مطالب
فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۴۶۱ تا ۳٬۴۸۰ مورد از کل ۵۳۷٬۶۸۴ مورد.
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
204 - 222
حوزههای تخصصی:
مقدمه احساس تعلق از مهم ترین و تأثیرگذارترین مفاهیم در مطالعات شهری، روان شناسی محیط، جامعه شناسی فضا، طراحی و برنامه ریزی شهری است که نقش اساسی و تعیین کننده در ارتقای کیفیت فضاهای عمومی و توسعه پایدار شهری ایفا می کند. این مفهوم به عنوان پیوندی عمیق و چندبعدی میان انسان و محیط پیرامون تعریف می شود و بازتابی از تجربه زیسته، ادراک ذهنی، خاطرات عاطفی، و کنش های اجتماعی کاربران نسبت به محیط اطرافشان است. احساس تعلق، نه فقط به معنای حضور فیزیکی در یک فضا، بلکه بیانگر نوعی حضور ذهنی و احساسی است که به شکل گیری رابطه ای معنادار، پایدار و متمایز میان فرد و محیط پیرامون منجر می شود. این رابطه می تواند زمینه ساز بروز رفتارهای مسئولانه، مشارکت اجتماعی، حس مالکیت جمعی، ارتقای امنیت روانی و افزایش سطح رضایت از محیط زندگی شود. در این میان، فضاهای عمومی شهری نظیر پارک ها و بوستان ها، به دلیل برخورداری از ماهیتی باز، مشارکتی و قابل دسترس، بستری مناسب برای تحقق و ارزیابی مفهوم احساس تعلق به شمار می روند. پارک ها به عنوان کانون تعاملات اجتماعی، تجربه های فرهنگی، فعالیت های تفریحی و خاطرات جمعی، می توانند سهم بسزایی در تقویت هویت مکانی و مشارکت مدنی شهروندان داشته باشند. از همین منظر، پژوهش حاضر با هدف بررسی مؤلفه های تأثیرگذار بر شکل گیری و ارتقای احساس تعلق در فضاهای عمومی شهری، به مطالعه موردی پارک آزادی در کلان شهر شیراز پرداخته است. این پارک، به دلیل پیشینه تاریخی، وسعت بالا، موقعیت جغرافیایی خاص، و حافظه جمعی تثبیت شده در ذهن شهروندان، به عنوان نمونه ای مطلوب برای واکاوی این مفهوم انتخاب شده است. پارک آزادی شیراز با وسعتی حدود ۲۱ هکتار و قدمتی بیش از 5 دهه، از قدیمی ترین و شناخته شده ترین فضاهای سبز شهری در جنوب کشور محسوب می شود. این بوستان که در مجاورت بافت های متراکم مسکونی و فرهنگی قرار دارد، همواره یکی از فضاهای پرتردد و پرکاربرد برای شهروندان بوده و نقشی نمادین در خاطره شهر ایفا کرده است. با این حال، بررسی میدانی پارک نشان می دهد برخی از بخش های آن دچار فرسودگی کالبدی، ضعف در روشنایی، نبود تجهیزات مناسب، و عدم امنیت کافی شده اند که می تواند موجب بروز رفتارهای منفی و تضعیف حس تعلق کاربران شود. مواد و روش ها پژوهش حاضر از نظر نوع، کاربردی و از نظر روش شناسی، توصیفی تحلیلی است. اطلاعات مورد نیاز با استفاده از پرسشنامه ای ساختاریافته، بر مبنای ادبیات نظری حوزه، گردآوری و طراحی شده اند. جامعه آماری شامل ۲۰۰ نفر از شهروندان مراجعه کننده به پارک آزادی بود که با روش تصادفی ساده و بر پایه فرمول کوکران انتخاب شدند. داده ها از طریق نرم افزار SPSS و با روش تحلیل عاملی اکتشافی (EFA) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. روایی ابزار با استفاده از آزمون KMO و بارتلت تأیید شده و پایایی آن با مقدار آلفای کرونباخ 0/848 سنجیده شد که نشان دهنده اعتبار علمی ابزار پژوهش بود. یافته ها نتایج تحلیل ها پنج عامل کلیدی را در شکل گیری و تقویت احساس تعلق به پارک آزادی مشخص کردند که شامل: 1 تعامل پذیری و حضورپذیری: این عامل با امکان حضور آزادانه و ارتباط مؤثر شهروندان با یکدیگر در فضاهای مختلف پارک ارتباط مستقیم دارد. فضاهایی که تسهیل گر ارتباطات میان فردی و اجتماعی هستند، مانند فضای پیک نیک، زمین های بازی و مسیرهای پیاده روی، بیشترین نقش را در تقویت حس حضور فعال و تعلق به مکان دارند. 2- زیبایی شناسی بصری: دریافت های زیبایی شناختی کاربران از فضای پارک از جمله طراحی منظر، تنوع گیاهی، هماهنگی رنگی، کیفیت نورپردازی و چیدمان اجزای فضایی، تأثیر مستقیمی بر احساس آرامش، لذت و درک زیبایی مکان دارد. این مؤلفه در شکل گیری پیوند احساسی میان فرد و مکان مؤثر است. 3- تأمین فعالیت ها و تنوع فضایی: پارک آزادی با برخورداری از امکانات متنوع از جمله شهربازی، تالار اجتماعات، فضای سبز، مسیرهای دوچرخه سواری، ایستگاه های فرهنگی و محوطه های باز، توانسته پاسخ گوی نیازهای متنوع گروه های مختلف باشد. این تنوع، میزان بازدید و تکرار تجربه حضور را افزایش می دهد و از این طریق به ارتقای حس تعلق می انجامد. 4-خاطره انگیزی و تعلق مکانی: با توجه به اینکه پارک آزادی نقش مهمی در خاطرات نسل های مختلف شهروندان داشته، بسیاری از افراد با شنیدن نام آن، فضاهایی خاص مانند دریاچه مصنوعی، لانه پرندگان یا زمین بازی کودکان را به یاد می آورند. این مؤلفه به عنوان مهم ترین پیوند عاطفی و تاریخی فرد با مکان، عامل اساسی در شکل گیری حس مالکیت، دلبستگی و تعلق درازمدت است. 5-دسترسی و خوانایی: دسترسی راحت از خیابان های پیرامونی، وضوح بصری مسیرها، وجود علائم راهنما و روشنایی مناسب، نقش تعیین کننده ای در درک امنیت و اطمینان کاربران دارد. در پارک آزادی، بخش هایی که فاقد این ویژگی ها بودند (همچون حاشیه جنوبی پارک) به عنوان قرارگاه های رفتاری منفی شناخته شده اند که در آن ها رفتارهای مزاحم یا ضد اجتماعی مشاهده شده و حس تعلق را کاهش داده اند. تحلیل کیفی قرارگاه های رفتاری نشان داد مکان هایی که با طراحی هدفمند، نورپردازی کافی، مبلمان مناسب و دیدپذیری باز همراه هستند، دارای «قرارگاه های رفتاری مثبت» بوده اند؛ در حالی که بخش هایی با نور ضعیف، خلوتی شدید یا مبلمان ناکارآمد، محل بروز رفتارهای منفی بوده اند و در نتیجه، کاهش حس تعلق را رقم زده اند. برای مثال، فضای بازی کودکان در شمال غرب پارک نمونه ای موفق از قرارگاه رفتاری مثبت شناخته شده، در حالی که بخش هایی از مرکز پارک با مشکلاتی همچون زباله ریزی یا رفتارهای مزاحم نمونه ای از قرارگاه رفتاری منفی هستند. در ادامه، پژوهش بر اساس یافته های میدانی و نظری، مجموعه ای از پیشنهادهای کاربردی برای بهبود کیفیت فضایی و ادراکی پارک آزادی ارائه می دهد که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد: طراحی مسیرهای پیاده روی خوانا و ایمن با روشنایی کافی؛ بهسازی و نوسازی مبلمان شهری با توجه به سنین مختلف؛ توسعه فعالیت های فرهنگی، تفریحی و آموزشی در فضای پارک؛ حفظ و تقویت عناصر خاطره انگیز و نمادین با ارزش تاریخی؛ افزایش امنیت محیطی با ایجاد نظارت رسمی و طبیعی؛ استفاده از هنرهای شهری و نمادهای فرهنگی بومی برای تقویت هویت مکان. نتیجه گیری بنابراین، احساس تعلق نه تنها به عنوان یک موضوع نظری در مطالعات شهری و روان شناسی محیط، بلکه به مثابه ابزاری راهبردی برای سیاست گذاری، طراحی و مدیریت فضاهای شهری باید تلقی شود. یافته های این پژوهش نشان می دهد ارتقای احساس تعلق به مکان در گرو به کارگیری نگاه کل نگر و مشارکتی در فرایند طراحی فضاهای عمومی است؛ نگاهی که نه تنها عوامل کالبدی و فیزیکی، بلکه مؤلفه های ذهنی، عاطفی، رفتاری و فرهنگی را نیز در بر گیرد. کاربرد عملی این پژوهش در بازآفرینی فضاهای شهری، تدوین دستورالعمل های طراحی مکان محور، تقویت مشارکت اجتماعی و ارتقای سرمایه اجتماعی شهری قابل مشاهده است. پارک آزادی شیراز به عنوان نمونه ای عینی از فضای عمومی دارای ظرفیت های چندگانه، می تواند به فضایی پویا، ایمن، خاطره انگیز و معنادار بدل شود. اجرای چنین راهبردهایی در سایر شهرها نیز، به ویژه در فضاهای رهاشده یا کم رمق، می تواند بازتابی مثبت در کیفیت زندگی شهری ایجاد کند. در نهایت، پژوهش حاضر تأکید دارد که برنامه ریزی برای فضاهای عمومی موفق نیازمند رویکردی میان رشته ای، مبتنی بر مشارکت کاربران، تحلیل داده های میدانی و توجه به تجربه زیسته شهروندان است. احساس تعلق نه تنها یک پیامد فردی، بلکه شاخصی برای سنجش کیفیت اجتماعی، فرهنگی و فضایی یک شهر است. از این رو، تقویت آن می تواند سنگ بنای توسعه شهری انسانی، پایدار و مشارکتی در آینده محسوب شود.
چارچوب نظریه ها و مدل های ارتقا و سنجش حس بهزیستی گردشگر: مرور نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی و توسعه گردشگری دوره ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۱
195 - 241
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: در چند دهه اخیر مطالعات گردشگری بر بهزیستی متمرکز شده و بررسی بهزیستی گردشگران را به منظور توسعه گردشگری و ایجاد لذت و معنا اولویت قرار داده است. بنابراین، به منظور شناخت بیشتر بهزیستی در گردشگری و ارتقاء بهزیستی گردشگر، هدف پژوهش حاضر شناسایی نظریه ها و مدل های سنجش و ارتقاء حس بهزیستی در بستر گردشگری و همچنین شناسایی ابعاد و مؤلفه های آن ها است.
روش شناسی: این پژوهش از انواع پژوهش های توصیفی- تحلیلی و یک مطالعه کیفی و کاربردی است. بر مبنای هدف پژوهش، با بهره گیری از مدل پریسما، 83 مقاله منتشرشده در حوزه گردشگری و بهزیستی در پایگاه های داده اسکوپوس برای مرور نظام مند انتخاب شد. به منظور بررسی تئوری های بهزیستی دخیل در گردشگری، از تکنیک تحلیل محتوای کیفی استفاده گردید. سپس داده ها با استفاده از نرم افزارMAXQDA تحلیل شدند.
یافته ها: مهم ترین نظریه ها و مدل ها شامل نظریه های انسان گرایانه، بهزیستی روان شناختی، نظریه خودتعیین گری، بهزیستی اجتماعی، مدل شکوفایی، شادی اصیل، مدل پرما، درامما، درآما، مدل یکپارچه گردشگری بهزیستی، تجربه تحول آفرین، نظریه خودابرازگری، تناسب خود، گسترش و ساخت، سطح تفسیر و نظریه سرریز است.
نتیجه گیری و پیشنهادات: یافته های این پژوهش منجر به شناسایی مهم ترین مدل ها و نظریه های سنجش بهزیستی گردشگر گردید که از این میان، مدل پرم، خودتعیین گری، تناسب خود و نظریه خودابرازگری بیشتر توسط محققان استفاده شده و مدل درآما جدیدترین مدلی است که در سال 2022 مطرح شده و به دلیل جامعیت آن، یکی از مهم ترین موضوعات و مدل های ارتقاء بهزیستی در گردشگری خواهد بود که نیازمند بررسی بیشتر است.
نوآوری و اصالت: توجه به موضوع بهزیستی در بستر گردشگری و شناسایی تئوری ها و مدل های سنجش بهزیستی گردشگر، به عنوان نوآوری و اصالت پژوهش حاضر قلمداد می شود؛ چراکه به نظر می رسد این موضوع، برای اولین مرتبه در منابع داخلی مورد توجه قرار گرفته است. همچنین براساس بررسی های صورت گرفته، منابع خارجی نیز به طور مستقیم به این موضوع نپرداخته اند. یافته های حاصل از این پژوهش می تواند برای سامان دهی اثربخش سنجش و ارتقاء حس بهزیستی گردشگر برای تحقیقات آینده حائز اهمیت باشد.
تحلیل عامل اکتشافی مسکن سالم از دیدگاه شهروندان جهت دورکاری (مطالعه موردی: شهر دزفول)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اصولاً توسعه تغییر بنیادی در متغیرهای اجتماعی، کالبدی و بهداشتی هر جامعه محسوب می شود و تحقق آن، مستلزم ایجاد هماهنگی بین ابعاد گوناگون آن است. یکی از عواملی که باعث توجه بیشتر به مسکن سالم در هر منطقه سکونتی شده است؛ دورکاری و رابطه آن با مسکن در شهرسازی مدرن است که به عنوان تبلور فضایی و تجسم کالبدی فعالیت سکونتی انسان در این شرایط نمود و بروز پیدا میکند. که از یک طرف کیفیت مسکن، از نظر تاثیری که بر سلامتی، ایمنی و شرایط مناسب زیست دارد. از طرفی دورکاری، در خردترین واحد شهری یعنی(مسکن) انجام میگیرد. روش شناسی: پژوهش حاضر با استفاده از روش تحقیق بصورت ترکیبی(توصیفی، میدانی و تحلیلی) در نمونه حیاتی ترین زیرساخت شهری یعنی کارکنان سازمان آبفا شهر دزفول با تلفیق موضوع مسکن سالم و دورکاری اقدام به بررسی موضوع نموده است. لازم به ذکر است یافته ها بصورت پرسشنامه با کل جامعه آماری این سازمان بعد از تائید روایی و پایایی انجام گرفته است. که جهت تحلیل یافته ها از تکنیک تحلیل عامل اکتشافی، سنجش همسانی وزنی و نرم افزارهای Grafer، Visio، Excel، GIS و SPSS استفاده گردیده است. نتایج و یافته ها: یافته های تحقیق نشان داده است دورکاری کارکنان فقط بعنوان یک شغل(42/22)، تعداد اتاق در مسکن جهت دور کاری(83/13)، فضای اختصاصی(آرامش) در مسکن(11/13)، وضعیت اینترنت(16/9)، دسترسی و کیفیت تلفن همراه(10/9)، کارایی تلوزیون در مسکن(16/7)، تداخل استفاده از تجهیزات(8/5) بیشترین و مهمترین متغیرهای تاثیرگذار جهت داشتن مسکن سالم برای دورکاری کارکنان بوده است.
بررسی چگونگی استفاده از فناوری اطلاعات برای بهینه سازی فرایندها و افزایش بهره وری در کسب و کارهای محلی (مطالعه موردی: شهر ارومیه)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: استفاده از ابزارهای فناوری اطلاعات نقش مهمی در بهره وری مالی کسب و کارهای کوچک دارد. این ابزارها امکان مدیریت بهتر منابع، کاهش هزینه ها، و بهبود فرآیندهای عملیاتی را فراهم می کنند. درکسب و کارهای کوچک که منابع مالی و انسانی محدودتر هستند، استفاده از فناوری اطلاعات به عنوان یک عامل استراتژیک می تواند به بهبود عملکرد مالی کمک کند. روش شناسی: هدف پژوهش حاضر، بررسی چگونگی استفاده از فناوری اطلاعات برای بهینه سازی فرایندها و افزایش بهره وری در کسب و کارهای محلی (مطالعه موردی: شهر ارومیه) می باشد. این پژوهش ازنظر هدف، کاربردی - نظری و ازنظر روش، توصیفی– تحلیلی است. اطلاعات و داده های موردنیاز از طریق روش کتابخانه ای و میدانی جمع آوری شده است. در این پژوهش از روش دلفی فازی و BWM فازی استفاده شده است. لازم به توضیح بوده که اطلاعات لازم از طریق روش دلفی فازی جهت تایید و غربالگری معیار ها استفاده شده است که در سه مرحله انجام گرفته شده است. یافته ها و نتیجه گیری: هدف اصلی، شناسایی و تحلیل فرصت ها و چالش های پیش روی این کسب وکارها در زمینه به کارگیری IT، و ارائه راهکارهای عملی برای ارتقای عملکرد آن ها است. اهمیت این پژوهش ناشی از نقش حیاتی کسب وکارهای محلی در توسعه اقتصادی شهر، ایجاد اشتغال، و بهبود کیفیت زندگی شهروندان است. نتایج به این صورت است که معیار، حضور آنلاین (C2) با وزن 0.16 اولویت اول، معیار، دسترسی به اینترنت(C1) با وزن 0.132 اولویت دوم، معیار ، افزایش بهره وری(C9) با وزن 0.082 اولویت سوم را کسب کرده است. همچنین نرخ سازگاری پژوهش 0.076 شده است که نشان دهنده سازگاری بالای مقایسه زوجی است.
تحلیل چگونگی تعامل حقوق طبیعی کلاسیک و حقوق طبیعی مدرن؛ تأملی بر گذار از حق کانتی به حق ارسطویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوقی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
233 - 272
حوزههای تخصصی:
مقدمه : حقوق طبیعی کلاسیک، در مقایسه با حقوق طبیعی مدرن، به سنت اجتماعی وفادارتر است؛ این وفاداری را نباید، خیلی هم منفی ارزیابی کرد، زیرا موجب می شود اندیشه ارسطویی بر حقوق طبیعیِ میراث پارادایم مدرنیته ترجیح داشته باشد و حتی در تقابل با پوزیتیویسم امروزی، کاراتر و مؤثرتر به نظر برسد. راستی را اگر بخواهیم، حقوق طبیعی ای که امکان سازگاری با واقعیت را ندارد، خود، زمینه ساز توسعه پوزیتیویسم حقوقی و آن هم از نوع افراطی آن است؛ اما این وفاداری به سنت نزد حقوق طبیعی کلاسیک، می تواند چالشی درونی را برای این نوع از حقوق طبیعی موجب شود و هویت، ماهیت و کارکرد آن را با بحران مواجه سازد و عبور از آن را نتیجه بدهد. کارکرد اصلی حقوق طبیعی، گذار از هست به باید و اصلاح و جهت دهی حقوق موضوعه، بر اساس همین گذار است. این سخن البته، به معنای نفی نقش حقوق موضوعه نیست. حقوق موضوعه می تواند با تکمیل حقوق طبیعی کلاسیک، زمینه عینی سازی و تحقق اجرایی آن را فراهم آورد و نقطه پایان دیالکتیک در حقوق طبیعی کلاسیک باشد. به نظر می رسد دغدغه گذار از هست به باید نزد اندیشه ورزان حقوق طبیعی کلاسیک وجود دارد و چارچوب مشخصی هم دارد؛ این چارچوب را باید در سیر منطقی میتوس به فوسیس، لوگوس و در نهایت به آرته بازیافت. پرسش این است که آیا بدون حاکمیت متافیزیک بر واقعیتِ متغیر، این گذار اتفاق می افتد؟ واقعیت این است که جایگاه متافیزیک در این حقوق و چگونگی تعامل متافیزیک و طبیعت در آن، محل بحث و تأمل است. این تعامل را در لسان فلسفه یونانی، شاید بتوان به تعامل و چگونگی هم زیستی میتوس و طبیعت (فوسیس) تعبیر کرد. میتوسی که می تواند نقش ایدآلیسم نهفته در طبیعت اشیاء ارسطویی را ایفاء کند و آرته یونانی، اگرچه مفهومی مبهم و غیرهنجاری دارد، مسیر آن ایدآلیسم باشد. آری، طبیعت حتی از نوع زئوسی آن، به خودی خود نمی تواند کارکرد هنجاری داشته باشد؛ اما این لوگوس یونانی است که با تکیه بر تمیس یونانی که خود، بوی میتوس یونانی را می دهد ، خوانشی هنجاری به طبیعت اشیاء می دهد؛ لوگوسی که البته بنا نیست به مانند اندیشه کانتی، خود نماد متافیزیک محض انسانی باشد؛ حتی گاه از آن، خوانشی مکانیکی ارائه می شود و در قواعد مکانیکی نمود می یابد؛ اما از قواعد مکانیکی فراتر است و برهانی است که می رود تا ماهیت و کارکردی هنجاری به طبیعت اشیاء و حتی آرته یونانی بدهد. بااین حال، خود اصطلاح واقعیت و طبیعت اشیاء این پرسش را ایجاد می کند که آیا حقوق طبیعی ارسطویی تغییرپذیر است؟ اگر این حقوق طبیعی متغیر باشد، چگونه امری متغیر می تواند معیار امر درست و ملاک سنجش اعتبار حقوق موضوعه باشد؟ آیا با فرض تغییرپذیری حقوق طبیعی، باید نتیجه گرفت که اثبات و برهانی که لوگوس نماد آن است، صرفاً تجربی محض بوده و یا لوگوس در قواعد مکانیکی طبیعی منحصر است و به همین دلیل، دیگر نباید ایدآلیسمی را با کمک میتوس و آرته دنبال کرد و زئوس را حاکم دانست و تمیس را به فراموشی سپرد؟ آیا در این صورت، اگر بتوان از ایدآلیسمی هم سخن گفت، ایدآلیسمی تاریخی یونانی بوده و به این ترتیب، باید، آن را و آرته یونانی را به فراموش خانه تاریخ سپرد و نتیجه گرفت که اساساً میان حقوق طبیعی کلاسیک از یکسو و حقوق بشر که نماد متافیزیک مدرن تلقی می شود از سوی دیگر رابطه ای وجود ندارد؟ اگر به نام میتوس و آرته، قائل به عنصر متافیزیکی در اندیشه ارسطویی باشیم، آیا این عنصر می تواند زمینه ساز پذیرش حقوق بشرِ پارادایمِ مدرن، در چارچوب حقوق طبیعی ارسطویی باشد؟ اگر پاسخ منفی است، ایدآلیسم ارسطویی، میتوس و آرته یونانی، آنگاه که بناست ماهیتی هنجاری پیدا کنند، با چه نوعی از حق سازگار خواهند بود؟ روش: از آنجا که حقوق طبیعی کلاسیک نماد تعامل متافیزیک با واقعیت است، بالطبع نه روش تجربی محض برای تحلیل آن می تواند مورد استفاده باشد و نه روش قیاسی محض؛ با عنایت به این نکته، نگارنده در تحلیل داده ها، روش پوزیتیویسم میانه را اتخاذ می کند. این روش تحلیلی، توصیفی نیست؛ بلکه، نگاهی هنجاری را در پاسخ به پرسش های فوق دنبال می کند. یافته ها: ارسطو با تأکید بر طبیعت اشیاء و به طور خاص، طبیعت تاریخی اجتماعی انسان یا همان فوسیس انسانی، به عنوان منشأ اعتبار امر درست، درواقع، از بحران و چالش چگونگی تعامل عبور کرده است، زیرا این طبیعت انسانی، ماهیتی تکاملی دارد و نوعی از ایدآلیسم درون آن وجود دارد و همین ایدآلیسم، باقی نماندن در هست و گذار از هست به باید را تضمین می کند؛ به سخن دیگر، ارتباط معناداری میان فوسیس ارسطویی و آرته وجود دارد؛ این حداقلی از متافیزیک را باید حاصل توجه به جایگاه میتوس در اندیشه ارسطویی دانست؛ حقیقتی که اسطوره است و به همین دلیل، با استدلال و برهان، قابل بازشناسی نیست و نسبت به آن، منطق اقناعی جواب می دهد و منطق استدلالی راهگشا نیست. واقعیت این است که اندیشه ارسطویی، مبین سیری منطقی است که از میتوس یونانی آغاز می شود و با ابتنای بر فوسیس ارسطویی و به وسیله لوگوس، به آرته یونانی می رسد. سیری زنجیروار که حذف شدن هر کدام از حلقه های آن، یا اندیشه را در دام سوفسطایی گرفتار می سازد یا به ژوسناتورالیسم مدرن می انجامد. با این حال، ماهیت ایدآلیسم و تکامل ارسطویی و تعیین نقطه پایان این تکامل، خود چالش دیگری است. تلقی یونیورسالیسم و هسته اصلی و ذاتی آن یعنی حق بشری به عنوان نقطه پایان این تکامل، وفاداری حقوق طبیعی کلاسیک به سنت اجتماعی را، زیر سؤال می برد، زیرا یونیورسالیسم، نوعی فراروایت فرهنگی است که با نسبیت فرهنگی مؤانستی ندارد و بیان دیگری از جهانی سازی حق کانتی است. برای تعدیل واقع گرایی حقوق طبیعی، به مفهوم حق نیاز است؛ اما نباید این حق، همان متافیزیک کانتی باشد، زیرا در این صورت، باید از حاکمیت متافیزیک بر طبیعت سخن گفت و با این حاکمیت، سخن گفتن از وفاداری حقوق طبیعی به سنت اجتماعی بی معنا خواهد بود. نتیجه گیری: اگر خاستگاه امر درست ارسطویی، طبیعت اشیائی است که ماهیتی تکاملی دارد، دلیلی ندارد که این طبیعت، منشأ حق سو ژه محور نباشد و صرفاً آن را، سازگار با حق چون ابژه بدانیم. تأکید ارسطو بر طبیعت انسانی به معنای پذیرش سوژه ارسطویی هم است و چرا این سوژه ارسطویی، منشأ حق طبیعی ارسطویی شده نباشد. چاره حل چالش سوژه کانتی، این نیست که به سنت گرایی میشل ویله اکتفا کنیم و ابژه را، جایگزین سوژه کنیم؛ بلکه، چاره را باید در درک درست سوژه ارسطویی جستجو کرد؛ سوژه ای که ادعای ماقبل الإجتماعی بودن ندارد و اجتماعی بودن، شاخصه آن است.
جغرافیای تاریخی اردبیل (از ورود اسلام تا تأسیس حکومت صفویه)
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲۸
560 - 573
حوزههای تخصصی:
شهر اردبیل جایگاه ویژه ای در تحولات ایالت آذربایجان و کشور ایران داشته است. اردبیل در سده های اولیه هجری مرکز ایالت آذربایجان بود، به همین خاطر موردتوجه جغرافی دانان جهان اسلام قرارگرفته و آن ها به جنبه های مختلف جغرافیای تاریخی این شهر اشاره کرده اند. مقاله حاضر بر آن است تا جغرافیای تاریخی اردبیل را با استفاده از متون جغرافیایی بر پایه روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از داده های کتابخانه ای بررسی و تبیین کند. یافته های پژوهش نشان می دهد که شهر اردبیل یکی از قدیمی ترین شهرهای آذربایجان است و نه تنها در دورهای پیش از اسلام، بلکه در دوره های بعد از اسلام نیز به عنوان یکی از بزرگ ترین و مهم ترین شهرهای منطقه آذربایجان به حساب می آمده و نقش مرکزیت را در این منطقه ایفا می کرده است. همچنین با بررسی شرایط طبیعی حاکم بر اردبیل ازجمله آب وهوا، مشخص گردید که نوع آب وهوای غالب در اردبیل که آب وهوایی سرد و خشک بوده و این منطقه را به یکی از سردترین نقاط ایران تبدیل کرده بود در کنار موقعیت جغرافیایی بر جنبه های مختلف زندگی در این شهر تأثیر گذاشته و نقش مهمی در حیات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شهر داشت.
مدل قانونگذاری در نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران بر پایه نظریه ولایت مطلقه فقیه خارج از چارچوب احکام شرعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوق عمومی دوره ۵۵ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
1429 - 1454
حوزههای تخصصی:
وجود مدل مشخص قانونگذاری در هر نظام حقوقی به ترسیم روابط نهادهای حقوقی و فهم دقیق کارکرد هریک از آنها کمک می کند و از طریق این شفاف سازی، بسیاری از اشکالات وارد بر آن نظام حقوقی را پاسخ می دهد و شبهات موجود را مرتفع می سازد. مهم ترین ارکان هر مدل قانونگذاری عبارت اند از: مبنای الزام آوری قاعده حقوقی، منابع قاعده حقوقی و نهادهای قانونگذار. هدف از نگارش این مقاله ارائه مدل قانونگذاری مطلوب در نظام جمهوری اسلامی ایران است. روش گردآوری اطلاعات اسنادی-نوشتاری و روش پردازش اطلاعات توصیفی-تحلیلی است. در این مقاله اثبات شده که بر خلاف تصور اولیه، مبنای الزام آوری قاعده حقوقی در نظام حقوقی ایران اراده شارع نیست و اراده نهاد ولایت مطلقه فقیه است و این نهاد می تواند خارج از چارچوب های شرعی قانونگذاری کند. در چنین سیستمی اراده شارع تنها مبنای مشروعیت سیاسی است، نه مبنای قاعده حقوقی و نباید بین فلسفه حقوق و فلسفه سیاسی خلط کرد. همچنین منابع حقوقی در این نظام حقوقی به ترتیب قانون شرع، قانون موضوعه، رویه قضایی، عرف و دکترین حقوقی است. نهادهای قانونگذار هم به دو دسته طبقه بندی می شوند؛ برخی حجیت شرعی قانونگذاریشان را بالمباشره از نهاد ولایت فقیه که مشروعیتش متصف به اراده شارع است می گیرند و برخی دیگر که ناشی از اراده مردم هستند، حجیتشان را با لحاظ نظریه تفویض به دست می آورند.
بررسی خلأهای تقنینی دادگاه بخش از حیث صلاحیت محلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با وجود این که دادگاه بخش جامع صلاحیت های متعددی است اما از جهات مختلف دچار خلأهای تقنینی است. یکی از این جهات؛ نحوه اعمال صلاحیت محلیِ دادگاه بخش می باشد. قانون گذار در خصوص صلاحیت اضافیِ دادگاه بخش که شامل تعدد اتهام و تعدد متهم می گردد ساکت است. اجرای احاله از حوزه بخش به سایر حوزه ها یا برعکس چندان روشن نیست. قضات در این موارد؛ رویه قضایی واحدی ندارند زیرا باید به عمومات قانون آیین دادرسی کیفری مراجعه نمایند؛ این در حالی است که دادگاه بخش ساختار و عملکرد متفاوتی دارد و مقررات آمده در قانون آیین دادرسی کیفری نمی تواند راهگشا باشد. نوشتار حاضر به روش توصیفی - تحلیلی به برجسته ساختن چالش های ناشی از خلأهای تقنینیِ دادگاه بخش از حیث صلاحیت محلی پرداخته و ضمن ارائه راهکارهای عملی برای برون رفت از این چالش ها اختصاص باب جداگانه ای به دادگاه بخش در قانون آیین دادرسی کیفری یا وضع قانون مجزایی را پیشنهاد می دهد.
افسانه افسون شدن پیامبر (ص) در سوره فلق: تفسیر تطبیقی طباطبایی و صادقی تهرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل چالش برانگیز کلامی در قرآن مسئله تأثیر جادو و افسون بر خرد و پیکر پیامبر اکرم (ص)، به ویژه در سوره فلق، است که مفسران با نگرش های متفاوتی بدان پرداخته اند. طباطبایی، که پیشینه درخشانی در بهره گیری از تفسیر قرآن به قرآن دارد، اثرگذاری افسون بر پیکر پیامبر (ص) را پذیرفته است، اگرچه باور دارد که افسون مایه آسیب دیدگی خرد آن گرامی نمی شود، درحالی که صادقی تهرانی، که او نیز بر کاربست روش تفسیر قرآن به قرآن در فهم آیات تأکید دارد، تأثیر جادو بر خرد و پیکر پیامبر (ص) را یکسر رد کرده است. بررسی رویکرد مفسران یادشده در تفسیر سوره فلق، به ویژه در موضوع اثرگذاری افسون بر پیامبر اکرم (ص)، بایسته می نماید که در مقاله حاضر بدان پرداخته می شود. نتیجه این پژوهش این است که طباطبایی در تفسیر المیزان، با تأکید بر روایات اسباب نزول، تحلیلی محدودتر ارائه داده و در برخی موارد از اصول روش قرآن به قرآن فاصله گرفته است. در مقابل، صادقی تهرانی در تفسیر الفرقان، با تکیه کامل بر آیات قرآن و رد روایات غیرمعتبر، تفسیری جامع تر، و هم خوان تر با مبانی توحیدی قرآن ارائه کرده است.
ضمانت اجرای نقض تعهد به ترک فعل در فقه، حقوق و رویه قضایی با نگاهی به مبانی تعهد به ترک فعل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعهد به ترک فعل با توجه به اجباری بودن اجرای قراردادها، یکی از اصول مهم حقوق قراردادها است. سؤال اساسی این پژوهش آن است که آثار و ضمانت اجرای تخلف از تعهد به ترک فعل در رویه قضایی و موازین فقهی و حقوقی چیست؟ تا زمانی که به هر صورتی بتوان قرارداد را انجام داد، متعهدله نمی تواند تقاضای فسخ نماید و دادگاه نیز صلاحیتی در ملزم کردن متعهد به انجام آن ندارد. امکان ابطال معامله معارض با توجه به مواد قانونی، به صورت قاعده بیان نشده است؛ ولی با توجه به ضوابط قانونی چنانچه مطالبه خسارت امکان پذیر نباشد، ابطال آن صحیح تر به نظر می رسد. در قراردادهایی که مباشرت متعهد تعهد انجام آن باشد، به صورتی که به طور صریح یا ضمنی متعهد تعهد کرده باشد که برای شخص دیگری در مدت قرارداد فعالیت انجام ندهد، می توان ابطال معامله معارض را خواست. در قراردادهایی که مباشرت در انجام آن اهمیت ندارد با توجه به اصل اجباری بودن و تقدم اجرای قرارداد بر سایر طرق نظری جبران خسارت و یا فسخ، دادگاه ها بهتر است، چنانچه انجام آن تعهد مقدور گردید، حکم به ابطال قرارداد معارض را ندهند. در مواردی که موردمطالعه قرار گرفت، فقط یک استثناء وجود دارد و آن هم در مبحث نکاح است که به لحاظ اهمیت موضوع و نیز ارتباط آن با نظم عمومی و مخالفت با شرع، امکان ابطال نکاح دوم وجود ندارد.
بررسی تاثیر آستانه ای توسعه بانکداری اسلامی بر رشد اقتصادی در کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی با استفاده از رویکرد رگرسیون انتقال ملایم پانلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و بانکداری اسلامی دوره ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
345-372
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آستانه ای توسعه بانکداری اسلامی بر رشد اقتصادی در کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی انجام شده است. این پژوهش از نوع کمی، از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ ماهیت و شکل اجراء به صورت توصیفی-همبستگی انجام شده است. داده های آماری از پایگاه های مربوطه نظیر بانک جهانی در طی دوره زمانی 2000-2019 استخراج شده و با استفاده از مدل اقتصادسنجی رگرسیون انتقال ملایم پانلی مورد تحلیل قرار گرفته است. نتایج، حاکی از آن است که در کشورهای همکاری اسلامی، در رژیم اول، اثر بانکداری اسلامی، حکمرانی خوب و جمعیت بر رشد اقتصادی، منفی و معنادار و اثر ارزش افزوده بخش صنعت، مثبت و معنادار می باشد. در رژیم دوم، بانکداری اسلامی، اثر مثبت و معنادار بر رشد اقتصادی دارد و اثر ارزش افزوده بخش صنعت نیز اثر مثبت و معنی دار می باشد. متغیر جمعیت، اثر منفی و بی معنی دارد. در کشورهای منتخب همکاری اسلامی، در رژیم اول بانکداری اسلامی و جمعیت، اثر منفی و معنی دار و کیفیت دولت، اثر مثبت و معنی داری بر رشد دارد. در حالی که اثر ارزش افزوده بخش صنعت، منفی و بی معنی است. در رژیم دوم، مخارج دولت و ارزش افزوده بخش صنعت، اثر مثبت و معنی دار و بانکداری اسلامی و جمعیت، اثر منفی و معنی دار بر شدت رشد اقتصادی دارد. این نتیجه، میزان توجه دولت به بهبود شاخص های حکمرانی خوب در کشورهای منتخب را می رساند.
قواعد حاکم بر قراردادهای الکترونیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فقه اقتصادی سال ۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
199 - 214
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: توسعه بکارگیری وسایل نوین فناوری اطلاعات در انعقاد قرارداد و تردید در اعتبار و صحت قراردادهای الکترونیکی قانونگذاران کشورهای مختلف و سازمانهای منطقه ای و بین المللی را بر آن داشته است و قوانین و مقررات متنوعی را در این زمینه وضع نمایند؛ کما اینکه در ایران نیز قانون تجارت الکترونیکی در سال ۱۳۸۲ به تصویب رسیده است. هدف مقاله حاضر، بررسی قواعد حاکم بر قراردادهای الکترونیک است.
مواد و روش ها: مقاله حاضر توصیفی تحلیلی است. مواد و داده ها نیز کیفی است و از فیش برداری در گردآوری مطالب و داده ها استفاده شده است.
ملاحظات اخلاقی: در این مقاله، اصالت متون، صداقت و امانت داری رعایت شده است.
یافته ها: یافته ها نشان داد در قوانین مدونه ایران در خصوص بسیاری از مباحث قراردادهای الکترونیکی خلاء وجود دارد و گاهی قانونگذار در قوانین مربوطه ساکت است و تصریحی ندارد. با وجود اختلافاتی که در تخییری یا امری بودن ماده 968 قانون مدنی و در نتیجه آن امکان آزادی اراده طرفین در تعیین قانون حاکم وجود دارد، می توان قائل بر تخییری بودن این ماده بود و آزادی طرفین بر تعیین قانون حاکم را به رسمیت شناخت. ماده ۲۷ قانون داوری تجاری ایران نیز ناظر بر تخییری بودن این ماده از قانون مدنی است و به موجب آن طرفین می توانند قانون حاکم بر قرارداد را آزادانه انتخاب نمایند. رژیم انتخاب قانون حاکم در اتحادیه اروپا مختلط است.
نتیجه: در حقوق ایران، متعاقدین می توانند توافق نمایند که تعهدات ناشی از قرارداد تابع قانون ایران باشد.
طراحی مدل راهبردی تامین مالی با تمرکز بر بهینه سازی سرمایه در گردش: رویکرد داده بنیاد چندگانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد مالی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۷۰)
447 - 468
حوزههای تخصصی:
در اقتصاد پرچالش کنونی با فشارهای فزاینده محیطی و منابع خارجی محدود، دارایی ها و بدهی های جاری یعنی سرمایه در گردش بنگاه های اقتصادی از اهمیت زیادی برخوردار است و مدیریت بهینه سرمایه در گردش بنگاه ها می تواند به عنوان یک مزیت برای آنها محسوب می شود. مدیریت سرمایه در گردش بیانگر سیاست ها و تصمیماتی است که در بخش سرمایه در گردش به منظور تغییر در انواع دارایی های جاری و منابع تامین مالی کوتاه مدت اعمال می شود. کنترل صحیح این بخش می تواند تاثیر بسزایی بر سودآوری شرکت داشته باشد. هدف این مطالعه طراحی مدل راهبردی تامین مالی با تمرکز بر بهینه سازی سرمایه در گردش با رویکرد داده بنیاد چندگانه می باشد. مطالعه حاضر به روش گرندد تئوری یا داده بنیاد چندگانه صورت گرفته است. برای تجزیه و تحلیل داده ها، 16 مصاحبه صورت گرفته است. بعد از فرایند کدگذاری مصاحبه ها 159 کد اولیه استخراج گردید. که در 18 مقوله فرعی و 8 مقوله اصلی دسته بندی گردید. مقولات اصلی شناسایی شده، شامل عوامل سرمایه گذاری، عوامل اقتصادی، عوامل سازمانی، عوامل تسهیلاتی، عوامل بازار، عوامل تولیدی و عوامل تجاری می باشد.
جانشین پروری اثربخش در دانشگاه های نسل چهارم: بررسی ابعاد و مؤلفه ها(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات رفتاری در مدیریت سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۴۱
72 - 94
حوزههای تخصصی:
دانشگاه های نسل چهارم، به عنوان نهادهای پیشرو در توسعه اقتصادی و اجتماعی، نقش کلیدی در ارتقای رقابت پذیری منطقه ای دارند. تحقق این نقش، مستلزم شناسایی و برنامه ریزی برای موقعیت های کلیدی مدیریتی از طریق جانشین پروری اثربخش است. پژوهش حاضر با هدف طراحی الگویی برای جانشین پروری در دانشگاه های نسل چهارم انجام شد. این مطالعه با رویکرد کیفی، در چارچوب پارادایم تفسیری و با استفاده از راهبرد تحلیل مضمون انجام شده است. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با 10 نفر از خبرگان که به صورت هدفمند انتخاب شدند، جمع آوری شد. برای اعتبارسنجی الگو از بازبینی خارجی و تکثرگرایی استفاده شد. یافته ها نشان داد که اثربخشی جانشین پروری در دانشگاه های نسل چهارم تحت تأثیر چهار مضمون اصلی شامل شایستگی های فردی (مانند مسئولیت پذیری و نوآوری)، شایستگی های حرفه ای (شامل دانش و مهارت های حرفه ای)، مهارت های تخصصی (مانند تحقیق و توسعه)، و مدیریت استعداد (شامل شناسایی، آموزش و نگهداشت نیروی انسانی) قرار دارد. این پژوهش چارچوبی ارائه می دهد که می تواند در ارتقای عملکرد دانشگاه های نسل چهارم و ایفای نقش مسئولیت اجتماعی آن ها مؤثر باشد.
تحلیل نقش کنشگران کلیدی در تحقق الگوی مسکن سالم: مطالعه موردی منطقه سه سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مواجهه با بحران های بهداشتی اخیر، به ویژه پاندمی کووید-19، اهمیت طراحی مسکن سالم و مقاوم که قادر به مقابله با شرایط اضطراری بهداشتی باشد، بیش ازپیش نمایان شده است. این پژوهش با هدف تحلیل نقش و تأثیرگذاری کنشگران کلیدی در فرآیند تحقق الگوی مسکن سالم در منطقه سه شهر سنندج انجام شده است. روش شناسی تحقیق به صورت توصیفی-تحلیلی و با استفاده از رویکرد ترکیبی (کمی و کیفی) طراحی شده است. داده ها ابتدا از طریق تحلیل منابع اسنادی و سپس با به کارگیری تکنیک دلفی و گردآوری نظرات 13 کارشناس محلی به دست آمدند. پس از شناسایی 18 کنشگر کلیدی و تقسیم آن ها به پنج گروه اصلی، ماتریس تحلیل اثرات متقابل برای ارزیابی ارتباطات و تأثیرات بین کنشگران تدوین شد. این ماتریس سپس با استفاده از نرم افزار Ucinet تحلیل شد تا ساختار و دینامیک شبکه کنشگران به دقت بررسی شود. نتایج تحقیق نشان داد که سه گروه کنشگر اصلی شامل «سازندگان»، «شورای اسلامی شهر سنندج» و «مصرف کنندگان» با توجه به نقش محوری و تأثیرگذاری بالای خود، نقش های اساسی در تحقق الگوی مسکن سالم ایفا می کنند. در مقابل، برخی نهادها نظیر «شهرداری» و «وزارت راه و شهرسازی» به عنوان کنشگران فرعی شناسایی شدند که با وجود داشتن نقش های مکمل و نظارتی، از قدرت تصمیم گیری محدودتری برخوردارند. این یافته ها نشان می دهند که تقویت تعاملات میان کنشگران کلیدی و فرعی و همچنین بهره گیری از تجارب موفق بین المللی، می تواند به بهبود فرآیندهای برنامه ریزی و طراحی مسکن منجر شده و به ارتقای ساختار و کارایی شبکه کنشگران در مواجهه با چالش های بهداشتی آینده کمک کند.
تحلیل چالش های مقابله با پدیده آتش سوزی در جنگل های شهرستان چوار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر عرصه های جنگلی کشور به خصوص جنگل های زاگرس، سطح بالا و گسترده ای از آسیب پذیری، ناپایداری و تخریب را در برابر آتش سوزی جنگل ها تجربه کرده است. در این میان یکی از مناطق کشور که به شدت در معرض تهدید آتش سوزی جنگل ها قرار دارد شهرستان چوار واقع در استان ایلام است. لذا، هدف کلی پژوهش حاضر که با دیدمان کیفی انجام شد، تحلیل چالش های مقابله با پدیده آتش سوزی در جنگل های شهرستان چوار بود. جامعه تحقیق، شامل مطلعان کلیدی در زمینه مدیریت و حفاظت از جنگل ها اعم از کارشناسان ادارات منابع طبیعی و آبخیزداری و نیروهای آموزش دیده یگان حفاظت اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان ایلام و شهرستان های ایلام و چوار، جوامع محلی روستاهای شهرستان چوار و سازمان های مردم نهاد (سمن) فعال در زمینه مدیریت و حفاظت جنگل ها در سطح این شهرستان بودند. مشارکت کنندگان در پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند با حداکثر تنوع انتخاب شدند (34=n). تجزیه وتحلیل داده های گردآوری شده از طریق مصاحبه نیمه ساختارمند، با استفاده از نرم افزار MAX-QDA12، منجر به شناسایی 25 مفهوم در قالب 4 طبقه اصلی شد. نتایج تحلیل محتوا نشان داد که چالش های اساسی مقابله با آتش سوزی در جنگل های شهرستان چوار شامل: چالش های آگاهی و ارتباطی، مالی و تجهیزاتی، حقوقی و اداری- اجرایی است. تحلیل چالش های موجود در این زمینه می تواند نقطه شروع مناسبی برای شناخت وضعیت موجود و ارائه راهبردهای مدیریتی برای مقابله با بحران آتش سوزی در جنگل ها باشد که از جمله آن می توان به نظارت کافی در اجرای صحیح قوانین، مشارکت مردم محلی و تأمین اعتبارات و تجهیزات لازم اشاره کرد.
تجربیات تاب آوری: استراتژی های معکوس خانوارهای روستایی در مقابله با بحران های زیستی، مطالعه موردی: روستاهای هدف گردشگری خراسان شمالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روستایی دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
179 - 192
حوزههای تخصصی:
در مطالعات اخیر، با اجتناب از دیدگاه تاب آوری به عنوان یک راهبرد رسمی و بالا به پایین، اهمیت زیادی به داشته های فرهنگی و طبیعی و سنت های پیرامون آن و استراتژی های منحصربه فرد محلی و منطقه ای منتج از آن ها داده می شود. پژوهش حاضر از این نقطه نظر و با بررسی مسیرهای متفاوت ساکنان محلی و مغایر با سیاست های تجویزی دولتی برای مقابله با بحران های زیستی به مبحث تاب آوری در روستاهای هدف گردشگری استان خراسان شمالی پرداخته است. این پژوهش با روش کیفی و رویکرد تحلیل محتوا از نوع متعارف انجام شد. برای جمع آوری داده ها از روش مصاحبه فردی نیمه ساختاریافته با 40 نفر از روستاییان و برای تحلیل آن ها از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد که برای ایجاد تاب آوری، ساکنان محلی با اتخاذ استراتژی های متنوع و در ذیل آن چند کارکردی کردن فعالیت ها و کشاورزی زیستی، تفکرات همگون تاب آورانه دولتی در اینجا گردشگری را به حاشیه رانده و به چالش کشاندند. همچنین، روستاییان با اتخاذ استراتژی های مشترک منطقه ای به واسطه شباهت های اقتصادی، فرهنگی و طبیعی و از طریق دانش بومی و محلی در یک فرآیند مشابه (ازجمله، بازاریابی مستقیم محصولات و ایجاد شبکه های غذای محلی) سعی در معرفی کیفیت محصولات بومی به عنوان یک نشانه جغرافیایی و جلوگیری از برند شدن گردشگری در سطح منطقه داشته اند. تحلیل های ما نشان می دهد که بجای دیکته کردن مسیرهای استانداردشده در مبحث تاب آوری و سازگاری با شرایط می بایست به مسیرهای منحصربه فرد محلی که به وضعیت خاصی از کشاورزی و مناسبات تولید در روستاها و منطقه اشاره دارد توجه کرد.
تبیین پدیدارشناسی چالش های دوران بلوغ دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: ورود به دوران بلوغ و تحولات در پی آن برای دانش آموزان کم توان ذهنی که دارای محدودیت هایی در یادگیری هستند، می تواند برای خود و خانواده آنان سخت و طاقت فرسا باشد. هدف از انجام پژوهش حاضر تبیین پدیدارشناسی چالش های دوران بلوغ دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر بود. روش: روش بررسی براساس رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی بود. جامعه آماری شامل تمامی مادران دانش آموزان دخترکم توان ذهنی در مدارس استثنایی در شهر قم بود. نمونه مورد پژوهش شامل 13 نفر از مادران دانش آموزان دختر کم توان ذهنی که با به کارگیری روش نمونه گیری هدفمند و رعایت اصول اشباع نظری انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته جمع آوری و با روش 7 مرحله ای کلایزی تجزیه وتحلیل شد. یافته ها: نتایج حا کی از استخراج 3 مضمون اصلی و 8 مضمون فرعی بود. مضمون های اصلی عبارت بودند از: چالش فردمحور )مقاومت در برابر تغییرات بلوغ، تغییرات خلقی در دوران بلوغ، تغییرات جسمانی دوران بلوغ، تقید به مسائل مذهبی، استقلال یا وابستگی به والدین(؛ چالش خانواده محور )فرسودگی والدین، نحوه آ گاهی دادن به دانش آموز درخصوص بلوغ(؛ و چالش تحصیلی )اختلال در فرایند درسی( بودند که در پژوهش به تفصیل مورد بررسی قرار گرفتند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج مشخص شد که رسیدگی به مشکلات و چالش های دانش آموزان دختر کم توانی ذهنی و خانواده آنان در دوران بلوغ ضروری می باشد و از این رو ارائه خدمات حمایتی و آموزشی برای آنان می تواند از مشکلاتشان بکاهد.
واکاوی مؤلفه های برنامه درسی ریاضی دانش آموزان با آسیب بینایی مبتنی بر رویکرد دانش آموز محور: سنتز پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: با توجه به رویکرد دانش آموز محوری در برنامه درسی ریاضی دانش آموزان با آسیب بینایی باید برای فرد فرد دانش آموزان اهداف خاص و منحصر به فردی تدوین تا نیازهای ویژه هر یک از آنها برطرف شود. هدف پژوهش حاضر شناسایی ویژگی مؤلفه های برنامه درسی ریاضی دانش آموزان با آسیب بینایی با رویکرد دانش آموز محور بود. روش: این پژوهش با رویکرد کیفی از نوع سنتزپژوهی انجام شد. منابع مورد مطالعه، شامل پژوهش های علمی معتبر در این زمینه بود که با توجه به جستجوی منظم در پایگاه های اطلاعاتی براساس معیارهای ورودی تعداد 1896 پژوهش علمی شناسایی و در نهایت براساس معیارهای خروجی 23 مقاله جهت تحلیل نهایی انتخاب شد. برای گزارش و ثبت اطلاعات پژوهش های اولیه از سیاهه ی طراحی شده توسط پژوهشگر استفاده شد. با توجه به الگوی شش مرحله ای سنتزپژوهی روبرتس اطلاعات به دست آمده کدگذاری و مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: ویژگی های مؤلفه های برنامه درسی ریاضی دانش آموزان با آسیب بینایی با رویکرد دانش آموز محور براساس عناصر دهگانه ا کر ارائه شد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که برنامه درسی ریاضی با رویکرد دانش آموز محور برنامه ای مرتبط با نیازها، علایق و توانایی های دانش آموزان با آسیب بینایی است که به تجربیات قبلی مرتبط با زندگی واقعی آنها توجه می کند. در این برنامه درسی؛ مشارکت در یادگیری، داشتن مهارت های لازم معلم در آموزش ویژه برای یادگیری ریاضی و برجسته سازی لمسی دارای اهمیت است.
شناسایی مزارع سیب زمینی برمبنای شاخص فنولوژی و الگوریتم ماشین بردار پشتیبان با استفاده از سامانه رایانش ابری Google Earth Engine(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سابقه و هدف: سیب زمینی چهارمین محصول کشت شده در جهان است. با توجه به اهمیت استراتژیک این محصول در تأمین امنیت غذایی، تهیه نقشه های دقیق از سطوح زیرکشت آن اطلاعات ضروری برای تخمین و پیش بینی میزان عملکرد محصول در مقیاس های متفاوت را فراهم می کند. اگرچه تا کنون رویکردهای متفاوت سنجش از دور، مبتنی بر سنجنده های اپتیکی یا مایکروویو، به طور گسترده برای پایش مزارع گوناگون (شامل سطح زیرکشت محصولات، شرایط و پیش بینی عملکرد آنها) به کار رفته، با استفاده از داده های سنجش از دور و یادگیری ماشین کمتر برای شناسایی مزارع سیب زمینی اقدام شده است. در این راستا، پژوهش حاضر به شناسایی و نگاشت محصول سیب زمینی در قطب تولید آن در کشور پرداخته است و سعی در مهیا سازی اطلاعات دقیق سطوح زیرکشت این محصول، برای حوزه مدیریت کلان کشاورزی را دارد.
مواد و روش ها: ازآنجاکه بیشتر محصولات کشاورزی، در طول دوره کشت، ویژگی های طیفی زمانی منحصربه فردی دارند، این پژوهش با استفاده از تصاویر سری زمانی و بدون آستانه گذاری صریح، روشی را برای تمایز دادن مزارع سیب زمینی از سایر محصولات مطرح کرده است. طبق این روش، با استفاده از لایه های مبتنی بر فنولوژی محصول سیب زمینی و نیز یادگیری ماشین، به شناسایی این محصول روی آورده شد. به منظور بهینه سازی پارامترهای داخلی الگوریتم، براساس داده های زمینی نوع محصول در سایت مورد مطالعه که مجموعاً شامل 1648 نمونه از مزارع سیب زمینی و سایر محصولات می شود، آموزش و ارزیابی مدل انجام شد. این داده ها با استفاده از گیرنده GPS دستی نمونه برداری شد. در این پژوهش، نگاشت مزارع سیب زمینی با استفاده از تصاویر ماهواره سنتینل 2 و الگوریتم ماشین بردار پشتیبان انجام شد. با تهیه لایه های ورودی مناسب که شامل شاخص فنولوژیکی محصول سیب زمینی و شاخص آماری میانه NDVI (سری زمانی تصاویر ماهواره سنتینل 2) در بازه های مشخص می شود، مزارع سیب زمینی با دقت شناسایی شد. دراِدامه، این لایه ها به منزله ورودی های ماشین بردار پشتیبان به کار رفت. به منظور آموزش مدل بهینه برای ماشین بردار پشتیبان با استفاده از کرنل RBF، مقادیر gamma و C با روش 5-fold cross validation بهینه سازی شد. سپس این مقادیر، در فرایند اجرای الگوریتم، با استفاده از سامانه رایانش ابری گوگل ارث انجین به کار رفت. کارآیی روش پیشنهادی در شهرستان های همدان و بهار که بیشترین میزان کشت این محصول را در ایران دارند، ارزیابی شد.
نتایج و بحث: براساس نتایج، مقادیر بهینه برای پارامترهای داخلی مدل C=70 و γ=0.3 محاسبه شد. این مقادیر در تابع RBF، به منظور شناسایی سطوح زیرکشت محصول سیب زمینی، در نظر گرفته شد. با اجرای الگوریتم طبقه بندی و سپس اعمال فیلتر Majority، نقشه سطوح زیرکشت سیب زمینی برای منطقه مورد مطالعه تهیه شد. این نقشه بیشترین تراکم کشت محصول سیب زمینی را در محدوده مرزی دو شهرستان (شمال غرب شهرستان همدان و شرق شهرستان بهار) نشان داد. سطح زیرکشت سیب زمینی برای سال زراعی 1399-1400، در شهرستان همدان، برابر 1/4527 هکتار و در شهرستان بهار، برابر 3/6088 هکتار به دست آمد. در ارزیابی نتایج، صحت کلی و ضریب کاپا به ترتیب برای همدان، 9/90% و 82/0 و برای بهار، 3/93% و 87/0 براساس ماتریس خطا برآورد شد. نتایج پژوهش حاضر به کارآیی الگوریتم ماشین بردار پشتیبان در شناسایی سطوح زیرکشت محصول سیب زمینی اشاره دارد و همچنین نشان داده است که شاخص های منطبق بر فنولوژی سیب زمینی را می توان، به منزله ویژگی های متمایزکننده در شناسایی بهتر مزارع این محصول، استفاده کرد.
نتیجه گیری: شناسایی مزارع سیب زمینی، با استفاده از لایه های ورودی شاخص های منطبق بر فنولوژی محصول در الگوریتم ماشین بردار پشتیبان، نشان داد این روش می تواند صحت شناسایی سطوح زیرکشت این محصول را در سطح پایلوت بهبود ببخشد. ازاین رو می توان، برای شناسایی سایر محصولات مهم کشاورزی و نیز در دیگر مناطق، رویکردی مشابه را پیش گرفت و نتایج را ارزیابی کرد. همچنین پیشنهاد می شود کارآیی داده های مایکروویو و سایر الگوریتم های یادگیری ماشین در پژوهش های آینده مورد توجه قرار گیرد.







