فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶٬۰۲۱ تا ۲۶٬۰۴۰ مورد از کل ۳۵٬۵۲۳ مورد.
منبع:
علوم روانشناختی دوره بیستم زمستان (بهمن) ۱۴۰۰ شماره ۱۰۷
۲۰۲۵-۲۰۱۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: امروزه اعتیاد یک تهدید بسیار مهم برای سلامت نظام خانواده به حساب می آید. درمان های شناختی رفتاری با تأکید بر ذهن آگاهی و توجه بر انعطاف پذیری شناختی در بازتوانی مادران وابسته به سوءمصرف مواد مؤثر می باشند. دراین راستا سؤال پژوهش حاضر این بودآیا مشاوره شناختی رفتاری مبتنی بر درمان پذیرش و تعهد (ACT) بر انعطاف پذیری روانشناختی مادران وابسته به سوءمصرف مواد، مؤثر است؟ هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مشاوره شناختی رفتاری مبتنی بر درمان پذیرش و تعهد (ACT) بر انعطاف پذیری روانشناختی مادران وابسته به سوءمصرف مواد بود. روش: پژوهش حاضر به شیوه ی شبه آزمایشی و طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه انجام شد. جامعه آماری این پژوهش مادران وابسته به سوءمصرف مواد بستری در کمپ های ترک اعتیاد شهر شیراز در طول بهار سال 1398 بودند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 30 مادر وابسته به سوءمصرف مواد انتخاب شد و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گروه گواه (15 نفر) جایگزین شدند. از پرسشنامه پذیرش و عمل باند و همکاران (2007) به عنوان پیش آزمون - پس آزمون و از پروتکل ۱۲ جلسه ای فلکسمن و همکاران (2011) برای جلسات مشاوره مبتنی بر پذیرش و تعهد در این پژوهش استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها حاکی از آن بود که مشاوره شناختی رفتاری مبتنی بر پذیرش و تعهد بر انعطاف پذیری روانشناختی مادران وابسته به سوءمصرف مواد مؤثر بوده و بین دو گروه تفاوت معناداری وجود داشته است (0/01 >p). نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش مشاوره شناختی رفتاری مبتنی بر درمان پذیرش و تعهد، انعطاف پذیری روانشناختی را در مادران وابسته به سوءمصرف افزایش می دهد.
پیش بینی خرسندی زناشویی بر اساس تمایزیافتگی خود و صمیمیت زوجین در دانشجویان متاهل(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
روان شناسی تحلیلی شناختی سال دوزادهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۴
47 - 55
حوزههای تخصصی:
هدف: پیش بینی خرسندی زناشویی بر اساس تمایزیافتگی خود و صمیمیت زوجین در دانشجویان بود. روش : با روش پیمایشی انجام شد. جامعه آماری تمام زوجین متاهل دانشجوی واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی در سنین بین 23 تا 50 سال بود و با نمونه گیری تصادفی، 200 نفر با استفاده از نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزار اجرا شامل پرسشنامه های خرسندی زناشویی لورنز، صمیمیت تامپسون و واکرو، و تمایزیافتگی خود اسکورن بود. یافته ها: در گام نخست، متغیر تمایز یافتگی خود وارد معادله پیش بینی شد و مشخص شد به تنهایی ۵۱ درصد از تغییرات خرسندی زناشویی را تبیین می کند. در گام دوم متغیر صمیمیت زوجین وارد معادله پیش بینی شد و میزان ضریب تبیین به 65/0 افزایش پیدا کرد. ضرایب استاندارد متغیرها در تمامی گامها معنی دار بود. نتیجه گیری: در مجموع می توان گفت که دو متغیر پیش بین، یعنی تمایز یافتگی خود و صمیمیت زوجین مجموعا 65 درصد از واریانس خرسندی زناشویی را تبیین می کنند. نتیجه گیری: وجود تمایزیافتگی خود و صمیمیت زوجین در زوجین متاهل مورد مطالعه، توانایی پیش بینی خرسندی زناشویی را در زندگی زوجی آنها دارد چنانکه هرقدر میزان دو متغیر اشاره شده در طرفین یک ازدواج بیشتر باشد می توان به وجود رضایتمندی یا خرسندی آنها در زندگی زناشویی خوش بین تر بود.
مدیریت استعداد: توسعه رهبران جدید در سازمان شناسایی و تحلیل عوامل موثر برآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال اول تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
13 - 28
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، شناسایی و تحلیل عوامل موثر بر توسعه رهبران جدید در مدارس دوره متوسطه شهر اردبیل به روش پژوهش آمیخته بود. جامعه آماری تحقیق حاضر مدیران و معلمان مدارس نمونه دوره متوسطه شهر اردبیل بود که در بخش کیفی و با استفاده از نمونه گیری هدفمند تعداد 15 نفر تحت مصاحبه قرار گرفتند و در مرحله کمی از بین جامعه 2210 نفری تعداد 202 نفر به صورت نمونه گیری چند مرحله ای و طبقه ای متناسب انتخاب شدند . برای تحلیل داده ها از روش تحلیل استقرایی استفاده شد و روایی یافته های پژوهش با استفاده از روش های بازبینی توسط اعضا، بررسی همکار، مشارکتی بودن پژوهش تضمین گردید. همچنین به منظور سنجش پایایی کدگذاری های انجام شده، از روش های پایایی باز آزمون و توافق درون موضوعی استفاده شد. به منظور تحلیل داده های کمّی از مدل معادلات ساختاری با نرم افزار PLS استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که عوامل موثر بر توسعه رهبران جدید در سازمان شامل عوامل سازمانی ( فرهنگ سازمانی، رضایت از سرپرست، پویایی سازمان، شرایط محیط کاری، همکاران، وجهه و برند سازمان، فرصت رشد، بها دادن به استعدادها، تناسب شغل و شاغل) و عوامل شغلی موثر (شامل تناسب شغل و شاغل، چالشی بودن شغل، اهمیت شغلی، استرس شغلی) می باشد. همچنین یافته دیگر پژوهش نشان داد که همه عوامل به جزء عامل استرس شغلی، اهمیت شغلی و چالشی بودن شغل تاثیر معناداری بر توسعه رهبران جدید در سازمان داشته اند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که برنامه ریزی برای استخدام ، نگهداری و توسعه رهبران در مدارس ضروری است.
اثربخشی برنامه آموزشی مبتنی بر مؤلفه های تاب آوری برمیزان تاب آوری مادران و مهارت های ارتباطی کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره شانزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
57 - 74
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش مؤلفه های تاب آوری بر میزان تاب آوری مادران و بهبود مهارت های ارتباطی فرزندان اتیسم آنان انجام گرفت. روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مادران دارای کودکان مبتلا به اختلال اتیسم بود که در سال 1397 به یکی از مراکز مشاوره واقع در شهر تهران مراجعه کرده بودند که 30 نفر از آنها با روش نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند انتخاب و با انتساب تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش مداخله آموزش مؤلفه های تاب آوری را طی 3 ماه در 12 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. این در حالی بود که گروه کنترل در طول انجام پژوهش آموزشی دریافت نکردند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون و مقیاس نمره گذاری اتیسم گیلیام (گارز) بود. تحلیل داده ها به روش تحلیل کواریانس چند متغیره از نوع اندازه گیری های مکرر بود. نتایج نشان داد که آموزش مؤلفه های تاب آوری بر میزان تاب آوری مادران و مهارت های ارتباطی فرزندان اتیسم آن ها تأثیر معناداری داشته است. بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که آموزش مؤلفه های تاب آوری می تواند به عنوان یک روش کارآمد جهت افزایش تاب آوری مادران و بهبود مهارت های ارتباطی فرزندان اتیسم آن ها مورد استفاده قرار گیرد.
نقش تعدیل کننده باج گیری عاطفی در رابطه بین ذهنیت های طرح واره ای و کیفیت زندگی زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره هفدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
161 - 182
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تعدیل کننده باج گیری عاطفی درارتباط بین ذهنیت های طرح واره ای وکیفیت زندگی زناشویی انجام شد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه ی آماری پژوهش شامل تمامی زنان متاهل شاغل در یک شرکت دارویی در سال 1399 به تعداد 226 نفر بود که با استفاده از روش سرشماری، و با توجه به ملاک های ورود و خروج پژوهش درنهایت نمونه ای به حجم 205 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه ذهنیت های طرح واره ای یانگ، پرسشنامه کیفیت ادراک شده ازابعاد رابطه زناشویی فلچر، سیمپسون و توماس و پرسشنامه باج گیری عاطفی رحمت بود. روابط بین متغیرها با آزمون همبستگی پیرسون و مدل پژوهش با استفاده از تکنیک مدل سازی معادلات ساختاری آزمون شدند. بر اساس یافته های پژوهش حاضر، نقش تعدیل کننده باج گیری عاطفی دررابطه بین ذهنیت های طرح واره ای و کیفیت زندگی زناشویی تائید شد. بنابراین پیشنهاد می شود متخصصان سلامت روان جهت بهبود کیفیت زندگی زناشویی زوجین، توجه ویژه ای به دو عامل ذهنیت های طرح واره ای و باج گیری عاطفی نمایند.
آسیب های درون فردی و بین فردی روابط دختران نوجوان با جنس مخالف (تحلیل کیفی)
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه درک عمیق تجربه ی دختران نوجوانی است که با جنس مخالف بودند یا کسانی که تجربه این روابط را قبلاً داشتند. روش تحقیق، کیفی و از نوع پدیدار شناسی بود که از طریق مصاحبه ی عمیق در نهایت با 10 نفر از مشارکت کنندگان که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند بود، انجام گرفت. افراد مورد مطالعه در این پژوهش را دختران 19-15 ساله ای شهر دستگرد برخوار که حداقل 6 ماه با جنس مخالف در ارتباط بودند،تشکیل می داد. اطلاعات به روش کلایزی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. با تجزیه و تحلیل داده ها تعداد 199 عبارت معنادار در مورد آسیب ها بدست آمد که تمامی مفاهیم با توجه با ماهیت آنان در طبقه بندی جداگانه ای قرار گرفتند. طبقه بندی ها بر اساس مصاحبه های انجام شده در زمینه آسیب ها شامل پنج شاخه اصلی تحصیلی، روانشناختی، خانوادگی، جسمانی، اجتماعی و در نهایت به دو گروه اصلی آسیب ها درون فردی و بین فردی دسته بندی شد. در مجموع برای آسیب ها 30 تم بدست آمد. نتایج پژوهش نشان داد که آسیب ها ی ارتباط با جنس مخالف در دختران بیشتر بر پایه امور روانشناختی و درون روانی استوار است و کمتر بر پایه امور بین فردی و اجتماعی.
نقش سبک های فرزندپروری ادراک شده و شفقت به خود در پیش بینی آمادگی اعتیاد در جوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۸
89-112
حوزههای تخصصی:
هدف : مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش سبک های فرزندپروری ادراک شده و شفقت به خود در پیش بینی آمادگی اعتیاد در جوانان انجام شد. روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانشجویان دانشگاه بجنورد در سال تحصیلی 1398-1397 بود. حجم نمونه شامل 340 نفر بود که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و به مقیاس آمادگی اعتیاد، پرسش نامه اقتدار والدین و مقیاس شفقت به خود پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از آزمون رگرسیون چندگانه سلسله مراتبی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که سبک فرزندپروری مقتدر و شفقت به خود به شکل منفی و معنادار، و سبک های فرزندپروری مستبد و سهل گیر به شکل مثبت و معنادار آمادگی اعتیاد را پیش بینی کردند. از بین ابعاد شش گانه شفقت به خود، دو بعد مهربانی با خود و قضاوت خود آمادگی اعتیاد را به شکل منفی و معناداری پیش بینی کردند. در میان سبک های فرزندپروری، سبک مقتدر قوی ترین پیش بینی کننده بود. همچنین، شفقت به خود مستقل از سبک های فرزندپروری، آمادگی اعتیاد را پیش بینی کرد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که سبک های فرزندپروری و شفقت به خود پیش بینی کننده های مهم برای آمادگی اعتیاد در جوانان هستند و این دو مولفه باید در برنامه های پیشگیرانه و درمانی مرتبط با اعتیاد مورد توجه قرار گیرند. تبیین ها و تلویحات مرتبط با یافته های پژوهش مورد بحث قرار گرفته اند.
مقایسه بازداری پاسخ و تصمیم گیری پرخطر در افراد وابسته به بازی های رایانه ای با بیماران وابسته به مواد و افراد بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با افزایش کاربرد کامپیوتر و اینترنت، اعتیاد به بازی های رایانه ای به عنوان یک اختلال روانپزشکی جدید پیشنهاد شده است. شواهد زیادی نشان داده اند که در سطح مدارهای عصبی، اعتیاد به بازی های رایانه ای مشابه اعتیاد به مواد مخدر است، اگرچه بررسی ها به لحاظ مقایسه کارکردهای مغزی بسیار اندک است. هدف پژوهش حاضر مقایسه کارکردهای بازداری پاسخ و تصمیم گیری پرخطر بین افراد وابسته به بازی، بیماران وابسته به مواد (هروئین و متآمفتامین) و افراد بهنجار بود. نمونه شامل 180 نفر مرد (هر گروه 45 نفر) بودند که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. آزمون برو نرو و آزمون بارت برای بررسی بازداری پاسخ و تصمیم گیری پرخطر استفاده شد. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس چند متغیری استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که میزان بازداری پاسخ در گروه های وابسته به مواد و وابسته به بازی در مقایسه با گروه بهنجار به طور معناداری کمتر بود (001/0< P)، هر چند گروه وابسته به بازی در مقایسه با گروه وابسته به مواد عملکرد بهتری نشان داد (001/0< P). بعلاوه، عملکرد گروه وابسته به بازی در تصمیم گیری پرخطر مشابه گروه وابسته به مواد بود و به طور معناداری بیشتر از گروه بهنجار بود (001/0< P). به نظر می رسد دو گروه وابسته به بازی و وابسته به مواد به لحاظ مؤلفه های تکانشگری به ویژه تصمیم گیری پرخطر مشابه هستند و این می تواند زمینه تداوم مصرف دارو و یا ادامه بازی های آنلاین با وجود پیامدهای آزارنده در هر دو گروه باشد.
تجربه زیسته زنان مبتلا به دیسپارونیا و واژینیسموس: مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۰ بهار ۱۴۰۰ شماره ۷۷
161-199
حوزههای تخصصی:
هدف: دیسپارونیا و واژینیسموس مسئله ای مهم در زندگی زنان مبتلا به این اختلال است و عواقب ناگوار و پیامدهای مخربی بر فرد، نهاد خانواده و صمیمیت زوجی می گذارد. ازاین رو هدف پژوهش فعلی بررسی تجربه زیسته زنان مبتلا به دیسپارونیا و واژینیسموس در مشارکت کنندگان پژوهش بود. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع پدیدارشناسی بود و 9 مشارکت کننده زن که مبتلا به اختلال دیسپارونیا و واژینیسموس بودند به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و گردآوری داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته با آن ها تا رسیدن داده ها به اشباع ادامه یافت. بعد از جمع آوری داده ها و رونوشت آن ها توسط پژوهشگر از شیوه ی پدیدارشناسی پنج مرحله ای گیورگی برای تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: تحلیل داده ها به 12 جزء تشکیل دهنده ی تجربه زیسته زنان مبتلا به دیسپارونیا و واژینیسموس منجر شد که شامل: فقدان آگاهی، تجربه علائم فیزیکی اضطراب، ترس، پیش بینی درد، احساس بی کفایتی و حقارت، احساس شرم، احساس نفرت از رابطه جنسی و همسر، احساس رنج، احساس خشم، احساس گناه، کاهش صمیمیت عاطفی و جنسی و پشیمانی از ازدواج است. نتیجه گیری: نتیجه این پژوهش ادبیات پژوهشی گذشته را در زمینه تجربه زیسته دیسپارونیا و واژینیسموس را غنی تر می کند. همچنین ساختار تجربه زیسته دیسپارونیا و واژینیسموس استخراج شده این مطالعه برای تدوین و به کارگیری برنامه های پیش گیرانه و درمانی این آسیب و همین طور پیامدهای آن کاربرد فراوانی دارد . همچنین نتیجه این پژوهش ادبیات پژوهشی گذشته را در زمینه تجربه زیسته دیسپاورنیا و واژینیسموس غنی تر می کند.
مقایسه اثربخشی ماتریکس درمان پذیرش و تعهد با درمان پذیرش و تعهد متمرکز بر شفقت بر اختلال اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اختلال اضطراب اجتماعی بسیار ناتوان کننده است که به مختل شدن بسیاری از جنبه های زندگی، و در موارد شدید به کاهش کیفیت زندگی فرد منجر می شود. بنابراین بکارگیری درمان تجربی فراتشخیصی یکپارچه نگر ضروری می باشد. این پژوهش با هدف ارزیابی و مقایسه اثربخشی ماتریکس درمان پذیرش و تعهد و درمان پذیرش و تعهد متمرکز بر شفقت بر اضطراب اجتماعی، انعطاف پذیری پذیرش و عمل، زندگی ارزشمند و شفقت به خود انجام شد. مواد و روش ها: پژوهش حاضر از نوع کارآزمایی بالینی با طرح آزمایشی تک آزمودنی با خط پایه چندگانه ناهمزمان بود که به روش نمونه گیری هدفمند در طی 12 جلسه 60 دقیقه ای، با پیگیری2 ماهه بر روی 6 دانشجوی مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی اجرا شد. برای مقایسه نتایج این دو الگوی درمانی یکپارچه نگر، از مقیاس اضطراب اجتماعی لیبویتز، هیمبرگ و همکاران، (1999)، پرسشنامه انعطاف پذیری پذیرش و عمل- نسخه دوم بوند، و همکاران (2011)، پرسشنامه زندگی ارزشمند ویلسون و همکاران (2010) و مقیاس خود شفقت ورزی- فرم کوتاه ریس و همکاران (2011)، استفاده شد. داده ها با روش ترسیم دیداری، درصد بهبودی، شاخص تغییر پایا و شاخص های شش گانه کارایی بالینی تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که هر دو روش ماتریکس درمان پذیرش و تعهد و درمان پذیرش و تعهد متمرکز بر شفقت در کاهش اضطراب اجتماعی (1.96->Z) و افزایش انعطاف پذیری پذیرش و عمل، خود شفقت ورزی و زندگی ارشمند در مرحله آخر درمان و مرحله پیگیری موثر و معنادار است (1.96Z>). همچنین نتایج این پژوهش در مرحله پیگیری نیز نشان دهنده تداوم اثربخشی و کارایی این دو مداخله یکپارچه نگر بر اختلال اضطراب اجتماعی بود. بحث و نتیجه گیری : این پژوهش از اثربخشی و کارایی بالینی ماتریکس درمان پذیرش و تعهد و درمان پذیرش و تعهد متمرکز بر شفقت در دانشجویان با اختلال اضطراب اجتماعی حمایت می کند.
مدل معادلات ساختاری رابطه گرایش به استفاده از داروهای نیروزا در ورزشکاران بدنسازی شهر تهران براساس خودکارآمدی، تصویربدنی و تلقین پذیری با میانجی گری انگیزش موفقیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره نوزدهم تابستان(مرداد) ۱۳۹۹ شماره ۸۹
607-617
حوزههای تخصصی:
زمینه: مطالعات متعددی به بررسی عوامل گرایش به استفاده از داروهای نیروزا و بررسی خودکارآمدی، تصویر بدنی و تلقین پذیری ورزشکاران پرداخته اند. اما پیرامون تبیین مدل معادلات ساختاری رابطه گرایش به استفاده از داروهای نیروزا در ورزشکاران بدنسازی براساس خودکارآمدی، تصویربدنی و تلقین پذیری با میانجی گری انگیزش موفقیت شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: تبیین مدل معادلات ساختاری رابطه گرایش به استفاده از داروهای نیروزا در ورزشکاران بدنسازی شهر تهران براساس خودکارآمدی، تصویربدنی و تلقین پذیری با میانجی گری انگیزش موفقیت بود. روش: از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه ورزشکاران رشته بدنسازی باشگاه های شهر تهران در سال 97 بود، تعداد 600 نفر به روش تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. . ابزار عیارتند از: پرسشنامه تلقین پذیری محقق ساخته (1398)، پرسشنامه تصویر بدنی (برون، کش و میکولکا، 1990): پرسشنامه ادارک از موفقیت (رابرتز، ترشو و بلاگی، 1998)، پرسشنامه خودکارآمدی (شوارزر و جروسالم، 1981)، پرسشنامه گرایش به مواد نیروزا (حبیبی و همکاران، 1395) . داده ها با مدل معادلات ساختاری و آزمون اثر میانجی تحلیل شد. یافته ها: بین خودکارآمدی و تصویر بدنی با گرایش به استفاده از مواد نیروزا رابطه منفی و معنی داری وجود داشت، بین تلقین پذیری و گرایش به استفاده از مواد نیروزا رابطه معنی داری وجود نداشت، بین تلقین پذیری و گرایش به استفاده از مواد نیروزا رابطه معنی داری وجود نداشت. بین تصویر بدنی و تلقین پذیری با انگیزش موفقیت رابطه مثبت و معنی داری وجود داشت (0/01 ˂ P )، بین انگیزش موفقیت و گرایش به استفاده از مواد نیروزا رابطه منفی و معنی داری وجود نداشت و بین خودکارآمدی و انگیزش موفقیت رابطه منفی و معنی داری وجود داشت (0/05 ˂ P ). نتیجه گیری: نمی توان بر اساس خودکارآمدی، تصویر بدنی و تلقین پذیری گرایش به استفاده از مواد نیروزا را تبیین کرد.
اثربخشی درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد بر رضایت زناشویی و خودکارآمدی مادران دارای فرزندان با فلج مغزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره بیستم پاییز (آذر) ۱۴۰۰ شماره ۱۰۵
۱۵۱۲-۱۴۹۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: مادران کودکان با فلج مغزی به دلیل وجود کودک مبتلا به فلج مغزی، مستعد فشارهای اجتماعی، اقتصادی، هیجانی و خانوادگی هستند که به کاهش رضایت زناشویی و ادراک کارآمدی آن ها منجر می شود. تحقیقات نشان داده است که درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد روی آوردی حمایتی است که بر رابطه و پذیرش ارزش های فردی و خانوادگی تاکید دارد و آگاهی و پذیرش را همراه با راهبردهای تعهد و تغییر رفتار به منظور افزایش انعطاف پذیری روانشناختی به کار می گیرد که موجب افزایش رضایت زوجین و خودکارآمدی آنان گردیده است اما در زمینه انجام این مداخله بر روی مادران دارای کودک فلج مغزی شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: هدف از انجام این پژوهش بررسی اثربخشی درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش رضایت زناشویی و خودکارآمدی مادران دارای فرزندان با فلج مغزی بود. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف یک پژوهش کاربردی و از نظر جمع آوری داده ها، شبه آزمایشی از نوع گروه های نابرابر است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه مادران دارای فرزندان با فلج مغزی مراجعه کننده به مراکز آموزشی و توان بخشی معلولین جسمی حرکتی شهر کرمانشاه در سال 1399 بود. نمونه پژوهش 23 نفر از مادران داوطلب بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد (10 نفر) و گروه گواه (13 نفر) جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ (1997) و خودکارآمدی شرر (1982) استفاده شد. گروه آزمایشی 12 جلسه 90 دقیقه ای درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد با توجه به روی آورد هیز (2008) را به صورت هفته ای یک بار دریافت کردند و گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مختلط تحلیل شدند. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل واریانس آمیخته با اندازه گیری مکرر نشان داد که درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش رضایت زناشویی و خودکارآمدی مادران دارای فرزندان با فلج مغزی مؤثر است (0/001 ≥P). نتیجه گیری: بر اساس یافته های حاصل از این پژوهش، می توان رضایت زناشویی و خودکارآمدی مادران دارای کودکان مبتلا به فلج مغزی را با به کارگیری درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد بهبود بخشید.
مقایسه اثربخشی بازتوانی شناختی با استفاده از کامپیوتر، یکپارچگی حسی و تلفیق این دو روش بر بهبود حافظه کاری دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری خاص(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره بیستم بهار (فروردین) ۱۴۰۰ شماره ۹۷
123-138
حوزههای تخصصی:
زمینه: بهبود حافظه کاری دانش آموزان مبتلا به ناتوانی های یادگیری و کمک به پیشرفت تحصیلی آنها و نیز جلوگیری از آسیب های بعدی بسیار مهم است. پژوهش هایی در این زمینه صورت گرفته است، اما پژوهش های معدودی بازتوانی شناختی با استفاده از کامپیوتر، یکپارچگی حسی و تلفیق این دو روش را در بهبود حافظه کاری دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری بررسی کرده اند. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی بازتوانی شناختی با استفاده از کامپیوتر، یکپارچگی حسی و تلفیق این دو روش بر بهبود حافظه کاری دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری خاص انجام شد. روش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه های نابرابر بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری خاص مراجعه کننده به کلینیک های پندار و آتیه در شهر تهران در سال تحصیلی 98-1397 بودند، که از بین آنها 58 دانش آموز مبتلا به ناتوانی های یادگیری خاص به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و در سه گروه آزمایش و یک گروه گواه به صورت تصادفی جایگزین شدند. 14 نفر در گروه آزمایشی اول مداخله بازتوانی شناختی با استفاده از کامپیوتر، 15 نفر در گروه آزمایشی دوم مداخله یکپارچگی حسی و 16 نفر در گروه آزمایشی سوم تلفیق این دو مداخله را دریافت کردند و 13 نفر در گروه گواه مداخله ای دریافت نکردند. برای اندازه گیری عملکرد حافظه کاری از آزمون ان بک (1958) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر انجام شد. یافته ها: بازتوانی شناختی با استفاده از کامپیوتر، یکپارچگی حسی و تلفیق این دو روش به طور معنادار حافظه کاری را در دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری خاص بهبود می بخشد (0/01 > P ). اما بین این سه روش در بهبود حافظه کاری تفاوتی وجود ندارد. نتیجه گیری: می توان از بازتوانی شناختی با استفاده از کامپیوتر، یکپارچگی حسی و تلفیق این دو روش در بهبود حافظه کاری دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری استفاده کرد.
پیش بینی درگیری تحصیلی بر اساس هویت تحصیلی و خودراهبری یادگیری با نقش واسطه ای نیازهای بنیادین روان شناختی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف : هدف پژوهش حاضر پیش بینی درگیری تحصیلی بر اساس هویت تحصیلی و خودراهبری یادگیری با نقش واسطه ای نیازهای بنیادین روان شناختی بود.
روش : این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه مورد مطالعه پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر پایه دوازدهم شهرستان های رباط کریم و پرند در سال تحصیلی 99-1398 تشکیل دادند. نمونه پژوهش 305 نفر از دانش آموزان دختر پایه دوازدهم شهرستان رباط کریم و پرند بودند که به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله-ای انتخاب شدند. دانش آموزان به پرسشنامه های درگیری تحصیلی (ریو، 2013)، هویت تحصیلی (واز وایزاکسون، 2008)، خودراهبری یادگیری (فیشر، 2001) و نیازهای بنیادین روانشناختی (رایان و دسی، 2000) پاسخ دادند. پس از جمع آوری داده ها، تحلیل آن ها با نرم افزار Spss-24 و Amos-21 و معادلات ساختاری انجام گرفت.
یافته ها: نتایج تحلیل ها نشان داد که نقش میانجی گر با نیازهای بنیادین روانشناختی در پیوند بین هویت تحصیلی و خودراهبری یادگیری با درگیری تحصیلی، مثبت و معنادار است و الگوی پیشنهادی 43 درصد از واریانس درگیری تحصیلی دانش آموزان را تبیین می کند.
نتیجه گیری: بر پایه یافته های پژوهش مشخص شد تأثیر هویت تحصیلی و خودراهبری یادگیری بیش از آن که مستقیم باشد غیرمستقیم و از طریق با نیازهای بنیادین روانشناختی است. در نتیجه با افزایش هویت تحصیلی و خودراهبری یادگیری، با نیازهای بنیادین روانشناختی و درگیری تحصیلی دانش آموزان افزایش می یابد.
تعیین رابطه بین ویژگی های شخصیتی و میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پایه اول ابتدایی
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف، تعیین رابطه بین ویژگی های شخصیتی و میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پایه اول ابتدایی انجام شد. روش: به لحاظ هدف، توصیفی (غیرآزمایشی) بود. جامعه آماری پژوهش تمامی دانش آموزان پایه اول ابتدایی شهر قدس در سال تحصیلی 1400-1399 ک ه مشغول به تحصیل هستند، بودند. از جامعه آماری پژوهش حاضر، تعداد حجم نمونه بر اساس جدول کرجسی و مورگان (1970) 148 نفر انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه عملکرد تحصیلی فام و تیلور و پرسشنامه تجدیدنظر شده پنج عاملی شخصیتی نئو فرم کوتاه استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که بین ویژگی های شخصیتی و میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پایه اول ابتدایی رابطه وجود دارد. نتیجه گیری: ضریب همبستگی مقیاس روان رونجوری با پیشرفت تحصیلی منفی و معکوس بوده اما بین باقی خرده مقیاس های ویژگی شخصیتی با پیشرفت تحصیلی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.
مقایسه استرس والدگری و مهارت های خودنظم دهی خشم در والدین کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی و والدین کودکان مبتلا به اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی و اتیسم از اختلالات عصبی-رشدی هستند که برای والدین و خانواده مشکلات متعددی در حوزه هایی چون فرزندپروری و سلامت روانی والدین ایجاد می کنند. هدف پژوهش حاضر مقایسه استرس والدگری و مهارت های خودنظم دهی خشم در والدین کودکان مبتلا به نارسایی توجه/ بیش فعالی و والدین کودکان مبتلا به اتیسم بود. روش پژوهش حاضر، توصیفی از نوع علّی-مقایسه ای بود . تعداد 60 والد (30 والد کودک مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی و 30 والد کودک مبتلا به اختلال اتیسم) با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. داده ها با استفاده از شاخص استرس والدگری- فرم کوتاه ( آبیدین، 1983) و پرسشنامه صفت و حالت بیان خشم ( اسپیلبرگر، 1999) جمع آوری گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تی برای دو گروه مستقل استفاده شد. نتایج نشان داد نمرات ﺍﺳﺘﺮﺱ ﻭﺍﻟﺪﮔﺮی و مهارت های خودنظم دهی خشم در والدین کودکان مبتلا به اختلال اتیسم به طور معناداری بالاتر از والدین کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی بود (05/0 P< ). بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که والدین کودکان مبتلا به اتیسم در مقایسه با والدین کودکان بیش فعال استرس والدگری بیشتری را تجربه می کنند و والدین کودکان بیش فعال از مهارت های خود نظم دهی خشم کمتری برخوردارند، که می تواند ناشی از نیاز های خاص این کودکان باشد. بدین ترتیب طراحی و اجرای مداخلات مناسب روان شناختی و آموزشی برای والدین این کودکان می تواند تا حد زیادی راهگشا باشد.
اثربخشی tDCS و تمرین بهوشیاری بر ولع مصرف در افراد با اختلال سوءمصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره هجدهم پاییز (مهر) ۱۳۹۸ شماره ۷۹
757-764
حوزههای تخصصی:
زمینه: اعتیاد یک بیماری مرتبط با سیستم عصبی مغزی است که باعث کژکارکردی و تغییرات عملکرد سیستم عصبی و تأثیرگذاری بر مسیر پاداش در مغز می شود. تحریک جریان مستقیم فراجمجمه ای ( tDCS ) و بهوشیاری از جمله درمان های به کار گرفته شده در بهبود ولع مصرف در افراد با سوء مصرف مواد هستند. اثربخشی هریک از این روش ها با توجه به ویژگی خاص هرکدام از آنها به صورت مجزا نشان داده شده است اما آیا ترکیب این دو روش نیز اثربخش است؟ اگرچه برخی پژوهش ها ترکیب تمرینات بهوشیاری و tDCS را در نمونه های غیربالینی اثربخش دانسته اند، اما این نکته مبهم باقی مانده است که آیا این روش در میان جمعیت بالینی هم می تواند اثربخش باشد؟ هدف: بررسی اثر ترکیب تمرینات بهوشیاری و تحریک مغزی به شکل توام بر ولع مصرف در افراد مبتلا به سوءمصرف مواد بود. روش: این پژوهش یک پژوهش شبه آزمایشی بدون گروه کنترل با پیش آزمون و پس آزمون بود. در این تحقیق 10 نفر از افراد مبتلا به سوءمصرف مواد با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. سپس 5 جلسه ترکیب تمرینات بهوشیاری و تحریک الکتریکی جریان مستقیم فراجمجمه ای انجام شد. پیش و پس از مداخله ارزیابی ولع مصرف به وسیله مقیاس مقایسه ای تصویری انجام شد. یافته ها: ترکیب تمرینات بهوشیاری و تحریک الکتریکی سبب کاهش معنادار (0/001 P< ) نمرات ولع شد. نتیجه گیری: براساس یافته های این مطالعه، می توان نتیجه گرفت که ترکیب تمرینات بهوشیاری و tDCS می تواند سبب بهبود و کاهش ولع در افراد مبتلا به سوءمصرف مواد شود.
مقایسه میزان اثربخشی فرزندپروری چندبعدی معنوی خداسو و فرزندپروری مثبت بر حرمت خود، خودکارآمدی و خود مهارگری کودکان دارای والدین پراسترس(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: این تحقیق با هدف مقایسه اثربخشی فرزندپروری چندبعدی معنوی خدا سو (GOSP) و فرزندپروری مثبت (TRIPLE P) بر حرمت خود، خودکارآمدی و خودمهارگری کودکان دارای والدین پراسترس، به روش نیمه تجربیِ سه گروهی انجام شد. مواد و روش ها: جامعه آماری دانش آموزان ۸ تا ۱۱ ساله ای بودند که در سال تحصیلی ۹۹-۱۳۹۸ در مدارس منطقه ۱۵ شهر تهران مشغول به تحصیل بوده و دارای والدین پراسترس بودند؛۳۰ نفر از این مادران با نمونه گیری در دسترس و بعد از غربالگری در سه گروه آزمایش و کنترل (هرکدام ۱۰ نفر) به طور تصادفی جایگزین شدند. به آزمودنی های گروه آزمایش GOSP (۱۲ جلسه) و به گروه ۲، TRIPLE P (۱۰ جلسه بر اساس فرزندپروری ساندرز ۱۹۹۲) به صورت ۱۲۰ دقیقه هفتگی آموزش داده شد و گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند. بعد از آموزش، پس آزمون برای هر سه گروه از دانش آموزان اجرا شد. نتایج با روش تحلیل کوواریانس تک متغیری تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد میانگین نمرات دانش آموزان در گروه GOSP در حرمت خود و خود مهارگری به طور معناداری از گروه TRIPLE P و کنترل بیشتر است. خودکارآمدی هیجانی در گروه GOSP به طور معناداری بیشتر از گروه کنترل و میانگین نمرات خودکارآمدی تحصیلی در هر دو گروه آزمایش به طور معناداری از گروه کنترل بیشتر بود. بین حرمت خود و خود مهارگری کودکان در دو گروه TRIPLE P و گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: ترکیب معنویت خدا سو با در نظر گرفتن ویژگی های تحولی کودکان، اثربخشی آموزش های فرزندپروری بر خود مهارگری، حرمت خود و خودکارآمدی در کودکان را افزایش می دهد.
نقش دلبستگی به والدین در پیشرفت تحصیلی با واسطه گری خودکارآمدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین نقش دلبستگی به والدین در پیشرفت تحصیلی با واسطه گری خودکارآمدی بود. روش: روش پژوهش از نوع همبستگی و جامعه آماری شامل 6530 دانش آموزان دبیرستانی شهر شیراز بود که براساس روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحلهای 301 نفر (147 پس و 154 دختر) از انتخاب شد. در این پژوهش دلبستگی به والدین به عنوان متغیر برون زاد، خودکارآمدی به عنوان متغیر واسطه ای و پیشرفت تحصیلی به عنوان متغیر درون زاد درنظر گرفته شد. ابزار پژوهش خرده مقیاس دلبستگی به والدین آرمسدن و گرینبرگ ( 1987 ) و مقیاس خودکارآمدی عمومی شوآرزر و جروسلم ( 1992 ) بود. الگوی فرضی پژوهش با استفاده از روش رگرسیون چندگانه همزمان بر طبق روش مراحل بارون و کنی ( 1989 ) آزمون شد. یافته ها: نتایج نشان داد دلبستگی به والدین پیش بینی کننده مثبت و معنادار پیشرفت تحصیلی و خودکارآمدی پیش بینی کننده مثبت و معنادار پیشرفت تحصیلی است. نتیجه گیری: در مجموع، خودکارآمدی میتواند به عنوان متغیر واسطه ای میان دلبستگی به والدین و پیشرفت تحصیلی درنظر گرفته شود. براین اساس والدین میتوانند با فراهم کردن فضایی امن سطح پیشرفت تحصیلی فرزندان را ازطریق ارتقا سطح خودکارآمدی آنها بهبود بخشند.
فرایند انتقال مولفه های اخلاقی از والدین به فرزندان نوجوان: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال دهم مهر ۱۴۰۰ شماره ۷ (پیاپی ۶۴)
140-127
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی نحوه انتقال مؤلفه های اخلاقی از والدین به فرزندان نوجوان در فرایند تربیت اخلاق محور بود. این مطالعه به روش کیفی و با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی انجام شد. بدین منظور 15 نفر از والدین دارای فرزندان نوجوان 13-17 ساله به روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب شدند. تجارب والدین در انتقال مؤلفه های اخلاقی به فرزندان از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته مورد بررسی قرار گرفت. داده ها جمع آوری، ثبت و سپس کدگذاری شد و در قالب مقوله های اصلی طبقه بندی گردید. تحلیل تجارب شرکت کنندگان منجر به شناسایی 103 گزاره اولیه، 33 مضمون فرعی و 8 مضمون اصلی شد. مضامین اصلی عبارت بودند از راهبردهای پرورش شناخت و استدلال اخلاقی ، راهبردهای پرورش گرایش و بازدارندگی عاطفی اخلاقی ، راهبردهای پرورش اراده اخلاقی ، بسترسازی محیطی اخلاقی ، مؤلفه های انضباطی در تربیت اخلاق محور ، مؤلفه های ارتباطی در تربیت اخلاق محور ، روش های فعال ایجاد عملکرد اخلاقی ، روش های القایی ایجاد عملکرد اخلاقی. راهبردهای پرورش شناخت و استدلال اخلاقی، راهبردهای پرورش گرایش و بازدارندگی عاطفی اخلاقی و راهبردهای پرورش اراده اخلاقی اولین عامل زمینه ساز و بسترسازی محیطی اخلاقی به عنوان دومین عامل زمینه ساز در تربیت اخلاق محور مشخص شدند. والدین از روش های القایی و فعال برای انتقال مؤلفه های اخلاقی در تربیت اخلاق محور استفاده می کنند که این راهبردها و روش ها زمانی مؤثرتر واقع می شوند که والدین سبک فرزندپروری مسئولانه را در پیش گیرند.