فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۴۱ تا ۹۶۰ مورد از کل ۷٬۵۶۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
انسان، در برقراری تعامل، چه با فرد دیگر و یا با محیط پیرامونی، از دستگاه حواس خود به صورت یک تمامیت منسجم بهره می برد. بنابراین، کیفیت محیط و تمایل افراد به حضور در آن، در کنار مجموعه ی عوامل دیگر، به میزان زیادی وابسته به چگونگی ادراک آن توسط انسان است. در همین حال، به رغم آن که در خصوص ماهیت چندحسی سازوکار ادراکی انسان در فرآیند تعامل با محیط ، تردید چندانی وجود ندارد؛ اما، در مورد تاثیر این ادراکات حسی، به طور مستقل یا ترکیبی، بر میزان حضورپذیری محیط برای بهره بردار، اطلاع چندانی در دست نیست. در پژوهش حاضر، تلاش شده است که با استفاده از روش های نوین رایج در حوزه ی علوم اعصاب، به این سوال پاسخ داده شود که کدام یک از محرک های حسی در محیط، به تنهایی یا در همراهی با یکدیگر، سبب حضورپذیری بیش تر محیط برای بهره بردار می شوند. در این راستا، آزمونی برای سنجش کمیت تاثیر تحریک حواس به صورت مجزا و ترکیبی، بر میزان خوشایندی فضا، به عنوان شاخص حضورپذیری آن، انجام شد. گروه آزمودنی، متشکل از ۲۰ داوطلب، در یک فضای واحد معماری، که با استفاده از تمهیدات واقعیت مجازی برای آن ها شبیه سازی شد؛ در معرض محرک های حسی چهارگانه (بینایی، شنوایی، بویایی، لامسه)، به طور مجزا و ترکیبی قرار گرفتند. هم زمان، واکنش های احساسی مغز آن ها به محرک ها، در قالب ۶ شاخص کمی، که عبارتند از درگیری ذهنی، هیجان، تمرکز، علاقه، آرامش و استرس، با استفاده از دستگاه +Emotiv EPOC و در محیط نرم افزار +Emotiv EPOC استخراج و ثبت شد. هم چنین، میزان خوشایندی فضا برای آن ها نیز، بر اساس خوداظهاری داوطبان، در طیف لیکرت با مقیاس ۵ واحدی، ثبت شد. داده های حاصله، از حیث رابطه ی هم بستگی احتمالی میان تحریکات حسی و خوشایندی فضا، مورد تحلیل ها و آزمون های کیفی و کمی قرار گرفت. جمع بندی یافته ها روشن می سازد که در فضاهای داخلی، همراهی محرک های بینایی، بویایی و لامسه، با درجه ی اطمینان بالایی، موجب افزایش خوشایندی فضا خواهند بود. نتایج حاکی از آن است که افزایش هم سازی در ادراک و تجربه ی بدنمند فضا، به گونه ای که دریافت های فضایی، تک حسی نباشند؛ به نحو مشاهده پذیری موجب افزایش درجه ی خوشایندی فضا شده و محتمل است که به ارتقای حضور در فضاها نیز منجر شود.
بازطراحی میراث صنعتی با رویکرد بهینه سازی بهره وری نور روز و آسایش بصری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
۱۲۵-۱۰۴
حوزههای تخصصی:
اهداف: استفاده دوباره از بناهای میراثی بهترین استراتژی برای حفظ آن می باشد. عدم توجه به بناهای میراث صنعتی به نسبت بناهای میراثی دیگر سبب تخریب آنان شده است در حالیکه با مقیاس عظیم آن میتوان کاربری متناسب داد. به علاوه این بناها معمولا استاندارد های نور روز را برای سلامت و بهره وری فراهم نمی کنند. واکاوی وضعیت نور روز و چاره اندیشی برای کاهش خیرگی و استفاده بهینه از نور روز به جای نور مصنوعی می باشد. روش ها: مطالعه موردی، ساختمان دیگ بخار قدیم در مجموعه کارخانه نساجی قائمشهر در استان مازندران است. مدلسازی ساختمان با راینو و گرسهاپر انجام شده و نور روز در پلاگین هانی بی و لیدی باگ براساس رادیانس شبیه سازی شده است. پارامترهای طراحی سایبان پنجره برای لوور افقی و عمودی به ترتیب پهنای تیغه ها، فاصله ی بین آنان و زاویه مورد بررسی قرار گرفته و برای قاب ، پهنا، در نظر گرفته شده است. این پارامترها به روش بهینه سازی دستی مورد بررسی قرار گرفته و با بررسی دقیق و اعتبار سنجی به انتخاب بهتر سایبانِ برای بهره وری هر چه بهتر می انجامد. یافته ها: به کمک سیستم های سایبان می توان به کاهش خیرگی و همزمان وجود نور کافی در فضا دست یافت. از میان سایبان ها لوور عمودی بیشترین تاثیر را در کاهش خیرگی گزارش می دهد. نتیجه گیری: نتیجه به عنوان راهنمای طراحی برای ساختمان های میراث صنعتی در اقلیم نیمه گرمسیری مرطوب ارائه می شود تا با کمترین مداخله بتوان از بنا استفاده دوباره کرد.
The Spatial Discourses in Naghsh-e-Jahan Square in Isfahan; A Foucauldian View(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Architecture and Urban Development, Volume ۱۳, Issue ۱ - Serial Number ۴۷, Winter ۲۰۲۳
51 - 62
حوزههای تخصصی:
Understanding how discourse is spatialized needs a conceptual ground for the discussion, and this study believes that the Foucauldian view is the right one. With a non-cartesian attitude, Michel Foucault considered the body as space and used archaeological and genealogical analysis to study its productive conditions. In his archaeological study, Foucault sought to analyze changes in knowledge or discourse through historical periods. In the genealogical one, he revealed discourse emergence conditions via mechanisms of power. Taking Foucault's epistemic framework, power and knowledge have a mutual relationship, and spaces represent power/knowledge. This paper explores spatial discourses in Naghsh-e-Jahan Square of Isfahan (1591-1941 A.D.) as the last public-government square from the Safavid era. Ultimately, the spatial discourses of the Naghsh-e-Jahan square can be traced by techniques of domination in different periods of history; the discourse of Islamization through sovereign power in the Safavid era, the discourse of modernization through disciplinary power in the Ghajar era, and the modernization, civilization, and nationalism through disciplinary power and biopower in the late Ghajar era and during the first Pahlavi era.
تحلیل و ارزیابی ابعاد شهر هوشمند از دیدگاه شهروندان شهر کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهرها امروزه با چالش های پیچیده و به هم پیوسته ای چون رشد فزاینده ی شهرنشینی و جمعیت شهری، عدم توازن در هرم سنی، کمبود مسکن، نارسایی زیرساختهای شهری و خدماتی، معضلات زیست محیطی و قطبی شدن رشد اقتصادی مواجه هستند. یکی از مفاهیم جدید جهت مقابله با چالش های کنونی شهرها در عرصه برنامه ریزی شهری، توسعه شهر هوشمند است که قابلیت های فیزیکی و مجازی را با هم یکپارچه می کند. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی -تحلیلی در صدد مشخص کردن وضعیت مناطق هشت گانه شهر کرمانشاه از لحاظ بهره مندی از ابعاد و شاخص های شهر هوشمند بر اساس 5 بٌعد پویایی هوشمند، مردم هوشمند، زندگی هوشمند، محیط هوشمند و حکمرانی هوشمند است که هر کدام از این ابعاد نیز شامل 6 گویه می شوند. از کل جامعه آماری پژوهش، 384 نفر به عنوان حجم نمونه به تفکیک مناطق در نظر گرفته شد و برای تجزیه و تحلیل یافته ها، از آزمون های T-test، Anova، آزمون تعقیبی Tuky HSD، و برای ترسیم نقشه های توزیع فضایی ابعاد و شاخص ها در سطح مناطق، از GIS استفاده شده است. نتایج کلی پژوهش بیانگر وضعیت نسبتاً مطلوب شهر کرمانشاه به لحاظ بهره مندی از ابعاد و شاخص های شهر هوشمند است؛ ولی منطقه 1 به لحاظ مجموع ابعاد مورد بررسی با کسب رتبه اول و وضعیتِ مطلوبیتِ مناسب، انطباق بیشتری با شاخص های شهر هوشمند دارد. در مقابل، مناطق 2 و 5 در رتبه های آخر و وضعیت مطلوبیت پایین - نامطلوب، با شاخص های شهر هوشمند فاصله دارند؛ لذا در یک اولویت بندی، به عنوان مناطق محروم از نظر شاخص ها و ابعاد شهر هوشمند برای توسعه معرفی می گردند.
ارائه مدل آینده نگر تامین مالی شهرداری و تاثیر آن بر پایداری شهری (مطالعه موردی: شهرداری منطقه 10 تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مهم ترین چالش شهرداری های جهان در هزاره سوم در موضوع تحصیل درآمد و تامین منابع مالی می باشد. هرچند فرق اساسی بین دولت های محلی جهان با شهرداری های ایران به نوع منابع مالی آنها مربوط است به این معنا که در عمده شهرهای جهان «کمک های بلاعوض دولتی» یکی از منابع بزرگ شهرداری ها را (دولت های محلی) تشکیل می دهد اما در ایران سهم این منبع در بودجه شهرداری کلان شهرهای کشور کمتر از ۵ درصد است و در تهران نیز طی یکی دو سال اخیر سهم این نوع از درآمدهای شهری به صفر مطلق رسیده است. هدف پژوهش حاضر، ارائه مدل تامین مالی شهرداری تهران و تاثیر آن بر پایداری شهری است. روش تحقیق این پژوهش به صورت کیفی و از طریق مصاحبه با 31 نفر از خبرگان حوزه مدیریت شهری، تامین مالی بخش شهری و اساتید برجسته دانشگاهی با استفاده از نمونه گیری هدفمند تا مرحله اشباح نظری به انجام رسیده است. یر اساس یافته های پژوهش و تحلیل های انجام شده، مطابق با تحلیل مضامین، 105 مضمون پایه، 19مضمون سازمان یافته و 2 پیامد، سلاکت اجتماعی شهری و توسعه پایدار تمامی ارکان شهری ارائه گردید. در نهایت "سلامت اجتماعی شهری" و "توسعه پایدار تمامی ارکان شهری" به عنوان پیامدهای اصلی و "تامین مالی پایدار" مشخص گردیدند. همچنین مولفه های "اقتصاد مقاومتی"، "چرخه فعال شهری"، "ذینفعان بانفوذ" و "زیست پذیری شهری" در تامین مالی شهری موثر، اما در پایداری شهری از اهمیت کمتری برخوردار می باشند . #s3gt_translate_tooltip_mini { display: none !important; }
بررسی اثر معماری بیوفیلیک بر ارتقای بُعد روانی سلامت بیماران در محیط های درمانی (مطالعه موردی: بیمارستان های فارابی، 17شهریور و امید در شهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعات جهانی نشان داده اند که ارتباط با طبیعت در محیط می تواند اثرات مثبتی در سلامت روان افراد داشته باشد و رویکرد طراحی بیوفیلیک می تواند عاملی کمکی در جهت پیوند انسان با طبیعت در محیط انسان ساخت باشد. تحقیقات تجربی در ارتباط با اثرات مؤلفه های بیوفیلی بر سلامت روان بیماران نیازمند مطالعات بیشتر در فضاهای درمانی کشور در جهت توسعه آن می باشد. هدف از این پژوهش توسعه ابعاد مؤثر بیوفیلیک بر شاخصه های سلامت روانی بیماران در فضاهای درمانی داخل کشور می باشد. این تحقیق در بخش کیفی با استفاده از مطالعات اسنادی کتابخانه ای به توصیف ابعاد بیوفیلیک و سلامت پرداخته و به روش داده بنیاد و با نرم افزار MAXQDA10مفاهیم کدگذاری شده و سپس با استفاده از مطالعات میدانی و پیمایشی، محیط های بیمارستان های نمونه موردی (شامل بیمارستان های فارابی، 17شهریور و امید در شهر مشهد) را به لحاظ وجود عوامل بیوفیلی مورد بررسی قرار داده است و در هر نمونه پرسشنامه استاندارد اضطراب در بیمارستان 1 و پرسشنامه مؤلفه های بیوفیلیک در فضای درمانی، مطابق فرمول کوکران میان 270 بیمار بستری در بخش به صورت تصادفی در بازه زمانی دو ماهه توزیع گردید. در بخش کمی به روش تحلیل عاملی، معادلات ساختاری با استفاده از Smart PLS روابط بین متغیرها مورد سنجش قرار گرفت. در بررسی میدانی بیمارستان ها به لحاظ وجود مؤلفه های بیوفیلی به ترتیب؛ بیمارستان 17شهریور با (71/35 درصد)، بیمارستان فارابی با ( 57/28 درصد) و بیمارستان امید با (28/14 درصد) رتبه بندی شده اند. نتایج نشان داد بُعد تجربه مستقیم طبیعت در فضاهای داخلی درمانی الویت اول و بیشترین ارتباط معنادار را در سلامت روان داشته و پس از آن بُعد تجربه غیرمستقیم طبیعت و بُعد ماهیت فضا و مکان، الویت دوم و سوم را کسب کردند. همچنین اثر محیط بیوفیلی در فضاهای داخلی که در ارتباط نزدیک با بیمار است نسبت به فضاهای خارجی بیمارستان ها بیشتر بوده و به نظر می رسد که در کاهش اضطراب و افسردگی مخاطبین مؤثر می باشد.
تحلیل پویش فضایی شهرهای منطقه ای در گذار به کلانشهر؛ مورد مطالعه: شهر رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره ۱۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۶
47 - 62
حوزههای تخصصی:
شهر در طی حیات خود تحت تأثیر عوامل درونی_بیرونی، در بستر مکان و در گذر زمان دستخوش تغییرات فراوانی قرار گرفته و به رشد و توسعه خود در جهات مختلف شکل و ابعاد بخشیده است. بنابراین، توجه به الگوی رشد و گسترش شهر، پایش تغییرات کاربری و پوشش زمین در شهرهای بزرگ، برای مدیریت رشد و پایداری اکوسیستم شهری امری حیاتی است. بر این اساس، پژوهش حاضر با هدف تحلیل پویش فضایی شهرهای منطقه ای در گذار به کلانشهر(مورد مطالعه: شهر رشت) و با روش توصیفی_تحلیلی انجام شده است. داده های حاصل از پژوهش با روش اسنادی و با استفاده از تصاویر ماهواره ای لندست جمع آوری شده است. برای پردازش داده ها از مدل دیویس، تصاویر ماهواره ای(ایجاد نقشه های کاربری و پوشش اراضی شهر رشت در چهار کلاس) و همچنین کاربست متریک های فضایی در سطح کلاس، با استفاده از نرم افزار FRAGSTATS استفاده شده است. یافته های کیفی پژوهش نشان داد پویش فضایی شهر رشت، پویش فشرده و مبتنی بر گذار سریع بوده است. این پویش، تحت تأثیر عوامل مختلفی همچون نیروها و توان های طبیعی، مؤلفه های سیاسی، سیاست های اقتصادی و طرح های توسعه ای، توسعه زیرساخت ها و نظام ارتباطات، ادغام پدیده های فضایی پیرامونی در محدوده کالبدی شهر، گسترش اسکان غیررسمی و همچنین جریان های مهاجرتی، همواره دستخوش تحول و دگرگونی شده و بازتاب هایی را به دنبال داشته است. از جمله مشخصه های عینی و بازتاب های آن می توان به تغییرات نظام کاربری و پوشش زمین، پراکنده رویی شهری، عدم تعادل در سازمان فضایی شبکه و سلسله مراتب شهری، خدماتی شدن و گسترش بنیادهای اقتصاد شهر اشاره نمود. یافته های کمی پژوهش نیز مؤید افزایش سطوح کلاس کاربری شهری از چهار هزار و 915 هکتار به نُه هزار و 960 هکتار و در مقابل کاهش پوشش کشاورزی از 29 هزار و 504 به 28 هزار و 233 هکتار و آهنگ کاهشی مشابه در پوشش شالیزار و مناطق جنگلی طی سال های 1398-1372 است. همچنین نتایج متریک های فضایی بیانگر افزایش 103 درصدی مناطق شهری و گسیختگی زمین های کشاورزی و شالیزارهاست که آهنگ پرشتاب پویش فضایی شهر به پراکندگی کالبدی را به دنبال دارد.
بررسی میزان رضایت از محل سکونت و عوامل مرتبط با آن در سالمندان شهر سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره ۱۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۶
77 - 88
حوزههای تخصصی:
رضایت از محل سکونت یکی از عواملی است که تأثیر زیادی بر سلامت، عملکرد، به زیستن و نهایتاً کیفیت زندگی افراد سالمند می گذارد. اما در ایران مطالعات کافی در حوزه محیط و سالمندی وجود ندارد. از این رو، هدف پژوهش حاضر بررسی میزان رضایت از محل سکونت و عوامل مرتبط با آن در سالمندان شهر سنندج است. مطالعه حاضر به روش مقطعی و از نوع توصیفی_تحلیلی است که بر روی 280 نفر از سالمندان شهر سنندج در سال 1400 انجام گردید. جامعه آماری این پژوهش کلیه سالمندان 60 ساله و بالاتر ساکن شهر سنندج بودند. در این مطالعه از روش نمونه گیری چند مرحله ای_خوشه ای استفاده شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه رضایت از محل سکونت توسط پرسشگر جمع آوری و برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه24 استفاده شد. میانگین سنی سالمندان در پژوهش حاضر7.26 ±68.34 بود. میانگین رضایت از محل سکونت در این مطالعه 0.54± 3.65 بود. نتایج این پژوهش نشان داد که رضایت از محل سکونت سالمندان در حد متوسط است. نتایج مطالعه می تواند به سیاست گذاران در حوزه مسکن و شهرسازی کمک کند تا با برنامه ریزی به میزان رضایت سالمندان از محل سکونت و وضعیت سلامت و به زیستن آنان توجه نمایند.
سنجش تطبیقی شاخص های فضایی مکان موفق با استفاده از شیوه تحلیل فضایی، (مورد پژوهی: محورهای میدان امام همدان قبل و بعد از پیاده راه سازی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی توسعه شهری و منطقه ای سال هشتم بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۴
217 - 252
حوزههای تخصصی:
فضای شهری موفق دارای طیف گسترده ای از مؤلفه های ذهنی و عینی است و توجه به شاخص های کالبدی برای ایجاد یک مکان «موفق» نقشی تعیین کننده دارد که یکی از راهبردهای آن، توسعه ی پیاده راه ها در شهرهاست. این پژوهش به دنبال پاسخ به اینکه چه عواملی می تواند به موفقیت طرح های پیاده راه سازی و ارتقا مکان نقش داشته باشد، انجام گرفته است. مقاله حاضر باهدف بررسی مؤلفه های کیفی و کمی مکان، به تحلیل تطبیقی طرح پیاده راه سازی دو خیابان منتهی به میدان مرکزی شهر همدان، قبل و بعد از اجرا می پردازد. روش تحقیق، ترکیبی از شیوه های کیفی و کمی می باشد وجهت گردآوری اطلاعات در کنار مطالعات کتابخانه ای و اسنادی از ابزار مشاهده، مصاحبه، پرسشنامه استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که در نمونه موردمطالعه برخلاف اجتماع پذیری، سه شاخصه ی دسترسی، کاربری ها و فعالیت ها، آسایش و ایجاد تصویر ذهنی، ارتقاء چندانی نداشته است و نیز بین هم پیوندی و اجتماع پذیری رابطه مستیم وجود دارد. همچنین، ارتقا کیفیت مکان نمی تواند تک بعدی و با نگاه فرو کاهنده به مؤلفه هایی خاص صورت گیرد و مستلزم آن است که طرح های پیاده راه سازی، با در نظر گرفتن همه مؤلفه ها به اجرا درآیند.
تدوین شاخص های بازطراحی جداره محورهای تاریخی از منظر رخداد معنا و بازآفرینی تصویر ذهنی شهروندان: مرور سیستماتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
۲۶-۱
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: مطالعه ی جداره محورهای تاریخی موضوع ضروری برای ارزش گذاری و حفظ هویت فرهنگی انسان ها در ساختار شهر تلقی می شود و به نوعی میراث ذهنی و معنایی یک جامعه است. در حالی که اکثر مطالعات بر روی کالبد جداره های شهری تمرکز دارد، پژوهش های محدودی برای تجزیه و تحلیل جداره محورهای تاریخی بر اساس ابعاد ذهنی و معنا انجام گرفته است و ریشه اصلی شکاف تحقیقاتی در این حوزه تلقی می شود. اهداف: هدف اصلی این پژوهش شناسایی شاخص های موثر در بازطراحی جداره محورهای تاریخی بر اساس ابعاد کالبدی رخداد معنایی و تصویر ذهنی شهروندان تلقی می شود. همچنین ترکیب کمی-کیفی پژوهش ها و مطالعات صورت گرفته در این حوزه در جهت اعتبارسنجی شاخص ها از اهداف دیگر پژوهش است. روش ها: به منظور رسیدن به هدف از روش مرور سیستماتیک بهره گرفته شده است و مقالات علمی-پژوهشی فارسی و انگلیسی جامعه آماری پژوهش را تشکیل داده است. بررسی تعامل و ارتباط میان پژوهش ها انجام شده با استفاده از ابزار مروری دارای جایگاه عمیقی می باشد. جامعه آماری پژوهش در حدود 73 مقاله است که مبتنی برکلیدواژه های (تصویرذهنی، معنا، جداره محورهای تاریخی) می باشد. برخی مقالات در روند غربالگری مبتنی بر چک لیست پریزما از فرآیند پژوهش کنار گذاشته شده است. در نهایت 57 مقاله جامعه آماری نهایی پژوهش را تشکیل داده است. در این راستا از پایگاه های اطلاعاتی فارسی (ایران داک، سیویلیکا، علم نت، مگیران) و در حوزه مقالات انگلیسی زبان از پایگاه های (اسکوپوس، الزویر) و موتور جستجوی علمی گوگل اسکالر استفاده شده است. یافته ها: خروجی مطالعات نشان دهنده آن است که پراکندگی جغرافیایی و ویژگی های زمینه ای محیط، تاثیر مستقیم بر درک معنای محیطی در جداره های شهری دارد و شاخص ها از این موضوع نیز تبعیت می کنند. ساختارهای درونی جامعه، فرهنگ و ابعاد فردی نیز فراوانی بسیاری در ادبیات مروی جهان دارد. همچنین در بعد کمی پژوهش کمبود استفاده از نظریات پایه و ارتباط سازی میان شاخص ها از ضعف های اصلی در پژوهش های انجام شده تلقی می شود. بر این اساس اجزا و کیفیت های جداره های شهری و ارتباط میان آن ها با نظریات پایه از طریق ابزارهای تحلیلی و ماتریس جمع آوری شده است. شاخص هایی از قبیل حفظ وابستگی های فردی و اجتماعی به محیط، درگیری حواس پنچگانه، وجود حجم بر مبنای شکل حاصل از معنای شکل گرفته از اذهان عمومی مردم، نیز بیشترین فراوانی و تاثیرگذاری را بر روی احیای جداره محورهای تاریخی از منظر ابعاد ذهنی و معنایی دارد. نتیجه گیری: نتایج بیان گر ارتباط عمیق میان ذهن و ابعاد معنایی در جداره های تاریخی است. محورهای تاریخی به دلیل وجود میراث عمومی و ارزش های فرهنگی-تاریخی، هویت منحصر به فرد و کاراکترهای مستقل شخصیتی دارند که می تواند ذهن را برای درک معنای ملموس درونی آن تحریک کند و شاخص های استنباط شده سبب تزریق معنا در بطن جداره های تاریخی می شود. این شاخص ها می تواند عصب های ذهنی و شناختی را در جهت ماندگاری تصویر ذهنی تقویت کند.
Urban Acupuncture as an Alternative Approach to Identification and Prioritization Public Spaces (Case S tudy: Pamenar Neighborhood in Tehran)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Architecture and Urban Development, Volume ۱۳, Issue ۲ - Serial Number ۴۸, Spring ۲۰۲۳
53 - 68
حوزههای تخصصی:
Urban spaces are the heart of any city. These spaces play a crucial role in improving citizens' quality of life, welfare, and mental health. In recent decades, there have been growing concerns among urban experts over the widespread disregard for public spaces due to the dominance of capitalism and changes in citizens' lifes tyles due to their crucial needs being ignored. Despite the considerable efforts to develop urban spaces in Iranian cities, there are s till huge gaps between proposed plans and implementation processes. Due to limited resources and execution mechanisms, it is necessary to identify such spaces based on real-world needs and prioritize them in the implementation phase. In line with this, the present s tudy seeks to develop an efficient method for identifying potential public spaces in deteriorated urban neighborhoods through participative processes, reducing the cos ts and time of projects, and increasing the effectiveness of projects employing the urban acupuncture approach. The data collection and analysis tools used in this s tudy include semi-s tructured interviews, focus group discussions, analysis of documents related to the development of the neighborhood under s tudy, space syntax analysis using Depth Map software, prioritization of indicators using AHP ques tionnaire and analyzing them in Expert Choice software, and analysis and overlaying information in ArcGIS software. The findings related to the Pamenar neighborhood in Tehran sugges t that it is practically possible to identify and prioritize the public spaces through the urban acupuncture approach by s tudying and analyzing motion flows. Finally, 13 urban spaces have been identified and prioritized in the neighborhood.
تعیین عوامل موثر بر ارتقاء «هویت مکانی» در رابطه با خانه؛ مورد مطالعه: بافت های مسکونی اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هویت مکانی به عنوان وجه سمبلیک - عاطفی تعلق به مکان، سطحی از تعلق عاطفی را شامل می شود که در آن، فرد مکان را از جمله شاخصه های هویتی خود محسوب می کند. خانه انسان، از جمله مکان هایی است که تاثیر قابل توجهی بر هویت او دارد. از رهگذر تاثیر بر هویت، می توان انتظار داشت که خانه در صورت احراز شرایطی که منجر به شکل گیری تعلق عاطفی در انسان شود، بر هویت مکانی او نیز موثر باشد. از آنجاکه تامین ایده آل ها ی انسان موجب برانگیخته شدن عواطف مثبت در او می شود، توجه به ایده آل ها در رابطه با مکان را نیز می توان زمینه ساز ایجاد تعلق عاطفی نسبت به آن دانست. با توجه به اینکه خانه یک مکان است، ایده آل ها ی مختلف در رابطه با خانه در قالب مولفه های ماهوی آن به عنوان یک مکان، قابلیت طبقه بندی و شناسایی دارند. بر این اساس، هدف مطالعه حاضر تدوین مولفه های موثر بر هویت مکانی در رابطه با خانه بر مبنای نگاه به آن به عنوان «مکان» و با توجه به ضرورت شکل گیری تعلق عاطفی است. و در راستای بررسی چگونگی اثرگذاری مذکور، مدلی نظری تدوین شده و مورد تحلیل قرار گرفته است. مشارکت کنندگان پژوهش را اهالی بافت های مسکونی مختلف شهر اردبیل شامل: بافت کهن (محلات تاریخی)، شهرک های نوساز و بافت حاشیه ای تشکیل داده اند. روش پژوهش از نوع پیمایشی – همبستگی بوده است و از روش تحلیل عامل تاییدی در تدوین مقیاس سنجش، و از روش مدلسازی معادلات ساختاری به منظور تحلیل داده ها و روابط استفاده شده است. مطابق با یافته ها، انطباق خانه با ایده آل های ساکنین در سه حوزه: ساختار فیزیکی، فعالیت ها و مفاهیم (مولفه های ماهوی خانه)، بر ارتقای سطح هویت مکانی آنان نسبت به خانه موثر است. از میان این ایده آل ها، دستیابی به روابط خانوادگی رضایت بخش و شان اجتماعی مطلوب به ترتیب بیشترین اثرگذاری را دارند. برای ارتقاء هر دو عامل مذکور، تامین رضایت عملکردی ساکنین ضروری است که خود به انطباق خانه با ایده آل ها از نظر وسعت، وابسته است.
تبیین تاثیر الگوی کالبدی بافت های مسکونی بر تعاملات همسایگی در محلات (مورد پژوهی: شهرک مسکونی نفت، نیوسایت، زیتون کارمندی و کیانپارس در شهر اهواز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۵
35 - 50
حوزههای تخصصی:
همسایگی و تعامل همسایه ها در محله از دیرین یکی از بنیادی ترین پندارهای بستر در معماری و شهرسازی بوده است. پرسمانی که ساختار بنیادی این پژوهش را برپا داده است کاستی تعاملات همسایگی و تغییر سبک زندگی و الگوی رفتاری ساکنین در شهرها شده است. هدف از نگارش این پژوهش جستن رابطه بین کالبد یا فرم محله و میزان تعاملات چهره به چهره در محله است. پژوهش موجود از نظر هدف کاربردی، از نظر ماهیت و گردآوری داده ها توصیفی-تحلیلی و از نوع کمی-کیفی است که از روش تحقیق همبستگی استفاده شده است. جمع آوری داده ها به روش کتابخانه ای و میدانی(پرسشنامه) صورت گرفته است. دستاوردهای کاوش موجود روشنگر آن است که یافته های حاصل از پرسشنامه در محلات ویلایی و آپارتمانی تفاوت معناداری وجود دارد. بنابراین در محله های ویلایی رابطه چهره به چهره افزایش می یابد و برعکس در مناطق آپارتمانی رابطه چهره به چهره کاهش می یابد.
معماری معاصر ایران و مسئله هویت: بازنمایی رئالیستی از خوانش انتقادی پست مدرنیسم در معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۵
65 - 86
حوزههای تخصصی:
پست مدرنیسم، وجه غالب باور فرهنگی زمانه ای است که تمامی کنش ها را دوباره قالب ریزی می کند؛ تا آن جا که قدرت متمرکز، جای خود را به کثرت گسسته داده، جلوه ای از معاصریت هویت را آشکار می کند. این پژوهش کیفی داده بنیاد، با هدف تأویل هویت معماری معاصر ایران بر مبنای پست مدرنیته و اندیشه انتقادی، به دنبال پاسخ این پرسش است که هویت چگونه می تواند به مثابه رویکردی انتقادی، بر بازشناسی معماری پست مدرن، به ویژه در دوره ایران معاصر، تأثیر داشته باشد؟ یافته ها نشان می دهند پیامد جمع بندی متغیرهای علّی پژوهش در شرایط میانجی وضعیت موجود، رویدادی را رقم می زند که در نگرشی بنیادی میان حقیقت (خودشیفتگی تا خودباختگی) و ماهیت (خودباوری) ایرانی، و در گفتمانی تاریخی میان بازخوانی آن چه هست و بازنمایی از آن چه باید باشد، به صورت سلبی (و نه ایجابی)، در خوانشی از یک رئالیسم انتقادی، در حال شدن است و در ارزیابی خودانعکاسی از تفسیری بازخوردی، نحوه بودن را بازمی آفریند.
بررسی تغییرات الگوی شاخص های کیفی مسکن مرتبط با روش چیدمان فضا(از دوره قاجار تا به امروز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۶
21 - 38
حوزههای تخصصی:
کیفیت زندگی مردم یک منطقه مبتنی بر نحوه پاسخگویی به نیازهای انسانی در محیط های زیستی می باشد .موضوعی که با گذر زمان در عرصه های مختلف زیستی از جمله مسکن دچار ضعف گشته است. لذا این تحقیق بر آن است تا با روش به نام نحو فضا به خوانش پیکره بندی سازمان فضایی خانه های بومی شهر مشهد در ادوار مختلف تاریخی بپردازد. در این پژوهش، از روش ترکیبی استفاده شده است و به عنوان نمونه تعداد 12خانه از دوره های مختلف تاریخی انتخاب شدند که سهم ادوار مختلف قاجار، پهلوی اول، پهلوی دوم و معاصر، هر کدام 3 خانه است که پس از برداشت، در نرم افزار نحو فضا، پلان آنها شبیه سازی شد. آنچه می توان بیان کرد اینکه با خوانش نحو فضا در خانه های بومی و امروزی آنتروپی بصری، عمق نسبی و ارتباط بصری در خانه های امروزی افزایش یافته که افزایش آنها می تواند برخی را کاهش دهد. اما همپیوندی بصری و قابلیت دید در خانه های امروزی کاهش یافته است.
تأملی بر مسئله شکاف بین دانسته های معماری و کاربرد آنها توسط دانشجو (با اتکا به مبانی شناخت تن یافته)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال پانزدهم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۰
27 - 44
حوزههای تخصصی:
از مسائل گریبان گیر آموزش معماری شکاف بین دانسته ها و کاربرد آنها در طراحی است. تاکنون راهکارهای مفیدی مبنی بر تغییر روش آموزش معماری ارائه شده، اما همچنان دانشجویان درگیر آن هستند. با بررسی مبانی شناختی آموزش معماری معلوم شد این یک مسئله ذاتی در آموزش است؛ چراکه مبانی آن، بالذات دانستن از عمل کردن را جدا دانسته و به دوگانه انگاری ذهن از بدن در امر شناخت قائل است. پس ارائه راه حل برای آن، به تغییر در روش شناسی با تأمل بر مبانی شناختی آن نیاز دارد. در پژوهش حاضر سعی شده متکی بر مبانی شناختی تن یافته که بر پایه انسجام دانستن و عمل کردن ذیل وحدت ذهن-بدن در امر شناخت نهاده شده، با استدلال منطقی به این مسئله بیندیشد و برای آن راه حل جدیدی ارائه دهد. مبانی جدید از طریق مطالعه منابع کتابخانه ای جمع آوری و مدون شدند و چارچوب نظری پژوهش را شکل دادند. جهت تفهیم این مبانی چند نمونه آزمون تجربی ارائه و تمرین هایی در زمینه درک هندسه بنا و مفاهیم سازه ای به دانشجویان داده شد. تحلیل پاسخ ها نشان داد، نخست فهم عمیق مفاهیم دانش هندسه و سازه وابسته به شناخت تن یافته دانشجو از هندسه و سازه است که عدم کاربرد دانسته ها در عمل ناشی از نبود چنین شناختی است. دوم برای ایجاد آن، ضروری است آموزش معماری متکی بر نقش شناختی و درک بدنمند دانشجو باشد.
سنجش تأثیر مؤلفه های آموزش عملگرا بر ارتقای برنامه درسی در دوره کارشناسی معماری در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال پانزدهم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۰
65 - 89
حوزههای تخصصی:
آموزش مبتنی بر عمل رویکرد نوینی در امر برنامه ریزی درسی است که بر ارتباط بین نظر و عمل و به عملکرد اجتماعی و شغلی بعد از دوره دانشگاهی تأکید دارد. دوره کارشناسیِ معماری در ایران در قبال آموزش های کاربردی چندان موفق عمل نکرده است. لذا هدف از پژوهش حاضر سنجش میزان تأثیرگذاری مؤلفه های آموزش عملگرا بر ارتقای برنامه درسی است. پژوهش حاضر کاربردی- توسعه ای با رویکرد متوالی-اکتشافی است؛ ابتدا به قصد شناسایی مؤلفه های آموزش عملگرا از روش تحلیل محتوای کیفی با راهبرد استقرایی و از نرم افزار NVIVO در کدگذاری داده ها استفاده شد. سپس جهت سنجش میزان تأثیرگذاری مؤلفه های آموزش عملگرا بر ارتقای برنامه درسی از روش پیمایشی- اکتشافی و آزمون های کندال w و رگرسیون چند متغیره در نرم افزار SPSS استفاده شد. نتایج نشان می دهد مؤلفه های آموزش عملگرا شامل 19 شاخص، 4 هدف و 5 بُعد است. در رتبه بندی اهداف آموزش عملگرا و ابعاد متناظر آنها از دیدگاه اساتید معماری به ترتیب «آموزش کاربردی» با بُعد «سودمندی»، «شیوه استاد-شاگردی» با بُعد «کارآموزی»، «یادگیری تجربه ای» با دو بُعد «تجربه عینی و آزمایشگری» و «یادگیری مشاهده ای» با بُعد «مشاهده» بیشترین تأثیرگذاری را بر ارتقای برنامه درسی دارند. در صورت انطباق اهداف برنامه درسی بر مؤلفه های آموزش عملگرا و تحقق آنها زمینه توسعه آموزش های مبتنی بر عمل فراهم می شود که در نهایت منجر به ارتقای تربیت حرفه ای دانشجویان کارشناسی معماری در ایران خواهد شد.
تبیین چارچوب محتوایی و رویه ای آموزش مسکن در بستر دوره های تحصیلات تکمیلی در نظام آموزشی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال پانزدهم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۰
91 - 113
حوزههای تخصصی:
کم توجهی به موضوع آموزش مسکن به صورت یکپارچه و عدم تناسب در برخی اهداف جامعه دانشگاهی و سیاست های اتخاذ شده توسط گروه های حرفه ای، در کنار کمبود نیروهای متخصص در هر دو حوزه به منظور طراحی مکانیسم های کیفی برای کنترل و پایش مسکن بیش از پیش به عنوان یک خلأ تخصصی خودنمایی می کند. لذا هدف اصلی پژوهش تبیین چارچوب آموزش یکپارچه مسکن مبتنی بر شاخص های زمینه گرا است. آسیب شناسی دروس مرتبط با مسکن در ایران در بررسی انطباقی با جهان در راستای هدف اصلی صورت می گیرد. بدین منظور، نخست، ادبیات نظری مورد واکاوی قرار گرفته، دامنه وسیعی از دانشگاه های منتخب واجد رشته مسکن دسته بندی و ابعاد رویه ای و ماهوی مرتبط استخراج شدند، با تحلیل ثانویه معیارها و دسته بندیِ آنها، نظرات متخصصان این عرصه بر اساس پرسشنامه های ساختاریافته استخراج و با نرم افزار SPSS تحلیل و کدگذاری شدند. ساختار و محتوای دوره های آموزشی در راستای برطرف نمودن نیازهای جامعه نیازمند بازنگری و اصلاح مداوم است. چارچوب محتوایی و رویه ای آموزش رشته مسکن در ایران در مقطع کارشناسی ارشد را می توانند مؤلفه های اقتصادی، اجتماعی- فرهنگی، مدیریتی، حقوقی- قانونی، کالبدی و زیست محیطی شکل دهند و به عنوان ابزار کلیدی و راهنما در برنامه ریزی حوزه آموزش مسکن مورد استفاده سیاست گذاران و برنامه ریزان و همچنین اساتید و دانشجویان قرار گیرند.
شناسایی و تحلیل محورهای غالب در تحقیقات مرتبط با اخلاق در برنامه ریزی شهری: مرور نظام مند پیشینه با روش تحلیل مضمون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
111 - 141
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: اخلاق با مسئله انتخاب و قضاوت عملی در ارتباط است. ازآنجاکه ماهیت برنامه ریزی شهری به پیگیری منافع اجتماع با تعیین اقدامات مناسب برای آینده طی انتخاب های متوالی در زمینه های پیچیده و شرایط نامعلوم مربوط می شود، می توان گفت ملاحظات اخلاقی بخشی جدایی ناپذیر از آن بوده و ادغام فلسفه اخلاق با اندیشه ها و تلاش های حرفه ای برنامه ریزی اجتناب ناپذیر است. اخلاق از دهه ی 1970جایگاهی ثابت در میان پژوهش های برنامه ریزی پیدا کرد و موجی از آثار در این رابطه منتشر گردید. اما چالش های مطرح شده در دوران معاصر و کاهش توجه به این موضوع، بازبینی و بازاندیشی درباره محتوای اخلاقی در برنامه ریزی را ضروری کرده است.
هدف: هدف از این پژوهش ارائه ی دیدگاهی جامع و کلی از موضوع اخلاق در برنامه ریزی با شناسایی و تشریح اولویت های اصلی پژوهشگران در این حوزه است.
روش : این پژوهش بر اساس هدف، بنیادی و ماهیتاً کیفی بوده و با اتخاذ رویکرد توصیفی- تبیینی و به کارگیری رویکردی ترکیبی شامل مرور نظام مند و تحلیل مضمون، 110 تحقیق منتخب را مورد بازبینی، دسته بندی و سنتز دقیق قرار داده است.
یافته ها: این مقاله علاوه بر شناسایی سه مضمون فراگیر شامل ادغام نظریه های اخلاقی با نظریه ی برنامه ریزی، اخلاق در عرصه ی عمل حرفه ای و اخلاق در عرصه ی دانشگاهی، مضامین پایه و سازمان دهنده را نیز تشریح و با بررسی نتایج تحقیقات در هر لایه، شکاف های موجود و مسیرهای بالقوه را برای پژوهش در آینده معرفی کرده است.
نتیجه گیری: با وجود پراکندگی و کاهش تعادل مضامین در لایه های مختلف، طبق بررسی ها برخی از آن ها جایگاه ثابتی در پژوهش ها داشته اند: استخراج دیدگاه های اخلاقی برنامه ریزان، بررسی کدهای حرفه ای و آموزش اخلاق. همچنین جریان پژوهش ها در دو دهه ی اخیر، نشانگر پررنگ شدن زمینه ی برنامه ریزی و اهمیت و تأثیر آن در انتخاب، تفسیر و آموزش مفاهیم و ایده های اخلاقی است. بدین ترتیب اهمیت توجه به فرآیندهای اجتماعی، فضایی و سیاسی در جریان ادغام فلسفه ی اخلاق با برنامه ریزی بیش ازپیش برجسته شده است.
طراحی همه شمول فضاهای همگانی برای افراد کم توان در خیابان انقلاب اسلامی (حد فاصل میدان فردوسی و سازمان بهزیستی تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره ۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
119-91
حوزههای تخصصی:
اهداف: فضای شهری از اصلی ترین مکان ها برای تعاملات اجتماعی مردم است که شامل میدان ها، خیابان ها، دسترسی ها و... می باشد. این فضاها نیازمند طراحی همه شمول به معنی استفاده راحت و آسان برای تمامی افراد با هر محدودیت جسمی و حرکتی است. بخش قابل توجهی از شهروندان را افراد کم توان تشکیل داده اند لذا باید توجه ویژه ای به برطرف نمودن نیازها و مشکلات آنها در سطح شهر انجام شود. افراد کم توان شامل شهروندانی با معلولیت حرکتی، ذهنی، حسی و احشای داخلی، زنان باردار، کودکان و سالمندان هستند. در همین راستا هدف این مقاله بررسی و شناخت مشکلات فیزیکی تردد افراد کم توان در محور مورد مطالعه و ارزیابی آنها برای حضور افراد کم توان و توانیاب می باشد. روش ها: پس از شناخت وضع موجود به وسیله مطالعه منابع کتابخانه ای و طرح های فرادست، با انجام برداشت میدانی از محور مطالعاتی به تحلیل آن با روش SWOT و سناریو ویزارد پرداخته شده است. پس از اولویت بندی راهبردهای تدوین شده به طراحی سیاست و راهکارهای اجرایی پرداخته شده است. یافته ها و نتیجه گیری: یافته های به دست آمده از این پژوهش نشان می دهد، از مهم ترین مشکلات موجود در محور هدف می توان به عدم مناسب سازی مبلمان برای استفاده افراد کم توان توانیاب، عدم کف سازی مناسب، عدم مکان یابی مناسب موزاییک های مسیریابی نابینایان، عدم مناسب سازی ایستگاه های حمل ونقل اشاره نمود. همچنین با انجام راهکارهایی مانند مناسب سازی کاربری های خدماتی، مناسب سازی ایستگاه های حمل ونقل، کفسازی استاندارد برای انواع گروه های کم توان، مکان یابی مناسب مبلمان شهری، طراحی مبلمان شهری برای استفاده تمامی شهروندان و ایجاد تابلوهای حسی و صوتی می توان فضاهای شهری را برای حضور افراد کم توان و توانیاب آماده سازی کرد.