فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۸۱ تا ۷۰۰ مورد از کل ۲٬۰۴۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش شناسایی عوامل موثر بر ارتقای فرهنگ کارآفرینی در مدارس از دیدگاه متخصصان و بررسی وضعیت موجود مدارس کاردانش و فنی و حرفه ای از دیدگاه معلمان است. روش این پژوهش رویکرد ترکیبی(کیفی- کمی) از نوع راهبرد اکتشافی متوالی هست به این صورت که روش مرحله کیفی تحلیل محتوای عرفی بوده و در تجزیه و تحلیل داده ها از کدگذاری باز و محوری استفاده شد. در این مرحله ۱۴ مصاحبه شونده که شامل کارآفرین ها، مدرسان مباحث کارآفرینی در مدارس، مدرسان آشنا به کارآفرینی در دانشگاه، مدیران و مسئولان مدارس فنی و حرفه ای و کاردانش شهر تبریز، به صورت هدفمند انتخاب و برای جمع آوری داده ها از روش مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شدکه در نتیجه مرحله کیفی 5 عامل آموزشی، پرورشی، نگرشی، مالی و ساختاری به عنوان عوامل موثر بر فرهنگ کارآفرینی شناسایی شدند. روایی یافته های حاصل از این مرحله با روش تطبیق توسط اعضا و بررسی همکار تضمین شد. در مرحله کمی پژوهش که روش آن توصیفی پیمایشی بود از بین ۱۱۵۲ نفر از معلمان نواحی آموزش و پرورش شهر تبریز ۲۸۸ نفر با استفاده از فرمول کوکران و به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب با حجم نمونه انتخاب گردیده و با استفاده از پرسشنامه ای که از نتیجه تحلیل یافته های مرحله کیفی تنظیم گردیده بود مورد آزمون قرار گرفتند. جهت تعیین روایی صوری و سازه پرسشنامه در بخش کمی از نظرات خبرگان و تحلیل عاملی تاییدی و پایاییآن با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 91/0 برآورد گردید. نتایج پژوهش نشان داد که وضعیت عوامل آموزشی، پرورشی، نگرشی و اعتقادی در حد مطلوبی قرار دارند و عامل مالی در حد متوسط و عامل ساختاری در حد مطلوبی نیست و نتایج آزمون فریدمن نشان داد که عامل آموزشی از میان عوامل موثر فرهنگ کارآفرینی در بالاترین رتبه و عوامل پرورشی، نگرشی و اعتقادی، مالی و ساختاری در رتبه های بعدی قرار دارند.
کاوشی در عوامل مؤثر بر شکل گیری نقشه مفهومی توسعه دانشگاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقشه مفهومی، در دانشگاه ها، انعکاس روشنی از اهداف، مأموریت و چشم انداز است که باعث می شود اجزاء آن ها مانند دانشکده ها هم مأموریت خود را متناسب با مأموریت دانشگاه تقویت کنند و توسعه دهند. این پژوهش آمیخته با هدف بررسی نگرش اعضای هیأت علمی نسبت به برخی عوامل مؤثر بر شکل گیری نقشه مفهومی توسعه دانشگاه (مشروعیت دانشگاه، کارکردها و توسعه رشته ها) انجام شده است. پژوهش از نوع تأییدی بوده که در بخش کمی به روش توصیفی - پیمایشی، از پرسشنامه محقق ساخته و آماره های (میانگین، فراوانی و درصد) و در بخش کیفی از روش مصاحبه گروه کانونی و کدگذاری و تحلیل محتوا برای گردآوری و تحلیل اطلاعات استفاده شده است. در بخش کمی، از میان اعضای هیأت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز به شیوه نمونه گیری تصادفی ساده، 234 نفر انتخاب شدند و در بخش کیفی، مصاحبه گروه کانونی با مشارکت 8 نفر از افراد صاحب نظر و با تجربه دانشگاه برگزار شده است. علاوه بر اعتبار صوری و محتوایی، پایایی پرسشنامه نیز در بخش کمی از طریق ضریب آلفا کرونباخ محاسبه و گزارش شده است. بر اساس نتایج بخش کمی، نخبگان علمی متقاضی مهاجرت به شهرها و کشورهای دیگر هستند. کارکرد آموزشی در اولویت دانشگاه است، و توجه به رشته های کاربردی متناسب با پتانسیل استان خوزستان دارای بیشترین اهمیت بوده است. همچنین نتایج نشان داد اعضای بخش گروه کانونی با چند مورد از نتایج ب دست آمده در بخش کمی موافق نبوده اند که مهم-ترین این موارد شامل تصور مثبت دانش آموختگان از محل تحصیل خود و اولویت داشتن توسعه رشته های مهندسی و علوم پایه و همچنین سطح نازل مهاجرت نخبگان علمی دانشگاه از استان، می شود.
طراحی مدلی مفهومی برای ارتقا نقش مدرسه در ایجاد سرمایه ی اجتماعی دانش آموزان مقطع ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش ارائه ی مدلی برای ارتقای نقش مدرسه درایجادسرمایه اجتماعی دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر تهران- منطقه یک است. روش پژوهش ازنظرهدف کاربردی وازنظرنوع داده آمیخته بود. جامعه آماری بخش کیفی پژوهش شامل صاحب نظران آموزش وپرورش وافرادذی صلاح دارای پست های اجرایی درزمینه مدیریت منابع انسانی بودندکه بااستفاده ازروش نمونه گیری هدفمندواصل اشباع ده نفربه عنوان حجم نمونه انتخاب شد. گروه دوم ازجامعهآماری این پژوهش، شامل معلمان مدارس غیرانتفاعی ودولتی درمقطع ابتدایی منطقه یک شهر تهران درسال تحصیلی 96-97 به تعداد 2695 نفربود. ازاین تعدادبااستفاده ازجدول مورگان وبه روش نمونه گیری طبقه ای نسبی،تعداد 400 نفربه عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. دراین پژوهش به منظورگردآوری داده هاازروش کتابخانه ای،مصاحبه نیمه ساختاریافته (بخش کیفی) وپرسشنامه محقق ساخته (بخش کمی) استفاده شد. مصاحبه باخبرگان بیانگرروابودن مصاحبه بودوبه منظورمحاسبه پایایی از روش پایایی بین دو کدگذاراستفاده شدکه نتایج بیانگر پایاور وابودن مصاحبه بود. به منظوربررسی روایی پرسشنامه نیزاز روایی صوری، محتواوسازه استفاده شدو به منظور محاسبه پایایی آن نیزاز ضریب آلفای کرونباخ وپایایی ترکیبی استفاده شدکه نتایج بیانگررواوپایابودن پرسشنامه محقق ساخته بود. برای تحلیل داده های کیفی پژوهش ازطریق تحلیل محتوااستفاده شد. دربخش کمّی نیزباتوجه به سؤال های پژوهش ازروش های آمارتوصیفی (میانگین،انحراف معیار،جداول توزیع فراوانی و نمودار) واستنباطی (مدل سازی معادلات ساختاری،تحلیل عاملی اکتشافی وآزمون تک نمونه ای) استفاده شد. نتایج نشان دادکه ارکان مدرسه درایجادسرمایه اجتماعی دانش آموزان شامل،معلم(0.51)،آموزش(0.53)،برنامه درسی(0.58)،مدیرمدرسه وکارکنان آموزشی(0.40) ومحیط مدرسه(0.51) بودند.
مدل بالندگی اعضای هیات علمی دانشگاه پیام نور مبتنی بر یادگیری غیررسمی با استفاده از نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بالندگی اعضای هیات علمی در طی فرآیند یادگیری رخ می دهد، یادگیری حاصل دانش آشکار و ضمنی است که از طریق آموزش، پژوهش، تعامل و تجربه به دست می آید. این پژوهش به صورت کیفی با هدف مدل بالندگی اعضای هیات علمی دانشگاه پیام نور مبتنی بر یادگیری غیررسمی با استفاده از نظریه داده بنیاد در چارچوب گراندد تئوری طراحی گردیده است. ابتدا عوامل اولیه با مرور پیشینه پژوهش استخراج گردیده، درادامه با انجام مصاحبه های نیمه ساختاریافته با 30 نفر از اعضای هیات علمی دانشگاه پیام نور هرمزگان داده ها گردآوری شده اند. با نظم دادن مفهومی داده ها؛ معانی و ویژگی های بالندگی اعضای هیات علمی از طریق یادگیری غیررسمی در سه مرحله کدگذاری شناسایی، استخراج و در نهایت مدل تحقیق ارائه گردیده است. پایایی و قابلیت اعتماد مصاحبه ها از روش های پایایی بازآزمایی و توافق درون موضوعی تایید شده است. نتایج تحلیل داده ها حاکی است که پدیده بالندگی از طریق یادگیری غیررسمی شامل دو مقوله 1- حوزه های یادگیری ضمنی شامل: مقوله های آموزشی، اخلاقی، سازمانی و 2- مقوله قلمرو یادگیری شامل: مقوله های فردی، دانشگاهی و فرادانشگاهی است. علاقه و روحیه، چالشگری و توان برقراری ارتباط، شرایط علّی خرد و سیاست های ارتقا و ترفیع، شرایط کلان را تشکیل می دهند. شرایط مداخله گر به سطح علمی دانشجویان، سیاست ها و قوانین دانشگاه، زیرساخت فناوری و وضعیت معیشت اشاره دارند. سرمایه اجتماعی، ارتباطات سازمانی، حجم کاری و ... شرایط زمینه ای را به وجود آورده اند. راهبردها روش های مبتنی بر تعاملی و جمعی، تاملی و مستقل، مبتنی بر فناوری و روش های تعاونی و کمک رسانی را شامل می شوند. پیامدهای تقویت یادگیری مادام العمر، خودکارآمدی بالاتر و ارتقای شایستگی های فردی دارای دامنه اثرگذاری محتمل محدود و ایجاد اجتماعات یادگیری، افزایش اعتماد اجتماعی پیامدهایی با دامنه اثرگذاری محتمل وسیع هستند.
نقش تعدیل کنندگی جو یادگیری در تأثیر کیفیت زندگی در مدرسه بر خودکارآمدی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره هفتم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
120 - 100
حوزههای تخصصی:
روش پژوهش برحسب هدف از نوع کاربردی و براساس شیوه اجرا، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل 22025 دانش آموز دوره ابتدایی دوم نواحی یک و دو آموزش و پرورش همدان در سالتحصیلی96-95 بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبی، نمونه ای به حجم 384 نفر(188 دختر و 196 پسر) با استفاده از جدول کرجسی و مورگان انتخاب شد. ابزار های گردآوری اطلاعات شامل سه پرسشنامه ی کیفیت زندگی درمدرسه، جو یادگیری و خودکارآمدی تحصیلی بود. داده های جمع آوری شده بر اساس شاخص های آمار توصیفی وآزمون های استنباطی کولموگروف_اسمیرنوف، همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. یافته های پژوهش نشان داد بین متغیرهای کیفیت زندگی در مدرسه با خودکارآمدی، کیفیت زندگی در مدرسه با جویادگیری و خودکارآمدی با جو یادگیری همبستگی مثبت و معنادار در سطح (01/0≤ p) وجود دارد. همچنین یافته های حاصل از ضرایب تحلیل مسیر حاکی از آن است تاثیرکیفیت زندگی بر خودکارآمدی، جویادگیری بر خودکارآمدی و کیفیت زندگی برجویادگیری مثبت و مستقیم است. بعلاوه، کیفیت زندگی در مدرسه بر خودکارآمدی تاثیر غیر مستقیم نیزدارد و جو یادگیری در رابطه بین کیفیت زندگی و خودکارآمدی، نقش تعدیل کنندگی دارد. پیشنهاد شد، مدارس از طریق طراحی تجربیات آموزشی لذت بخش، بازخورد مناسب و حمایت گرانه، علاوه بر تأمین کیفیت زندگی در مدرسه، به تقویت باورهای دانش آموزان از توانایی خود و ایجاد جو یادگیری اثربخش به عنوان مهم ترین شاخص های اثربخشی مدارس بپردازند.
بررسی عوامل مؤثر بر میزان بکارگیری مدیران مدارس از مدیریت دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
195 - 211
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به روش پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش را کلیه مدیران مدارس متوسطه(اول و دوم) شهرستان مریوان در سال تحصیلی 96- 95 تشکیل می دهد که تعداد آنها برابر با 82 نفر(66 نفر مرد،16 نفر زن) می باشد و بر اساس جدول نمونه گیری مورگان و به روش نمونه گیری تصادفی، 66 نفر به عنوان نمونه پژوه ش انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل یک نمونه پرسشنامه محقق ساخته مدیریت دانش است که روایی آن توسط جمعی از متخصصان مورد تأیید قرار گرفت و پایایی آن نیز از طریق فرمول آلفای کرانباخ برابر با 83/0بود. تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده با استفاده از شاخص های آمار توصیفی شامل میانگین و انحراف استاندارد و نیز آزمون های آماری کولموگروف- اسمیرنوف، آزمون t تک گروهی، آزمون تحلیل واریانس یک راهه و آزمون t مستقل و با به کارگیری نرم افزار آماری 19 SPSS انجام شده است. به طور کلی یافته ها نشان داد که توجه به مدیریت دانش در بین مدیران مدارس بالاتر از حد متوسط بوده است و در حد نسبتاً خوبی قرار دارد. همچنین نتایج بیانگر آن بود که بین دیدگاه مدیران از لحاظ میزان توجه به مدیریت دانش بر اساس جنسیت، سابقه خدمت و نیز میزان تحصیلات تفاوت وجود ندارد. در نهایت بر اساس یافته ها، چهار عامل کلی شامل: عوامل شخصی و فردی، عوامل سازمانی، فناوری اطلاعات و ارتباطات و عوامل مربوط به نظام آموزشی در به کارگیری موثر مدیریت دانش در مدرسه نقش دارد.
بررسی وضعیت رفتارهای خودرهبری معلمان مدارس منطقه پنج تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
275 - 297
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی وضعیت خودرهبری معلمان مدارس منطقه پنج تهران است. خودرهبری در پژوهش حاضر شامل نه مؤلفه است که عبارتند از: تجسم عملکرد موفق، هدف گذاری شخصی، صحبت کردن با خود، پاداش دادن به خود، ارزیابی باورها و مفروضات، تنبیه خود، مشاهده شخصی، تمرکز بر پاداش های طبیعی و راهنمایی خود. پژوهشگر در این پژوهش به دنبال بررسی وضعیت هر یک از مؤلفه ها در میان جامعه موردپژوهش بود..در این پژوهش از روش توصیفی- پیمایشی استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی معلمان مدارس دوره اول و دوم منطقه پنج تهران(تعداد۱۷۰۹) در سال تحصیلی ۹۶-۹۵ است. از طریق جدول نمونه گیری کرجسی و مورگان حجم نمونه ۳۴۰ نفر به روش تصادفی انتخاب شدند و پرسش نامه بین آن ها توزیع شد. ابزار این پژوهش پرسش نامه تجدیدنظر شده نک و هوتن(۲۰۰۲) بود. برای محاسبه روایی سازه ای پرسش نامه از روایی همگرایی و واگرایی استفاده شده است. برای تجزیه وتحلیل داده ها و بررسی فرضیه ها از روش مدل سازی معادلات ساختاری به روش حداقل مربعات جزئی استفاده شد که به این منظور نرم افزار آماری SPSS23 و Smart PLS.2 به کار گرفته شد. درنهایت، نتایج نشان داد که کلیه مؤلفه های نه گانه خودرهبری در جامعه مورد پژوهش مورد تائید قرار گرفت. به عبارت دیگر کلیه افراد جامعه مورد پژوهش در ارتباط با مولفه های خودرهبری از وضعیت مناسبی برخوردارند.
بررسی الزامات تمرکز زدایی در آموزش و پرورش شهرستان اهواز: چشم انداز، رهبری و نیروی انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش مطالعه الزامات و شرایط تمرکز زدایی در آموزش و پرورش شهرستان اهواز در حوزه چشم انداز، رهبری و نیروی انسانی بود. برای این مطالعه از روش تحقیق آمیخته متوالی تبیینی استفاده شد. با توجه به ماهیت موضوع و شیوه انجام پژوهش، در بخش کمی از روش تحقیق توصیفی و در بخش کیفی از تحلیل محتوای استدلالی–استنتاجی استفاده شده است. به منظور انجام مطالعه توصیفی، تعداد 115 نفر از مدیران چهار ناحیه آموزش و پرورش شهرستان اهواز به صورت طبقه ای نسبتی از بین 230 مدیر این نواحی انتخاب شدند. در مطالعه کیفی نمونه گیری به شیوه هدفمند و از الگوی نمونه گیری زنجیره ای (شبکه ای) به منظور مشورت با اهل فن تا رسیدن به مواردی که بهترین اطلاعات را در اختیار پژوهشگر قرار دهند و اشباع نظری حاصل شود، استفاده شد. ابزار گردآوری داده ها در بخش کمی پرسش نامه محقق ساخته ای بود که شرایط لازم برای تمرکززدایی بر مبنای سه مؤلفه ی (چشم انداز، نیروی انسانی، رهبری) را مورد بررسی قرار می داد و ضریب پایایی آن با استفاده از آلفای کرانباخ 93/0 محاسبه شده بود، بهره گرفته شد. مصاحبه ها نیز با پیشروی بر اساس نظریه تا رسیدن به اشباع نظری ادامه پیدا کرد. یافته های پژوهش نشان داد که آموزش و پرورش شهرستان اهواز از آمادگی لازم برای پیاده سازی سیاست های کاهش تمرکز بر اساس مؤلفه های تحقیق، برخوردار نیست. تحلیل مصاحبه ها نشان داد که عوامل زیادی بر شکل گیری این وضعیت تأثیر دارند که به عنوان نمونه می توان به کلی و مبهم بودن چشم انداز تمرکز زایی، توجیه نشدن ضرورت و اهمیت آن برای مجریان، نامناسب بودن سیستم گزینش و انتصاب مدیران، پایین بودن کیفیت برنامه های توانمندسازی مدیران اشاره کرد. سایر نتایج به تفصیل در این مقاله بحث شده است.
تدوین برنامه درسی آموزش سواد رسانه ای در راستای بسط امنیت اجتماعی:یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تدوین برنامه درسی آموزش سواد رسانه ای جهت ارتقاء انتظام و امنیت اجتماعی کاربران رسانه بود. بر اساس طرح کیفی و با استفاده از روش مطالعه موردی، مفاهیم و عناصر لازم برای تدوین برنامه درسی آموزش سواد رسانه ای با استفاده از مصاحبه نیمه ساختارمند از طریق نمونه گیری هدفمند و تکنیک اشباع نظری با متخصصان و اساتید گروه علوم ارتباطات و رسانه و علوم اجتماعی در پنج دانشگاه تهران، علامه طباطبایی، شیراز، امام حسین (ع)، سوره و پژوهشگاه امام صادق (ع) انجام گرفت. سپس داده ها با استفاده از نرم افزار Nvivo از طریق فن تحلیل مضمون، تحلیل و یافته ها در قالب شبکه مضامین پایه، سازمان دهنده و فراگیر دسته بندی و سازماندهی شدند. برای اعتبار یابی داده های کیفی از روش همسوسازی نتایج حاصل از شبکه مضامین و تحلیل اسناد استفاده شد. بر اساس نتایج به دست آمده، برنامه درسی آموزش سواد رسانه ای در ابعادی مانند محتوا، منطق، اهداف، روش ها و محیط یادگیری، به عنوان مضامین سازمان دهنده می باشند. این مضامین دارای ابعاد و سطوح مختلف و دارای مضامین پایه متنوعی هستند که در تدوین برنامه درسی آموزش سواد رسانه ای بایستی مد نظر قرار گیرند.
شناخت مولفه های مشارکت والدین در اجرای برنامه های درسی دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله شناخت مولفه های مشارکت والدین در اجرای برنامه های درسی دوره ابتدایی از نظر خبرگان حوزه برنامه ریزی درسی سازمان تالیف کتب درسی آموزش وپرورش و استادان حوزه برنامه درسی است. برای اجرای این پژوهش با توجه به موضوع و ماهیت آن ازروش دلفی استفاده گردید. روش نمونه گیری در بخش کیفی از نوع گلوله برفی و حجم آن با توجه به قانون اشباع بوده، که در نفرچهاردهم به اشباع رسید . برای جمع آوری اطلاعات در بخش کیفی از پرسشنامه بدون ساختار و در بخش کمی از پرسشنامه ساختارمند استفاده شد. برای تعیین اعتبار آن در بخش کیفی از توصیه ها و آموزش های لازم به اعضای گروه دلفی قبل از پاسخگویی استفاده شد و دربخش کمی از آلفای کرانباخ استفاده گردید. برای روایی پرسشنامه از استادان به عنوان داور جهت تعیین روایی سوالات استفاده گردیدکه بعداز تایید داوران در بین اعضای گروه توزیع گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کیفی پرسشنامه از روش رتبه بندی و چارک سوم به عنوان ملاک توافق و در بخش کمی از ضریب هماهنگی کندال برای تعیین توافق بین نظرات خبرگان استفاده گردید با توجه به نتایج آماری یافته ها در رابطه با شیوه های مشارکت والدین در اجرای برنامه های درسی دوره ابتدایی عبارت است از: کمک به کاهش اضطراب و فشارهای روحی ، مساعدت مالی برایاجرای برنامه ها، مشارکت ازطریق ایجاد فرصت ها ی یاددهی و یادگیری، مشارکت والدین به عنوان معلم و جانشین آن، مشارکت در اجرای روش های عملی، تسهیل فرایند یاددهی ویادگیری، حمایت عاطفی و اجتماعی در اجرای پروژه های درسی، مساعدت دراجرای روش های آموزش با توجه به شناخت امکانات محلی و طبیعی و تسهیل فرایند پروژه های درس پژوهی است ،با توجه به یافته ها می توان گفت صاحب نظران مولفه های مشارکت در اجرا، مساعدت مالی در اجرای برنامه ها و مشارکت در ایجاد فرصت های یاددهی و یادگیری با توافق بیشتر تایید و انتخاب کرده اند.
تبیین رابطه بین خلاقیت و توانمند سازی نیروی انسانی در آموزش و پرورش شهر کاشان
منبع:
مدیریت و چشم انداز آموزش دوره اول زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
71 - 86
حوزههای تخصصی:
اعتماد در سازمان ها در سایه خلاقیت ایجاد می شود و شرایط کاری و رقابت سازمان ها بیش از هر چیز دیگری مدیران را وادار به توانمندسازی کارکنان می کند. مطالعه حاضر با هدف تعیین رابطه بین خلاقیت و توانمندسازی نیروی انسانی در آموزش وپرورش شهر کاشان انجام شد. این مطالعه از نوع توصیفی- همبستگی بود و جامعه آماری آن شامل معلمان و مدیران مدارس دولتی شهر کاشان در سال تحصیلی 99-1398 بودند. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای 205 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. حجم نمونه بر اساس جدول کرجسی و مورگان (1970) تعیین شد. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه خلاقیت سازمانی تورنس (1966) و پرسشنامه توانمندسازی روان شناختی اسپریتزر (1995) بود. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون نشان داد ضریب همبستگی بین متغیرهای سیالی ذهن، انعطاف، ابتکار و بسط با توانمندسازی در سطح 05/0 معنادار و مثبت بود و می توان نتیجه گرفت بین خلاقیت و توانمندسازی نیروی انسانی در آموزش وپرورش شهر کاشان رابطه وجود دارد.
تبیین نقش سرگروه های معلمان درکیفیت اجرای برنامه های آموزشی دوره ابتدایی: یک مطالعه کیفی
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش بررسی نقش سرگروه های معلمان در فرایند اجرای برنامه های آموزشی مدارس دوره ابتدایی بوده است. رویکرد پژوهش از نوع کیفی با روش تحلیل مضمون بود. بدین منظور با استفاده از نمونه گیری هدفمند 13 نفر از سرگروه های معلمان شمال استان آذربایجان غربی در سال تحصیلی 99-98 انتخاب شدند و مصاحبه های نیمه ساختارمندی تا اشباع کامل داده ها صورت گرفت. جهت اطمینان و اعتباربخشی به دقت و صحت داده ها از روش خود بازبینی و دریافت بازخورد از پاسخ دهندگان استفاده شد. در تجزیه و تحلیل داده ها، فرایند 3 مرحله ای ترکیبی متشکل از روش کینگ و هاروکس (2010)، براون وکلارک (2006) و آتراید- استرلینگ (2001) مورد استفاده قرار گرفت. یافته های به دست آمده نشان داد که در شبکه مضامین، مفهوم استراتژیست آموزش مضمون فراگیری است که جایگاه سرگروه های معلمان را با 5 مضمون سازمان دهنده(مدیریت دانش معلمی، همیاران کانونی، تدریس پژوهی، حرفه پروری و برنامه سازی) و 30 مضمون پایه تشریح می کند.
بررسی رابطه یادگیری مادام العمر با اثربخشی مدرسه در معلمان مدارس هوشمند منطقه 5 شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
23 - 39
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی وضعیت و رابطه یادگیری مادام العمر با اثربخشی مدرسه است. جامعه پژوهش کلیه معلمان مدارس هوشمند منطقه 5 شهر تهران که شامل1109 نفر هستند، از این جامعه با روش نمونه گیری تصادفی ساده، نمونه ای به حجم 240 نفر انتخاب گردید. روش پژوهش کمی، توصیفی و از نوع مطالعات پیمایشی- همبستگی است. ابزار پژوهش پرسشنامه است . جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته 21 سوالی یادگیری مادام العمر بر مبنای مدل گای و همکارانش (2014) و از پرسشنامه محقق ساخته 18 سوالی اثربخشی مدرسه بر مبنای مدل چن و لین (2011) استفاده شد. جهت تعیین پایایی و روایی ابزار از تکنیک های آلفای کرانباخ و تحلیل عاملی تائیدی استفاده شد، نتایج بیانگر پایایی و روایی مطلوب ابزاربود. جهت تحلیل داده ها از تکنیک های توصیفی( شاخص های مرکز و پراکندگی) و استنباطی( آزمون های تی تک نمونه ای، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره خطی) با استفاده از نرم افزار SPSS استفاده شد. نتایج بیانگر آن است که : وضعیت یادگیری مادام العمر و اثربخشی مدرسه در معلمان مدارس هوشمند منطقه 5شهر تهران دارای تفاوت معنادار با وضعیت مطلوب در سطح آلفای 05/0 و بیانگر وضعیت نامطلوب است ؛ همچنین یادگیری مادام العمر و ابعاد آن دارای رابطه و اثر مثبت، مستقیم و معنادار با / بر اثربخشی مدرسه در معلمان مدارس هوشمند منطقه 5 شهر تهران در سطح آلفای 05/0 هستند .
طراحی مدل ساختاری- تفسیری (ISM) مؤلفه های مدارس اثربخش در دوره اول متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
126 - 146
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر طراحی مدل ساختاری- تفسیری مولفه های مدارس اثربخش در دوره اول متوسطه بود. روش تحقیق توصیفی-پیمایشی می باشد. جامعه آماری این تحقیق شامل اساتید گروه علوم تربیتی، روسا و معاونین آموزش و پرورش، مدیران و معاونان آموزشی مدارس، دبیران و اولیاء دانش آموزان دوره اول متوسطه با مدرک علوم تربیتی در شمالغرب کشور می باشند، که نمونه ای به حجم 217 نفر به صورت هدفمند انتخاب شدند. برای گرد آوری داده های تحقیق ابتدا با استفاده از مبانی نظری و تحقیقات انجام شده در داخل و خارج کشور در زمینه مدارس اثربخش، پرسشنامه محقق ساخته ای تهیه گردید، که بعد از تایید روایی صوری و محتوایی آن به روش های کمی و کیفی، پایایی پرسشنامه(970/0=α) بدست آمد. داده های جمع آوری شده از طریق نرم افزارهای SPSS و AMOS تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که الگوی تحلیل عاملی 16 مولفه ای مدارس اثربخش بر اساس مولفه ها(فرهنگ، جو مدرسه، انتظارات سطح بالا از دانش آموزان، رهبری اثربخش، معلم اثربخش، انسجام، نهفتگی، تامین منابع، دستیابی به اهداف، فناوری اطلاعات و ارتباطات، راهبردهای یادگیری، عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی، مشارکت والدین، سازگاری یا قابلیت انطباق با محیط، نظارت و ارزیابی و ارائه بازخورد، تصمیم گیری) و زیر مولفه ها با تحلیل عاملی مرتبه اول و دوم دارای برازندگی مناسب بوده، و مدل ساختاری-تفسیری مولفه های مدارس اثربخش با استفاده از رویکرد ISM در نُه سطح طراحی گردیدکه اولین سطح آن به عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی و آخرین سطح به تامین منابع اختصاص دارد.
بررسی رابطه فرهنگ سازمانی با یادگیری سازمانی معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
182 - 194
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف « بررسی وضعیت فرهنگ سازمانی و رابطه آن با یادگیری سازمانی معلمان مقطع دوم متوسطه کرمانشاه» اانجام شد. روش تحقیق در رسته تحقیقات پیمایشی وتوصیفی قرارداد. جامعه آماری شامل کلیه معلمان مقطع دوم متوسطه استان کرمانشاه به تعداد 800 نفر بودند. نمونه آماری دراین تحقیق با استفاده از جدول جرسی و مورگان با احتساب واریانس پیشینه معادل ۲۶۰ نفر بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها، استفاده از پرسشنامه های استاندارد رابینز جهت سنجش فرهنگ سازمانی و پرسشنامه مارکورات جهت سنجش سازمان یادگیرنده (یادگیری سازمانی) بود. با توجه به استاندارد بودن، روایی و پایایی پرسشنامه ها مورد تائید است. اطلاعات بدست آمده با انجام محاسبات آمار توصیفی و استنباطی (آزمون ضریب همبستگی اسپیرمن، رگرسیون چند متغیره) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل نشان داد که تک تک مؤلفه های هوش سازمانی (خطر پذیری ، توجه به ره آورد ، خلاقیت و نوآوری، توجه به اعضای سازمان ، تاثیر نتایج تصمیمات بر کارکنان، توجه به تیم و سنجش پایداری با یادگیری رابطه معنی داری وجود دارد.
تدوین و اعتباریابی الگوی مدیریت استعداد در مدارس سما(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره هفتم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
394 - 314
حوزههای تخصصی:
روش این پژوهش از نوع آمیخته اکتشافی (کیفی- کمی) بود. جامعه ی پژوهش در بخش کیفی ۲۶ و در بخش کمی ۱۹۰ نفر از مدیران سازمان مدارس و مدیران مدارس کل کشور در سال ۹۷- ۹۶ بودند که در بخش کیفی با روش نمونه گیری هدفمند زنجیره ای و در بخش کمی با روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختار یافته و در بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته بود. پایایی پرسشنامه با روش آلفای کرونباخ محاسبه که مقدار آن ٪۸۷ به دست آمد. در ادامه، با استفاده از تکنیک های، مدل سازی معادلات ساختاریافته و تحلیل عاملی تاییدی الگوی طراحی شده، مورد تأیید و اعتبار آن مورد سنجش قرار گرفت. الگوی مدیریت استعداد در قالب ۶ مولفه و ۱۶ متغیر اندازه پذیر ارائه گردید که عبارت از شناسایی پست کلیدی، عوامل شناخت فرد مستعد، عوامل انتخاب فرد مستعد، بکارگماری، توسعه، نگهداشت بودند. نتایج تحلیل عاملی تاییدی نشان دادکه ۶ مولفه شناسایی شده دارای بار عاملی معنی دار و نشان از برارزش مطلوب و مناسب دارند.
شناسایی نشانگان کامیابی شغلی معلمان و ارزیابی وضع موجود آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش آمیخته حاضر با هدف شناسایی نشانگان کامیابی شغلی معلمان و ارزیابی وضع موجود آن در میان معلمان مدارس شهر خرم آباد انجام شده است. در بخش کیفی با کاربست روش های نمونه گیری هدفمند و رویکرد گلوله برفی، 13 نفر از معلمان باتجربه، نمونه و مشهور که بنا بر گزارش والدین و مدیران می توان آن ها را کامیاب تلقی نمود، انتخاب و مورد مصاحبه قرار گرفتند. با استفاده از روش تحلیل محتوا و کدگذاری مصاحبه ها، 37 نشانگر در 3 بعد شناسایی شد. در بخش کمی این پژوهش با استفاده از نشانگرهای شناسایی شده پرسشنامه ای با روایی محتوایی تأیید شده و پایایی مناسب (آلفای کرونباخ بالاتر از 7/.) تدوین شد و توسط 325 معلمی که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شده بودند، تکمیل گردید. از طریق تحلیل عاملی اکتشافی 37 نشانگر شناسایی شده در 3 بعد (ویژگی های شخصی، عجین شدن با شغل و رضایت شغلی) طبقه بندی شد. در مرحله بعد همان طور که نتایج آزمون (T تک نمونه ای) نشان داد، معلمان کامیابی شغلی معناداری را تجربه کرده اند و هر سه عامل کامیابی شغلی آن ها متوسط به بالا ارزیابی شد. این پژوهش کامیابی شغلی معلمان را مورد بررسی قرار می دهد و متغیر و پرسشنامه کامیابی شغلی معلمان را به پژوهشگران علاقه مند پیشنهاد می کند. در پایان، در مورد یافته ها بحث شده است.
نقش واسطه گری اشتیاق تحصیلی در رابطه بین جهت گیری هدف و خود کار آمدی تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تبیین نقش واسطه گری اشتیاق تحصیلی در رابطه بین جهت گیری هدف و خود کار آمدی تحصیلی بوده است. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل دانش اموزان پایه هفتم ابتدایی شهر مرودشت بوده اند. برای تعیین حجم نمونه بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای 150 دانش آموز انتخاب گردید. ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش شامل 3 پرسشنامه خود کارآمدی تحصیلی جینگ و مورگان، جهت گیری هدف بوفارد و همکاران، پرسشنامه اشتیاق تحصیلی فریدل و پاریس که روایی و پایایی ابزار مورد تایید قرار گرفت. نتایج ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر حاکی از آن بود که: بین جهت گیری معطوف به تسلط (یادگیری) و جهت گیری معطوف به عملکرد گرایشی با اشتیاق تحصیلی رابطه مستقیم معنادار و بین جهت گیری معطوف به عملکرد پرهیزی با اشتیاق تحصیلی رابطه معنا دار وجود دارد. جهت گیری هدف معطوف به یادگیری قادر به پیش بینی اشتیاق تحصیلی آن ها می باشد. اشتیاق تحصیلی با خود کار آمدی تحصیلی رابطه مستقیم معنا دار دارد. اشتیاق تحصیلی در رابطه بین متغیرهای جهت گیری هدف و خود کار آمدی تحصیلی نقش واسطه ای معناداری ایفا می کند.
ارائه ی الگوی مناسب مدیریت دانش به منظور بهبود کیفیت یادگیری هنرجویان هنرستان ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره هفتم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
22 - 1
حوزههای تخصصی:
مطالعه ی حاضر به روش ترکیبی و از نوع طرح های تحقیق آمیخته اکتشافی است. جامعه ی آماری این پژوهش در بخش کیفی خبرگان و در بخش کمّی، شامل کلیه مدیران هنرستان های فنی و حرفه ای شهرستان های استان تهران که در سال تحصیلی 98-97 جمعاً 105 نفر می باشند. برای گردآوری اطلاعات از پرسش نامه محقق ساخته در مقیاس پنج گزینه ای استفاده شد که حاوی 153 گویه بود و برای تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و استنباطی از تحلیل معادلات ساختاری در نرم افزار Smart PLS استفاده شد. یافته ها نشان داد که متغیرهای اصلی مدل مدیریت دانش به منظور بهبود کیفیت یادگیری شامل مدیریت و سرمایه انسانی، فرهنگ و ساختار، فرایندهای مدیریت دانش و آموزش و یادگیری بوده و متغیرهای فرعی شامل مربیگری و رهبری دانش، نوآوری دانش، مدیریت سرمایه فکری، یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده، اندازه گیری، ارزیابی و مهندسی مجدد، آموزش، تحصیلات و سواد اطلاعاتی کارکنان، نظام انگیزشی، پاداش و سیستم ارتقای کارکنان، اعتماد، حمایت، تعهد و درک و آگاهی کارکنان و مدیران ارشد و مواردی از این دست است.
واکاوی پدیده بدبینی سازمانی معلمان یک پژوهش روش کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره هفتم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
153 - 135
حوزههای تخصصی:
بدبینی نوعی نگرش منفی نسبت به اطرافیان، وقایع، امور و فعالیت های پیرامون است که ناشی از عدم اعتماد و باور به راستی و درستی آن ها می شود. انسان ها همواره به تفسیر محیط اطراف خود می پردازند پس هر جا که انسان فعالیت داشته باشد احتمال وقوع پدیده بدبینی وجود دارد. معلمان نیز به عنوان یکی از عناصر اصلی فرایند یاددهی یادگیری که در نهاد تأثیر گذار آموزش و پرورش به ایفای نقش می پردازند از این قاعده مستثنی نمی باشند از این رو هدف اصلی این پژوهش شناسایی مؤلفه های بدبینی سازمانی معلمان ابتدایی شهر تهران است. این پژوهش در چارچوب رویکرد کیفی و با استفاده از روش پدیدارنگاری صورت گرفته است. داده های پژوهش از طریق مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته از اطلاع رسان ها جمع آوری گردیدند. انتخاب اطلاع رسان های پژوهش به صورت هدفمند و با استفاده از راهبردهای نمونه گیری با حداکثر تنوع صورت پذیرفت. اطلاع رسان ها 14 نفر بودند که همگی آن ها حداقل از 5 سال سابقه تدریس در مقطع ابتدایی برخوردار بودند. تحلیل داده ها ی حاصل در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی صورت پذیرفت. بر اساس یافته ها، مقوله های اساسی بدبینی سازمانی معلمان شامل 1) بدبینی نسبت همکاران 2) بدبینی نسبت به اولیا 3) بدبینی نسبت به دانش آموزان 4) بدبینی نسبت به مسائل آموزشی 5) بدبینی نسبت به طرح ها و برنامه ها و 6) بدبینی نسبت به رشد حرفه ای می شود.