فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱٬۱۶۱ تا ۴۱٬۱۸۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
منبع:
کاوه آبان ۱۲۹۰ شماره ۵۱
حوزههای تخصصی:
کودکی در لباس مردانه
حوزههای تخصصی:
تحوّل صنعت قلب نحوی در متون ایرانی باستان و میانه غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از صنایع ادبی به کار رفته در متون ودایی، متون ایرانی باستان (کتیبه های فارسی باستان، اوستای متقدّم و اوستای متأخّر) و متون ایرانی میانه غربی (متون زردشتی، مانوی و کتیبه ها) صنعت ادبی قلب نحوی است. صنعت قلب نحوی، وارونه سازی ساختارهای دستوری در عبارات یا بندهای پیاپی است. این صنعت را با صنعت طرد و عکس و نیز صنعت تشابه الاطراف در بلاغت فارسی مقایسه کرده اند. طرد و عکس یکی از نمونه های قلب نحوی است. برخی از مثال های تشابه الاطراف می توانند نمونه قلب نحوی به شمار آیند. صنعت قلب نحوی در ادبیّات ایرانی دوران باستان و میانه و نو (فارسی دری) استمرار و توالی داشته است. هر چند هیچ یک از اصطلاحات بدیع فارسی معادل دقیق آن نیست.
آیینه عشق در شاهنامه فردوسی و شاهنامه کردی
منبع:
قند پارسی سال سوم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۸
4-21
حوزههای تخصصی:
از آنجا که عشق یکی از موضوعات داستانی است، تجلی آن در داستان های حماسی از دیدگاه انواع ادبی، آمیزه ای از نوع حماسی و غنایی است. الماسخان کندوله ای در سرایش شاهنامه کردی، متاثّر از فرهنگ بومی، پاره ای از مفاهیم غنایی از قبیل عشق، کیفیت، حالات و انگیزه های آن را متناسب با روحیات شخصی و شرایط فرهنگی مردم منطقه خود سروده است. در این جستار که با روش توصیفی- تحلیلی انجام شده، چگونگی عشق، انگیزه، کیفیت و زبان بیان آن به صورت تطبیقی در پنج داستان مشترک شاهنامه فردوسی و شاهنامه کردی الماسخان کندوله ای به ویژه سه داستان (بیژن و منیژه، رستم و سهراب، سیاوش) با هدف مشخص کردن بسامد نمونه های عاشقانه، انگیزه عشق، حالات عشق و دلدادگی و زبان بیان معاشقه ها مورد بررسی قرارگرفته است. از مهم ترین یافته های این پژوهش آن است که بسامد نمونه های غنایی در شاهنامه کردی بیشتر و زبان بیان الماسخان کندوله ای در بیان حالات و کیفیت عشق صریح تر و بی پرواتر از زبان فردوسی است.
مدرسی چهاردهی و تذکره تاریخی او
حوزههای تخصصی:
نهضتهای ملی ایران 121
منبع:
ارمغان ۱۳۵۵ شماره ۱۰
حوزههای تخصصی:
شگردهای ذهنی و زبانی در غم سروده های قیصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۲۸)
131 - 144
حوزههای تخصصی:
اندوه زدگی در عین پختگی و اثرگذاری، از ویژگی های برجسته شعر قیصر امین پور است و گونه های اندوه فردی، اجتماعی و فلسفی، پایه و بن مایه بیشینه شعرهای او شده است. مسئله اصلی این جستار، واکاوی مهم ترین شیوه ها و شگردهای ذهنی و زبانی ای است که قیصر برای بیان تجربیات عاطفی اندوهبار و حسرت آمیز خود به کار بسته است. در پژوهش حاضر، به روشی توصیفی تحلیلی، اندوه سروده های این شاعر، از حیث کاربست ابزارها و تمهیدات ذهنی و زبانی بررسی می گردد. نتیجه اینکه ساختار ذهنی اغلب سروده های قیصر بر پایه ایماژهای تیره و اندوه زده شکل گرفته است و شاعر با استفاده از این تصاویر سعی در القای تجربیات تلخ عاطفی خود داشته است. این شیوه در ساختار و اجزا و ارکان تشبیهات، استعاره ها، کنایات، تلمیحات و نمادها تأثیر و نمود آشکاری دارد؛ به طوری که گاه تابلویی از صحنه های تلخ و تیره در یک بند و حتّی یک سطر شعر دیده می شود. ازنظر موسیقیایی و زبانی نیز شاعر در اندوه سرود ه هایش به وزن ها و هجاهای سنگین توجّه خاصی نشان داده و با استفاده از واج آرایی مکرر با مصوت های بلند، موسیقی و حتی حال و هوای عاطفی شعر را به سمت فضاهای تیره و اندوهناک سوق داده است. دایره واژگانی و ترکیب سازی های او نیز غالباً در حیطه کلمات و ترکیباتی است که اندوه را به ذهن متبادر می کنند.
آشنایی زدایی از سازه های داستان در شش داستان پست مدرن معاصر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آشنایی زدایی در اصطلاح ادبی غریبه سازی آن بخش از ادبیت متن است که برای مخاطب آشناست. این تکنیک ادبی اولین بار در مکتب شکل گرایان روسی پدید آمد. در داستان نویسی نو، آشنایی زدایی از راه بیان و استفاده متفاوت از عناصر داستان مطرح می شود. داستان های پست مدرن معاصر فارسی به سبب گزینش آشنایی زدایی در عناصر داستانی از قبیل دیدگاه، مضمون، فضاسازی، زمان، فرم، لحن و پایان بندی متفاوت در هاله ای از شگردهای نو قرار می گیرند و خواننده را مجبور می سازند بارها این داستان ها را بخواند تا به کشف مورد نظر نویسنده دست پیدا کند. این مقاله با روش توصیفی – تحلیلی و به شیوه کتابخانه ای در صدد آن است که ضمن شناخت آشنایی زدایی از سازه های داستان در داستان های پست مدرن به نقد و بررسی شش داستان از «بیژن نجدی»، «هادی خورشاهیان»، «مهدی یزدانی خرم»، «لیلا صادقی» و بررسی عناصر سازنده در آن ها بپردازد.
زمینه های معرفت شناختی امتناع جامعه شناسی و تاریخ نگاری ادبی در قرون میانی: تحلیل دیرینه شناختی تذکره نویسی ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تا پیش از ظهور تاریخ نگاری ادبی در یک سده اخیر، سنت تذکره نویسی ادبی به موضوع زندگی و آثار شاعران می پرداخت. این مقاله با رویکردی دیرینه شناختی، در پی توصیف قواعد دانش تذکره نویسی در قرون میانی است. بررسی حاضر نشان می دهد که تذکره نویسی، بنا به خصایص گفتمانی قرون میانی، توجهی به ارائه جزئیات زندگی شاعران ندارد و برای دسته بندی شاعران از اصل شباهت بهره می گیرد. این سنت با تعریفی خدای گونه از شاعر، شعر را مستقل و رها از شرایط تاریخی-اجتماعی و حاصل آگاهی و قصد شاعر تلقی می کند. اعتقاد به آگاهانه و ارادی بودن شعر، بر بنیانی مذهبی و تلاشی برای تأکید بر تمایز آن با وحی الهی استوار است. این قواعد، به طور مشخص در تقابل با تاریخ نگاری ادبی و جامعه شناسی ادبیات قرار دارد. در هر دو مورد اخیر، متن ادبی به مثابه امری تصویر می شود که شامل وجهی ناآگاهانه است که به واسطه شرایط تاریخی-اجتماعی به متن وارد می گردد. اعتقاد به آگاهانه و ارادی بودن شعر را می توان به عنوان مانعی معرفت شناختی در مقابل ظهور تاریخ نگاری ادبی و جامعه شناسی ادبیات قلمداد کرد که تنها با گسست از سنت تذکره نویسی و ظهور گفتمانی تازه از میان برداشته شد.
Gender and Eventfulness in Zoya Pirzad’s I Turn off the Lights: Towards a Comparative Narrative Theory(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The present paper proposes to consider eventfulness as a category for developing feminist narratology. Feminist/gender-conscious models of narrative theory have already taken into account a few narratological categories for their project including narrative closure, engaging narrator, and narrative authority. Studying the relationship between narrative eventfulness and women’s writing can be of great help for furthering the feminist narratology’s agenda. Eventfulness is a scalar feature of narrative, attributed to the degree of existence of a change of state. An event can occur in story-world, narration, or in the reader’s mind. The canonicity-breach aspect of an event, that is, the success or failure in transgressing boundaries, makes eventfulness ideologically significant. To show the applicability of gendering narrative eventfulness, Zoya Pirzad’s I Turn off the Lights is used as an illustrative example. I Turn off the Lights (Persian: Cheraq-ha ra Man Khamush Mikonam 2001; English translation: Things We Left Unsaid 2012) is a contemporary Iranian novel which has been received very well by the readers. Choosing I Turn off the Lights as an example is expected to give my appropriation of feminist narrative theory a comparative quality. By situating I Turn off the Lights in the literary context of Iran, it is argued that the reduced form of eventfulness in the novel can be read as a sign of ossified normative orders that make border crossing for the main female character (Clarisse) almost impossible.
گوشه ای از ایرانشناسی در ایتالیا
حوزههای تخصصی:
بختیارنامه
رمزگشایی از روح میلیتاریستی تمدن مدرن
حوزههای تخصصی:
یک نمایشنامه جمع و جور
حوزههای تخصصی:
بادبادکی که می توانست بادبادک باشد
حوزههای تخصصی:
نگاهی به روند شکل گیری ادبیات کودک و نوجوان در مغولستان
حوزههای تخصصی:
چند کتاب گوناگون دیگر از پاکستان
حوزههای تخصصی:
نقد آثار و کتابها
حوزههای تخصصی:
تحلیل روانشناختی- مدرنیستی رمان بی وتن بر مبنای نظریة بیداری قهرمان درون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چند نامه از عبدالرحیم طالب اف تبریزی به معاضدالسلطنه پیرنیا
حوزههای تخصصی: