فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۶۱ تا ۱٬۳۸۰ مورد از کل ۴٬۴۲۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مطالعات نشان داده است نقاط قوت و ضعف کنش های شناختی افراد اتیسم به صورت ملایم تری در مردان وجود دارد، به طوری که مردان در برخی کنش های شناختی، مانند تعاملات اجتماعی و همدلی در مقایسه با زنان عملکرد ضعیف تری نشان می دهند. این در حالی است که کنش شناختی توجه اشتراکی که مبنایی برای تعاملات اجتماعی محسوب می شود در افراد مبتلا به اتیسم مختل است. روش: در پژوهش حاضر به بررسی این کنش در مردان در مقایسه با زنان پرداخته شد. آزمودنی های این پژوهش شامل 57 (32 زن، 25 مرد) دانشجوی دانشگاه شهید بهشتی است که به صورت نمونه گیری در دسترس در این مطالعه شرکت کردند. با استفاده از ابزار ردیاب چشم رفتار و زمان توقف نگاه و حرکت چشم افراد و نیز پاسخ درست آزمودنی ها در رابطه با تکلیف کامپیوتری توجه اشتراکی ثبت شد. یافته ها: با استفاده از تحلیل واریانس یک راهه و دوراهه مشخص شد مردان الگوی نگاه کردن متفاوتی با زنان و پاسخ های درست کمتری داشتند. همچنین مردان مدت زمان بیشتری به محرک هدف نگاه می کنند. همچنین در تصاویر پیچیده تر مردان مدت زمان بیشتری را صرف یافتن تصویر هدف و نیز صرف نگاه کردن به تصویر هدف می کردند. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش در راستای تأیید نظریه مغز مردانه اتیسم بر وجود کنش ضعیف تر توجه اشتراکی در مردان در مقایسه با زنان است.
بررسی میزان شیوع اختلال نقص توجه-بیش فعالی در دانش آموزان دبستانی از دید معلمان و والدین: مطالعه ی مروری سیستماتیک و فراتحلیل(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اختلال نقص توجه-بیش فعالی شایع ترین اختلال روان پزشکی تشخیص داده شده در کلینیک های سرپایی روان پزشکی در کودکان دبستانی است. بسیاری از محققان از اطلاعات معلمان و والدین جهت تشخیص کودکان مبتلا استفاده نموده اند. هدف از این مطالعه، بررسی فراتحلیلی این اختلال در دانش آموزان دبستانی از دید معلمان و والدین می باشد.
روش کار: با جستجو در پایگاه های اطلاعاتی Magiran، SID، GoogleScholar و غیره، تعداد 16 مقاله جمع آوری شد و وزن هر مطالعه با توجه به تعداد نمونه و میزان شیوع از توزیع دوجمله ای محاسبه شده است. داده ها با استفاده از روش فراتحلیلی مدل اثرات تصادفی و با نرم افزار R و Stata نسخه ی 2/11تحلیل شدند.
یافته ها: در این مطالعه 16 مقاله که بین سال های 1375 تا 1390 انجام گرفته بودند، وارد تحلیل شدند. تعداد کل نمونه 14891 دانش آموز 12-7 ساله مقطع دبستان بود. میزان شیوع نقص توجه-بیش فعالی بر اساس توافق نظر والدین و معلمان در کل 8 درصد به دست آمد. میزان شیوع نقص توجه-بیش فعالی از دید والدین در کل 20 درصد و از دید معلمان نیز در کل20 درصد به دست آمد.
نتیجه گیری: این مطالعه نشان می دهد که شیوع اختلال نقص توجه-بیش فعالی در حد متوسط است لذا لزوم اهمیت سلامت روانی دانش آموزان به عنوان آینده سازان کشور و ضرورت شناسایی، درمان و پی گیری گروه های در معرض خطر توسط نهادهای مسئول و مرتبط آشکار می گردد.
چگونگی تأثیر کمبود ویژگیهای زبانی کودکان مبتلا به اختلالات طیف اتیسم بر تعامل اجتماعی آنها در اواسط دوران کودکی و راهبردهای مداخله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رشد انسان به تعاملات اجتماعی وابسته است که در طول سالهای میانی دوران کودکی (15-10 سالگی) به طوز فابل توجهی اساسی و ضروری هستند. هرچند رشد برخی از کودکان متفاوت از دیگر کودکان است؛ اما همه آنها فرایندهای ذهنی یکسانی را تجربه می کنند که به دلیل عوامل مختلفی این فرایندها ممکن است منجر به رشد کودکان یا مانع رشد آنها شوند. زبان بخشی از وجود بشر است و ارتباط ازطریق رفتارهای کلامی و غیرکلامی صورت می گیرد. افراد از طریق فرایندهای متعدد تعبیر و تفسیر، قادر هستند آنچه که دیگران سعی در رمزگذاری اش دارند را درک کنند. هرچند انسانها یاد می گیرند تا زبان را ازطریق تعامل با دیگران به کار برند، اما با توانایی فراگیری زبان زاده می شوند. با اینکه کودکان مبتلا به اختلالات طیف اتیسم نظام ارتباطی متفاوتی را به کار می گیرند، اما آنها زبان را به همان روش کودکان دارای رشد طبیعی فرا می گیرند. در این مقاله، مشکلات کاربرد زبان در موقعیتهای اجتماعی ای که کودکان مبتلا به اتیسم، با آنها مواجه هستند توصیف می شود. در این باره نیز بحث خواهد شد که چگونگی رشد شناختی و فراگیری زبان شیوه هایی را شکل می دهند که در سالهای میانی دوران کودکی، تعامل اجتماعی در کودکان دارای رشد طبیعی در مقایسه با کودکان اتیستیک تفاوت دارد. علاوه بر این، مقاله حاضر، در مورد عواملی که ممکن است در نقائص قابل ملاحظه در اتیسم سهم داشته باشند، و نیز اقداماتی که برای رفع این نقائص انجام می شود، توضیح می دهد.
مقایسه عملکرد خانواده از دید افراد دچار مبتلا به ملال جنسیتی و افراد غیرمبتلا در اصفهان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف : ملال جنسیتی پدیده ای است که علت اصلی بوجود آمدنش هنوز کشف نشده و با مشکلات متعددی از جمله درگیری با خانواده همراه است. پژوهش حاضر با هدف بررسی عملکرد خانواده افراد دچار ملال جنسیتی و مقایسه آن با افراد هتروسکسوال در کلینیک نوید بخش شهرستان اصفهان انجام گرفته است.
مواد و روش ها : این مطالعه از نوع تحقیقات بنیادین و پس رویدادی بود. نمونه گیری به دلیل عدم دسترسی کافی به افراد ملال جنسیتی به شیوه در دسترس انجام شد. در نهایت با در نظر گرفتن ملاک های ورود 30 نفر ملال جنسیتی و 30 نفر هتروسکسوال با پرسشنامه FAD-53 از نظر عملکرد خانواده مورد بررسی قرار گرفتند. داده های به دست آمده با روش آماری مقایسه میانگین ها آزمون t نمونه های مستقل با استفاده از نرم افزار SPSS 19 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها : تحلیل داده ها مشخص کرد در مولفه های ارتباط (p = .000) ، آمیزش عاطفی ( p = .001) ، ایفای نقش ( p = .000) ، و حل مشکل (p = .049) بین دو گروه تفاوت معنادار وجود دارد و با توجه به میانگین ها افراد ملال جنسیتی در این مولفه ها کارکرد پایین تری دارند.
نتیجه گیری : با توجه به یافته های پژوهش وجود ملال جنسیتی در افرادی که دچار مسائل ارتباطی ، عاطفی ، ایفای نقش و حل مسئله در خانواده خود هستند محتمل تر است و کمک به این افراد از طریق مداخلات خانوادگی می تواند موثر واقع شود. همچنین با آگاه سازی خانواده ها در رابطه با نیاز های عاطفی و تربیتی فرزندان می توان در جهت کاهش بروز ملال جنسیتی اقدام کرد.
تاثیر رفتاردرمانی دیالکتیک بر کاهش تکانشگری در زنان مبتلا به همبودی اختلالات شخصیت مرزی و سوء مصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر رفتاردرمانی دیالکتیک بر کاهش تکانشگری در زنان مبتلا به همبودی اختلالات شخصیت مرزی و سوء مصرف مواد انجام شد. روش: پژوهش در چارچوب طرح های تجربی تک آزمودنی با استفاده از طرح خطوط پایه چندگانه پلکانی انجام شد. بر اساس مصاحبه تشخیصی ساختاریافته و ملاک های ورود، از میان بیماران زن مبتلا به همبودی اختلالات شخصیت مرزی و سوء مصرف مواد چهار نفر به صورت هدفمند انتخاب شدند. هر چهار آزمودنی در خلال دوازده جلسه تحت رفتار درمانی دیالکتیک قرار گرفتند. به منظور سنجش تکانشگری از پرسشنامه تکانشگری بارت استفاده شد. یافته ها: رفتار درمانی دیالکتیک به کاهش نمرات تکانشگری در زنان مبتلا به همبودی اختلالات شخصیت مرزی و سوء مصرف مواد منجر شد. نمودارهای اثربخشی و اندازه اثر بیانگر کاهش معنادار تکانشگری در آزمودنی ها بودند. نتیجه گیری: مداخله رفتاردرمانی دیالکتیک می تواند به کاهش تکانشگری منجر شود و تلویحات کاربردی مطلوبی در زمینه درمان و پیشگیری از سوء مصرف مواد دارد.
مقایسه اثربخشی دارو درمانی با شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش شدت علایم اختلال افسردگی اساسی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی دارو درمانی با شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (Mindfullness-based cognitive therapy یا MBCT) در کاهش شدت علایم اختلال افسردگی اساسی بود.
مواد و روش ها: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون و دوره پیگیری (یک ماهه) بود که در سال 1393 انجام شد. 40 نفر از بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی [بر اساس نظر روان پزشک و مطابق ملاک های تشخیصی (Diagnostic and Statistical Manual-4th Edition-Text Revision یا DSM-IV-TR)] مراجعه کننده به درمانگاه اعصاب و روان صدیق شهرستان خرم آباد که دارای پرونده بودند، به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه دارو درمانی (20 نفر) و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (20 نفر) قرار گرفتند. سپس با استفاده از مقیاس افسردگی Hamilton (Hamilton Rating Scale for Depression یا HRSD) بررسی شدند. گروه MBCT به مدت 8 جلسه تحت آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفت و گروه دارو درمانی هر روز 1 کپسول فلوکستین 20 میلی گرم به مدت 2 ماه دریافت نمود. در پایان هر دو گروه مورد پس آزمون قرار گرفتند و داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید.
یافته ها: بین دو گروه دارو درمانی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی تفاوت معنی داری وجود داشت (001/0 > P)؛ به طوری که میانگین نمرات گروه دارو درمانی کاهش بیشتری را نشان داد، اما در دوره پیگیری اثرات گروه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی پایدارتر بود.
نتیجه گیری: هر دو درمان در بهبود افسردگی بیماران مؤثر می باشد. با این وجود، درمان دارویی در کاهش علایم افسردگی اثرات بیشتری دارد، اما روش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی دارای اثرات درمانی پایدارتری است. بنابراین، بر اساس نتایج چنین پژوهش هایی، می توان پیشنهاد نمود که پژوهشگران در مطالعات آینده به طراحی کارآزمایی های بالینی با ترکیب روش های درمانی تجربی بپردازند.
بررسی رابطه ی عشق و رضایت زناشویی با هرزه نگاری جنسی در دانشجویان متاهل شهرستان بیرجند(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هرزه نگاری جنسی منجر به آسیب های جدی در افراد شده و موجب از دست رفتن نقش روابط طبیعی زناشویی در زندگی مشترک زوجین گردیده و ایجاد حالت دلزدگی در آنان می گردد در حالی که عشق و رضایت زناشویی از عوامل پیشرفت و دستیابی به اهداف زندگی می باشد. این مطالعه با هدف بررسی رابطه ی بین عشق و رضایت زناشویی با هرزه نگاری جنسی در دانشجویان متاهل دانشگاه های شهر بیرجند انجام شد.
روش کار: این مطالعه ی توصیفی-همبستگی بر روی 310 نفر از دانشجویان متاهل دانشگاه های شهر بیرجند (آزاد، دولتی) در سال تحصیلی 92-1391 با روش نمونه گیری سهمیه ای تصادفی انجام شد. ابزار گردآوری داده ها شامل فرم مشخصات جمعیت شناختی و پرسش نامه های رضایت زناشویی انریچ، مثلث عشق استرنبرگ و هرزه نگاری جنسی محقق ساخته بود. داده ها با آزمون های آماری توصیفی، تی مستقل، همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیره و نرم افزار آماریSPSS نسخه ی 15 تحلیل شدند.
یافته ها: بین مولفه های عشق (صمیمیت، هوس، تعهد) و رضایت زناشویی در کل، با هرزه نگاری در دانشجویان، رابطه ی منفی و معنی داری وجود دارد (001/0P<) و مولفه های جهت گیری مذهبی و تعهد با هم می توانند حدود 23 درصد از تغییرات هرزه نگاری را تبیین نمایند و سایر مولفه ها از معادله خارج شدند. هم چنین میانگین نمره ی صمیمیت، تعهد، مدیریت مالی و روابط جنسی در دانشجویان زن نسبت به مرد و میانگین نمره ی موضوعات شخصیتی، ارتباطات زناشویی و جهت گیری مذهبی در دانشجویان مرد نسبت به زن به طور معنی داری بیشتر بود (05/0P<) اما میانگین نمره ی رضایت زناشویی در دانشجویان مرد و زن، تفاوت معنی داری نداشت (05/0P>).
نتیجه گیری: به نظر می رسد هرزه نگاری جنسی بر عشق و رضایت زناشویی، تاثیری منفی دارد.
راهکارهایی برای ارتقاء روش درمان نگه دارنده با متادون در زندان های ایران: مطالعه کیفی
حوزههای تخصصی:
درمان نگه دارنده با متادون یکی از مهم ترین اقداماتی است که از حدود 10 سال پیش و با توجه به افزایش موارد ابتلا به اچ.آی.وی در گروه معتادان تزریقی در راستای کاهش آسیب در زندان های ایران اجرا می شود. مطالعه حاضر با هدف شناخت راهکارهای ارتقاء این برنامه از دیدگاه پزشکان، مشاوران، کارشناسان، رؤسا و مدیران زندان های کشور انجام شد. داده های مطالعه ازطریق ۱۴ بحث گروهی متمرکز که در هر گروه بین 8 تا 11 نفر شرکت کننده وجود داشت، طی سال های ۱۳۸۸ و ۱۳۸۹در میان پزشکان، مشاوران، کارشناسان، رؤسا و مدیران زندان های کل کشور جمع آوری شد. از روش تحلیل محتوا برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. تهیه و بازبینی و اجرای صحیح پروتکل ها، توجه به هم سوکردن فعالیت های درمان نگه دارنده با متادون در زندان ها و جامعه عمومی، ارائه آموزش های توجیهی به تمام افراد مرتبط با برنامه (زندانیان، خانواده زندانیان، قضات و مسئولان زندان ها)، توجه به اشتغال زندانیان و تقویت مراقبت های پس از خروج و همچنین تقویت روش های روان درمانی در کنار درمان نگه دارنده با متادون تعدادی از مهمترین راهکارهای ارائه شده بودند. استفاده از این نتایج می تواند به ارتقاء برنامه درمان نگه دارنده با متادون در زندان های ایران کمک کند.
مقایسه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و ناگویی هیجانی در افراد مبتلا به فشار خون اساسی و افراد غیر مبتلا(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف پژوهش حاضر مقایسه ویژگی های راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و ناگویی هیجانی در افراد مبتلا به فشار خون اساسی و افراد غیر مبتلا بود. به این منظور، از بین بیمارانی که به مراکز بهداشتی شهر ارومیه مراجعه کردند، تعداد 100 بیمار مبتلا به فشار خون اساسی انتخاب و با 100 نفر غیرمبتلا مقایسه شدند. شرکت کنندگان از طریق پرسشنامه های راهبردهای تنظیم شناختی هیجان (CERQ) و نسخه فارسی مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو (FTAS-20) ارزیابی شدند. نتایج پژوهش نشان داد که بیماران با فشار خون اساسی نمره های بیشتری در مولفه های خودسرزنشگری، دیگرسرزنشگری، نشخوارگری، فاجعه نمایی و نمره های کمتری در تمرکز مجدد مثبت و ارزیابی مجدد مثبت در مقایسه با افراد سالم دارند. هم چنین در مولفه های دشواری در شناسایی احساسات، دشواری در توصیف احساسات، تفکر عینی و ناگویی هیجانی بین دو گروه تفاوت معنادار مشاهده شد. براساس یافته های این پژوهش می توان بیان کرد که افراد مبتلا به فشار خون اساسی، بیشتر از راهبردهای غیر انطباقی تنظیم هیجان استفاده می کنند و نمرات بالایی در ناگویی هیجانی دارند. این شرایط ممکن است با انواعی از پیامدهای مرتبط با سلامت روانی و جسمانی همراه باشد.
تاثیر برنامه ی نوین آموزش تعدیل سوگیری شناختی بر سوگیری توجه و علایم اضطراب اجتماعی در دانشجویان مضطرب اجتماعی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف مطالعه ی حاضر، بررسی اثربخشی برنامه ی 4 جلسه ای تعدیل سوگیری شناختی توجه (CBM-A) بر کاهش سوگیری توجه به تهدید و علایم اضطراب اجتماعی در دانشجویان مضطرب اجتماعی بود.
روش کار: جامعه ی آماری این کارآزمایی بالینی، تمام دانشجویان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی در دامنه ی سنی 30-18 سال مراجعه کننده به کلینیک دانشکده ی روان شناسی دانشگاه فردوسی مشهد در سال 92-1391 بودند. داوطلبان با نمره ی بالا در پرسش نامه ی هراس اجتماعی کانور (30 نفر) به طور تصادفی در گروه آزمون و درمان نما قرار گرفتند. در پیش آزمون، آزمودنی ها تست کامپیوتری سنجش سوگیری توجه و پرسش نامه ی اضطراب اجتماعی کانور را کامل کردند. گروه آزمون، 4 جلسه ی آموزش تعدیل سوگیری شناختی برای سوگیری توجه را در طی چهار هفته (جلسات هفتگی) دریافت کردند. گروه درمان نما تعداد جلسات آموزشی برابر با گروه آزمون و مداخله ی درمان نما را دریافت کردند. در پس آزمون (یک هفته بعد از آموزش) و بعد از 12 هفته در آزمون پی گیری (90 روز)، تمام آزمودنی ها تکلیف سوگیری توجه و اضطراب اجتماعی را دریافت کردند. داده ها با نرم افزارSPSS نسخه ی 16 و تحلیل کواریانس چندمتغیره تحلیل شدند.
یافته ها: گروه آزمون نسبت به درمان نما، کاهش معنی داری در سوگیری توجه به تهدید در ارزیابی پس آزمون (01/0>P) و پی گیری (01/0>P) نشان دادند. هم چنین گروه آزمون نسبت به درمان نما به طور معنی داری علایم اضطراب اجتماعی کمتری در پس آزمون (05/0>P) و پی گیری (01/0>P) گزارش کردند.
نتیجه گیری: به نظر می رسد استفاده از یک برنامه ی تعدیل سوگیری توجه چندجلسه ای برای تسهیل رهاسازی توجه از تهدید می تواند در درمان اضطراب اجتماعی کاربردهای بالینی داشته باشد.
مقایسة نارسایی های شناختی و شیوه های مقابله با استرس در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی، اختلال اضطراب فراگیر و همبود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، مقایسة نارسایی های شناختی و شیوه های مقابله با استرس در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی، اختلال اضطراب فراگیر و همبود بود. روش پژوهش علی - مقایسه ای بود و نمونه ای با 143نفر (شامل 50 بیمار افسردة اساسی، 43 بیمار اضطراب فراگیر، 50 بیمار همبود) انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های افسردگی اضطراب استرس لاویبوند، پرسشنامه نارسایی های شناختی برادبنت و همکاران، پرسشنامه مقابله با استرس اندلر و پارکر استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری کروسکال والیس و یو من ویتنی استفاده شد. نتایج پژوهش نشانداد میزاننارسایی شناختی و خرده مقیاس های آن (حافظه، حواسپرتی، اشتباهات سهوی) در گروه همبود بیش تر از گروه افسرده اساسی و اضطراب فراگیر بود.بین نمرة کل نارسایی شناختی و خرده مقیاس های آن در گروه افسرده اساسی و اضطراب فراگیر تفاوت معناداری مشاهده نشد. نمره های سه گروه در خرده مقیاس فراموشی تفاوتی نداشت، گروه همبود بیش تر از دو گروه دیگر از شیوة مقابله ای هیجان مدار استفاده کرد. بین گروه افسرده اساسی و اضطراب فراگیر تفاوتی در استفاده از شیوه مقابله هیحان مدار وجود نداشت و سه گروه در استفاده از شیوة مقابلة مسئله مدارتفاوتی نشان ندادند. با وجود تفاوت در نمرات نارسایی شناختی و شیوة مقابلة هیجان مدار در گروه های مورد مطالعه تدوین برنامه شیوه های کارآمد برای اجرای مداخلات بالینی پیشنهاد می شود.
اثر بخشی نظم بخشی رفتار برکاهش اضطراب زنان مبتلا به سرطان پستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سرطان یکی از بیماریهای بسیار رایج در جوامع مختلف است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر نظم بخشی رفتار بر کاهش اضطراب زنان مبتلا به سرطان پستان اجراشد. برای انجام پژوهش، در یک طرح نیمه آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون، گروه کنترل، 30 نفر از زنان مبتلا به سرطان پستان مرکز تحقیقات سرطان بیمارستان شهدای تجریش بصورت در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه کاربندی شدند. آزمودنیها در ابتدا و انتهای پژوهش با پرسشنامه اضطراب بک BAI (بک و کلارک، 1988) مورد آزمون قرار گرفتند. گروه آزمایش طی 8 جلسه 90 دقیقه ای گروهی، شیوه خودتنظیمی رفتار (لطفی کاشانی، وزیری، 1389) را یاد گرفتند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نمرات اضطراب آزمودنیهای گروه آزمایش و گواه نشان داد که با ثابت نگه داشتن تغییرات نمرات، کاهش معناداری در میزان اضطراب گروه آزمایش بوجود آمده است (05/0p
بررسی تأثیر رفتار درمانی شناختی متمرکز بر بهبود خواب در کیفیت خواب و شدت بی خوابی بیماران مبتلا به اختلال بی خوابی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال بی خوابی اختلالی شایع در اختلالات خواب است که در آن فرد در شروع خواب و یا حفظ و تداوم آن ناتوان است. هدف از این پژوهش نیز بررسی تاثیر رفتار درمانی شناختی بر درمان اختلال بی خوابی بود.
مواد و روش ها: جامعه ی آماری شامل کلیه ی افراد دارای اختلال بی خوابی در شهر اصفهان بود. نمونه شامل 20 نفر از این افراد بود که به صورت تصادفی زمانی انتخاب شدند. برای نمونه گیری از روش تصادفی زمانی استفاده شد. ابزارهای مورد استفاده آزمون کیفیت خواب پیتربورگ (PSQI یا Pittsburg Sleep Quality Index) و آزمون تعیین شدت بی خوابی (ISI) بودند. مداخله از نوع آزمایشی همراه با پیش آزمون و پس آزمون بودکه حدود سه ماه به طول انجامید. نتایج توسط نرم افزار SPSS 18 و با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که رفتار درمانی شناختی به میزان 7/65٪ در کاهش نمرات آزمون ISI و 7/84٪ در بهبود کیفیت خواب افراد در پرسش نامه یPSQI مؤثر می باشد که این تأثیر به طور معنی داری در اثر عضویت گروهی افراد در گروه آزمایش می باشد (05/0p<). شرکت کنندگان در این پژوهش افزایش طول مدت خواب، هم چنین بهبود کیفیت خواب و مهارت های مقابله ای مؤثرتر در مواجهه با بی خوابی را گزارش کرده و اعلام داشتند که بهتر می توانند از خواب برخیزند.
نتیجه گیری: در تبیین نتایج کسب شده از این پژوهش می توان مطرح نمود با این فرض که افکار خود آیند فرد بر بی خوابی تأثیرگذار است و با تغییر این افکار می توان به درمان این اختلال کمک نمود در نتیجه رفتار درمانی شناختی مورد استفاده در این پژوهش در کاهش علائم بی خوابی آزمودنی ها مؤثر بوده است. پژوهش های بعدی می توانند به بررسی تأثیر این درمان در سایر اختلالات خواب از قبیل وحشت زدگی شبانه نیز بپردازند.
اثربخشی مداخله آموزشی – روانی گروهی بر سطح افسردگی، اضطراب و استرس تجربه شده خانواده های بیماران مبتلا به اختلالات دوقطبی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مراقبین خانوادگی بیماران روانی در واقع ستون فقرات سیستم مراقبت های بهداشتی– درمانی بوده و مراقبت از بیمار مبتلا به اختلال روانی مسؤولیتی است که فشار و استرس زیادی برای اعضای خانواده به همراه دارد. هدف مطالعه حاضر بررسی اثربخشی مداخلات آموزشی روانی گروهی بر میزان افسردگی، اضطراب و فشار تجربه شده (استرس) در خانواده های بیماران مبتلا به اختلالات دوقطبی بود.
مواد و روشها: این پژوهش یک طرح نیمه آزمایشی با گروه کنترل و گمارش تصادفی بود. در این پژوهش، شش نفر به عنوان گروه آزمایشی و نه نفر به عنوان گروه کنترل شرکت داشتند. کلیه شرکت کنندگان که اعضای خانواده بیماران مبتلا به اختلالات دوقطبی را تشکیل می دادند که در سال 1390 در بیمارستان روان پزشکی ابن سینای بستری بودند. آزمودنی ها پرسش نامه های فشار روانی مراقب، افسردگی بک و اضطراب بک را تکمیل نمودند. گروه آزمایش به مدت دوازده جلسه در جلسات مداخلات آموزشی روانی گروهی شرکت داشتند، ولی گروه کنترل در این مدت هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. هم چنین به منظور تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد.
یافته ها: یافته های این پژوهش نشان داد که دو گروه به طور معنی داری از نظر افسردگی، اضطراب و فشار روانی متفاوت هستند.
رابطة کمال گرایی، وسواس – بی اختیاری اعمال و ویژگی های شخصیتی با تعلل ورزی دانشجویان دانشگاه شهید مدنی آذربایجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطة ویژگی های شخصیتی، ابعاد مثبت و منفی کمال گرایی و وسواس بی اختیاری اعمال با تعلل ورزی دانشجویان دانشگاه شهید مدنی آذربایجان انجام شد. جامعة آماری پژوهش دانشجویان دانشگاه شهید مدنی آذربایجان بودند که 265 نفر از دانشجویان به وسیلة نمونه گیری تصادفی خوشه ای از دانشکده های علوم انسانی و علوم تربیتی، علوم پایه، فنی و مهندسی انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامة کمال گرایی کوتاه – تجدید نظر شده سلانی، رایس، مبلی و همکاران، پرسشنامة شخصیتی نئو مک کری و کوستا، پرسشنامة تجدید نظر شده ویژگی های شخصی وسواس- بی اختیاری اعمال پادوا ( بورن، کورتج، فورمی و استرنبرگر) و مقیاس ارزیابی تعلل ورزی- نسخة دانشجویی سولومون و راث بلوم استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات روش آماری تحلیل رگرسیون همزمان به کار رفت. نتایج پژوهش نشان داد که ناهمخوانی بین ایدئال ها و واقعیت، وجدان گرایی، گشودگی به تجربه و ویژگی وسواس بی اختیاری اعمال، مهم ترین پیش بینی کننده های تعلل ورزی دانشجویان بود. نتیجة دیگر پژوهش نشان داد که 35% واریانس تعلل ورزی دانشجویان از طریق یک ترکیب خطی مشترک از کمال گرایی منفی، وجدان گرایی، گشودگی به تجربه و ویژگی های وسواس – بی اختیاری اعمال تعیین می شود.
پیش بینی آمادگی به اعتیاد بر اساس ذهن آگاهی و تنظیم هیجانی
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش پیش بینی کنندگی ذهن آگاهی و دشواری در تنظیم هیجان در آمادگی به اعتیاد دانشجویان انجام شد. روش: مطالعه حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. نمونه تحقیق 200 نفر از دانشجویان دانشگاه پیام نور کاشان بود که به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه پنج عاملی ذهن آگاهی و مقیاس های دشواری های تنظیم هیجانی و آمادگی به اعتیاد را تکمیل نمودند. نتایج: نتایج نشان داد که بین ذهن آگاهی و آمادگی به اعتیاد رابطه معکوس وجود دارد و از بین خرده مقیاس های ذهن آگاهی، عمل همراه با آگاهی و عدم واکنش با آمادگی به اعتیاد رابطه منفی داشتند. همچنین، بین دشواری در تنظیم هیجان، نپذیرفتن پاسخ های هیجانی، دشواری در انجام رفتار هدفمند، نبود آگاهی هیجانی و دشواری در کنترل تکانه با آمادگی به اعتیاد رابطه مثبت وجود داشت. نتیجه گیری: می توان برای پیشگیری از اعتیاد در دانشجویان از تقویت ذهن آگاهی و تنظیم هیجانی استفاده کرد و با هزینه ای کمتر از درمان این اختلال و با آموزش تکنیک های ذهن آگاهی و تنظیم هیجانی، آسیب پذیری دانشجویان را در این زمینه کاهش داد.
دلبستگی به خدا و تاب آوری در مادران کودکان کم توان ذهنی و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر دلبستگی به خدا و تاب آوری را در مادران کودکان کم توان ذهنی و عادی مورد بررسی قرار داد. طرح پژوهش حاضر از نوع پس رویدادی و (همبستگی) بود. در این راستا، از طریق نمونه گیری تصادفی خوشه ای داده ها از مدارس استثنایی و عادی استان اردبیل شهرستان مشگین شهر جمع آوری شدند. از مقیاس دلبستگی به خدا روات و کرکپاتریک و تاب آوری کانر و دیویدسون استفاده شد. پس از کنار گذاشتن پرسشنامه های ناقص ، داده های 92 نفر از مادران دارای کودک کم توان ذهنی و 94 نفر مادران دارای کودک عادی برای تحلیل انتخاب شدند. تحلیل داده ها از طریق شاخص هوتلینگ برای نشان دادن تفاوت بین گروه ها، نشان داد که در همه ابعاد (دلبستگی اجتنابی ، دلبستگی ایمن، دلبستگی اضطرابی به خدا و تاب آوری) بین دو گروه تفاوت معناداری وجود دارد؛ در رگرسیون چند گانه به روش گام به گام، از بین دلبستگی ها، دلبستگی ایمن به خدا تاب آور بودن را در بین مادران دارای کودکان عادی و دلبستگی اجتنابی به خدا، کاهش تاب آوری را در مادران کودکان کم توان ذهنی در مقایسه بین این دو گروه به خوبی پیش بینی کرده است. نتایج بدست آمده نشان داد که نوع دلبستگی به خدا می تواند به نوعی بر تاب آوری افراد در مواجهه با چالش های زندگی تاثیرگذار باشد.