فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۸۸۱ تا ۲٬۸۸۶ مورد از کل ۲٬۸۸۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
نظریه پردازان «روایت شناسی» را وسیله ای برای انتقال دانش و معرفت توصیف و دامنه آن را بسی گسترده تر از قبل تعریف کرده اند. نظریه «روایت» با توسعه ابزارها و مفاهیم نو، در تلاش است تا الگوی روانی و معنای زندگی انسان را تجدید حیات بخشد. از چشم انداز روایت، شخصیت با زمینه اجتماعی فرهنگی گره می خورد و با مؤلفه هایی همچون هدفمندی، پیچیدگی، بافت گرایی و ذهنیت تعریف می شود. روایت به منزله امری زبانی، کانون توجه رشته های مختلف فلسفی، ادبی، زبان شناسی و روان شناسی قرار گرفته است. این پژوهش با تحلیل روش شناسانه و واکاوی منابع روش شناختی منتشرشده در کتب و مقالات، روشِ «روایت پژوهی» را بررسی و آن را جمع بندی و مطابق مراحل روش «فرا تحلیل»، متن یک نوشته اصلی را به مثابه متن پایه تعیین کرده است. سپس محتوای تمام مقالات و نوشته های موجود با متن پایه را تطبیق داده و پ س از ارائه تع اریفی از «روای ت» و ویژگی های تحلی ل روایت ی، دلای ل رواج و اهمی ت آن، به مثابه روش شناسی و نیز کارکرد و پیشینه تاریخی آن را بررسی نموده است. در ادامه، نقاط قوت، انتقادات وارد شده و محدودیت های آن را نقد و ارزیابی کرده است. با این نگاه، روش شناسی روایت پژوهی مجدداً باز پردازش و تکمیل گردید.
رویکرد تربیتی تراانسان گرایان و ضرورت آینده نگری و آینده پژوهی در این حوزه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تراانسان گرایی نمونه کاملی از یک جنبش علمی- فناورانه با رویکرد آینده گرایانه در قرن حاضر است. این جنبش مدعی است پیشرفت تکنولوژی های نوین، در مواردی همچون ارتقای بیولوژیک انسان، تغییر در سخت افزار انسانی و تحول در یادگیری، دگرگونی عظیمی را در تعلیم و تربیت رقم خواهند زد؛ به گونه ای که با بسط و توسعهٔ تکنولوژهای نوین در آیندهٔ نه چندان دور آموزش وپرورش مرسوم حذف خواهد شد. هدف از پژوهش حاضر که به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است، تبیین مواضع تربیتی تراانسان گرایان، و تحلیل برخی از چالش های بنیادی این جنبش برای تعلیم وتربیت است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که هرچند ایده های تراانسانی از برخی جهات، فرصت هایی را برای نظام های تعلیم وتربیت فراهم می آورد، اما پیش بینی های آنان برای حوزه تربیت قابل تأمل است و نظرات تراانسان گرایان به دلایلی مانند: تغییر نقش تسهیل کنندگی فناوری به تصمیم سازی، تلقی رویدادی از تعلیم وتربیت، و تمرکز بر ماهیت مادی انسان، بیشتر در معرض نقد قرار می گیرد تا تأیید. لذا آینده نگری و آینده پژوهی مسائل تربیتی در این حوزه می تواند مواجهه اندیشمندان تعلیم وتربیت با تراانسان گرایی را هوشمندانه تر نماید.
بررسی آموزش محتوای درس اندیشه اسلامی 2به شیوه نیاز محور بر گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان (مطالعه موردی: دانشجویان پسر دانشگاه ولی عصر(عج) رفسنجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این تحقیق با هدف بررسی تأثیرآموزش محتوای درس اندیشه اسلامی 2 به شیوه نیازمحور بر گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان پسر دانشگاه ولی عصر(عج) رفسنجان انجام شد. روش: روش تحقیق حاضر، شبه آزمایشی بود. برای دسترسی به اهداف، از طرح پیش آزمون- پس آزمون استفاده شد. جامعه آماری، شامل دانشجویان پسر مقطع کارشناسی دانشگاه ولی عصر(عج) رفسنجان در نیمسال اول 03-1402 و شیوه نمونه گیری نیز متناسب با روش تحقیق، هدفمند و در دسترس بود؛ یعنی دانشجویانی که در کلاس درس اندیشه اسلامی 2 شرکت داشته اند. نمونه انتخاب شده به پرسشنامه گرایش به تفکر انتقادی ریکتس پاسخ دادند. دانشجویان بعد از 16 جلسه آموزش محتوای درس اندیشه اسلامی 2، مجدداً به پرسشنامه گرایش به تفکر انتقادی پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده ها در سطح توصیفی و استنباطی انجام شد. یافته ها: بین نتایج پیش آزمون و پس آزمون به لحاظ میانگین نمرات گرایش به تفکر انتقادی، قبل و بعد از آموزش، تفاوت معناداری وجود داشت. نتیجه گیری: محتوای انتخاب شده برای تدریس درس اندیشه اسلامی 2 به همراه تدریس به شیوه نیازمحور، از عوامل مؤثر بر تقویت مؤلفه گرایش به تفکر انتقادی بود و توانست میزان خرده مقیاس خلاقیت را افزایش دهد؛ ولی بر میزان سایر خرده مقیاسها(بالیدگی و درگیری ذهنی) تأثیری نداشت. لذا پیشنهاد داده می شود نسبت به بازبینی محتوا، تغییر شیوه آموزش و انجام پژوهش در سایر دانشگاهها اقدام شود.
مدل مفهومی «انسان اقتصادی متعارف»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تلاش شده است تا واقعیت «انسان اقتصادی متعارف» به عنوان «موضوع محوری» دانش اقتصاد معاصر در چهارچوب یک مدل مفهومی بر مبنای نسبت های چهارگانه سازندهٔ هویت و موجودیت انسانی (نسبت انسان با خدا، طبیعت، جامعه و خودش) توضیح داده می شود. در چهارچوب این مدل، انسان جدید غربی از قرن چهاردهم به بعد به تدریج به انسان اقتصادی تبدیل شده و بر همین اساس «انسان غربی یا همان انسان اقتصادی» به مثابه موضوع دانش اقتصاد هویت و موجودیت خویش را بر مبنای اومانیسم به عنوان مفهوم پایه، در چهارچوب دئیسم، طبیعت گرایی، فردگرایی و هدونیسم/یوتیلیتاریانیسم (لذت طلبی/مطلوبیت گرایی)، دقیقاً متناظر با چهار نسبت مذکور، آفریده است. به علاوه فروض بنیادین اقتصاد نئوکلاسیک در چهارچوب نظریه انتخاب عقلایی فرمول بندی شده است. رویکردهای رقیب اقتصاد متعارف و نیز اقتصاد اسلامی با ارائه دیدگاه متفاوت خود در همین چهارچوب قابل جایابی هستند.
شناسایی ظرفیتها و کارکردهای مساجد در حوزه اقتصادی با استفاده از روش تحلیل مضمون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: از صدر اسلام تاکنون، مساجد یکی از مهم ترین پایگاههای اعتقادی، اجتماعی و سیاسی بوده و نقش مؤثری در زندگی مسلمانان داشته است. هدف اصلی این پژوهش، شناسایی فرصتها و پتانسیلهای مساجد در زمینه های اقتصادی و ارائه راهکارهایی برای استفاده بهینه از این ظرفیتها بود. روش: در این مطالعه از روش تحلیل مضمون به عنوان رویکردی کیفی استفاده شده است تا با بررسی منابع دینی، دیدگاههای صاحب نظران و مطالعات پیشین، کارکردهای اقتصادی مساجد تحلیل شود. یافته ها: یافته ها نشان می دهد مساجد دارای 34 ظرفیت و کارکرد مهم اند. این موارد در سه دسته «آموزش مفاهیم اقتصاد اسلامی»، «کمک به فعالیتهای اقتصادی و فرهنگی» و «کمک به نیازمندان» قابل تقسیم است. نتیجه گیری: نتایج تحقیق نشان می دهد که مساجد علاوه بر نقش عبادی و اجتماعی خود، می توانند در حوزه های اقتصادی، همچون جمع آوری و توزیع منابع مالی(مانند زکات و صدقات)، حمایت از کسب وکارهای کوچک، ترویج فرهنگ کارآفرینی اسلامی و ایجاد فرصتهای شغلی، ایفای نقش کنند. همچنین مساجد می توانند بستری برای تقویت همبستگی اجتماعی و اقتصادی بین اعضای جامعه فراهم کنند. این پژوهش پیشنهاد می دهد با به کارگیری ظرفیتهای اقتصادی مساجد، به توسعه اقتصادی پایدار و عادلانه در جوامع اسلامی کمک شود.
جامعه شناسی معرفت از منظر ماکس وبر و منیرالدین حسینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ماکس وبر، از یک سو در نقدِ کلان روایت های مطلق گرایانه مدرنی نظیر هگل، دورکیم و نظایر آنها با تمسک به نیچه، در مقاله علم به مثابه حرفه، صورت های معرفت انسانی را پدیده های منحصربه فرد تاریخی می داند که تحت تأثیر تجربه «زندگی» شکل می گیرند. ازسوی دیگر او برای گریز از نسبی گرایی ناشی از تاریخیت (historicity)، با طرح ایده هایی نظیر قرابت گزینشی، علیت تاریخی و معنای خاصی از عینیت، از ابزار روشیِ ایدئال تایپ برای فهم پدیده های اجتماعی بهره می گیرد. در این مقاله پس از توضیح مبسوط دیدگاه وبر درباره جامعه شناسی معرفت، اشاره خواهیم کرد که نظریه وبر هرچند در توضیح منطق تحولات تاریخ علم و معرفت برای غلبه بر دوگانه نسبی گرایی-مطلق گرایی راهگشا است، اما در توضیح لحظه تاریخیِ خودِ نظریه وبر ناکام و بحران زده است. در پاسخ به این بحران، به طرح دیدگاه استاد منیرالدین حسینی در حوزه جامعه شناسی معرفت خواهیم پرداخت. در نظر حسینی، اگر چه تعینات اجتماعی-تاریخی معرفت، نقش مهمی در تکوین نظریات علمی دارد، اما او برای عبور از بحرانِ وبری، جامعه و تاریخ را واحد فاعلِ محوری دانسته که دارای ولایت تاریخی-اجتماعی است. باتوجه به ارتباط ولایت و قواعدِ ربوبی الهی، امکان برون رفت از بحران وبری ممکن خواهد شد.