مطالب
فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۵۳۹٬۹۳۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهدف: سرقت علمی به عنوان چالشی اصلی در پژوهش و علم، نه تنها از نظر اخلاقی بلکه به عنوان جرم قانونی شناخته می شود. این عمل، که به معنای استفاده غیرمجاز از آثار دیگران بدون ذکر منبع است، می تواند به خلاقیت آسیب بزند. در ایران، قوانین و مقرراتی برای پیشگیری و پیگیری سرقت علمی وجود دارد، اما روند قضایی آن کمتر مورد پژوهش قرار گرفته است. این پژوهش به بررسی فرایندهای قضایی در رسیدگی به سرقت علمی در ایران، با تأکید بر مرحله بدوی، می پردازد.روش ها: این پژوهش با رویکرد توصیفی تحلیلی انجام شده است و از طریق بررسی قوانین و مقررات مرتبط با حقوق مالکیت فکری در ایران، فرایندهای قضایی را مورد تجزیه وتحلیل قرار می دهد. داده های این پژوهش از طریق تحلیل متون قانونی و مقررات قضایی مرتبط با سرقت علمی و مالکیت فکری گردآوری شده و به صورت هدفمند انتخاب شده اند.یافته ها: در ایران، سرقت علمی از طریق فرایندهای کیفری و حقوقی قابل پیگیری است. فرایندهای کیفری با طرح شکایت در دادگاه های عمومی کیفری و دادسرای فرهنگ و رسانه آغاز می شود، که هدف اصلی آن مجازات مرتکبان است. در فرایندهای حقوقی، تمرکز بر جبران خسارت های مادی به پدیدآورنده است. تشخیص سرقت علمی پیچیده است و نیازمند بررسی معیارهای مختلفی مانند استثناهای قانونی و استفاده منصفانه از آثار است.بحث و نتیجه گیری: با توجه به پیچیدگی های موجود در قوانین مالکیت فکری و فرایندهای قضایی مربوط به سرقت علمی در ایران، این پژوهش به لزوم آگاهی بیشتر پژوهشگران از حقوق خود و راهکارهای قضایی موجود برای پیگیری این تخلفات تأکید دارد.اصالت: رسیدگی به سرقت علمی در فرایندهای قضایی ایران موضوعی است که در پژوهش های دانشگاهی کم تر مورد توجه قرار گرفته است، شاید به این دلیل که شمار شکایت ها در این زمینه اندک هستند و آن هم به دلیل نبود آگاهی کافی در این زمینه است. این مقاله برای نخستین باید این فرایندها را پژوهیده است.
ارزیابی نقش سرمایه اجتماعی در توانمندسازی اقتصادی زنان روستایی (نمونه موردی: مناطق روستایی شهرستان لنگرود)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و آمایش شهری - منطقه ای سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۴
141 - 174
حوزههای تخصصی:
زنان روستایی به ویژه در شمال کشور، در تمامی مراحل تولیدات کشاورزی نقش بسزایی داشته اند اما با ورود فناوری های نوین، از نقش آنان کاسته شده است. یکی از راه های افزایش مشارکت زنان، توانمندسازی اقتصادی است. افزایش توانمندی اقتصادی زنان، کاتالیزوری برای رشد اقتصادی یک کشور است که متأثر از سرمایه اجتماعی می باشد؛ از این رو هدف پژوهش حاضر این است که اثرات سرمایه اجتماعی بر توانمندسازی اقتصادی زنان سنجیده شود و مبتنی بر این هدف، سؤال تحقیق این است که توانمندسازی اقتصادی زنان روستایی در شهرستان لنگرود به چه میزان متأثر از سرمایه اجتماعی بوده است؟ رویکرد پژوهش حاضر، توصیفی-تحلیلی می باشد. جامعه آماری، 18655 نفر از زنان روستایی شهرستان لنگرود بوده و حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران و احتساب میزان خطای 05/0، تعداد 380 نفر از این افراد از طریق نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. براساس نتایج آزمون دوجمله ای، می توان نتیجه گرفت که سرمایه اجتماعی و توانمندسازی اقتصادی، دارای تفاوتی معنی دار بوده و هر دو در سطح پایینی قراردارند. براساس نتایج تحلیل رگرسیون، سرمایه اجتماعی بیش از 56 درصد از شاخص های توانمندسازی اقتصادی زنان روستایی را تبیین می کند. براساس محاسبات آماری حاصل از آزمون تحلیل مسیر، شاخص آگاهی و مشارکت بیشترین تأثیر مثبت و مستقیم را بر توانمندسازی اقتصادی زنان دارند. همچنین شاخص آگاهی بیشترین تأثیر غیر مستقیم را نیز بر توانمندسازی داشته و بر مشارکت تأثیرگذار است و به تبع آن منجر به توانمندسازی اقتصادی زنان گردیده است.
بررسی تعیین کننده های مؤثر بر رضایتمندی سکونتی در توحید شهر سبزوار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و آمایش شهری - منطقه ای سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۵۵
157 - 194
حوزههای تخصصی:
خانه و محیط کالبدی و اجتماعی پیرامون آن، بخش عمده ای از زندگی افراد را احاطه کرده است. میزان رضایت افراد از این فضاها، نقشی تأثیرگذار بر رضایتمندی افراد از زندگی شان دارد و بر این اساس، شناخت مؤلفه های تأثیرگذار بر رضایتمندی افراد از محیط مسکونی شان مهم می باشد. در این راستا، هدف این پژوهش بررسی رضایتمندی سکونتی و عوامل تأثیرگذار بر آن در محدوده توحید شهر سبزوار است. شناخت عوامل تأثیرگذار بر رضایتمندی سکونتی، میزان اهمیت هر یک از آن ها و بررسی تأثیر متغیرهای زمینه ای بر رضایتمندی سکونتی، از مهمترین پرسش های پیش روی این پژوهش هستند. این مطالعه، پژوهشی مقطعی و موردی از نوع کاربردی است که با روش توصیفی– تحلیلی انجام شده است. جامعه آماری تحقیق، شامل تمامی خانوارهای ساکن در محدوده توحیدشهر و نمونه آماری آن برابر با 316 نفر می باشد. نتایج نشان داد که مهمترین عوامل تأثیرگذار بر رضایتمندی سکونتی عبارتند از: سرمایه اجتماعی، کیفیت مسکن، امکانات و خدمات، احساس امنیت، خوانایی محیط، حس تعلق به محیط، راحتی داخلی، نما و منظر، بی نظمی محیط، کیفیت محیط، حریم و اشراف و شرایط اقتصادی. این عامل ها 43/60 درصد از تغییرات رضایتمندی سکونتی را تبیین نموده اند. با تفیکیک عوامل به دو گروه تعیین کننده های عینی و ذهنی محیط، نتایج نشان داد که تعیین کننده های ذهنی 02/35 درصد و تعیین کننده های عینی 41/25 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین کرده اند. بررسی ها نشان داد که میان تعیین کننده های ذهنی و تعیین کننده های عینی رضایتمندی سکونتی، همبستگی مستقیم و معنی داری وجود دارد. بر مبنای نتایج، متغیرهای زمینه ای؛ نوع مالکیت و سن، تعداد اتاق در واحد مسکونی، زیربنای مفید واحد مسکونی، مساحت عرصه و اعیان واحد مسکونی و سابقه سکونت در محله، بر رضایتمندی سکونتی افراد تأثیرگذار بوده اند. در تحلیل نهایی از میان این متغیرها، سه متغیر؛ مساحت عرصه و اعیان، سابقه سکونت و سن در تحلیل نهایی در مدل باقی ماندند و توانستند بر روی هم 6/15 درصد تغییرات متغیر وابسته را تبیین کنند. با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت که رابطه بین تعیین کننده های عینی و ذهنی در رضایت از مسکن موضوعی پیچیده است. هر دو نقش حیاتی دارند اما اهمیت آن ها بسته به زمینه و شرایط خاص زندگی متفاوت است.
رابطه بین مهارت های مدیریت و عزت نفس دانشجویان مقطع کارشناسی ناپیوسته
مقدمه: عزت نفس به عنوان یکی از مؤلفه های بنیادین شخصیت، نقش مهمی در رشد روانی و موفقیت تحصیلی دانشجویان ایفا می کند. از سوی دیگر، مهارت های مدیریتی می توانند با افزایش خودکارآمدی و احساس تسلط بر شرایط، بر سطح عزت نفس تأثیرگذار باشند. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین مهارت های مدیریتی و عزت نفس در دانشجویان مقطع کارشناسی ناپیوسته انجام شد.روش کار: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان کارشناسی ناپیوسته مراکز تربیت معلم کرمانشاه در سال تحصیلی 89–1388 به تعداد 650 نفر بود. نمونه ای به حجم 242 نفر به روش تصادفی ساده بر اساس جدول کرجسی و مورگان انتخاب شد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه مهارت های مدیریتی ویتن (2000) و پرسشنامه عزت نفس کوپراسمیت (1967) استفاده گردید. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیره تحلیل شدند.یافته ها: بین مهارت های مدیریتی و عزت نفس دانشجویان رابطه مثبت و معناداری وجود داشت (05/0>p، 52/0=r). مؤلفه های خودآگاهی و مدیریت استرس بیشترین قدرت پیش بینی عزت نفس را داشتند و در مجموع 31 درصد از واریانس عزت نفس را تبیین کردند.نتیجه گیری: ارتقای مهارت های مدیریتی، به ویژه در حوزه های خودشناسی و کنترل استرس، می تواند نقش مؤثری در افزایش عزت نفس دانشجویان ایفا کند و باید در برنامه های آموزشی مورد توجه قرار گیرد.
چالش های ایجاد دولت ملی در افغانستان: با تأکید بر عوامل اثرگذار داخلی (۲۰۲۱- ۲۰۰۱)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۵۳ (پیاپی ۸۳)
221 - 262
حوزههای تخصصی:
تاریخ سیاسی افغانستان حکایت از آن دارد که روند دولت- ملت سازی در افغانستان همواره با چالش های گوناگونی همراه بوده و این کشور نتوانسته است دولت ملی و فراگیری را پایه گذار باشد. هدف از این نوشتار، بررسی چالش های داخلی ایجاد دولت ملی در افغانستان است که تحت تأثیر عوامل مختلف داخلی شکل گرفته و انسجام یافته است. پرسش اصلی نوشتار این است: چالش های داخلی ایجاد دولت ملی در افغانستان کدامند؟ فرضیه این است که ازهم گسیختگی های قومی، شکاف های مذهبی، تقابل ایدئولوژی های متضاد، فقر و بی سوادی گسترده، مشروعیت متزلزل سیاسی و سیاست خارجی ناکارآمد، مهم ترین چالش های داخلی ایجاد دولت ملی در افغانستان است که از عواملی چون: رژیم جمهوریت، طالبان، نیروهای مسلح غیرمسئول و گروه های مافیایی مواد مخدر تأثیر پذیرفته است. مسئله یاد شده با استفاده از چارچوب نظریه دولت های شکننده و روش تحلیل محتوا مورد بررسی قرارگرفته است. نتایج به دست آمده حکایت از آن دارد که چالش های مطرح شده فوق با تأثیرپذیری از تفوق طلبی ها، رقابت ها و کنش های ناموزون و غیر سازنده متغیرهای داخلی؛ افغانستان را در امر تأمین امنیت، ثبات سیاسی و ایجاد دولت ملی و فراگیر در بازه زمانی (۲۰۲۱-۲۰۰۱) ناکام ساخته است.
تأثیر دو نوع فعالیت ورزشی تداومی کم شدت و اینتروال پر شدت بر توجه انتخابی، حافظه فعال و کارکرد اجرایی در دانشجویان کم تحرک در دوران کرونا
حوزههای تخصصی:
مقدمه: توجه و حافظه از فرایندهای شناختی هستند که در امر یادگیری نقش بارزی را ایفا می کنند. شدت فعالیت های ورزشی می تواند نقش مهمی در عملکردهای شناختی داشته باشد. هدف: هدف پژوهش حاضر تأثیر دو نوع فعالیت ورزشی تداومی کم شدت و اینتروال پر شدت بر توجه انتخابی، حافظه فعال و کارکرد اجرایی در دانشجویان کم تحرک در دوران کرونا بود. روش: این پژوهش از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل دانشجویان پسر دانشگاه فنی و حرفه ای شیراز در سال ۱۴۰۱-۱۴۰۰ بود. روش نمونه گیری از نوع نمونه گیری در دسترس بود که تعداد ۵۱ نفر به عنوان نمونه در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شدند. جهت جمع آوری داده ها از آزمون رنگ واژه استروپ و آزمون حافظه وکسلر بزرگسالان استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل آماری داده ها از تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی توکی به کمک نرم افزار SPSS نسخه ۲۲ استفاده شد. یافته ها: نتایج حاکی از تفاوت معنادار میان میانگین های پس آزمون در گروه آزمایش و کنترل بود؛ بدین معنی که تمرینات تداومی کم شدت می تواند میزان توجه انتخابی (89/0=Eta،001/0=P،40/58=F)، حافظه فعال (75/0=Eta،003/0=P، 89/36=F) و کارکرد اجرایی (94/0=Eta،001/0=P، 66/62=F) را در دانشجویان کم تحرک بهبود بخشد (05/0p<). نتیجه گیری: نتایج نشان داد که تمرینات تداومی کم شدت میزان توجه انتخابی، حافظه فعال و کارکرد اجرایی را در دانشجویان کم تحرک بهبود می بخشد؛ بنابراین، فعالیت تداومی کم شدت در مقایسه با فعالیت اینتروال پرشدت، مؤثرترین فعالیت ورزشی در بهبود عملکردهای شناختی است.
استخراج اصول و روش های تعلیم و تربیت مهدوی و تبیین ویژگی های آن در مراکز آموزشی و پرورشی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهش های کیفی در علوم تربیتی سال اول بهار ۱۴۰۴ شماره ۲
63 - 90
حوزههای تخصصی:
یکی از کارآمدترین حوزه های تأثیرگذار بر نظام آموزشی و پرورشی جوامع شیعی، بهره مندی از آموزه انتظار، به عنوان یکی از آموزه های اعتقادی و اصلی بنیادین است که می تواند بر هدایت و رشد جامعه علمی تأثیرگذار باشد. هدف پژوهش حاضر استخراج اصول و روش های تربیت مهدوی و تبیین ویژگی های آن در مراکز آموزشی و پرورشی می باشد. روش پژوهش کیفی از نوع پدیدارشناسی بوده و مشارکت کنندگان پژوهش، هشت نفر از اعضای هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی استان زنجان با گرایش های تحصیلی مرتبط با علوم تربیتی بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از روش مصاحبه فردی نیمه ساختاریافته تا رسیدن به حد اشباع نظری استفاده شد. داده های بدست آمده با استفاده از روش کدگذاری موضوعی مورد تحلیل قرار گرفت و یافته ها در قالب کدهای باز، محوری و منتخب سازمان دهی شد. یافته های حاصل از تجارب استادان در دو مضمون اصلی و کلی (اصول تعلیم و تربیت مهدوی و روش های تعلیم و تربیت مهدوی) و 15مقوله فرعی (اصل توحید محوری، اصل تعقل، اصل عزت، اصل اعتدال، اصل متربى محورى، اصل محبت محورى، اصل نظارت مداری و روش تربیت تقلیدی، روش تربیت تلقینی، روش تربیت تدریجی، روش تربیت غیرمستقیم، روش تربیت الگویی، روش تربیت عملی و روش ابتلا و امتحان) شناسایی گردید. در ادامه، پژوهشگر ویژگی های هر مضمون فرعی را با به کارگیری روش ﺑﺮرﺳی ﻣﺘﻮن و آﺛﺎر ﺗﺄﻟیﻔی ﻣﻨﺎﺑﻊ اوﻟیﻪ و ﺛﺎﻧﻮیﻪ در ﺧﺼﻮص ﺗﺮﺑیﺖ و ﻣﻬﺪویﺖ استخراج و گردآوری کرد.
تبیین نقش سواد هوش مصنوعی در تقویت مهارت های تفکر مرتبه بالاتر دانشجو معلمان با میانجیگری درگیری رفتاری و تعامل همتایان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیشرفت سریع و گسترده فناوری هوش مصنوعی در قرن 21، باعث ظهور مفهوم سواد هوش مصنوعی شده است. مطالعه حاضر با هدف تبیین نقش سواد هوش مصنوعی در تقویت مهارت های تفکر مرتبه بالاتر دانشجومعلمان با میانجیگری درگیری رفتاری و تعامل همتایان و با روش توصیفی از نوع همبستگی انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجومعلمان دختر و پسر دانشگاه فرهنگیان استان چهارمحال و بختیاری به تعداد 2003 نفر بودند که از میان آنها بر اساس جدول کرجسی و مورگان 322 نفر به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از چهار پرسشنامه سواد هوش مصنوعی (وانگ و همکاران، 2023)، درگیری رفتاری (لو و همکاران، 2024)، تعامل همتایان (هوانگ و همکاران، 2018) و مهارت های تفکر مرتبه بالاتر (هوانگ و همکاران، 2018) استفاده شد. روایی محتوایی پرسشنامه ها با استفاده از نسبت روایی محتوا (CVR) و شاخص روایی محتوا (CVI) و روایی همگرا و واگرای پرسشنامه ها به ترتیب با استفاده از میانگین واریانس استخراج شده (AVE) و آزمون فورنل و لارکر بررسی و تأیید شد. پایایی پرسشنامه ها نیز با آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی بررسی و همه مقادیر بالای 70/0 به دست آمد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تکنیک مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزارهای SPSSو Amos انجام شدتجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تکنیک مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار Amos انجام شد. یافته های پژوهش نشان داد سواد هوش مصنوعی هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم (از طریق درگیری رفتاری و تعامل همتایان) بر مهارت های تفکر مرتبه بالاتر دانشجومعلمان تأثیر مثبت و معنادار دارد. بر این اساس، برنامه ریزی جدی و سرمایه گذاری مناسب به منظور توسعه سواد هوش مصنوعی در همه دانشجومعلمان امری مهم و ضروری به نظر می رسد.
هوش مصنوعی مولد و تحول ترجمه ادبی: تحقیق کیفی در دیدگاه دانشجویان ادبیات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاربردهای چت جی پی تی در حوزه آموزش به طور گسترده ای مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است، اما بررسی های علمی در زمینه ترجمه، به ویژه ترجمه متون ادبی، بسیار محدود است. مطالعه حاضر به واکاوی نگرش های دانشجویان ادبیات انگلیسی نسبت به هوش مصنوعی مولد، به ویژه چت جی پی تی، در زمینه ترجمه آثار ادبی می پردازد. این پژوهش با مشارکت ۲۲ دانشجوی مقطع کارشناسی رشته ادبیات انگلیسی دانشگاه حکیم سبزواری انجام شده و برای گردآوری داده ها از روش های کیفی، شامل مصاحبه های نیمه ساختاریافته و چهارچوب های روایی، جهت تحلیل تجربیات شرکت کنندگان در طول یک دوره آموزشی ۱۲ هفته ای بهره گرفته است. در این بازه زمانی، دانشجویان با استفاده از چت جی پی تی به ترجمه متون ادبی متنوعی همچون شعر، داستان کوتاه و بخش هایی از رمان پرداختند. یافته های به دست آمده، ابعاد مثبت و منفی استفاده از هوش مصنوعی در فرایند ترجمه را آشکار ساخت. دانشجویان، چت جی پی تی را به دلیل سرعت، سهولت دسترسی و نقش آن در ارتقای خلاقیت، گسترش دامنه واژگان و تسهیل فرایند یادگیری مورد تحسین قرار دادند. بااین حال، محدودیت هایی نظیر ناتوانی در درک ظرافت های فرهنگی، عمق احساسی و پیچیدگی های سبکی به ویژه در متون شعری، به طور ملموسی نمایان شد. افزون بر این، نگرانی هایی پیرامون وابستگی بیش از حد به ابزار هوش مصنوعی، مسائل اخلاقی نظیر سرقت ادبی و همچنین ناتوانی این فناوری در جایگزینی بینش انسانی مطرح گردید. باوجوداین چالش ها، بیشتر دانشجویان چت جی پی تی را ابزاری مکمل و نه جایگزین مترجمان انسانی ارزیابی کردند. این پژوهش بر ضرورت تدوین راهبردهای آموزشی تأکید دارد که دانشجویان را برای تعامل انتقادی با هوش مصنوعی آماده ساخته و توازنی میان کارآمدی و خلاقیت ایجاد کند. مطالعات آتی می بایست بر ارتقای توانمندی های هوش مصنوعی در فهم پیچیدگی های فرهنگی و عاطفی و همچنین بررسی شیوه های ادغام آن در روندهای کاری مشترک با مترجمان انسانی تمرکز نمایند.
مطالعه تطبیقی عدم تقارن مبدأ و هدف حرکت در زبان فارسی، آلمانی و لهستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم زبان سال ۱۲ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲۱
113 - 144
حوزههای تخصصی:
در اغلب زبان های دنیا پدیده عدم تقارن بین مبدأ و هدف حرکت در سطوح مختلف زبانی اعم از ساختواژی، نحوی، واژگانی و غیره به چشم می خورد. در این پژوهش، فرضیه عدم تقارن بین مبدأ و هدف حرکت در زبان فارسی، آلمانی و لهستانی به صورت تطبیقی مورد سنجش قرار گرفته و بدین منظور، از مجموعه ای ویدئوکلیپ استفاده شده است. لازم به توضیح است که زبان فارسی عمدتاً مسیر حرکت را بیرون از ستاک فعل توسط قمرها بیان می کند که این موضوع درخصوصِ مبدأ و هدف حرکت صدق می کند. بنابراین، زبان فارسی از این حیث جزء زبان های قمرقالب رده بندی می شود. در این تحقیق، زبان فارسی را با دو زبان دیگر یعنی آلمانی و لهستانی که آن ها نیز این مقوله ها را بیرون از ستاک فعلی رمزگذاری می کنند، از حیث نحوه رمزگذاری مبدأ و هدف حرکت در مواردی متعدد مقایسه کرده ایم. نتایج این تحقیق نشان می دهد که در زبان فارسی فرضیه عدم تقارن بین مبدأ و هدف حرکت در سطوح واژگانی و تمایزات معنایی به اشکال مختلف مشاهده می شود. بنابراین، اگرچه هر سه زبان مورد بحث دارای الگوی واژگانی قمرقالب درخصوصِ رمزگذاری مسیر هستند، اما در مورد تقارن بین مبدأ و هدف حرکت، الزاماً به یک شیوه عمل نمی کنند و این موضوع بیانگر تفاوت های درون زبانی زبان های دنیا صرف نظر از گرایش رده شناختی کلی آن ها (قمرقالب، فعل قالب و غیره) است.
انگاره عرب از مفهوم «الثقافه» (فرهنگ) در قرون نخستین اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ و فرهنگ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱۱۴
11 - 44
حوزههای تخصصی:
واژه «الثقافه» در قاموس ها، متون و ذهنیت معاصر عرب، به معنای «فرهنگ» به کار می رود؛ مفهومی چند لایه که عناصر متنوعی چون دانش و علم، فضایل و رذایل اخلاقی، آداب ورسوم و الگوهای زیست اجتماعی را در بر می گیرد. این واژه، به سبب دامنه معنایی گسترده اش، بازتابی از فضای فکری، شیوه زیست اجتماعی و حتی سطح مدنیت جوامع محسوب می شود. بااین حال، پیشینه تاریخی چنین معنایی از «الثقافه» در زبان عربی چندان طولانی نیست. شواهد نشان می دهد که این واژه در قرون نخستین اسلامی حامل معنای امروزین فرهنگ نبوده، بلکه در بستر تاریخی، دچار تحول و تطور معنایی شده است. مقاله حاضر با تکیه بر روش معناشناسی که امکان بازسازی معنای واژه ها را در بستر بافت های متنی فراهم می سازد در پی آن است که انگاره عرب از واژه «الثقافه» را در قرون نخستین اسلامی، با استناد به قرآن، متون ادبی و منابع تاریخی مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که در قرون نخستین اسلامی، واژه «الثقافه» بیشتر در معانی نظامی به کار می رفته است؛ معانی نظیر زدو خورد، ابزار فلزی برای راست کردن نیزه، یا مهارت در جنگاوری. در مقابل، واژه هایی چون «سنت»، «آیین» و «دین» نقش واژگانی حامل معناهای مرتبط با فرهنگ را در آن دوره ایفا می کردند؛ واژگانی که متناسب با ساختار اجتماعی، نظام باورها، و فضای فکری جامعه عربی آن عصر بودند. از قرن سوم هجری به بعد و هم زمان با گسترش مدنیت، تحول در سبک زندگی و رونق گرفتن علوم و معارف، واژه «الثقافه» نیز دچار تغییر معنایی شد و در مفاهیمی نظیر زیرکی، مهارت، آموختن و دانایی به کار رفت. این روند تدریجی، واژه را از بار نظامی اش به سوی معنای فرهنگی سوق داد. در حدود یک ونیم قرن اخیر، متفکران نواندیش عربی چون طه حسین، با کاربرد آگاهانه و هدفمند واژه «الثقافه» در معنای امروزی فرهنگ، نقش مهمی در تثبیت و گسترش معنای جدید این واژه در زبان عربی ایفا کردند.
تونل نظامی و چالش اعمال هنجارهای حقوقی حاکم بر مخاصمات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حقوق اسلامی سال ۲۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۸۴
61 - 88
حوزههای تخصصی:
یکی از ابتکارات نوین به کاربرده شده در جنگ جهت ایجاد توازن قوا میان طرفین، حفاری و ساخت تأسیسات نظامی زیرزمینی بوده است تا گروه ها و بازیگران مسلح دولتی و غیردولتی ضعیف تر با هدایت طرف مقابل خود به داخل فضای سربسته و تاریک، توانمندی نظامی و تسلیحاتی آنان را سلب و محدود نمایند. لیکن در این میان متخاصمین با چالش های گسترده ای در تقابل با چنین سازوکاری مواجه اند که سؤالات معتنابهی ایجاد کرده است. زمانی که هیچ یک از فرماندهان و نظامیان از آنچه در زیرزمین در حال جریان است، باخبر نیستند، انتخاب تسلیحات متعارف و مشروع جهت مقابله با چنین جنگ افزاری بسیار ابهام برانگیز می شود و از طرفی امکان رعایت برخی اصول بنیادین حقوق بشردوستانه تحت الشعاع قرار می گیرد. پژوهش حاضر با اتکا به تحلیل منابع توصیفی مترصد تبیین جملگی محظوراتی است که از قبل سازه های زیرزمینی حادث شده است. این تحقیق در پی پاسخ به سؤال اصلی خود مبنی بر چگونگی اعمال اصول حقوق بین الملل بشردوستانه در تونل های نظامی و عملیات های پیرامونی آن نتیجه می گیرد عاملان نظامی برای اطمینان کامل از رعایت حقوق حاکم بر مخاصمات مسلحانه در هدایت حمله به سمت نظامیان مستقر در تونل های نظامی و عدم سرایت آسیب به جمعیت غیرنظامی داخل یا مجاور آن، ناگزیر به تائید کامل ماهیت هدف و آنچه که درون آن می گذرد می باشند که جز با تحصیل و تجمیع اطلاعات و همچنین نظارت و شناسایی قابل انجام نیست.
بررسی میزان مدخلیت قید اضلال عن سبیل اللّه در حرمت غناء
منبع:
در مسیر اجتهاد سال ۲ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
125 - 143
حوزههای تخصصی:
حرمت غناء جزو مسلمات فقهی شیعه است که ادله و روایات فراوانی بر این مطلب دلالت دارند اما سخن در این است که محدوده این حرمت کجاست؟ آیا ادله شرعی به طور کلی همه اقسام غناء را مشمول حکم حرمت قرار داده اند یا تنها بر حرام بودن قسم خاصی از غناء که مضلّ عن سبیل الله باشد، دلالت میکنند؟ هر دو دیدگاه مذکور، در میان فقهای شیعه قائلینی دارد. در متن پیش رو، پس از بیان مختصری نسبت به موضوع شناسی غناء که به جهت رعایت مبادی تصوری بحث به آن پرداخته میشود، به سراغ ادله حرمت غناء می رویم و با روشِ (تحلیلی تطبیقی) به بررسی ادله می پردازیم و در نهایت ثابت میکنیم که با توجه به دو ملاکِ مؤثر در حرمت غناء (لهویت و اضلال)، نمیتوان همه اقسام غناء را موضوع تحریم دانست و تنها مواردی از غناء حرام خواهند بود که واجد این حیثیت تقییدیه (لهو مضلّ) باشند.
راهکارهای پیشگیری از تأثیر منفی رسانه های نوین بر تربیت جنسی از منظر اسلام و روان شناسی
منبع:
مطالعات دینی رسانه دوره ۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲۶
129 - 158
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش بررسی تأثیر منفی رسانه های نوین بر تربیت جنسی از منظر روان شناسی و بررسی راهکارهای پیشگیری از تأثیر منفی رسانه های نوین از منظر اسلام و روان شناسی است.روش شناسی پژوهش: روش این پژوهش به لحاظ رویکرد، کیفی و به لحاظ هدف، کاربردی است، و روش پردازش اطلاعات نیز توصیفی-تحلیلی است.یافته ها: 1- توجه به خانواده و مدیریت روابط درون و بیرون خانواده، 2- تقویت عقاید دینی و ارزش های اخلاقی، 3- تقوای حضور، 4- بصیرت بخشی و بالا بردن سواد رسانه ای، 5- دوری از محیط تحریک زا و ایجاد جایگزین، 6- مدیریت و نظارت در استفاده از رسانه و فضای مجازی.بحث و نتیجه گیری: بررسی های انجام شده در اسلام و روان شناسی حاکی از اهمیت تربیت جنسی در این دو حوزه است، به طوری که هرکدام به نوبه خود توصیه هایی در راستای تربیت جنسی صحیح فرزندان و روش های پیشگیری از انحرافات جنسی در دوره کودکی، و نوجوانی ارائه داده اند. با بررسی و تطبیق تربیت جنسی در اسلام و روان شناسی و وجوه تشابه و افتراق آن ها، به راهکارهای کاربردی منطبق با نظریات اسلام و آموزه های دینی برای پیشگیری از تأثیرات منفی رسانه های نوین بر تربیت جنسی دست یافتیم.
بررسی نقش هوش مصنوعی در پیش بینی روندهای آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه ریزی آموزشی دوره ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲۷
191 - 210
حوزههای تخصصی:
هدف: اقدامات آموزشی و آکادمیک در زمان های اخیر در معرض پیشرفت های فن آوری مهم و گسترده ای قرار گرفته اند که مداخله اخیر هوش مصنوعی بهترین نمونه آن است. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش هوش مصنوعی در پیش بینی روندهای آموزشی انجام شده است. روش شناسی: روش پژوهش حاضر از نوع مطالعات کیفی و با استفاده از راهب رد پدیدارشناس ی بود. در این پژوهش پدیده محوری، اساتید و کارشناسان در حوزه هوشمندسازی مدارس بود. جامعه آماری در این پژوهش کارشناسان هوش مصنوعی و استادان دانشگاه استان خوزستان بود که با تعداد 15 نفر به اشباع نظری رسید. در این پژوهش نمونه گیری به صورت هدفمند، گلوله برفی و غیراحتمالی بود. ابزار این پژوهش جهت جمع آوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته و از نظر جمع آوری اطلاعات تک مقطعی بود. بدین صورت که سؤالاتی در جهت هدف پژوهش طراحی و از شرکت کنندگان پرسیده شد. برای تأمین روایی و پایایی مطالعه از روش ارزیابی لینکن و گوبا استفاده گردید. تحلیل داده با روش کلایزی انجام شد. یافته ها: در تحلیل یافته ها 85 کد شناسایی شد که با ادغام موارد مشابه و حذف موارد تکراری 33 معنی فرموله شده به دست آمد. عبارت های استخراج شده به چهار خوشه تقسیم شدند. به این ترتیب که محقق عبارت های استخراج شده با ماهیت موضوعی مشابه را شناسایی کرده و آنها را در درون یک خوشه قرار داد. این خوشه ها عبارتند از: توسعه ارزش های فرهنگی، ساختاردهی جدید به نظام ارتباطی انسان ها، اثربخشی تصمیمات و اقدامات انسانی و بهبود کیفیت یادگیری. نتیجه گیری و پیشنهادها: هوش مصنوعی در راه تکامل خود سرعت بسیاری دارد و هیچ روش مقابله ای با آن به جز همسو شدن وجود ندارد. یک پروژه فرهنگی موفق مبتنی بر هوش مصنوعی بیانگر آن است که چگونه هوش مصنوعی می تواند با فرهنگ تلاقی کرده و خلاقیت را تقویت کند و مرزهای همکاری فرهنگی را پیش ببرد. برای این منظور نیاز است که بین هوش مصنوعی و روش های سنتی تعامل به وجود آید. بنابراین، به کارگیری هوش مصنوعی در حوزه آموزش و فرهنگ عمومی مستلزم سرمایه گذاری قابل توجه در زیرساخت ها، تجهیزات و طراحان و صاحبان فناوری بسیار ماهر است. تحقیق و توسعه در این حوزه ادامه دارد و پیشرفت های نوین در برنامه ریزی و الگوریتم های بهینه سازی خودکار می تواند امکانات بیشتری را فراهم کند. نوآوری و اصالت : به درک وضعیت فعلی و چشم اندازهای در حال تحول آن در جهت تغییرات هوش مصنوعی در روندهای آموزش کمک می کند.
شناسایی عوامل مؤثر بر رفتار خواندن دیجیتال: یک مطالعه فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: با گسترش فناوریهای دیجیتال، روشهای خواندن و تعامل کاربران با منابع اطلاعاتی تغییر کرده است. خواندن دیجیتال به عنوان یکی از مهمترین پیامدهای این تحول، فرصتها و چالشهای جدیدی را به همراه داشته است. در حالی که ابزارهای دیجیتال امکان دسترسی سریعتر و تعامل بیشتر با محتوا را فراهم میکنند، عواملی مانند: حواسپرتی، خواندن سطحی و چالشهای ادراکی نیز بر این فرآیند تأثیر میگذارد. درک این عوامل برای بهینهسازی تجربه خواندن دیجیتال و بهبود کیفیت پردازش اطلاعات ضروری است. این مطالعه با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر رفتار خواندن دیجیتالی، به دنبال پیشرفت فناوریهای دیجیتال، به منظور شناخت بهتر و جامع ابعاد فردی، محیطی، فنی و محتوایی این رفتار انجام شد.
روش پژوهش: در این پژوهش از روش فراترکیب استفاده شد. در این راستا، مقالات مرتبط با استفاده از مدل هفت مرحلهای سندلوسکی و باروسو شناسایی، ارزیابی و در نهایت تحلیل شدند. برای استخراج یافتهها از مرور سیستماتیک ادبیات علمی، کدگذاری مفاهیم کلیدی و تحلیل محتوا استفاده شد.
یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد که عوامل فردی (مانند: انگیزه، سواد دیجیتال و ویژگیهای شناختی)، عوامل محیطی و فنی (مانند: کیفیت اینترنت، طراحی رابط کاربری و امنیت دادهها)، عوامل روانی و اجتماعی (مانند: اضطراب اطلاعات، انگیزههای اجتماعی و حمایت خانواده) و عوامل محتوایی (مانند: ساختار متن، تعامل و حجم اطلاعات) تأثیر قابل توجهی بر رفتار خواندن دیجیتال دارند.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این پژوهش، بهبود طراحی فناوریهای خواندن دیجیتال، آموزش سواد دیجیتال، توسعه ابزارهای کاهش حواسپرتی و ایجاد محتوای کاربرپسند میتواند تجربه خواندن دیجیتالی را افزایش دهد. همچنین سیاستگذاران و طراحان فناوری باید به تعامل این عوامل برای بهینهسازی محیطهای دیجیتال توجه کنند. علاوه بر این، نتایج پژوهش حاکی از آن است که با توسعه سیاستهای آموزشی و ارتقای مهارتهای پردازش اطلاعات میتوان به بهبود درک عمیقتر مطالب دیجیتالی و افزایش کیفیت تجربه خواندن کابران کمک کرد.
Looking Awry at Language: A Brief Overview of Paradox from the Perspective of Cognitive Linguistics(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۵۱)
45 - 56
حوزههای تخصصی:
The present study investigates paradox as a cognitive phenomenon within the framework of conceptual metaphor and metonymy, challenging its conventional classification as a rhetorical device. Focusing on Persian mystical literature, the research explores how paradox functions as a dynamic meaning-making mechanism in figurative language. The primary aim is to redefine paradox through cognitive linguistics, demonstrating its integration with metaphor (para-metaphor) and metonymy (para-metonymy) in restructuring perception. The study seeks to: 1) identify the cognitive models underlying paradox, 2) analyze its interaction with other conceptual processes, and 3) illustrate its role in non-linear thinking and knowledge organization. A descriptive-analytical approach is employed, with data purposively sampled from Persian literary texts. Theoretical frameworks include conceptual blending theory (Fauconnier & Turner, 2002) and Ruiz de Mendoza’s cognitive modeling, emphasizing high-level abstraction and mental space networks. Paradox emerges from metaphorical contradictions (e.g., "death is life") and metonymic expansions (e.g., "weeping with laughter"), resolving oppositions through conceptual blending. It operates as a matrix-like strategy, enabling reframing and emergent meanings. Persian mystical texts exemplify this capacity to transcend binary logic and evoke multilayered interpretations.
معماری خانه پس از پاندمی؛ مفهوم «فضامرز» کشف ساکنین برای در خانه مانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۸۹
۵۲-۴۳
حوزههای تخصصی:
هدف: دوران پاندمی کووید-19 تحولات بنیادینی در الگوهای سکونت ایجاد کرد و خانه ها را به فضایی ترکیبی برای فعالیت هایی نظیر کار، آموزش، تفریح و مراقبت بهداشتی تبدیل نمود. این پژوهش با هدف بازاندیشی در معماری خانه پس از پاندمی، به شناسایی قابلیت محوری برای در خانه ماندن و ترسیم مدل نظری سازگاری سکونتی پرداخته است. روش تحقیق: داده های پژوهش از تحلیل ۱۸ مصاحبه نیمه ساختاریافته، ۸۴ سند معماری و ۱۳۲ منبع پژوهشی گردآوری شده و با استفاده از نظریه داده بنیاد در سه مرحله کدگذاری، تحلیل گردیده است. یافته ها: در مدل نظری تحقیق که بر اساس پارادایم علیت ترسیم شده، عوامل ساختاری سازگاری سکونتی شناسایی شدند. ساکنان برای پاسخ به شرایط بحرانی، اقدام به بازآرایی اجزای فضایی و تغییر روابط میان آن ها نمودند. این بازآرایی از طریق جایگزینی کارکردهای شهری در خانه و افزایش حساسیت به جزئیات فضا رخ داد. روابط میان فضاها با مرز-بندی مجدد یا گشودگی مرزها تغییر یافت. نتیجه این کنش ها، ظهور فضاهای جدیدی به نام «فضامرز» بود؛ فضاهایی بدون برچسب کاربری مشخص که بیشترین انعطاف را برای پاسخ گویی به نیازهای نوظهور داشتند. این فضاها، مشابه ریزفضاهای خانه های سنتی ایرانی اند که از پیش فاقد نام گذاری عملکردی بودند و شاید همین ویژگی باعث راحتی در خانه ماندن می شده است. نتیجه گیری: خانه پساپاندمی که با حضور فضامرزها می تواند «خانه مرزی» نام گیرد، واجد تمایزهای اجتماعی-فضایی جدیدی چون افزایش عاملیت ساکن، سیالیت، تاب آوری و ارتباط با طبیعت است. از منظر موضع شناسی، خانه دارای حوزه های عملکردی سیال تر و از منظر ریخت شناسی، متخلخل تر است. این پژوهش پیشنهاد می کند که برای دستیابی به الگوی معماری خانه ای مناسب ماندن، لازم است فضاهای مرسوم به صورت هدفمند عقب نشینی کرده و فضامرزهایی میان آن ها ایجاد شوند؛ مرزهایی که امکان انتخاب در طیف میان دوگانه های فضایی را فراهم می سازند. این فرایند می تواند به شکل گیری طیف هایی از فضا، همچون تعامل تا خلوت فردی یا آلودگی تا پاکیزگی منجر شود و به افزایش انعطاف پذیری محیط در پاسخ به نیازهای سکونت در شرایط بحرانی کمک کند. در این رویکرد، فضاهای موجود همانند تماشاگران یک صحنه تئاتر، در موقعیتی معلق و منتظر قرار می گیرند تا زمان ایفای نقششان بر روی صحنه، یعنی همان فضامرز، فرا برسد.
پیش بینی تنظیم هیجانی در بیماران مبتلا به سرطان پستان بر اساس ذهنی سازی، ادراک حمایت اجتماعی و مدیریت درد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۷)
۲۰۲-۱۹۳
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی تنظیم هیجانی در بیماران مبتلا به سرطان پستان بر اساس ذهنی سازی، ادراک حمایت اجتماعی و مدیریت درد صورت گرفت. روش پژوهش توصیفی–همبستگی بود. جامعه آماری شامل زنان مبتلا به سرطان پستان در سال 1401 شهر تهران بود. حجم نمونه 150 نفر بود که به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه ذهنی سازی (RFQ) فوناگی و همکاران (1998)، پرسشنامه راهبردهای مدیریت درد (PMSS) روزنشتایل و کیف (1983)، مقیاس چندبعدی حمایت اجتماعی ادراک شده (MSPSS) زیمت و همکاران (1988) و فرم کوتاه پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (CERQ-short) گارنفسکی و کرایج (2006) بود. نتایج آزمون رگرسیون چندگانه نشان داد که تفسیر مجدد درد (03/0=P و 19/0=β)، گفتگو با خود (03/0=P و 17/0=β)، اطمینان (001/0=P و 35/0=β) و حمایت اجتماعی دیگران (05/0=P و 15/0=β) پیش بینی کننده معنادار تنظیم مثبت هیجان و توجه برگردانی (001/0=P و 19/0=β)، فاجعه آفرینی (009/0=P و 19/0=β) و حمایت اجتماعی دیگران (02/0=P و 17/0-=β) پیش بینی کننده معنادار تنظیم منفی هیجان بودند. همچنین نتایج نشان داد که متغیرهای پیش بین به ترتیب قادر به پیش بینی 24/0 و 34/0 از واریانس تنظیم مثبت و منفی هیجان بودند. نتیجه پژوهش حاضر نشان می دهد که توجه به ذهنی سازی، ادراک حمایت اجتماعی و مدیریت درد توسط روان شناسان می تواند به تبیین تنظیم هیجانی در بیماران مبتلا به سرطان پستان کمک نماید.
اثبات شأن مفسّر و مبیّن الهی قرآن با رویکرد درون دینی و معناشناختی؛ و نفی نظریه قرآن بسندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شأن تفسیری و تبیینیِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام در طول تاریخ تفسیر قرآن، موضوع گفتگو و نظر میان قرآن پژوهان مختلف بوده و همچنان نیازمند رویکردهای نوین مطالعاتی است. البته جایگاه تفسیری ایشان به مثابه عالمان قرآن در آموزه های دینی اثبات شده، اما چگونگی و سازوکار این شأن هنوز به درستی تبیین نشده است؛ از این رو برخی اساساً نیاز به «تفسیر» را انکار کرده اند و بعضی دیگر نیز رجوع به آیات را برای تفسیر کافی دانسته و راه قرآن بسندگی پیموده اند. پژوهش حاضر با هدف جبران این کاستی بر آن است با رویکرد نوین معناشناختی و بهره از آموزه های دینی، جایگاه مفسّر و مبیّن الهی قرآن را برای پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام تثبیت کند، شؤون تفسیری ایشان را از دیدگاه زبان شناختی توضیح دهد و مردودبودنِ نظریه قرآن بسندگی را اثبات کند. این مطالعه نشان می دهد گرچه قرآن ذاتاً در دلالت، تامّ و واضح است؛ اما تنها «مخاطبان خاصِ» هر دسته از آیات می توانند معنای مشخص آن را در ساختار دلالت زبان شناختی، طی فرایند «تفسیر» و در «کاربرد» کشف کنند. بنابراین، مستمعانِ غیرمخاطب برای دانستن کاربرد و موضع آیات و یافتن جهت دلالت الفاظ، نیازمند تفسیر و تبیین ازسوی عالمان قرآن علیهم السلام خواهند بود.







