم پهلوی، یعنی کانون بانوان و سازمان زنان ایران، به فعالیت پرداختند، مورد بررسی قرار می گیرد.
گونه شناسی مواضع عالمان شیعی در قبال سیاست های دولت مطلقه شبه مدرن پهلوی اول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارکان سازندة دولت مطلقة ایرانی در مقاطع مختلف زمانی در سیاست های فرهنگی، مذهبی و اجتماعی، بازتاب گسترده ای یافت. ابتدا رویکرد حمایتی و تظاهرگرایانة مذهبی اتخاذ شد اما به مرور زمان، تجددطلبی فرهنگی و مذهبی تحت تأثیر اندیشة لیبرالیسم و ناسیونالیسم، جایگزین شد که رویکرد و مواضع مقامات مذهبی ایران نیز تابعی از این متغیر قرار گرفت. گروهی سیاست تقیه و در نهایت انزواگرایانه را پیش گرفته و در عمل محکوم به عدم مخالفت علنی شدند و عده ای نیز به صورت مستقیم وارد مبارزه با دولت مطلقه شده و در نهایت تنی چند از وعاظ و روحانیان بی بهره از تقوا در جبهه حمایت گرایانه قرار گرفتند.
بازخوانی نظری ماهیت دولت پهلوی اول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سرشت دولت پهلوی اول، همواره مورد بررسی و مجادله کلامی از سوی پژوهشگران قرار داشته، اما اجماعی درباره صفت قطعی یا صفت اعظم این دولت حاصل نشده است . در این پژوهش نیز تلاش شده است با ارائه یک الگوی مطالعاتی و فقط از طریق کنکاش در یکی از سیاست های کلان دولت، یعنی سیاست عشایری به فهم و توصیف درون مایه و ماهیت دولت پهلوی اول پرداخته شود . پرسش اصلی این تحقیق این است که با توجه به برنامه ریزی دولت پهلوی اول برای جامعه عشایری، ماهیت این دولت را با چه مؤلفه ای می توان شناساند؟ فرضیه حاضر دلالت بر این دارد که بر پایه عملکرد دولت در قبال جامعه عشایری، صفت ترکیبی نوعی از «دولت مطلقه مدرن» با ماهیت این دولت سنخیت بیشتری را نشان می دهد . در این نوشتار با استناد به اسناد و مدارک و شواهد مرتبط با سیاست عشایری آن دوره، انطباق یا عدم انطباق هایی که تاکنون برای دولت پهلوی به کار برده شده مثل دولت بناپارتی، بزرگ، تأخیری، مطلقه و مدرن و شبه مدرن و به خصوص شباهت و تفاوت های دولت پهلوی اول با دولت های مطلقه و مدرن اروپایی به شیوه توصیفی و تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است . یافته های این پژوهش نشان می دهد، از میان نظریات گوناگون مطرح شده بررسی نظریه جیمز اسکات انطباق بیشتری با ماهیت دولت پهلوی اول دارد. همچنین از آن جایی که مطلق دانستن دولت پهلوی با معیار ویژگی های دولت های مطلقه اروپایی، که تشکیل نوعی از دولت مطلقه را سرآغازی بر پیدایش دولت ملی مدرن می دانند جای تأمل دارد . بنابراین، چنین دولت مطلقه ای را مقدمه ای برای پیدایش دولت ملی مدرن در ایران دانستن، نیز محل تردید خواهد بود .
جایگاه مجلس شورای ملی در ساختار سیاسی حکومت پهلوی دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله ای که تحقیق حاضر را به پیش می برد، تبیین این سؤال است که چرا تحوّلات سیاسی درونی و بیرونی پس از شهریور1320 که همزمان با آغاز به کار مجلس سیزدهم اتّفاق افتاد، به تحوّل بنیادینی که نقش آفرینی نهاد مجلس شورای ملّی در عرصه های مختلف را در پی داشته باشد، منجر نگردید؟ در تحلیل این مسئله، بر این باوریم که تکوین ساختار دولت مطلقه مدرن همراهبا گسترش چندپارگی اجتماعی و تداوم فرهنگ سیاسی سنّتی و پدرسالارانه به عنوان موانع اصلی توسعه سیاسی باعث شده بود که جایگاه بی ثبات و وابسته ای برای نهاد مجلس در اعصار پس از آن نیز رقم بخورد؛ به گونه ای که در دوره تاریخی دهه 1330 نیز به رغم شرایط بحرانی داخلی از جمله تضعیف نقش شاه در رأس هرم قدرت، به دلیل قدرت گیری دیوان سالاری سیاسی و نظامی و سلطه خارجی نیروهای متّفقین، مجلس شورای ملّی امکان اعمال نظارت بر امور و قانون گذاری مطلوب خود را از دست داد. در نتیجه، با وجود تضعیف سلطنت و عدم تسلّط شاه جوان بر امور مملکتی امّا به دلیل منازعات گروه های قدرت داخلی و تضعیف استقلال سرزمینی، شاهد فترت دیگری در عرصه قانون گذاری هستیم و مسائل داخلی و خارجی در این مقطع بر ماهیت و عملکرد نهاد دموکراتیک مجلس سایه سنگینی افکنده اند. بدین ترتیب، نیل به آرمان های مشروطیت در درجه دوم قرار گرفت و باعث شد تا همچنان توجّه و تلاش برای حفظ وجه دموکراتیک و سیاسی مشروطه،متمرکز گردد و سایر ارکان مشروطه، مغفول واقع شده و در نتیجه یکی از مهم ترین ابعاد تبلور مشروطه که تربیت و توسعه فرهنگ سیاسی جامعه جدید بر اساس فرهنگ مشارکتی بود، به تعویق افتاد. همچنین سیر وقایع پس از مشروطه به گونه ای پیش رفت که تلاش برای «حفظ مشروطه و نهاد مجلس قانون گذاری»، جایگزین هرگونه اقدام جهت «توسعه مشروطه» و نهادینه کردن اهداف آن شد و این مسئله، کلید تفسیر تمام وقایع و حوادث پرفراز و نشیب از مشروطه به بعد بوده است. بر اساس تداوم چنین وضعی است که می توان با استناد به منابع و مستندات تاریخی و بررسی ساختار و کارکرد مجالس دهه 1330 که شامل حیات سیاسی و اجتماعی مجالس سیزدهم تا شانزدهم می شود، تحلیل کردکه علی رغم خروج رضاشاه از صحنه سیاسی کشور و ایجاد فضای باز سیاسی در شهریور1320، گرچه تمرکز قدرت از بین رفت و دور تازه تمرکز زدایی در ساختار سیاسی و اجتماعی قدرت آغاز شد امّا این دگرگونی مقطعی به معنای حرکت در مسیر توسعه و غلبه نهادهای سیاسی- اجتماعی جدید همچون مجلس، احزاب و ارگان های اجتماعی بر منظومه قدرت سیاسی نبود زیرا تداوم ساختار و ماهیت نظام سیاسی سنّتی و خیزش نخبگان سیاسی از میان منابع سنّتی قدرت که مهم ترین منبع آن فرهنگ سیاسی سنّتی بود، باعث گردید تا سلطه مطلقه در عصر مشروطه بازتولید گردد که این امر به شکل تقابل ساختار و کنش مجالس دهه 1330 و مراکز موازی قدرت، قابل مشاهده است.
سیاست ورزی ایرانیان ارمنی در دوره های افشاریه و زندیه (فهم تعامل ارامنه و نهاد قدرت در ایرانِ دوره افشاریه و زندیه از منظر نظریه ساخت یابی) 1135-1190 ه.ق./ 1725-1785م.(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دوران حدود شصت ساله حاکمیت سلسله های افشاریه و زندیه بر ایران سال های مهمی برای سیاست ورزی ایرانیان ارمنی بوده، اما با وجود این تا حد زیادی مورد غفلت واقع شده است. فهم گردشی که در گرایش سیاسی این مردم از سمت ایران به روسیه رخ داد و البته واجد پستی بلندی های بسیاری بود با اتخاذ یک چشم انداز محدود به حوادث روزمره ممکن نیست. هر بررسی در این حوزه باید خود را متعهد به لحاظ کردن خصایص نهاد سیاست در نظام اجتماعی ایرانیان ارمنی و هم زمان قرار دادن آن در متنی از زمان جهانی بداند. این بررسی با بهره بردن از اسناد کمتر دیده شده و مکاتبات محلی و بین المللی ایرانیان ارمنی نشان می دهد که چگونه سیاست ورزی ایرانیان ارمنی از پی تلاقی خصایص نهاد سیاست در آن جامعه با جهان گیر شدن اقتصاد سرمایه داری اولیه در کنار استقرار جهانی نظام دولت های مطلقه دچار تغییراتی جدی گردید.
ایرانِ پیرامونی و تحول روابط دولت – ملت در عصر پهلوی اول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (علامه طباطبایی) پاییز ۱۳۹۷ شماره ۸۲
71 - 97
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعات اساسی در جامعه شناسی سیاسی هر جامعه ای، ماهیت دولت در آن جامعه است. دولت ها ماهیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی گوناگون دارند. در این نوشتار تأثیر موقعیت پیرامونیِ ایران در نظام جهانی بر تحول روابط دولت – ملت در عصر پهلوی اول بررسی می شود. هدف از این بررسی آن است که از اقدامات ایجابی دولت پهلوی در قبال این موقعیت پیرامونی سراغ گیرد و از ماهیت و ویژگی های آنها سخن بگوید. اولین فرض نگارندگان در این نوشتار آن است که نوسازی اقتصادی دولت پهلوی در راستای ایجاد هماهنگی اقتصاد کشور با نیازهای نظام سرمایه داری جهانی صورت پذیرفت. دومین فرض نیز تأکید را بر گسترش نظامی گری و نظارت بر همه عرصه های جامعه از سوی دولت رضاشاه می گذارد. در مجموع این نوشتار تحول روابط دولت – ملت در دوره پهلوی اول را واکنشی به موقعیت پیرامونیِ ایران در نظام جهانی می داند. این پژوهش با رویکرد جامعه شناسی تاریخی و به روش اسنادی انجام گرفته است. نتایج نشان داد که هر دو اقدام دولت پهلوی اول یعنی نوسازی اقتصادی و گسترش نظارت بر همه عرصه های حیات جمعی جامعه با وضعیت پیرامونیِ ایران در نظام جهانی مرتبط بوده است.
بن مایه های رومی حقوق عمومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش حقوق عمومی سال بیست و یکم بهار ۱۳۹۸ شماره ۶۲
71 - 99
حوزه های تخصصی:
حقوق عمومی به عنوان شاخه ای از حقوق که ناظر بر امر عمومی – در تقابل با امر خصوصی- است، باوجود تمام کاستی ها و شکل ابتدایی خود، در روم باستان به وجود آمده و تأثیر ژرفی بر تاریخ حقوق اروپا گذاشته است. در گام اول مفاهیم بنیادین حقوق روم همچون امپریوم و جوریسدیکتیو و رویکرد آن به رابطه قدرت و قانون، زمینه ساز ایجاد مفهوم حاکمیت به مثابه انحصار در وضع و دگرگون کردن و نسخ قانون و ایجاد دولت مقتدر در اروپا شد. سپس در گام دوم طرفداران استبداد سنتی و مدرن را به تیغی بُران مجهز کرد تا بر اساس آن تمامی رقیبان دولت های نوبنیاد اروپایی را از صحنه قدرت خارج و مخالفان نوین خود را تهدید کنند و در گام سوم این مشروطه گرایان و جمهوری خواهان بودند که این سلاح را از دست رقبای خود ربوده، آن را با توسل به اصول حقوق خصوصی و حقوق تجارت روم و بازبینی مفاهیم قبلی در پرتو نیازهای نوین زمانه خود کارآمدتر کرده و علیه رقیبان خود به کار بردند. درنهایت از دل این نزاع های انتزاعی حقوقی بود که مفهوم مدرن دولت و نمایندگی به وجود آمد و حقوق روم نیز، با تمامی انعطاف خود، اثری ماندگار یعنی بیان منازعات با زبان حقوق را برجای گذاشت. هدف این مقاله نشان دادن تأثیر عمیق حقوق روم بر پیدایش بنیان های حقوق عمومی مدرن است.
واکاوی مؤلفه های کلیدی حقوق اساسی بر اساس دو نظریه حکومت مطلقه و ولایت مطلقه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بررسی مقوله های آزادی، عدالت، امنیت و حاکمیت قانون، در حقوق اساسی، به لحاظ نقشی که در تعیین ساختار دولت و حقوق ملت دارند، همواره مورد توجه اندیشمندان حوزه سیاست، حقوق و فقه سیاسی بوده است. با عنایت به تشابه ظاهری میان نظریه ولایت مطلقه و نظریه دولت مطلقه، نسبت سنجی دیدگاه «امام خمینی» و «توماس هابز»، از بایسته هایی است که کم تر مورد عنایت قرار می گیرد. این مقاله با روش تحلیلی توصیفی، دیدگاه های این دو نظریه پرداز را در خصوص عناصر فوق الذکر بررسی کرده است. یافته-های مقاله نشان می دهد که به رغم قرابت لفظی میان دولت مطلقه و ولایت مطلقه، این دو نظریه؛ هم در مبانی و معانی و هم در برداشت از عناصر کلیدی حقوق اساسی، تمایزات اساسی دارند. اقتدارگرایی، عدم التزام به حاکمیت قانون و امنیتی کردن فضای جامعه از پیامدهای نظریه حکومت مطلقه هابزی است؛ در حالی که این پیامدهای نامقبول، جایگاهی در اندیشه ولایت مطلقه ندارد.
سیر تکوینی دولت مطلقه مدرن در ایران
منبع:
پژوهش های سیاسی سال چهارم تابستان ۱۳۹۳ شماره ۱۰
60 - 78
حوزه های تخصصی:
برخی از نویسندگان، دولت مطلقه را نخستین صورت تجسم دولت مدرن می دانند. در تاریخ اروپا و در فاصله اضمحلال فئودالیته و پیدایش نظام سرمایه داری، نوع ویژه ای از دولت پیدا شد که از آن به عنوان دولت مطلقه یاد میشود. به عبارت دیگر دولت مطلقه، نوع حکومتی بود که بعد از رنسانس در اروپا ایجاد شد و شکل مدرن آن در ایران در زمان رضا شاه به وجود آمد. دولت رضاشاه نخستین دولت مدرن مطلقه در ایران بود و با آنکه برخی از ویژگی های آن ریشه در گذشته داشت لیکن نظام سیاسی جدیدی به شمار می رفت. حکومت رضاشاه با متمرکز ساختن منابع و ابزارهای قدرت، ایجاد وحدت ملی، تأسیس ارتش مدرن، تضعیف مراکز قدرت پراکنده، اسکان اجباری و خلع سلاح عشایر، ایجاد دستگاه بوروکراسی جدید و اصلاحات مالی و تمرکز منابع اداری، مبانی دولت مطلقه مدرن را به وجود آورد. هدف این پژوهش بررسی سیر تکوینی دولت مطلقه در ایران می باشد. روش پژوهش در این مطالعه توصیفی تحلیلی و گردآوری اطلاعات بر اساس منابع کتابخانهای و اینترنتی می باشد.
تبیین رابطه ساخت سیاسی و توسعه سیاسی در دوران پهلوی اول براساس مدل برنارد کریک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال ششم بهار ۱۳۹۹ شماره ۲۱
179 - 214
حوزه های تخصصی:
توسعه سیاسی در معنای گسترش مشارکت و رقابت ایدئولوژیک در عرصه زندگی سیاسی، دست کم در سطح نخبگان، نیازمند تشکیلات، سازمان ها و وقوع تحولاتی در ساختار جامعه سنتی است. برنامه های نوسازی در دوره پهلوی اول زمینه تحولات سیاسی اجتماعی را فراهم آورد و تا اندازه ای شرایط برای رقابت سیاسی و مشارکت فراهم شد. اما پیدایش ساخت دولت مطلقه، مانع عمده ای بر سر راه گسترش مشارکت و رقابت ایجاد کرد و موجب بازتولید اقتدارگرایی گردید. این نوشتار می کوشد با تکیه بر متن مذاکرات مجالس ششم تا دوازدهم شورای ملی و با مبنا قرار دادن این امر که نوع دولت و نظام سیاسی ارتباط مستقیمی با تحقق یا عدم تحقق توسعه سیاسی دارد، مفهوم توسعه سیاسی را در دوره پهلوی اول (1320-1304) مورد بررسی قرار دهد. نگارند گان با گزینش مدل «برنارد کریک»، به بازنمایی مفهوم توسعه سیاسی در متن مذاکرات مجالس شورای ملی این دوره و در پرتو توصیف بافتار تاریخی، پرداخته اند. بازخوانی متن مذاکرات براساس مدل کریک حکایت از آن دارد که ساخت دولت در کنار حضور مجلس فرمایشی که در موارد یازده گانه مدل مورد بررسی، بر مطلقه بودن ساخت دولت صحه می گذارد، می تواند به عنوان یکی از دلایل اصلی ناکامی توسعه سیاسی مورد توجه قرار گیرد.
بررسی روی کار آمدن دولت مطلقه رضاخان براساس نظریه اسپریگنز
حوزه های تخصصی:
دولت مطلقه رضا خان پی از بی نظمی ها و هرج و مرج های دوران قاجاریه و مشکلاتی که در دوران مشروطه و پس از آن کشور را رو به جدایی طلبی و نا به سامانی های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی پیش می برد، سر برآورد، رضاخان به عنوان دولتی مطلقه برای سرو سامان دادن به اوضاع مملکت از سوی جناح های گوناگونی که در کشور وجود داشتند حمایت شد، از جمله روشنفکران آن دوران، احزاب مانند حزب تجدد، نشریات همچون ایرانشهر و یا حتی سردمداران حکومتی مانند سیدضیاء با دیدن دردها و مشکلات جامعه، در پی راه حلی برای آن برآمدند و راه چاره را تنها روی کارآمدن دولتی مطلقه دانستند. در این مقاله با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی در پی بررسی روی کار آمدن رضاخان براساس نظریه ی بحران اسپریگنز می باشیم. در این راستا سؤالی که مطرح می شود این است که شکل گیری دولت مطلقه رضا خان چگونه قابل تبیین است؟ فرضیه ای که در پاسخ به آن ارائه شد نیز عبارت است از: شکل گیری دولت مطلقه در ایران دوره رضاخان امری ناگهانی، اتفاقی یا خارجی نبود بلکه برآمده از تفکری اجتماعی بود که بحران را در جامعه آن روز درک کرده بود، علل بحران را شناخته بود و با در نظر داشتن یک الگوی ایده ال، ایجاد دولت مطلقه مدرن را راهکار رسیدن به نقطه ایده آل و درمان قطعی می دانست.
ریشه های سیاست و مسائل سیاسی در نظام اجتماعی ارامنه ایران ( 906- 1135ه.ق / 1501-1725م.)
در سالهای 906 تا 1135 ق/ 1501 تا 1723 م، ارامنۀ قفقاز، اقلیت کوچکی از پادشاهی ایران، در متنی از زمانِ جهانی که خصایص عمدهاش جهانیشدن اقتصاد برمبنای مجموعهای از دولتهای مطلقه است در جغرافیایی از غرب اروپا تا جنوب شرق آسیا به سیاست و تجارت مشغول بودند. اینکه سیاستورزی در چنین سطح و چنین گسترهای برای جمعیتی محدود چگونه ممکن بوده و چه نوع مسائل سیاسی دغدغههای آنان را شکل میداده است اساساً جای سؤال است. بررسی این مسئله ازخلال نظریۀ ساختیابی آنتونی گیدنز و جامعهشناسی تاریخی مکمّل آن روشن میکند که حرکت فزایندۀ نظام اجتماعی ارامنه بهسمت منابع اقتداری و گونههای تازهای از منابع تخصیصی با قابلیت انتشار بالا در زمان ـ مکان اجازۀ فعالیت با آن دامنه و در آن سطح را فراهم میکرده و مسائل سیاسی جاری ایشان نیز ناشی از همین منابع و معطوف به حفظ آنها بوده است.
مقایسه تطبیقی نظریه ولایت انتصابی عامه فقیهان با نظریه های دولت مدرن
حوزه های تخصصی:
از آنجا که دین اسلام یک دین شریعت محور می باشد به عبارت دیگر دین کاملی است که در همه حوزه های زندگی انسانها سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی حرفی برای گفتن دارد و به مثال برخی ادیان دیگر محدود به حوزه خصوصی نیست. در زمینه سیاسی فقهای اسلام با اجتهاد خود نظریه های گوناگونی در مورد حکومت در دین اسلام بیان داشته اند. یکی از این نظریه ها، نظریه ولایت انتصابی عامه فقیهان است. در این پژوهش بر آن هستیم که به مقایسه این نظریه با نظریه های دولت مدرن بپردازیم و وجوه افتراقات و اشتراکات نظریه ولایت انتصابی فقیهان و نظریات دولت مدرن را به بحث بگذاریم.
تاملی بر دو نظریه دولت و ولایت بر اساس چارچوب فهم نظریات سیاسی اسپریگنز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات انقلاب اسلامی سال هفدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶۳
۲۰۵-۲۲۴
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش دو نظریه دولت مطلقه هابز و دولت برآمده از نظریه ولایت مطلقه فقیه در چارچوب بررسی و فهم نظریات سیاسی توماس اسپریگنز مطابقت و با تکیه بر حقوق متقابل دولت و شهروندان بررسی شده است. یافته های مقاله نشان می دهد که جدای از قرابت لفظی میان دو اصطلاح دولت مطلقه و ولایت مطلقه و وجود برخی از مشابهت ها در ضرورت وجودی و کارکردهای دولت، تفاوت های جدی هم در مبانی و معانی و هم در ویژگی ها و کارکردهای دولت، میان نظریه های یاد شده وجود دارد. دولت مورد نظر هابز به اصولی همچون حاکمیت مردمی، حاکمیت قانون، نظارت پذیری و مشارکت شهروندان در حاکمیت، چندان پایبند نیست درحالی که تأمل در نظریه ولایت مطلقه، عدم مغایرت این نظریه با اصول پیش گفته را نشان می دهد. این پژوهش به شیوه تحلیلی توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته است.
تصویر حکومت در ادبیات داستانی ایران، 1300-1320(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۱ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
890 - 867
حوزه های تخصصی:
از کودتای اسفند 1299 تا ورود نیروهای متفقین به ایران به تدریج نوع جدیدی از حکمرانی شکل گرفت که بر مبنای تصویری از حکومت استوار بود که ایده های آن نه تنها در گفتمان جاری میان جریان های سیاسی گوناگون، بلکه در یقینیات زندگی روزمره توده مردم بازتاب می یابد. پرسش های پژوهشی این مقاله عبارت اند از: 1. آیا این حکمرانی جدید براساس تصویر معینی از حکومت شکل گرفته است که در جهان بینی دوران و یقینیات زندگی روزمره مردم عادی ریشه دارد؟ 2. چه عوامل مهمی در عرصه های گوناگون تصویر حکومت را شکل داده اند؟ 3. تا چه حد ردپای این تصویر در ادبیات داستانی این دوره آشکار است؟ فرضیه اصلی این است که دولت مدرن در دوره پهلوی اول براساس تصویری از حکومت شکل گرفته که ریشه در یقینیات زندگی روزمره مردم ایران داشته است؛ و دوگانگی هایی نظیر اقتدارگرایی/مردم سالاری را در عرصه های گوناگون نمایان می سازد که در ادبیات داستانی این دوره مشاهده می شود. در این مقاله، با عنایت به روش تحلیل شخصیت های تیپیک در جامعه شناسی رمان جرج لوکاچ و چارچوب نظری جامعه شناسی معرفت مانهایم، چگونگی این انتظارها و ایده های مرتبط با حکومت در رمان ها و داستان های اجتماعی ایران در دوره زمانی 1320-1300 بررسی می شود. بررسی ادبیات داستانی این دوره به واکاوی و رمزگشایی از برخی جنبه های پنهان اما مؤثر بر شکل گیری و بازشکل گیری حکومت در عرصه های گوناگون سیاست داخلی، سیاست خارجی، سیاست اقتصادی و نیز سیاست فرهنگی (جهان بینی) یاری می رساند که به ترتیب در دوگانگی هایی مانند اقتدارگرایی/مردم سالاری، استقلال/الگوبرداری، منافع عمومی/مالکیت خصوصی و در نهایت دوگانگی ارزشی-هنجاری مسئله پردازی می شود.
تحلیل ساخت سیاسی دولت در ایران؛ مقایسه دوره های صفویه، قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دولت های صفویه و قاجار از لحاظ نوع ساخت سیاسی، نهاد حاکمیت و پایگاه اجتماعی دارای ویژگی های منحصربه فردی هستند. از دوران صفویه، ویژگی های دولت ایرانی مبین نهادها و سنت های سیاسی سنتی بود. این رویه تا دوره جدید و حکومت قاجار ادامه داشت. اما با ورود ایران در اواخر قاجار به عرصه های جهانی، دولت نیز متأثر از این ارتباط شد و با روی کار آمدن خاندان پهلوی، حکومت مطلقه شکل گرفت. در این پژوهش به دنبال پاسخ به این سؤال هستیم که دولت های صفویه و قاجار به لحاظ ساخت سیاسی و پایگاه اجتماعی چه تفاوت ها و شباهت هایی دارند؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که به لحاظ ساخت سیاسی، دولت در دوران صفویه از نوع پاتریمونیالیسم، اما در عصر قاجار از نوع پاتریمونیالیستی در حال گذار است. لذا هرچند هر دو دارای نهادهای حاکمیت مشابه بودند، اما تحول دولت در این دو دوره که ناشی از تغییرات بافت اجتماعی و طبقاتی در ایران است ساخت قبیله ای حکومت را به نوعی حکومت بوروکراتیک هدایت می کند.
نظریه های دولت در دوره پهلوی اول: مرور آسیب شناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال هشتم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۰
419 - 460
حوزه های تخصصی:
موضوع این مقاله، بررسی و نقد نظریه های دولت در ایران (دوره پهلوی اول) است. در باب دولت در دوره پهلوی اول پژوهش های گسترده ای صورت گرفته است. در این پژوهش ها از صفاتی چون دولت مدرن، مطلقه مدرن، شبه پاتریمونیالیسم، اتوکراتیک، دیکتاتوری، شبه مدرنیسم، استبداد شرقی، استبداد ایرانی، وابسته، اقتدارگرای نوساز و ... استفاده شده است. تعدد و تنوع این مفاهیم حاکی از تعدد و تفاوت های مفهومی قابل توجهی است، که حائز بحث هستند. پرسش اصلی این است که چگونه می توان به طرح و نقد این دیدگاه ها پرداخت و چه بدیلی برای عنوان دولت در این دوره برشمرد؟ هدف این نوشتار طرح و نقد این تفاوت ها و تناقض های مفهومی و نیز نقد و بررسی دیدگاه های ارائه شده است که می تواند ادبیات نظری و تجربی این دوره تاریخی را تقویت نماید. در این نوشتار از روش فرامطالعه برای رسیدن به این مقصود بهره برده ام. نتایج بدست آمده تنوعی از دیدگاه ها را نشان می دهد و بر اساس معیارهای مورد وثوق در این مقاله، تعداد کمی از نوشته های مورد بررسی درک روشنی از مفهوم دولت، کارکردها و کارویژه های آن در دوره جدید دارند، و نویسندگان در بسیار از موارد به دلیل خلط مفاهیم، تفاوت چندانی بین واژه های دولت، حکومت، و رژیم که سه تأسیس متفاوت، ولی مرتبط هستند، قائل نشده اند. بر اساس مبانی نظری دولت و نیز مستندات تاریخی دوره مورد بررسی، دولت در دوره رضا شاه از جنبه های مختلف شامل بستر تاریخی، زمینه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و کارویژه ها و اقدام ها، قرابت قابل توجهی با دولت مطلقه دارد.
تحول گفتمان دولت در عصر مشروطه و رضا شاه: فرآیندی معکوس(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
دولت، در تاریخ معاصر ایران، یکی از مهم ترین نهادهایی بود که در گفتمان تجددخواهی مورد توجه قرار گرفت و خیلی زود، تحول در آن، ذهن نوگرایان ایرانی را مشغول کرد. نخستین تلاش ها برای تحول در آن، با گفتمان «دولت مستقل منظم» توسط مَلکَم خان در دوره ناصرالدین شاه صورت بندی شد و به سرانجامی نرسید و در حد طرح باقی ماند، اما این ایده به جا ماند که بدون داشتن دولتی قدرتمند، نمی توان متجدد بود. این ایده، در گفتمان مشروطه نیز وارد شد و اگرچه مشروطه به دنبال تحدید دولت بود، اما، در دل خود ایده دولت مقتدر را داشت و با ناتوانی در ایجاد آن، و آشفتگی هایی که پس از مشروطه ایجاد شد، دولت مطلقه رضا شاه بر سر کار آمد، که روندی معکوس در ایجاد دولت مطلقه بود. این مقاله با در نظر داشتن روش گفتمانی، به دنبال یاسخ به این پرسش است که چرا فرآیند تحول دولت در این دوره، معکوس بوده و دولت مطلقه به جای پیش از مشروطه، پس از آن برآمد و مهم ترین نتیجه ای که به دست آورده آن است که یکی، ناقص بودن فرایند دولت سازی نوین در عصر ناصری و دیگری ناتوانی مشروطیت در دولت سازی، علی رغم داشتن ابزار آن از جمله قانون اساسی، دلایل این فرآیند معکوس بوده است.
دولت مدرن در اندیشه هابز2
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر بررسی نقش هابز در شکل گیری مبانی نظری دولت مدرن است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و نتایج نشان داد که هابز با توجیه دولت مطلقه، در واقع برخی از عناصر دولت مدرن را نیز توجیه نمود. اختیارات مطلق حاکم به جهت برقراری نظم و جلوگیری از آشوب از دیدگاه هابز، به دولت مطلق منجر می گردد که در آن هیچ گونه قدرت رقیبی در برابر پادشاه به جهت محدودیت اختیارات او وجود ندارد. بنابراین، نظریه هابز در توجیه عقلانی دولت مطلقه، برخی از عناصر دولت مدرن را در خود دارد. مشروعیت انحصاری حکومت در استفاده از زور، مطلق بودن حاکمیت، انقیاد کلیسا در برابر حاکم مدنی، آزادی و برابری طبیعی افراد جامعه و مشروعیت حکومت بر رضایت اتباع از مهم ترین موارد تاثیرگذاری هابز بر دولت مدرن است.