فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۳٬۹۰۱ تا ۴۳٬۹۲۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۴۰
215-239
حوزههای تخصصی:
تصویر به عنوان بخشی از پیام، واسطه عاطفی گوینده و مخاطب است. بررسی اجزای سازنده تصویر و تأثیری که بر مخاطب می گذارد، می تواند ما را از میزان هیجان و عاطفه شاعر آگاه کند؛ تنوّع و پویایی تصویر، موجب ماندگاری آن در ذهن مخاطب و در نتیجه انتقال بیشتر عاطفه می گردد. در این مقاله ابتدا به نقد و بررسی نظریه های مرتبط با عاطفه و تصویر و تأثیر متقابل آن ها بر یکدیگر و بر مخاطب، پرداخته شده است. سپس انواع تصاویر زبانی، حرکتی و صوتی، تصاویر متحرک و استحاله در محور عمودی خیال، هم ذات پنداری از طریق تصویر و همچنین اجزای تشکیل دهنده تصویر؛ مانندِ افعال، تصویرواژه ها و پیوند آن ها با عاطفه و هیجان مولوی در غزلیات شمس بررسی شده است. مولوی بر خلاف نظریه هایی که ایماژ زبانی را نازل می داند و تصاویر حسّی را سطحی، توانسته است با این نوع تصاویر هم عمق عاطفه و هیجان خود را به نمایش بگذارد و هم به اعماق جان مخاطب راه یابد.
سرچشمه های فارسی و تازیِ پاره ای مضامین در اشعار عامیانه بختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر مطالعه ای تطبیقی میان شعر عامه بختیاری و ادبیات کلاسیک فارسی است که با رویکردی تاریخی می کوشد سرچشمه ها و ریشه های پاره ای از مضامین شعریِ بختیاری را در شعر کهنِ فارسی شناسایی کند. این مضامین در چند دسته اصلی قرار می گیرند: تصاویر (صور خیال) و توصیفات، باهمایی ها، تلمیحات تاریخی ادبی، و رسومی که دستمایه مضمون آفرینی قرار گرفته اند. وجود این مضامین مشترک، گرچه گاه چیزی جز تصادف و توارُد نیست، اما به نظر می رسد اغلب در گذشته مشترک این اقوام ریشه داشته باشد، زیرا به دلیل انزوا و دورافتادگیِ اقوام لُر از جریان ادبیات مکتوبِ فارسی، اقتباس و اخذ مستقیم از این ادبیات چندان گسترده نیست؛ هرچند بی شک برخی مضامین شعر لُری برگرفته از ادب فارسی است. تأثیر ادبیات فارسی را به وضوح می توان در تلمیحاتِ اشعار بختیاری به افسانه های ایرانی، خاصه شاهنامه فردوسی، دید. در پایان، با نظر به پیوند عمیق و دیرینه ادب پارسی و تازی، مقایسه ای نیز میان مضامین مشترک در اشعار بختیاری و معلّقات سبع به منزله نمونه ای از شعر کهن تازی صورت گرفته است.
بررسی دو مفهوم آزادی و قانون در منظومه خسرو وشیرین نظامی با الهام از نظریه گلدمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع اصلی این پژوهش بررسی حضور یا فقدان دو مقوله ی آزادی و قانون در منظومه ی خسرو و شرین نظامی است و ما کوشیده ایم از رهگذر بررسی دقیق منظومه ی خسرو و شیرین نظامی و قرار دادن این مفاهیم در منظومه فکری او نشان دهیم، علل اصلی ظهور یا غیبت مقولات مذکور در این داستان چیست. لوسین گلدمن در بررسی مفاهیم جامعه شناختی رمان از نظریه معروف ساختگرای تکوینی بهره برده است و ما ضمن وقوف کامل از این نکته که بررسی گلدمن معطوف به رمان در جامعه ی سرمایه داری است، برآنیم تنها با الهام از شیوه او ، به بررسی مسایل اجتماعی در داستان عاشقانه ی خسرو و شیرین نظامی بپردازیم و مشخص کنیم که فضای خودکامگی در جوامع شرقی به خصوص در جامعه ی ایران، ظهور مفاهیم مردم سالاری را به تعویق انداخته است؛ به عبارتی دیگر اگر گلدمن ساختار جامعه سرمایه داری را بررسی می کند، در این پژوهش با الهام از شیوه ی گلدمن و با به کارگیری روش توصیفی- تحلیلی و بر مبنای مطالعات کتابخانه ای ساختار جامعه خودکامه را در منظومه ی مذکور مورد مداقه قرار می دهیم.
تاروپود تازگی(شگردهای هنری صائب در خلق تعابیر تازه با تأکید بر صور خیال در جلد اول دیوان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تخیّل، جزء ذاتی شعر و باعث مایه ور شدن آن است ؛ بی شک یکی از عواملی که بر تأثیر سخن شاعر می افزاید، آفرینش و گزینش تعابیر تازه و تأثیرگذار است که از تخیّل شاعر سرچشمه می گیرد؛ صائب، به عنوان سرآمد شاعران شاخه ایرانی سبک هندی در این امر مهم دستی پرقدرت دارد؛ این شاعر پرآوازه برای بدعت پردازی در آوردن تعابیر زیبا و دل انگیز، از شگردهای تازه ای بهره برده است؛ او برای این کار از انواع صور خیال از سوئی و ترفندهای تازه و متفاوت از دیگرسو بهره مند شده است تا به مدد خیال فلک پرواز خود بتواند تعابیری تازه و دست اوّل خلق کند و بر جان و دل مخاطب تأثیری بسزا بگذارد. صائب، از تجربه شاعران بزرگ پیش از خود، به ویژه حافظ به فراوانی بهره برده است، امّا خود نیز راه تازه ای در پیش گرفته و از تشبیهات، استعاره ها و کنایات تازه ای برای آفرینش تعابیر نو و دست اوّل سود جسته که در شعر گذشتگان، سابقه ندارد و با این که ادراک آن ها نیاز به تأمّل فراوانی دارد، امّا به کلام او جذّابیّت و مقبولیت تازه ای بخشیده است. درمقاله حاضر، به معرّفی این ترفندها و تحلیل و واکاوی نمونه هایی از آن ها پرداخته ایم. این پژوهش از نوع تحلیلی- توصیفی به شیوه متن پژوهی است و با استفاده از ابزار گردآوری کتابخانه ای انجام شده است.
Dans les dédales des récits labyrinthiques de Michel Butor et de Henry Bauchau(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Cet article se penche sur l’analyse du concept de labyrinthe dans les récits dédaléens de Michel Butor (L’Emploi du temps, 1995) et de Henry Bauchau (Œdipe sur la route, 2017). Cette analyse est faite dans une perspective comparatiste au regard de la littérature moderne. Nous nous proposons de voir d’abord le labyrinthe formel, temporel et spatial dans la fiction de Henry Bauchau et de Michel Butor pour connaître ensuite le rôle des mythes dans ces dédales littéraires. Notre problématique serait donc de savoir comment ces écrivains ont intégré la forme labyrinthique à leur écriture pour évoquer la perplexité de l’Homme moderne. La démarche des romanciers quant à la dimension mythique de leur récit est analysée pour exprimer la façon dont la modernisation des mythes affecte l’écriture labyrinthique. Ainsi, tout en arborant l’intemporalité des mythes (celui d’Œdipe en particulier), on met en relief les matières qu’ils offrent à la littérature contemporaine et dans la représentation du statut de l’Homme à l’ère de la modernité.
بررسی کاربرد برجسته سازی ادبی در احادیث کتاب فضل قرآن اصول کافی(بر اساس نظریه آشنایی زدایی)
حوزههای تخصصی:
یکی از شیوه های کاربسته در احادیث برای شیواگویی، روگردانی از ادبیات و سبک گفتار روزمرّه است. روزمرّه نبودن کلام، یکی از شیوه هایی است که گاه ادیبان با کاربرد آن به کلام خود گیرایی می بخشند؛ و به آن آشنایی زدایی می گویند؛ پدیده ای که باید درک آن برای شنونده دست یافتنی باشد. یکی از شیوه های این رویکرد ادبی، برجسته سازی است. برجسته سازی یعنی به کارگیری عناصر زبان به گونهای که شیوه بیان جلب نظر کند و غیرمتعارف باشد. برجسته سازی از شگردهای آشنایی زدایی برای گیراییِ ذهن شنونده در مکتب نقد ادبی ِصورت گرای روس است. تلاش ما در این پژوهش بر پایه این رویکرد آن است که با روش توصیفی تحلیلی در چارچوب مکتب یاد شده، شگردهای برجسته سازیِ به کاربسته در احادیث کتاب فضل قرآن اصول کافی را جستجو و سودهای کاربست این پدیده را یافته و پیامدهای آن را کالبد شکافی کنیم. برآیندهای این پژوهش نشان دهنده آنند که نخست از این سازوکار در احادیث بهره گیری شده است، دو آنکه گونه های برجسته سازی دراین بخش از احادیث کتاب کافی، بسیار متنوع خود نمایی می کنند و سه آن که چون احادیث این بخش در پیوند با قرآن کریم بوده اند، در می یابیم معصومان: در پی راهنمایی آدمیان و ترغیب آنان به سوی این کتاب هدایت گر از هنر و شیوه ی برجسته سازی سخنان خود برای گیرا شدنشان سود جسته اند.
بررسی حس وطن پرستی در شعر و ادب فارسی؛ مطالعه کیفی فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۸
275 - 306
حوزههای تخصصی:
وطن پرستی یکی از مفاهیم کلیدی است که در ادوار مختلف شعر فارسی موردتوجه شاعران قرار دارد. هدف این مطالعه، بررسی حس وطن پرستی در شعر و ادب فارسی با استفاده از تکنیک فراترکیب است. مطالعه حاضر از نوع تحقیقات کاربردی است که با روش کیفی از نوع مرور نظام مند و با تکنیک فراترکیب انجام شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل پژوهش های انجام شده با کلیدواژه های «وطن دوستی»، «وطن پرستی»، «میهن دوستی» و «میهن پرستی» طی سال های 1388 تا 1402 است که 20 مقاله مورد تایید نهایی قرار گرفت.تعداد 142 کد در مرحله اول کدگذاری به دست آمد. این کد ها در 13 مؤلفه شامل؛ هویت ملی، ملی گرایی، وطن دوستی، آینده نگری، اتحاد و همبستگی، آزادی خواهی، عدالت خواهی، مبارزه جویی، مبارزه و استقامت، مبارزه با استبداد، مبارزه با استعمار، صلح و دوستی و بیداری مردم و همچنین در 6 بعد (ملی گرایی، تحکیم، مردم سالاری، مبارزه و استقامت طلبی، صلح طلبی و بصیرت) دسته بندی شدند. یافته های تحقیق نشان داد، ملی گرایی با 37 فراوانی بیشترین و آزادی خواهی با 18 و مبارزه با استبداد با 17 فراوانی در رتبه های بعدی قرار دارد. تجربه های تاریخی ایران دلایل این اندازه از فراوانی تکرار را تبیین می کند. ایرانیان همواره به دنبال نگهداشت سرزمین بوده و همواره سعی کرده اند تا با حس آزادی خواهی و مبارزه با استبداد، تمامیت ارضی کشور ایران را تثبیت کنند.وطن دوستی، وطن پرستی، میهن دوستی، میهن پرستی، ملی گرایی، وطن، شعر و ادب فارسی.
رساله تکوین
منبع:
ارمغان ۱۳۰۴ شماره ۵ و ۶
حوزههای تخصصی:
کارکرد عنصر موسیقی در پنج گنج نظامی گنجوی
حوزههای تخصصی:
موسیقی و ادبیات به عنوان دو فصل جدا نشدنی از دیرباز مورد توجه خاص قرار گرفته اند تا جایی که نمی توان مرزی واقعی بینشان قرار داد و این در حالی ا ست که این دو مقوله با توجه به بسترهای گوناگون دارای استقلال و شخصیت های خاص خود نیز هستند. ارج نهادن و حرمت گذاردن به موسیقی، همانا حرمت گذاشتن به زبان فارسی است و نگرش بزرگان ادب پارسی به این مهم، ارزشمند و شایسته ی بررسی می باشد. اشارات صریح نظامی به ابزار و آلات موسیقی، وجود و تکرار فراوان اصطلاحات و عناصر مربوط به موسیقی در اشعارش، بیانگر میزان دانش و آشنایی کامل وی با این هنر است. پنج گنج نظامی علاوه بر مسائل ادبی و شاعرانه، مجموعه ی بسیار ارزشمندی است که در زمینه ی موسیقی می تواند مرجعی مفید جهت پژوهش باشد. این اثر که منبع عظیم حکمت و هنر می باشد، ضمن معرفی سازهای موسیقی و کاربرد آنها؛ بیانگر آداب و سنت های گذشتگان در زمینه ی سازهایی است که در مناسبت ها و اوقات گوناگون؛ نظیر مراسم استقبال از شاهان و بزرگان، مجالس بزم و سوگ، آغاز و میانه ی کارزار و ... نواخته می شده است. هر چند هر مناسبتی ابزار و آلات ویژه ی خود را داشته، اما ابزار و آلات مشترکی هم وجود داشته که مورد استفاده قرار می گرفته است. به کارگیری آلات، سازها و آهنگ ها در هنگام بزم و رزم بسیار متنوع است، بسیاری از سازها جداگانه نواخته می شده و برخی دیگر؛ چون نای و رود، نای و بربط، چنگ و رباب، چنگ و بربط، و روئینه خم و شیپور در کنار یکدیگر همنوایی می کرده اند.
Villain-Becoming and Body without Organs: A Deleuze-Guattarian Rhizoanalysis of Paul Auster’s Invisible(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The present paper seeks to argue that the opposing roles Paul Auster has devised for his protagonists in Invisible (2010) evolve around metamorphosic changes in their behaviors in terms of Deleuze and Guattari’s rhizome theory. While the protagonist undertakes a Deleuzian Bocoming to be a villain, the antagonist possesses a radical form of a Body without Organ. This study thus defines its main assignment to find the relevant Deleuze-Guattarian flickers within the novel. Deleuze and Guattari launch their notions of Becoming and BwO within their theory of Rhizome. To substantiate this, six principles of the rhizomatic expansion (including connection, heterogeneity, multiplicity, a signifying rupture, cartography, and decalcomania) are examined vis-à-vis Invisible. The story’s main characters would thus exhibit their rhizomatic and nomadic inclinations while the novel’s narration and setting would add to the multiplicitous dimension of the story. Ultimately, through such rhizomatic praxis, this paper identifies radical de-territorialization – or breaking free from social norms – as a major Austrian technique to portray the predicaments of contemporary American lifestyle.
دگردیسی ناتمام پروانه ای به نام فارسی اول دبستان
حوزههای تخصصی:
گذر از مرز (7) - متون دوگانه و تأثیر آن در نوشتن برای کودکان
حوزههای تخصصی:
Analysis of Al-e Ahmad's Translation of Gharbzadegi based on Sociocultural Elements(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Djalâl Al-e Ahmad, auteur engagé, reflète les conditions sociales et culturelles des Iraniens dans ses œuvres. Parmi les œuvres de cet écrivain, l’Occidentalite occupe une place particulière dans le domaine socioculturel. Le regard critique porté sur l’identité nationale des Iraniens, est l’un des sujets importants abordé dans l’Occidentalite. En réalité, le sens véritable de cette œuvre serait: la recherche de l’identité nationale et l’éthique face au nationalisme universel. La place qu’occupent les Iraniens dans le monde ne correspond pas à l’image dégradante attribuée à ces derniers par l’Occident. Notre travail de recherche a pour objectif de faire une étude basée sur éléments socioculturels dans la traduction réalisée par Les Kotobi . Pour atteindre ce but, nous allons suivre la démarche traductologique d’Antoine Berman en mettant en parallèle certains passages du texte original avec leurs traductions correspondantes. Dans cette étape, nous aurons recours aux tendances déformantes proposées par ce dernier. A travers quelques exemples, cette étude montre que la modification de structure syntaxique, l’ennoblissement, la destruction des rythmes, clarification et l’allongement lors de la traduction produisent une réécriture qui n’est pas conforme au texte source et qui empêchent ou bloquent la transmission des structures significatives et des conditions sociales telles quelles dans la société de cette époque.
تحلیل نمایشنامه مانفرد اثر لرد بایرون بر اساس تأثیر پذیری از ادبیات پارسی و شرقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«جورج گوردون لرد بایرون»، شاعر انگلیسی تبار سده نوزدهم، در آثار خود به شدت تحت تأثیر ادبیات فارسی و شرقی قرار گرفته است. حیات این شاعر مقارن با شروع پیدایش «عصر ویکتوریایی»، وسبک «رمانتیسیسم» و آغاز نمود اثرپذیری ادبیات اروپا از ادبیات ایران و زبان پارسی است؛ از اینرو وی به عنوان چهره شاخص و نماد رمانس اروپا و از متأثران ادبیات فارسی شناخته می گردد. در این پژوهش سعی شده است با ابزار کتابخانه ای و اسنادی و تکیه بر شیوه تحلیلی و تطبیقی، سهم نمایشنامه «مانفرد» از میان آثار لرد بایرون در اثرپذیری از ادبیات فارسی روشن گردد. نتیجه آن که، اثر مذکور به شکل چشمگیری از جهت «نمادها»، «مفاهیم»، «خیال انگیزی» و حتی «واژگانی»، تحت تأثیر آثار زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ و اساطیر شرقی است که در اثر مطالعات بایرون در ناخودآگاه وی گرد آمده است. همچنین داده های پژوهش نشان می دهند که دو مقوله «آیین زرتشتی» و «عرفان گرایی» در اثرپذیری بایرون از ادبیات فارسی، دارای بیشترین سهم بودند که وی در شخصیت سازی و فضاسازی اثر خود ، از آنها بهره گرفته است.
مشق ریز
واکاوی شخصیت احمد شاملو و محمد ماغوط بر پایه آزمون ماکس لوشر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۳۹۸ شماره ۸۱
197 - 226
حوزههای تخصصی:
رنگ از عناصر مهم زیبایی شناسی در شعر است. در روان شناسی نوین، رنگ یکی از معیارهای سنجش شخصیت به شمار می آید. آزمون رنگ لوشر یکی از مشهورترین نظریه ها در این زمینه است که بر پایه آن می توان با خوانش رنگ های دلخواه افراد، به ویژگی های شخصیتی آنان دست یافت. احمد شاملو (1304_ 1379) و محمد ماغوط (2006-1934) - از سردمداران شعر سپید و قصیده نثر- از جمله شاعرانی هستند که رنگ های بسیاری را در شعر خود به کاربرده اند. این مقاله قصد دارد بر پایه آزمون رنگ لوشر به واکاوی شخصیت این دو شاعر بپردازد و از این رهگذر تصویر دقیق تری از شخصیت آن ها را در اختیار خواننده قرار دهد. با اجرای آزمون لوشر و مشاهده تفسیرِ زوج های به دست آمده از آزمون به نتایجی می رسیم که نشان می دهد این دو شاعر، شعر را پناهگاهی برای تجربه های تلخ خود قرار داده اند و رنگ ها به خدمت آن ها درآمده اند تا دنیای مطلوب آن ها را به تصویر بکشند.
شگردهای حافظ در تبدیل گزاره های مرده ی اخلاقی به صورت های هنری
حوزههای تخصصی:
وجهی از شعر حافظ حکمی و اخلاقی است. شعر اخلاق مدار حافظ در یکی از بی اخلاق ترین دوره های تاریخی سروده می شود، و این سخن را به استناد تاریخ عصر حافظ، گواهی اشعار خود خواجه و نوشته های طنزآمیز عبید، خصوصاً رساله اخلاق الاشرافش، می گوییم . اما بیان اصول و توصیه های اخلاقی در شعر، آن هم غزل، با دو مشکل اساسی روبرو است: اول اینکه توصیه های اخلاقی به دلیل کاربرد بسیار، دستمالی شده و کلیشه ای است و تبدیل به گزاره هایی خنثی و گاه مرده شده است و دوم نصیحت و موعظه، خواه ناخواه در مذاق شنونده و خواننده تلخ می نماید و هر کسی نسبت به آن احساس نفور و بیزاری دارد. حافظ برای زنده کردن این اصول اخلاقی و ارائه آن ها در قالب شعرش، به شگردی هنری متوسل می شود که به تعبیر فرمالیست های روسی، « آشنا زدایی » خوانده می شود. خواجه با «غرابت بخشیدن» به این گزاره های مستعمل اخلاقی آن ها را رنگ نو می زند و چون کالایی تازه به خواننده عرضه اش می دارد. یکی از وجوه عمده آشنا زدایی « طنز » است که حافظ افزون بر بهره گیری از «هنر سازه»های دیگر، از آن برای نشان دادن جامعه ی ریا زده و محفل ها و اشخاصی که باید میزان و معیار صلاح و اخلاق باشند، اما خود مظهر سالوس و دروغ و بی اخلاقی اند، استفاده می کند و در مرحله دیگر برای زنده کردن گزاره های اخلاقی سرد و بی مصرف، و رساندن آن ها به گوش مخاطب، با ترفند های گوناگون هنری، به نو کردن و برگرفتن غبار عادت از چهره هایشان می پردازد، و به قدری وجه هنری این گزاره ها، هنری، دل فریب و زیبایند، که خواننده و یا شنونده با کوشش بسیار می تواند خود را از جاذبه ی زیبایی آن ها برباید و به سطح پیام دست یابد.
جایگاه اجتماعی و ویژگی زنان در هزارویک شب و کلیله و دمنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در آثار ادبی، متون کهن و قصه ها زنان به عنوان بخشی از جامعه نقش ها و ویژگی های گوناگونی داشته اند. تالیف و نوشته شدن این آثار توسط مردان و پرداختن به زن و جایگاه اواز دیدگاه آن ها از مهم ترین ویژگی های این متون است. هزارویک شب و کلیله و دمنه به عنوان دو اثرداستانی بازگو کننده بسیار خوبی برای بیان جایگاه زنان و موقعیت آنان در جوامع کهن هستند. زنان در قصه های این دواثر ویژگی، نقش و جایگاه گوناگونی داشته و بیان خصوصیات منفی و مثبت در مورد آن ها زیاد است. در این مقاله با روش توصیفی – تحلیلی، به مقایسه و بیان خصوصیات، جایگاه و نقش اجتماعی زنان در قصه های هزارویک شب و کلیله و دمنه پرداخته شده است. نتایج این پژوهش گویای آن است که توجه هرچه بیشتر به خصوصیات منفی زنان در قصه های هزارویک شب و کلیله و دمنه نشان دهنده نوع نگاه نویسندگان مرد دریک جامعه مردسالار نسبت به زنان و جایگاه آن هاست. در قصه های هزارویک شب خیانتگری زنان حتی در برترین جایگاه و مقام یعنی ملکه و همسر پادشاه موضوع اصلی و آغاز کننده داستان ها بوده است، اما در داستان های کلیله و دمنه این ویژگی به زنان در طبقات دیگر جامعه اختصاص داده شده است. سایر خصوصیات مثبت و منفی همچون تدبیر، دانش، خرد، شجاعت، حیله گری و نیرنگ بازی همه از مواردی است، که در داستان های دو کتاب هزارویک شب و کلیله و دمنه به زنان نسبت داده شده است.