فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۷٬۹۲۱ تا ۴۷٬۹۴۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
برخی از شاعران و نویسندگان در مطاوی اشعار و نوشته هایشان، برخی از کلمات را ریشه شناسی کرده و وجه تسمیه آن ها را نشان داده اند. بررسی، تحلیل و طبقه بندی این وجه تسمیه ها، بیانگر نوع نگاه آنان به چگونگی ساختِ کلمات است. شیوه های ساخت وجه تسمیه نیز متنوع است؛ از توجه به ریشه لغات گرفته تا رجوع به عقاید عامیانه و از رویدادهای تاریخی تا تخیلات شاعرانه و... . از آنجا که بررسی کاربرد تمثیلها در ساختن وجوه تسمیه ضرورت دارد، هدف از این پژوهش بررسی کاربرد انواع تمثیل در ارائه وجه تسمیه است. ما در این مقاله برآنیم که ابتدا شیوه های گوناگون ساخت وجه تسمیه را بیان کنیم و برای هرکدام شواهد مثالی از کتب و دواوین شعرا- تا قرن ششم- بیابیم و در ادامه انواع تمثیل را معرفی کنیم و پس از آن نمونه هایی از وجه تسمیه هایی را که بر پایه تمثیل ساخته شده است ذکر کنیم. در این پژوهش می خواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که: کارکرد انواع تمثیل در ساخت و ارائه وجه تسمیه به چه اندازه است؟ هر چند کتابها و مقالات متعددی درباره تمثیل و نیز وجوه تسمیه نوشته شده است اما تاکنون پژوهشی درباره کارکرد تمثیل در ساخت وجه تسمیه منتشر نشده است. این تحقیق به شیوه کتابخانه ای انجام شده و رویکردی توصیفی – تحلیلی دارد. بر اساس یافته های پژوهش، وجه تسمیه های ارائه شده عموماً بر پایه تمثیل عام (تشبیه) است و نویسندگان و شعرا کمتر از تمثیلهای خاص همچون تشبیه تمثیل و تمثیل روایی استفاده کرده اند.
رئالیسم از مکتب ادبی تا بازتاب اجتماعیات در ادبیات آسیب شناسی رئالیسم پژوهی در مقالات ادبی حوزه زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تبیین کاستی های بنیادین مقالاتی است که در باب رئالیسم در حوزه زبان فارسی، به نگارش درآمده اند. به این منظور، در گام نخست مقالاتی که در نشریات دانشگاهی کشور در باب رئالیسم منتشر شده و مدعی بررسی اصول رئالیستی در متون ادبی بوده اند، احصا شده است. سپس مطالب و یافته های این مقالات در مقایسه با مبانی و اصول رئالیسم و آرای رئالیست ها مورد سنجش قرار گرفته اند. مقالات مورد بررسی این پژوهش، ذیل سه گروه قابل دسته بندی است: دسته اول مقاله هایی را در بر می گیرد که رئالیسم و ویژگی های آن را به لحاظ نظری مورد بررسی قرار داده اند؛ دسته دوم مقالاتی هستند که اصول و مبانی رئالیسم را در یک اثر ادبی فارسی یا مجموعه ای از آثار یک نویسنده نشان داده اند؛ دسته سوم آثاری هستند که شاخصه های رئالیستی را در آثار ادبی به صورت تطبیقی واکاویده اند. نتایج بررسی نشان از آن دارد که به دلیل عدم توغل در مبانی نظری و بنیان های فلسفی، فروکاستن رئالیسم به عناصر داستان و یا بازتاب اجتماعیات در اثر ادبی، عدم تمایز میان معانی رئالیسم (مکتب ادبی، سبک داستان نویسی و ...)، خطاها و کاستی هایی بنیادین به مقالات رئالیسم پژوهی فارسی راه یافته است.
بررسی سبک شناختی دنیاهای محتمل در داستان عرفانی دقوقی از مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبیین مسئله: در سبک شناسی شناختی، نظریه دنیاهای محتمل برای درک پیرنگ های متضاد و متناقض روایت ها به کار می رود. اصول این نظریه نوع خوانش روایت ادبی و تأثیرات متقابل متن و خواننده را تبیین می کند. روایت شناسی دانشی بینارشته ای است؛ به همین سبب، رویکرد پساکلاسیک آن با رشته های دیگر ارتباط نزدیکی دارد و اهمیت رابطه میان علوم و روایت را آشکار می کند. روش در این جستار با تکیه بر نظریه دنیاهای محتمل، ارتباط میان مفهوم جهان های موازی در فیریک و معناشناسی روایت در متون عرفانی با روش تحلیلی توصیفی بیان می شود. حکایت دقوقی از دفتر سوم مثنوی ، ویژگی های فراداستان، پسامدرن و سورئالیسم را دارد و به همین علت، آگاهی از مبحث هستی شناسی کوانتوم و جهان های موازی در علم فیزیک می تواند در فهم این روایت پیچیده و دیگر متون عرفانی مؤثر باشد و مخاطب را به تفکر درباره مرز میان واقعیت و خیال وادارد. یافته ها و نتایج: در این داستان، کنش ها و اتفاقاتی که در ساحل رخ می دهد، تداعی گر جهان موازی است که درگاه ورود به آن، ساحل دریاست. با توجه به تعریف های ارائه شده از «دسترسی ها»، راویِ فراداستانی به خلق دنیای محتملی دست می زند که دسترسی به آن به صورت زمانی، زبانی، طبیعی و اشیا است و البته بسامد دسترسی های طبیعی بیشتر است.
ظرفیت های نمایشی داستان رزم سهراب و گردآفرید با تأکید بر عناصر صحنه و دراماتورژی آن
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال دوم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۵
145 - 177
حوزههای تخصصی:
اقتباس از متون ادبیات کلاسیک به ویژه شاهنامه ی فردوسی در ژانرهای هنری نمایش(تئاتر) و سینما سابقه ای طولانی دارد. داستان رزم سهراب و گردآفرید داستانی کوتاه و درعین حال جذاب است که قابلیت های نمایشی بسیاری دارد. این داستان علاوه بر ویژگی های حماسی که متناسب با اثر سترگی چون شاهنامه است، از ظرفیت های ادب غنایی نیز برخوردار است. و همین امر موجب جذابیت دوچندان این داستان گردیده است. شیوه ی توصیف فردوسی از صحنه ی نبرد و به کارگیری رزم افزارها و هم چنین کنش و واکنش میان شخصیت ها در داستان رزم سهراب و گردآفرید نشان دهنده ی ظرفیت های قابل توجه این اثر برای دراماتیزه کردن و اجرای آن بر صحنه ی نمایش است و می توان با استفاده از امکانات دیداری، حرکات و گفته های بازیگران بر صحنه، زیبایی های این اثر را بهتر و با اثرگزاری بیش تر به مخاطب معرفی نمود.
ترجمه متون سیاسی (عربی به فارسی) با رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی به مترجمان این مجوز را داد که در ترجمه متن هایی که دربردارنده ایدئولوژی هستند، دست به بازآفرینی زده و انتخاب های زبانی خود را همسو با فرهنگ و ایدئولوژی متن مقصد انجام دهند. از سوی دیگر سرعت و شدت تأثیر گذاری گفتمان ای رسانه ای، رسانه ها را در مرکز توجه سیاستمداران و صاحبان قدرت و ابزاری برای رواج گفتمان های سیاسی مورد نظر آن ها قرار داده است. از این رو، این پژوهش در صدد است با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از مدل وندایک، نحوه کاربست راهبردهای ارائه شده در رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی را در فرایند ترجمه متون سیاسی بررسی کند. داده های پژوهش از دو شبکه خبری العربیه و الشرق در بازه زمانی 2019 تا 2022 با محوریت موضوع جنگ یمن انتخاب شده است. یافته های پژوهش حاکی از این است که این دو شبکه خبری با استفاده از راهبردهای کوچک نمایی، آشکار سازی، مشروعیت زدایی، مشروعیت زایی، پیش انگاشت، همدلی، تعمیم و بزرگنمایی از محور معنا و راهبردهای مبتداسازی، به حاشیه رانی و ترتیب واژه از محور نحو، راهبرد بازی با ارقام از محور بلاغت، راهبرد واژه گزینی همسو از محور سبک، دو راهبرد صورت های ضد واقع گرا و صدق از محور استدلال و راهبرد تغییر کنش های رفتاری از محور کنش درصدد ارائه بازنمود منفی از اقدامات حوثی ها و بازنمود مثبت از اقدامات عربستان سعودی است. در فرایند ترجمه مترجم باید با استفاده از راهبردهای مشابه و گاهی متضاد با راهبردهای موجود در متن مبدأ، این بازنمایی ها را همسو با سیاست کشور خویش معکوس سازد.
تحلیل نشانه- معناشناسی حکایت سلطان محمود و غلام هندوی در دفتر ششم مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه معناشناسی در متون ادبی، ازجمله علوم جدیدی است که درک و شناخت بیشتری از متن، در اختیار خواننده می گذارد. در این پژوهش با بررسی گفتمان، از زاویه های تازه ای به متن نگریسته می شود که دریچه تازه ای از معانی را به روی خواننده می گشاید. در این مقاله براساس حکایت سلطان محمود و غلام هندو از دفتر ششم مثنوی مولانا، به بررسی نشانه معناشناسی حکایت یادشده و تحلیل معنایی داستان پرداخته می شود. در این پژوهش، نشانه ها نه به صورت منفرد، بلکه در تعامل با مجموعه ای از نشانه های دیگر بررسی می شود که به معناسازی در گفتمان می انجامد. همچنین ویژگی های کنِشی یا شوِّشی گفتمان در حکایت بررسی خواهد شد. نکته مهم این است که نشانه ها در فرایندی تعاملی به معناآفرینی و خلق بُعد هنری و زیبایی کلام می انجامند. در گفتمان مولانا، نشانه ها از ویژگی های سیال و پویا برخوردارند. ه دف اص لی ای ن مقاله، تحلیل و بررسی سیالیّت و طغیان نشانه ها در این حکایت است که چگونه سبب سیالیّت و تداوم معنا در گفتمان می شود. این پژوهش به پرسش های زیر پاسخ داده است: فرایند تحول و طغیان نشانه ها در گفتمان این حکایت مبتنی بر کدام شرایط گفتمانی رخ می دهد؟ چگونه تغییر شرایط گفتمانی به تولید معناهای سیّال می انجامد؟ با توجه به عرفانی بودن مثنوی معنوی ، کدام نظام گفتمانی نمود بیشتری دارد؟ در این پژوهش به بررسی این مسئله پرداخته می شود که مولانا چگونه با برهم زدن قواعد ثابت نشانه ها، شکل تعینی گفتمان را متحول می کند و سالک را به مرحله خطرپذیری سوق می دهد؛ نیز چگونه جریان معانی را از وضعیت یکنواخت و برنامه محور به وضعیتی سیّال و پرتلاطم تبدیل می کند.
صور بلاغی در رباعیات سبک خراسانی
منبع:
شفای دل سال پنجم بهار ۱۴۰۱ شماره ۹
1 - 19
حوزههای تخصصی:
قالب رباعی یکی از رایج ترین قالب های شعر فارسی در قرن چهارم و پنجم است؛ اما به نسبت شعر سبک عراقی، تعداد رباعی شاعران سبک خراسانی بسیار کمتر است و تعدادی از شاعران همچون منوچهری کمتر به آن پرداخته اند. هدف اصلی این مقاله بررسی رایج ترین صور بلاغی به کاررفته در رباعیات سبک خراسانی است و بررسی این مطلب که رباعی خصی از خیام و عطار به بعد در شعر فارسی رواج نیافته است؛ بلکه کاربرد این نوع رباعی از آغاز شعر فارسی مورد توجه شاعران بوده است. روش تحلیل به صورت کمی و از نوع توصیفی است. نتیجه پژوهش نشان داد که ازرقی هروی، فرخی، عنصری و ... نیز مانند قطران، در توصیف به معشوق توجه داشته اند، اساسی ترین عنصر بلاغی به کاررفته در رباعیات سبک خراسانی از نوع استعاره و تشبیه است، معزی نیشابوری، قطران تبریزی، ازرقی هروی و عنصری از جمله شاعرانی هستند که تشبیه و استعاره در دیوان آن ها به وضوح مشاهده می شود. شاعران این دوره ممدوحان و اعضای بدن آن ها را به عناصر طبیعت تشبیه می کرده اند که این نشان دهنده توجه خاص آن ها به محیط اطرافشان بوده است. بیشترین تلاش ازرقی در آوردن تشبیهات تخیلی و اغراق در تشبیه است؛ بنابراین شاعران دوره سامانی و نیمه اول قرن پنجم تلاش می کردند تا در برابر هر پدیده حسی و طبیعی، تصویری عینی و مشابه آن را بیاورند.
نگاه شاعرانه پایان متافیزیک
حوزههای تخصصی:
عنوان این مقاله برداشتی است از اندیشه ی مارتین هیدگر[1] که معتقد بود تنها "نگاه شاعرانه" به "هستی" قادر است بشر امروز را که به شدت درگیر تکنولوژی غربی شده و به عبارتی به اسارت آن چه خود ساخته است در آمده، از بی جهانی، خود بیگانگی[2] و بی هدفی نجات دهد. از سوی دیگر هیدگر رویکرد متافیزیکی انسان در دوران مدرن را مانع حضور و ظهور "حقیقت" و "هستی" می داند ، و معتقد است تنها به واسطه ی بازگشت به زبان شاعرانه، هم چون انسان عصر هومری، می توان هستی را دریافت. مقاله ی پیش رو، بر روی اندیشه ی هیدگر در زمینه ی رویکرد شاعرانه به "هستی" در تقابل با نگرش متافیزیکی متمرکز بوده و در راستای روشنگری و تبیین آراء او در این زمینه ابتدا مفهوم "متافیزیک" و گستره ی آن در جریان تاریخ اندیشه ی فلسفی بیان می شود. هیدگر فیلسوفی پس از کانت است، نه تنها به لحاظ ترتیب زمانی، بلکه به لحاظ تفکر نیز. بر همین اساس، اندیشه ی محوری ایمانوئل کانت[3] در زمینه ی طرح مسئله ی "متافیزیک"، نظر او در باره ی هنر شاعری و هنر به طور کلی، هم چنین نظر ریچارد رورتی[4] فیلسوف متأثر از هیدگر از مباحث مطرح شده می باشد.
بررسی کاربردی و تحلیل حرف اضافه «از» در کتاب مرزبان نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۰ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۳
185 - 216
حوزههای تخصصی:
یکی از مفاهیم اس اسی و م حل ب حث در معنی شناسی شناختی، حروف اضافه اس ت. حروف اضافه از دیرباز در متون فارسی کاربرد فراوان داشته اند و با توجّه به تفاوت های سبکی متون د وره های مختلف، تغییرات زیادی پذیرفته اند و در معانی مختلفی به کار رفته اند و کاربرد گذشته و کنونی آنها تفاوت چشمگیری با هم دارند. «از» یکی از حروف اضافه متمم ساز پیشین است که در زبان فارسی، جایگاه ها و نقش های متفاوتی را می پذیرد. کتاب مرزبان نامه، یکی از کتب تمثیلی قرن چهارم هجری است که مرزبان بن رستم به گویش طبری آن را پدید آورده است و در قرن هفتم، سعدالدین وراوینی آن را به فارسی برگردانده است. در این پژوهش، کاربردها و معانی حرف اضافه «از» در کتاب مرزبان نامه بررسی شده است. از نتایج این بررسی برمی آید که به دلایلی، ازجمله تفاوت ها و ویژگی های سبکی آن دوره، تفاوت هایی در کاربرد از وجود دارد و بیانگر این است که این حرف در قرن های پیشین و ابتدای دوره تکوین زبان فارسی، دلالت ها و کاربردهای متعددی داشته است و در زمان حاضر بسیاری از آن کاربردها را از دست داده است.
بررسی استعاره های جهت گیرانه و طرح واره های تصویری در اشعار ناصرخسرو با تکیه رویکرد معنی شناسی شناختی جورج لیکاف و جانسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استعاره به عنوان یکی از مهم ترین پدیده های مطالعاتی رویکرد معنی شناسی شناختی، ابزاری برای بیان مفاهیم و تجارب انتزاعی براساس تجربه های عینی و ملموس تر بشر به شمار می رود. جورج لیکاف و جانسون در سال 1980 در کتاب استعاره هایی که با آن ها زندگی می کنیم، دیدگاه تازه ای را در زمینه ی استعاره مطرح ساختند و با ارائه ی شواهد تجربی نظراندیشمندان سنت بلاغی را که استعاره را صرفا وسیله ای برای زینت گفتار و صورکلام می دانستند،مورد تردید قرار دادند. تحقیقات جدید لیکاف و جانسون، در باب استعاره ثابت کرد که استعاره فقط یکی از صور کلامی و مختص زبان ادبی نیست؛بلکه استعاره ها نقشی مهم تر از زبان در زندگی آدمی دارند و نظام شناختی انسان اساسا استعاری بوده و به اندیشه، رفتار و زبان او جهت می دهد. به بیان دیگر نقش استعاره در بررسی ویژگی های سبکی و میزان نوآوری یک شاعر بسیار حائز اهمیت است؛ چرا که خلاقیت و نوآوری، بیش از هرچیزی با خلق استعاره امکان پذیر است. ازاین روی، با توجه به این نظریه و تاکید بر اشعار ناصرخسرو و با تمرکز بر استعاره های جهت دار، به روش توصیفی- تحلیلی، به بررسی و تحلیل اشعار ناصرخسرو خواهیم پرداخت و با عرضه ی شواهدی از شعر او و بررسی زیرساخت های شناختی استعاره های اشعار وی، نشان داده می شود که چگونه استعاره ی شناختی به استعاره ای بدیع وادبی تبدیل می شود. کلیت بررسی و تحلیل این مقاله نشان می دهد که استعاره های طرح واره های تصویری و جهت دار در اشعار ناصرخسرو قابل تامل است که تاکنون مورد بررسی و تحلیل قرار نگرفته است.
معرفی قطعه منظومی از رساله موسیقی منسوب به ابوالوفاء خوارزمی و بررسی درستی انتساب و تبار آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی قطعه منظوم کوتاهی منسوب به ابوالوفاء خوارزمی و صحت سنجی این انتساب می پردازد. این شعر در توضیح تناسب اوقات شبانه روز با مقامات دوازده گانه موسیقی قدیم ایران سروده شده است و محتوای آن سابقه ای در مکتوبات قدیمی تر دارد که می توان تبار آن را شناسایی کرد. هدف مقاله معرفی، تصحیح، شرح و تحلیل این قطعه ادبی با استفاده از مواد و منابع تاریخی و نیز اسناد و نسخ خطی کتابخانه ای است. در ضمنِ بحث، محتوای شعر یادشده با دو رساله دیگر موسیقی، یکی متقدم ( کنزالتُحَف اثر حسن کاشانی) و دیگری متأخر ( رساله علم موسیقی نوشته میرصدرالدین محمد قزوینی) به صورت تطبیقی مطالعه و مقایسه می شود. نتیجه اینکه مبحث فراموسیقاییِ مذکور از مباحث دوست داشتنی نویسندگان دوره گذار موسیقی ایران (اواخر قرن هشتم هجری تا پایان عصر صفوی) بوده است که با کمترین تغییری در شماری از رسالات این دوره دیده می شود. منشأ واقعی این مطالب رساله کنزالتُحَف است؛ اما استناد آن به آرای ابوعلی سیناست؛ حال آنکه این انتساب کاملاً از حقیقت تاریخی به دور است. نویسندگان برپایه شواهد و قراین نتیجه گرفته اند که اثر مدّنظر سروده شاعر و صوفی کمترشناخته شده ای به نام خواجه ابوالوفای خوارزمی (۷۶۰‑۸۳۵ ق.) است که برپایه گزارش های تاریخی، از علم ادوار و موسیقی آگاه بوده و رساله ای درباب موسیقی داشته است که نشانی از آن در دست نیست. به احتمال قوی، همین شعر نیز از رساله موسیقی مفقود او استخراج شده است. تاکنون درستی انتساب این اثر به خواجه ابوالوفاء بررسی نشده و درباره محتوای آن هم تحقیقی صورت نگرفته است.
مطالعه تطبیقی آراء ناصرخسرو و برادران شلگل در زمینه «نگاه شاعرانه به جهان» بر مبنای فلسفه فلوطین(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
در برخی مکاتب فکری نظرگاه های شاعرانه برای تفسیر جهان و پدیده های آن با دیدگاه های فلسفی آمیخته شده اند و پدیداری آثاری با محتوای ادبی-فلسفی حاصل چنین نگرشی بوده است. در این پژوهش، آراء ناصرخسرو (394-481 ه.ق) (از پیروان مذهب اسماعیلی) و برادران شلگل: فردریش (1772-1829 م) و آگوست ویلهلم (1767-1845م) (از بنیان گذاران رمانتیسم آلمانی) در زمینه نگاه شاعرانه به جهان را مورد مطالعه تطبیقی قرار داده ایم. هدف از این مطالعه، نشان دادن شباهت ها و تفاوت های میان اندیشه های متفکران مذکور به عنوان نمایندگانی از دو فرهنگ غنیِ کشورهای ایران و آلمان در زمینه نگاه شاعرانه به جهان بوده است. با توجه به این که ایران و آلمان شاعران بزرگی را به جامعه بشری تقدیم کرده اند، انجام مطالعاتی در زمینه قیاس دیدگاه های شاعران و ادبای دو کشور (با توجه به ریشه های تفکراتشان) برای روشن تر شدن ابعاد مختلف کارهای آنان ضروری می نماید. مطالعه تطبیقی مفهوم «نگاه شاعرانه به جهان» در آثار متفکران مورد بحث نشان می دهد که اینان چگونه سعی داشتند با استفاده از آمیختگیِ دیدگاه های فلسفی و شاعرانه به تفسیر جهان و نیز ترسیم دنیای آرمانی-ذهنی خود بپردازند. توصیف زیبایی های جهان و تلاش برای نشان دادن سرچشمه آن ها در جهان برین، مهم ترین شباهت بین آن ها و تفاوت در نگاه دینی و فلسفی، مهم ترین تفاوتشان به شمار می رود. مطالعه آراء آنان با نگاهی به دیدگاه های فلوطین اسکندرانی (فیلسوف نوافلاطونی) صورت گرفته؛ زیرا مفاهیم اصلی تفکر این فیلسوف به وضوح در اندیشه های ناصرخسرو و برادران شلگل دیده می شود. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی-مقایسه ای از طریق مطالعه کتابخانه های، یادداشت برداری، تنظیم، مقایسه و تحلیل یادداشت ها انجام شده است.
متناقض نمایی ( پارادوکس) در اشعار مهدی اخوان ثالث
حوزههای تخصصی:
متناقضنمایی، یکی از شگردهای زبانی است که باعث آشناییزدایی در کلام و برجستگی آن میشود. این ترفند ادبی، از موضوعاتی است که در شعر معاصر فارسی، به ویژه شعر اخوان ثالث کمتر به آن پرداخته شده است. در مقاله حاضر سعی بر آن است تا با روش تحلیل محتوا، عوامل ظهور پارادوکس و گونههای آن در شعر اخوان ثالث مورد بررسی قرار گیرد. یافتههای پژوهش نشان میدهد که تصاویر و تعابیر پارادوکسی در شعر اخوان غیر از ارزش ادبی، با تفکرات وی پیوندی عمیق و تنگاتنگ دارد. او بسیاری از مسائل سیاسی و اجتماعی و... را که بیان آنها به صورت صریح ممکن نیست، با کمک زبان و تصاویر پارادوکسی ممکن و آشکار میسازد. وی برای انتقال معانی مورد نظر خویش از هر دو نوع پارادوکس ترکیبی و تعبیری بهره جسته است. این در حالیست که پارادوکسهای تعبیری جایگاه ویژهای (بسامد بالایی) را در شعر وی به خوداختصاص دادهاند. کلیدواژهها: شعر معاصر فارسی، مهدی اخوان ثالث، پارادوکس، مسائل سیاسی اجتماعی، مسائل عاشقانه
بررسی ویژگی های «متن مغلوب صوفیانه» در انطباق با المواقف و المخاطبات عبدالجبّار نفّری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۷
9 - 38
حوزههای تخصصی:
عبدالجبّار نفّری از عارفان گمنام قرن چهارم هجری است. یکی از دلایل گمنامی او پیچیدگی در نثر صوفیانه وی است. مهم ترین اثر منثور نفّری دو کتاب المواقف و المخاطبات است که محتوای آن را گزارش های مستقیمِ تجارب عرفانی این عارف تشکیل می دهد. تعابیر موجود در این دو کتاب نسبتاً تهی از اصطلاحات علوم مرسوم زمانه است. درواقع بنای این گزارش ها بر نقل قول مستقیم از خداوند است. هدف پژوهش حاضر این است که با بررسی محتوای این دو کتاب به روش تحلیلی- توصیفی، به این موضوع بپردازد که ویژگی های «متن های مغلوب صوفیانه» تا چه اندازه قابل انطباق با این دو کتاب نفّری است؛ بنابراین با قبول پیش فرض تقسیم بندی مشهور متون مختلف عرفانی به دو دسته مغلوب و متمکّن پرسش اصلی پژوهش این است که آیا می توان کتاب های المواقف و المخاطبات را در زمره نثرهای مغلوب به شمار آورد؟ با بررسی ویژگی های اصلی متون مغلوب و ارائه شواهد از این دو اثر، این نتیجه حاصل شد که آن ها را باید در زمره متون مغلوب دسته بندی کرد.
نگرشی تطبیقی به رمز و راز دولتمندی و شادخواری ها در شاهنامه و هفت پیکر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال چهارم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۴
121 - 140
حوزههای تخصصی:
در بررسی تطبیقی و تحلیل گرانه شادخواری های شهریاران دولتمند در شاهنامه و هفت پیکر پی می بریم که آنان چگونه با به کارگیری آیین های ملّی و باورها و کهن الگوهای باستانی و دستورات دینی چون نیک اندیشی و نیکوکاری، روز به روز بر حکومت خویش رونق و دوام می بخشیدند و با داد و دهش و بخشش و گستردن خوان به عامه مردم و برپایی جشن های مردمی و ملّی و دینی بر شادخواری و بهره مندی خود و مردم از موهبت های ایزدی می افزودند. پادشاهانی که دولت پایدار و عمر پربار داشتند، پروردگار خویش را بامدادان و شامگاهان ستایش کرده و خردمندان و روحانیون و اخترشناسان را ارج می نهادند و در انجام و فرجام امور خطیر با آنان مشورت می نمودند. نتایج تحقیق نشان می دهد عناصری چون داشتن فرّه ایزدی و خوش چهره بودن حاکمان، برخورداری از توانایی جسمانی و دلاوری، پگه خیزی، نیایش، نیک اندیشی، بهره گیری از موسیقی، از عوامل دولتمندی و شادخواری های شهریاران ایران بوده است که در برخی موارد فردوسی و در پاره ای مسائل نیز نظامی نگاه عمیق تری به آن ها داشته اند و در صفحات این مقاله با ذکر نمونه های متعدد بررسی شده است.
نظریّات ادبی دکتر غلامحسین یوسفی درباره صورت و معنی شعر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دکتر غلامحسین یوسفی یکی از استادان مسلّم زبان و ادبیّات فارسی و در زمینه علوم و نظریّه های ادبی، صاحب نظر بود و نقد و نظرهای ارزشمندی در ارزیابی شعر فارسی، از خود به جا گذاشت. به اعتقاد او آثار ادبی و خصوصاً اشعار ماندگار فارسی، در عین حال که از ماهیّت ادبی و شروط هنری برخوردارند، رسالت های اجتماعی بر عهده دارند. او در نقد عملیِ تعدادی از اشعار ماندگار فارسی، نشان داده است که هر شعری که ماهیّت هنری دارد، باید معنی و صورتی داشته باشد. صورتِ بی معنی و معنیِ بی صورت نمی تواند مؤثّر و ماندگار باشد، در نتیجه از هدف اجتماعی خود باز می ماند. هرچند صورت و معنی جدا از هم قابل تحقّق نیستند، در هماهنگی برای آفرینش اثر ادبی، معنی به اندازه صورت اصالت دارد و در عین حال یکی از شروط ماندگاری هنر این است که صورت تناسب لازم و کافی را با معنی داشته باشد. در این نوشته دیدگاه های او را در مورد اهمّیّت و اصالت صورت و معنی، تناسب میان آن دو، آثار هماهنگی صورت و معنیِ متناسب و رسالت های آثار هنری بررسی کرده ایم. نتیجه این است که معنیِ بی صورت هنر محسوب نمی شود و صورت بی معنی ماندگار و مؤثّر نیست و اثر هنری که مؤثّر نباشد، نمی تواند نتیجه اجتماعی داشته باشد و عملاً از شروط شهرت و ماندگاری عاطل می شود.
چهره فرهنگ و خُلقیات ایرانی در کتاب های آموزش زبان فارسی به انگلیسی زبانان
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۵شماره ۳
83 - 104
حوزههای تخصصی:
یادگیری مهارت های زبانی، بدون شناخت درست از فرهنگ، ناپایدار و نارساست. این پژوهش بر اهمیت تدریس فرهنگ در زبان آموزی و چالش های انتقال نادرست آن در کتب آموزش زبان فارسی به انگلیسی زبانان تأکید دارد و پس از مرور جایگاه آموزش زبان فارسی در انگلستان و آمریکا، کتاب های آموزش زبان فارسی این دو کشور را از دیدگاه پرداختن آنها به فرهنگ ایرانی، تقسیم و تحلیل می کند. مقاله با معرفی خُلقیات ناپسندی که در این کتاب ها به ایرانیان نسبت داده شده، ادامه می یابد. نسبت دادن چنین خُلقیاتی به هر ملتی، به دور از چهارچوب منطقی زبان آموزی، درک متقابل و احترام به جامعه اهل آن زبان است. در پایان مقاله، راهکارهایی برای انتقال صحیح فرهنگ و پرهیز از فرهنگ ستیزی ارائه شده است.
نقد شیوه خطی در تاریخ نگاری ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ششم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۱)
259 - 274
حوزههای تخصصی:
شیوه خطی، رویکرد رایج تاریخ نگاری ادبی از گذشته تاکنون بوده است. این شیوه به رغم دارا بودن ارزش آموزشی و تسهیل یادگیری وقایع تاریخ ادبیات، نمی تواند برای پژوهش های دقیق تاریخ نگاری ادبی روشی کارا باشد و درنهایت به عرضه گزارشی ناقص و مبهم درباره وقایع ادبی منجر می شود. این مقاله به بررسی برخی کاستی های این شیوه در مطالعه تاریخ ادبیات فارسی می پردازد و پنج کاستی رایج آن را که در بینش تاریخ نگاری ادبی معاصر ریشه دوانده است به شرح زیر معرفی می کند: 1-ناتوانی در توصیف تغییرات تدریجی آثار و سنت های ادبی؛ 2-ناتوانی در شناسایی روابط چندگانه بین وقایع ادبی؛ 3-پیوسته نشان دادن مقاطع گسست به صورت نمادین؛ 4-همگن سازی دوره های مختلف ادبی بدون توجه به سهم واقعی هریک و 5-تعیین آغاز و انجام وقایع ادبی برخلاف واقعیت های تاریخی.
بررسی تطبیقی معنای زندگی از دیدگاه مولوی و یالوم(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
دانستن معنای زندگی از مهمترین چالشهای اندیشمندان می باشد.رهایی از پوچی و دادن معنا و انگیزه به زندگی از بارزترین مطالب روانشناسی بوده است. دانشمندان ادوار مختلف برای یافتن ، پاسخی درخور برای معنای زندگی از هیچ کوششی دریغ ننموده اند . در این پژوهش کوشیده ایم معنای زندگی را از منظر عارف بزرگ مولانا و اندیشمند و روانشناس غرب، یالوم بررسی کنیم و به بیان اشتراکات و افتراقات دیدگاهشان بپردازیم. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی و به شیوه استقرایی بر اساس گزارههای روانشناسی اگزیستانسیال و به طور خاص آراء یالوم و سرودههای مولانا صورت گرفته است. مولانا معتقد است اگر انسان بعد معنوی خود را بهتر بشناسد، این به زندگی او معنا و مفهوم می بخشد؛ خدا در زندگی وی نقش محوری دارد . اما یالوم روانشناسان اگزیستانسیالیس معتقد است دنیا تصادفی است و معنایی در کار نیست هیچ خط و مشی جز آنچه خود فرد خلق میکند وجود ندارد. یالوم و مولانا علیرغم تباین آشکار در آراء و عقاید در برخی از مولفههایی همچون آزادی، مرگ، تنهایی، پوچی و... که به ومعنادار بودن زندگی انسان منجر می شود متفق القولند. و برآیندی که از این بررسی به عمل آمده نشان میدهد معنای زندگی در سرودههای مولانا بر اساس روانشناسی وجودی یالوم منوط به رعایت اصولی همچون مسئولیت، عشق، اخلاق و ... است که خود انسان، آنها را ابداع کرده است. ضمن اینکه از دید مولانا بازگشت به اصل در کنار سایر مولفهها عامل رهایی انسان از پوچی و بیمعنایی است ولی یالوم به این جنبههای ما بعدالطبیعه اعتقادی ندارد.
Du mal d’être romantique au mal (d’) écrire valmorien dans Les Pleurs(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Alors que les espoirs déçus de la Révolution française de 1789 et les nombreux bouleversements socio-politiques consécutifs ont créé dans la 1ère moitié du XIXème siècle, un inapaisable mal du siècle qui « implique un manque de volonté, une mélancolie introspective, un culte du moi, une complaisance dans la souffrance et un repli sur soi » Jennings C. (1970 : p.559) ; Marceline Desbordes-Valmore, poète dont aucune notice biographique ne certifie une grande connaissance livresque, entreprenait à travers Les Pleurs, une aventure poétique intimiste et doloriste. Voix féminine, unique femme parmi les poètes maudits dans un siècle de pessimisme radical, elle s’adonne à une poésie aux allures lacrymales qui s’origine dans une vie de famille ruinée par de nombreux décès de proches, un désenchantement amoureux, et surtout sa condition de femme dans un environnement dominé par la langue et la pensée masculines. La poétisation de son mal d’être et de son âme tourmentée, engendre une esthétique aussi instable : tensions énonciatives sur le statut du je lyrique, hybridation générique avec la théâtralisation du langage poétique, hésitation dans une écriture androgynique pour trouver l’équilibre ; et enfin des soupçons de négligences stylistiques et prosodiques. Ce qui pourrait s’apparenter à un « mal écrire » valmorien, devient plutôt un « mal d’écrire » fécond, qui donne une expressivité à la douleur et plie sa poésie aux exigence d’un référent déstabilisant.