فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۵۸۱ تا ۲٬۶۰۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
بررسی راهبردهای مقابله ای و میزان تنیدگی در مادران کودکان مبتلا به اتیسم و مقایسه آن با مادران کودکان عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به منظور بررسی راهبردهای مقابله ای و میزان تنید گی در مادران کودکان مبتلا به اتیسم و مقایسه آن با مادران دارای کودکان عادی صورت گرفته است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی مادران دارای فرزند شهر تهران می باشد.
نمونه آماری شامل 72 مادر (36 مادر دارای کودک مبتلا به اتیسم و 36 مادر دارای کودک سالم) بوده که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری شامل مقیاس رتبه بندی اتیسم گیلیام، فهرست مشکلات رفتاری کودک/ نوجوان، پرسشنامه منابع تنیدگی، فهرست مهارت های مقابله ای استفاده می شود. یافته ها نشان می دهند که بین مادران کودکان مبتلا به اتیسم و مادران کودکان سالم از لحاظ متغیرهای تنیدگی، راهبردهای مقابله ای مسئله مدار و هیجان مدار تفاوت معناداری وجود دارد، اما از لحاظ راهبرد مقابله ای غیر مفید و غیرمؤثر تفاوت معناداری مشاهده نگردید. هم چنین میان تنیدگی مادران کودکان مبتلا به اتیسم با راهبردهای مقابله ای هیجان مدار و غیر مفید و شدت علائم کودک مبتلا به اتیسم رابطه معناداری وجود دارد، اما بین تنیدگی مادران و راهبرد مقابله ای مسئله مدار، رابطه معناداری به دست نیامد. در مجموع اکثر مادرانی که کودک مبتلا به اتیسم داشتند راهبردهای مقابله ای هیجان مدار داشته و شدت علائم اتیسم با افزایش میزان تنیدگی مادران همراه بوده، به نحوی که شدت علائم اتیسم کودک، 66 درصد تنیدگی مادران را تبیین می کند.
آموزش خودمتمایزسازی بوئن و عود نشانه های سوء مصرف مواد
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در این پژوهش، اثربخشی آموزش خودمتمایزسازی بوئن در کاهش عود نشانه های مرضی مبتلایان به سوء مصرف مواد در استان آذربایجان شرقی مورد بررسی قرار گرفت. روش: به این منظور، تعداد 36 نفر از افرادی که مبتلا به سوء مصرف مواد بودند و قبلاً در مراکز ترک اعتیاد، سم زدایی و ترک جسمی شده بودند، از طریق اعلام عمومی با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و در دو گروه 18 نفره آزمایش و گواه جای گرفتند. همه افراد جهت بررسی میزان بازگشت مجدد به وسیله مقیاس آمادگی به اعتیاد و همچنین آزمون خودمتمایزسازی پیش آزمون شدند. سپس افراد گروه آزمایش تحت آموزش خودمتمایزسازی بوئن قرار گرفتند، ولی در گروه کنترل هیچ مداخله ای انجام نشد. سرانجام پس از گذشت دو ماه از انجام مداخلات درمانی، هر دو گروه مجدداً به وسیله مقیاس آمادگی سوء مصرف مواد و پرسشنامه خودمتمایز سازی مورد پس آزمون قرار گرفتند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کواریانس تحلیل شد.
یافته ها: نتایج حکایت از اثربخشی آموزش خودمتمایزسازی بر متغیرهای مورد مطالعه داشت.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش می توان گفت آموزش خود متمایزسازی بوئن در کاهش بازگشت مجدد مبتلایان به سوء مصرف مواد موثر است.
اعتبار و روایی زیر مقیاسهای وابستگی پذیری و پرخاشگری شاخص رفتار ضد تولید (CBI(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"
با هدف بررسی اعتبار و روایی دو زیر مقیاس وابستگیپذیری و پرخاشگری شاخص رفتار ضد تولید CBI (گوداشتاین و لانیون، 2002)، از بین کارکنان ایستگاههای قطار و بخشی از صنایع شهرک صنعتی جی، 172 مرد به صورت نمونهگیری خوشهای انتخاب شدند. برای بررسی اعتبار از ضریب آلفای کرونباخ و ضریب بازآزمایی و برای بررسی روایی سازه (از نوع همگرا و واگرا) همبستگی آنها با پرسشنامه پرخاشگری باس و پری (1992)، دو زیر مقیاس تمایلات پرخاشگرانه و خطمشی متابعت در محیط کار پرسشنامه ترسیم نیمرخ خطر متقاضی کار ARP (لوبت، 2001) و دو زیر مقیاس مقبولیت و مسئولیتپذیری پرسشنامه NEO (کاستا و مککری، 1992) استفاد شد. اعتبار برحسب همسانی درونی (آلفای کرونباخ) برای وابستگیپذیری، پرخاشگری و برای مجموع دو زیر مقیاس به ترتیب، 84/0، 86/0 و 92/0 به دست آمد. ضرایب اعتبار بازآزمایی برای وابستگیپذیری 77/0، برای پرخاشگری 73/0 و برای مجموع دو زیر مقیاس 76/0 بود. سؤالهای دو زیر مقیاس وابستگیپذیری و پرخاشگری CBI با یکدیگر همبستگی معنادار از 26/0 تا 34/0 داشتند. روایی همگرا بین زیر مقیاس پرخاشگری CBI با مقیاسهای پرسشنامه پرخاشگری باس و پری از 22/0 تا 69/0 در نوسان بود. روایی بین زیر مقیاس پرخاشگری CBI با زیر مقیاس تمایلات پرخاشگرانه پرسشنامه ARP، 58/0 به دست آمد. زیر مقیاس پرخاشگری CBI با زیر مقیاس مقبولیت از پرسشنامه NEO دارای ضریب همبستگی منفی معنادار (01/0 P <) بود و زیر مقیاس وابستگیپذیری CBI با زیر مقیاس مسئولیتپذیری از پرسشنامه NEO دارای ضرایب همبستگی منفی معنادار (01/0 P <) بودند.
"
بررسی ارتباط میان خوش بینی و راهبردهای مقابله با استرس در دانشجویان دانشگاه
حوزههای تخصصی:
ارتباط منبع کنترل وخودتنظیمی با پیشرفت تحصیلی
حوزههای تخصصی:
دراین پژوهش‘رابطه منبع کنترل دانش آموزان(شامل گرایش های سه گانه درونی‘افراد قدرتمند‘وشانس)وخودتنظیمی دانش آموزان با پیشرفت تحصیلی(نمره درس شیمی و ریاضی)مورد بررسی قرار گرفته است.150 نفر از دانش آموزان پسر رشته ریاضی-فیزیک سال سوم دبیرستان شهر تهران به پرسشنامه منبع کنترل لونسون(IPC)(1972)وپرسشنامه خودتنظیمی زیمرمان ومارتینز-پونز(فرمSRLIS وRSSRL) (1986) پاسخ دادند. یافته های پژوهش نشان میدهد که در درس شیمی ‘به ترتیب اهمیت ‘منبع کنترل درونی و خودتنظیمی دانش آموز رابطه مثبت ومنبع کنترل در بعد شانس وافراد قدرتمند رابطه منفی با پیشرفت تحصیلی دانش آموز دارند.همچنین در درس ریاضی به ترتیب اهمیت ‘خودتنظیمی دانش آموز و منبع کنترل درونی با پیشرفت تحصیلی رابطه مثبت ومنبع کنترل در بعد افراد قدرتمند وشانس رابطه منفی با پیشرفت تحصیلی دارند.بین خودتنظیمی دانش آموز با منبع کنترل درونی رابطه مثبت وبا منبع کنترل بیرونی شانس رابطه منفی وجود دارد .بین خودتنظیمی دانش آموز و منبع کنترل در بعد افراد قدرتمند رابطه معنی داری یافت نشد .همچنین رابطه ای بین خودتنظیمی دانش آموز از نظر دبیر با سایر متغیرها بدست نیامد.
رویکرد فرایند استرس در جامعه شناسی سلامت روان: مطالعه جامعه شناختی استرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رویکرد فرایند استرس، هم سو با مطالعة تأثیر عوامل اجتماعی بر ایجاد و توزیع اختلالات روانی ناشی از استرس، در دهة 1980 شکل گرفت و از همان زمان تاکنون سیطرة خود را در مطالعات جامعه شناسی سلامت روان حفظ کرده است. الگوی فرایند استرس شامل سه مولفة اصلی است: منابع اجتماعی تولید استرس، عوامل روانی- اجتماعی تعدیل کننده یا میانجی استرس و واکنش به استرس. این رویکرد دارای این پیش فرض اساسی است که تمام رویدادهای خوشایند و ناخوشایند زندگی منبع تولید استرس هستند؛ گرچه به لحاظ تداوم زمانی، می توان پیوستاری از ضربه های شدید روانی (تروما) تا استرس زاهای مزمن را ترسیم کرد. همچنین، مهم ترین عوامل تعدیل کنندة تأثیر استرس، حمایت اجتماعی (ساختاری یا کارکردی) و نیز شیوه های مقابلة فردی هستند. درنهایت، واکنش به استرس، تحت تأثیر عوامل اجتماعی- فرهنگی، ازقبیل فرهنگ های عواطف، هنجارهای اجتماعی و فرایند یادگیری اجتماعی چگونگی بروز عواطف شکل می گیرد. تمرکز رویکرد فرایند استرس به مثابة چارچوبی جامعه شناختی، بر نقش ساختارهای کلان و بافت اجتماعی در تولید الگوهای غیرتصادفی توزیع اختلالات روانی ناشی از استرس است. نوشتار حاضر لزوماً به دنبال برداشتن گام هایی عملی به منظور فهم جامعه شناختی استرس نیست، بلکه هدف اصلی آن، اشاره به مسائلی است که به هنگام مطالعة اجتماعی استرس باید کانون توجه جامعه شناسان قرار بگیرد. ازآنجاکه راهبرد اساسی پژوهش های اجتماعی، شناسایی حلقه های اتصال سامانه های اجتماعی با استرس فردی است، این مقاله سعی کرده است با پیشنهاد چارچوبی مفهومی و تحلیلی، به گسترش حوزة جامعه شناسی استرس کمک کند.
رابطه بین مکانیزم های دفاعی با تجربه و ابراز خشم در دانشجویان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین رابطه بین مکانیزم های دفاعی، تجربه و ابراز خشم در یک نمونه دانشجویی بود.
روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری کلیه دانشجویان دختر مشغول به تحصیل سال 89-1388 دوره کارشناسی دانشگاه شهید بهشتی به تعداد 4200 نفر بود که از میان آن ها 213 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه مکانیزم های دفاعی باند و همکاران (1983) و نسخه شماره 2 پرسشنامه بروز خشم زمینه ای- خصلتی اسپیلبرگر (1986) را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از فراوانی، میانگین، انحراف معیار، ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون استفاده شد.
یافته ها: یافته ها نشان داد مکانیرم دفاعی رشد یافته با تجربه و مهار خشم رابطه مثبت و با ابراز خشم و برخی زیرمقیاس های آن از جمله بروز کلامی و جسمانی خشم، خلق و خو و واکنش خشمگینانه رابطه منفی دارد و مکانیزم های دفاعی رشد نایافته و روان آزرده با تجربه و مهار خشم رابطه منفی و با ابراز خشم و زیرمجموعه های آن رابطه مثبت دارد.
نتیجه گیری: افرادی که از مکانیزم های دفاعی رشدیافته استفاده می کنند می توانند احساس های خود از جمله خشم را تجربه کنند و به همین خاطر، خشم خود را بهتر می توانند مهار می کنند. اما افرادی که از مکانیزم های دفاعی رشد نایافته و روان آزرده استفاده می کنند از تجربه احساس های خویش اجتناب می کنند که به معنای از بین رفتن آن احساس نیست بلکه این احساس نادیده گرفته شده، به شکل رفتارهایی برون ریزی می شود که گاهی خارج از کنترل آن ها است. بنابراین باید افراد را برای استفاده از مکانیزم های دفاعی رشدیافته آموزش داد.
رابطه ویژگی های شخصیتی با رفتار تیپ A با استفاده از آزمون شخصیت آیزنک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین میزان رابطه ویژگی های شخصیتی با رفتارهای تیپ A بوده است. جامعه آماری این تحقیق را کلیه مربیان پرورشی استان اصفهان تشکیل داده اند که از میان آنان 70 نفر به روش نمونه گیری تصادفی در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه شخصیت آیزنک و پرسشنامه شخصیتی تیپ A یا B بوده است. تجزیه و تحلیل های آماری نشان دادند که بین ویژگی شخصیت نوروتیکی و رفتار تیپ A همبستگی، معنادار بود R=632. p<0.000; R.squire=0.423 و از بین ویژگیهای شخصیتی آیزنک، مهمترین متغیر پیش بین، نوروتیک یا روان رنجوری (N بیشترین سهم را در پیش بینی شدت رفتار تیپ A داشت. در مجموع، پژوهش حاضر با استفاده از آزمون شخصیت آیزنک، وجود رابطه بین ویژگی های شخصیتی و شدت رفتار تیپ A را تایید نمود و نشان داد که ویژگی روان رنجوری و متغیر جنس، رفتار تیپ A را پیش بینی می کنند و مر بیانی که روان رنجوری بالاتری دارند رفتارهای بیشتری از نوع A در مقایسه با رفتارهای نوع B از خود بروز می دهند. در مقابل آنهایی که برون گرایی بالاتری دارند رفتارهای بیشتری از نوع B در مقایسه با رفتارهای نوع A از خود بروز می دهند.
بررسی اثربخشی آموزش تفکر انتقادی بر عزت نفس و مهارت های حل مسأله دانش آموزان دخترمقطع متوسطه
حوزههای تخصصی:
هدف ازاین پژوهش بررسی اثربخشی پرورش تفکر انتقادی بر مهارت های حل مسأله و عزت نفس دانش آموزان و ارائه پیشنهادهایی براساس یافته های پژوهش به روان درمانگران، مشاوران، برنامه ریزان و کارشناسان آموزش و پرورش جهت پرورش تفکر انتقادی در دانش آموزان می باشد.
این پژوهش که به روش آزمایشی انجام شده است و سؤال اصلی آن این است که آیا آموزش تفکر انتقادی به افراد گروه آزمایش، باعث افزایش مهارت های حل مسأله و عزت نفس در آنان می گردد. جامعه آماری پژوهش دانش آموزان دختر دبیرستانی شهرستان کلاله می باشند که روی 80 نفر از کسانی که مایل به شرکت در گروه بودندآزمون های عزت نفس، حل مسأله و تفکر انتقادی اجراگردید و از بین افرادی که نمره پایینی در این سه آزمون کسب کرده بودند (تعداد 30 نفر)، تعداد 22 نفر، به صورت تصادفی انتخاب گردیدند و در دو گروه آزمایش (11 نفر) و کنترل (11 نفر) قرارداده شدند.
افراد گروه آزمایش در10 جلسه 2 ساعتی (هر هفته یک جلسه)، جهت آموزش تفکر انتقادی شرکت نمودند، سپس از هر دو گروه (آزمایش وکنترل) پس آزمون گرفته شد و با استفاده از آزمون t تفاوت میانگین های پیش آزمون و پس آزمون از لحاظ آماری مورد بررسی قرارگرفت. نتایج نشانگر کارایی و اثربخشی عمل آزمایشی بوده است. از مجموع یافته های بدست آمده ازآزمودنی ها و اجرای t همبسته و مستقل نتیجه می شود که فرضیه های پژوهش تأیید شده و به نظر می رسدکه آموزش تفکر انتقادی به افرادگروه آزمایش موجب افزایش میزان عزت نفس و مهارت های حل مسأله آنان شده است.
نقش راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان و تحمل پریشانی در رفتارهای پرخطر دانشجویان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان و تحمل پریشانی در رفتارهای پرخطر دانشجویان صورت گرفت.
مواد و روش ها: در یک طرح همبستگی و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای، از بین دانشجویان دانشکده های مختلف دانشگاه خوارزمی در سال تحصیلی 94-1393، 240 نفر دانشجو (146 نفر دختر و 94 نفر پسر) انتخاب شدند و پرسش نامه راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان ( Cognitive Emotion Regulation Questionnaire یا CERQ ) ، تحمل پریشانی و مقیاس خطرپذیری نوجوانان ایرانی را تکمیل نمودند. داده های حاصل با استفاده از ضریب همبستگی Pearson و تحلیل رگرسیون چندگانه (گام به گام) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: ضرایب همبستگی نشان داد که راهبردهای سازگارانه (پذیرش، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی، ارزیابی مثبت و دیدگاه پذیری) با برخی رفتارهای پرخطر (رانندگی خطرناک، خشونت، سیگار کشیدن، مصرف مواد، مصرف الکل، دوستی با جنس مخالف) رابطه منفی معنی داری داشت. دو راهبرد ناسازگارانه (ملامت دیگران و فاجعه سازی) با رفتارهای پرخطر رانندگی خطرناک، خشونت، سیگار کشیدن، مصرف مواد، رابطه و رفتار جنسی رابطه مثبت معنی داری را نشان داد. بر اساس یافته ها، بین مؤلفه های تحمل پریشانی (تحمل، جذب و ارزیابی) نیز با برخی رفتارهای پرخطر (رانندگی خطرناک، خشونت، سیگار کشیدن، مصرف مواد، رابطه و رفتار جنسی) ارتباط منفی معنی داری مشاهده شد. از بین پنج راهبرد سازگارانه نظم جویی هیجان، به جز راهبرد دیدگاه گیری، هر چهار راهبرد دیگر (تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی، ارزیابی مجدد مثبت و پذیرش) قادر به پیش بینی برخی رفتارهای پرخطر بودند. از بین راهبردهای ناسازگارانه نیز راهبرد فاجعه سازی و ملامت دیگران توانست برخی رفتارهای پرخطر را پیش بینی نماید. همچنین، از بین مؤلفه های تحمل پریشانی، ارزیابی و جذب نقش پیش بینی کنندگی برای برخی از رفتارهای پرخطر را داشتند. در مجموع، از بین سایر متغیرهای پیش بین، دو راهبرد تمرکز مجدد بر برنامه ریزی و ارزیابی مجدد مثبت با تبیین 11/0 درصد از واریانس نمرات خشونت، بالاترین ضریب تبیین را برای رفتارهای پرخطر به خود اختصاص دادند.
نتیجه گیری: راهبردهای نظم جویی شناختی هیجانی و تحمل پریشانی، پیش بینی کننده مهمی در بروز رفتارهای پرخطر در دانشجویان به شمار می روند. بنابراین، در برنامه های آموزشی برای پیشگیری و کاهش رفتارهای پرخطر دانشجویان، باید به راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان و تحمل پریشانی توجه ویژه داشت.
نقش تعدیل کننده خودتنظیم گری در رابطه بین سبک های دلبستگی و شدت اختلال های مصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده مقدمه: نقص و نارسایی در مکانیسم های تنظیم هیجان ها و شناخت ها، سیستم های پردازشی را تحت تأثیر قرار می دهند و فرد را با مشکلات جدی سلامت و اختلال های روان شناختی مواجه می سازند. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تعدیل کننده خودتنظیم گری در رابطه بین سبک های دلبستگی و شدت اختلال های مصرف مواد انجام شد. روش: این پژوهش یک پژوهش اکتشافی از نوع طرح های همبستگی است. جامعه آماری پژوهش، مردان مبتلا به اختلال های مصرف مواد مراجعه کننده به چهار مرکز درمان مصرف مواد در تهران بودند. نمونه این پژوهش شامل 122 بیمار مرد بود که به روش هدفمند و بر حسب مراجعات متوالی به مراکز درمانی انتخاب شدند. از شرکت کنندگان خواسته شد مقیاس سبک های دلبستگی بزرگسال، مقیاس خودتنظیم گری و شاخص شدت اعتیاد را تکمیل کنند. داده های پژوهش با استفاده از روش ها و شاخص های آماری شامل فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره سلسله مراتبی تعدیلی مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که سبک دلبستگی ایمن با خودتنظیم گری رابطه مثبت و با شدت اختلال های مصرف مواد رابطه منفی دارد و سبک های دلبستگی ناایمن (اجتنابی و دوسوگرا) با خودتنظیم گری رابطه منفی و با شدت اختلال های مصرف مواد رابطه مثبت داشتند. نتایج پژوهش همچنین نشان داد که خودتنظیم گری رابطه بین سبک های دلبستگی و شدت اختلال های مصرف مواد را تعدیل می کند. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش، می توان نتیجه گرفت که خودتنظیم گری شدت اختلال های مصرف مواد را تحت تأثیر قرار می دهد.
عوامل مؤثر در خوداثرمندی والدینی مادران کودکان 6-2 ساله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی عوامل مؤثر در خوداثرمندی والدینی مادران کودکان 6-2 ساله است. این مطالعه در زمره مطالعـات توصیفی ـ پس رویدادی قرار دارد. بدین منظور پس از انتخاب خوشه ای چندمرحله ای 15 مهدکودک از سه منطقه شهر تهران، 350 مادر به پرسش های پژوهش پاسخ دادند. از پرسشنامه عزت نفس روزنبرگ، پرسشنامه پیوند والدینی، شاخص استرس والدینی، مقیاس منابع حمایت اجتماعی، پرسشنامه اثرمندی مادرانه و فهرست رفتاری کودکان پیش دبستانی جهت جمع آوری داده ها استفاده شد.
نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد استرس والدینی، مشکلات رفتاری کودک، عزت نفس مادر و خرده مقیاس آشفتگی والدینی در شاخص استرس والدینی، در چهار گام، حدود 32 درصد واریانس خوداثرمندی والدینی مادران را تبیین می کنند. لذا برنامه های آموزشی و پیشگیرانه با در نظر گرفتن این متغیرها می تواند سطح خوداثرمندی در مادران را افزایش داده و از ناسازگاری های بعدی پیشگیری کند.
روش تدریس در هرمنوتیک فلسفی گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"پژوهش حاضر تاثیر عوامل فردی، آموزشی، اجتماعی- فرهنگی، کالبدی و سبک مدیریت (مشارکتی- آمرانه) در شادابی مدارس را بررسی کرده است.
روش پژوهش، توصیفی از نوع پیمایشی و نمونه مورد مطالعه شامل 282 مدیر، مشاور و مربی پرورشی بوده که به صورت تصادفی طبقه ای متناسب با حجم جامعه از مقطع متوسطه دخترانه شهراصفهان انتخاب شده اند. به منظور تجزیه و تحلیل آماری داده ها نیز از روش های آماری t تک متغیره، آزمون F تک متغیری و چند متغیری، تحلیل عاملی و آزمون های تعقیبی مناسب استفاده شده است.
نتایج پژوهش نشان داد که عوامل فردی، آموزشی، اجتماعی- فرهنگی، کالبدی و سبک مدیریت مشارکتی در شادابی مدارس مؤثر بوده و بین نظرات مدیران، مربیان پرورشی و مشاوران دراین زمینه تفاوت معناداری مشاهده شد و تنها در زمینه های عوامل فردی و سبک مدیریت آمرانه تفاوت معناداری مشاهده نشد.
روش های تدریس در تعلیم و تربیت مبحث مهمی را شامل می شود. مقاله حاضر، روش تدریس مبتنی بر پرسشگری در تعلیم و تربیت را با توجه به هرمنوتیک گادامر بررسی می کند. در ابتدا، به تفاوت بین پرسش و توضیح مطلب از دیدگاه گادامر توجه کرده، برخی تفاوت ها و شباهت های بین این دو، مد نظر قرار می گیرد. پس از آن، مفهوم ""سؤال حقیقی"" از نظر گادامر، و امکان طرح چنین پرسشی از سوی معلمان بررسی می شود. سپس، درباره سه ویژگی روش پرسشگری با توجه به هرمنوتیک فلسفی گادامر بحث می شود. این سه ویژگی عبارت از: لاینفک بودن روش از محتوا، فروتنی (اذعان به ناکامل بودن دانسته های فرد) و دوری بودن می باشد.
"
تحلیل کانونی رابطه فرهنگ مدرسه با نیازهای روان شناختی اساسی در میان دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه فرهنگ مدرسه با نیازهای روان شناختی اساسی (خودمختاری، شایستگی و ارتباط) است. بدین منظور، 320 نفر از دانش آموزان پسر دوره متوسطه شهر بابل با استفاده از نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و به مقیاس فرهنگ مدرسه و نیازهای روان شناختی اساسی پاسخ دادند. یافته های به دست آمده با استفاده از روش تحلیل همبستگی بنیادی نشان داد که ابعاد فرهنگ مدرسه رابطه معناداری با برآورده شدن نیازهای روان شناختی دارند. تحلیل کانونی دو مجموعه معنادار بین فرهنگ مدرسه و نیازهای روانی اساسی را نشان داد. در مجموعه اول ابعاد روابط دانش آموزان، روابط دانش آموزان و معلمان، انتظارات هنجاری و فرصت های آموزشی رابطه مثبت و معنا داری با نیازهای شایستگی، خودمختاری و ارتباط داشتند. در مجموعه دوم نیز روابط دانش آموزان پایین و روابط دانش آموزان و معلمان بالا با احساس شایستگی بالا و ارتباط پایین رابطه معنا داری داشت. به طور کلی می توان نتیجه گرفت که در مدارسی که فرهنگ آن ها به روابط دوستانه اعضای آن، وجود اعتماد بین اعضاء و احترام متقابل تأکید دارند و همچنین امنیت و کیفیّت خدمات آموزشی در آن بالا باشد، میزان احساس شایستگی، حس انسجام و خودمختاری در میان دانش آموزان آن مدارس نیز بالا خواهد بود.