مطالعات پسا استعماری مجموعه ای از ره یافت های نظری است که، با تأکید بر پیامدهای استعمارگرایی، به تحلیل گفتمان استعماری می پردازد. از جهتی، نقد پسااستعماری در پی فهم موقعیت کنونی از طریق بازاندیشی و واکاوی و تحلیل انتقادی تاریخ استعماری گذشته است که بیش از آن که درباره هند، افریقا، امریکای لاتین، خاورمیانه، و اروپا باشد، دربرگیرنده خیال پروری ها و سرهم بندی ها و دریافت های یک جانبه غربی دربارة «غرب» و «شرق» است. به طور کلی، مطالعات پسااستعماری تلاشی متن محورانه در جهت وارونه سازی چشم انداز غربی به دیگریِ غیرغربی است. دامنه وسیع موضوعات مورد علاقه مطالعات پسااستعماری را از نظریه و نقد ادبی تا مطالعات اقتصاد سیاسی و پژوهش درباره حکومت های استعماری و مسئله هویت و مطالعات فرهنگی در بر می گیرد. این امر باعث ابهامات و مناقشاتی در برخوردهای نخستین مخاطبان و پژوهشگران با این حوزه از مطالعات شده است و تدقیق در رویکردهای این مطالعات ضروری می نماید. مقاله حاضر بر آن است تا به این سؤال پاسخ دهد که ماهیت و ادعای مطالعات پسااستعماری چیست و چه رویکردهای درون مطالعاتی دارد. در پاسخ به این سؤال، سعی می شود از ره گذر بررسی مطالعات پسااستعماری و رویکردهای متضاد آن به شناخت هر چه صحیح و دقیق تر این حوزه مطالعاتی دست یابیم.
کسانى که حکومت دینى و حکومت دموکراتیک را ناسازگار و غیر قابل جمع مىدانند، خواه از طرفداران حکومت دینى و خواه از طرفداران حکومت دموکراتیک، هردو از دو سوى این تناقض یک تعریف و تفسیر دارند و آنها را به دو مقوله ثابت، مطلق و کلیشهاى مبدل مىسازند. حال آنکه هم دموکراسى و هم حکومت دینى هر دو «گفتمان» هستند و مانند هر گفتمان دیگرى، امرى تاریخى، تحولپذیر و نسبى مىباشند. بحث حاضر در دنباله سلسله مقالاتى است که در شماره گذشته بازتاب اندیشه تلخیص و تحلیلى آن ارائه شد.
When people across the world saw two jet airliners hit the Twin Towers of New York on September 11، 2001، it never occurred to them that the officials of the United States might be working out a new global paradigm to fill the security gap. Only a few hours after the September 11 attacks، US President George W. Bush spoke of a new watershed in international law. Five years later، the new offspring reached its maturity in
the form of the law of military commissions. New foundations were laid in the paradigm of “War on Terror” and in the struggle between security and human dignity، wherein the latter lost. Under this paradigm، new entities named “unlawful enemy combatants” were created، which had no rights and dignity whatsoever. Torture، as the strongest lever against human and humanitarian rights، was allowed against them. Loud voices were raised by the civil society against such violations to remind the international community of the huge cost of their widespread use. But these failed to have an impact. Consequently، only diplomatic approaches and emphasis on lawsrespecting human and humanitarian rights could be effective in guiding aberrant governments back to the legal fold.
روشنفکرى، مفهومى است که در مدرنیته ظهور و بروز کرده است و بنابراین در سنجش نسبت میان سنت و مدرنیته، به نسبت میان روشنفکر و سنت نیز برخورد مىکنیم. از نظر آقاى ثقفى، کار اصلى روشنفکر، نقد سنت است و نحلههاى مختلف روشنفکرى را باید از چگونگى نقدى که نسبت به سنت مىکنند شناخت. از نظر وى اینک در وضعیت سنتى نیستیم؛ بلکه در وضع مدرنیته هستیم؛ منتهى برداشتها و رویکردهاى متفاوتى از آن وجود دارد. این را نیز نباید از نظر دور داشت که میان سنت و تجدد یک خط فاصل قاطع وجود ندارد؛ بلکه روشنفکر، جریان سنت را استمرار مىبخشد. جدى گرفتن سنت کار اصلى روشنفکر است و باید دائماً با طرفداران سنت و استدلالهاى آنها مواجه شود و به آنها پاسخ دهد.
در این مقاله، با توجه به حجم عظیم ذخایر نفت و گاز کشور و نیاز مبرم به جذب سرمایه گذاری خارجی در این زمینه، ارزیابی اقتصادی انجام شده در سال 2007 توسط موسسه هریتیج در مورد ایران و کشورهای همجوار نفتی و اقتصادی آن در منطقه، از جمله عربستان، کویت، امارات متحده عربی و ترکیه مورد بررسی قرار می گیرد. براساس این مطالعه، کشور ایران، به منظور افزایش توان رقابتی.
پژوهش حاضر در نظر دارد که به بررسی و واکاوی مبانی اندیشه های سیاسی در میان نومعتزلیان و به ویژه ابوزید بپردازد. در این پژوهش در پی یافتن پاسخ برای دو سؤال اساسی می باشیم: نخست آن که مبانی اندیشه سیاسی نومعتزلیان و به ویژه ابوزید چگونه قابل تبیین می باشد و دیگری این که در مبانی اندیشه سیاسی نومعتزلیان و ابوزید رابطه دین و سیاست چگونه ترسیم و تبیین شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهند که اندیشه های نومعتزله ریشه در آرای اندیشمندان نخست معتزله در قرون اولیه اسلامی دارد و معتقد است با توجه به سیالیت و تاریخمند بودن نص قرآن می توان اندیشه های آن را روزآمد نمود و در واقع به دنیوی و عرفی کردن امور دینی پرداخت. نهایتاً این که در کنه اندیشه های نومعتزلیان و به ویژه ابوزید اندیشه عرفی گرایی و سکولاریم را به معنای جدایی دین از حکومت و نه سیاست می توان استنباط نمود.