فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
275 - 255
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیم بر سرزندگی تحصیلی و احساس تعلق به مدرسه دانش آموزان بود. پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را همه دانش آموزان پسر پایه پنجم و ششم مقطع ابتدایی روستای اشکستگ شهرستان سرباز در سال تحصیلی 1402-1401 به تعداد 85 نفر تشکیل داد که از بین آن ها تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. آزمودنی های گروه آزمایش طی 8 جلسه آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیم را دریافت کردند، در حالی که آزمودنی های گروه کنترل هیچ مداخله ای را دریافت نکردند. قبل و پس از آموزش همه آزمودنی ها پرسشنامه سرزندگی تحصیلی و احساس تعلق به مدرسه را تکمیل کردند. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیری در SPSS-26 انجام گرفت. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که در مرحله پس آزمون آزمودنی های گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل، افزایش نمره معناداری را در سرزندگی تحصیلی (001/0>P) و احساس تعلق به مدرسه (001/0>P) تجربه کردندو بر مبنای نتایج پژوهش حاضر می توان گفت که آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیم در ارتقای سرزندگی تحصیلی و احساس تعلق به مدرسه دانش آموزان دختر با مشکلات تحصیلی تأثیر مثبت دارد و ازطریق آموزش این راهبردها امکان بهبود شرایط تحصیلی این دسته از دانش آموزان وجود دارد.
Comparison of Job Stress and Job Burnout in Native and Non-Native Teachers of Secondary Schools in Chabahar City
حوزههای تخصصی:
The aim of this study was to examine job stress and job burnout in native and non-native teachers. This study employed a causal-comparative design. The research focused on all native and non-native teachers of Chabahar city in the academic year 2024-2025. Out of the group, 104 individuals were chosen (52 native teachers and 52 non-native teachers) through convenience sampling. Data were gathered using the Osipow's (1987) Job Stress Questionnaire and Maslach’s (1981) Job Burnout scale. Data were examined through both descriptive statistics and multivariate analysis of variance. Based on the results, native and non-native teachers showed varying levels of job stress (p < .05). In simpler terms, non-native teachers scored higher on scales of overload, role ambiguity, role-related tasks, responsibility, and stress related to the physical environment compared to native teachers. Also, non-native teachers scored higher on burnout subscales including emotional exhaustion and depersonalization compared to native teachers (p < .01). From the findings, it can be concluded that teachers' native and non-native backgrounds can lead to a significant difference in their job stress and burnout.
طراحی مدل مفهومی شکل گیری فابینگ در کودکان با تحلیل تجارب زیسته مادران: یک مطالعه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف طراحی مدل مفهومی شکل گیری فابینگ در کودکان پیش از دبستان با تحلیل تجارب زیسته مادران آنها به روش کیفی داده بنیاد انجام شد. جامعه پژوهش کلیه والدین عضو انجمن اتیسم شهر تهران بودند. نمونه پژوهش شامل 13 نفر مادر که دارای کودک فابینگ بوده و با روش نمونه گیری نظری انتخاب شدند. ابزار پژوهش، مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که به صورت گفتگوی تلفنی و مجازی در بازه زمانی شهریور و مهر سال 1403 با تعیین وقت قبلی انجام شد. هر جلسه مصاحبه بین 30 الی40 دقیقه و در بعضی موارد که والدین وقت و یا تمایل به ادامه مصاحبه در یک جلسه را نداشتند؛ به جلسه دوم مصاحبه موکول می شد. روش تحلیل این پژوهش، کدگذاری باز، محوری و انتخابی بود و طراحی مدل با استفاده از10 مقوله انتخابی حاصل از کدگذاری انجام گرفت. یافته ها نشان داد که فابینگ علائمی مشابه اختلال اتیسم داشته اما متفاوت با آن است و تمایز این دو آسیب در روند شناسایی و درمان مهم است. کودکان مادران شرکت کننده در این پژوهش، با توجه به بررسی اسناد موجود از جمله: پرونده مشاوره ای و تشخیص متخصصان مراکز اتیسم، مبتلا به اتیسم نبودند و با پیگیری پژوهشگران، مطابق با گزارشات مادران و مصاحبه های تشخیصی متخصصان بهبودی این کودکان با راهکارهای قطع ابزار دیجیتال، برقراری تعامل مادر با کودک و رژیم رسانه ای سالم مورد تأیید قرار گرفت.
پیش بینی خشم پنهان بر اساس تنطیم هیجان رفتاری و خودانگاره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تنظیم هیجان رفتاری و خودانگاره در پیش بینی خشم پنهان در نوجوانان بود. مواد و روش: مطالعه حاضر از نوع همبستگی-توصیفی بود. جامعه آماری شامل نوجوانان ۱۳ تا ۱۸ سال ساکن شهر تهران در سال تحصیلی ۱۴۰۳–۱۴۰۴ بود. با استفاده از جدول مورگان و روش نمونه گیری تصادفی، تعداد ۴۱۰ نفر انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری داده ها شامل پرسشنامه خشم درون ریزی شده، پرسشنامه تنظیم هیجان رفتاری، و پرسشنامه خودانگاره بک بود. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیره در نرم افزار SPSS نسخه ۲۷ تحلیل شدند. یافته ها: بین خشم پنهان و تنظیم هیجان رفتاری رابطه منفی و معناداری مشاهده شد (r = -0.48, p < 0.01). همچنین، خشم پنهان با خودانگاره نیز همبستگی منفی و معنادار داشت (r = -0.41, p < 0.01). نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیره نشان داد که تنظیم هیجان رفتاری (β = -0.34, p < 0.01) و خودانگاره (β = -0.31, p < 0.01) به صورت معناداری توانستند ۲۹ درصد از واریانس خشم پنهان را تبیین کنند (R² = 0.29, F = 82.46, p < 0.01). نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد که تنظیم هیجان رفتاری و خودانگاره نقش معناداری در پیش بینی خشم پنهان نوجوانان دارند. تقویت مهارت های تنظیم هیجان و بهبود تصویر ذهنی از خود می تواند از راهبردهای مؤثر در کاهش خشم پنهان و پیامدهای روانی آن در نوجوانان باشد.
اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر افزایش گفتگوی مؤثر و گذشت زناشویی در زوجین ناسازگار مراجعه کننده به مراکز مشاوره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۶
۱۷۲-۱۵۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: برای بسیاری از مردم، ازدواج مهم ترین رابطه بالغانه است که در طول زندگی خود به آن وارد می شوند. یک پیمان آشفته زناشویی سبب درد و رنج می شود، در حالی که یک ازدواج شاد پیش بینی کننده بهزیستی و رفاه شخصی است. کیفیت ازدواج به مفهوم سازش یافتگی زوجی وابسته است و رضایت زوجین را فراهم می آورد. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر افزایش گفتگوی مؤثر و گذشت زناشویی در زوجین ناسازگار مراجعه کننده به مراکز مشاوره بود. روش: روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پژوهش از نوع پیش آزمون_ پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه پژوهش شامل کلیه زوجین مراجعه کننده به مرکز مشاوره و روانشناسی گلستان شهر کرمانشاه بود. از طریق نمونه گیری هدفمند 30 نفر از بین زنان و مردان متاهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره و روانشناسی به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گماشته شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های گذشت صفت بری و همکاران(2005) و گفتگوی موثر کوئین دام(2004) بود. جهت تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با استفاده از نرم افزارSPSS نسخه25 انجام شد. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد زوج درمانی هیجان مدار بر گفتگوی موثر و گذشت زناشویی در زوجین ناسازگار اثرگذار بود (سطح معناداری 05/0). نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش، می توان نتیجه گرفت که زوج درمانی هیجان مدار منجر به بهبود گفتگوی موثر و گذشت زناشویی می گردد.
ساخت و اعتباریابی ابزار سنجش سوگ و فقدان مهاجرت در کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (آبان) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۲
۲۰۳-۱۸۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: مشکلات روانی پس از مهاجرت می تواند بر زندگی و توانایی های کودکان تأثیرگذار باشد. سوگ مهاجرت هنوز به اندازه کافی در پژوهش ها مورد توجه قرار نگرفته است. پرسشنامه های موجود در این حوزه برای ارزیابی میزان و شدت سوگ مهاجرت در بزرگسالان تدوین شده است و کاربرد آن ها برای گروه سنی کودکان و نوجوانان با ابهام مواجه است. هدف: این پژوهش با هدف ساخت و اعتباریابی پرسش نامه محقق ساخته سوگ و فقدان مهاجرت در کودکان مقیم کشور کانادا انجام شد. روش: این پژوهش از نظر هدف، بنیادی- کاربردی و از حیث نوع گردآوری داده ها، پیمایشی پرسشنامه ای و از نظر روش شناسی، از جمله مطالعات آزمون سازی به حساب می آید که در قالب یک طرح پژوهشی همبستگی انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی کودکان ایرانی خانواده های مهاجر در کشور کانادا در محدوده سنی 9 تا ۱۵ سال در سال 1402 بود. نمونه آماری نیز 120 کودک بود که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای جمع آوری اطلاعات در این پژوهش شامل پرسشنامه سوگ و فقدان مهاجرت در کودکان (محقق ساخته) و پرسشنامه افسردگی کودکان (کواکس و بک، 1977) بود. تحلیل داده ها نیز از طریق تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی نوع اول و دوم برای بررسی روایی سازه و روش تحلیل مؤلفه های اصلی با استفاده از نرم افزارهای AMOS-24 و SPSS-22 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد پرسشنامه محقق ساخته سوگ و فقدان مهاجرت در کودکان، مشخصات روان سنجی مطلوبی دارد. روایی ملاکی این پرسشنامه با پرسشنامه افسردگی کودکان 784/0 به دست آمد. تحلیل عاملی مؤلفه های اصلی پرسشنامه با دوران واریماکس انجام شد که با در نظر گرفتن یک مدل 5 عاملی، 26/61 درصد از کل واریانس تبیین شد. در مورد پایایی پرسشنامه نیز، ضریب بازآزمایی و آلفای کرونباخ کلی پرسشنامه به ترتیب برابر با 89/0 و 94/0 بود. هم چنین آلفای کرونباخ خرده مقیاس های پرسشنامه در بازه 72/0 تا 94/0 بود که نشان دهنده پایایی مطلوب این پرسشنامه بود. نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش پیشنهاد می شود، درمانگران حوزه کودک و نوجوان از پرسش نامه محقق ساخته سوگ و فقدان مهاجرت در کودکان برای شناسایی کودکان در معرض خطر سوگ مهاجرت، ارزیابی میزان و شدت سوگ مهاجرت در کودکان و تهیه طرح مداخلات درمانی مرتبط با آن استفاده کنند.
رابطه ویژگی های شخصیت و میل به مشارکت: نقش تعدیل کننده جو مشارکتی کلاس درس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (مرداد) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۹
۲۵۹-۲۴۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: رابطه بین ویژگی های شخصیتی و تمایل به مشارکت در محیط های یادگیری، جنبه ای مهم برای درک چگونگی تعامل دانش آموزان با محیط های آموزشی است. ویژگی های شخصیتی نقش مهمی در شکل دادن به الگوهای مشارکت دانش آموزان ایفا می کند. با درک پویایی بین ویژگی های شخصیتی، میل به مشارکت، و فضای ارتباطی کلاس درس معلمان می توانند محیط های حمایتی ایجاد کنند که ارتباط را تشویق می کند و در نتیجه اثرات منفی برخی از ویژگی های شخصیتی را کاهش دهد. نقش ویژه جو مشارکتی کلاس درس در تعدیل رابطه بین ویژگی های شخصیتی و میل به مشارکت هنوز مورد مطالعه قرار نگرفته است. هدف: هدف این پژوهش بررسی رابطه ویژگی های شخصیتی و میل به مشارکت با نقش تعدیل کننده جو مشارکتی کلاس درس بود. روش: طرح پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش حاضر شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه نهم شهرستان سمنان در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. نمونه ای به حجم 300 دانش آموز دختر با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شد. شرکت کنندگان مقیاس کوتاه شده بین المللی سؤال های شخصیت مدل پنج عاملی (دانلان و همکاران، 2006)، پرسشنامه میل به مشارکت (کائو و فیلیپ، 2006) و پرسشنامه جو مشارکتی (دوایر و همکاران، 2004) را تکمیل کردند. داده ها با مدل رگرسیون چندگانه تحلیل شدند. و برای بررسی نقش تعدیل کننده جو مشارکتی از تکنیک معرفی شده توسط آیکن و وست (1991) استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد برونگرایی، وظیفه شناسی و توافق پذیری سهم معناداری در پیش بینی میل به مشارکت در بحث کلاس داشتند. برونگرایی (19/1 =B)، وظیفه شناسی (54/0 =B)، توافق پذیری (40/0 =B) و جومشارکتی (06/0 =B) میل به مشارکت را پیش بینی کردند. جو مشارکت رابطه معنادار با میل به مشارکت داشت، اما نقش تعدیل کننده آن معنادار نشد (05/0 <p). نتیجه گیری: مشارکت در کلاس درس به ویژگی های شخصیتی دانش آموزان و جو حاکم بر کلاس درس بستگی دارد، اما در دختران نباید انتظار داشت برآیند این عوامل اثر افزوده داشته باشد. بر اساس یافته های این پژوهش توجه به ویژگی های شخصیتی دانش آموزان در بهبود ارتباط معلمان و دانش آموزان و افزایش مشارکت دانش آموزان در کلاس درس مؤثر است.
پیش بینی مهارت های حل مسأله براساس تفکرانتقادی و خودنظم بخشی در دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر ملایر
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
10 - 20
حوزههای تخصصی:
اهداف: هدف از تحقیق حاضر پیش بینی مهارت های حل مسأله بر اساس تفکر انتقادی و خودنظم بخشی در دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر ملایر بود.مواد و روش ها: روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم شهر ملایر در سال تحصیلی 1403-1402 با جمعیتی برابر با 5350 نفر بود. حجم نمونه با استفاده از جدول کرجسی و مورگان برابر با 356 نفر برآورد گردیده و نمونه های آماری به شیوه خوشه ای- تصادفی ساده انتخاب شدند. جهت گردآوری اطلاعات از سه پرسشنامه استاندارد مهارت های حل مسأله کسیدی و لانگ (1996)، تفکر انتقادی ریکتس (2003) و خودنظم بخشی اسوالند و کارین (2006) استفاده شد.تجزیه و تحلیل داده های پژوهش با استفاده از آزمون رگرسیون خطی چندگانه و ضریب همبستگی پیرسون و با بکارگیری نرم افزار SPSS نسخه 28 انجام شد.یافته ها: نتایج بدست آمده از سنجش فرضیه های تحقیق نشان داد که در یک مدل رگرسیونی هر دو متغیر تفکر انتقادی و خودنظم بخشی بر مهارت های حل مسأله دانش آموزان دختر اثرگذاری داشته اند و هر دو عامل پیش بین مثبت و در حد متوسط بوده است(05/0>P). اما در بررسی ارتباط منفرد هر یک از دو متغیر پیش بین با متغیر مهارت های حل مسأله نیز مشخص گردید که هم تفکر انتقادی و هم خودنظم بخشی به طور جداگانه ارتباطی قوی با مهارت های حل مسأله دارند (05/0>P).نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش، برای افزایش مهارت های حل مسأله دانش آموزان، بکارگیری راه های تقویت تفکر انتقادی و خودنظم بخشی آنان، مفید به نظر می رسد.
رابطه سبک های دلبستگی و کیفیت خواب با واسطه گری عدم تحمل بلاتکلیفی در زنان متاهل دارای افکار خودکشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه سبک های دلبستگی و کیفیت خواب زنان متاهل دارای افکار خودکشی با واسطه گری عدم تحمل بلاتکلیفی انجام شد. روش پژوهش حاضر توصیفی _همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه پژوهش شامل تمام زنان متاهل شهر شیراز در سال 1402 بود که در مقیاس افکار خودکشی بک (BSSI) نمره بیش از 5 به دست آوردند، از بین آن ها به صورت در دسترس 250 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه سبک دلبستگی بزرگسال RAAS)) کولینز و رید (1989)، مقیاس افکار خودکشی (BSSI) بک) 1989)، مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی (IUS) فریستون(1996) و پرسشنامه کیفیت خواب (PSQI) پیترزبورگ (1993) بود. mouseout="msoCommentHide('_com_1')" onmouseover="msoCommentShow('_anchor_1','_com_1')">[aS1] روش تحلیل این پژوهش، تحلیل مسیر بود. یافته ها نشان داد که مدل پژوهش از برازش قابل قبولی برخوردار بود. بررسی اثرات مستقیم نشان داد که تاثیر هر سه سبک دلبستگی اضظرابی/دوسوگرا،ایمن و اجتنابی و عدم تحمل بلاتکلیفی بر کیفیت خواب تایید شد (001/0>p). بررسی اثرات غیرمستقیم نشان داد عدم تحمل بلاتکلیفی نقش میانجی بین سبک های دلبستگی ایمن، اجتنابی و اضطرابی/دوسوگرا با کیفیت خواب داشت (05/0>p). mouseout="msoCommentHide('_com_2')" onmouseover="msoCommentShow('_anchor_2','_com_2')">[ao2] این نتایج نشان می دهد که عدم تحمل بلاتکلیفی نقش میانجی معناداری در رابطه سبک های دلبستگی وکیفیت خواب زنان متاهل دارای افکار خودکشی دارد. mouseout="msoCommentHide('_com_1')" onmouseover="msoCommentShow('_anchor_1','_com_1')"> [aS1]سال ساخت درج شود mouseout="msoCommentHide('_com_2')" onmouseover="msoCommentShow('_anchor_2','_com_2')"> [ao2] نتیجه گیری نوشته شود
مدل یابی معادلات ساختاری رابطه طرحواره های هیجانی و خودکارآمدی تحصیلی با نقش میانجی هیجان های تحصیلی در دختران متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (مهر) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۱
۲۶۲-۲۴۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: طرحواره های هیجانی و هیجان های تحصیلی از مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان هستند. این عوامل با تنظیم هیجان ها و رفتارهای مرتبط با یادگیری، نقش اساسی در پیشرفت تحصیلی ایفا می کنند. درک بهتر روابط میان این متغیرها و بررسی نقش میانجی هیجان های تحصیلی می تواند بینشی عمیق تر برای ارتقای کیفیت یادگیری و دستیابی به موفقیت تحصیلی فراهم کند. هدف: این پژوهش با هدف مدل یابی رابطه طرحواره های هیجانی و خودکارآمدی تحصیلی با نقش میانجی هیجان های تحصیلی در دختران دوره متوسطه دوم انجام شد. روش: پژوهش حاضر توصیفی، از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهر مشهد در سال تحصیلی 1403-1402 بود؛ که بر اساس قاعده سرانگشتی در مدل معادلات ساختاری 690 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس طرحواره های هیجانی (لیهی، ۲۰۰۲)، مقیاس هیجانات تحصیلی (پکران و همکاران، ۲۰۰۲) و پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی (مظاهری و صادقی، 1394) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با آماره های توصیفی و استنباطی مدل یابی معادلات ساختاری با نرم فزارهای SPSS25 و AMOS24 انجام گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد مدل رابطه طرحواره های هیجانی و خودکارآمدی تحصیلی با نقش میانجی هیجان های تحصیلی در دختران دوره متوسطه دوم متوسطه ماز برازش قابل قبولی برخوردار است (001/0 >p). به طوری که بین طرحواره های هیجانی با هیجان های تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی رابطه معناداری وجود دارد (001/0> p)، همچنین بین هیجان های تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی رابطه معناداری وجود دارد (001/0 >p) و هیجان های تحصیلی در رابطه طرحواره های هیجانی و خودکارآمدی تحصیلی نقش میانجی دارد (001/0>p). نتیجه گیری: طبق نتایج پژوهش، طرحواره های هیجانی مثبت و هیجان های تحصیلی سازگارانه مستقیماً باعث افزایش خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان می شوند. پیشنهاد می شود آموزش مهارت های هیجانی به ویژه در قالب برنامه های روان شناختی، برای ارتقای خودکارآمدی تحصیلی در مدارس اجرا شود.
نقش میانجی گر مشارکت ورزشی در رابطه اختلالات بد شکلی بدن با نگرانی از تصویر بدنی و اعتیاد به اینترنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (آذر) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۳
۲۸۷-۲۷۲
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلالات بدشکلی بدن با نگرانی از تصویر بدنی و اعتیاد به اینترنت مرتبط است، اما نقش میانجی مشارکت ورزشی در این رابطه کمتر بررسی شده است. مطالعات پیشین نشان داده اند که نگرانی از تصویر بدنی می تواند منجر به اعتیاد به اینترنت شود، اما تأثیر فعالیت های ورزشی به عنوان یک عامل میانجی در این ارتباط نیاز به پژوهش بیشتری دارد. این مطالعه به بررسی این شکاف پژوهشی می پردازد. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه اختلالات بدشکلی بدن با نگرانی از تصویر بدنی و اعتیاد به اینترنت با نقش میانجی گر مشارکت ورزشی بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانشجویان ورودی 1403-1404 دختر دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر بود که از میان آن ها 210 نفر به عنوان نمونه به شیوه در دسترس انتخاب شد. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه مشارکت ورزشی (اکیلز و همکاران، 2001)؛ پرسشنامه اختلال بدشکلی بدن (ربیعی و همکاران، 1390)؛ نگرانی از تصویر بدنی (لیتلتون و همکاران، 2005) و اعتیاد به اینترنت (یانگ، 1996) بود. تحلیل های همبستگی در نرم افزار اس پی اس اس نسخه 27 و تحلیل های مربوط به مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزار ایموس انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که اختلالات بدشکلی بدن با افزایش نگرانی از تصویر بدنی و اعتیاد به اینترنت ارتباط مثبت دارد (05/0 >P). مشارکت ورزشی به عنوان یک متغیر میانجی، این رابطه را تعدیل کرد و کاهش معناداری در اثرات بدشکلی بدن بر نگرانی از تصویر بدنی و اعتیاد به اینترنت ایجاد نمود (05/0 >P). به عبارت دیگر، ورزش منظم توانست با کاهش نگرانی های مرتبط با تصویر بدن، از شدت اعتیاد به اینترنت بکاهد. نتیجه گیری: یافته های این مطالعه نشان می دهد که افزایش مشارکت در فعالیت های ورزشی می تواند به عنوان یک راهکار مؤثر برای کاهش نگرانی های ناشی از اختلال بدشکلی بدن و جلوگیری از اعتیاد به اینترنت مورد استفاده قرار گیرد. برنامه ریزی برای ترویج ورزش منظم، به ویژه در میان افراد با علائم بدشکلی بدن، می تواند به بهبود تصویر بدنی و کاهش وابستگی به فضای مجازی کمک کند. پیشنهاد می شود مداخلات روانشناختی و برنامه های سلامت عمومی، ورزش را به عنوان یک ابزار کمکی در کنار درمان های سنتی بدشکلی بدن و اعتیاد به اینترنت بگنجانند.
بررسی تفاوت های سنی و جنس مولفه به روز رسانی کارکردهای اجرایی در بزرگسالان
حوزههای تخصصی:
مقدمه: کارکردهای اجرایی به عنوان مکانیسم تنظیم فرایندهای شناختی تعریف شده که خاص انسان هستند. یکی از مولفه های این کارکردها به روزرسانی است که به عنوان فرایند جایگزین کردن اطلاعات نامرتبط با اطلاعات جدید به منظور به روز نگه داشتن اطلاعات حافظه کاری، تعریف می شود. هدف: عوامل موثر برکارکردهای اجرایی، پژوهش های زیادی را به خود اختصاص داده اند. با این حال، تاکنون مطالعه ای عملکرد گروه های سنی مختلف زنان و مردان را بررسی نکرده است. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی تفاوت های سن و جنس در مولفه به روزرسانی طراحی شد. روش: این پژوهش از نظر ماهیت، کاربردی، از نظر روش پژوهش، توصیفی - پیمایشی و روش اجرا، به صورت فردی بود. جامعه آماری، افراد ساکن استان کرمان از سنین 16 تا 59 سال در سال 1401 بود. تعداد 479 نفر (51% خانم) با استفاده از روش نمونه گیری سهمیه ای انتخاب و در ده گروه سنی طبقه بندی شدند. ابزار پژوهش نسخه رایانه ای مولفه به روزرسانی از مجموعه تکالیف کارکردهای اجرایی بنیادی و روش تحلیل داده ها، تحلیل واریانس یک راهه بود. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس یک راهه برای تفاوت میانگین گره های سنی مولفه به روزرسانی نشان داد که تفاوت بین نمرات گروه های سنی ده گانه هر سه تکلیف در سطح 0001/0 P< معنادار است. همچنین، نتایج تحلیل واریانس یک راهه برای تفاوت میانگین جنس نشان داد که بین عملکرد زنان و مردان در این مولفه تفاوت معناداری وجود ندارد. نتیجه گیری: عملکرد نوجوانان در مولفه به روزرسانی کارکردهای اجرایی رو به افزایش است به صورتی که در افراد 20 تا 24 سال به بیشترین حد خود می رسد و سپس با افت ملایمی تا انتهای میانسالی همراه است. پیشنهاد می شود پژوهش های آینده جهت بالا بردن دقت نتایج مطالعات طولی را شامل شوند.
Qualitative Study of the Factors Influencing Remarriage Attitudes in Widowed Women in Isfahan(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to qualitatively investigate the factors influencing remarriage attitudes in widowed women in Isfahan. Methods: The research employed a qualitative approach using thematic analysis. The research population consisted of widowed women from Isfahan who had experienced the death of their spouse at least three years prior to 2024. The sample size for this qualitative study was 17 participants, determined based on theoretical saturation, and a snowball sampling method was employed. To analyze the data obtained from the interviews, coding was performed using MAXQDA software. After organizing the initial codes, 13 organizing themes and 4 overarching themes were identified. Findings: Based on the findings, the factors influencing remarriage attitudes were classified into four main themes: cultural and social issues, perceptions of the future, emotional and sexual issues, and economic issues. The subthemes under these categories were as follows: the economic issues theme included two subthemes: living below the poverty line and job limitations. The emotional and sexual issues theme included four subthemes: the need for companionship with the opposite sex, the need for sexual relationships, availability of sexual partners, and the duality of fear and need. The perceptions of the future theme included three subthemes: uncertain outcomes, marital stability, and hopelessness about future marriages. The cultural and social issues theme included four subthemes: social deprivation, cultural stereotypes, rebuilding after the loss of a spouse, and gender stereotypes. Conclusion: This study highlights the complex factors influencing widowed women’s inclination towards remarriage, including economic, emotional, social, and cultural challenges, underscoring the need for tailored support and societal change.
Analysis of the Effects of Schema-Based and Mindful Parenting on Reducing Sleep Problems and Aggression in Children with Mild Autism Spectrum Disorder(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to examine the effects of schema-based and mindful parenting training on reducing sleep problems and aggression in children with mild autism spectrum disorder (ASD). Methods: The research utilized a quasi-experimental design with pretest-posttest measurements, a control group, and a one-month follow-up. The study population consisted of 7- to 12-year-old children with mild ASD and their mothers from autism centers in Mashhad, Iran. Forty children (20 boys and 20 girls) and their mothers were selected using purposive sampling and randomly assigned to two intervention groups (schema-based and mindful parenting) and one control group. Both intervention groups received 12 weekly 90-minute training sessions, while the control group received no intervention. Data were collected using the Aggression Questionnaire and the Children’s Sleep Habits Questionnaire and analyzed with SPSS software using one-way ANOVA and covariance analysis (ANCOVA). Findings: Results showed that both schema-based and mindful parenting interventions significantly reduced sleep problems and aggression in children with mild ASD. The schema-based parenting group exhibited notable improvements in child-parent interactions and a reduction in maladaptive behaviors, while the mindful parenting group demonstrated enhanced maternal acceptance, reduced parenting stress, and improved emotional understanding of the child. Post-intervention comparisons indicated significant differences between experimental and control groups, with both interventions yielding positive impacts on sleep quality and aggressive behaviors. Conclusion: The findings suggest that schema-based and mindful parenting approaches can be effective in addressing sleep disturbances and reducing aggressive behaviors in children with mild ASD.
The Effect of Marital Relationships on the Tendency Toward Infidelity Based on Attachment Behavior in Married Women(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to examine the effect of marital relationships on the tendency toward infidelity based on attachment behavior in married women. Methods: This study employed a descriptive-correlational design. The statistical population consisted of all married female students at the Islamic Azad University, Central Tehran Branch, during the 2023–2024 academic year. The sampling method was multi-stage cluster random sampling, and a sample of 200 individuals was selected. Data were collected using the Attitudes Toward Infidelity Scale (ATIS) (Whatley, 2008) and the Adult Attachment Style Questionnaire by Collins and Read (1990). Data analysis was conducted using descriptive statistics (mean, median, measures of dispersion including standard deviation, skewness, and kurtosis) and correlation tests. Findings: The results indicated that attachment behavior in marital relationships predicts the tendency toward infidelity in married women. Marital relationships have a direct effect on the tendency toward infidelity based on attachment behavior. Conclusion: This study confirms that marital relationship stability influences attachment behaviors, which in turn affect the tendency toward infidelity. Secure attachment reduces infidelity risk, while avoidant and ambivalent/anxious attachment increase it, highlighting attachment’s critical role.
نقش مشکلات رفتاری درون نمود و برون نمود در کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه_ فزون کنشی در پیش بینی پریشانی روانی: تعیین نقش میانجی سبک های والدگری و نقش تعدیل کننده دلبستگی ایمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال نارسایی توجه_ فزون کنشی یکی از اختلالات شایع روان شناختی است که مشکلات زیادی در روابط بین فردی ایجاد می کند هدف از پژوهش حاضر ، نقش مشکلات رفتاری درون نمود و برون نمود در کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه_ فزون کنشی در پیش بینی پریشانی روانی با واسطه گری سبک های والدگری و تعدیل گری دلبستگی ایمن بود. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی _ همبستگی از نوع معادلات ساختاری و تحلیل مسیر بود. جامعه آماری شامل تمامی والدین کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه_ فزون کنشی مراجعه کننده به مراکز خدمات روان شناسی منطقه یک شهر تهران در سال 1402 بودند. تعداد 276 نفر از جامعه مذکور به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش، مقیاس تجدید نظرشده دلبستگی بزرگسالان (کولینز و رید،1990)، سیاهه مشکلات رفتاری کودکان (فرم والدین) (آخنباخ، 1991)، پرسشنامه سبک های والدگری (بامریند، 1971)، و فهرست نشانه ای هاپکینز (دروگاتیس و همکاران، 1974) بود. داده ها با روش الگوی معادلات ساختاری و نرم افزار SPSS27 و SmartPLS4 تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد پریشانی روانی با نقش میانجی والدگری سهل گیرانه بر روی مشکلات رفتاری برون نمود (004/0p=، 062/0 B=) و مشکلات رفتاری درون نمود (008/0p=، 054/0 B=) مثبت و معنا دار بود. نتیجه گیری: براساس نتایج به دست آمده، با افزایش دلبستگی ایمن، کاهش پریشانی روانی، و سبک والدگری سهل گیرانه و مستبدانه، می توان رفتارهای مشکلات رفتاری درون نمود و برون نمود را کاهش داد و پریشانی روانی بالاتر، ببه افزایش سبک های والدگری سازش نایافته و رفتارهای مشکل ساز منجر می شود.
پیش بینی نشانه های وسواس جبری بر اساس حساسیت اضطرابی و نقص های شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر، پیش بینی نشانه های وسواس جبری بر اساس حساسیت اضطرابی و نقص های شناختی بود. روش ها و مواد: این مطالعه توصیفی-همبستگی بر روی ۴۰۰ شرکت کننده بزرگسال ساکن تهران انجام شد که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده و بر مبنای جدول مورگان و کرجسی انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس نشانه های وسواس جبری (OCI-R)، مقیاس حساسیت اضطرابی (ASI-3) و پرسشنامه نقص های شناختی (CFQ) استفاده شد. داده ها با نرم افزار SPSS-27 و با استفاده از همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که بین حساسیت اضطرابی و نشانه های وسواس جبری (r=.54, p<.01) و بین نقص های شناختی و نشانه های وسواس جبری (r=.48, p<.01) رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که حساسیت اضطرابی (β=.42, p<.001) و نقص های شناختی (β=.36, p<.001) پیش بینی کننده های معنادار نشانه های وسواس جبری هستند و مدل کلی قادر به تبیین ۳۴ درصد از واریانس نشانه های وسواس جبری بود (R²=.34). نتیجه گیری: حساسیت اضطرابی و نقص های شناختی نقش معناداری در پیش بینی شدت نشانه های وسواس جبری دارند؛ بنابراین مداخلات درمانی باید به بهبود این مؤلفه ها توجه ویژه داشته باشند.
اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی بر انعطاف پذیری عاطفی مادران دارای فرزند با اختلال رشد ذهنی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر انعطاف پذیری عاطفی مادران دارای فرزند اختلال رشد ذهنی به اجرا درآمد. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه مادران دارای فرزند اختلال رشد ذهنی شهر اصفهان در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که فرزندان آنها در مدارس استثنایی حضور داشتند. نمونه پژوهش شامل 26 نفر از مادران دارای فرزند اختلال رشد ذهنی بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند (هر گروه 13 نفر). گروه آزمایش مداخله ده جلسه ای رفتاردرمانی دیالکتیک را دریافت نمودند ولی گروه گواه هیچگونه مداخله ای دریافت نکردند. ابزار مورد استفاده شامل انعطاف پذیری عاطفی (تقی زاده و محبی پور، 1396) بود. تجزیه و تحلیل توسط نرم افزار 23(SPSS) صورت گرفت. نتایج نشان داد که رفتاردرمانی دیالکتیک بر انعطاف پذیری عاطفی مادران دارای فرزند اختلال رشد ذهنی تاثیر معنادار دارد(>p001/0). با توجه به یافته های پژوهش می توان برای بهبود انعطاف پذیری عاطفی مادران دارای فرزند اختلال رشد ذهنی از رفتاردرمانی دیالکتیک سود جست.
بررسی چندوجهی فرآیندهای شناختی در نارساخوانی: چشم اندازهایی پیرامون توجه و ادراک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: نارساخوانی از شایع ترین اختلال های یادگیری است که علاوه بر پردازش آوایی، می تواند مهارت های توجه و ادراک را نیز مختل کند. شواهد نشان می دهند کودکان نارساخوان در پردازش محرک های دیداری و شنیداری دشواری دارند. این پژوهش با هدف ارزیابی نقص های توجه و ادراک در کودکان نارساخوان و مقایسه ی آنها با کودکان عادی انجام شد. روش کار: طی یک مطالعه مقطعی، ۴۰ کودک (۲۰ کودک نارساخوان و ۲۰ کودک عادی) از مدارس و مرکز جامع تکامل کودکان بیمارستان ضیاییان به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. سنجش توجه و ادراک، با استفاده از چهار تکلیف شناختی آدبال، پلک زنی توجه، نشانه گذاری پوزنر و ادراک شباهت و تفاوت در قالب یک وب اپلیکیشن جامع طراحی و اجرا گردید. تکالیف در دو محتوای زبانی/غیرزبانی و در دو حالت دیداری و یا شنیداری ارائه شدند. داده های دقت پاسخ و زمان واکنش با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آمیخته، واریانس تک عاملی در نرم افزار SPSS نسخه ۲۶ تحلیل شدند. یافته ها: کودکان نارساخوان در تکالیف زبانی و شنیداری عملکرد ضعیف تری از گروه کنترل داشتند (01/۰>P) و در برخی تکالیف زبانی زمان واکنش طولانی تری نشان دادند. افت درستی پاسخ و افزایش زمان واکنش در محرک های شنیداری_زبانی، نقش چالش برانگیز بار زبانی و پردازش آوایی را برجسته می کند. در مقابل، عملکرد در شرایط دیداری غیرزبانی تا حدی بهتر بود، اما همچنان از گروه عادی ضعیف تر گزارش شد. نتیجه گیری: نقص های توجه و ادراک در کودکان نارساخوان، به ویژه در موقعیت های زبانی و شنیداری، برجسته تر است. بنابراین، طراحی ابزارهای جامع ارزیابی چندوجهی و مداخلات آموزشی مبتنی بر تلفیق محرک های دیداری_شنیداری برای بهبود مهارت های خواندن و پردازش شناختی در این کودکان توصیه می شود.
مقایسه زوج درمانی با رویکرد طرح واره درمانی با روش گاتمن در بهبود تعارضات زناشویی در زنان آستانه طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه زوج درمانی با رویکرد طرح واره درمانی با روش گاتمن در بهبود تعارضات زناشویی در زنان آستانه طلاق انجام شد. روش شناسی: این پژوهش از انواع تحقیقات نیمه تجربی بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنان در آستانه طلاق شهر همدان تشکیل داد. از جامعه آماری مذکور با توجه به روش تحقیق حجم 60 نفر از زنان دارای تعارض زناشویی انتخاب شدند و به 4 گروه (یک گروه آزمایش و یک گروه گواه برای طرح واره درمانی، یک گروه آزمایش و یک گروه گواه برای زوج درمانی به روش گاتمن) انتخاب و به صورت تصادفی تقسیم و برنامه مداخله اجرا، سپس پس آزمون اجرا شد. ابزار پژوهش شامل برنامه آموزش طرح واره درمانی (یانگ و گلوسکو و ویشار،1990)و برنامه زوج درمانی گاتمن بر اساس نظریه خانه امن رابطه (گاتمن و گاتمن، 2017) و پرسشنامه تعارضات زناشویی ثنایی ذاکر و براتی (۱۳۸۷) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چند متغیره و تک متغیره با نرم افزار spss نسخه 26 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد بین دو گروه زوج درمانی با رویکرد طرح واره درمانی و روش گاتمن در بهبود تعارضات زناشویی تفاوت معنی داری دیده نمی شود. زوج درمانی با رویکرد طرح واره درمانی در بهبود تعارضات زناشویی تأثیر معناداری دارد. زوج درمانی با روش گاتمن در بهبود تعارضات زناشویی در زنان آستانه طلاق تأثیر دارد. زوج درمانی با روش گاتمن در بهبود تعارضات زناشویی تأثیر معناداری دارد. نتیجه گیری: یافته ها نشان داد که هر دو روش زوج درمانی با رویکرد طرح واره درمانی و روش گاتمن در بهبود تعارضات زناشویی زنان آستانه طلاق مؤثر هستند و تفاوت معناداری بین آن ها وجود ندارد.