در این نوشتار تعریفهایی که دانشمندان از علم کلام ارائه کردهاند به ترتیب تاریخی نقل، و به نکات ضعف و قوت آنها اشاره شده است. برای نشان دادن سیر تحول و تطور علم کلام و نیز نمایاندن مقدار موفقیت دانشمندان در ارائة تعریفی جامع و مانع از علم کلام، که شامل ادوار تاریخی آن باشد، تعریف تفتازانی و لاهیجی ـ که علم کلام را به کلام متقدمان و متأخران تقسیم کردهاند ـ بیشتر کانون توجه قرار گرفته است. سپس پرسشهایی که این تعریفها بیپاسخ گذاشتهاند مطرح گردیده، در نهایت خوانندگان به این نظریه رهنمون میشوند که آنچه را امروزه علم کلام مینامند و علم واحدی تلقی میشود میتوان متشکل از چند علم دانست.
جایگاه نواندیشی در تمدن جدید رفیع و بلند است؛ به گونهای که اگر آن را از دین بستانیم با بدنی بدون روح مواجه خواهیم شد. از این رو نواندیشی از عناصر کلیدی، در دنیای معاصر، شمرده میشود.
این مقاله نگاهی است به نواندیشی یکی از متفکران معاصر جهان اسلام، استاد شهید مرتضی مطهری. هدف نگارنده در این مقاله استخراج پاسخ شهید مطهری به سؤال "انتظار بشر از دین" میباشد.
وی بحثی تحت عنوان وجه نیاز بشر به دین مطرح نکرده است، اما مسلما دین و نیازهای بشر به دین یکی از دغدغههای فکری او بوده است.
سؤال اصلی این است که در عصر کنونی، که دورهی مدرنیته و پست مدرن است و تمدن جدید دستاوردهای فراوانی به بار آورده است، دین چه کاراییهایی دارد؟
آیا میتوان هم متدین بود و هم از دستاوردهای تمدن بشری برخوردار شد؟
نگارنده کوشیده است با تبیین و تحلیل دیدگاه شهید مطهری پاسخ این سؤالات را به دست آورد.
مدارک کافی که امروزه، اماکن و شهرهای تاریخی را معرفی نماید تقریباً اندک است. علم باستان شناسی به کمک همین متون اندک تاریخی،مکان ٢شهرها را یکی پس از دیگری آشکار ساخته است. قرآن کریم به عنوان معتبرترین متون مذهبی، می تواند باستان شناسان را جهت کشف این مکانها یاری دهد.
مطالعات باستان شناسی با روشن ساختن جزئیاتی چون هنر معماری و نحوه سکونت، نوع معیشت، آداب و رسول و دین، سیمایی از روزگار کهن را می نمایاند که میتواند تا حد زیادی عللی که مردم یک جامعه را به تباهی کشیده تجسم بخشد.علتهایی که با توجه به قصص قرآن، چگونگی آن در قالب یک داستان روایت شده است و اینکه چگونه یک شهرآباد به دلیل گناهکاری ساکنان آن به تباهی کشیده شده و سرانجام به عذاب الهی دچار گشته و به نابودی آنها منجر گردیده است. پژوهشهای قرآنی، انسان را به تفکر وامیدارد، که کشف و مطالعه این مکانها و کیفری که بر مردم آنها نازل گردیده نشانه ای از خشم خدا بر گناهکاران در یک مقیاس کوچک است.
یکی از نام جاهایی که قرآن نام میبرد شهر حجر است که مربوط به قوم ثمود است و نیز زمان پیامبری حضرت صالح،که ما در این مقاله بدان میپردازیم و سبب نابودی آن را از کلام خدا مورد مطالعه قرار داده و با توجه به مآخذ معتبری چون تفاسیر و کتابهای دیگر و نیز با توجه به تحقیقات باستان شناختی انجام شده، چگونگی کار و محل و سرانجام آن را بررسی می کنیم.
مفعولٌ به از عناصر نحوی به ظاهر سهل، اما به واقع ممتنع عربی است. این عنصر نحوی از امّهات حالات نحوی و دارای بلاغت نحوی و معنایی ویژهای است که در متون نحوی و زبانی کمتر بدان پرداخته¬اند. مفعولٌ به از نظر بلاغت نحوی- معنایی دارای معانی و مفاهیم خاصی است؛ از جمله تمامیت، کلّیت، جامعیت، شاملیت، شدت، اقتراب کامل، تحصیل و تحصّل تام و فراگیر، اختصاص یا تخصیص، تأکید و مبالغه، رسایی فزون¬تر و... . این بلاغت را به نوعی در زبان فارسی کهن نیز می¬توانیم بجوییم. بلاغت مفعولٌ به را از طریق مقایسه با برخی دیگر از حالات نحوی از جمله مفعولٌ¬فیه و جارّ و مجرور و نیز از طریق بررسی تأثیر حروف جرّ زاید در کارکرد مفعولٌ به می-توان روشن¬تر بیان نمود. با اینکه بسیاری از منصوبات ریشه در مفعولٌ به دارند، اما کارکرد معنایی و بلاغی مفعولٌ به مستقل از منصوبات دیگر است. از این رو تحلیل بلاغت نحوی- معنایی مفعولٌ به می¬تواند منظری دیگر از تواناییهای ترجمه را فراروی مترجمان قرار دهد. پرداختن به جنبه¬های بلاغی در نحو و معنای مفعولٌ به گامی است در رسیدن به ترجمه¬های بلاغی یا وفادار.