فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۸۱ تا ۱٬۵۰۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی مفهوم پیوستگی آگاهی می پردازد و بین سه جنبه آگاهی: حالت، محتوا و جریان آگاهی تمایز قائل می شود. دو مفهوم اصلی پیوستگی مورد بحث قرار می گیرند: پیوستگی معتدل که مقتضی عدم شکاف در جریان آگاهی است، و پیوستگی قوی، که مقتضی یک پیوند پدیداری بین هر گام تجربی است. در این مقاله بحث می شود که به دلیل محدودیت های درون نگری و شواهدی مانند سرکوبِِ چشم پرشی، که در آن پردازش بصری در طول حرکاتِِ سریع چشم سرکوب می شود، پیوستگی قوی اثبات نمی شود. سپس به منظور مقایسه مدل های تجربه های زمانی در تبیین پیوستگی جریان آگاهی، به اجمال مسئله تجربه های زمانی را بررسی می کنیم؛ تجربه ادراکی مستقیم و بی واسطه ما از ویژگی ها و روابط زماناًً ممتد. دو مدل متضاد ارائه می شود: مدل نمای لحظه ای نشان می دهد که ما جهان را در نماهای لحظه ای ایستا تجربه می کنیم و بعداًً توالی و ترتیب را استنتاج می کنیم، در حالی که مدل های حالِِ ظاهری مدعی تجربه ای مستقیم از محتواهای زماناًً ممتد هستند. سپس بر آموزه حال ظاهری متمرکز می شویم، بازه زمانی کوتاه مدتی که می توانیم رویدادهای غیره همزمان را یکپارچه درک کنیم. دو مدل ساختار آن را توضیح می دهند: مدل نگهداشتی که طبقِِ آن، محتوای زماناًً ممتد توسط یک تجربه کوتاه مدت بازنمایی می شود، در حالی که مدل امتدادی پیشنهاد می کند که ساختار زمانی محتوا با ساختار زمانی خود تجربه تطابق دارد. به نظرِِ Dainton ، مدل همپوشانی به طور مؤثر پیوستگیِِ درک شده جریانِِ آگاهی را بر اساس هم آگاهی و همپوشانی اجزای تجربی توضیح می دهد. استدلال می شود که مدلِِ او به اشتباه پیوستگی قوی را مسلّّم فرض کرده است و حتی اگر مفروض او در محلّّ خود باشد، نتیجه ای که می گیرد بحث انگیز است. در نهایت، صرفاًً از منظر پیوستگیِِ آگاهی، مدل های تجربه های زمانی در تبیینِِ آن هم ترازََند.
ارزیابی تعهد به طبیعت گرایی روش شناختی در دیدگاه Daniel Dennett درمورد آگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی میزان تعهد Dennett به طبیعت گرایی روش شناختی در نظریه او درباره آگاهی می پردازد. آگاهی، به عنوان یکی از پیچیده ترین معماهای فلسفی و علمی، همواره محل نزاع میان دیدگاه های طبیعت گرا و غیرطبیعت گرا بوده است. Dennett با ارائه نظریه "پیشنویسهای چندگانه"، رویکردهایی را که آگاهی را تجربه ای واحد و متمرکز می دانند، نقد می کند. او با رد استعاره "تماشاخانه دکارتی"، آگاهی را محصول جریان های موازی و چندگانه در مغز می داند که به طور پیوسته و بدون یک پردازشگر مرکزی در سراسر مغز ویرایش می شوند. همچنین Dennett با انکار جنبه پدیداری آگاهی و تأکید بر توهم بودن این تجربه ها، تلاش می کند نظری های کاملاًً طبیعت گرایانه از آگاهی ارائه دهد. برای ارزیابی دیدگاه Dennett ، ابتدا مروری بر زمینه شکل گیری و تعاریف دقیق طبیعت گرایی روش شناختی و هستی شناختی خواهیم داشت. طبیعت گرایی روش شناختی بر این باور است که تنها روش معتبر برای کسب دانش، استفاده از روش های علوم طبیعی است؛ در حالی که طبیعت گرایی هستی شناختی بیان می کند که تنها موجودات واقعی، آنهایی هستند که در قلمرو امور طبیعی وجود دارند. نکته مهم این است که طبیعت گرایی در مقابل پوزیتیویسم مطرح شده و برخلاف آن، محدودیت ها یا معیارهای پیشینی بر علم تحمیل نمی کند. در عوض، طبیعت گرایی خود را با دستاوردهای علمی تطبیق داده و دامنه متافیزیک را براساس یافته های علمی توسعه داده یا محدود می کند. بنابراین، طبیعت گرایی روش شناختی نوعی اولویت نسبت به طبیعت گرایی هستی شناختی دارد و می توان گفت که هسته اصلی طبیعت گرایی، طبیعت گرایی روش شناختی است. با توجه به این مسأله، Dennett در تبیین آگاهی، برای پایبندی به طبیعت گرایی هستی شناختی، به صورت پیشینی موجودیت Qualia را رد کرده و آن را توهم می داند. به عبارت دیگر قبل از بررسی علمی، Dennett یک معیار متافیزیکیِِ پیشینی اتخاذ می کند که این امر با تعریف و مبنای طبیعت گرایی روش شناختی تعارض دارد. طبیعت گرایی روش شناختی به طور اصولی مستلزم بررسی علمی همه پدیده ها، حتی پدیده ها از جمله آگاهی است. بنابراین، این مقاله استدلال می کند که Dennett به هسته اصلی طبیعت گرایی، که بر پایبندی به رو شهای علمی استوار است، پایبند نیست و نظریه او در نهایت بیشتر به موضعی پوزیتیویستی نزدیک می شود تا یک نظریه کاملاًً طبیعت گرایانه.
ارائه دیدگاه افراد وابسته به مواد بهبودیافته پیرامون دلایل مشارکت یا عدم مشارکت در فعالیت های ورزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۴
۱۸۰-۱۵۷
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به بررسی درک دیدگاه افراد وابسته به مواد بهبودیافته پیرامون دلایل مشارکت یا عدم مشارکت در فعالیت های ورزشی بود. روش: پژوهش حاضر کیفی مبتنی بر روش پیمایشی بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه اعضای انجمن معتادان گمنام در استان البرز بود که بر اساس نمونه گیری گلوله برفی و با استفاده از تکنیک اشباع داده ها 15 نفر انتخاب شدند. جمع آوری داده ها با روش مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته و تحلیل داده ها با استفاده از روش ترکیبی تحلیل موضوعی بازتابی و استقرایی با استفاده از نرم افزار مکس کیودا نسخه ۱۸ انجام گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد 3 مقوله کلی شامل انگیزه درونی، انگیزه بیرونی و بی انگیزگی و ۸ مقوله فرعی شامل سلامتی، عوامل روحی و روانی، تحرک، هیجان ورزشی، احساس طلبی، تعلق اجتماعی، اولویت ها و عدم کارآمدی شناسایی شد. نتیجه گیری: برای افزایش مشارکت ورزشی افراد وابسته به مواد بهبودیافته و در نتیجه کاهش عود مجدد به اعتیاد، نیاز به برنامه ریزی جامع و مدون مسئولان ذی ربط است که عوامل ایجاد انگیزه مانند سلامتی، عوامل روحی و روانی، تحرک، هیجان ورزشی، احساس طلبی و تعلق اجتماعی را تقویت کنند و موانع موجود از جمله اولویت ها و عدم کارآمدی را که باعث بی انگیزگی و عدم مشارکت ورزشی می شوند را برطرف سازند.
تحلیل پدیدارشناسانه پیامدهای روان شناختی طلاق بر خانواده مبدأ: بررسی تجارب والدین زوجین متقاضی طلاق(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: طلاق یک پدیده اجتماعی چند وجهی است که توسط عوامل فردی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی شکل می گیرد. پژوهش حاضر با رویکرد پدیدارشناسی توصیفی به بررسی پیامدهای روان شناختی طلاق بر خانواده مبدأ پرداخته و تجارب والدین زوجین متقاضی طلاق را واکاوی می کند. روش: این پژوهش با استفاده از روش پدیدارشناسی توصیفی انجام شده است. مشارکت کنندگان شامل والدین ۱۲ زوج متقاضی طلاق در شهر یزد بودند که به روش نمونه گیری هدفمند ملاکی انتخاب شدند. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته گردآوری و بر اساس روش تحلیل داده های پدیدارشناسی توصیفی مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که پیامدهای روان شناختی طلاق بر خانواده مبدأ در سه بعد اصلی شامل ۱) تنش های عاطفی (اضطراب، افسردگی و احساس گناه والدین)، ۲) تغییر در تعاملات اجتماعی (کاهش پذیرش اجتماعی و انگ زنی)، و ۳) پیامدهای شناختی-رفتاری (احساس شکست در تربیت فرزند و کاهش اعتماد به نهاد ازدواج) طبقه بندی می شوند. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش بیانگر تأثیرات عمیق طلاق بر والدین زوجین متقاضی طلاق است. این نتایج می تواند برای مشاوران خانواده، سیاست گذاران اجتماعی و برنامه ریزان فرهنگی در راستای کاهش پیامدهای منفی طلاق و ارائه مداخلات حمایتی برای خانواده های درگیر، مفید باشد.
بررسی اثربخشی تصویرسازی ارتباطی بر بهبود تأثیر دلزدگی زناشویی، تعارضات زناشویی، نارضایتی جنسی و رفتارهای فرا زناشویی در زنان متاهل متقاضی طلاق در تهران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
روان پژوهی و مطالعات علوم رفتاری سال ۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
95 - 112
حوزههای تخصصی:
رابطه زناشویی یکی از مهمترین و پایدارترین روابط بین فردی است که زن و شوهر باهدف رسیدن به تعلق خاطر و آرامش ازدواج می کنند؛ دربرخی از موارد زوجین تعلق خاطر و آرامش مورد انتظار خود را از ازدواج به دست نمی آورند و دچار مشکلات می شوند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی تصویرسازی ارتباطی بر بهبود الگوهای ارتباطی زوجین تأثیر، دلزدگی زناشویی، تعارضات زناشویی، نارضایتی جنسی و رفتارهای فرا زناشویی در زنان متاهل متقاضی طلاق در تهران انجام شد. پژوهش حاضر از نوع مطالعات نیمه تجربی بود و جامعه آماری پژوهش را زنان متقاضی طلاق مراجعه کننده به مراکز مشاوره خانواده تهران در منطقه دو در سال 1402 تشکیل دادند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه ی تعارضات زناشویی(براتی و ثنایی، 1375)، مقیاس دلزدگی زناشویی (پاینز، 1966)، پرسش نامه رضایت جنسی (لارسون، 1988) و پرسشنامه نگرش به رفتارهای فرا زناشویی (ویتلی، 2006) بود. بررسی نرمال بودن داده ها با استفاده از آزمون شاپیرو- ویلک، آزمون تحلیل کواریانس در بخش آزمون استنباطی و آزمون تحلیل واریانس استفاده شد. تمامی آنالیزها توسط نرم افزار آماری SPSS نسخه 26 در سطح معناداری05/0 انجام شد. نتایج نشان داد، بین گروه ها در پس آزمون و پیگیری، دلزدگی زناشویی، تعارضات زناشویی، نارضایتی جنسی و رفتارهای فرا زناشویی تفاوت معنی داری وجود داشت(P<0.05) درمان مبتنی بر تصویرسازی ارتباطی در بهبود دلزدگی زناشویی، تعارضات زناشویی، نارضایتی جنسی و رفتارهای فرا زناشویی در زنان متاهل متقاضی طلاق در تهران مؤثر هستند.
اثربخشی مداخله مبتنی بر مدل جامع تجربه زیسته سازگاری بر ابعاد سازگاری دانشگاهی دانشجویان ناسازگار سال اول دانشگاه(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: یکی از سازه های روان شناختی بااهمیت برای موفقیت و ماندگاری دانشجویان در دوره پرچالش سال اول دانشگاه سازگاری است. این پژوهش با این هدف انجام شد که اثربخشی برنامه آموزشی مبتنی بر مدل جامع تجربه زیسته سازگاری را بر ابعاد سازگاری دانشجویان ناسازگار سال اول دانشگاه مورد بررسی قرار دهد. روش ها: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش، کلیه دانشجویان ناسازگار سال اول دانشگاه آزاد بندرعباس در سال تحصیلی 1400-1399 بودند. نمونه شامل 40 نفر از دانشجویان با سازگاری پایین بود که به شیوه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. داده ها با استفاده از پرسش نامه سازگاری دانشجو با دانشگاه (بیکر و سیریک، 1986) گردآوری شد. گروه آزمایش به مدت 18 جلسه 60 دقیقه ای مورد مداخله برنامه آموزشی قرار گرفت و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. یافته ها: نتایج آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره (MANOVA) نشان داد که بین گروه های آزمایش و کنترل در متغیرهای سازگاری تحصیلی، اجتماعی، شخصی-عاطفی و دلبستگی به دانشگاه تفاوت معناداری وجود دارد (0/05>p). همچنین نتایج تحلیل واریانس تک متغیره حاکی از آن بود که همه ابعاد سازگاری دانشجویان گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل بالا بود و این تفاوت ها در مرحله پیگیری 2 ماهه نیز به نفع گروه آزمایشی معنادار بوده اند (0/05>p). نتیجه گیری: با توجه به تأثیر مثبت برنامه مداخله مبتنی بر مدل جامع تجربه زیسته سازگاری بر افزایش ابعاد سازگاری دانشجویان ناسازگار، استفاده از برنامه مداخله ای مذکور جهت کاهش مشکلات سازگاری دانشجویان سال اول پیشنهاد می شود.
اثربخشی احساسات کاربران در طراحی فضاهای باز مجموعه های دانشگاهی با تمرکز بر مهندسی کانسی (نمونه موردی: دانشگاه ملی مهارت واحد دختران بابل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: با توجه به اثرگذاری احساسات کاربران در طراحی فضاهای باز دانشگاهی بر افزایش شوق و انگیزه به یاددهی_یادگیری در دانشجویان و ایجاد حس جاذبه و ماندن در مکان، مطالعه حاضر با هدف، ارائه الگوی بهینه برای طراحیِ سردرب دانشکده های دانشگاه ملی مهارت، از دیدگاه بهره برداران فضا، با رویکرد احساس گرا انجام شده است. روش کار: در این مطالعه پنج طرح، مجموعه سردرب دانشگاهی، توسط جامعه آماری، شامل پنج گروهِ دانشجویان، کارکنان و اساتید دانشکده مورد مطالعه، ساکنان محدوده دانشکده و اساتید معماری شهرستان بابل مورد سنجش قرار گرفت. نمونه آماری به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و جهت ارزیابی از تکنیک مهندسی کانسی، با استفاده از پرسشنامه و به شیوه افتراق معنایی با مقیاس لیکرت 5 درجه ای در نرم افزارSPSS-23 با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته های پژوهش حاکی از آن است که فرم مورب، از نظر مصاحبه شوندگان جهت سردرب دانشگاه ملی مهارت مناسب ارزیابی شده است، همچنین واژه "خاص" از میان تمام واژگان، بیشترین ارتباط معنادار را نسبت به حجم مورب دارد و حجم با فرم قوسی، در میان طرح ها از نظر نمونه آماری نامناسب ارزیابی شده است. نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن است که، طرح با خطوط مورب که حس صعود، پویایی، خلاقیت، کنجکاوی و ... را در مخاطبان القا می نماید، مورد پسند جامعه هدف می باشد و احساسات مخاطبان به واسطه طرح های متفاوت، متغیر خواهد بود؛ از این رو، طراح معمار به منظور موفقیت در طراحی، باید ادراک و احساسات مخاطب را نقشه راه طراحی خود قرار دهد.
مقایسه سبک های اسناد، نگرش های ناکارآمد و طرحواره های ناسازگار اولیه بین افراد سالم و افراد مبتلا به افسردگی اساسی با عود مکرر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ شهریور ۱۴۰۳ شماره ۶ (پیاپی ۹۹)
۲۶۰-۲۵۱
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه سبک های اسنادی، طرحواره های ناسازگار اولیه و نگرش های ناکارآمد بین افراد سالم و افراد مبتلا به افسردگی اساسی با عود مکرر بود. این مطالعه از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری این پژوهش دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه های شهر تهران بوده است. روش نمونه گیری در این پژوهش از نوع غیرتصادفی و هدفمند بود که برای هر گروه 50 نفر در نظرگرفته شد. برای سنجش متغیرهای مدنظر از پرسشنامه افسردگی گلدبرگ(1972)، مقیاس سبک های اسنادی (1984)، طرحواره های یانگ (1998) و پرسشنامه نگرش های ناکارآمد(1978) استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیری یک راهه تجزیه و تحلیل شد. افراد افسرده با عود مکرر در قیاس با افراد سالم در سطح نگرش ناکارآمد و در همه طرحواره ها به طرز معناداری نمرات بالاتری کسب کردند. همچنین در سبک اسناد، افراد سالم به طرز معناداری بیشتر از اسنادهای پایدار و درونی بر وقایع مثبت و افراد افسرده با عود مکرر به طرز معناداری از اسنادهای پایدار، درونی و کلی برای وقایع منفی استفاده می کنند. بنابراین به هدف پیشگیری از عود در افسردگی، پیشنهاد می شود به کارگیری مداخلاتی که ساختارهای آسیب زای یادشده را هدف قرار می دهند، در اولویت قرار گیرد.
اثربخشی بسته آموزشی کاهش دلزدگی زناشویی براساس تجارب زیسته زوجین بر دلزدگی زناشویی زوجین دلزده از زندگی زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ زمستان (اسفند) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۴
۲۷۴-۲۵۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: تمامی ازدواج ها ممکن است به نوعی، دلزدگی را تجربه کنند؛ به طوری که با افکار و تصورات فراوانی درباره جدایی همراه باشد. لذا توجه به اثرات مخرب این پدیده و درمان به موقع آن حائز اهمیت است . هدف: هدف از پژوهش، تأثیر بسته آموزشی کاهش دلزدگی زناشویی بر اساس تجارب زیسته زوجین بر دلزدگی زناشویی زوجین دلزده از زندگی زناشویی است. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی (پس آزمون - پیش آزمون - پیگیری 6 ماهه) بود. شرکت کنندگان 30 زوج با تشخیص دلزدگی زناشویی در سال 1401 بودند که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و گواه قرار گرفتند. ابزار اندازه گیری متغیرها، پرسشنامه دلزدگی زناشویی 20 ماده ای پاینز (2002) بود. سپس شرکت کنندگان گروه آزمایش در 10 جلسه 90 دقیقه ای آموزش گروهی بسته آموزشی کاهش دلزدگی زناشویی که با استفاده از شاخص های پیش بینی کننده دلزدگی زناشویی بر اساس تجارب زیسته زوجین دلزده به روش پدیدارشناسی توسط نویسنده مقاله تدوین شده بود، شرکت کردند. برای تجزیه داده ها از روش تحلیل کوواریانس آمیخته با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 23 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد با توجه به مقدار 48/58 =F برای منبع گروهی در سطح 01/0 P< معنادار و مداخله ی مبتنی بر بسته آموزشی کاهش دلزدگی زناشویی اثربخش بود و با توجه به ضریب اتا، 68 درصد از تغییرات در کوواریانس دلزدگی زناشویی متأثر از رویکرد مداخله ای بود. نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی بسته آموزشی، این بسته مشاوره ای می تواند در مراکز روانشناختی خانواده درمانی و زوج درمانی جهت آموزش زوجین و بهبود تعاملات آنان جهت کاهش دلزدگی زناشویی مورد استفاده قرار گیرد.
An Investigation on the Impact of Sustainability Accounting on the Financial Health of Companies
حوزههای تخصصی:
Financial health has a significant impact on business continuity. Factors affecting financial health are crucial for all companies. Nowadays, in addition to economic factors, social and environmental factors influence the financial health of companies. Therefore, this research aims to investigate the effects of sustainability accounting components on the financial health of manufacturing companies. In terms of aim, the current research was applied. In terms of data collection, the present study was descriptive-survey. The research data was collected through a questionnaire. The population of this study included senior accountants and financial managers of Iranian manufacturing companies. Data analysis was done using structural equation modeling and with the help of SPSS version 26 and SmartPLS version 3 software. The sample size was 172 accountants. According to the research findings, four components of sustainability accounting (i.e., accounting ethics awareness, voluntary accounting proactiveness, transparency accounting mindset, and corporate social responsibility report) affected financial health significantly. On the other hand, the component of human capital disclosure had no significant impact on financial health. In today's business environment, social and environmental issues have a key role in gaining competitive advantage. Therefore, companies should disclose information about their social and environmental performance. This would able them to improve their financial health by increasing sales.
Does organizational ergonomics have impact on workplace burnout?
حوزههای تخصصی:
The objective of this study was to explore the influence of organizational ergonomics on the burnout experienced by administrative personnel at the University of Sistan and Baluchestan, Zahedan, Iran. The utilized research approach was of a descriptive correlation-predictive nature. The study's statistical population included all administrative personnel at the University of Sistan and Baluchestan. The study sample included 130 individuals (54 males and 76 females) chosen through convenience sampling and took part in the research. A questionnaire on burnout and organizational ergonomics was utilized to gather data. The research data were analyzed using the Pearson correlation coefficient and stepwise regression. The correlation coefficient results indicated that the emotional exhaustion sub-scale exhibited a negative and significant correlation with scores in engineering psychology, work physiology, anthropometry, and job biomechanics (p<.05). The depersonalization sub-scale exhibited a negative and significant relationship with scores in engineering psychology, work physiology, and anthropometry (p<.05). However, no notable relationship was found between depersonalization and job biomechanics. The personal accomplishment sub-scale showed a positive and significant relationship with engineering psychology, work physiology, and anthropometry (p<.05). However, there was no notable correlation between the personal accomplishment sub-scale and job biomechanics. The findings from stepwise regression indicated that anthropometric measures accounted for 25.4% of the variance in emotional exhaustion, while work physiology accounted for 11.3% and 12.7% of the variance in depersonalization and personal accomplishment, respectively. It is concluded that appropriate organizational ergonomics leads to enhanced productivity and diminishes occupational stress, particularly job burnout.
اثربخشی برنامه آموزش گروهی شایستگی اجتماعی بر سازگاری اجتماعی و اضطراب دانش آموزان دختر دارای اختلال اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی برنامه آموزش گروهی شایستگی اجتماعی بر سازگاری اجتماعی و اضطراب دانش آموزان دختر دارای اختلال اضطراب اجتماعی انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان 10 تا 12 ساله دختر شهر سنندج بود که جهت انجام خدمات مشاوره به مرکز مشاوره و خدمات روان شناختی ویژه کودکان دارای اختلالات رفتاری و یادگیری در سال 1402 مراجعه کرده بودند. از این جامعه با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 30 نفر انتخاب و به صورت گمارش تصادفی در گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش 16 جلسه 45 دقیقه ای تحت برنامه آموزش شایستگی اجتماعی قرار گرفت. ابزار اندازه گیری در این پژوهش پرسشنامه سازگاری اجتماعی (CSAS، 1993) و اضطراب (SCAS، 1998) بود. تحلیل داده های آماری با استفاده از روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر صورت گرفت. یافته ها نشان داد که بین پیش آزمون و پس آزمون سازگاری اجتماعی و اضطراب در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری در سطح 001/0 وجود داشت و همچنین بین میانگین پس آزمون و پیگیری در گروه آزمایش تفاوت معناداری در سطح 001/0 وجود نداشت و نتایج در دوره پیگیری حفظ شد. براساس نتایج پژوهش می توان گفت برنامه آموزش شایستگی اجتماعی روش مداخله ای مناسبی بر بهبود سازگاری اجتماعی و اضطراب دانش آموزان دختر دارای اختلال اضطراب اجتماعی است.
نقش واسطه ای مهارت های تنظیم هیجانی در ارتباط بین مهارت های اجتماعی با کارکرد های اجرایی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی نقش میانجی مهارت های تنظیم هیجانی در رابطه بین مهارت های اجتماعی با کارکرد های اجرایی دانشجویان انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی_همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانشجویان دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب، در نیمسال اول 1403-1402 بود. به روش نمونه گیری در دسترس، نمونه ای به تعداد 250 نفر انتخاب و در مطالعه شرکت کردند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه کارکردهای اجرایی (EFQ، نجاتی، 1392)، پرسشنامه مهارت های اجتماعی (MESSY، ماتسون و همکاران، 1983) و پرسشنامه تنظیم هیجان (ERQ، گراس و جان، 2003) بودند. داده ها با استفاده از روش تحلیل معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شدند. نتایج تحلیل معادلات ساختاری حاکی از برازش مناسب مدل بود. یافته ها نشان داد که مهارت های اجتماعی هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیر مستقیم از طریق مهارت تنظیم هیجان (سرکوبی) توانستند کارکردهای اجرایی را پیش بینی کنند (۰01/۰p‹). این نتایج نشان می دهد که مهارت های اجتماعی با توجه به نقش مهم مهارت تنظیم هیجان (سرکوبی) می توانند تبیین کننده کارکردهای اجرایی باشند و لزوم توجه به این عوامل در تعامل با یکدیگر در برنامه های ارتقا کارکردهای اجرایی ضروری است.
تبیین روابط علی بین سبک های فرزندپروری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم بر اساس نقش میانجیگر تنظیم شناختی هیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۳۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
477 - 500
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پیشرفت تحصیلی میزان موفقیت فرد در دستیابی به اهداف خاص محیط های آموزشی به ویژه مدرسه را نشان می دهد. روش: پژوهش حاضر به روش همبستگی و با استفاده از تحلیل مسیر انجام شد. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان مشغول به تحصیل در مقطع متوسطه دوم مدارس غیرانتفاعی منطقه 1 آموزش و پرورش تهران در سال 1400-1401 تشکیل می دادند. 240 نفر نمونه به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان طی یک جلسه و به صورت انفرادی به پرسشنامه پیشرفت تحصیلی (Pham & Taylor, 1994) و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (Garnefski & Kraaij, 2006) و والدین آن ها نیز به پرسشنامه فرزندپروری (Baumrind, 1973) پاسخ دادند. داده های بدست آمده از این پژوهش با روش حداکثر درست نمایی در نرم افزار ایموس نسخه ۲۴ تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد ضریب مسیر بین راهبردهای غیرانطباقی تنظیم شناختی (001/0=p، 208/0-=β) و راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی (001/0=p، 306/0=β) و پیشرفت تحصیلی معنادار بود. ضریب مسیر مستقیم بین سبک فرزندپروری سهل گیرانه (001/0=p، 221/0-=β) و مقتدرانه (001/0=p، 303/0=β) با پیشرفت تحصیلی معنادار بود. ضریب مسیر غیرمستقیم بین سبک فرزندپروری سهل گیرانه و پیشرفت تحصیلی با میانجی گری راهبردهای غیرانطباقی تنظیم شناختی هیجان (045/0=p، 028/0-=β) و راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی هیجان (001/0=p، 073/0=β) معنادار بود. نتیجه گیری: راهبردهای تنظیم شناختی هیجان تحت تأثیر سبک های فرزندپروری می تواند پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را تبیین کند.
مقایسه اثربخشی درمان برنامه زمانی پارادوکس و درمان فن آوری واقعیت مجازی بر کانون توجه و نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلال اضطراب اجتماعی اغلب نرخ بهبودی ضعیف تری نسبت به سایر اختلالات اضطرابی دارد. مرور مطالعات پیشین نشان می دهد دو متغیر نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی و کانون توجه (که یکی از پیش بینی کننده های اختلال اضطراب اجتماعی است)، پاسخ ضعیف تری به درمان های معمول روانشناختی می دهند. از جدیدترین رویکردهای جایگزین تلفیقی، درمان برنامه زمانی پارادوکس و درمان فن آوری واقعیت مجازی است، که در مورد مقایسه اثربخشی آن ها در بهبود کانون توجه و کاهش نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی شکاف پژوهشی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان برنامه زمانی پارادوکس و درمان فن آوری واقعیت مجازی بر کانون توجه و نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی افراد مراجعه کننده به مراکز مشاوره و کلینیک های روانشناختی شهر تهران در پاییز و زمستان سال 1401 بود. نمونه آماری نیز شامل 45 نفر از افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی بود که به صورت در دسترس انتخاب شده و در سه گروه 15 نفری (دو گروه آزمایش و یک گروه گواه) گمارش شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه کانون توجه (وودی و همکاران، 1997) و مقیاس اضطراب اجتماعی (کانور و همکاران، 2000) استفاده شد. همچنین درمان برنامه زمانی پارادوکس (بشارت، 1396) در شش جلسه بر روی گروه آزمایش اول و درمان فن آوری واقعیت مجازی در 8 جلسه بر روی گروه آزمایش دوم اجرا شد، اما اعضای گروه گواه هیچ گونه مداخله درمانی دریافت نکردند. تحلیل داده ها نیز با استفاده از آزمون تحلیل چندمتغیری، تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر، آزمون تعقیبی بونفرونی و نرم افزار SPSS-25 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد هر دو درمان برنامه زمانی پارادوکس و فن آوری واقعیت مجازی برکانون توجه و نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی تأثیر معنادار داشتند (0/001 P<). بین اثر بخشی درمان واقعیت مجازی و برنامه زمانی پارادوکس برکانون توجه تفاوت معنادار وجود نداشت، اما بین اثربخشی درمان فن آوری واقعیت مجازی و برنامه زمانی پارادوکس بر نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی تفاوت معنادار وجود داشت؛ بدین صورت که درمان برنامه زمانی پارادوکس در مقایسه با درمان مبتنی بر فن آوری واقعیت مجازی در کاهش نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی اثربخشی بیشتری دارد (0/001 P<). نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر به نظر می رسد درمان برنامه زمانی پارادوکس و درمان مبتنی بر فن آوری واقعیت مجازی می توانند به عنوان رویکرد درمانی منطبق با نیازهای بیماران مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی مورد استفاده قرار گیرند
پرهیز از فعالیت بدنی فرزندان و استرس والدینی در طول همه گیری کووید-19: از دیدگاه والدین سختگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۴
359 - 379
حوزههای تخصصی:
زمینه: رابطه بین سبک فرزندپروری و فعالیت بدنی فرزندان در پژوهش های پیشین به اثبات رسیده است. مطالعات نشان می دهد که والدین سختگیر ممکن است محدودیت بیشتری برای فعالیت بدنی فرزندان خود اعمال کنند.
هدف: این پژوهش با هدف پرهیز از فعالیت بدنی فرزندان و استرس والدین در طول همه گیری کووید-19: از دیدگاه والدین سختگیر انجام شد.
روش: این پژوهش از نظر هدف توصیفی - مقطعی و از نوع همبستگی است، که با استفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه والدین کودکان 7 تا 12 ساله شهر کرمان که در سال تحصیلی 1399 در مقطع ابتدایی مشغول به تحصیل می باشند تشکیل می دهند. در این پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 271 نفر از والدین دانش آموزان مقطع ابتدایی به پرسشنامه های پژوهش پاسخ دادند. برای جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه های استرس، افسردگی و اضطراب (آنتونی و همکاران، 1998) استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار Smart PLS.3 استفاده شد.
یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل نشان داد که آگاهی به طور مستقیم و غیرمستقیم از طریق استرس والدینی و میزان وخامت بر پرهیز از فعالیت بدنی کوکان اثر دارد. نتایج نشان داد که آگاهی از طریق استرس والدینی 40 درصد از واریانس پرهیز از فعالیت بدنی راتبیین می کند. همچنین آگاهی از طریق میزان وخامت 30 درصد از واریانس پرهیز از فعالیت بدنی را تبیین می کند.
نتیجه گیری: بر اساس این نتایج می توان نتیجه گرفت که آگاهی والدینی از طریق وخامت ادراک شده و استرس والدینی می تواند بر پرهیز از فعالیت بدنی فرزندان تأثیرگذار باشد. لذا انجام مداخلات روانشناختی مبتنی بر شواهد بر استرس والدینی و میزان وخامت ادراک شده از بیماری می تواند اثر تعدیل کننده ای داشته باشد.
اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر افسردگی و انعطاف پذیری روانشناختی مادران دارای کودک اوتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۶)
245 - 254
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر افسردگی و انعطاف پذیری روانشناختی مادران دارای فرزند مبتلا به اوتیسم انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون _پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمام مادران مراجعه کننده به مرکز اوتیسم شهر ری در سال 1402 بود. نمونه آماری شامل 30 مادر بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه های افسردگی بک (1979، BDI-II) و انعطاف پذیری روانشناختی دنیس و وندروال (2010، CFI) بود. گروه آزمایشی به مدت 8 جلسه (90 دقیقه ای) تحت درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفتند، در حالی که گروه کنترل در هیچ جلسه ای شرکت نکردند. داده های پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری در سطح معناداری 05/0 تحلیل گردید. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون افسردگی و انعطاف پذیری روانشناختی در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری در سطح 05/0 وجود داشت. در نتیجه می توان روش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی را برای کاهش افسردگی و افزایش انعطاف پذیری مادران دارای کودک اوتیسم به کار برد.
اثربخشی زوج درمانی عقلانی-هیجانی-رفتاری بر بهبود کیفیت زندگی و کاهش فرسودگی زناشویی زنان و مردان متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۵)
69 - 78
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی زوج درمانی عقلانی-هیجانی-رفتاری بر بهبود کیفیت زندگی و کاهش فرسودگی زناشویی زنان و مردان متأهل بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر شامل کلیه ی زنان و مردان متأهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره رازی شهر کرج در سال 1399 بود که از بین آنها 100 نفر به روش نمونه گیری دردسترس و داوطلب انتخاب شدند. سپس از میان این زنان و مردان متاهل، 24 نفر که دارای کیفیت زندگی پایین و فرسودگی زناشویی بالایی بودند، به صورت تصادفی در دو گروه (12 نفر در گروه آزمایش و 12 نفر در گروه کنترل) جایگذاری شدند. ابزارهای سنجش شامل پرسشنامه فرسودگی زناشویی پاینز (1996،CBM ) و فرم کوتاه پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (1996، WHOQOL-BREF) بود. گروه آزمایش طی هفت جلسه ی دو ساعته و هفته ای دو بار تحت مداخله ی مبتنی بر درمان زوج درمانی عقلانی-هیجانی-رفتاری الیس (2010) قرار گرفتند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین پس آزمون کیفیت زندگی و فرسودگی زناشویی در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری در سطح 05/0p< وجود دارد. درنتیجه زوج درمانی عقلانی-هیجانی-رفتاری می تواند به عنوان رویکردی مؤثر برای بهبود کیفیت زناشویی و کاهش فرسودگی زناشویی زنان و مردان متأهل مورد استفاده قرار گیرد.
اثربخشی آموزش همدلی بر احساس شرم و گناه و ترس از صمیمیت زنان دارای دلبستگی ناایمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۵)
201 - 210
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثر بخشی آموزش همدلی بر احساس شرم و گناه و ترس از صمیمیت زنان دارای دلبستگی ناایمن بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه مراجعان زن متأهل مراکز مراقبت از خانواده (طلیعه و ایرانی) وابسته به بهزیستی شهر تهران در سال 1402-1401 بود. حجم نمونه پژوهش شامل 40 زن بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به شیوه تصادفی در دو گروه گمارده شدند (هر گروه 20 نفر). ابزار پژوهش شامل پرسشنامه آمادگی شرم و گناه (GASP) کوهن و همکاران (2011) و ترس از صمیمیت (FIS) دسکاتنر و سلن (1991) بود. گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد، اما گروه آزمایش پژوهش، مداخله همدلی را در طول 8 جلسه 120 دقیقه ای در 8 هفته دریافت کرد. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیری استفاده شد. یافته ها نشان داد که با کنترل پیش آزمون بین میانگین پس آزمون احساس شرم، گناه و ترس از صمیمیت در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری در سطح 01/0 وجود داشت. نتایج نشان داد که آموزش همدلی، احتمالاً درمان کارآمدی برای درمان احساس شرم و گناه و ترس از صمیمیت در زنان دارای دلبستگی ناایمن است.
مدل ساختاری اعتیاد به بازی های آنلاین براساس سیستم های مغزی-رفتاری: نقش میانجی گر همجوشی شناختی و اجتناب تجربه ای
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اعتیاد به بازی های آنلاین یک نگرانی رو به رشد است که میزان شیوع آن در بین نوجوانان و جوانان حدود ۲/۱ تا ۵/۸ درصد برآورد می شود.
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی گر همجوشی شناختی و اجتناب تجربه ای در رابطه سیستم های مغزی رفتاری با اعتیاد به بازی های آنلاین انجام شد.
روش : پژوهش از لحاظ روش در زمره پژوهش های توصیفی- همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه ی آماری شامل کلیه ی دانش آموزان دوره ی اول متوسطه منطقه آموزش و پرورش بستک هرمزگان در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای تعداد ۳۵۰ نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند و به پرسشنامه های سیستم های بازداری/فعال ساز رفتاری (۱۹۹۴)، همجوشی شناختی (۲۰۱۴)، پذیرش و عمل- نسخه دوم (۲۰۱۱) و اعتیاد به بازی های آنلاین (۲۰۰۲) پاسخ دادند. جهت تحلیل داده ها از مدل سازی ساختاری استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که سیستم فعال ساز رفتاری و سیستم بازداری رفتاری به ترتیب با مقدار ضریب ۴۶/۰ و ۴۲/۰ به صورت مستقیم با اعتیاد به بازی های آنلاین ارتباط معناداری دارند (۰۰۱/۰< P). همچنین، سیستم فعال ساز رفتاری و سیستم بازداری رفتاری به ترتیب با مقدار ضریب ۱۷/۰ و ۱۵/۰ با میانجی گری اجتناب تجربه ای و سیستم بازداری رفتاری با مقدار ضریب ۲۱/۰ با میانجی گری همجوشی شناختی به صورت غیرمستقیم با اعتیاد به بازی های آنلاین ارتباط معناداری دارند(۰۰۱/۰< P).
نتیجه گیری: متخصصان به منظور کاهش اعتیاد به بازی های آنلاین باید از یک سو جهت شناسایی حساسیت سیستم های بازداری/فعال ساز رفتاری، رگه های شخصیتی را مورد ارزیابی قرار داده و از سوی دیگر ضمن چالش های شناختی و گذشته نگر به دنبال کاهش سوءگیری های شناختی باشند.