فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۴۱ تا ۱٬۱۶۰ مورد از کل ۷٬۲۷۵ مورد.
دوره رمانتیک در آلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات آلمانی آراسته به آثاری است که متعلق به دوره های گوناگونند. دوره رمانتیک در آن میان دارای این ویژگی است که اندیشمندان، ادبا و هنرمندان آن توجه خود را نه به امور واقعی، بلکه به غایت بینهایت جهان معطوف داشته اند. زیرا منشأ و شالوده امور غایت نامتناهی جهان است که در عرصه طبیعت به صورت ایده های زیبا متجلی است. مطابق بینش رمانتیک هنرمندان با احساس خویش جلوه ایده ها در صحنه طبیعت را مشاهده می کنند و در آثارشان نمایان می سازند. اما موضوع مورد توجه آنها آنقدر عظیم است که هیچ هنرمندی نمی تواند آن را به تمامی مشاهده کند و در آثارش به نمایش گذارد. افزون بر آن غایت نامتناهی جهان به طور ذاتی در هیچ اثر ادبی نمی گنجد؛ بنابراین آثار ادبی به صورت قطعه ای ناتمام باقی می ماند. مقاله زیر شرح مختصر بینش و آثار اندیشمندان، ادبا و هنر مندان دوره رمانتیک است.
فلسفه گرایی افلاطون و شریعت گرایی فارابی ؛ انتخاب های دوگانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۴ شماره ۵۰
حوزههای تخصصی:
مقایسه دو تفکر یونانی و اسلامی، به ویژه دیدگاه های افلاطون و فارابی، تا اندازه ای، می تواند عوامل فلسفه گرایی تمدن غربی و شریعت گرایی اسلامی را، علی رغم تاکید موسسین این دو اندیشه بر جنبه های مشترک بسیار نشان دهد. معرفت شناسی و هستی شناسی این دو متفکر، به برجسته شدن دانش، در آرا آنها ختم می شود. دانش در بعد نظری در تفکر افلاطون به فلسفه، و در عرصه عمل، به قانون می رسد. این قانون در دوره فرمانروایی فیلسوف شاه، قانون طبیعی است و پس از او، فیلسوف، قانون مکتوب خود را به جای می گذارد، و در این راستا، قانون گذارانی را نیز تربیت می کند، اما در آرا فارابی، دانش در بعد نظری به فلسفه و آگاهی از شریعت معطوف می شود و در عمل نیز به قانون ختم می شود. قانون در زمان رییس اول، ناموس آسمانی (شریعت) خواهد بود و در دوران پس از او، فقه، مبنای اداره امور قرار می گیرد؛ و فقیه نیز، ظاهرا نیازی به فلسفه ندارد.
اخلاق اگزیستانسیالیستی
عقل در فیزیک
فلسفه فرانتس برنتانو
حوزههای تخصصی:
هنگامی که پیشرفت علوم ریاضی - طبیعی فلسفه را در تنگنا قرار داده بود و تنها فلسفه شوپنهاور و نیچه برای عده معدودی جذابیت داشت برنتانو چشم انحداز وسیعی برای توسعه فلسفه بوجود آورد. ماکس شعر نظریه برنتانو درباره ارزشهای اخلاقی را پذیرفت و بر اساس آن اخلاق مضمونی را بنانهاد که نیکلاس هارتمن آنرا گسترش داد جورج ادوارد مورد نیز از نظریه اخلاقی برنتانو بهره فراوان برد برنتانو مستقل از فلسفه کانت اندیشید و در توسعه متافیزیک و هستی شناسی نقش بزرگی ایفا نمود برای روانشناسی و نظریه شناخت نیز اهمیت قائل بود تنها فیلسوف قرن نوزدهم است که به تحلیل زبان هم می پرداخت و در واقع به این طریق تحلیل زبان را از انحصار فلسفه تجربی خارج نمود.
فلسفه رادیو
پراگماتیسم
پدیدارشناسی دین
نظریه مطابقت صدق راسل؛ به موازات تحولات وی
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تلاش کرده ایم نظریه مطابقت راسل را با توجه به تحولات فیلسوف در طول حیات فکری اش، در آثار فراوان او مورد پژوهش قرار داده، تحلیل و در مواردی نقد کنیم. تغییر در نظریه صدق او، به دنبال تغییراتی است که در نظریه باور وی رخ داده است. زمانی که او باور را گرایشی ذهنی می دانست که معطوف به قضایا است، بر آن بود که صدق و کذب، صفات تعریف ناپذیر قضایا است. اما زمانی که به این اندیشه دست یافت که باور نسبتی است بین ذهن و چندین شیء و متعلق، روایت دیگری از مطابقت را اختیار کرد. بعدها، زمانی که او قضایا را به محتوای باورها برگرداند، سرانجام بر آن شد که نظریه مطابقت را به دقیق ترین معنای کلمه حفظ کند. در پی آن، نظریه دیگری اختیار کرد که بر طبق آن، قضیه موجبه از نوع مشاهدتی، در صورتی صادق است که با قرار دادن معنای هر یک از واژه ها به جای آن، به یک امر واقعی بینجامد.
در این پژوهش نشان داده ایم که این فیلسوف، با همه فراز و نشیب ها، در دوره های تطور اندیشه فلسفی اش، همواره به نظریه مطابقت پای بند و وفادار بوده است و در هر دوره، روایتی از آن نظریه را هماهنگ با منظومه فکری اش در آن دوره، به دست داده است.
پدیدارشناسی شعر
منبع:
ارغنون ۱۳۷۷ شماره ۱۴
حوزههای تخصصی:
نسبیت گرایی اخلاقی : نماها و مبناها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحث پیرامون نسبیت گرایی و مطلق گرایی اخلاقی یکی از مهمترین و دیرپاترین عناوین تاملات فلسفی در اخلاق بوده است. البته نتایج این بحث به اخلاق منحصر نمی شود. موضعی که هر شخص درمورد نسبیت یا عدم نسبیت ارزش ها و معیارهای عمده اخلاقی اتخاذ می کند، بر دیدگاهها، مواضع و موقعیت قانونی و اجتماعی وی تاثیر می گذارد. در این مقاله، پس از ایضاح مفاهیم مرتبط، به بازشناسی هر یک از انواع نسبیت گرایی اخلاقی می پردازیم، و در انتها، دلایل عمده ارائه شده برای هر یک را مطرح ساخته و مورد ارزیابی قرار می دهیم.
تراکتاتوس؛ آغاز رویکرد درمانی ویتگنشتاین به فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ویتگنشتاین اندیشمندی است که از سویی فلسفه را مولِّد آشفتگی ذهنی می داند و از سوی دیگر فیلسوف را در مقام یک درمانگر می خواهد. این نگرش دوسویه نسبت به فلسفه، از تراکتاتوس آغاز می شود و سپس با قول به تنوع شیوه های درمان به دوره ی دوم حیات فکری وی تسرّی پیدا می کند. اخیراً، اغلب مفسران پوزیتیویستی ویتگنشتاین از خاستگاه های رویکرد درمانگری ویتگنشتاین در تراکتاتوس غفلت ورزیده و صرفاً این رویکرد را در دوره ی دوم اندیشه ی او به ویژه به رساله ی پژوهش های فلسفی محدود ساخته اند. در این مقاله، درصدد رفع این ابهام و نشان دادن ریشه های رویکرد درمانگرای ویتگنشتاین در رساله ی تراکتاتوس برآمده ایم. از آن جایی که ذکر «نشانه» یا نشانه های بیماری ناشی از تفکر فلسفی و مرحله ی «تشخیص» آن، به عنوان مقدمات «درمان» لحاظ می شوند، ابتدا «نشانه»، «تشخیص» و سرانجام رویکرد «درمانی» ویتگنشتاین نسبت به فلسفه در تراکتاتوس را با تأکید بر ارزش درمانی وضوح مورد بررسی قرار خواهیم داد و سپس به برخی از دلایلی که سبب غفلت از رویکرد درمانی تراکتاتوس شده است، به طور گزیده اشاره خواهیم کرد. بدین ترتیب نشان خواهیم داد که او از آغاز تفکر فلسفی خویش به این رویکرد باور داشته و در پژوهش های فلسفی صرفاً آن را به زبان روزمره بیان کرده است. در این مقاله همچنین پرده از محدودیت رویکرد درمانگرای ویتگنشتاین به فلسفه برخواهیم داشت.
ژاک دریدا و سیر نزولی فلسفه سیاسی غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش رو در تلاش است تا با بررسی سه دوره گفتمانی مدرنیته در مغرب زمین روند رو به انحطاط نظریه پردازی را روشن نماید. در این ارتباط، به موج گفتمانی عقلانیت خواهی غرب اشاره خواهد شد، عقلانیتی که ادعا داشت که چراغی از روشنایی فروزان خواهد ساخت که دایره هستی برای همیشه از تاریکی و تاریک اندیشی رهایی یابد. سر برکشیدن گفتمان ارزش گرای مارکسیستی در موج دوم مدرنیته از یک سو ظرفیتی فکری در برابر یکه تازی های عقلانیت شناختی بود و از سوی دیگر با گستره گفتمانی خود حاشیه سازی موج اول را در سر می پروراند. حقیقتاً گفتمان موج دوم ارزش گرا به حساب می آمد، گفتمانی که موجب شد تا با ارائه دستگاه های فکری و متنوع خود سطح نظریه پردازی های لیبرال نیز نسبت به گذشته کلاسیک خود ارتقاء یابد. تقابل های دو موج مدرنیته بخصوص آبشخور واحد آن دو از روش شناسی اثباتی مورد توجه جدی است.
تا آنجا که بحث به روش شناسی واحد دو موج لیبرال و ارزش گرایی مارکسیستی مربوط می شود،روش شناسی پسا تجدد بر نقد بنیادین روش اثباتی برکشیده شده است. ورود به موج سوم مدرنیته آن هم از گذر فلسفه دریدایی روشنگر این حقیقت است که علی رغم اینکه دریدا کلان روایت متافیزیک حضور غرب را شالوده شکنی کرده است لیکن پیامدهای نظری فلسفة او راه را برای روایت های متنوع می گشاید که به شکل خاصی امکان فعل اخلاقی را در روزگار پسامدرن منتفی می نماید. او با گره زدن فلسفه، زبان شناسی و تا حدودی روان شناسی فضای فکری جهان را برای مطالعات بین رشته ای همانند تجزیه و تحلیل گفتمان و تجزیه و تحلیل روانی گشوده است. فهم این دستاوردهای بشری از دو جهت اهمیت دارند: اول اینکه این مطالعات یک دوره کامل اندیشه و فلسفه سیاسی غرب است و دوم اینکه افول اندیشة سیاسی غرب به وضوح خود را در پردازش های نظری متفکران موج سوم نشان می دهد. در جمع، پرداختن به سیر نزولی فلسفه سیاسی غرب باید بتواند بسترها را برای پیگیری روندهای بومی فلسفه اسلامی باز نماید. از یک نقطه نظر عمده این مهم می تواند از دریچة فهم بحران در ساحت اخلاقی تمدن غرب انجام شود.