فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۶٬۳۴۸ مورد.
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
21 - 42
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تفاوت های فرهنگی ممکن است سبب شود درمان معینی که نتایج پژوهش ها حاکی از اثربخشی آن در بافتار خاصی است در بافتار دیگری مؤثر واقع نشود. هدف پژوهش حاضر انطباق فرهنگی پروتکل ماتریکس درمان مبتنی بر پذیرش و پای بندی برای رفتارهای مرتبط با سلامت (سالم خوردن و ورزش کردن) در جمعیت ایرانیِ مبتلا به چاقی بود.
روش: پژوهش در پنج مرحله انجام شد: ترجمه پروتکل، گردآوری اطلاعات، انطباق مقدماتی پروتکل، آزمایش مقدماتی، و انطباق نهایی پروتکل. در مرحله 2، سه متخصص موج سوم رفتاردرمانی، یک متخصص تغذیه، و یک مربی بدن سازی، در مرحله 4، پنج مبتلا به چاقی، و در مرحله 5، هفت متخصص موج سوم رفتاردرمانی شرکت کردند. داده ها به صورت کمی (میانگین و شاخص روایی محتوایی) و کیفی تحلیل شد.
یافته ها: پروتکلی متشکل از 12 جلسه آماده شد، که به هریک از شش گامِ ماتریکسِ درمان مبتنی بر پذیرش و پای بندی دو جلسه اختصاص یافت. تغییراتی در محتوای ماتریکس درمان مبتنی بر پذیرش و پای بندی از نظر استعاره ها، تمرین ها، و ابزارها صورت گرفت. نتایج شاخص روایی محتوایی حاکی از روایی محتوایی عالیِ تک تک جلسات و کل پروتکل بود.
نتیجه گیری: برای آنکه بتوان از پروتکل ماتریکس درمان مبتنی بر پذیرش و پای بندی استفاده مؤثری در جمعیت ایرانی مبتلا به چاقی کرد، انطباق فرهنگی ضروری به نظر می رسد.
مدل یابی ساختاری رابطه سازگاری هیجانی و ذهن آگاهی با میانجگری تنظیم شناختی هیجان در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
83 - 98
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مولتیپل اسکلروزیس شایع ترین بیماری سیستم اعصاب مرکزی است که باعث از کارافتادگی و ناتوانی بسیاری از بیماران می شود. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه سازگاری هیجانی و ذهن آگاهی با میانجگری تنظیم شناختی هیجان در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد.
روش: روش این پژوهش توصیفی و طرح پژوهش از نوع طرح های همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی افراد مبتلا به بیماری ام.اس در شهر تهران در سال 1401 تشکیل دادند. برای این منظور به انجمن ام.اس ایران مراجعه و 300 بیمار به وسیله نمونه گیری داوطلبانه و در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه های سازگاری هیجانی (رابیو و همکاران، 2007)، ذهن آگاهی (کارداسیوتو و همکاران، 2008) و تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و کرایج، 2006) استفاده شد.
یافته ها: نتایج بدست آمده از این پژوهش نشان داد ابعاد ذهن آگاهی (آگاهی متمرکز بر لحظه حاضر و پذیرش) به عنوان متغیرهای برونزای پژوهش بر ابعاد سازگاری هیجانی (فقدان نظم بخشی انگیختگی های هیجانی و فیزیولوژیک، ناامیدی و تفکر آرزومندانه) هم دارای اثر مستقیم و هم اثر غیرمستقیم است (001/0>P).
نتیجه گیری: آنچه از یافته های حاضر می توان نتیجه گرفت، اهمیت دادن به آموزش مهارت های ذهن آگاهی در بیماران مبتلا به ام .اس و بهبود مهارت های شناختی در تنظیم هیجانی است. باتوجه به استرس ادراک شده توسط این افراد، هرچه قدر فرد بر آرزوها و افکار مخرب متمرکز شود و تمرکز خود را بر زمان حال از دست دهد و نتواند بیماری خود را بپذیرد، بدون شک سیر و روند بیماری سریع تر خواهد بود.
رابطه علّی حمایت سازمانی و اجتماعی ادراک شده با شادکامی سازمانی: نقش میانجی کیفیت زندگی کاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین میزان برازش مدل مفهومی شادکامی سازمانی بر اساس حمایت سازمانی و اجتماعی ادراک شده با نقش میانجی کیفیت زندگی کاری معلمان بود. روش طرح پژوهشی حاضر، از نوع همبستگی و جز پژوهش های کاربردی می باشد. جامعه آماری شامل معلمان ابتدایی شهرستان دهلران به تعداد 640 نفر بود که بر اساس جدول مورگان 240 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده پرسش نامه های شادکامی سازمانی (1985) Watson et al. ، حمایت سازمانی ادراک شده (1986) Eisenberger et al.، حمایت اجتماعی ادراک شده (1988) et al. Zimet و کیفیت زندگی کاری (1973) Walton بود. بر اساس نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از الگویابی معادلات ساختاری، شاخص های برازش مدل مورد مطالعه تأیید شد و نتایج نشان داد حمایت اجتماعی ادراک شده بر شادکامی سازمانی اثر مثبت و معنی داری دارد. اثر حمایت سازمانی بر کیفیت زندگی کاری معنی دار بود. همچنین اثر کیفیت زندگی کاری بر شادکامی سازمانی مثبت و معنی دار بود. اثرات غیرمستقیم حمایت سازمانی و اجتماعی ادراک شده بر شادکامی سازمانی با نقش میانجی کیفیت زندگی کاری مثبت و معنی دار شد. در این پژوهش اثر حمایت سازمانی ادراک شده بر شادکامی سازمانی و اثر حمایت اجتماعی ادراک شده بر کیفیت زندگی کاری معنی دار نبود. با توجه به نتایج به دست آمده پیشنهاد می شود مسئولان آموزش و پرورش، با افزایش حمایت سازمانی و اجتماعی و بالا بردن سطح رفاه و کیفیت زندگی کاری معلمان در جهت شادکامی سازمانی آنان بکوشند تا معلمان نیز بتوانند، سازمان را در کسب نتایج بهتر یاری نمایند.
ارائه مدل مدیریت هوشمند استعداد در سازمان های دولتی با بهره گیری از روش تحلیل مضمون (تم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدیریت هوشمند استعداد، به معنای مدیریت اثرگذار یا هوشمندانه منابع انسانی است که دربرگیرنده سرمایه دانشی یک سازمان و قابلیت در تولید، حفظ و نگهداری، ذخیره، انتقال و به کارگیری دانش در حمایت از سازمان برای تحقق اهداف و مقاصدش می باشد. مسئله تحقیق حاضر این است که ابعاد و جوانب مختلف مدیریت هوشمند استعداد چه مواردی هستند و چگونه می توان نسبت به ادغام موفق مدیریت استعداد و مدیریت دانش اقدام نمود. از این رو هدف تحقیق شناسایی ابعاد و مؤلفه های مدیریت هوشمند استعداد در سازمان های دولتی است. این تحقیق از نظر هدف، کاربردی بوده و در زمره تحقیقات آمیخته اکتشافی محسوب می شود. در مرحله کیفی این تحقیق، از تکنیک تحلیل تم و در مرحله کمی از روش تحلیل عاملی تأییدی و نرم افزار Smart PLS استفاده شد. در مرحله کیفی به منظور طراحی الگوی تحقیق، با 31 نفر از خبرگان دانشگاهی و اجرایی که به صورت هدفمند انتخاب شدند، مصاحبه نیمه ساختاریافته به عمل آمد. در مرحله کمی به منظور تأیید اعتبار مدل از 85 نفر از مدیران منابع انسانی در وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات نظرخواهی شد. روش نمونه گیری از نوع تصادفی ساده و ابزار گردآوری داده پرسش نامه بود. براساس یافته ها، سه دسته متغیر شامل هدایتگرها، بسترها و اقدامات مدیریت هوشمند شناسایی شدند. همچنین برای متغیر اقدامات مدیریت هوشمند استعداد هفت بعد تأمین استعدادهای دانشی، توسعه استعدادهای دانشی، به کارگیری استعدادهای دانشی، ارزشیابی استعدادهای دانشی، نگهداری استعدادهای دانشی، ارزش آفرینی از استعدادهای دانشی و بسترسازی فعالیت استعدادهای دانشی تعیین گردید. یافته های بخش کمی نشان داد که متغیرهای تحقیق قابل قبول است. نتایج تحقیق نشان داد که مدیریت هوشمند استعداد پدیده ای پیچیده و چندبعدی است و از نظر ماهیت با مدیریت استعداد تفاوت هایی دارد. مهم ترین تفاوت در زمینه پویا بودن مدیریت هوشمند استعداد (با توجه به ماهیت نسبتاً ایستای مدیریت استعداد) است که این ویژگی به دلیل ادغام با مدیریت دانش و بهره گیری از ظرفیت های آن ایجاد شده است. همچنین بهره گیری از رویکرد مدیریت هوشمند استعداد در سازمان های دولتی، می تواند آثار و پیامدهای کوتاه مدت و بلندمدت متعددی به همراه داشته باشد و سطح کیفی سرمایه های انسانی را ارتقاء دهد.
اثربخشی امید درمانی بر اجتناب شناختی- رفتاری و فعالیت های خودمراقبتی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: روان درمانی که امید را هدف اصلی تغییر قرار دهد، برای بیماران مبتلا به دیابت حائز اهمیت خواهد بود و سبب افزایش پیروی بیماران از رفتارهای خودمراقبتی و ایجاد احساس بهبودی و رضایت از کنترل بیماری خواهد شد. براین اساس هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی امید درمانی بر اجتناب شناختی-رفتاری و فعالیت های خودمراقبتی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 می باشد.
روش: این پژوهش نیمه آزمایشی و از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زنان و مردان متأهل مبتلا به دیابت نوع 2 شهر اهواز که در سال 1400 عضو انجمن دیابت این شهر بوده که از میان آن ها با استفاده از روش هدفمند و بر اساس نمرات مقیاس اجتناب شناختی- رفتاری (اتنبرگ و دابسون، 2004) و مقیاس فعالیت های خودمراقبتی دیابت (توبرت و همکاران، 2000) در پیش آزمون، 40 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 20 نفره آزمایش و گواه تقسیم شدند. گروه آزمایشی، آموزش امیددرمانی را به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند اما گروه گواه مداخله ای دریافت نکردند. پس از اجرای مداخله بار دیگر دو گروه پرسش نامه های پژوهش را تکمیل کردند و داده ها از طریق تحلیل کوواریانس چندمتغیری و تک متغیری با استفاده از نرم افزار SPSS-24 تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج نشان داد که امید درمانی بر اجتناب شناختی-رفتاری و فعالیت های خودمراقبتی در بیماران دیابتی نوع 2تأثیر معنی داری داشت (05/0>p).
نتیجه گیری: لذا بر اساس یافته های حاصل از این پژوهش، امید درمانی می تواند روشی مؤثر برای کاهش اجتناب شناختی-رفتاری و افزایش فعالیت های خودمراقبتی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 باشد.
اثربخشی درمان شناختی رفتاری (CBT) با رویکرد اسلامی بر نگرش ناکارآمد و سبک های مقابله ای دانش آموزان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۶۸)
61 - 80
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان اثربخشی درمان شناختی رفتاری (CBT) با رویکرد اسلامی بر نگرش ناکارآمد و سبک های مقابله ای دانش آموزان انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه آزمایشی و گروه گواه با دوره پیگیری (4 ماهه) بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر خوی در سال تحصیلی 1402 1403 که تعداد آنها 5936 بود. نمونه آماری تعداد ۴۰ نفر از جامعه مذکور بودند که به شیوه تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه (۲۰ نفر در هر گروه) انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها مقیاس نگرش های ناکارآمد وایزمن و بک (1978) و پرسش نامه راهبردهای مقابله ای لازاروس و فولکمن (1988) بود. برنامه مداخله ای درمان شناختی رفتاری (CBT) با رویکرد اسلامی به گروه آزمایش مدت ۱۰ جلسه 90 دقیقه ای آموزش داده شده. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس اندازه های مکرر تحلیل شدند. نتایج نشان داد که درمان شناختی رفتاری (CBT) با رویکرد اسلامی بر مؤلفه های نگرش ناکارآمد و مؤلفه های سبک های مقابله ای مؤثر بود (01/0>P). همچنین اثربخشی در مرحله پیگیری 4 ماهه تداوم داشت. نتایج به دست آمده از این پژوهش، سودمندی و تأثیر درمان شناختی رفتاری (CBT) با رویکرد اسلامی بر نگرش ناکارآمد و سبک های مقابله ای دانش آموزان را تأیید می کند.
تجربه بیماری مزمن در تلاقی با جنسیت و زمینه اجتماعی (مطالعه تجربه زنان از بیماری مولتیپل اسکلروزیس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
55 - 70
حوزههای تخصصی:
مقدمه: از جمله بیماری های مزمنی که به دلیل ابعاد جسمی و روانی متعدد و پایدارش، پیامدهای عمده و مداومی بر گستره وسیعی از جنبه های حیات فردی و اجتماعی فرد بیمار به همراه دارد، بیماری مولتیپل اسکلروزیس می باشد. این بیماری براساس شیوع گسترده در بین زنان و همچنین تاثیرات خاصی که بر زنان می گذارد، چهره ای زنانه دارد. با این وجود، در مطالعات داخلی، تجربه زنان مبتلا به این بیماری کمتر مورد توجه قرار گرفته است و مطالعات معدود صورت گرفته نیز غالبا مبتنی بر رویکردی بالینی-پزشکی و کمی هستند. بر همین اساس در مقاله پیش رو، تلاش می شود، تجربه زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس در بافت و زمینه اجتماعی جامعه ایرانی مورد مطالعه قرار گیرد.
روش: با توجه به هدف اصلی این مطالعه، رویکرد پدیدارشناختی فمینیستی در این مطالعه اتخاذ شده است. با ۲۵ زن مبتلا به این بیماری مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفت و مصاحبه ها براساس رویه پیشنهادی مستاکس، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: براساس روایت های بیان شده در مصاحبه ها، تجربه زنان مورد مطالعه از بیماری مولتیپل اسکلروزیس در قالب مضامین زندگی در تعلیق، شرم بی قدرتی، ناکنش ورزی جنسی، مخاطره مادری و دلهره همسری صورتبندی شد.
نتیجه گیری: با توجه به مضامین استخراج شده، تجربه زنان مشارکت کنندگان در تحقیق از بیماری مولتیپل اسکلروزیس ، ذیل مضمون اصلی «اضطراب هویتی» مفهوم پردازی شد. منظور از «اضطراب هویتی»، تجربه و احساس نگرانی ناشی از هویت جنسیتی تحقق نیافته توسط این زنان است.
اثرطرحواره درمانی و درمان پذیرش و تعهد بر خویشتن پذیری و نشخوار فکری زنان با دیابت و پر اشتهایی عصبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش طرحواره درمانی در مقایسه با درمان پذیرش و تعهد (ACT) با خویشتن پذیری و نشخوار فکری زنان با دیابت و پراشتهایی عصبی بود.روش: این مطالعه از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه گواه با پی گیری دو ماهه می باشد. جامعه آماری همه زنان با اختلال همزمان دیابت و پر اشتهای روانی شهر مشهد در نیمه اول سال 1402بود که به مراکز درمانی، مراجعه کرده بودند. تعداد 45 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی درسه گروه طرحواره درمانی ( 15 نفر)، درمان پذیرش وتعهد ( 15 نفر) و گروه گواه ( 15 نفر) تقسیم شدند. برای ارزیابی خویشتن پذیری از پرسشنامه چمبرلند و هاگا (2001) و جهت سنجش نشخوار فکری از آزمون تری نور و همکاران (۲۰۰۳) در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری استفاده شد. گروه آزمایش طرحواره درمانی تحت مداخله بسته آموزشی یانگ و همکاران (2003) و گروه آزمایش پذیرش و تعهد تحت مداخله درمانی هیز و همکاران (2012) به مدت ده جلسه یک ساعته قرار گرفتند. داده ها با روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته ها: نتایج نشان داد مداخله طرحواره درمانی و پذیرش و تعهد بر نشخوار ذهنی (P<0/01)، (63/29F=) و خویشتن پذیری (P<0/01)، (83/49F=) مؤثر است و این تأثیر در مرحله پی گیری پایدار است. نتایج آزمون تعقیبی شفه نشان داد بین دو گروه پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی تفاوت معناداری در خویشتن پذیری و نشخوار فکری وجود دارد (P<0/05)؛ بنابراین پذیرش وتعهد تأثیر بیشتری بر کاهش نشخوار فکری و افزایش خویشتن پذیری زنان داشته است.نتیجه گیری: با توجه به نتایج می توان گفت: با آموزش رویکردهای درمانی روان شناختی مانند طرحواره و درمان پذیرش و تعهد به زنان می توان در کنترل دیابت و پیشگیری از پرخوری عصبی آنان کمک کرد. همچنین با کنترل پرخوری عصبی می توان آنان را از عوارض جانبی آسیب های جسمانی، روانی و اجتماعی پرخوری عصبی حفظ کرد و بدین ترتیب مادران سالم تر و جامعه سالم تری داشت.
Investigating the Relationship between Organizational Justice and Job Involvement and Work Performance among Secondary School Teachers in Chabahar, Iran
حوزههای تخصصی:
The present study was conducted with the aim of investigating the role of organizational justice in the job involvement and work performance of secondary school teachers in Chabahar city. The research method was descriptive and correlational. The statistical population includes all secondary school teachers in Chabahar who were teaching in the academic year 2023-2024. Among the target population, 130 people were selected by available sampling method. The collection tools included Niehoff & Morman's organizational justice questionnaires, Lodahl & Kejner's job involvement and Patterson's job performance. Data were analyzed through Pearson correlation test and multiple regression. The results showed that there is a positive and significant relationship between organizational justice and job involvement, and the components of procedural justice and distributive justice were able to explain the variance related to job involvement (p<0.01). Also, the results showed that there is a significant relationship between organizational justice and teachers' job performance, and procedural justice had the largest contribution in explaining job performance variations (p<0.01). Conclusion: The existence of organizational justice in the workplace expresses the importance of the organization to the employees, therefore, increasing the level of organizational justice increases job involvement and the desire of employees to provide high quality performance.
Relationship of Spiritual Intelligence and Hardiness with Quality of Work Life in University Employees
حوزههای تخصصی:
The present study aimed to ascertain the relationship of spiritual intelligence and hardiness with quality of work life in employees of University of Sistan and Baluchestan. The sample consisted of 240 employees (125 female and 115 male) that were selected at random. To collect the data Spiritual Intelligence, Hardiness and Quality of Work Life questionnaires were applied. For analyzing data, Pearson correlation coefficient and stepwise regression analysis were used. Results of Pearson correlation coefficient demonstrated that spiritual intelligence and hardiness were positively correlated with overall score of quality of work life. Moreover, results of stepwise regression analysis revealed that transcendental awareness (a dimension of spiritual intelligence) and overall scores of hardiness were positive predictors of overall score of quality of work life. Findings of the present study indicated that spiritual intelligence of the employees of University of Sistan and Baluchestan was significantly related to their hardiness and quality of work life. Therefore, it can be concluded that spiritual intelligence plays a key role in determination of employees' hardiness and quality of work life.
A Cross–Cultural Study on Job Satisfaction, Quality of Work Life and Emotional Intelligence between Iranian and Indian Female Employees
حوزههای تخصصی:
Women in developing countries have competed to initiate an identity and make a capacity for themselves and show their abilities at work environment. The study was intended to examine whether cross - cultural differences exist with regard to job satisfaction, quality of work Life and emotional intelligence between Indian and Iranian female university employees. This study is a causal – comparative study. The sample size including 93 female employees from University of Sistan and Baluchestan and 70 employees from Delhi University that were randomly chosen for this research and they completed the measures of Job Satisfaction, Quality of Work Life and Emotional Intelligence. For analysing the data One – Way MANOVA was performed. The findings illustrated that there was significant cross – cultural differences on job satisfaction, job and career, homework interface, working conditions, sensitivity, maturity, and competency with regard to gender. The significant finding was that Iranian female employees felt more entitled than did Indian female employees.
تأثیر بسته خودآرام سازی با رویکرد یکپارچه توحیدی بر اضطراب ناشی از همه گیری کووید 19(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
21 - 36
حوزههای تخصصی:
با شیوع ویروس کووید 19 موجی از اضطراب و نگرانی خانواده ها به ویژه مادران را فراگرفت. ازاین رو پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان تأثیر بسته محقق ساخته خودآرام سازی با رویکرد یکپارچه توحیدی بر کاهش اضطراب ناشی از همه گیری کووید 19 در مادران تهرانی اجرا شد. روش تحقیق از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را مادران ساکن تهران تشکیل می دادند، که به روش نمونه گیری در دسترس، 30 نفر از افراد واجد شرایط انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جای گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها مقیاس اضطراب کرونا بود که پیش و پس از ارائه بسته آموزشی بر روی هر دو گروه اجرا شد. تحلیل کوواریانس داده ها نشان داد میزان اضطراب گروه آزمایشی پس از مداخله به طور معناداری کاهش یافت (F=44/303, P < 0/01). بر اساس یافته های فوق، تأثیر آموزش بسته خودآرام سازی با رویکرد یکپارچه توحیدی در بهبود اضطراب ناشی از همه گیری بیماری کووید 19 در مادران تأیید گردید. بنابراین مشاوران و روان درمانگران برای کمک به افرادی که درگیر اضطراب هایی از این نوع هستند، می توانند از این بسته آموزشی استفاده نمایند.
مقایسه اثربخشی آموزش فرآیند حل مسأله خلاق و آموزش راهبردهای فراشناختی بر خلاقیت و سرزندگی تحصیلی فرزندان نظامیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
137 - 157
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، مقایسه دو روش درمانی آموزش ﺣﻞ ﻣﺴﺄله خلاق و آموزش راهبردهای فراشناختی بر خلاقیت و سرزندگی تحصیلی به روش نیمه تجربی ﺑﻮد. از جامعه آماری فرزندان نظامیان ساکن در یکی از پایگاه های نظامی شهر شیراز در سال تحصیلی 403-1402، 36 نفرآزﻣﻮدﻧی به صورت نمونه گیری هدفمند (ملاک های ورود و خروج) انتخاب و در قالب سه گروه 12 نفری (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) در فرایند تحقیق شرکت نمودند. پرسش نامه های خلاقیت (عابدی،1372) و سرزندگی تحصیلی(حسین چاری و دهقانی زاده،1391) وهمچنین بسته های آموزشی "ﺣﻞ ﻣﺴﺄله خلاق مدل ایساکسنو ترفینگر"(1987) و "برنامه ی آموزشی فراشناخت مدل سکستون" (1987) در اجرای تحقیق مورد استفاده قرار گرفت. تحلیل کواریانس چند متغیری نشان داد که در هر دو گروه آزمایش، در نمرات خلاقیت و سرزندگی تحصیلی افزایش معناداری نسبت به گروه کنترل دیده می شود؛ تاثیر روش ﺣﻞ ﻣﺴﺄله خلاق در افزایش خلاقیت بیشتر از روش راهبردهای فراشناختی بوده است؛ ولی بین دو گروه در افزایش متغیرسرزندگی تحصیلی تفاوت معناداری مشاهده نشده است. بر این اساس برنامه ریزی در جهت استفاده از هر دو روش، به ویژه روش آموزش ﺣﻞ ﻣﺴﺄله خلاق، نتایج موثرتری در محیط های آموزشی به همراه دارد.
Comparison of Cognitive Abilities and Personality Traits in Infertile Women with and without Pelvic Inflammatory Disease(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۷, Issue ۱ - Serial Number ۱۹, Winter ۲۰۲۴
9 - 20
حوزههای تخصصی:
Objective: Pelvic inflammatory disease is a chronic disease and a common infection in women which is associated with significant complications. This study aimed to compare cognitive abilities and personality traits in infertile women with and without pelvic inflammatory disease.
Method: The research method was causal-comparative and the sample of research included 48 infertile women with pelvic inflammatory disease and 57 infertile women without the pelvic inflammatory disease, who were referred to Al-Zahra Hospital in Rasht in 2021 and were selected through the convenience sampling method. The research instruments were a demographic checklist, the Cognitive Ability Questionnaire (Nejati, 2013), and the Neo Personality Questionnaire (McCrae & Costa, 1985). Research data were analyzed using the Mann-whitney test and multivariate variance analysis.
Results: The results showed that there was no difference between infertile women with and without pelvic inflammatory disease in cognitive abilities and personality traits (p >0.05). But there was a significant difference between four of the seven components of cognitive ability (memory; P<0.05, U= 899.00, inhibitory control and selective attention; P<0.05, U= 933.00, decision-making; P<0.05, U= 863.500, and sustained attention; P<0.05, U= 924.500), the total score of the cognitive ability variable (P<0.05, U= 815.000), and openness in both upper and lower levels of education (P <0.05, U= 907.50).
Conclusion: Infertility with causes of inflammatory and non-inflammatory did not lead to cognitive dysfunction and differences in personality traits but education as a potentially influential variable can play a crucial role, which needs further research.
ساختار عاملی مقیاس جهت گیری مذهبی؛ نسخه سوم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بازشناسی ساختار عاملی مقیاس جهت گیری مذهبی برای دست یابی به کوتاه ترین فرم این مقیاس انجام شده است. این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی است که جامعه آماری اش دانشجویان دانشگاه آزاد واحد قم و دانشگاه قم بود که با روش نمونه برداری در دسترس، ۴۴۶ نفر از میان این دانشجویان انتخاب شدند و به مقیاس جهت گیری مذهبی پاسخ دادند. به منظور تعیین اعتبار پرسش نامه از روش آلفای کرونباخ و برای تعیین روایی سازه از روش تحلیل عاملی اکتشافی استفاده شد. داده های به دست آمده با روش های همبستگی پیرسون و آزمون دونیمه سازی تجزیه و تحلیل شد. تحلیل یافته ها نشانگر آن بود که فرم تجدیدنظرشده مقیاس جهت گیری مذهبی دارای سه عامل (جهت گیری مناسکی و ارتباط با اهل بیت:، جهت گیری دین محورانه و جهت گیری خداسو و آخرت نگر) بوده است. آلفای کرونباخ 9۵/0 نشانگر اعتبار قوی این مقیاس است. بر اساس یافته های پژوهش، می توان گفت این مقیاس از اعتبار و روایی بالایی برخوردار بوده و عوامل منسجمی از آن به دست می آید که می توان با کاربرد آن، ویژگی دینداری افراد را بررسی، و در فعالیت های بالینی و پژوهش های آتی از آن استفاده کرد.
اثربخشی نوروفیدبک بر اضطراب بارداری و افسردگی پریناتال زنان باردار در طول همه گیری کووید-19: طرح تک آزمودنی با چند خط پایه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در طول همه گیری کووید-19، مطالعات متعددی شیوع اضطراب و افسردگی را در زنان باردار شناسایی کرده اند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر نوروفیدبک بر اضطراب بارداری و افسردگی پریناتال در زنان باردار انجام شد.
روش: این پژوهش یک طرح آزمایشی تک آزمودنی از نوع طرح خط پایه چندگانه با دوره پیگیری بود. 3 زن باردار مبتلا به اضطراب بارداری و افسردگی پریناتال براساس روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت پلکانی به تحقیق وارد شدند. ابزارهای به کار رفته شامل درمان نوروفیدبک، مقیاس های اضطراب بارداری و مقیاس افسردگی بک- ویرایش دوم بود. داده ها با استفاده از تحلیل چشمی، اندازه اثر و درصد بهبودی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته: نوروفیدبک به طور معناداری موجب کاهش شدت علائم اضطراب بارداری و افسردگی پریناتال شد، به طوری که درصد بهبودی برای بیمار اول، دوم و سوم در علائم اضطراب بارداری به ترتیب 72، 74 و 71 درصد و در علائم افسردگی پریناتال 72، 77 و 77 درصد به دست آمد. تحلیل های دیداری و نتایج تحلیل های درون موقعیتی و بین موقعیتی نیز حاکی از تفاوت معنادار بین مرحله خط پایه و مداخله برای همه آزمودنی ها بود (PND>70 و PAND>50). ماندگاری اثر نوروفیدبک در مرحله پیگیری نیز تایید شد.
نتیجه گیری: نوروفیدبک در بهبود علایم زنان باردار مبتلا به اضطراب بارداری و افسردگی پریناتال موثر است. نتیجه این پژوهش و پژوهش های مشابه می توانند در حوزه های تشخیصی و درمانی علائم روانی در زنان باردار مورد استفاده قرار گیرد.
پیش بینی خودشیفتگی بر اساس نیازهای خودشی، طرحواره های ناسازگار و مکانیسم های دفاعی در فرزندان نظامیان شهر تهران دانشگاه های تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۵۴)
157 - 172
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف پیش بینی خودشیفتگی براساس نیازهای خود-شی، طرحواره های ناسازگار و مکانیسم های دفاعی در فرزندان نظامیان انجام شد. پژوهش حاضر از نظر هدف در زمره تحقیقات کاربردی-پیمایشی بود، جامعه آماری شامل تمامی فرزندان نظامیان در دانشگاه های تهران است که تعداد 350 نفر به صورت هدفمند در دسترس انتخاب شدند. جهت سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه های طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ، شخصیت خودشیفته آدامز (NPI-16)، پرسشنامه خود-شیء آربل (2014) و سبک های دفاعی اندرز (DSQ-40) استفاده شد. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-25 تحلیل شدند. نتایج بررسی ها نشان داد که نیازهای خود-شی با به میزان 2/24 درصد نقش معنادار بر خودشیفتگی دارد. متغیر طرحواره های ناسازگاراولیه بر خودشیفتگی در دانشجویان پسر و دختر با آزمون رگرسیون چندگانه با اندازه اثر در طرحواره بریدگی/ طرد بر خودشیفتگی، 5/34 درصد و حوزه خودگردانی مختل 41 درصد، حوره محدودیت های مختل 8/32 درصد، حوزه دیگر جهت مندی 3/39 درصد و حوزه گوش بزنگی/ بازداری 7/38 درصد بر خودشیفتگی نقش دارند. نقش مکانیسم های دفاعی بر خودشیفتگی فرزندان نظامیان با اندازه اثر این متغیرها برای متغیر سبک دفاعی رشد نایافته 115/0 و برای متغیر سبک دفاعی رشدیافته 217/0 و برای متغیر سبک دفاعی روان آزرده 327/0 به دست آمد. با توجه به نتایج پژوهش خودشیفتگی یک راهبرد جبران برای طرحواره های ناسازگاراولیه به شمار می آید بر این اساس می توان طرحواره های ناسازگاراولیه را یکی از سازوکارهای مؤثر در تحول صفت شخصیتی خودشیفتگی در نظر گرفت.
ساخت و اعتبار یابی آزمون هوش هیجانی دانشجویان پلیس دانشگاه علوم انتظامی امین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۵۶)
49 - 73
حوزههای تخصصی:
مقدمه: امروزه پلیس علاوه بر داشتن دانش و مهارت های تخصصی و عملی، نیاز به توانایی برقراری ارتباط موثر، خودکنترلی در مقابل فشارها و استرس های شغلی دارد که همگی آن برگرفته از هوش هیجانی است. این پژوهش با هدف طراحی و ساخت ابزار هوش هیجانی پلیس انجام گردیده است. روش: این پژوهش از نوع آمیخته ( ترکیبی) اکتشافی است که در دو بخش انجام شده است. بخش اول شامل 9 نفر از اساتید دانشگاه علوم انتظامی که 7 نفر آنها مذکر و 2 نفر مونث بود و در بخش دوم که شامل دانشجویان دانشگاه علوم انتظامی امین اعم از دختر و پسر، به تعداد 206 نفر و به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند بخش اول از طریق جلسه گروه کانونی تشکیل و با استفاده از نتایج حاصل از مرحله اول، گویه های ابزار تدوین و فرایند روان سنجی آن شامل تعیین روایی صوری،روایی محتوی، روایی سازه با استفاده از تحلیل عامل تاییدی و تعیین پایایی ابزار انجام شد. نتایج آزمون: در تحلیل داده ها، خرده مؤلفه های هوش هیجانی در دو بعد ارتباط موثر وحسن سلوک شناسایی شدند؛ ارتباط موثر: حاوی 6 مضمون فرعی واقعیت سنجی، هوشیاری اجتماعی، استقلال، ابراز هیجان، حل مسئله، جرات ورزی؛ و حسن سلوک: حاوی 6 مضمون فرعی خودآگاهی و خود کنترلی، خود انگیزی، تعهد، کنترل تکانه و مدیریت استرس بود. نتیجه گیری: این ابزار از معیارهای روان سنجی مناسب برای ارزیابی هوش هیجانی پلیس است لذا می تواند ارزیابی هوش هیجانی پلیس در دانشگاه پلیس مورد استفاده قرار گیرد .
اثربخشی درمان فراتشخیصی یکپارچه نگر بر ابرازگری هیجانی و عملکرد جنسی زنان نابارور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۴۶)
23 - 40
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان فراتشخیصی یکپارچه نگر بر ابرازگری هیجانی و عملکرد جنسی زنان نابارور صورت پذیرفت . روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه انجام شد. دوره پیگیری نیز دوماهه اجرا شد. جامعه آماری شامل زنان نابارور مراجعه کننده به کلنیک ناباروری بیمارستان مادر و کودک، کلنیک ناباروری ثمر و کلینیک زنان و زایمان و درمان ناباروری دکتر کارگر شهر شیراز در فصل زمستان سال 1400 بود. در این پژوهش تعداد 36 زن نابارور با روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جایدهی شدند. زنان نابارور حاضر در گروه آزمایش درمان فراتشخیصی یکپارچه نگر را طی دو و نیم ماه در 10 جلسه دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه ابرازگری هیجانی (EEQ) (کینگ و آمونز، ۱۹۹۰) و پرسشنامه عملکرد جنسی (SFQ) (کراسکیان موجمباری و کیب اله، 1393) بود. داده های جمع آوری شده به شیوه تحلیل واریانس آمیخته با استفاده از نرم افزار آماری SPSS 23 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان فراتشخیصی یکپارچه نگر بر ابرازگری هیجانی (0001>P؛ 54/0=Eta؛ 82/39=F) و عملکرد جنسی (0001>P؛ 49/0=Eta؛ 88/31=F) زنان نابارور تأثیر معنادار دارد . نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش می توان چنین نتیجه گرفت که درمان فراتشخیصی یکپارچه نگر با بهره گیری از شناسایی هیجان ها، آگاهی هیجانی، ارزیابی مجدد شناختی و شناسایی الگوهای اجتناب از هیجان می تواند به عنوان یک درمان کارآمد جهت بهبود ابرازگری هیجانی و عملکرد جنسی زنان نابارور مورد استفاده قرار گیرد.
اثربخشی روان درمانی مثبت گرا بر تبعیت درمانی بیماران مزمن سرطان سینه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۴۸)
101 - 112
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی روان درمانی مثبت گرا بر تبعیت درمانی بیماران مزمن سرطان سینه انجام گرفت.
روش: ین مطالعه به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بر روی 30 نفر (گروه آزمون 15 نفر و گروه گواه 15 نفر) از زنان مبتلا به سرطان سینه مراجعه کننده به مرکز تحقیقات سرطان شهر تهران انجام شد. نمونه ها به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جای دهی شدند. گروه آزمایش تحت مداخله 8 جلسه ای روان درمانی مثبت گرا قرار گرفتند، درحالی که گروه گواه هیچ مداخله ای را دریافت نکردند. به منظور گردآوری اطلاعات از مقیاس تبعیت درمانی بیماران مزمن در مورد شرکت کنندگان اجرا گردید. داده ها با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره در نرم افزار SPSS مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که بین گروه آزمایش وگروه گواه در نمره های تبعیت درمانی تفاوت معنادار وجود دارد (05/0>p). روش روان درمانی مثبت گرا تاثیر بر افزایش تبعیت درمانی دارد و درمانگران می توانند از این روش در جهت افزایش تبعیت درمانی این بیماران استفاده نمایند.
نتیجه گیری: نتیجه این پژوهش و پژوهش های مشابه می توانند در حوزه های درمانی بیماران مزمن سرطان سینه مورد استفاده قرار گیرد.