فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶٬۱۶۱ تا ۶٬۱۸۰ مورد از کل ۸۰٬۰۵۰ مورد.
منبع:
کتاب نقد ۱۳۸۳ شماره ۳۳
حوزههای تخصصی:
مقایسه تعریف دروغ از منظر غربی و اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه اخلاق سال دوازدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۴۳
19-30
حوزههای تخصصی:
تعریف کلاسیک از دروغ در دنیای غرب، متشکل از سه مؤلفه است: 1. جمله ای خطایی گفته شود 2. گوینده از خطا بودن آن مطلع باشد 3. گوینده قصد فریب مخاطب را داشته باشد. در اواخر قرن بیستم تعریف سه مؤلفه ای و به خصوص مؤلفه سوم آن (قصد فریب)، با مخالف های جدی روبه رو شده و تعریف های جدیدی از دروغ ارائه گردید. در تعریف های جایگزین از واژه اظهار کردن ( assertion ) استفاده و تلاش می شود با تأمل در این واژه، مواردی همچون شوخی، لطیفه، تئاتر و ... را از ذیل تعریف دروغ خارج کنند. در اغلب تعریف های ارائه شده نزد فیلسوفان و فقها از واژه إخبار و گزارش دادن استفاده شده است. این واژه (اخبار) به خوبی شوخی و لطیفه را از ذیل دروغ خارج می کند چرا که در آنها إخبار از امرِ دیگر، وجود ندارد؛ در نتیجه اندیشمندان مسلمان قصد فریب را جزء مؤلفه های دروغ در نظر نمی گرفتند. این مقاله بیان می کند که چگونه دقت در دو واژه اخبار و اظهار کردن ما را از لحاظ کردن قید «قصد فریب» به عنوان یکی از مؤلفه های دروغ بی نیاز می کند.
نحوه وجود زمان
منبع:
نامه مفید ۱۳۷۴ شماره ۳
حوزههای تخصصی:
بحث وجود زمان، بیش از آنکه محتاج استدلال و برهان باشد، نیازمند تصورّى منقّح از «نحوه وجود زمان» است. در باره «نحوه وجود زمان» در فلسفه اسلامى دو نظریهوجود دارد. در هر دو نظریه زمان امرى موجود، تدریجى الحدوث و الفناء، وجودى متشابک با عدم، صاحب حقیقتى ضعیف و بى قرار مىباشد.
پیش ازحکمت متعالیه، زمان از معقولات اولى و مفاهیم ماهوى به شمار مىآمد عرضِ لازم اجسام، عرض خارجى و محمول بالضمیمه بود، وجود رابطى داشت و محتاج موضوع بود. کم متصل غیر قار الذات به حساب مىآمد و وجودى نقطه مانند داشت.
بر اساس مبانى حکمت متعالیه، زمان درخارج وجود منحاز مستقلندارد، زمان و حرکت و مسافت (مقوله) در خارج به یک وجود موجوند. نسبت زمان به حرکت، نسبت متعین است به مبهم. زمان عرض تحلیلى اجسام مادى است و خارج المحمول مىباشد. وجودى سیّال و متصرّم دارد. وجودش خطى است نه نقطه مانند. با وجودِ حرکت قطعیه موجود مىشود. ذاتى طبیعت مادى و بعد چهارم جهان مادى است. زمان معقول ثانیه فلسفى است، اما همچون حرکت به واسطه خصلت سیلانى خود، مانند دیگر معقولات ثانیه نیست وقسم چهارم معقولات ثانیه فلسفیه را تشکیل مىدهد. این مقاله ضمت ترسیم هر دو نظریه بر اساس مقدمات سه گانه، نظریه اوّل را مورد مناقشه قرار داده و از نظر دوّم دفاع کرده است.
در بحث وجود زمان دو نظر وجود دارد: اول نفى وجود زمان و قول به زمان موهوم، که نظریهاى کلامى است و در فلسفه اسلامى به تفصیل مورد مناقشه و نقد واقع شده است.(1) دوم نظریه وجود زمان که رأى حکیمان مسلمان مىباشد.(2) قائلین به نظریه دوم خود بر دو دستهاند: جمعى وجود زمان را محتاج برهان مىدانند و گروهى آن را بدیهى و تنها نیازمند تنبیه دانستهاند، در ضمن تأمل در براهین طرفین و مناقشات و پاسخها و ردیهها در مىیابیم که نافیان و مثبتین وجود زمان، امر واحدى را نفى و اثبات نمىکنند و بخشهایى از ادعاى هر دو گروه حق است. آنچه بسیار ضرورى مىباشد، تعیین «نحوه وجود زمان» است شبهات بسیار مفصل و گاه دقیق و بجایى که در این باره مطرح شده است، همه ناشى از نپرداختن به این مسأله مهم است. سخن در این نیست که زمان وجود دارد یا نه؟ چرا که این امرى مفروغ عنه است از سر بداهت و وجدان، بحث در این است که نحوه وجود زمان چگونه است؟ به عبارت دیگر به چه معنى زمان وجود دارد و به چه معنى معدوم است؟ این مقاله به تبیین این مهم اختصاص یافته است. تعیین نحوه وجود زمان مبتنى بر سه بحث مقدماتى است: 1 ـ انحاء مختلف وجود 2 ـ وجود حرکت 3 ـ وجود «آن».
این که زمان به چه وجودى موجود است، متوقف بر آشنایى با انحاء مختلف وجود است. از آنجا که در رایجترین قول در باره زمان، آن را مقدار حرکت معرفى کردهاند، لذا اگر حرکت موجود نباشد، زمان نیز موجود نخواهد بود. نحوه وجود حرکت، بویژه حرکت قطعیه، تأثیر تعیین کننده بر نحوه وجود مقدار آن یعنى زمان خواهد داشت. از سوى دیگر بسیارى وجود زمان را به وجود «آن سیال» گره زدهاند. اینکه «آن» چیست، چه اقسامى دارد؟ امرى عدمى است یا وجودى؟ و بالأخره وجودش چه ارتباطى با وجود زمان دارد؟ مىباید پاسخ داده شود تا نحوه وجود زمان تبیین شود. این سه بحث مقدماتى را در نهایت اختصار مطرح خواهیم کرد و تنها به نتیجه تحقیق در این سه زمینه اشاره مىکنیم. در نحوه وجود زمان نیز به طور کلى دو نظریه به چشم مىخورد: یکى نظریه حکمت متعالیه و دیگر غیر آن. لذا بحث نحوه وجود زمان را در دو فصل عرضه داشتهایم. به علت اهمیت آراى صدر المتألهین شیرازى و ابتکارات شگرف وى در بحث نحوه وجود زمان، فصلى را به گزارش آراى وى اختصاص دادهایم. در انتها مسألهاى که در تمامى نحلههاى فلسفه اسلامى مورد عنایت واقع شده، یعنى رابطه زمان و فلک، مورد مناقشه قرار خواهد گرفت. با توجه به سه مقدمه و سه فصل و خاتمه یاد شده بحث «نحوه وجود زمان» در فلسفه اسلامى سامان خواهد یافت.
الگوى مدیریت و رهبرى در قیام روز عاشورا
منبع:
پگاه حوزه ۱۳۸۲ شماره ۹۲
حوزههای تخصصی:
حیره و نکاتى چند درباره ارتباطش با دیگر قبائل عربی(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
میقات حج ۱۳۷۹ شماره ۳۱
حوزههای تخصصی:
تفسیر به رای؛ چیستی و چرایی
حوزههای تخصصی:
در بحث روش های تفسیری، مسئله «تفسیر به رای» پیوسته یکی از لغزشگاه های خطیر در امر تفسیر قرآن بوده است. خاستگاه این موضوع که بعضاً با عناوین مشابه دیگری همچون «قول به رای» یا «تکلم به رای»، از آن یاد می شود، مجموعه روایاتی است که در جوامع روایی و متون تفسیری فریقین نقل شده و همواره اندیشه مفسران را به خود مشغول ساخته است. لحن بسیار تهدید آمیز این روایات که از یک سو، عامل تفسیر به رای را تا سر حد کفر و مستوجب آتش دوزخ شدن پیش می برد و از سوی دیگر، نتیجه این نوع تفسیر را ولو صحیح، بدون ارزش و اعتبار علمی می داند، هر پژوهشگر مسلمانی را وامی دارد درباره سند و حدود دلالت روایات وارد در این زمینه تامل کند؛ به ویژه آنکه قرآن کریم با تعابیر مختلف نظیر «اَفَلا یَتَدَبَرُونَ الْقُرْآنَ...» (نساء:82 و محمد:22) و «کِتَابٌ اَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَبَرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَرَ اُولُو الالْبَابِ» (ص:29) و نظایر آن لزوم تدبر و تعمق در قرآن را به همگان گوشزد می کند. این بدان معناست که ما همان طور که مامور به تدبر در قرآن هستیم، باید خود را از آفت هولناک «تفسیر به رای» در امان نگاه داریم. مطمئناً اگر معنای تفسیر به رای واکاوی شود، خودبه خود مفهوم صحیح تفسیر و تدبر در قرآن روشن خواهد شد. این جستار بر آن است که به دو سؤال اساسی زیر پاسخ گوید:الف. روایات ناهی از تفسیر به رای و نظائر آن تا چه حد دارای اعتبار است؟ب. حدود دلالت این روایات و وجه تمایز تفسیر به رای از تدبر مورد تاکید قرآن چیست
چگونگی اعیان ثابته در فنای ذاتی (بررسی مناظره علامه طباطبایی و علامه طهرانی)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مناظره علامه طباطبایی و علامه طهرانی در فنای ذاتی اعیان ثابته، از معدود مسائلی است که به نتیجه واحدی میان این دو بزرگوار نرسیده است. سؤال از اعیان و معدوم بودن آن ها از طرفی، و در عین حال، جنبه وجودی آن در حضرت علمیه به منظور آفرینش هستی کائنات، از طرف دیگر، فهم این مسأله را با مشکل روبه رو می کند.
با تحقیق در منابع معتنابهی که از پدر عرفان نظری و واضع اعیان ثابته رسیده و تأمل در آن ها می توان راه را برای حل این معضل هموار کرد. در ابتدا با نگاهی معرفت شناسانه می توان گفت که برداشت عرفی صوفیانه از فنا باعث این پندار شده که موجودات در عالم هستی می زیند تا در نهایت، فانی در حق تعالی شوند؛ اما در واقع، با توجه به نظریات ابن عربی، فنا بعد از اثبات وجود، سهو و غلط آشکار است و هر کسی که به نفس خود و هستی، بدون فنا و وجود بنگرد، حق تعالی را شناخته است.
از منظر هستی شناسی، فرق بین وجود عاریتی کَونی و وجود اصیل حقیقی و اعیان ثابته، می تواند به ما در حل درست مسأله، یاری رساند؛ به این صورت که آنچه به واقع متعلق نیستی قرار می گیرد، وجود متوهم است که همان احکام اعیان ثابته در لباس عاریتی وجود کونی است و خروج از این توهم، درک صحیح از هستی است.
نیکی به پدر و مادر
استلام حجرالاسود(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
میقات حج ۱۳۷۴ شماره ۱۲
حوزههای تخصصی:
وحدت وجود از دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مسأله وحدت وجود، از مسائل کلان هستی شناختی است که در فضای عرفانی پدید آمده و آرام آرام به فضای فلسفی،وارد شده است. قبول یا رد آن، تمام مسائل فلسفی را تحت الشعاع قرار می دهد؛ زیرا با قبول وحدت وجود، عالَم رنگ دیگری به خود گرفته و علیت از میان موجودات رخت برمی بندد. همچنین وحدت وجود، تحلیل دیگری از وجود حضرت حق و شریعت به دست خواهد داد. فیلسوفان پیش از صدرالمتألهین در این باب بحث کرده اند، اما ملاصدرا مدعی برهانی ساختن این مسأله و تبیین صحیح و دقیق آن شده است. پس از ملاصدرا، تابعان مکتب او نیز درباره چنین مسأله ای بحث و گفت وگو کرده اند که از مهم ترین ایشان، علامه طباطبایی است. در این مقاله به بیان تقریر علامه طباطبایی و ادله وی در باب وحدت شخصی وجود می پردازیم. علامه از سه راه «وجود رابط»، «صرف الوجود» و «عدم تناهی» به اثبات وحدت وجود پرداخته است.
معناشناسی واژه کتاب در قرآن بر پایه روابط همنشینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های زبان شناختی قرآن (کاوشی نو در معارف قرآنی) سال چهارم پاییز و زمستان ۱۳۹۴ شماره ۲ (پیاپی ۸)
حوزههای تخصصی:
واژه ""کتاب"" یکی از مفاهیم کلیدی قرآن است که از دیرباز مورد توجه قرآن پژوهان بوده است. این واژه 231 مرتبه در قرآن ذکر شده و در همنشینی با واژه های دیگر قرآنی قرار گرفته است. بررسی همنشین-های کتاب حاکی از آن است که این واژه دارای سه نوع از همنشین های صفتی، فعلی و اسمی است. از همنشینی بین کتاب و صفاتی همچون حق، منیر، مبین، مسطور، کریم، عزیز، امام و رحمت، معلوم، مصدق، مکنون، حکیم، حفیظ و مفصل، شش معنای قرآن،کتب آسمانی، تورات، لوح محفوظ، نامه، اجل مقدّر بدست می آید. همنشینی کتاب با چهارده فعل، چهار معنای قرآن،کتب آسمانی، تورات و نامه اعمال را در بردارد. همچنین کتاب با دو واژه ام و اهل همنشین شده است که نشان می دهد واژه کتاب در قرآن، در ترکیب اسمی خود دارای سه معنای کتب آسمانی، لوح محفوظ و آیات محکم است. این مقاله با بهره گیری از روش معناشناسی به تبیین محورهای همنشینی کتاب با دیگر واژه های قرآنی می پردازد تا از این طریق بتوان معنا و مفهوم کتاب و گستره معنایی آن را بدست آورد.
بررسی تناقض نمایی قاعده «الشروط لا یوزّع علیها الثمن» با قاعده «للشرط قسط من الثمن»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطابق قاعده «الثمن لا یوزع علیها الشروط»، فقها معتقدند که شروط هیچ مابِاِزایی از ثمن معامله را به خود اختصاص نمی دهند، بلکه تنها خاصیت شروط، ایجاد انگیزه و رغبت در مشتری برای خریدِ مشروط است. این در حالی است که فقها در جای دیگر مدعی اند که «للشرط قسط من الثمن»؛ بخشی از ثمن در ازای شروط پرداخت می شود. در واقع ظاهر این دو قاعده با یکدیگر ناسازگار است. لذا در مباحث متعددی از منابع فقهی، فقها اختلاف نظر دارند که محل نزاع، مشمول کدام یک از این قواعد می باشد؟
فقها پس از مشاهده تناقض نمایی این دو قاعده، به شیوه های مختلف سعی کرده اند که میان این دو جمع کنند، اما به نظر می رسد عرف در مواردی که شرط، اعمّ از شرط صفت و فعل و نتیجه، جنبه رغبت افزایی داشته باشد، بخشی از ثمن را در مقابل آن قرار می دهد، اما در مواردی که شرط، اصل باشد یعنی نفس معامله برای تحقق این شرط واقع شده باشد، عرف در اینجا ثمن را تقسیط نمی کند.