مطالب
فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۵۶۱ تا ۵٬۵۸۰ مورد از کل ۵۲۴٬۵۹۵ مورد.
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲
306 - 316
حوزههای تخصصی:
هدف: جانشین پروری فرآیندی است که در آن افراد مستعد برای تصدی مشاغل مدیریتی و پست های مهم و کلیدی سازمان انتخاب و تربیت می شوند. یکی از مشکلات بسیاری از سازمان های امروزی عدم تلاش و سرمایه گذاری برای جانشین پروری مدیران است. بنابراین، هدف این مطالعه شناسایی مولفه های جانشین پروری مدیران مدارس ابتدایی با روش نظریه داده بنیاد بود. روش: پژوهش حاضر کاربردی و از نوع کیفی بود. جامعه پژوهش خبرگان و متخصصان دانشگاهی حوزه مدیریت منابع انسانی و مدیریت آموزشی آشنا به حیطه پژوهش شهر تهران در سال تحصیلی 1400 بودند. حجم نمونه طبق اصل اشباع نظری 25 نفر محاسبه که این افراد با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار پژوهش حاضر مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که روایی آن با روش مثلث سازی تایید و پایایی آن با روش ضریب توافق بین دو کدگذار 79/0 به دست آمد. داده های این مطالعه با روش کدگذاری مبتنی بر روش نظریه داده بنیاد در نرم افزار MAXQDA-20 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج یافته ها نشان داد که جانشین پروری مدیران مدارس ابتدایی دارای 100 شاخص و 26 مولفه در 6 عامل نظریه داده بنیاد بود. پدیده محوری دارای یک مولفه جانشین پروری، شرایط علّی دارای شش مولفه خزانه استعداد، نظام ارتقاء کارآمد، مدیریت منابع انسانی، تفکر سازمانی، حمایت گری سازمان از تلاش فردی و حرفه مندی، شرایط زمینه ای شامل چهار مولفه ساختار سازمانی، فرهنگ و جو سازمانی، ثبات مدیریت و مقاومت در برابر تغییر، شرایط مداخله گر شامل پنج مولفه محیط سیاسی، محیط پیرامونی، محیط اجتماعی- فرهنگی، محیط بین المللی و محیط سیاست گذاری و قانونی، راهبردها شامل هفت مولفه آشناسازی مدیران، مشارکت، یادگیری سازمانی، اعتمادسازی، آینده نگری، استقلال آموزش وپرورش و بینش سیستمی و پیامدها شامل سه مولفه پیامدهای فردی، پیامدهای واحد و پیامدهای سازمان بود. در نهایت، الگوی مولفه های جانشین پروری مدیران مدارس ابتدایی با روش نظریه داده بنیاد ترسیم شد. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه دارای تلویحات کاربردی بسیاری برای سازمان آموزش وپرورش است و با توجه به الگوی مولفه های جانشین پروری مدیران مدارس ابتدایی، مدیران ارشد و مسئولان سازمان آموزش وپرورش می توانند گام موثری در راستای جانشین پروری مدیران مدارس ابتدایی بردارند.
شناسایی مؤلفه های زیربنایی در گرایش به روان شناسی کاذب: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲
326 - 338
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: روان شناسی کاذب به شیوه ای از ارائه اطلاعات نادرست، ناروا یا گمراه کننده ی روان شناختی اطلاق می شود که فاقد شواهد یا اعتبار علمی و حرفه ای و اغلب شامل تفسیرهای نادرست از رفتار، ایده های بی اساس، توضیحات اغواگر و ساده انگارانه از پدیده های پیچیده روانی بوده و آسیب ها و صدمات مخاطره آمیزی در سطوح عاطفی، مالی، اخلاقی، مداخله غیراصولی و انگ را برای مراجعان رقم می زند. مطالعه حاضر در پی پاسخ به این سئوال بود که چرا به روان شناسی کاذب و روان شناسان کاذب اعتماد می شود؟ به دیگر سخن، تلاش شده است تا عوامل مرتبط با گرایش مردم به روان شناسی کاذب را بررسی، به شناختی عمیق از این پدیده دست یافته و از بروز و شدت یافتن عواقب جلوگیری شود.
روش: بدین منظور از روش پدیدارشناسی استفاده شد و با استفاده از فن مصاحبه نیمه ساختاریافته، با 24 نفر که به شیوه هدفمند انتخاب شده و تجربه مستقیم مواجهه با روان شناسی کاذب را داشتند، مصاحبه انجام شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل کُلایزی تحلیل شد.
یافته ها: تحلیل داده ها به شناسایی 132 عبارت مهم، دسته بندی آن در قالب 21 زیرمضمون و در نهایت طبقه بندی آن در قالب سه مضمون اصلی شامل «جذابیت خدمات روان شناسی کاذب»، «دسترسی پذیری» و «ضعف عملکرد جامعه روان شناسی و سازمان های مرتبط»، به عنوان عوامل زیربنایی افزایش اقبال عمومی به روان شناسی کاذب منجر گردید.
نتیجه گیری: نتیجه ی این مطالعه گویای این مطلب است که وقتی جامعه روان شناسی و سازمان های ذی ربط در ارائه خدمات علمی و موثر روان شناختی و همین طور برخورد و جلوگیری از گسترش و افزایش نفوذ روان شناسی کاذب ضعیف عمل می کنند، مردم برای رفع نیاز خود به خدمات روان شناختی، در دام روان شناسی کاذب و روان شناسان کاذب می افتند. تبعات این کم توجهی به اطلاع رسانی دقیق و جامع به مردم و نظارت ناکافی و قوانین و برخوردهای غیربازدارنده، زمینه بروز و تشدید خطراتی برای جامعه و آسیب دیدن مراجعان و فرهنگ مراجعه به متخصص را ایجاد کرده است.
گذری بر فرهنگ کشاورزی سنتی در ندوشن
منبع:
فرهنگ یزد سال ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۴
7 - 27
حوزههای تخصصی:
برخی از ساکنان شهر تاریخی ندوشن یزد برزیگرانی هستند که به شیوه بسیار کهن به کشت وکار مشغول هستند. کشاورزی سنتی ندوشن مانند بافت تاریخی اش اصالت و قدمت خود را تا حدی حفظ کرده است. علی رغم نوشدگی ها، بنیان کار همان است که تا نیمه قرن گذشته بر کشاورزی ایران حاکم بود. عمده آب کشاورزی از قنات است و اگر مشاغلی مثل دشتبانی و بارپازی منسوخ شده است، اما افرادی را می توان یافت که خودشان به این حرفه ها اشتغال داشتند. هدف از نوشتن این مقاله، دستیابی به چگونگی شیوه کشت وکار در گذشته و شناخت بهتر مبانی تاریخ اجتماعی مردم است. پژوهش به روش تحقیقی توصیفی انجام گرفته و داده های مورد نیاز از طریق میدانی (مشاهده و مصاحبه) و مطالعات کتابخانه ای گردآوری شده است. ابتدا چگونگی کار، سنت ها و قوانین نانوشته حاکم بر کشاورزی ندوشن تشریح و تجزیه وتحلیل شده و عملکرد کشاورزان این محل با نواحی مشابه مقایسه شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که کشاورزی سنتی در ندوشن، سازمان اجتماعی دقیق و منظمی بوده است و با شرایط انسانی و طبیعی محلی هماهنگی دارد، پس باید از کشاورزی سنتی ندوشن به عنوان یک میراث فرهنگی مهم نگهداری کرد.
بررسی وضعیت سواد، کاربست و عوامل موثر بر پذیرش هوش مصنوعی در بین اعضای هیأت علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه آموزش عالی سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
106 - 131
هدف: هدف مطالعه حاضر، بررسی عوامل موثر در پذیرش و به کارگیری هوش مصنوعی توسط اعضای هیأت علمی و میزان سواد هوش مصنوعی آنان است.
روش پژوهش: پژوهش کاربردی حاضر مبتنی بر فلسفه پراگماتیسم از نوع آمیخته (متوالی تشریحی) است. جامعه آماری بخش کمی اعضای هیأت علمی پردیس های دانشگاه فرهنگیان در سال تحصیلی 1403-1402، به تعداد 1220 نفر بود که بر اساس فرمول کوکران 315 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. در بخش کیفی نیز با استفاده از نمونه گیری هدفمند از نوع گلوله برفی 15 نفر از متخصصان انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها مقیاس پذیرش هوش مصنوعی و سواد هوش مصنوعی و مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. داده های کمی با استفاده از نرم افزار SPSS، و داده های کیفی به روش تحلیل مضمون تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: نیت رفتاری، سهولت ادراک شده، سودمندی ادراک شده، ارتباط شغلی، هنجار ذهنی، شرایط تسهیل کننده و نگرش نسبت به استفاده بر پذیرش هوش مصنوعی موثر است. بنابر نتایج سواد هوش مصنوعی اعضای هیأت علمی در سطح مطلوبی قرار ندارد.
نتیجه گیری: هدف قرار دادن سواد هوش مصنوعی اساتید دانشگاه ها مؤلفه کلیدی در غلبه بر مقاومت در برابر پذیرش هوش مصنوعی می باشد. از این رو حمایت بیشتر توسط مراجع ذی ربط و رؤسای سازمان های آموزشی برای کمک به اساتید جهت توسعه شایستگی و سواد هوش مصنوعی ضروری است.
نشانه شناسی لباس ها در نگاره های محمّد سیاه قلم مبتنی بر آراء رولان بارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
69 - 85
حوزههای تخصصی:
آثار محمّد سیاه قلم به دلیل تمرکز در نمایش انواع لباس ها قابل بررسی است. نظام پوشاک به عنوان یکی از عناصر نشانه ای توسط رولان بارت مطرح شد. اهداف این پژوهش، نشانه شناسی لباس ها در نگاره های محمّد سیاه قلم و رمزگشایی دلالت های آن هاست. دو سؤال این پژوهش شاملِ ۱. با توجّه به آراء رولان بارت، لباس ها در نگاره های محمّد سیاه قلم بر چه وجوه نشانه شناسی استوار است؟ ۲. وجوه افتراق و اشتراک لباس ها در نگاره های محمّد سیاه قلم با توجّه به جایگاه اجتماعی اقشار مختلف موجود در نگاره ها کدام است؟ این نوشتار به روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از ابزار فیش، منابع کتابخانه ای و اسنادی به گردآوری مطالب پرداخته است. جامه ی آماری نگاره های سیاه قلم با محوریت ترسیم لباس هاست که نُه نگاره از میان منابع معتبر به صورت غیرتصادفی انتخاب شده و تا رسیدن به اشباع نظری به آن ها پرداخته شده است. روش تجزیه و تحلیل اطلاعات به صورت کیفی بوده و از طریق توصیف و تحلیل نگاره ها از منظر مورد نظر -در عنوان پژوهش- در نگاره های سیاه قلم، مورد تجزیه و تحلیل و بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد؛ دقت نظر سیاه قلم در استفاده از پوشش به مثابه ی نشانه ی بصری، جهت معرفی شخصیت های نگاره هاست. در آثار سیاه قلم نمادها در اندازه و بلندی لباس، میزان پوشیدگی و هم چنین در سطحی دیگر، در استفاده از الحاقات وابسته به لباس قابل پیگیری و طبقه بندی است. رولان بارت اشاره دارد که نوع و میزان پای بندی به این نمادها، در تلقی مخاطب از سطح اجتماعی افراد قابل دریافت است که در شخصیت های خلق شده توسط سیاه قلم، لباس و نوع نمایش آن در پیکره ها، مخاطب را در تفکیک شخصیتیِ هرکدام از طیف های اجتماعی تصویرشده به وسیله ی وی هدایت می کند.
توسعه مبتنی بر حمل و نقل همگانی در ایران؛ معرفی یک سامانه کاربردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
1 - 16
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: امروزه برنامه ریزی همگرای جابجایی و توسعه شهری به دلیل مزایای فراوان به عنوان یک رویکرد اثرگذار در برنامه ریزی و طراحی شهرها در سراسر دنیا پذیرفته شده است. این امر در بستر شهری کشورهای در حال توسعه همچون ایران که دارای چالش های قابل توجهی در ارتباط با رشد شهرنشینی و خودرو محوری هستند، نسبت به شهرها در کشورهای توسعه یافته سودمندتر است و می تواند عواید بیشتری داشته باشد. اگرچه، با توجه به خواستگاه غربی و تجارب اندک داخلی در این زمینه، تاکنون نیازها و حتی پیش نیازهای حرکت به سوی آن در ایران ناشناخته باقی مانده است.هدف: هدف این پژوهش درک صحیح این پیش نیازها و دستیابی به یک تصویر درست از وضعیت موجود در کشور با در نظر گرفتن پیچیدگی ها و تعدد عوامل دخیل در این رویکرد است.روش: به این منظور، در این پژوهش از مدل «سامانه کاربردی» استفاده شده است. سامانه ی مذکور با در نظر گرفتن تمامی عوامل تاثیرگذار رابطه پیچیده ی بین «تقاضا» برای این نوع توسعه، «عرضه» از سوی بازیگران و «بستر» شهرهای ایران را تبیین می کند.یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد که این مدل قابلیت بالایی در تبیین عوامل موثر در توسعه «همگرایی» و ارتباط بین آنها دارد. بر این اساس، اگرچه «تقاضا» از سوی جامعه شهری در خصوص نیاز به همگرایی واضح است، اقدامات «عرضه» شده ملی و محلی اغلب به صورت بخشی و پراکنده، دارای ابهام در اجرا و با اثرات نهایی نامشخص در رفع نیازها است به طوری که هنوز نمی توان حرکت در این مسیر را در کشور ساختار یافته تلقی کرد.نتیجه گیری: نتایج این مدل می تواند به سیاست گذاران، برنامه ریزان و مجریان در خصوص درک بهتر شرایط کشور در ارتباط با رویکرد همگرایی و درجه تاثیر آنها کمک کند. همچنین، قابلیت این مدل در ارایه ی یک تصویر جامع سبب می شود تا نگارنده آن را برای سایر مسایل شهری در کشور پیشنهاد دهد.
A Systematic Review of Technology-Mediated Feedback Research: Insights and Future Directions(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This study builds on previous reviews of technology-mediated feedback up to 2020 to provide an updated account of research conducted from 2020 onwards. It offers an overview of contextual trends, feedback focus, and the types of technology and software used. The analysis focuses on peer-reviewed studies examining technology-mediated corrective feedback on writing in EFL or ESL contexts, using quantitative or mixed methods approaches. Data were coded using an Excel sheet, and frequencies were reported as percentages. The major findings indicate that technology-mediated feedback is more prevalent in higher education, emphasizing the importance of leveraging technology for enhancing feedback practices. Additionally, half of the publications employed a mixed-methods approach, contributing to a more comprehensive understanding of the topic. However, some studies lacked methodological transparency; therefore, the study highlights the need for stricter reporting guidelines. Furthermore, the findings reveal that teachers and computers are the primary sources of feedback in technology-mediated settings, aligning with their significant roles in traditional and online learning environments. According to the findings, educators are encouraged to adopt technology-mediated feedback in higher education and engage in training and professional development in this area. Moreover, researchers are recommended to continue conducting mixed-methods studies by following more rigorous transparency guidelines.
EFL Learners’ Perceptions of Interaction-based Learning and Their Willingness to Communicate(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
It is believed that classroom interaction is essential for learning a second language (L2). Studies on teaching second/foreign language present evidence that affirms the significance of interaction in language learning and its function in facilitating learners' attempts to gain competency in an L2. They also consider learners’ affective states and their perceptions of classroom interaction to be as significant as instruction. On the other hand, the notion of willingness to communicate (WTC) in an L2 has attracted interest in L2 research and how to accelerate L2 learners’ WTC is gaining importance day by day. Considering the significance of these two constructs in L2 learning, this article reports on an investigation into EFL learners’ perceptions of class interactions in English language and how these perceptions are related to their WTC. Applying quantitative methods, the study aims to examine how Iraqi EFL learners’ perceptions of interaction inside the class are correlated to their L2 WTC. The data obtained from 112 learners were utilized for analysis. The findings indicated different kinds of learners’ perceptions of class interactions in English, including perceptions of interaction with the teacher, perceptions of interaction with group members, perceptions of interaction in pairs, and perceptions of classroom interaction between others, are positively related to WTC. The findings have implications for research and teaching.
The Effect of Feedback Scope Through Digital Modality (Synchronous vs. Asynchronous) on Complexity, Accuracy and Fluency of Iranian EFL Learners’ Written Productions(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This study investigated the effectiveness of two different scopes of corrective feedback on enhancing the complexity, accuracy, and fluency of L2 written productions among 150 intermediate EFL learners participating in intact online courses. The corrective feedback scope includes highly focused and comprehensive feedback delivered via digital platforms in synchronous and asynchronous formats. Participants were divided into five groups: synchronous highly focused feedback, synchronous comprehensive feedback, asynchronous highly focused feedback, asynchronous comprehensive feedback, and a control group receiving corrective feedback via traditional methods, characterized by the indiscriminate identification and marking of all errors. Results across the feedback groups regarding their impact on complexity, accuracy, and fluency in EFL learners' written productions indicated a significant effect on accuracy, while complexity and fluency showed no significant differences based on feedback scope and delivery modality. The results of this study have several important implications for educators, material developers, and policymakers in the field of language education. For teachers, adopting synchronous feedback strategies could significantly enhance the accuracy and complexity of students' written work.
تأثیر آموزش تکلیف-محور و بازخورد تصحیحی بر ارتقاء توانش منظورشناختی: مطالعه فارسی آموزان سطح میانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۲
71 - 98
حوزههای تخصصی:
با توجه به نبود پژوهشی جامع در راستای پیشرفت توانش منظورشناختی فارسی آموزان غیرایرانی، پژوهش حاضر به آموزش سه کنش گفتاری زبان فارسی (درخواست، رد و عذرخواهی) در چارچوب رویکرد تکلیف-محور همراه با ارائه بازخوردهای فرازبانی و بازگویی به فارسی آموزان سطح میانی پرداخت. به این منظور، 80 فارسی آموز سطح میانی به شکل نمونه گیری دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی به چهار گروه دسته بندی شدند: گروه آموزشِ تکلیف-محورِ کنش های گفتاری به همراه ارائه بازخورد فرازبانی؛ گروه آموزشِ تکلیف-محورِ کنش های گفتاری به همراه ارائه بازخورد بازگویی؛ گروه آموزش سنتی کنش های گفتاری به همراه ارائه بازخورد فرازبانی و گروه آموزش سنتی کنش های گفتاری به همراه ارائه بازخورد بازگویی. داده های پژوهش با بهره گیری از آزمون تکمیل گفتمان تشریحی (Tajeddin et al., 2012) - که روایی و پایایی آن تأیید شده بود- در آغاز و پایان بررسی (پیش آزمون و پس آزمون) گرد آوری و برمبنای مقیاس تاگوچی (Taguchi, 2006) نمره دهی شد. یافته ها نشان داد که آموزش سبب پیشرفت تولید کنش های گفتاری می شود و همچنین گروهی که سه کنش گفتاری را در قالب رویکرد تکلیف-محور و بازخورد فرازبانی دریافت کرده بودند، عملکرد بهتری نسبت به دیگر گروه ها داشتند. می توان نتیجه گرفت که (1) تولید کنش های گفتاری در فارسی آموزان از طریق آموزش پیشرفت می کند، (2) آموزش تکلیف-محور نسبت به روش سنتی در پیشرفت توانش منظورشناختی فارسی آموزان مؤثرتر است و (3) ارائه بازخورد فرازبانی نسبت به بازخورد بازگویی در پیشرفت توانش منظورشناختی غیرفارسی زبانان تأثیرگذارتر است. یافته های این پژوهش می تواند در راستای پیشرفت توانش ارتباطی و توانش منظورشناختی فارسی آموزان به یاری مدرسان زبان فارسی و طراحان مواد آموزشی بیاید.
تحلیل پیشران های موثر بر آینده گردشگری ورزشی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینده پژوهی ایران دوره ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
135 - 162
حوزههای تخصصی:
گردشگری ورزشی پیشرانهای موثر بسیاری می تواند داشته باشد که تصمیمات سفر بر اساس آنها گرفته می شود. تحلیل پیشرانهای موثر آینده گردشگری ورزشی به پیشرفت این حوزه می تواند کمک شایانی نماید. لذا هدف پژوهش حاضر تحلیل پیشرانهای موثر بر آینده گردشگری ورزشی بود. روش پژوهش حاضر آمیخته و از نوع تحلیلی و اکتشافی است و از لحاظ هدف جزء پژوهش های کاربردی به شمار می آید. مشارکت کنندگان در این پژوهش شامل خبرگان و افراد مجرب در حوزه گردشگری ورزشی شامل راهنمایان تورهای گردشگری ورزشی، کارشناسان حوزه گردشگری ورزشی و مدیران ارشد سازمان های مرتبط با گردشگری و اساتید مدیریت ورزشی با تخصص گردشگری بود که از روش نمونه گیری هدفمند در پژوهش استفاده شد. در بخش خبرگان از ابزار مصاحبه استفاده شد و با 18 مصاحبه اشباع نظری حاصل شد. برای تحلیل داده ها از از روش تحلیل تاثیرات متقابل استفاده گردید. در ابتدا عوامل کلیدی و تأثیرگذار بر گردشگری ورزشی احصاء گردید و 58 عوامل کلیدی و تاثیرگذار تدوین شد. در گام دوم با تشکیل پانل خبرگی عوامل کلیدی و تاثیرگذار مشابه با یکدیگر ادغام گردید و از بین 58 عوامل کلیدی و تاثیرگذار، 8 پیشران اصلی تأثیرگذار برای گردشگری ورزشی شناسایی گردید. در انتها با استفاده از نرم افزار آینده پژوهی میک مک و به کارگیری روش تحلیل ماتریس متقاطع تحقیق تاثیرات متقابل پیشران ها تحلیل گردید. نتایج پژوهش نشان داد که 8 پیشران اصلی بر آینده گردشگری ورزشی تاثیرگذار است که شامل توسعه گردشگری و زیرساخت های آن، فناوری و دیجیتال، سلامتی و تندرستی، تحولات مدیریتی و اشتغال، پایداری محیط، متنوع سازی، عوامل اقتصادی و رسانه و ارتباطات می شود.
شناسایی روش های ایجاد تعامل بین یادگیرنده و محتوا به منظور توسعه مشارکت یادگیرندگان در محیط های یادگیری الکترونیکی
منبع:
توسعه استعدادسال ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲
75 - 90
ابزار آموزش به عنوان یکی از روش های اصلی توسعه کارکنان محسوب می شود که با توجه به گسترش آموزش الکترونیکی در سازمان ها مشارکت یادگیرندگان موضوعی بسیار حائز اهمیت است که از طریق تعاملات یادگیرندگان با محتوا و معلم شکل می گیرد. مفهوم تعامل، عنصری مهم در هر محیط یادگیری است و در آموزش الکترونیکی نیز اهمیت آن به طورکلی پذیرفته شده است. با وجود پژوهش های متعدد درباره انواع تعامل ها و تاثیر هریک از آن ها بر متغیرهای مختلف، سهم اندکی از پژوهش ها به شناسایی روش هایی برای ایجاد انواع تعامل به ویژه تعامل یادگیرنده با محتوا اختصاص یافته است. به همین دلیل هدف اصلی پژوهش حاضر پاسخگویی به این سوال است که روش های ایجاد تعامل بین یادگیرنده و محتوای آموزشی در محیط یادگیری الکترونیکی کدامند؟ این پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی است که برای کسب نتیجه با جزئیات عمیق تر و دقیق تر، با اجرا نمودن سه سوسازی در روش گردآوردی داده ها از سه روش تحلیل محتوای کیفی بررسی مقالات وب آف ساینس طی مدت 2009-2019 در حیطه آموزشی عالی، گروه کانونی و مصاحبه نیمه ساختاریافته با 13 متخصص برای گردآوری داده ها استفاده شد و داده ها با روش تحلیل مضمون کدگذاری شدند. پس از تحلیل داده ها 9 روش ایجاد تعامل بین یادگیرنده و محتوای آموزشی در محیط های یادگیری الکترونیکی شناسایی گردید.
بررسی رابطه بین انتقال مهارت های مدیریتی و جانشین پروری با نقش میانجی مربیگری در شرکت فولاد مبارکه اصفهان
منبع:
توسعه استعدادسال ۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳
26 - 46
هدف: تحقیق حاضر به منظور بررسی رابطه بین انتقال مهارت های مدیریتی به زیردستان و جانشین پروری با توجه به نقش میانجی مربیگری در شرکت فولاد مبارکه اصفهان انجام شد. روش: این مطالعه به صورت توصیفی-همبستگی در سال 1398 انجام شد و جامعه آماری آن شامل 432 نفر از مدیران، معاونین، روسا و سرپرستان شرکت فولاد مبارکه بودند که حجم نمونه از طریق جدول مورگان 205 نفر به دست آمد و نمونه ها به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه محقق ساخته با تعداد 76 سؤال بود که فرضیه ها پس از روایی محتوایی، صوری و سازه (به روش تحلیل عامل تاییدی) و پایایی (به روش آلفای کرونباخ88/0) با روش حداقل مربعات جزئی و نرم افزارهای SPSS و SmartPLS 2.0.M3 تحلیل شد. یافته ها: بر اساس نتایج به دست آمده بین انتقال مهارت های مدیریتی (فنی، ادراکی، انسانی و حرفه ای) و جانشین پروری رابطه معناداری دیده شد همچنین بین انتقال مهارت های مدیریتی و مربیگری و بین جانشین پروری و مربیگری رابطه معناداری وجود داشت.
واکاوی دفاع مشروع ایران در قبال حمله رژیم صهیونیستی به کنسولگری ایران در سوریه از منظر حقوق بین الملل
منبع:
فلسفه حقوق سال ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۵)
51 - 64
حوزههای تخصصی:
در سیزدهم فروردین 1403 کنسولگری ایران در شهر دمشق، پایتخت کشور سوریه مورد حمله جنگنده رژیم صهیونیستی قرار گرفت و طی آن، 7نفر از مستشاران نظامی ایران به شهادت رسیدند. سپاه پاسداران در 26 فروردین 1403، به فاصله سیزده روز در عملیات «وعده صادق»، پایگاه های نظامی ارتش رژیم صهیونیستی را که از آن ها برای حمله به ساختمان کنسولگری کشورمان استفاده شده بود، مورد حمله قرار داد. به استناد ماده 51 منشور ملل متحد، رژیم صهیونیستی درواقع به خاک ایران تجاوز نموده و این حق طبیعی ایران بود که از خود دفاع نماید. همچنین براساس الزامات حق دفاع مشروع: 1) رژیم صهیونیستی یک حمله نظامی را علیه خاک ایران انجام داد. 2) مقامات رسمی ایران راه های دیپلماسی را برای استقرار صلح و امنیت بین المللی طی کرده بودند. 3) عملیات دفاعی ایران متناسب با حمله رژیم صهیونیستی بوده و به غیر از پایگاه های نظامی رژیم صهیونیستی، هیچ هدف غیرنظامی مورد حمله قرار نگرفت. 4) عملیات نظامی ایران پس از حمله نظامی رژیم صهیونیستی انجام شد. 5) جمهوری اسلامی ایران به صورت رسمی، نحوه اجرای عملیات را از طریق نمایندگی خود در سازمان ملل به اطلاع شورای امنیت رساند. این اقدام ایران، علاوه بر منشور ملل متحد، مبتنی بر سایر اسناد مورد وثوق حقوق بین الملل نیز می باشد، ازجمله در پیمان وین درباره روابط سیاسی یا کنوانسیون وین راجع به روابط دیپلماتیک 1961 و نیز کنوانسیون وین درباره روابط کنسولی1963 صراحتاً به این موضوع اشاره شده است. درنتیجه، عملیات نظامی ایران موسوم به وعده صادق، علیه اهداف نظامی رژیم صهیونیستی به عنوان دفاع مشروع و منطبق با قوانین حقوق بین الملل اجرا شد.
امکان سنجی مسئولیت کیفری در هوش مصنوعی بر پایه مبانی فلسفی آن
منبع:
فلسفه حقوق سال ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۵)
87 - 106
حوزههای تخصصی:
هنگامی که یک ماشین هوشمند یا یک ربات که از مصادیق هوش مصنوعی می باشند، مرتکب جرمی شوند، اولین چیزی که به ذهن خطور می کند، این است که مسئولیت کیفری آن چگونه است. مسئولیت کیفری انسان بر پایه ارداه و قصد مجرمانه و شروط یگری است که در قانون ذکر شده است، اما اراده و قصد هوش مصنوعی در ارتکاب جرم مثل اراده و قصد انسان نیست. این پژوهش به بررسی مفاهیم مسئولیت کیفری هوش مصنوعی، و رویکردهای موجود نسبت به هوش مصنوعی می پردازد؛ سپس دو رویکرد فلسفی متضاد نسبت به پدیده های مصنوعی را که عبارت از انسانی بودن و ابزاری بودن، و فرض های مختلف را ارزیابی و نقد کرده و مواد قانونی مسئولیت کیفری موجود را که برای انسان مجرم در نظر گرفته شده را بیان کرده و با تحلیل ماده های قانونی که برای انسان دارای اراده مبتنی بر نفس وضع شده، به این رهیافت رسیده است که با توجه به ماهیت جدید پدیده های مصنوعی قوانین فعلی، پاسخگو برای مواجه کیفری با هوش مصنوعی نیستند؛ چرا که بعد از ابهام قوانین موجود نسبت به مفاهیمی مثل اراده غیرمبتنی بر روح، پذیرش تفسیر کردن این قوانین توسط مرجع رسمی، اگرچه باعث رفع ابهام می شود، اما سبب گنگی دستگاه قضایی نسبت به بحث کیفری در این حوزه خواهد شد و مسئله را حل نخواهد کرد.
واکاوی عناصر مؤثر معرفتی در تعیین گرایش های هیجانی ، معنوی جامعه عربی اسلامی (مبتنی بر تحلیل علل گرایش کاربران جهان عرب به دنبال کردن سه نمونه از صفحات اینستاگرامی)
حوزههای تخصصی:
تاثیر شبکه های اجتماعی بر زندگی مردم در یک بومزاد خاص اجتماعی، فرهنگی، ایدئولوژیک؛ گرچه می تواند به سبب مشهوریت صاحبان این صفحات باشد امّا مدّعای این مقاله که نوعی تحلیل روایی تصویری است، آن است که اقلیم های فرهنگی اجتماعی می تواند در سلیقه زیباشناختی مردمان یک ناحیه تغییر ایجاد کند. پژوهش حاضر با بررسی عناصر زیباشناسی مؤثر در سه صفحه اینستاگرامی پرمخاطب جهان عرب معتقد است نوستالژی فرهنگی جمعی، نوعی فرهنگ عربی اسلامی را در شبکه های مجازی بازسازی و بازنمایی می کند که در نمادگرایی های عربی اسلیمی نمود یافته است و همین نوستالژی جمعی یک فرهنگ اجتماعی مشترک میان مخاطبان این صفحات ایجاد می کند. عوامل مؤثّر بر ذوق هنری مخاطبان عرب بر اساس تحریک محتوایی، شکلی سه عنصر لذّت، هیجان و نوستالژی شکل می گیرد و هر پدیده هنری که بتواند این سه گانه را تحریک بیشتری بکند، می تواند در گرایش و ماندگاری دنبال کنندگان آن اثر هنری اثرگذارتر باشد. انسجام محتوا و قالب، تم و پیرنگ مشترک در مورد پستهای با مضمون یکسان، مسسائل فرمی مثل دانش قاب بندی، رنگ شناسی، افکت و حرکت، بافت و حجم شناسی و از سویی بهره برداری از محرّکهای ذوق و هیجان محتوایی مثل حسّ وطن گرایی و ناسیونالیسم، تحریک عنصر نوستالژی مشترک میان یک امّت و ذوق لذّت شناسی مشترک یک فرهنگ از علل موفقیت در جذب مخاطب توسط این صفحات هستند. در نهایت می توان این علل گرایش را به هیجانات شکلی و نوستالژی های معنوی تقسیم کرد.
سنجش میزان مشارکت کنشگران سازمان های مردم نهاد محیط زیستی با رویکرد فرهنگ محیط زیستی
مشکلات محیط زیستی در سطح جهان و ازجمله ایران بحران هایی را ایجاد کرده است. برای تعدیل این مسائل و ایجاد سازگاری، مشارکت همه گروه های محیط زیستی ضروری است. با توجه به اینکه سمن های محیط زیستی می توانند بسترساز تغییر در رفتارهای محیط زیستی در جامعه باشند، هدف ما در این پژوهش سنجش میزان مشارکت کنشگران سمن های محیط زیستی با رویکرد فرهنگ محیط زیستی است. روش تحقیق، پیمایش و تکنیک گردآوری داده ها پرسشنامه بوده است. جامعه آماری پژوهش، کلیه اعضای سمن های محیط زیستی ثبت شده شهر تهران بودند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی نسبی، 376 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS انجام گرفت. برای پایایی پرسشنامه از ضرایب آلفای کرونباخ استفاده شد که برای همه متغیرها پذیرفتنی بوده است. همچنین، اعتبار پرسشنامه ازطریق اعتبار صوری با استفاده ازنظر متخصصان و صاحب نظران در حوزه موضوع مورد مطالعه سنجیده شده و نیز برای اعتبار سازه، از آزمون تحلیل عاملی استفاده شده است. نتایج این آزمون، اعتبار سازه متغیرهای تحقیق را تأیید کرد. یافته های پژوهش حاکی از سطح بالای فرهنگ محیط زیستی در بین اکثریت پاسخگویان (3/97) بود. همچنین، بین فرهنگ محیط زیستی و مشارکت اعضای سمن ها رابطه مثبت، مستقیم و معنی داری گزارش شد. افزون بر این، نسبتی از واریانس متغیر مشارکت که متغیرهای پژوهش تبیین کردند، 7/33 درصد است؛ یعنی 7/33 درصد از تغییرات متغیر مشارکت محیط زیستی با متغیرهای مستقل پوشش داده می شود. می توان نتیجه گرفت در تعامل بین فرهنگ و جامعه، آنچه هدایت گر رفتار و مشارکت است، فرهنگ است و با در نظر گرفتن ابعاد فرهنگی یا تغییر در آنها می توان سمت وسوی کنش های انسان ها را نیز تغییر داد و مشارکت آنها را در راستای توسعه پایدار افزون کرد.
ارتقای فعالیت های خیرخواهانه با تاکید بر تجربیات دوران شیوع کرونا
فعالیت های خیرخواهانه از دیرباز مورد توجه تمامی جوامع انسانی بوده و در حال حاضر، استمرار آن به دلایل متعدد امری اجتناب ناپذیر است. شیوع بیماری کرونا و تأثیر فعالیت های خیرخواهانه در پایش آن نشان داد این قبیل امور می توانند در ارتقای سطح کمی و کیفی حکمرانی نقش کلیدی ایفا کنند. جامعه مدنظر این پژوهش، خیرین، مدیران ارشد کمیته امداد و مدیران بنیادهای خیریه سطح کشور تعیین شدند و از این بین تعداد 31 نفر ازطریق نمونه گیری هدفمند برای انجام مصاحبه های نیمه ساختاریافته انتخاب شدند. با استفاده از روش تحلیل مضمون، تجربیات و درس آموخته های کرونا در پنج محور اقتصادی، همیار بهداشتی، نبرد جهادی، حامی معنوی و قانون مداری شناسایی شدند. همچنین، با در نظر گرفتن معضلات اجتماعی و اقتصادی کشور، نقش فعالیت های خیرخواهانه در آینده در پنج محور تقویت بنیه معیشتی نیازمندان، جهاد آموزشی، ارتقای سطح بهداشت، مولدسازی فرهنگ و حکمرانی هوش مصنوعی شناسایی شد. فعالیت های خیرخواهانه در دوران شیوع کرونا در کشور نشان داد که از ظرفیت های این حوزه علاوه بر مسائل بهداشتی می توان در سایر بخش های حساس کشور نیز استفاده کرد.استفاده از ابزارهای نوین نظیر هوش مصنوعی در راستای شناسایی افراد نیازمند و پیش بینی وضعیت آتی این حوزه و همچنین، ایجاد شبکه های ارتباطی بین خیرین در راستای هم افزایی ظرفیت های این افراد از مهم ترین کارویژه های این قبیل امور خواهد بود.
بررسی ساخت چپ نشانی واژه بستی در زبان فارسی از دیدگاه برنامۀ کمینگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۰
39 - 64
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به چگونگی اشتقاق ساخت چپ نشانی واژه بستی زبان فارسی در چارچوب برنامه زایشی کمینه گرا می پردازد. در ساخت چپ نشانی واژه بستی بخش دوم یک ترکیب اضافی و یا متمم حرف اضافه برای خوانش های کاربردی ویژه، به جای قرار گرفتن در جایگاه اصلی خود، در آغاز بند قرار می گیرد و جایگاه اصلی آن را در جمله الزاماً یک ضمیر واژه بستی پُر می کند. در بررسی این ساخت در زبان های مختلف، پژوهشگران همواره می کوشند به این پرسش پاسخ دهند که آیا در این ساخت، سازه آغازین از ابتدا در جایگاه نهایی خود تولید شده است یا این جایگاه حاصل حرکت است. پژوهش حاضر با تکیه بر آرای لی (Lee, 2016) نشان می دهد که جایگاه آغازین ساخت چپ نشانی واژه بستی در زبان فارسی محصول حرکت غیر موضوع سازه چپ نشان است و دلیل اجبار استفاده از واژه بست در این ساخت بر مبنای دیدگاه اسکوبار (Escobar, 1997) عبور سازه چپ نشان از یک جایگاه موضوع در مسیر حرکت غیر موضوع خود به آغاز بند است. بر مبنای این تحلیل، واژه بست موجود در این ساخت در نتیجه بازبینی موضعی مشخصه فای سازه آغازین توسط هسته مطابقه به ساخت افزوده می شود.
Global Citizenship Education (GCE): A Study on the Philosophical Foundations and Educational Norms of the Iranian National and Educational Documents with respect to the Promotion of the GCE Goals in Formal English Language Education(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
As a controversial subject, globalization has affected various aspects of our lives. Today, the intertwined world is run through complicated relationships and the education of competent human capitals has gained more significance than before. Recently, there has been a movement, known as Global Citizenship Education (GCE), toward a pervasive orientation to education in which issues such as Quality Education are the critical goals. The main aim of this study was to explore the extent to which The Iranian National Curriculum, The Doctrine of General Formal Education System and The Fundamental Reform Document of Education promote the GCE goals in formal English language education. Using a multi-concept model based on the GCE goals, the documents were the subject of scrutiny through document analysis. A survey questionnaire and a semi-structured interview were also utilized. Among 198 participants, 12 individuals accepted to be interviewed. The results of the document analysis and the questionnaire approved the documents’ theoretical promotion of the GCE goals. However, they were criticized for being idealistic and incoherent in the interviews and literature review. Also, their appropriate implementation, practical efficiency and convincing educational achievement were disapproved. The study emphasizes global-oriented approaches in the country’s formal education.