فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۹۲۱ تا ۱٬۹۴۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۴
257-278
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بر سلامت اجتماعی به عنوان یکی از ابعاد کلیدی سلامت، نقش مهمی در آسایش افراد و جامعه ایفاء می کند. تحقیق در این حوزه نیازمند داشتن ابزارهایی متناسب با جامعه ایرانی و دارای روایی و پایایی مناسب است. این پژوهش با هدف ساخت و رواسازی فرم کوتاه پرسشنامه سلامت اجتماعی انجام شده است. روش: این مطالعه از نوع تحلیل ثانویه بود که داده های آن بخشی از تحقیق کشوری در 31 استان بوده است. حجم نمونه 60853 نفر بود. روش نمونه گیری به صورت خوشه ای چندمرحله ای بود که از هر استان 3 شهر انتخاب و طی چندمرحله متناسب با ترکیب سنی و جنسی پاسخگویان انتخاب شدند. مخزن اولیه گویه ها بر اساس مطالعات قبلی با 40 گویه طراحی و روایی محتوای آن توسط ده نفر از صاحبنظران مورد تأیید قرار گرفت و تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS و با روش تحلیل عاملی اکتشافی (EFA) انجام شد. یافته ها: از مجموع گویه های اولیه بعد از انجام تحلیل عاملی اکتشافی، 16 گویه در مدل باقی ماندند که روی 4 عامل مسئولیت پذیری اجتماعی، اعتماد اجتماعی، مشارکت سیاسی و حمایت سازمانی بار شدند. این 4 عامل درمجموع 69.38 درصد از واریانس کل سازه را تبیین می کنند. همچنین همخوانی درونی سؤالات پرسشنامه با ضریب آلفای کرونباخ 0.88 نیز تأیید شد. بحث: حجم و تنوع پاسخگویان، مقیاس ملی، نتایج مطلوب روایی و پایایی، متناسب بودن با فرهنگ ایرانی و تعداد مناسب سؤالات پرسشنامه نسبت به پرسشنامه های قبلی، آن را به ابزار مناسبی برای سنجش سلامت اجتماعی در سطح فردی تبدیل کرده است.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش/ تعهد و آموزش تنظیم عاطفه بر بدتنظیمی هیجانی و افسردگی در افراد مبتلا به صرع(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
73 - 88
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی مقایسه اثربخشی درمان پذیرش/تعهد و آموزش تنظیم عاطفه بر بدتنظیمی هیجانی و افسردگی در افراد مبتلا به صرع بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل همراه با مرحله پیگیری 2 ماهه بود. جامعه آماری کلیه افراد مبتلا به صرع مراجعه کننده به انجمن صرع شهر تهران در سال 1402 بودند. از این تعداد، 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و سپس در 2 گروه آزمایش و 1 گروه کنترل جایگزین شدند. مقیاس بدتنظیمی هیجانی و افسردگی اجرا شد. سپس، درمان پذیرش/ تعهد با گروه آزمایش 1 و آموزش تنظیم عاطفه با گروه آزمایش 2 به صورت گروهی و هر کدام 8 جلسه 90 دقیقه ا ی هر هفته یک جلسه اجرا شد. پس آزمون پس از مداخله و مرحله پیگیری 2 ماه بعد اجرا گردید. داده ها با تحلیل واریانس مکرر تحلیل شد. نتایج نشان داد هر دو مداخله نسبت به گروه کنترل اثربخشی معناداری داشته است و آموزش تنظیم عاطفه اثربخشی بیشتری داشت. می توان گفت که آموزش تنظیم عاطفه و درمان پذیرش/تعهد می توانند به عنوان شیوه های مناسب برای افراد مبتلا به صرع به کار برده شوند و تقدم استفاده با آموزش تنظیم عاطفه است.
مقایسه تأثیر تحریک الکتریکی مستقیم مغز از روی جمجمه و روان نمایشگری بر آشفتگی روان شناختی در نوجوانان دارای ضربه های مغزی خفیف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: ضربه مغزی آسیب زا با شیوع بالا از مهم ترین علل ناتوانی های طولانی مدت محسوب می شود. هدف این مطالعه مقایسه اثربخشی تحریک الکتریکی مستقیم مغز از روی جمجمه(tDCS) و روان نمایشگری بر آشفتگی روان شناختی در نوجوانان دارای ضربه های مغزی خفیف (mTBI) بود. روش کار: روش این پژوهش از نوع آزمایشی و با طرح پیش آزمون_پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. از بین تمامی نوجوانان دارای آسیب مغزی خفیف که در نیمه دوم سال 1401 به بیمارستان فاطمی شهر اردبیل مراجعه کرده بودند، با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 45 نفر که در مقیاس کمای گلاسکو نمره 15-13 کسب کرده بودند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 15 نفره ( دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-21) Lovibond و Lovibond (1995) استفاده شد. داده های به دست آمده با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیری (مانکوا) در فضای نرم افزار SPSS نسخه 25 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: یافته های به دست آمده از تحلیل کوواریانس حاکی از تفاوت معنادار بین گروه ها در مراحل پس آزمون وپیش آزمون بود. هر دو روش مداخله موجب کاهش آشفتگی روان شناختی نوجوانان شدند. هم چنین بین میزان نمرات آشفتگی روان شناختی گروه آزمایش تحریک فرا جمجمه ای مغز با گروه روان نمایشگری تفاوت معنا دار وجود نداشت. نتیجه گیری: با توجه به نتایج مطالعه حاضر، مداخله های درمانی تحریک الکتریکی مستقیم مغز از روی جمجمه و روان نمایشگری به عنوان شیوه های مکمل در درمان نوجوانان دارای آسیب های مغزی خفیف توصیه می شود.
اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اهمال کاری و خود ناتوان سازی دانش آموزان درگیر اُفت تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ فروردین ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۴)
171 - 180
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اهمال کاری و خود ناتوان سازی دانش آموزان درگیر اُفت تحصیلی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، دانش آموزان پسر مقطع متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 1400-1399 که دچار افت تحصیلی شده بودند. 30 دانش آموز با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به تصادف در گروه های آزمایش و گواه، جایگزین شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه اهمال کاری تحصیلی (APQ) سولومون و راثبلوم (۱۹۸۴) و پرسشنامه خودناتوان سازی تحصیلی (ASHQ) جونز و رودوالت (1982) استفاده شد. شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در 8 جلسه 60 دقیقه ای (هفته ای دو جلسه) برای گروه آزمایش ارائه شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. نتایج نشان داد شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اهمال کاری تحصیلی (544/28=F؛ 001/0=P) و خودناتوان سازی تحصیلی (534/11=F؛ 001/0=P) تأثیر معناداری دارد. بنابراین، استفاده از شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی به منظور بهبود اهمال کاری و خودناتوان سازی دانش آموزان دارای افت تحصیلی مؤثر می باشد.
اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت بر بهبود تبعیت از درمان و چربی خون (کلسترول، تری گلیسیرید، LDL و HDL) در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵۰)
77 - 96
حوزههای تخصصی:
مقدمه: دیابت نوع 2 گونه ای اختلال سوخت و سازی مزمن است که عامل بسیاری از مرگ و میرهای حال حاضر جهان بشمار می رود. هدف مطالعه حاضر بررسی اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت بر بهبود تبعیت از درمان و چربی خون (کلسترول، تری گلیسیرید، LDL وHDL) در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 بود.
روش: این مطالعه نیمه آزمایشی با گروه گواه و طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به مرکز تحقیقات غدد و متابولیسم اصفهان در پاییز سال 1400 بودند که 46 نفر آنان به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به طور تصادفی در دو گروه گواه (23 نفر در هر گروه) قرار گرفتند. اعضای گروه آزمایش تحت هشت جلسه درمان متمرکز بر شفقت (دو جلسه 90 دقیقه ای در هفته) و گروه گواه در انتظار مداخله آموزشی قرار گرفتند. پرسشنامه تبعیت از درمان مدانلو (1392) و نیز ارزیابی چربی خون توسط پزشک متخصص برای هر دو گروه در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه انجام شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط بین- درون آزمودنی ها (تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر) در نسخه 24 نرم افزارSPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: یافته ها حاکی از بهبود تبعیت از درمان (132/36=F و001/0=P) و متعادل شدن سطوح چربی خون (تری گلیسرید، کلسترول، LDL و(HDL گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه و همچنین پایداری نتایج در مرحله پیگیری (306/70=F و001/0=P) بود.
نتیجه گیری: درمان متمرکز بر شفقت با بهره گیری از فنونی مانند صندلی خالی و نوشتن نامه های شفقت آمیز دارای کارایی بالینی مناسبی برای بهبود تبعیت از درمان و متعادل کردن چربی خون در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 به شمار می رود.
روابط ساختاری باورهای شناختی- وسواسی با نشانه های اختلال وسواسی- جبری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۵
87 - 98
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه ساختاری باورهای شناختی- وسواسی با نشانه های اختلال وسواسی–جبری بود. این پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی بود. از جامعه دانشجویان دانشگاه تبریز تعداد 315 نفر به شیوه تصادفی خوشه ای انتخاب و به پرسشنامه باورهای وسواسی (OCCWG) و پرسشنامه بازنگری شده وسواسی– اجباری (OCI-R) فوآ و همکاران پاسخ دادند. تحلیل داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد 1) اثر احساس مسئولیت بیش از حد بر علایم وسواس وارسی (0/25) و وسواس فکری (0/27) معنی دار است. 2) اثر ارزیابی بیش از حد خطر بر علایم وسواس وارسی (0/32) و وسواس فکری (0/13) معنی دار است. 3) اثر ناتوانی در تحمل شرایط ابهام بر علائم وسواس وارسی (0/12) معنی دار است. 4) اثر اهمیت افکار بر علائم وسواس وارسی (0/18) و وسواس فکری (0/32) معنی دار است. 5) اثرکنترل افکار بر علائم وسواس فکری و وسواس تقارن/نظم معنی دار است (0/05>p). این یافته ها تلویحات عملی در مداخلات بالینی دارد که مورد بحث واقع شده اند.
برازش روابط علّی- ساختاری هوش موفق با خردمندی با میانجی گری هوش موسیقیایی در نوازندگان پیانو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی هوش موسیقایی در رابطه بین هوش موفق با خردمندی در نوازندگان پیانو بود.
روش: مطالعه حاضر از نوع همبستگی بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل نوازندگان پیانو شهر اراک در سال 1402 بود. حجم نمونه بر اساس مدل کلاین (2023) و با روش نمونه گیری در دسترس (شیوه آنلاین) 300 نفر انتخاب شد. ابزار گردآوری داده های پژوهش شامل مقیاس کوتاه شده خردمندی سن دیگو توماس و همکاران (2022)، پرسشنامه هوش موفق گریگورنکو و استرنبرگ (2002) و پرسشنامه هوش های چندگانه گاردنر (1983) بود. تحلیل آماری داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و AMOS نسخه 28 انجام گرفت.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که اثرات مستقیم هوش موفق و هوش موسیقایی بر خردمندی معنادار بود. همچنین نتایج نشان داد که هوش موسیقایی در رابطه بین هوش موفق با خردمندی نقش میانجی و معنادار دارد. همچنین مدل نهایی پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود (071/0=RMSEA و 05/0>p) و 90 درصد خردمندی به وسیله هوش موفق با نقش میانجی خردمندی تبیین می شود.
نتیجه گیری: بنابراین خردمندی نوازندگان پیانو می تواند، متأثر از هوش موفق و هوش موسیقایی آنان باشد. لذا نتیجه گیری می شود که هوش موسیقایی شامل جنبه های تحلیلی، آفریننده، عملی و مبتنی بر خردمندی است و این ویژگی های شناختی سطح بالاتر هم برای آهنگسازی و هم برای اجرای موسیقی کاربرد دارند و می توانند برای درک و دانش موسیقایی در نوازندگان پیانو نیز کاربرد داشته باشند.
رابطه تجارب آسیب زای دوران کودکی و قلدری سایبری با نقش میانجی صفات سه گانه تاریک در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سلامت روان کودک دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
31 - 46
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: قلدری سایبری از آسیب پذیرترین نوع قلدری در نوجوانان است که ممکن است ناشی از تجارب آسیب زای کودکی و صفات سه گانه تاریک شخصیت آنان باشد. از این رو پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه تجارب آسیب زای دوران کودکی و قلدری سایبری با نقش میانجی صفات سه گانه تاریک در نوجوانان انجام شد. روش: روش پژوهش از نوع مطالعات همبستگی با الگویابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری تمامی دانش آموزان پسر مقطع متوسطه یکم و دوم ناحیه یک شهر رشت در سال تحصیلی 1402-1401 بود. نمونه اولیه 480 نفر و به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند که بعد از حذف نمونه های مخدوش، تعداد 380 نمونه به عنوان نمونه نهایی در نظر گرفته شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه تجربه قلدری – قربانی سایبری (آنتیادو و همکاران، 2016)، پرسشنامه ترومای دوران کودکی (برنستاین و همکاران، 1994) و مقیاس شخصیت تاریک (جانسون و وبستر ، 2010) بودند. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از روش تحلیل معادلات ساختاری و نرم افزارهای SPSS22 و Amos24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان دهنده برازش مطلوب مدل پیشنهادی بوده است. یافته ها نشان داد تجارب آسیب زای دوران کودکی بر قلدری سایبری (583/0= β) و صفات سه گانه تاریک (714/0= β) و صفات سه گانه تاریک بر قلدری سایبری (318/0= β) اثر مستقیم دارد (05/0>P). همچنین نقش میانجی صفات سه گانه تاریک بین تجارب آسیب زای دوران کودکی و قلدری سایبری (227/0=β) معنادار شد (05/0>P). نتیجه گیری: به طورکلی می توان نتیجه گرفت افراد آسیب دیده در دوران کودکی مستعد قلدری سایبری در فضای مجازی هستند که صفات سه گانه تاریک شخصیت نیز نقش معناداری در پیش بینی قلدری سایبری در نوجوانان دارد.
اثربخشی درمان شناختی-رفتاری بر سلامت روان کودکان و نوجوانان با اختلال طیف اوتیسم: مطالعه مروری نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال طیف اوتیسم وضعیتی عصبی-تحولی پیچیده است که بر روابط، رفتارها، و تعاملات اجتماعی کودکان تأثیر می گذارد. کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم اغلب با مشکلات سلامت روان مانند اضطراب و افسردگی مواجه می شوند که می تواند کیفیت زندگی و عملکرد روزانه آنها را تحت تأثیر قرار دهد. هدف این پژوهش تعیین اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر سلامت روان کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم از طریق مرور نظام مند پژوهش های موجود بود. روش: از طریق مطالعه مروری نظام مند، تمامی مقالات منتخب با توجه به کلمات کلیدی اختلال طیف اوتیسم، درمان شناختی-رفتاری، اضطراب، افسردگی، سلامت روان، کودکان و نوجوانان در پایگاه های اطلاعاتی خارجی گوگل اسکالر، پاب مد، پروکوئست، امبیس، سایک اینفو، و اسکوپوس در دامنه سال های 2009 (از ماه سمپتامر) تا 2024 (تا ماه آگوست) و اطلاعات مورد نظر جهت دستیابی به هدف پژوهش، توسط نویسندگان پژوهش ارزیابی شد. 894 مقاله منتشرشده انگلیسی، با در نظر گرفتن معیارهای ورود و ارزیابی کیفیت با استفاده از الگوی پریزما بررسی شدند. سپس بر اساس ارزیابی کیفی نهایی، 27 مقاله انتخاب و در راستای پاسخگویی به سوالات پژوهش مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها: از میان 894 مقاله پیرامون اثربخشی درمان شناختی-رفتاری بر سلامت روان کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم در انتها 27 مطالعه مورد بررسی قرار گرفتند که شامل 625 کودک و نوجوان از کشورهای مختلف بود. نتایج نشان دادند که درمان شناختی-رفتاری به ویژه در کاهش علائم اضطراب و بهبود کیفیت زندگی مؤثر است. همچنین این درمان به بهبود مشکلاتی مانند بی خوابی و رفتارهای وسواسی نیز کمک کرده است. این نتایج تأکید بر موفقیت درمان شناختی-رفتاری در مدیریت مشکلات روانی در سطح بین المللی دارند. نتیجه گیری: این مطالعه تأکید می کند که درمان شناختی-رفتاری می تواند به عنوان روشی مؤثر در مدیریت علائم روانی مرتبط با اختلال طیف اوتیسم مورد استفاده قرار گیرد و نیاز به پژوهش های بیشتر برای بررسی اثرات بلندمدت و تطابق این درمان با گروه های مختلف سنی و نوع اختلالات را تصریح می کند.
اثربخشی درمان شناختی-رفتاری یکپارچه شده با ذهن آگاهی بر سرسختی روانشناختی و بهزیستی اجتماعی زنان سرپرست خانوار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: زنان سرپرست خانوار در زندگی خود مشکلات متعددی را در حوزه سرسختی روانشناختی، بهزیستی اجتماعی تجربه میکنند، بر این اساس هدف از پژوهش حاضر اثربخشی درمان شناختی رفتاری یکپارچه شده با ذهن آگاهی بر سرسختی روانشناختی و بهزیستی اجتماعی زنان سرپرست خانوار بود. مواد و روشها: روش پژوهش حاضر آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه همراه با دوره پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی زنان سرپرست خانوار شهر اصفهان تشکیل میدادند که در سال 1402 در این شهر سکونت داشتند. در این مطالعه تعداد ۳۰ زن سرپرست خانوار با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین گردیدند. افراد شرکت کننده در دو گروه در سه مرحله به تکمیل پرسشنامهها پرداختند. در پژوهش حاضر افراد گروه آزمایش۸ جلسه تحت مداخله قرار گرفتند اما گروه گواه مداخله دریافت نکرد. در پایان نیز داده با تجزیه و تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل دادهها نشان داد درمان شناختی رفتاری یکپارچه شده با ذهن آگاهی بر افزایش سرسختی روانشناختی و بهزیستی اجتماعی تاثیر معناداری داشته است (05/0>p). همچنین در مرحله پیگیری نیز تاثیر معنادار این روش درمانی بر سرسختی روانشناختی و بهزیستی اجتماعی تدوام داشته است (05/0>p). نتیجهگیری: از نتایج پژوهش میتوان نتیجه گرفت که درمان شناختی رفتاری یکپارچه شده با ذهن آگاهی باعث افزایش سرسختی روانشناختی و بهزیستی اجتماعی زنان سرپرست خانوار شده است، از این رو روانشناسان و مشاوران میتوانند برای افزایش سرسختی روانشناختی و بهزیستی اجتماعی زنان سرپرست خانوار از تکنیک های این رویکرد درمانی استفاده کنند.
شناسایی عوامل پیشران کلیدی تأثیرگذار بر همکاری های علمی بین المللی در آموزش عالی کشور از دیدگاه مدیران بخش بین الملل دانشگاه ها(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
چکیده مقدمه: امروزه توسعه فعالیت های علمی بین المللی به یکی از دغدغه های اصلی دانشگاه های برتر جهان در راستای افزایش اعتبار، کیفیت، درآمدزایی و برندسازی تبدیل شده است. لذا پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل پیشران کلیدی تأثیرگذار بر همکاری های علمی بین المللی در آموزش عالی کشور از دیدگاه مدیران بخش بین الملل و صاحب نظران این حوزه انجام شد است. روش ها: پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی و با رویکرد کیفی انجام شده است. گروه هدف پژوهش حاضر مدیران بخش بین الملل دانشگاه های دولتی کشور و صاحب نظران این حوزه بود. مشارکت کنندگان در پژوهش 14 نفر از مدیران بخش بین الملل دانشگاه های دولتی و 4 نفر از صاحب نظران این حوزه بود که با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته داده های پژوهش از آنها جمع آوری گردید و جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون استفاده شد. نتایج: پس از تجزیه و تحلیل داده های حاصل از مصاحبه، مجموع کدهای آزاد استخراج شده از محتوای مصاحبه ها 149 کد بود که در 12 مفهوم مشابه طبقه بندی و در نهایت عوامل پیشران کلیدی تاثیر گذار بر گسترش همکاری های علمی بین المللی در آموزش عالی در 5 تم اصلی شامل عوامل: اقتصادی، سیای، فرهنگی و ارزشی، فناوری و محیطی دسته بندی شدند. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که برای ارتقا و تقویت همکاری های علمی بین المللی دانشگاه ها آگاهی از بافتارهای اجتماعی جامعه ای که دانشگاه در آن قرار گرفته ضروری است. زیرا که ارتباط میان دانشگاه و جامعه ای که در آن قرار گرفته، ارتباطی متقابل و مشارکتی است و پیشران های کلیدی نقش تاثیرگذاری در ارتقای همکاری های علمی بین المللی در آموزش عالی دارند.
برسی ابعاد میزان احساس ارزشمندی و سلامت روان والدین بر روی آینده شغلی فرزندان
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
90 - 96
حوزههای تخصصی:
ارتباط بین احساس ارزشمندی و سلامت روان والدین و رابطه آن با آینده شغلی فرزندان زمینه ای است که در مطالعات روانشناسی اجتماعی و تربیتی بسیار مورد توجه قرار گرفته است. احساس خوب بودن و ارزشمندی والدین از دید فرزندان تاثیر بسیار زیادی بر روی توانایی های روانی و انگیزشی فرزندان خود دارد. علاوه بر این، سلامت روان والدین نقش دیگری را در پیشرفت و موفقیت فرزندان در زندگی شغلی خود ایفا می کند. در این مقاله قصد داریم به بررسی این موضوعات، ارتباط بین احساس ارزشمندی و سلامت روان والدین و تاثیر آن بر آینده شغلی فرزندان پرداخته و نتایج مطالعات روانشناسی و تحقیقات مرتبط را بررسی کنیم.
همبستگی کانونی صفات شخصیتی و بهزیستی اجتماعی در سرآغاز جوانی
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی همبستگی کانونی صفات شخصیتی و بهزیستی اجتماعی در دانشجویان انجام شد. طرح پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی بوده و از تحلیل همبستگی کانونی برای بررسی روابط میان متغیرها استفاده می کرد. جامعه آماری پژوهش را دانشجویان دوره کارشناسی یکی از موسسات آموزش عالی شهر مشهد تشکیل می دادند. یک نمونه 200 نفری از دانشجویان با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت الکترونیکی به پرسشنامه ها پاسخ دادند. گردآوری داده ها با سیاهه شخصیت 10 سوالی (TIPI) و فرم کوتاه مقیاس بهزیستی اجتماعی(SWS-SF) صورت گرفت. از ضریب همبستگی پیرسون و همبستگی کانونی برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج نشان داد که همبستگی میان صفات شخصیتی و بهزیستی اجتماعی برابر با 0/67=r است. مجذور همبستگی نیز برابر با 0/45 =R2 بود و نشان داد که با آگاهی از صفات شخصیتی، 45 درصد از تغییرات بهزیستی اجتماعی قابل پیش بینی است. یافته های این پژوهش بر این نکته صحه گذاشتند که بهزیستی اجتماعی، از صفات شخصیتی افراد اثر می پذیرد و لازم است در تفسیر ادراک بهزیستی اجتماعی به صفات شخصیتی افراد توجه داشت.
تبیین مدل اثر متقابل جامعه و برندها مبتنی بر نظریه فرهنگی- اجتماعی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تعاملات بین جامعه و برند می تواند نقش اساسی در نگرش و رفتار جامعه نسبت به برند داشته باشد. هدف: هدف از انجام این مطالعه، تبیین مدل اثر متقابل جامعه و برندهای ورزشی باشگاه های لیگ برتر فوتبال مبتنی بر نظریه فرهنگی اجتماعی بود. روش: این تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نوع کیفی با ماهیتی اکتشافی بود. در این پژوهش مصاحبه های نیمه ساختارمند با 17 نفر از فعالان و اساتید مدیریت و مدیریت ورزشی و بازیکنان مطرح فوتبال که به روش های قضاوتی و هدفمند با استفاده از تکنیک گلوله برفی انتخاب شدند، انجام شد. سپس از روش کدگذاری مضامین به دسته بندی و تحلیل مصاحبه ها پرداخته شد. یافته ها: مولفه های اثرگذار جامعه بر برند ورزشی شامل عوامل فرهنگی (بستری، بازدارنده، حمایتی، فرهنگ پایداری، فرهنگ خرید، مذهبی و قومیتی) و عوامل اجتماعی (طبقات اجتماعی، ویژگی جمعیت شناختی، پویایی جامعه، تغییرات اجتماعی و همسویی اجتماعی) و مولفه های اثرگذار برند ورزشی بر جامعه شامل فرهنگ سازی خاموش (الگوسازی، اهداف سیاسی و فرهنگ برند)، عوامل روان شناختی- اجتماعی (اجتماعی سازی، وحدت و انسجام اجتماعی، تکریم ارزش ها و کاهش ناهنجاری، حمایت از قشر ضعیف جامعه و رفاه و نشاط اجتماعی) و فاکتورهای موثر برند (اصالت برند، میزان خدمات رسانی، کیفیت و قیمت و سطح رویداد ورزشی) بود. نتیجه گیری: جامعه و برندهای ورزشی فوتبال به شیوه های مختلفی با یکدیگر در تعامل هستند، بنابراین پیشنهاد می شود مدیران مربوطه در ایجاد برند ورزشی خود به عوامل مؤثر شناسایی شده در پژوهش حاضر، توجه ویژه ای داشته باشند.
مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و درمان هیجان مدار بر دلزدگی زناشویی زوجین
حوزههای تخصصی:
مقدمه: یکی از مهم ترین مشکلات در زندگی زوجین دلزدگی زناشویی است. به کارگیری مداخلات آموزشی و درمانی متعددی برای بهتر کردن زندگی زناشویی پیشنهاد شده که از آن جمله می توان به درمان هیجان مدار و طرحواره درمانی اشاره کرد. هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین تفاوت اثربخشی درمان هیجان مدار و طرحواره درمانی بر دلزدگی زناشویی در زوجین بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمام زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره و رواندرمانی شهر تهران با شکایت تعارض های زناشویی در تابستان و پاییز سال 1402 بودند که از میان آنها 16 زوج (32 نفر) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی و با همگن سازی در دو گروه به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و گواه قرار گرفتند. جهت پیش آزمون، پس آزمون- پیگیری شرکت کننده ها به مقیاس دلزدگی زناشویی کایزر (1996) پاسخ دادند. پس از 12 جلسه طرحواره درمانی و 12 جلسه درمان هیجان مدار، در پژوهش حاضر جهت تحلیل داده ها از روش آماری "تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر" و نرم افزار SPSS-22 استفاده شد. یافته ها: نتایج حاکی از اثربخشی که طرحواره درمانی و درمان هیجان مدار بر دلزدگی زناشویی در گروه های مداخله و تداوم این اثرات در مرحله پیگیری بود (05/0>P). نتیجه گیری: نتایج نشان داد درمان هیجان مدار و طرحواره درمانی هر دو به یک اندازه بر دلزدگی زناشویی در زوجین مؤثر بودند. پیشنهاد می شود طرحواره درمانی و درمان هیجان مدار در برنامه های آموزشی زوج ها و خانواده درمانی گنجانده شود.
اثربخشی آموزش مفاهیم طرحواره درمانی بر اجتناب شناختی و تحمل ابهام نوجوانان دارای علائم اختلال وسواسی- جبری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش مفاهیم طرحواره درمانی بر اجتناب شناختی و تحمل ابهام در نوجوانان با علائم اختلال وسواسی-جبری بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_ پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی افراد دارای اختلال وسواسی- جبری مراجعه کننده به مراکز مشاوره و روانشناسی شهر سنندج در سال 1402 بود که بر اساس روش نمونه گیری هدفمند تعداد 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) جایگزین شدند. ابزار اندازه گیری مقیاس استاندارد وسواس فکری عملی (Y-BOCS-BDD) ییل براون (1989)، اجتناب شناختی (CAQ) سکستون و دوگاس (2004) و تحمل ابهام (IUS) فریستون و همکاران (1994) بود. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای و به مدت 4 هفته متوالی (هر هفته 2 جلسه) تحت آموزش مفاهیم طرحواره درمانی قرار گرفت و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. تحلیل داده های آماری با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر صورت گرفت. نتایج نشان داد که تفاوت بین مرحله پیش آزمون و پس آزمون اجتناب شناختی (001/0P<) و پیش آزمون پیگیری (001/0P<) معنادار بود. همچنین تفاوت بین مرحله پیش آزمون و پس آزمون تحمل ابهام (001/0P<) و پیش آزمون پیگیری (001/0P<) معنادار بود؛ که نشان دهنده اثربخشی مداخله پژوهش در این متغیر ها است؛ بنابراین با استفاده از آموزش طرحواره درمانی می توان می توان به کاهش اجتناب شناختی و افزایش تحمل ابهام در نوجوانان با علائم اختلال وسواسی-جبری کمک شایانی کرد.
بررسی اثربخشی درمان راه حل مدار بر خودکارآمدی و اضطراب اجتماعی نوجوانان کم بینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۳شماره ۴ (پیاپی ۷۲)
170 - 193
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان راه حل مدار بر خودکارآمدی و اضطراب اجتماعی نوجوانان کم بینا انجام شد. این پژوهش، یک مطالعه شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. روش: جامعه آماری شامل همه نوجوانان کم بینا شهر یاسوج می شد که ۲0 نفر از آن ها به روش نمونه گیری در دسترس از مدرسه شقایق انتخاب شدند. آن ها با روش تصادفی به دو گروه ۱۰ نفری تقسیم و در یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش در 8 جلسه در درمان راه حل مدار شرکت کردند در حالی که گروه کنترل در این جلسات شرکت نکردند. آزمودنی ها با استفاده از مقیاس خودکارآمدی اجتماعی اسمیت و بتز و مقیاس اضطراب اجتماعی لیبویتز در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مختلط در نسخه 26 نرم افزار SPSS تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که خودکارآمدی و اضطراب اجتماعی گروه آزمایش در مراحل پس آزمون و پیگیری به طور معناداری به ترتیب بیشتر و کمتر از گروه کنترل بود (001/0P=)، در حالی که بین مراحل پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0<P). نتیجه گیری: با توجه به این که درمان راه حل مدار سبب بهبود خودکارآمدی و اضطراب اجتماعی نوجوانان کم بینا در مراحل پس آزمون و پیگیری شد. بنابراین، برنامه ریزی برای آموزش درمان راه حل مدار نقش مهمی در بهبود خودکارآمدی و اضطراب اجتماعی نوجوانان کم بینا دارد.
نقش خودپنداره و بهزیستی مدرسه در میزان خشم دانش آموزان پسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی خشم پسران نوجوان بر اساس خودپنداره و بهزیستی مدرسه انجام شد. روش: حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران حدود 170 نفر بود که در نیم سال نخست تحصیلی 1402-1401 انتخاب شدند. جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی، بهزیستی مدرسه کاپلان و ماهر (1999)، مقیاس خودپنداره کودکان پیرز-هریس (1969) و سیاهه 2 خشم صفت-حالت اسپیلبرگر (1999) بود. بعد از کنار گذاشتن پرسشنامه های ناقص، برای تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون با کمک نرم افزار SPSS نسخه 24 استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که بین متغیرهای پیش بین (خودپنداره و بهزیستی مدرسه) با متغیر ملاک (میزان خشم) این پژوهش در پسران نوجوان همبستگی معناداری وجود دارد (05/0>P). در مدل پیش بینی حالت خشم، علاقمندی به مدرسه (001/0>P، 42/0-=β)، خودکارآمدی ادراک شده تحصیلی (022/0>P، 20/0-=β) و خودپنداره (007/0>P، 22/0-=β) قادر به تبیین 29 درصد واریانس میزان خشم هستند (29/0=R2). در مدل پیش بینی صفت خشم، علاقمندی به مدرسه (029/0>P، 20/0-=β)، خودکارآمدی ادراک شده تحصیلی (048/0>P، 18/0-=β) و خودپنداره (001/0>P، 33/0-=β) 17 درصد واریانس میزان خشم را پیش بینی می کنند (29/0=R2). در نهایت در مدل پیش بینی شاخص بیان خشم، علاقمندی به مدرسه (002/0>P، 26/0-=β) و خودپنداره (001/0>P، 25/0-=β) قادر به تبیین 31درصد از واریانس متغیر ملاک (میزان خشم) هستند (31/0=R2).
نتیجه گیری: ﯾﺎﻓﺘﻪﻫﺎی اﯾﻦ پژوﻫﺶ در ﻫمگرایی ﺑ ﺎ ﯾﺎﻓﺘ ﻪﻫ ﺎی پیشین ﻧﺸﺎن داد، خودپنداره و بهزیستی مدرسه در پیش بینی خشم حالت-صفت پسران نوجوان، ﻧﻘﺶ دارﻧﺪ.
اثربخشی تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای بر مه مغزی مبتلایان به کووید-19 طولانی: مطالعه مبتنی بر الکتروانسفالوگرافی کمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ بهمن ۱۴۰۳ شماره ۱۱ (پیاپی ۱۰۴)
۲۳۰-۲۲۱
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای (tDCS) بر مه مغزی مبتلایان به کووید-19 طولانی انجام شد. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را تمام بیماران مبتلا به مه مغزی ناشی از کووید-19 طولانی مراجعه کننده به کلینیک های روانپزشکی و روانشناسی شهر کرمان در سال 1402 تشکیل دادند. از بین آن ها 30 بیمار (19 زن و 11 مرد) به شیوه هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در گروه آزمایش و کنترل (هر گروه شامل 15 نفر) گمارده شدند. در گروه آزمایش، شرکت کنندگان به مدت 15 جلسه (3 جلسه در هفته و هر جلسه 40 دقیقه)، تحت درمان tDCS قرار گرفتند و گروه کنترل تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای شم را دریافت کردند. به منظور بررسی امواج مغزی دخیل در مه مغزی شرکت کنندگان، قبل و پس از درمان، الکتروانسفالوگرافی کمی (QEEG) از 19 مکان مغز آن ها ثبت و داده ها با استفاده از t تست وابسته و تحلیل کوواریانس یک راهه در نرم افزار آماری SPSS-26 تحلیل شدند. نتایج به دست آمده از بررسی تغییرات امواج مغزی نشان داد که tDCS باعث کاهش امواج دلتا و تتا در مناطق پیشین (Fz، Fp1، Fp2، F3 و F4) و میانی مغز ( Cz، C3 و C4) و بهبودی مه مغزی در سطح معنی داری می شود (0.05p<). این نتایج بر اثربخشی tDCS جهت کاهش فزون کنشی امواج آهسته در نواحی قدامی و مرکزی مغز و بهبود مه مغزی بیماران مبتلا به کرونا تأکید دارد.
اثربخشی آموزش معنادرمانی گروهی بر امید به زندگی در بیماران مبتلا به سرطان روده بزرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۳شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
63 - 83
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به منظور تعیین تأثیر اثربخشی آموزش معنادرمانی گروهی بر امید به زندگی در بیماران مبتلا به سرطان روده بزرگ انجام گرفت. روش: این به پژوهش به روش نیمه آزمایشی و به صورت پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل و آزمایش انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی بیماران مبتلا به سرطان مراجعه کننده به مراکز تشخیص درمان سرطان شهر تهران در سال 1402 بود. نمونه مورد مطالعه شامل30 نفر از بیماران مبتلا به سرطان روده بزرگ بودند که از طریق نمونه گیری در دسترس با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل 15 نفره جایگزین شدند. هر دو گروه کنترل و آزمایش در دو مرحله پیش از مداخله و پس از مداخله به پرسشنامه امید به زندگی اشنایدر و همکاران (1991) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کواریانس در نرم افزار 22spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج آزمون تحلیل کواریانس نشان داد که معنادرمانی گروهی بر امید به زندگی در بیماران مبتلا به سرطان روده بزرگ شهر تهران تأثیر معنی داری داشته است (05/0P<). نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت معنادرمانی گروهی باعث افزایش امید به زندگی در بیماران مبتلا به سرطان روده بزرگ می شود؛ بنابراین معنادرمانی گروهی می تواند راه گشای تحقیقات بعدی در حوزه مداخلات مربوط به بیماران سرطانی باشد.