فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۶۱ تا ۸۸۰ مورد از کل ۱٬۳۵۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، ارائه الگویی برای ارزیابی سازواری نظریه ترکیبی در فلسفه تعلیم و تربیت است. دست یابی به این هدف با تحلیل تطبیقی الگوهای پیشین و بازسازی آن ها مبتنی بر مبانی مفروض صورت گرفت. نتایج به دست آمده به طرح یک الگوی چهار مرحله ای انجامید که گام های اساسی آن جهت ارزیابی سازواری نظریه ترکیبی عبارتند از «بررسی هدف ترکیب، بررسی رویکرد ترکیب، بررسی روند گزینش و ترکیب نظریه ها، باهم نگری و تعیین درجه سازواری فلسفه تعلیم و تربیت ترکیبی». در ادامه، الگوی پیشنهادی این پژوهش جهت بررسی سازواری «فلسفه تربیت جمهوری اسلامی ایران» سند تحول بنیادین آموزش و پرورش کشور مورد استفاده قرار گرفت. نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که ترکیب صورت گرفته از نوع «فروکاهش و عرضی» است و بنا به رویکرد و رهیافت پارادایمیک مورد نظر سند، سازواری بخش «فلسفه تربیت جمهوری اسلامی ایران» با چالش جدی مواجه است.
تبیین انتظارات متقابل جامعه علمی مطالعات برنامه درسی و نظام آموزشی: بحثی در زمینه بازسازی منزلت حرفه ای رشته و دانش آموختگان آن در جامعه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحران هویتی رشته مطالعات برنامه درسی را رنج می دهد. به رغم توسعه کمی قابل توجهی که رشته با آن مواجه بوده و اقبال قابل توجهی که دانشجویان به این رشته نشان داده اند اما هنوز مرزهای رشته به درستی تعریف و تبیین نشده است. این تعین نایافتگی حدود و ثغور موضوعی و مفهومی رشته گرچه آزاردهنده است، اما می توان آن را به یک فرصت تبدیل کرد و از آن مبنا و متکایی برای نوگرایی، خلاقیت و تکثرگرایی هویتی ساخت. در این نوشتار رفتار نظام آموزشی در قبال دانش آموختگان رشته مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته و بر این نکته تأکید شده که به رغم بحرانی که در حوزه هویتی گریبان رشته را گرفته است، دانش آموختگان آشنا با این حوزه دانشی مستحق این میزان بی توجهی و بی مهری نیستند. در ادامه تحت عنوان انتظار نظام آموزشی از جامعه علمی مطالعات برنامه درسی به موضوع بازنگری در رویکرد تربیت دانش آموختگان پرداخته شده که درواقع وظیفه اصلی و مورد غفلت واقع شده متولیان رشته در جامعه است. در اثر این بازنگری، هویت های تخصصی می تواند به شکلی برجسته تر از آنچه اکنون وجود دارد نمایان شود و ظرفیت خدمت رسانی دانش آموختگان به نظام آموزشی نیز بالاتر رود. در پایان نقشه تکثر هویتی در رشته معرفی و چارچوب برنامه ای همسو با آن برای دوره دکتری رشته ارائه شده است. به زعم نگارنده اجرای این برنامه بدیلی برای برنامه درسی کنونی است و می تواند هدف اعطای هویت تخصصی به دانش آموختگان رشته را بهتر تأمین نماید.
نقدی بر محتوای برنامه درسی اخلاق پزشکی از دیدگاه صاحب نظران اخلاق پزشکی: مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برنامه درسی اخلاق پزشکی، موضوعی بحث انگیز و بااهمیت بوده و به تفکر و تحقیق در ابعاد مختلف آن نیاز می باشد. و لذا این مطالعه با هدف شناسایی ضعف ها موجود در محتوای برنامه درسی اخلاق پزشکی انجام شده است بدین منظور با اساتید اخلاق پزشکی مصاحبه شد و تجارب آنان در این زمینه تبیین گردید. این مطالعه یک پژوهش کیفی است که داده های آن از طریق مصاحبه نیمه ساختارمند با 14 نفر از اساتید اخلاق پزشکی دانشگاه های علوم پزشکی تهران در سال 1389جمع آوری و با رویکرد تحلیل محتوای مایرینگ، تجزیه و تحلیل شدند. نتایج این تحقیق تحت عنوان 2 درون مایه؛ عدم تناسب محتوا و ضعف در سازمان دهی محتوا معرفی گردید که هرکدام شامل چندین طبقه فرعی است که جنبه ای خاص از چالش های موجود در محتوای برنامه درسی اخلاق پزشکی را توصیف می کنند. بررسی و مقایسه یافته های این پژوهش با نتایج سایر مطالعات، حاکی از آن است که چالش های مطرح شده در این مطالعه برای توسعه ارتقای اخلاق پزشکی کشور باید به طور جدی مورد عنایت قرار گیرند.
تغییر برنامه درسی آموزش عالی: (مورد: برنامه درسی دوره کارشناسی ارشد برنامه ریزی آموزشی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تغییر برنامه درسی آموزش عالی (برنامه درسی رشته برنامه ریزی آموزشی در چهار عنصر محوری برنامه درسی شامل هدف، محتوا، فرصت های یاددهی - یادگیری و ارزشیابی صورت گرفت. جامعه آماری پژوهش، اعضای هیئت علمی و دانشجویان شش دانشگاه دولتی بودند که رشته برنامه ریزی آموزشی را در سطح کارشناسی ارشد داشتند. با استفاده از نمونه گیری تصادفی خوشه ای، دانشگاه های تهران، علامه طباطبایی، اصفهان و مازندران جهت اجرای تحقیق انتخاب و32 نفر اعضای هیأت علمی و93 نفر دانشجویان کارشناسی ارشد مورد بررسی قرار گرفتند. روش پژوهش توصیفی و از نوع پیمایشی و ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته بود. جهت بررسی عنصر هدف، اهداف اصلی دوره مندرج در سند مصوب ""مشخصات کلّی برنامه ی درسی و سرفصل دروس""، برای عنصر محتوا ضرورت وجود دروس، تعداد واحدها و سرفصل آن مندرج در سند مصوب و جهت عناصر فرصت های یاددهی- یادگیری و ارزشیابی وضعیت موجود این دو مؤلفه بر اساس برنامه درسی اجرا شده مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج پژوهش حاضر بیانگر آن بود که از دیدگاه اساتید اهداف اصلی دوره، دارای مطلوبیت نسبی بوده و تغییر در این عنصر ضروری نمی باشد؛ در حالی که دانشجویان خواستار تغییر اهداف اصلی دوره بودند. در مورد عنصر محتوا، اساتید و دانشجویان معتقدند که تقریباً تمامی دروس این رشته بایستی حفظ شود و با تعداد واحدهای موجود این دروس نیز موافق بودند. اما از دیدگاه اساتید و دانشجویان مؤلفه اهداف دروس از وضعیت مطلوبی برخوردار نبوده و خواستار تغییر در این مؤلفه محتوای برنامه درسی بودند. در مؤلفه سرفصل دروس نیز به استثناء درس پایان نامه اساتید و دانشجویان بر این باورند که تغییر در تمامی دروس ضروری است. در مورد عنصر ارزشیابی از دیدگاه اساتید به غیر از درس پایان نامه بقیه دروس نیازمند بازنگری و تغییر بود؛ در حالی که دیدگاه دانشجویان در این عنصر همه دروس نیازمند تغییر بودند.
مسایل سنجش و تشخیص دانش آموزان ورودی به مدرسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظام های آموزش و پرورش کشورها، معمولاً در ابتدای ورود کودکان به مدرسه، به سنجش روان شناختی آنان می پردازند تا برنامه های درسی خود را با وضعیت آنان هماهنگ سازند. در کشور ما نیز از سال 1375 طرحی با عنوان سنجش سلامت جسمانی و آمادگی تحصیلی کودکان بدو ورود به مدرسه به اجرا درآمده که عمدتاً بر مشخصات فردی، مشخصات خانواده، و سنجش وضعیت سلامت جسمی دانش آموزان متمرکز است و آمادگی تحصیلی آنان را نیز بر اساس برخی رویکردهای روان سنجی، تا اندازه ای مورد اندازه گیری قرار می دهد. در این مقاله با بررسی رویکردهای جدید و پژوهش ها و آثار جدید سنجش روان شناختی، نشان داده شده است که کارکرد واقعی آموزش و پرورش ایران در سنجش ورودی دانش آموزان به مدارس ابتدایی در مقایسه با مبانی نظری و کارکردهای علمی پیشرفته جهانی در این حوزه از سنجش روانی - تربیتی و هدف های اصلی سنجش ورود به مدرسه، فاصله دارد و ضروری است که برخی طرح های پژوهشی توسعه ای و علمی و کاربردی برای ایجاد تحول در این موضوع حیاتی صورت گیرد.
مطالعه نقش مولفه های مرتبه علمی، سابقه تدریس و گرایش تحصیلی بر به کارگیری فرانظریه های برنامه درسی در راهبردهای یاددهی- یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مطالعه نقش مرتبه علمی، سابقه تدریس و گرایش تحصیلی بر به کارگیری فرانظریه های برنامه درسی در راهبردهای یاددهی- یادگیری است. روش پژوهش از نوع زمینه ای و جامعه آماری کلیه اساتید شاغل به تدریس در دانشگاه های شهر تهران در سال تحصیلی 89-88 است. نمونه آماری 87 نفر از اساتید زن و مرد می باشد. که به صورت نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. این پژوهش از ابزار محقق ساخته پرسش نامه استفاده شده است و داده های پژوهش در دو سطح توصیفی از شاخص های گرایش مرکزی و جداول توزیع فراوانی و در آمار استنباطی از آزمون تحلیل واریانس و آزمون مقایسات میانگین زوجی دانکن و با نرم افزار تحلیل داده spss مورد توصیف و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. عمده ترین یافته های مطالعه این است که سابقه تدریس بیشترین تاثیر را در به کارگیری فرانظریه آیزنر، مرتبه علمی و گرایش تحصیلی بیشترین تاثیر را در به کارگیری فرانظریه واکر و هونکی دارد و در این میان فرانظریه میلر متاثر از هیچ کدام یک از متغیرهای مذکور نیست و اساس فعالیت یاددهی- یادگیری را دربردارد و از متغیرهای دیگری تاثیر می پذیرد.
شناسایی الگوی تلفیق برنامه درسی علوم انسانی و فاصله آن با وضعیت مورد انتظار دانشجویان، بر اساس دیدگاه فوگارتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه ی حاضر با هدف شناسایی الگوی تلفیق برنامه درسی (درون رشته ای، بین رشته ای و تلفیق در یادگیرندگان) علوم انسانی و بررسی میزان فاصله آن با وضعیت مورد انتظار صورت پذیرفت. روش پژوهش از نوع توصیفی / مقایسه ای بود و جامعه ی آماری شامل تمامی دانشجویان رشته های علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد در سال تحصیلی 93-92 بود. تعداد 216 نفر از دانشجویان طبق فرمول حجم نمونه و به شیوه ی طبقه ای نسبی انتخاب و پرسشنامه محقق ساخته بر اساس ده الگوی تلفیق برنامه درسی مطرح شده توسط فوگارتی که روایی و پایایی آن نیز احراز گردید را تکمیل کردند. یافته ها نشان دادکه: 1- از دید دانشجویان علوم انسانی، در حال حاضر، الگوی تلفیق درون رشته ای بر تدوین و اجرای برنامه های درسی این حوزه حاکم است. 2- الگوی تلفیق در ذهن یادگیرنده، مورد انتظار دانشجویان است. 3- از نظر دانشجویان، بین وضع موجود و وضع مورد انتظار در هر سه دسته از الگوهای کلان تلفیق طبق دیدگاه فوگارتی در برنامه های درسی رشته های علوم انسانی تفاوت وجود دارد. با عنایت به یافته های حاصل، توجه به الگوی تلفیق برنامه درسی در ذهن یادگیرندگان، در راستای بازنگری علوم انسانی مد نظر قرار می گیرد.
عوامل شکل دهنده برنامه درسی پنهان در آموزش عالی ایران: یک مردم نگاری خودنگاشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برنامه درسی در آموزش عالی ایران به دلیل ماهیت منعطف آن و آزادی دانشجویان در برخی انتخاب ها، نسبت به مقاطع پیشین شرایط متفاوتی دارد. هم چنین نهاد آموزش عالی در ایران نظامی متمرکز است و سعی بر آن است تا با استفاده از سازوکارهای مختلف (نظیر انقلاب فرهنگی، جذب متمرکز اعضاء هیات علمی، ...) نسلی متعهد به آرمان های انقلاب اسلامی تربیت شود. این عوامل باعث شده است تا برنامه درسی پنهان در آموزش عالی ایران ماهیتی منحصر به فرد داشته باشد و تبیین آن از طریق نظریه های غیربومی چندان منطقی نباشد. در این مقاله سعی کرده ام تا تجربیات زیسته خود از حضور 10 ساله در دانشگاه های ایران را در چارچوب عوامل شکل دهنده برنامه درسی پنهان تبیین نمایم. بدین منظور ابتدا تجربیات خود را به نگارش درآورده و سپس با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، به استخراج و سازماندهی مقولات حول محور برنامه درسی پنهان پرداختم. به عقیدة من، عواملی که موجب شکل گیری برنامه درسی پنهان در آموزش عالی ایران می شوند را می توان به شرح ذیل برشمرد: انعطاف برنامه درسی، آزادی نسبی دانشجویان در انتخاب اساتید، انعطاف شیوه ارaزشیابی، پروژه پایان نامه یا رساله، پررنگ تر شدن حضور نهادهای سیاسی در دانشگاه، تنوع قومی و طبقاتی، اختلاط جنسیتی، گفتمان علم اندوزی، جایگاه متفاوت رشته های دانشگاهی، پایگاه اجتماعی موسسات مختلف آموزش عالی.
الزامات و چالش های طراحی برنامه درسی آموزش عالی با رویکرد جامعه یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله در صدد است به این سوال پاسخ دهد که اگر آموزش عالی بخواهد در انجام وظیفه خود در زمینه سازی برای تحقق جامعه یادگیری در ایران، فرصتهای یادگیری عالی را گسترش دهد و برای ارتقای کیفی آنها برنامه درسی با رویکرد یادگیری مادام العمر طراحی کند، با چه چالشهایی روبروست؟ برای پاسخ به آن در این تحقیق کمی- کیفی با روش توصیفص – پیمایشی دیدگاههای 24 نفر از صاحبنظران مشغول به کار در موسسات تحقیقاتی وابسته به دانشگاه و مدیران دانشگاه های دولتی، از طریق مصاحبه و دیدگاه 153 نفر از اعضای هیات علمی این دانشگاه ها از طریق پرسشنامه محقق ساخته بررسی شده است. یافته های پژوهش حاکی است آموزش عالی با چالشهای عدم شناسایی نیازهای واقعی دانشجو و جامعه وبازنگری برنامه درسی متناسب با تحول در این نیازها، پیش بینی نکردن امکان انعطاف در برنامه درسی، عدم پذیرش تغییر در فلسفه و مفاهیم زیربنایی آموزش در آموزش عالی ، عدم بهره گیری از متخصصان حوزه برنامه درسی برای تدوین برنامه ها، استفاده نکردن از برنامه درسی دانشگاه های معتبر جهان متناسب با شرایط و نیازهای کشور، تمایل به تمرکزگرایی در تدوین برنامه های درسی، وجود برخی مشکلات در کمیته های برنامه ریزی درسی درون وزارتخانه و دانشگاه ها و عدم وجود ارتباط درونی میان برنامه درسی آموزش عالی و مقاطع قبل از آن روبروست. میان دیدگاه های اعضای هیات علمی درباره این چالشها بر حسب متغیر های جنس، تحصیلات، مرتبه علمی، نوع دانشگاه و سابقه تدریس و مدیریت تفاوتی وجود ندارد. . آنان در مورد وجود چالشهای مذکور اتفاق نظر دارند.
بازی دانایی نظریه زمینه ای برنامه درسی پنهان در نظام آموزش عالی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با هدف بررسی برنامه درسی پنهان در آموزش عالی ایران با روش نظریه زمینه ای انجام شده است. جهت بررسی برنامه درسی پنهان دو رویکرد خرد و کلان می تواند مورد استفاده قرار گیرد. با توجه به وجود نگرش تمرکزگرایانه در نظام آموزش عالی ایران و نقش کلیدی و محوری سیاست گذاران، طراحان، مجریان و پژوهشگران برنامه های درسی در آن؛ ابتدا از رویکرد کلان و سپس از رویکرد خرد استفاده شد. تا ارزش ها و نگرش های پنهان و نانوشته موثر در طراحی و اجرای برنامه های درسی آموزش عالی کشور شناسایی شود. برای تحقق این هدف با روش نمونه گیری گلوله برفی، تجربه های بیست و هفت نفر از صاحب نظران مختلف آموزش عالی در سه گروه، متخصصان عضو انجمن مطالعات برنامه درسی، پژوهشگران موسسه پژوهش و برنامه ریزی در آموزش عالی، و اعضای هیات علمی و کارشناسان برنامه ریزی درسی در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ایران مورد کاوش قرار گرفت. در گردآوری داده ها از مصاحبه ساختارنایافته استفاده شد. براساس یافته های به دست آمده، پدیده محوری در نظریه زمینه ای برنامه درسی پنهان آموزش عالی، پدیده ای با عنوان ""بازی دانایی"" نام گرفت که در مقابل حقیقت دانش آکادمیک قرار دارد. سپس عوامل مختلف منجر به شکل گیری آن، مورد بررسی قرار گرفتند. سپس براساس رویکرد خرد، سی و یک نفر از دانشجویان شاغل به تحصیل در سال آخر مقطع کارشناسی دانشگاه فردوسی مشهد که به شیوه هدفمند انتخاب شدند، مورد مصاحبه ساخت یافته قرار گرفتند. تحلیل مصاحبه های انجام شده با دانشجویان، موید نتایج حاصل از یافته ها بود.
سواد برنامه درسی برای مدرسین دانشگاه از نگاه مدرسان حوزه مطالعات برنامه درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر، مولفه های حرفه ای مبتنی بر دانش برنامه درسی برای مدرسی (آموزشگری) در سطح آموزش عالی از نگاه مدرسان حوزه مطالعات برنامه درسی را مورد کاوش و توصیف قرار داده است. داده های مورد مطالعه براساس پژوهش کیفی و از طریق انجام مصاحبه نیمه ساختارمند با 12 مدرس حوزه مطالعات برنامه درسی انجام یافت. یافته ها نشان دادند که مدرسان مورد مصاحبه تلقی یکسانی نسبت به قلمرو برنامه درسی نداشتند. یافته های مربوط به نگاه برنامه درسی در سه طبقه: تلقی برنامه درسی به عنوان سند، تلقی برنامه درسی به عنوان نقشه و راهنمای عمل، و تلقی برنامه درسی به عنوان فرایند تفکیک شدند. مولفه های حرفه ای سواد برنامه درسی مدرسی در بعد دانش در سه نگاه دربردارنده مولفه های اصلی دانش اساسی، دانش مبانی برنامه درسی و دانش نسبت به سیاست گذاری ها در برنامه درسی آموزش عالی بوده است با این تفاوت که در نگاه برنامه درسی به عنوان سند، سه مولفه اصلی دانش برنامه درسی در محدوده آموزش قرار گرفته است. هم چنین حدود و ثغور مولفه های حرفه ای مربوط به هرکدام از مولفه های اصلی دانش برنامه درسی در سه نگاه یکسان نبوده است.
مقیاس درصد همخوان های درست در کودکان فارسی زبان و ویژگی های روان سنجی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
تحلیلی بر منطق تایلر در برنامه ریزی درسی: مضامین موجه و مغفول
حوزههای تخصصی:
دیرپاترین صورت بندی نظری در قلمرو برنامه درسی ""منطق تایلر"" است که در کتاب معروف ""اصول اساسی برنامه درسی و آموزش"" منعکس شده است. این مقاله که با روش تحلیلی انجام شده، در صدد پاسخگویی به دو سؤال محوری است: 1) چه مضامینی از منطق تایلر هنوز هم موجه و قابل اعتناست؟ 2) مضامین مغفول این منطق کدامند؟ در این راستا ویژگی ها و عناصر اساسی منطق تایلر از قبیل اهداف آموزشی؛ منابع تعیین اهداف (فراگیران، جامعه و متخصصان موضوعات درسی)؛ انتخاب، سازمان دهی و ارزشیابی تجارب یادگیری؛ و نوع الگوی برنامه درسی مورد مطالعه و تفسیر قرار می گیرد. آنچه مقاله حاضر را متمایز می سازد، بهره گیری از مصاحبه های تایلر برای فهم بهتر منطق او می باشد.
ترویج فرهنگ «ایثار و شهادت» به کمک برنامه درسی در دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش اصلی در این مقاله آن است که چگونه می توان از طریق برنامه درسی به ترویج و اعتلای فرهنگ ایثار و شهادت در مدارس ابتدایی اقدام کرد؟ در این ارتباط، نظریات متفاوتی مطرح است و اقدامات آموزشی مرسوم مدارس بر آنها استوار شده اند؛ که در میان آنها نظریات تحولی نگر دارای جایگاه برجسته ای هستند. این نظریات بر این باور تأکید می کنند که آموزش امور انتزاعی در دوره کودکی مقدور و مؤثر نیست. مدعای اصلی مقاله آن است که امور ارزشی را با آنکه اموری انتزاعی هستند، می توان با رویکرد فرهنگی به شکلی مؤثر در دوره کودکی آموزش داد. این ادعا با تمرکز بر ظرفیت تخیلی کودکان و ظرفیت انتقال مفاهیم توسط اسطوره و داستان در دوره کودکی بنا شده است. برهمین اساس، تلاش می شود بر بنیادی نظری و در تلاشی نظرورزانه، شواهد و طریقی برای این موضوع در حوزه برنامه درسی و آموزش ایثار ارائه گردد. ایثار در ارتباط با برنامه درسی از دو بعد قابل طرح است: ۱) دستاورد و ۲) فرایند. ایثار به عنوان دستاورد، واقعه و رخدادی را نشان می دهد که در جهان بیرون عینیت یافته است و البته می توان انتظار وقوع آن را در آینده نیز داشت. ایثار به عنوان فرایند، عملی را نشان می دهد که مقدمات، مراحل و دستاوردی دارد. این فرایند، نحوه ای از زیستن را نشان می دهد که درآمیخته ای از آگاهی دردسترس و آگاهی قابل حصول است. چنین گونه ای از عمل، فرهنگ نامیده شده و دارای ویژگی هایی است که متأثر از برنامه های درسی و آموزش مدرسه ای است
الگوی برنامه درسی پودمانی بر پایه استاندارد شایستگی حرفه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دنیای تعلیم و تربیت، اصطلاح «پودمان» یک متدولوژی است که به تعیین ساختار برنامه درسی یا برنامه آموزشی یک دوره دراز مدت در قسمت های جداگانه مشخص، یعنی در پودمان های شایستگی کمک می کند. «پودمان» به عنوان یک واحد یاددهی مستقل بدون ارتباط با سایر واحدها نگریسته نمی شود، بلکه به عنوان مرحله و جزء لاینفکی از یک صلاحیت گسترده تر یا گروهی از شایستگی های (یک حرف بزرگ) نگریسته می شود، برنامه یک «حرفه بزرگ» می تواند به تعدادی از «پودمان ها» تقسیم شود. هر پودمان ممکن است به تعریف کم و بیش واضحی از شایستگی ها در یک زمینه شغلی خاص اشاره داشته باشد که می تواند بسته به هر یک از نیازها از سایر پودمان ها به طرق مختلف تفکیک شود تا به شایستگی دست یابد به عبارت دیگر یک پودمان برخی قابلیت ها و دانش، مهارت های عملی و تجربه عملی مورد نیاز را به دست می دهد که می تواند به سنجش و اخذ گواهینامه منجر شود. در هر حال اصطلاح «ایجاد پودمان» تداعی کننده فرصت اصلاح نظام آموزش فنی حرفه ای برای افراد با نیازهای ویژه است که برنامه درسی آموزش های حرفه ای را با توجه به تقاضاهای بسیار متحول آموزش بینندگان، موسسات آموزشی و بازار کار بازسازی می کند. اصلاح طلبان آموزش فنی و حرفه ای ممکن است در ایران در رابطه با رویکرد پودمانی تنگناهایی پیش روی داشته باشند. تهیه برنامه آموزشی پودمانی مستلزم انطباق آن با نیاز گروه های هدف کارآموز و جامعه بومی و ملی است. تنگناهایی که اصلاح طلبان آموزش فنی و حرفه ای ممکن است در ایران در رابطه با رویکرد پودمانی پیش روی داشته باشند، مسائلی از این قبیل هستند: صلاحیت مورد نیاز تدوین کنندگان برنامه های درسی / انطباق موسسات آموزشی / انطباق فراگیران / انطباق مدرسان و مربیان / تهیه آزمون های عملکرد / ارتقای موسسات آموزشی که در سطور زیر به آن پرداخته شده است.
بررسی میزان همخوانی برنامه درسی قصد شده، اجرا شده و کسب شده مطالعات اجتماعی سال اول دبیرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر میزان همخوانی برنامه درسی قصد شده، اجرا شده و کسب شده مطالعات اجتماعی سال اول دبیرستان در شهر تهران را مورد مطالعه قرار داده است. این پژوهش از نوع پژوهش های توصیفی- تحلیلی است. جامعه مورد مطالعه این پژوهش شامل، اعضای شورای برنامه ریزی مطالعات اجتماعی، مدیران، معلمان، سرگروه های آموزشی و دانش آموزان سال اول دبیرستان بوده است. حجم نمونه پژوهش شامل 20 مدیر، 200 دانش آموز، 19 سرگروه آموزشی مطالعات اجتماعی شهر تهران، 60 دانش آموز به عنوان نمایندگان گروه های دانش آموزان و 52 معلم بودند. برای معلمان و مدیران، دانش آموزان و نمایندگان دانش آموزان از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای استفاده شد. داده های مورد نیاز بر اساس مطالعه و تحلیل کلیه اسناد مربوطه به برنامه ریزی مطالعات اجتماعی، نظر سنجی از اعضای شورای برنامه ریزی مطالعات اجتماعی، مدیران، معلمان، سرگروه های آموزشی، دانش آموزان، اجرای آزمون دانشی، مهارتی و نگرشی، میانگین نمرات مستمر و پایانی و مشاهده 20 کلاس درس مطالعات اجتماعی در شهر تهران گردآوری شده است. نتایج این پژوهش، ضمن ارائه تصویری روشن از برنامه درسی مطالعات اجتماعی در سه مرحله یاد شده حاکی از آن است، با آن که برنامه درسی مطالعات اجتماعی طرح نسبتاً مناسبی دارد، اما در مرحله اجرا با مشکلات متعددی مانند ناکافی بودن آموزش معلمان، عدم دسترسی به امکانات مورد نیاز برای آموزش، سنگینی محتوا و ... روبه رو است. همچنین بر اساس بررسی نمرات دانش آموزان در طول سال تحصیلی و نتایج سه آزمون دانشی، مهارتی و نگرشی، عملکرد دانش آموزان در آزمون دانشی خوب بوده، اما آزمون مهارتی در حد رضایت بخش بوده عملکرد دانش آموزان در آزمون نگرشی ضعیف بوده است. بنابراین با توجه به ضعف های مشاهده شده در اجرا و همچنین تحقق نیافتن هدف های نگرشی و مهارتی، لازم است شورای برنامه ریزی مطالعات اجتماعی، مدیران و معلمان با تلاش بیشتر، راهکارهای مناسب در زمینه کاهش ناهماهنگی ها موجود در سه برنامه درسی قصد شده، اجرا شده و کسب شده مطالعات اجتماعی سال اول دبیرستان ارائه دهند.
طراحی یک الگوی نظری برنامه درسی بین¬رشته¬ای در حوزه آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده: طبقه¬بندی روابط بین¬رشته¬ای، دو مقصود را در بردارد: نخست توضیح پیشرفت تدریجی در رشته¬های علمی که منجر به باز ترکیب وحدت علوم می¬شود و دوم توصیف باروری متقابل بین رشته¬های علمی و هم¬آمیختگی آن¬ها که منجر به¬ظهور رشته¬های جدید می¬گردد. دسته¬ای دیگر سطح¬بندی، براساس میزان تداخل میان حوزه¬های رشته¬های درسی با توجه به عناصر در حال تعامل، انجام می¬شود و شامل دو دسته هستند از یک¬سو، تعامل بین مفاهیمی که گواه پردازش یک چارچوب مفهومی ابداعی هستند و از سوی دیگر اندرکنش¬های میان روش¬ها. مطابق با این دسته¬بندی، در حوزه برنامه درسی بین¬رشته¬ای هم دو نوع کلی حاکم هستند: برنامه درسی هم¬گرا یا متقارب که بر رویکرد بین¬رشته¬ای ابزاری منطبق است و گونه ادغامی یا تلفیقی برنامه درسی که منطبق بر رویکرد بین رشته¬ای نظری یا مفهومی است. بعضی از نویسندگان اصطلاح «همکارانه» را به¬جای مدل متقارب استفاده کرده و آن¬را در مقابل گونه تلفیقی یا ادغامی به¬کار برده¬اند. هدف مقاله آن است که در قالب یک مدل برنامه درسی بین-رشته¬ای و با تکیه بر دو رویکرد کلی مطالعات بین رشته¬ای (مفهومی و ابزاری) به بررسی اصول برنامه درسی بین-رشته¬ای، طراحی دروس و فعالیت¬های بین¬رشته¬ای، اجرا و آموزش در حوزه برنامه درسی آموزش عالی بپردازد. این مدل دارای بخش¬هایی چون گونه¬های برنامه درسی، اصول طراحی و سازماندهی برنامه درسی و چگونگی اجرا و ارزشیابی برنامه درسی بین¬رشته¬ای است.
بررسی نتایج نیازسنجی از مربیان کودکان آسیب دیده ی شنوایی به منظور طراحی و تدوین برنامه ی آموزشی توان بخشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی نتایج نیازسنجی برنامه ی آموزشی توان بخشی آسیب دیده شنوایی از نظر مربیان به منظور طراحی و تدوین برنامه آموزشی توان بخشی با رویکرد شنیداری کلامی (AVT) بود. در این مطالعه توصیفی، تعداد 26 نفر از مربیان کودکان زیر 4 سال خراسان رضوی به روش سرشماری انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری شد. نتایج مربوطه نشان داد که معلمان در مواردی همچون مشارکت والدین در برنامه درسی، متناسب بودن برنامه با ویژگی های کودک، تدوین اهداف مناسب و روشن، استفاده از روش ها و رویکردهای آموزشی جدید و استفاده از وسایل کمک شنیداری ابراز نیاز کرده اند. عدم انسجام برنامه ها، عدم توجه به اهداف، عدم تاکید بر وضوح گفتار و اصلاح تلفظ کودکان، عدم تجربه کافی معلمان و عدم آشنایی آنها با برنامه AVT از مهمترین نقاط ضعف برنامه فعلی است. برگزاری کلاس های آموزشی مناسب ازمهمترین نیازهای این معلمان بوده و برگزاری دوره های آموزش ضمن خدمت آشنایی با AVT ، کلاس های افزایش آگاهی والدین از نظر مربیان، عاملی برای رفع مشکلات این برنامه عنوان شده است. با توجه به یافته ها، طراحی و تدوین برنامه درسی مطلوب در گروی توجه به نیازهای مربیان و نقاط ضعف برنامه فعلی است.
جذابیت، کاربرد و فهم درسِ""دین و زندگی"" سوم متوسطه ( نگرش دانش آموزان و تبیین علّی آن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش«بررسی نگرش دانش آموزان پایه ی سوم متوسطه ی شهر نیشابور به درس دین و زندگی» بوده است. سه پرسش نامه ی نگرش سنج به مطلوبیت درس (ناظر بر سه مقوله ی جذابیت،اهمیت و فهم)،نگرش سنج به معلم و مقیاس هویت دینی،به عنوان ابزار تحقیق استفاده شدند. جامعه ی آماری شامل 327 نفر از دانش آموزان پایه ی سوم متوسطه شهر نیشابور بود که از هر دو جنس و در رشته های علوم انسانی و تجربی در سال تحصیلی90-89 به تحصیل مشغول بوده اند. برای نمونه گیری،از روشطبقه ای و خوشه ای استفاده شد. نتایج حاکی از آن بود که نگرشِ دانش آموزان نسبت به سه مؤلفه ی ""جذابیت،اهمیت و فهم"" نسبتاً مطلوب بوده است. بر اساس نتایج حاصل از آزمونt،بین پسران و دختران در مؤلفه های جذابیت و فهم،تفاوت معنادار وجود داشت و نظر دختران منفی تر(نسبتاً نامطلوب) بود؛ ولی در مؤلفه ی اهمیت،تفاوت معناداری در نگرش دانش آموزان بر حسب جنسیت وجود نداشت. نتایج تحلیل واریانس یک راهه،نشان داد،در مؤلفه ی جذابیت،نگرش دانش آموزان منطقه ی برخوردار،نسبت به نیمه برخوردار و غیر برخوردار،به طور معناداری،منفی تر بود ولی در مؤلفه ی فهم،دانش آموزان منطقه ی غیر برخوردار،نگرش منفی تر داشتند. ضمناً دانش آموزان رشته ی تجربی در مؤلفه ی جذابیت،نگرش منفی تری داشتند و در سایر مؤلفه ها تفاوت معناداریبرحسب رشته تحصیلی وجود نداشت. براساس تحلیل رگرسیون، عوامل پیش بین در جذابیت،عبارت از:1- هویت دینی،2- نگرش به معلم،3- جنسیت ،درمؤلفه ی اهمیت: 1- هویت دینی 2- نگرش به معلم و درمؤلفه ی فهم: 1- جنسیت،2-نگرش به معلم،3- هویت دینی و 4- طبقه اقتصادی – اجتماعی بوده اند. پیام نهایی آن که میزانِ مطلوبیت موجود این درس،نمی تواند به فراگیران کمک کند تا پیام های ارزشی این درس رابر پیام های ضد ارزشی (که از هزاران سو به مخاطبان می رسد)،برتری بخشند.
ایدئولوژی مبنایی برای عملکرد آموزش و پرورش: مقایسه پیامدهای ایدئولوژی لیبرال دموکراسی و نئولیبرالیسم بر تعلیم و تربیت در کشورهای غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، بررسی تأثیر نحله های مختلفی از ایدئولوژی لیبرالیسم بر آموزش و پرورش است. برای این منظور، با استفاده از روش تحلیلی – استنتاجی دو هدف اساسی را دنبال می کند: بررسی عرصه های حضور ایدئولوژی لیبرال دموکراسی در آموزش و پرورش و بررسی عرصه های حضور ایدئولوژی نئولیبرال در آموزش و پرورش. بنا بر یافته های به دست آمده می توان گفت ایدئولوژی لیبرالیسم تحت تأثیر لیبرال دموکراسی، پیامدهای مثبتی برای آموزش و پرورش به همراه داشته که از آن جمله می توان به توسعه آموزش و پرورش همگانی و مطرح شدن مفاهیمی نظیر برابری و دموکراسی در تعلیم و تربیت، آموزش صلح و توجه به آموزش های شهروندی اشاره نمود. همچنین، نشان داده شد که چگونه این ایدئولوژی در حال حاضر به تبعیت از آرمان های نئولیبرالیسم، با تاکید بر نخبه گرایی سبب به رسمیت شناخته شدن فاصله های طبقاتی شده و با ایجاد پدیده ای با عنوان «بازاری شدن تعلیم و تربیت» پیامدهای منفی فراوانی را بر تعلیم و تربیت تحمیل نموده است که از جمله این پیامدها می توان به تبدیل «دانش» به کالایی مصرفی، تغییر نقش دانش آموز از تولید کننده دانش به خریدار «کالای دانش»، افزایش رقابت بر سر کسب «سرمایه دانش»، کاهش بودجه رشته های علوم انسانی به نفع رشته های فنی و در نهایت باز تولید نابرابری ها اشاره نمود.