فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۲۱ تا ۷۴۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
بررسی مفهوم عرفانی « درد » در شعر عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر پژوهشی است درباره مفهوم عرفانی درد و اقسام آن از دیدگاه عطار که در سرتاسر آثار منظوم وی به چشم می خورد. وی یکی از چهره های درخشان عرفان و ادب فارسی است که در این فرهنگ جایگاه بلندی را به خود اختصاص داده است. در میان عرفای بزرگ جهان اسلام، کمتر شاعری را می توان یافت که به اندازه عطار، دارای آثار متعدد و متنوع منظوم عرفانی باشد. مجموعه آثار منظوم وی در بردارنده عالی ترین معانی و مضامین عرفانی است که هر کدام به لحاظ پختگی فکر و تنوع اندیشه در کمال اهمیت است. یکی از موضوعاتی که جای برجسته ای را در قلمرو اندیشه و نظر عطار به خود اختصاص داده است، «دردمندی و احساس درد داشتن» است. آن گونه که وی شعر خود را «شعر درد» می داند. این درد فردی و جسمانی نیست بلکه عرفانی و معنوی است که انسان سطحی نگر وتنک مایه نمی تواند حقیقت آن را درک کند. البته عطار این درد را خود «نه با پای سیر بلکه با بال طیر» در عوالم معنوی و عرفانی با تمام وجود احساس کرده و حاصل و نتیجه تجربیات روحی و معنوی خود را بابیانی رسا و شیوا در اختیار مشتاقان و دردمندان راه حق قرار داده است. عطار چون خود عاشق بی قرار و مشتاق چشم انتظار وصال حق و معشوق لم یزلی است از «دردعشق » سخن می گوید، و چون متدینی بی ریاست و جوهره شریعت محمدی (ص) را از اعماق جان و دل درک کرده است: درد دین داشته و از حقیقت دین در برابر مدعیان دروغین متظاهر دفاع می کند. و چون خود را بسان قطره ای دربرابرعظمت خداوند می داند که توانایی معرفت و شناخت حق را ندارد و در برابر بیکرانگی شناخت او حیرت زده و مبهوت مانده است، از «درد بی درمان حیرت» حرف می زند.
معرفی انواع تمثیل فشرده و جستجوی رد پای آن در شعر نخستین شعرای زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۴۰)
101 - 122
حوزههای تخصصی:
تمثیل از جمله مباحثی است که هم در بلاغت قدیم و هم در بلاغت جدید به آن توجه شده است. در کتاب های قدیم از تمثیل در مباحث تشبیه مرکب و استعاره ی تمثیلیه سخن گفته شده است؛ درحالی که در نقد جدید، تمثیل زیر مجموعه ی مبحث تصویر و خیال است. از نظر ساختار، تمثیل های فارسی به دو بخش تمثیل توصیفی (تمثیل کوتاه یا فشرده) و تمثیل روایی (تمثیل گسترده) تقسیم می شود. تمثیل روایی شامل حکایات انسانی و حیوانی، رمزی، فابل، پارابل و ... می باشد که نمونه های اعلای آن ها را در ادبیات تعلیمی و عرفانی زبان فارسی می توان یافت.تمثیل توصیفی (کوتاه) معمولاً از یک یا چند جمله فراتر نمی رود و مهم ترین انواع آن عبارتند از: تشبیه تمثیلی، استعاره ی تمثیلی، مثل و اسلوب معادله. در این مقاله برآنیم ضمن بررسی انواع تمثیل فشرده و توصیفی، ردپای آن را در اشعار نخستینِ زبان فارسی بکاویم و جایگاه شاعران قرون سوم و چهارم را در ایجاد تمثیل بررسی کنیم. برای رسیدن به این مقصود بیش از دو هزار بیت - اشعار قرون سوم و چهارم - مورد بررسی و جستجو قرار گرفته است. این بررسی ها نشان می دهد که انواع تمثیل فشرده، عمری به بلندای ادبیات فارسی دارند.
بررسی برخی از کهن الگوها در اشعار احمد شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کهن الگوها صورتهای مشترکی هستند که با سابقه چندین هزار ساله از اجداد بشر، نسل به نسل منتقل شده و در پستوی ضمیر ناخودآگاه جای گرفته اند. این صورتها برای رسیدن به مرز خود آگاهی در نمادهای گوناگون طبیعی جلوه گر می شوند و در آثار هنرمندان نمود پیدا می کنند. در این تحقیق برخی کهن الگوهای شعر شاملو با توجه به ساختار استفاده شعر و بسامد استفاده از آنها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. گاهی این کهن الگوها در قالبها و نمادهای محسوس (مانند جنگل، زمین، خورشید، دریا، و امثال آن) و گاهی با تاثیر بر ذهن و زبان شاعر به ظهور رسیده. که مهمترین آنها در شعر شاملو آنیما، نقاب، خود، ماندالا، تربیع، اعداد، مام بزرگ، برادر کشی و عشق است. در این مقاله هر یک از این کهن الگوها با نمادها و قالبهای گوناگون آن به اختصار بررسی و تحلیل است
استعاره زمان در شعر فروغ فرخزاد از دیدگاه زبان شناسی شناختی
حوزههای تخصصی:
زمان مفهومی انتزاعی است، و همواره از طریقِ چیزی ملموس و عینی درک می گردد. در نظریه ی معاصر استعاره که بنیانی شناختی دارد، به استعاره هایی مانندِ «زمان به مثابه ی مکان یا فضایی محصور» و «زمان به مثابه ی شیء» اشاره شده است. در این استعاره ها چگونگیِ ارتباطِ زمان و ناظر هم بررسی شده، به گونه ای که دو تقسیم بندیِ «زمان متحرک و ناظر ثابت» و «زمان ثابت و ناظر متحرک» موردِ توجه قرار گرفته است. از سوی دیگر میزانِ قراردادی یا نو بودنِ یک استعاره نیز همواره موردِ توجه شناختی هاست. در پژوهشِ حاضر ابتدا تلاش شده است تا استعاره های زمان دراشعارِ فروغ فرخزاد مشخص گردند. شواهد نشان دهنده ی آن است که این استعاره ها به همان صورتی که در گفتارِ روزمره ی فارسی زبانان وجود دارد، دراشعارِ فروغ نیز یافت می شوند. در گامِ بعدی قراردادی بودن یا نو بودنِ این استعاره ها بررسی شد و مشخص گردید که در سه دفترِ آغازینِ فروغ، یعنی «دیوار» و «اسیر» و «عصیان» استعاره های قراردادی بیشتر به چشم می خورد؛ اما در دو دفترِ پایانیِ او، «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم به آغازِ فصلِ سرد»، استعاره های قراردادیِ زمان بسط می یابند و با ویژگی های جدیدی همراه می شوند و یا حتی استعاره هایی کاملا نو خلق می شوند.
آمیختگی اغراق با شگردهای بیانی در شعر فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع اصلی این مقاله بحث از اغراق به عنوان یکی از نیرومندترین عناصر خیال و آمیختگی آن با آرایه های ادبی گوناگون و بررسی اغراق به عنوان جوهر حماسه است زیرا به کار بردن صور خیال گوناگون در ساختمان حماسه وقتی به عظمت موضوع می انجامد ‘ که اغراق و بزرگ نمایی را نیز در پی داشته باشد . بدین لحاظ در این گفتار از ارتباط اغراق با آرایه های گوناگون ادبی در حماسه عظیم حکیم طوس سخن به میان آمده است و دراین میان جهت بیان این آمیختگی و اثبات این مدعا به نظر علمای فن بیان استناد گردیده و از پژوهشهای آنان بهره وافی گرفته شده است . لازم به ذکر است رابطه رسایی و زیبایی تشبیه و استعاره بهنگام آمیختگی با اغراق جهت دوری از اطاله کلام به اجمال بیان شده است تا مجالی برای مباحث دیگر از قبیل ارتباط اغراق با کنایه و تضاد و اسناد مجازی و تجاهل و دیگر آرایشهای شعری باقی بماند. علاوه بر این ‘ پیوستگی اغراق – این عنصر خیالی نیرومند – با آرایه هایی چون کنایه و تضاد بررسی تازه ای است که در این نوشتار بدان پرداخته شده است .
روش ترجمه متون ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله پاسخ به یک سوال است: در سنت ترجمه ادبی در ایران، متن ادبی به چه روش ترجمه می شود ؟ پاسخ به این سوال ، پاسخی است توصیفی و نه تجویزی. روش ترجمه متن ادبی مبتنی بر دو اصل است: اصل اول تضمین کننده ادبی بودن ترجمه است با معیارهای فرهنگ مقصد و اصل دوم تضمین کننده ترجمه بودن ترجمه است و ترجمه ادبی برآیند دو گرایش است. گرایش به سوی ثبات یعنی ایجاد شباهت صوری بین اجزای متن اصلی و اجزای متناظر آنها و در ترجمه و گرایش به سوی تغییر یعنی ایجاد شباهت معنایی با ایجاد تغییرات در سطوح مختلف به نحوی که اصل اول رعایت شده باشد. مترجم ادبی گاه به سوی ثبات و گاه به سوی تغییر گرایش می یابد و تفاوت میان مترجمان در تشخیص این نکته است که کجا به ثبات و کجا به تغییر گرایش پیدا کرده و چگونه بین دو اصل فوق تعادل یا سازش برقرار کنند.
بنیان اساطیری حماسه ملی ایران
حوزههای تخصصی:
تاویل حکایت دو زاهد از تاریخ بیهقی بر اساس نظریه ژک لکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به بررسی تحلیلی شخصیتهای اصلی داستان « دو زاهد » با نگاهی بر آنچه لکان از ساختمان نفسانی آدمی ارائه می دهد ، خواهیم پرداخت . ژک لکان وجود آدمی را به سه ساحت تقسیم می کند : « حیث خیالی » که همان دنیای جذابیتهای ظاهری و فریبندگی و فسون با عملکرد پرده پوشی نسبت به ضمیر ناآگاه ، است ؛ « ساحت رمز و اشارت » ساحت آرزومندی آدمی است که انقسام وجودی آدمی در آن مطرح می شود و « حیث واقع » که گویای آن است که ذات آدمی در ضمیر ناآگاه و در ماورای وجود اوست که لکان به این ماوراء، عنوان « غیر» می دهد . برای تحلیل روانی شخصیتها تکنیکهای زبانی موجود در نثر و نحو جملات ، مفید خواهد بود . زمینه اصلی داستان را سه شخصیت اصلی شکل می دهد که هر یک بر اساس ساحتی از نظریه لکان مورد بررسی قرار می گیرند. هارون الرشید نماینده حضور آدمی در ساحت رمز و اشارت است ؛ یکی از دو زاهد ( ابن عمری ) در حیث خیالی و دیگری ( ابن سماک ) با توجه به نشانه های موجود در متن احتمالاً فردی است که حیث واقع را تجربه کرده است .
رمزپردازی نردبان در شعر مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"مولانا در سرودن مثنوی و غزلیات بی مانند خود از واژه ها و ترکیبات به صورت تازه ای استفاده کرده و مفهوم و معنای تازه ای به آنها بخشیده است. دسته ای از آن ها را می توان در مجموعه ترکیب های تازه زبان فارسی طبقه بندی کرد و دسته ای از آن ها در زمره امثال و کنایات قرار می گیرند، و بعضی به صورت رمز و سمبل در دیوان پیدا می شوند. از جمله واژه هایی که در زبان استعاری مولانا صورتی رمزی و نمادین می یابد واژه نردبان است. مولانا نه تنها با ترکیبات تازه ای که با این کلمه می سازد به غنای زبان فارسی کمک می کند، بلکه با کاربرد نمادین آن حال و هوای تازه ای هم به آن دسته از غزلیات خود می بخشد که به نوعی در جهت رسیدن به بام آسمان و عرش الهی و دیدار با آن برترین است.
مقاله حاضر ابتدا به بررسی چگونگی کاربرد واژه نردبان در زبان کتب مذهبی چون قرآن و کتاب مقدس می پردازد و پس از آن با استفاده از شواهدی از ادعیه و احادیث ثابت می کند که نردبان از سمبل های دینی و عرفانی Transcendental جهانی و اسلامی و ایرانی است.
پس از آن به ترکیباتی که در شعر فارسی پیش از مولانا ساخته شده اشاره می شود. با این واژه در زبان فارسی مثل هایی ساخته شده که با استناد به کتاب های امثال و حکم بعضی از آنها ذکر می شود. نردبان و ترکیبات آن بخصوص در شعر سنایی و عطار مورد مداقه و مطالعه قرار می گیرد و پس از آن کاربرد استعاری و رمزی آن در مثنوی و غزلیات شمس بررسی می شود"
رویکرد «درزمانی» به تعبیر «نظم أمرکم» در عبارتِ «أُوصِیکُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امام علی(ع) در نامة 47 نهج البلاغه به سه امر مهم، یعنی «تقوای الهی»، «نظم امر» و «اصلاح ذات البین» وصیت فرموده است. در سده های اخیر، عبارت «نَظمِ أَمرِکُم» به «نظم فردی»، یعنی «قرارگیری هر شیء در جایگاه خود» معنی شده است. امّا بر اساس قرائن موجود در متن نامه، از جمله شرایط حسّاس زمانی، مخاطبان نامه، معنای لغوی و کاربردی نظم در آن عصر و دیگر تعابیر امام(ع)، به نظر می رسد معنای دیگری اراده شده است. در بررسی لغوی، این نکته به دست می آید که در دوره های متقدّم، واژة «نَظْم» مفهوم اجتماعی داشته، به معنای «پیوستگی» بوده است، در حالی که برخی از لغتنامه های متأخّر، علاوه بر معنای اجتماعی، معنای فردی را نیز برای آن در نظر گرفته اند. از برآیند آرای شارحان و برخی مترجمان نهج البلاغه ذیل «نَظمِ أَمرِکُم» نیز همان معنی اجتماعی «وحدت و پیوستگی» به دست می آید. کاربردهای «نَظْم» و «أَمْر» در نهج البلاغه و دیگر متون، «پیوستگی» را برای واژة «نظم» به عنوان معنای اصیل، و «کار»، «کثرت» و«حکومت» را برای واژة «أَمْر» برجسته تر می کند. نظرات برخی از معاصران دربارة «نَظمِ أَمرِکُم» حاکی از آن است که معنای وحدت برای نظم، نقطة مشترک آرای ایشان است، هرچند برخی از آنان، اقامة نظام حکومتی و امر خلافت را معنای دقیق این اصطلاح دانسته اند. در نهایت، می توان گفت در کلام امیرالمؤمنین علی(ع)، «نَظمِ أَمرِکُم» بیانگر تأکید آن حضرت بر وحدت بوده است.
شخصیت و شخصیت پردازی در رمان «یک عاشقانه ی آرام»
حوزههای تخصصی:
شخصیت یکی از عناصر مهم داستانی است و شخصیت پردازی از هنرهای اصلی رمان نویسان بزرگ است. شخصیت ها بار اصلی داستان را بر دوش می کشند و با کنش ها و گفت وگو هایشان روایت داستانی را به پیش می برند. رمان یک عاشقانه ی آرام،آخرین اثر داستانی نادر ابراهیمی، یک رمان برجسته و نشانگر توانایی او در شخصیت پردازی است. ابراهیمی در این اثر در چهره ی قهرمانان اصلی، زندگی و شخصیت خودش و همسرش را بازآفرینی می کند و با خلق روش های تازه ای در نحوه ی روایت و شخصیت پردازی و گفت وگوهای شخصیت ها، یک اثر ماندگار و بدیع می آفریند. او اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر خویش را به شکل نمادین و با زبانی هنری در قالب رمان روایت می کند و واقعیت تاریخی را با تخیل قوی خویش به واقعیت داستانی تبدیل می کند. قهرمان رمان، انسان مسأله داری است که در چالش سنت و مدرنیته گرفتار است. شخصیت قهرمانان بیشتر در میان گفت وگوها و مجادله های آنان بروز می یابد و رمان بیشتر گزارشگر اندیشه های آنان است تا رفتارهایشان. این اندیشه های آرمانی با بیان زیبایی طرح می شود.
بن مایه های تفکر و فلسفه زروانی در شاهنامه فردوسی
حوزههای تخصصی:
بشر، از دیرباز در جست و جویسرچشمه حیات خویش و مبدا آفرینش جهان بوده و با تعمق در عالم هستی، سعیدر گشودن راز دهر داشته است. پس از ظهور زرتشت در ایران و پیدایش آیین مزدایی، هم واره «اهورامزدا» و «اهریمن» به عنوان دو مبدا برایکاینات و آفریننده خیر و شر تلقیمیشدند. لیکن شواهد و مدارکیوجود دارد که نشان میدهد پیش از اعتقاد به ثنویت در میان ایرانیان، اندیشه یکتاپرستی(بر مبنایاصالت زمان) نیز ذهن ایرانیان وحدت طلب را مشغول داشته است. اعتقاد به «زروان» (خدایزمان) پیامدهاییبیشمار داشت که بیش از همه اعتقاد به سرنوشت، بخت و سهم از پیش تعیین شده، تا قرن ها اندیشه ایرانیرا تحت سلطه خود داشت. این تفکر در میان شاعران، اندیش مندان و نیز فلاسفه و متکلمان ایرانینفوذ کرد. از این میان، فردوسی، حماسه سرایبزرگ ایرانی، هم چون دیگران از این سرچشمه فکریمستثنینبوده است و فرض آن وجود دارد که جبرگراییدر شاه نامه فردوسیپیش از همه، ریشه در زروانیگریدارد. در این جستار ابتدا گذریخواهیم داشت بر اندیشه و فلسفه زروانیسم در ایران باستان و قبل و بعد از زرتشت، سپس با ذکر شواهدیاز اثر ماندگار حماسیایران - شاه نامه - به بن مایه هایفلسفه زروانیدر این اثر اشاره خواهیم کرد.
نگاهی دیگر به انسان شناسی عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان و هستی متمایز و ناشناخته او به عنوان یکی از مسایل مهم و مطرح اندیشه بشری، همواره محور مباحث و پژوهش های بسیاری بوده است و هر یک از اندیشمندان به فراخور اندیشه و برداشت خود او را به گونه ای معرفی کرده اند.در این نوشتار، سعی بر آن است که ضمن بررسی افکار و اندیشه های عرفا در این خصوص، مقایسه ای اجمالی میان افکار و برداشت های این گروه و فلاسفه نیز صورت گیرد.نتیجه آنکه بر اساس باورهای عرفانی، وجود و هستی متمایز و دو بعدی انسان، هدف نهایی آفرینش، محور و خلاصه وجود و هستی هر دو عالم، «نسخه جامعه» و «کون جامع» است، به جز این وجود انسان مظهر و مظهر صفات الوهیت و آینه تمام نمای صفات جمال و جلال حق است. از سوی دیگر وی امانت دار ودیعه «عشق و معرفت الهی» و نایب و خلیفه به حق باری تعالی در زمین است که به نیابت از او بر آسمانها و زمین و اهل آن فرمان می راند.
روایت شناسی حکایت های مرزبان نامه در سه سطح: داستان، گفتمان و روایتگری با تکیه بر حکایت دادمه و داستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، حکایت های مرزبان نامه را از دیدگاه روایت شناسی ساختارگرا بررسی می کند. هدف این پژوهش آن است تا نشان دهد در شکل گیری یک متن روایی چه عناصر و مولّفه هایی نقش دارند؟ حکایت های مرزبان نامه تا چه اندازه از ساختار روایی برخوردار هستند؟ در پیکره ی اصلی مقاله، سطوح سه گانه ی یک متن روایی یعنی داستان، گفتمان و روایتگری معرفی و سپس به عناصر و مولّفه هایی که در شکل گیری یک متن روایی نقش دارند، اشاره می شود.
نویسندگان پس از بررسی این عناصر و مولّفه ها در حکایت دادمه و داستان به عنوان نمونه، به این نتیجه می رسند که حکایت های مرزبان نامهاز سه سطح فراداستانی، داستانی و زیرداستانی تشکیل می شوند. سطح داستانی و زیرداستانی نسبت به هم کارکردی مضمونی دارند و قابل تأویل به یک جمله ی تشبیهی می باشند. در بازنمایی گفتار و افکار شخصیت ها و راوی از گفت و گو استفاده می شود و بیشترین بسامد صدایی از آن شخصیت ها می باشد. در مجموع، حکایت های مرزبان نامه با عناصر و مولّفه های روایت شناسی ساختارگرا تطابق دارد. از این رو، می توان برای تمام حکایت های مرزبان نامه یک ساختار روایی مشابه ترسیم کرد.
سایه عرفی بر طرز تازه (اثرپذیری شاعران سبک عصر صفوی از عرفی شیرازی)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
عرفی شیرازی (متوفای 999) از شاعران دوره آغازین شکل گیری سبک عصر صفوی (سبک هندی) است. عرفی در شیراز به دنیا آمد و در جوانی به هندوستان سفر کرد. تذکره نویسان عصر صفوی برای مهاجرت او به هند، دلایل گوناگونی ذکر کرده اند. عرفی از نظر زمانی در دوره ای می زیست که شعر فارسی در حال دگرگونی سبکی بود. میراث شاعران ممتاز فارسی نظیر فردوسی، نظامی، خاقانی، سعدی و حافظ با ظهور شاعرانی مثل وحشی بافقی و بابافغانی شیرازی، دستخوش تحولات فراوانی شد. عرفی شیرازی از یک سو در دوره افول قصیده گویی سنتی و از سوی دیگر در آغاز پیدایی غزل موسوم به سبک هندی قرار داشت. بر اساس نظریه سبک هندی غزل از لحاظ درون مایه، حاصل ضرب آگاهی در منطق شعری است و غایت کارکرد یک غزل ممتاز در این سبک، اعجاب آفرینی در شنونده است. مبانی سنتی غزل که با سعدی و حافظ انسجام تاریخی یافته بود، در دوره عرفی و کمی قبل از او (در زمان بابافغانی شیرازی) در هم شکست و پایه های غزلی نو بر اساس نظریه فوق، ریخته شد. عرفی در سرآغاز این انقلاب ادبی قرار داشت. او آگاهی شاعرانه را با منطق هنری خود درآمیخت و طرحی دیگر از سخن درافکند. شاعران برجسته سبک عصر صفوی از عرفی به عنوان استاد شعر و پیشکسوت در فن غزل یاد کرده اند.بس است عرفی هم داستان من صائب به نغمه سنجی مرغ سحر چه کار مرا (صائب)کیفیت عرفی طلب از طینت غالب جام دگران باده شیراز ندارد (غالب دهلوی)از لحاظ مضمون و فرم، شاعران سبک عصر صفوی از شعر عرفی تاثیر فراوان گرفته اند. در این مقاله به چگونگی و میزان این تاثیرگذاری توجه شده و مقایسه ای ضمنی بین شعر عرفی و شاعران ادوار بعدی صورت گرفته است.
درآمدی به شعرشناسی نقش گرا (رویکردی زبان شناختی)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با تاکید بر ضرورت تغییر مبنای منطقی تعریف ماهیت شعر از منطق دو ارزشی ارسطویی به منطق نسبی گرای فازی، ابتدا سه جریان فکری متمایز در حوزه شعرشناسی را مرور می کند. آن گاه با پذیرش دیدگاهی که ادبیات و به طور مشخّص شعر را تافته جدا بافته ای از دیگر کنش های ارتباطی نمی داند و تحلیل زبان شعر را در چارچوب یک نظریه عام زبانی امکان پذیر می داند، تلاش می کند تا بر مبنای نظریه سیستمی ـ نقش گرای هلیدی (1985، 1994) و ملاحظه الگوی پیشنهادی مهاجر و نبوی (1376) تحلیلی نقش گرا از گفتمان شعری و پارامترهای زبانی و فرازبانی موثر در تحقق ارتباط شعری به دست دهد.
کلمات بی معنی
حوزههای تخصصی: