فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۰۶۱ تا ۲٬۰۸۰ مورد از کل ۴٬۴۲۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش گروهی مدیریت استرس به شیوه ی شناختی- رفتاری بر اضطراب و افسردگی افراد مبتلا به سوء مصر ف مواد تحت درمان نگهدارنده با متادون بود. روش: تعداد 20 فرد مبتلا به سوء مصر ف مواد تحت درمان نگهدارنده با متادون به شیوه تصادفی از مرکز ترک اعتیاد پویا در رفسنجان انتخاب شده و در دو گروه آزمایش (10 نفر) و گروه گواه (10 نفر) قرار گرفتند. آموزش گروهی مدیریت استرس به شیوه شناختی- رفتاری، طی نه جلسه بر گروه آزمایش انجام شد. زیرمقیاس های اضطراب و افسردگی فهرست وارسی 90 سؤالی نشانگان مرضی در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون توسط کلیه شرکت کنندگان تکمیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که میانگین نمرات پس آزمون اضطراب و افسردگی گروه آزمایش نسبت به گروه گواه کاهش معناداری داشته است. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که آموزش گروهی مدیریت استرس به شیوه شناختی- رفتاری می تواند به عنوان یک روش مداخله ای مفید، برای افراد مبتلا به سوء مصر ف مواد تحت درمان نگهدارنده با متادون به کار رود.
نیازسنجی آموزشی از دستیاران روان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در زمینه خودکشی: یک پژوهش کیفی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: بررسی و شناخت نیازهای آموزشی، پیش نیاز یک سیستم آموزشی موفق است. به طور معمول این اقدام نخستین گام در برنامه ریزی آموزشی و در واقع اولین عامل ایجاد و تضمین اثربخشی برنامه آموزشی می باشد. پژوهش حاضر با هدف، تعیین نیازهای آموزشی دستیاران روان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی درباره موضوع خودکشی انجام شد.
مواد و روش ها: پژوهش حاضر از نوع کیفی و روش آن پدیدارشناسی بود. جامعه پژوهش را دستیاران روان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تشکیل دادند که نمونه گیری از آن ها به صورت مبتنی بر هدف صورت گرفت و در نهایت تعداد شرکت کنندگان 15 نفر انتخاب شدند. روش جمع آوری اطلاعات با استفاده از تکنیک های مصاحبه و بحث گروهی بود و به روش هفت مرحله ای Colaizzi مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: یافته های حاصل از مصاحبه ها در 1032 کد و در کدبندی آخرین سطح به 3 دسته اصلی با عناوین، نیاز در حیطه آموزش، نیاز در حیطه فرایندها و امکانات و نیاز در حیطه منابع انسانی تقسیم شدند که از مهم ترین این کدها می توان به نیاز دستیاران به توجه و رفع نگرانی نسبت به مسؤولیت قانونی، نیاز به دانستن تدبیر خودکشی و مدیریت آن، نیاز به خط راهنمایی (Guide line) مشخص در درمان، لزوم تهیه پروتکل در خصوص فرایند بستری بیمار و آموزش کسب مهارت های عملی روان درمانی در برخورد با موارد خودکشی اشاره نمود.
نتیجه گیری: دستیاران، نیازهای مختلف آموزشی در زمینه خودکشی دارند و به نظر می رسد که لازم است این نیازها هم در محتوای برنامه آموزشی و هم در نحوه اجرای برنامه لحاظ گردد. بنابراین لزوم بررسی بیشتر و بازنگری برنامه آموزشی در این زمینه توسط مسؤولین امر احساس می گردد.
اثربخشی طرحواره درمانی بر افسردگی مزمن در دانشجویان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: با توجه به ایجاد رویکرد جدید در درمان اختلالات مزمن و شیوع بیشتر افسردگی مزمن نسبت به افسردگی غیر مزمن، مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی طرحواره درمانی بر افسردگی مزمن انجام شد.
مواد و روش ها: 14 بیمار مبتلا به افسردگی مزمن با دامنه سنی 21 تا 29 سال، به روش نمونه گیری در دسترس از میان دانشجویان دانشگاه اصفهان انتخاب و از آن ها مصاحبه بالینی نیمه ساختار یافته (Structured clinical interview for DSM-IV یا SCID) بر اساس DSM-IV به عمل آمد. همچنین از آزمون افسردگی Beck برای غربال بیماران استفاده شد. آزمودنی ها به صورت تصادفی در دو گروه شاهد و آزمایش گنجانده شدند و تنها گروه آزمایش 8 جلسه طرحواره درمانی دریافت کرد.
یافته ها: طرحواره درمانی به طور معنی داری نشانه های افسردگی مزمن را در گروه آزمایش کاهش می دهد.
نتیجه گیری: طرحواره درمانی، نشانه های افسردگی مزمن را به موازات تعدیل طرحواره های ناسازگار اولیه کاهش می دهد و این درمان قابلیت اجرا در مراکز روان درمانی را دارد.
اثربخشی آموزش تکنیک های تجربی طرحواره درمانی بر روی طرحواره های افراد افسرده(مقاله علمی وزارت علوم)
رابطه راه بردهای مقابله ای، با افسردگی، ناتوانی جسمانی و شدت درد در افراد مبتلا به کمر درد مزمن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: عوامل روان شناختی نقش مهمی در درمان بیماری ها دارند. درد مزمن، می تواند موجب افسردگی و ناتوانی هایی برای بیماران شود که کیفیت و سبک زندگی آنان را تغییر می دهد. هدف پژوهش حاضر، تعیین رابطه بین راه بردهای مقابله ای، افسردگی، ناتوانی جسمانی و شدت درد در افراد مبتلا به کمر درد مزمن بود.
مواد و روش ها: هفتاد بیمار مبتلا به کمر درد مزمن (بین سنین 19 تا 64 سال) که به کلینیک ارتوپدی امام رضای شهر اراک مراجعه کرده بودند، انتخاب شدند و پرسش نامه های راه بردهای مقابله ای، افسردگی Beck، ناتوانی جسمانی و مقیاس درجه بندی شدت درد را تکمیل کردند. تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 17 و آزمون های تحلیل همبستگی و تحلیل رگرسیون چند متغیره صورت گرفت.
یافته ها: راه برد مقابله ای فاجعه آفرینی با افسردگی، ناتوانی جسمانی و شدت درد رابطه مستقیم داشت (01/0 < P). همچنین نتایج نشان داد که افسردگی با ناتوانی جسمانی و شدت درد رابطه مستقیم و با کارامدی مقابله رابطه منفی دارد (همه موارد 01/0 < P) و ناتوانی جسمانی با تفسیر مجدد و انکار (هر دو مورد 01/0 < P) و کنترل بر درد (05/0 < P) رابطه معکوس و با شدت درد (01/0 < P) رابطه مستقیم دارد. به علاوه فاجعه آفرینی با کارامدی مقابله رابطه منفی داشت (هر دو مورد 01/0 < P).
نتیجه گیری: این پژوهش نشان داد که استفاده از راه بردهای مقابله ای ناکارامدی مثل فاجعه آفرینی در برابر مشکلاتی همچون کمر درد مزمن، می تواند به وخیم تر شدن شرایط منجر شود و پیامدهای منفی چون افسردگی، ناتوانی جسمانی و درد بیشتری به همراه داشته باشد. در نتیجه مداخله در این زمینه و آموزش استفاده از راه بردهای کارامد و مؤثر به بیماران می تواند موجب سازگاری مؤثر با دردهای مزمن گردد.
مقایسه نیمرخ شخصیتی افراد مبتلا به حساسیت با افراد عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه شیوع انواع حساسیت ها رو به افزایش است. به همین دلیل شناسایی عوامل خطرساز روان شناختی در پیشگیری و درمان این بیماری ها ضروری می باشد. مطالعه حاضر به شناسایی ویژگی های شخصیتی افراد مبتلا به حساسیت می پردازد. در این پژوهش علی- مقایسه ای، از میان بیماران مبتلا به حساسیت مراجعه کننده به کلینیک طوبی در ساری، 110 نفر مرد و زن انتخاب شدند. 110 نفر گروه گواه سالم از بین جمعیت عادی شهر انتخاب و با نمونه مبتلا به حساسیت همتاسازی شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه NEO-FFI استفاده شد. سپس با استفاده از تحلیل واریانس وآزمون t داده ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. تفاوت آماری معنی داری بین دو گروه از نظر ویژگی های شخصیتی روان رنجورخویی، برون گرایی و وظیفه شناسی مشاهده شد(p
کاربرد آموزش برنامه حل مسأله بین فردی در کاهش رفتارهای مشکل ساز دانش آموزان دیرآموز: مطالعه تک آزمودنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مهارت حل مسأله در برقراری ارتباط مناسب با دیگران، از اهمیت زیادی برخوردار است. عدم برخورداری از توانایی حل مسأله در مواجهه با مشکلات بین فردی، می تواند موجب بروز رفتارهای تکانشی، پرخاشگری، گوشه گیری، احساس ناکامی و رفتارهای غیرانطباقی در کودکان شود. از سوی دیگر، در کودکان کم توان ذهنی وجود نقایص شناختی و نارسایی مهارت های اجتماعی، بر کنترل تکانه و سازگاری رفتاری تأثیرگذار است. از این رو، آموزش مهارت های تفکر از جمله حل مسأله ضروری به نظر می رسد. مطالعه حاضر به منظور بررسی تأثیر برنامه حل مسأله بین فردی بر کاهش مشکلات رفتاری دانش آموزان دیرآموز پایه اول دبستان انجام شده است. این پژوهش از نوع طرح های تک آزمودنی است که به صورت طرح A-B با مرحله پیگیری بر روی پنج دانش آموز پسر انجام گرفت. پرخاشگری، زورگویی و تهدید، شکایت کردن، بحث و مجادله به عنوان رفتارهای آماج مورد مشاهده قرار گرفتند. اطلاعات مربوط به خط پایه در 10 جلسه جمع آوری شد. سپس طی 30 جلسه 50 دقیقه ای، سه جلسه در هر هفته ، برنامه حل مسأله بین فردی به صورت گروهی آموزش داده شد. اطلاعات مرحله پیگیری در طی 10 جلسه بعد از پایان برنامه مداخله جمع آوری شد. برای تحلیل داده ها از نمودار و تحلیل چشمی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها مبین آن است که آموزش، در کاهش مشکلات رفتاری دانش آموزان در مرحله مداخله تأثیرگذار بوده و روند نزولی رفتارها در مرحله پیگیری نیز قابل مشاهده است.
نقش تعدیل کننده خودتنظیم گری در رابطه بین سبک های دلبستگی و شدت اختلال های مصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده مقدمه: نقص و نارسایی در مکانیسم های تنظیم هیجان ها و شناخت ها، سیستم های پردازشی را تحت تأثیر قرار می دهند و فرد را با مشکلات جدی سلامت و اختلال های روان شناختی مواجه می سازند. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تعدیل کننده خودتنظیم گری در رابطه بین سبک های دلبستگی و شدت اختلال های مصرف مواد انجام شد. روش: این پژوهش یک پژوهش اکتشافی از نوع طرح های همبستگی است. جامعه آماری پژوهش، مردان مبتلا به اختلال های مصرف مواد مراجعه کننده به چهار مرکز درمان مصرف مواد در تهران بودند. نمونه این پژوهش شامل 122 بیمار مرد بود که به روش هدفمند و بر حسب مراجعات متوالی به مراکز درمانی انتخاب شدند. از شرکت کنندگان خواسته شد مقیاس سبک های دلبستگی بزرگسال، مقیاس خودتنظیم گری و شاخص شدت اعتیاد را تکمیل کنند. داده های پژوهش با استفاده از روش ها و شاخص های آماری شامل فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره سلسله مراتبی تعدیلی مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که سبک دلبستگی ایمن با خودتنظیم گری رابطه مثبت و با شدت اختلال های مصرف مواد رابطه منفی دارد و سبک های دلبستگی ناایمن (اجتنابی و دوسوگرا) با خودتنظیم گری رابطه منفی و با شدت اختلال های مصرف مواد رابطه مثبت داشتند. نتایج پژوهش همچنین نشان داد که خودتنظیم گری رابطه بین سبک های دلبستگی و شدت اختلال های مصرف مواد را تعدیل می کند. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش، می توان نتیجه گرفت که خودتنظیم گری شدت اختلال های مصرف مواد را تحت تأثیر قرار می دهد.
اطمینان به حافظه در افراد دچار حالت های وسواسی– اجباری در مقایسه با افراد بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی اطمینان به حافظه در افراد دچار حالت های وسواسی- اجباری در مقایسه با افراد بهنجار می باشد. روش این پژوهش از نوع طرح نیمه آزمایشی بود که در آن نمونه ای شامل 100 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی تبریز مورد بررسی قرار گرفتند. پس از اجرای تست مادزلی افراد در پنج گروه 20 نفره شامل چهار گروه حالت های وسواسی (شستشو، وارسی، کندی و تردید) و یک گروه بهنجار تقسیم شدند. تکلیف رایانه ای اطمینان به حافظه بر روی این افراد اجرا گردید. نتایج حاصل از روش تحلیل واریانس یک طرفه نشان داد که بین هریک از گروه های وسواسی و آزمودنی های بهنجار در میزان اطمینان به حافظه تفاوت معنی داری وجود دارد. اما هیچ تفاوت معنی داری بین گروه های وسواسی در میزان اطمینان به حافظه وجود ندارد.
نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که افراد دچارحالت های وسواسی- اجباری نسبت به افراد بهنجار اطمینان به حافظه پایین تری دارند.
مقایسه راهبردهای تنظیم هیجان و ذهن آگاهی در دانش آموزان واجد و فاقد باورهای وسواسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه راهبردهای تنظیم هیجان و ذهن آگاهی در دانش آموزان واجد و فاقد باورهای وسواسی انجام گرفت. نمونه این پژوهش شامل291 دانش آموز بود که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. از این تعداد 71 نفر دارای باورهای وسواسی آسیب شناختی بودند. همین تعداد دانش آموز فاقد باورهای وسواسی با همتاسازی از نظر جنس، سن، پایه و رشته تحصیلی انتخاب شدند. سپس پرسشنامه های تنظیم هیجان و ذهن آگاهی پنج وجهی (FFMQ) بر روی آزمودنی ها اجرا شد. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس چندمتغیره (MANOVA) تحلیل گردید. یافته ها نشان دادند دو گروه در زیرمؤلفه های سرکوبی و ارزیابی مجدد راهبردهای تنظیم هیجان با یکدیگرتفاوت معنی داری دارند (05 /0 P<). همچنین نتیجه پژوهش نشان داد بین دو گروه در ذهن آگاهی و زیرمؤلفه های عمل از روی آگاهی، عدم واکنش به تجربه درونی و عدم قضاوت به تجربه درونی تفاوت معنی داری وجود دارد (001/0P<).
اثربخشی آموزش راهبردهای مقابله با استرس و مانترای اسلامی برمیزان اضطراب امتحان دانش آموزان دبیرستان های دخترانة شهر تنکابن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور مقایسة اثربخشی آموزش راهبردهای مقابله با استرس و مانترای اسلامی بر میزان اضطراب امتحان دانش آموزان دبیرستان های دخترانه شهر تنکابن انجام گرفته است. نمونه، شامل شصت دانش آموز بوده که به روش نمونه گیری خوشه ای ساده (تک مرحله ای) انتخاب و سپس به صورت تصادفی به دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل تقسیم شده اند. از هر سه گروه به وسیلة پرسش نامه اضطراب امتحان پیش آزمون به عمل آمده است. آموزش راهبردهای مقابله با استرس و مانترای اسلامی طی هشت جلسه شصت دقیقه ای برای گروه های آزمایشی ارائه شده و بعد از آن هر سه گروه آزمایشی و کنترل به پرسش نامه اضطراب امتحان پاسخ داده اند. پژوهش حاضر از نوع آزمایشی (پیش آزمون ـ پس آزمون با گروه کنترل) بوده و تحلیل داده ها با روش تحلیل کوواریانس یک طرفه در سطح معناداریp=0.001 نشان می دهد که تفاوت معناداری بین سه گروه آزمایشی و کنترل وجود دارد؛ یعنی بین اثربخشی آموزش راهبردهای مقابله با استرس و مانترای اسلامی در مقایسه با گروه کنترل بر کاهش میزان اضطراب امتحان دانش آموزان دبیرستان های دخترانه شهر تنکابن تفاوت وجود دارد و این تفاوت به سود گروه های آموزشی راهبردهای مقابله با استرس و مانترای اسلامی بوده و آموزش راهبردهای مقابله با استرس و مانترای اسلامی بر کاهش اضطراب امتحان دانش آموزان دبیرستان های دخترانه تنکابن مؤثر است.
رابطة تأهل و جنسیت با اثر موقعیتهای آزارنده در کُنشهای هوشی مراجعان دارای اختلال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بررسی رابطة متغیرهای خانوادگی و اختلال شخصیت مرزی، عمدتاً نادیده گرفته شده است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطة جنسیت و تأهل با اثر استرس زاهای آزمایشگاهی در وضعیت هوشی مراجعان دارای اختلال شخصیت مرزی است. روش:از میان مراجعان مراجعه کننده به مراکز مشاوره ای شهر سنندج، که با تشخیص روانپزشکان، دارای اختلال شخصیت مرزی بوده و همکاری در پژوهش را پذیرفتند، 15 نفر زن و به همین تعداد مرد انتخاب شدند. بعد از ثبت ویژگی های جمعیت شناختی، با آزمون میلون 3، با هدف تأیید و کمی کردن تشخیص اولیه، و سپس با استفاده از آزمون هوشی وکسلر بزرگسال، مورد ارزیابی قرار گرفتند. بعد از دو هفته، گروه آزمایشی، همراه با گروه همتای آن، استرسور آزمایشگاهی را تجربه کردند تا واکنش آنها به شکست مشخص شود و متعاقب آن مجددا با آزمون هوشی وکسلر ارزیابی شدند. نتایج حاصل، با استفاده از تحلیل کوواریانس، مورد مقایسه قرار گرفت. یافته ها:نتایج، بیانگر ارتباط معنادار تأهل و جنسیت با فعالیتها هوشی مراجعان، در پاسخ به استرسورهای آزمایشگاهی بود. طبق نتایج، متغیرهای تأهل و جنسیت در تعامل با علائم اختلال شخصیت مرزی، در توان به به کارگیری توانایی های هوشی مراجعان، در موقعیتهای ناخوشایند، مداخله می کنند. نتیجه گیری: نقش مهمی برای متغیرهای تأهل و جنسیت در در درک سازش یافتگی هوشی و اجتماعی مراجعان دارای اختلال شخصیت مرزی قابل توجه است. به نظر می رسد درک عمیق تر مشکلات هوشی و رفتاری این مراجعان، مستلزم توجهی خاص به این متغیرهاست#,
درد مزمن، خودکارآمدی درد و افکار خودکشی: نقش تعدیل کننده ی خودکارآمدی درد بر رابطه ی بین افسردگی و افکار خودکشی در بیماران مبتلا به درد مزمن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: یکی از نتایج زیانبخش درد مزمن، افزایش قابل ملاحظهی افکار و رفتارهای خودکشی در بیماران مبتلا به درد مزمن است. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطهی بین افسردگی، خودکارآمدی و افکار خودکشی در بیماران مبتلا به درد مزمن انجام گرفت.
روشکار: در این پژوهش توصیفیهمبستگی، در بهار تا تابستان 1389، 264 بیمار مبتلا به درد مزمن به شیوهی نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و مقیاسهای افکار خودکشی، افسردگی و خودکارآمدی را کامل کردند. دادهها با استفاده از روشهای همبستگی پیرسون و رگرسیون سلسله مراتبی، تحلیل گردیدند.
یافتهها: همبستگی مثبت و معنیداری بین افکار خودکشی و افسردگی (01/0P<، 56/0=r) و همبستگی منفی و معنیداری بین افکار خودکشی و خودکارآمدی (01/0P<، 36/0-=r) وجود داشت. نتایج رگرسیون سلسله مراتبی نیز نشان داد که خودکارآمدی در رابطهی بین افسردگی و افکار خودکشی، نقش تعدیلکننده را ایفا میکند.
نتیجهگیری: رابطهی معنیداری بین افسردگی و افکار خودکشی در بیماران درد مزمن وجود دارد و خودکارآمدی میتواند چنین رابطهای را تعدیل کند. بنابراین، آن گروه از برنامههای درمانی که علاوه بر اعادهی خلق بهنجار بیماران، افزایش احساس خودکارآمدی مرتبط با درد را در دستور کار خود قرار میدهند احتمالا قادر هستند در کاهش شدت افکار خودکشی بیماران مبتلا به درد مزمن عملکرد موثرتری داشته باشند.
تشخیص آسیب های سطحی شخصیت از طریق روان درمانی پویشی کوتاه مدت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده مقدمه: آسیب های سطحی شخصیت، زیر مجموعه ای نسبتاً سالم از اختلال های شدید شخصیت می باشند که بعضی از صفات و ویژگی های اختلال های شخصیت را نشان می دهند اما مشکلات و ویژگی های آنها از نوع خفیف بوده و زیر آستانه ی ملاک های تشخیصی متن تجدید نظر شده چهارمین راهنمای آماری و تشخیصی اختلال های روانی قرار دارد. ویژگی اصلی آنها، وجود بعضی خصیصه های خشک و انعطاف ناپذیر شخصیتی است که منجر به رفتار های تکراری می شود. هدف از اجرای پژوهش، بررسی کارایی روان درمانی پویشی کوتاه مدت در تشخیص افراد مبتلا به آسیب های سطحی شخصیت می باشد. روش: پژوهش حاضر از نوع مطالعه ی موردی است. نمونه ی پژوهش حاضر را سه نفر از خانم های مراجعه کننده به مرکز مشاوره ی معراج که در رده ی سنی 20 تا 30 سال قرار دارند تشکیل می دهد، که هر کدام به مدت 20 جلسه هفتگی و هر جلسه 50 دقیقه، مورد بررسی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل نتایج به صورت بالینی و به روش مطالعه موردی صورت گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که تشخیص اختلال های سطحی شخصیت افسرده، اجتنابی و وسواسی از طریق ارزیابی ساختاری و توصیفی بر اساس نظریه ی روابط موضوعی کرنبرگ، امکان پذیر است. نتیجه گیری: مطالعه ی موردی هر کدام از افراد نمونه نشان داد که تشخیص اختلال های سطحی شخصیت، از طریق روان درمانی پویشی کوتاه مدت برای اختلال های سطحی شخصیت امکان پذیر است.
تأثیر بازی درمانی با رویکرد شناختی- رفتاری بر کاهش نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده مقدمه: هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تأثیر بازی درمانی با رویکرد شناختی- رفتاری بر کاهش نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای در دانش آموزان پسر پایه سوم دبستان در شهر اصفهان بود. روش: روش پژوهش از نوع آزمایشی بوده و از طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل استفاده شد. جامعه مورد مطالعه پژوهش را دانش آموزان پسر پایه سوم دبستان های پسرانه شهر اصفهان در سال تحصیلی 90- 89 تشکیل می دادند. نمونه گیری به روش تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انجام شد و کودکانی که با توجه به ملاک های DSM–IV، اختلال نافرمانی مقابله ای را داشتند، شناسایی و از میان آنها 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. ابزار اندازه گیری، پرسشنامه SNAP-IV بود که توسط والدین تکمیل گردید. سپس کودکان گروه آزمایش در 12 جلسه یک ساعته بازی درمانی شناختی- رفتاری شرکت کردند. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها نیز از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد که در مرحله پس آزمون و پیگیری، بین دو گروه آزمایش و کنترل، در میزان نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای تفاوت معنادار وجود دارد. نتیجه گیری: بنابر یافته های این مطالعه، روش بازی درمانی، سبب کاهش نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای در کودکان مبتلا به این اختلال می شود و می توان از آن به عنوان یک روش مداخله ای مؤثر سود جست.
اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اختلال وحشتزدگی: مطالعه موردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر مطالعه ی اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اختلال وحشتزدگی در بین مراجعه کنندگان با تشخیص اختلال وحشتزدگی مراجعه کننده به بیمارستان امام حسین شهر تهران در سال 89 بود. روش: از بین جامعه مورد نظر 1 نفر بر اساس نمونه گیری در دسترس انتخاب شد و با پرسشنامه های اضطراب بک، سیاهه نشانه شناسی مختصر و مصاحبه ی بالینی ساختار یافته مورد بررسی قرار گرفت. پژوهش حاضر یک طرح مطالعه تک موردی به صورت خط پایه چندگانه است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل نموداری و ترسیمی استفاده شده است. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش شدت علائم وحشتزدگی تأثیر مثبت دارد و درصد بهبودی برای بیمار به میزان 4/72 درصد به دست آمد و این اثرات در دوره پیگیری هم تا میزان زیادی باقی می ماند. نتیجه گیری: درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش علائم اختلال وحشتزدگی مؤثر است.
پیگیری سیر 6 ماهه شدت علایم وکیفیت زندگی بیماران اسکیزوفرنیا پس از ترخیص از بیمارستان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اسکیزوفرنیا به طور معمول باعث ناتوانی شغلی، تحصیلی و مشکلات خانوادگی می شود. هدف این مطالعه، پیگیری سیر شدت علایم و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به اختلال اسکیزوفرنیا بود.
روش بررسی: این پژوهش طولی و آینده نگر بر روی 20 بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا بستری شده در بیمارستان نور اصفهان انجام شد. ارزیابی ها در آغاز بستری، ترخیص، 3 و 6 ماه بعد انجام شد. شدت علایم و کیفیت زندگی با مقیاس درجه بندی مقیاس علایم مثبت و منفی و پرسش نامه کیفیت زندگی سنجیده شد.
یافته ها: نتایج تحلیل واریانس تکراری نشان داد که میانگین شدت علایم روان پریشی در هنگام بستری شدن بیماران، به طور معنی داری بیشتر از میانگین شدت علایم در هنگام ترخیص از بیمارستان، 3 و 6 ماه پس از ترخیص می باشد (001/0 = P). این در حالی است که بین میانگین شدت علایم روان پریشی در هنگام ترخیص با 3 و 6 ماه پس از ترخیص تفاوت معنی داری قابل مشاهده نیست. در خصوص کیفیت زندگی، نتایج نشان داد که میانگین نمرات کیفیت زندگی در هنگام ترخیص به طور معنی داری بیشتر از 3 ماه پس از ترخیص بوده است (03/0 = P)، در حالی که بین میانگین نمرات در هنگام ترخیص با 6 ماه پس از ترخیص و همچنین بین میانگین نمرات در 3 ماه با 6 ماه پس از ترخیص تفاوت معنی داری قابل مشاهده نیست.
نتیجه گیری: می توان اذعان داشت که بستری شدن بیماران در کاهش شدت علایم و افزایش کیفیت زندگی آن ها در موقع ترخیص مؤثر بوده است و در مقاطع بعدی به همان حال باقی مانده است.
تأثیر مداخلة مبتنی بر خود معنوی و خود خانوادگی بر کاهش علایم افسردگی دانشجویان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور تدوین پروتکل این مداخله و ارزیابی میزان اثربخشی آن در درمان افسردگی صورت گرفت. برای اجرای این پژوهش، 24 دانشجوی دختر دانشگاه علامه طباطبایی که بر اساس آزمون افسردگی بک و مصاحبة بالینی، دارای علایم افسردگی بودند، به طور تصادفی به دو گروه دوازده نفره (یک گروه درمان و یک گروه گواه) تخصیص داده شدند. سپس پروتکل دوازده جلسه ای مداخلة مبتنی بر خود معنوی و خود خانوادگی، در گروه آزمایش انجام شد. داده ها با آزمون t تحلیل شدند. نتایج این پژوهش نشان داد، آزمودنی هایی که مداخلة مبتنی بر خود معنوی و خود خانوادگی را دریافت کرده بودند، به نسبت گروه گواه در علایم افسردگی بسیار کاهش داشته اند. نتایج پیگیری نیز نشان داد که این مداخله بر کاهش علایم افسردگی در گروه آزمایش، به نسبت گروه گواه مؤثرتر است.