فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۴۲۱ تا ۲٬۴۴۰ مورد از کل ۵۰۵٬۸۵۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای شفقت به خود در رابطه بین انعطاف پذیری شناختی و بهزیستی روان شناختی در زنان ورزشکار بود. روش شناسی: روش تحقیق توصیفی-همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان ورزشکار ثبت نام شده در باشگاه های شهر بجنورد در نیمه دوم سال 1403 (n=980) بود. نمونه گیری به صورت خوشه ای انجام شد و 269 نفر انتخاب گردیدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندر وال (2010)، بهزیستی روان شناختی تنانت و همکاران (2007) و شفقت به خود رئیس و همکاران (2011) بودند. داده ها با نرم افزار AMOS نسخه 26 تحلیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل مسیر نشان داد مدل مفهومی از برازش مطلوب برخوردار است. انعطاف پذیری شناختی تأثیر مستقیم معناداری بر شفقت به خود (β=0.296, p<0.001) و بهزیستی روان شناختی (β=0.298, p<0.001) دارد. همچنین، شفقت به خود بر بهزیستی روان شناختی اثر مستقیم معناداری دارد (β=0.112, p=0.047). نتایج تحلیل بوت استراپ نیز حاکی از آن بود که شفقت به خود نقش میانجی بین انعطاف پذیری شناختی و بهزیستی روان شناختی ایفا می کند (β=0.033, p<0.01). نتیجه گیری: پژوهش حاضر اهمیت شفقت به خود به عنوان سازه ای میانجی در ارتقاء بهزیستی روان شناختی زنان ورزشکار را نشان می دهد. افزایش انعطاف پذیری شناختی می تواند از طریق بهبود شفقت به خود منجر به افزایش سلامت روان در این گروه شود. نتایج بر ضرورت طراحی مداخلات آموزشی مبتنی بر شفقت به خود برای بهبود سلامت روان زنان ورزشکار تأکید دارد.
مقایسه مداخلات روان شناختی خودمراقبتی و خودشفقت ورزی بر اعتماد به نفس بیماران پیوند کلیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این مطالعه مقایسه اثربخشی آموزش خودمراقبتی و خودشفقت ورزی بر اعتماد به نفس بیماران پیوند کلیه بود. روش شناسی: طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل همراه با پیگیری بود. جامعه آماری آن شامل تمامی بیماران دارای پیوند کلیه مراجعه کننده به بیمارستان رازی شهرستان رشت بود که در سه ماهه اول 1403 به پزشکان بخش اورولوژی و دیالیز جهت پیگیری های درمان مراجعه داشتند و تعداد آن ها 176 نفر بود. نمونه پژوهش حاضر شامل 45 نفر بود. در این پژوهش از ابزار پرسشنامه اعتماد به نفس سرمد و همکاران (1390) استفاده شد. جلسات خودمراقبتی و خودشفقت ورزی در 8 جلسه 60 دقیقه ای و هفته ای یک جلسه به ترتیب براساس پروتکل اورم (2001) و گیلبرت (2009) در گروه های آزمایش به اجرا در آمدند. از روش آماری تحلیل واریانس با طرح اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی برای تحلیل داده ها استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که تفاوت آماری معنی داری بین اثربخشی آموزش خودمراقبتی و برنامه آموزشی خودشفقت ورزی بر سطح اعتماد به نفس افراد وجود دارد (05/0>p) و آموزش خودشفقت ورزی در بهبود عزت نفس بیماران پیوند کلیه در مقایسه با آموزش خوددلسوزی مؤثرتر بود. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان می دهد که کاربرد مداخلات روانشناختی با تمرکز بر خودشفقت ورزی، همراه با آموزش اصول خودمراقبتی، می تواند رویکردی جامع برای بهبود وضعیت روانی و اعتماد به نفس بیماران پیوند کلیه فراهم کند.
بررسی تأثیر فناوری های دیجیتال بر صمیمیت زناشویی با تأکید بر نظریه مثلث عشق استرنبرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی یک مداخله آموزشی مبتنی بر نظریه مثلث عشق استرنبرگ بر صمیمیت زناشویی در بستر استفاده از فناوری های دیجیتال است. روش شناسی: این مطالعه از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پنج ماهه با گروه کنترل بود. نمونه شامل ۳۰ زن متأهل ساکن تهران بود که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر کدام ۱۵ نفر) تقسیم شدند. گروه آزمایش در ده جلسه ۹۰ دقیقه ای آموزش روان شناختی شرکت کرد. ابزار اندازه گیری، مقیاس صمیمیت زناشویی بود و داده ها با تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS-27 تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که بین گروه های آزمایش و کنترل در نمرات صمیمیت زناشویی تفاوت معناداری وجود دارد (p<0.001). میانگین نمرات گروه آزمایش از مرحله پیش آزمون به پس آزمون افزایش چشمگیری یافت و در مرحله پیگیری نیز حفظ شد. نتایج آزمون بونفرونی نیز معناداری تفاوت بین مراحل مختلف را در گروه آزمایش تأیید کرد. نتیجه گیری: مداخله مبتنی بر نظریه استرنبرگ منجر به افزایش معنادار صمیمیت زناشویی و پایداری آن در بلندمدت شد. این نتایج نشان می دهد آموزش های ساختاریافته در حوزه مهارت های ارتباطی دیجیتال و هیجانی می تواند کیفیت روابط زناشویی را در دوران دیجیتال بهبود بخشد.
اثربخشی پروتکل شفقت به خود ذهن آگاه بر اساس تجربه زیسته نوجوانان مبتلا به رفتارهای خودآسیب رسان بر تصویر بدنی و سلامت معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی پروتکل شفقت به خود ذهن آگاه مبتنی بر تجربه زیسته بر بهبود تصویر بدنی و سلامت معنوی در نوجوانان دارای رفتارهای خودآسیب رسان بود. روش شناسی: این پژوهش از نوع کارآزمایی تصادفی کنترل شده با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پنج ماهه بود. جامعه آماری شامل نوجوانان 13 تا 17 ساله مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران بود که دارای رفتارهای خودآسیب رسان بودند. 30 نفر به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش طی 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت مداخله مبتنی بر پروتکل شفقت به خود ذهن آگاه قرار گرفت. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه چندبعدی تصویر بدنی و پرسشنامه سلامت معنوی الیسون و پالوتزین بود. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS-27 تحلیل شدند. یافته ها: تحلیل آماری نشان داد که اثر گروه، زمان و تعامل گروه × زمان برای متغیرهای تصویر بدنی و سلامت معنوی معنادار بود (p < 0.001). نتایج آزمون بونفرونی نیز نشان داد که در گروه آزمایش، تفاوت بین پیش آزمون و پس آزمون و نیز پیش آزمون و پیگیری در هر دو متغیر معنادار بوده است (p < 0.001)، در حالی که در گروه کنترل هیچ تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: پروتکل شفقت به خود ذهن آگاه مبتنی بر تجربه زیسته می تواند به طور معناداری موجب بهبود تصویر بدنی و ارتقاء سلامت معنوی در نوجوانان دارای رفتارهای خودآسیب رسان شود و اثرات آن تا پنج ماه پس از مداخله نیز پایدار باقی بماند.
استراتژی های سازمانی در محیط های متلاطم (یک مطالعه فراترکیب)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
454 - 480
حوزههای تخصصی:
هدف: تلاطم محیطی، به عنوان ویژگی بارز محیط سازمانی در قرن بیست ویکم، چالش های فراوانی برای سازمان ها در دنیای کنونی ایجاد کرده است. از این رو، پژوهش حاضر با هدف شناسایی و ارائه مدل استراتژی های سازمانی در محیط های متلاطم انجام گرفته است. روش: این مطالعه با رویکرد کیفی و روش فراترکیب انجام شده است. بدین منظور، از روش هفت مرحله ای سندولوسکی و باروسو (۲۰۰۷) استفاده شده است که شامل گام های طرح سؤال پژوهش، مرور سیستماتیک ادبیات پژوهش، جست وجو و انتخاب اسناد علمی، استخراج اطلاعات مقاله ها، تجزیه وتحلیل و تلفیق یافته های کیفی، کنترل کیفیت و ارائه یافته هاست. براین اساس، کلیه اسناد علمی یافت شده در ۲۰ سال اخیر، به تعداد ۹۳۶ سند علمی که در ۸ پایگاه خارجی و ۲ پایگاه داخلی یافت شدند، جامعه پژوهش حاضر را شکل می دهد. درنهایت، ۲۳ سند علمی، پس از واکاوی عناوین و روش پژوهش و یافته ها، گزینش و تحلیل شد. تحلیل یافته ها با روش تحلیل تم انجام گرفت. به منظور کنترل کیفیت پژوهش، تحلیل و واکاوی اسناد با دقت بالا به همراه مستندسازی مراحل انجام شد. همچنین از بازخوردهای خبرگان در گام های پژوهش بهره برده شد. علاوه براین، از ابزار برنامه مهارت های ارزیابی حیاتی (CASP)، به منظور کنترل کیفیت اسناد علمی برگزیده برای تجزیه وتحلیل و همچنین تأمین کیفیت یافته های مطالعه حاضر استفاده شد. یافته ها: بررسی ادبیات موجود در زمینه استراتژی های سازمانی در محیط های متلاطم، نشان می دهد با اینکه پژوهش هایی در این زمینه صورت پذیرفته است، هر پژوهش با تأکید بر یکی از ابعاد تلاطم محیطی، به ارائه تعدادی از استراتژی ها پرداخته و مدلی جامع از استراتژی های سازمانی در محیط های متلاطم ارائه نشده است. مدل پیشنهادی پژوهش، مشتمل است بر ۹ مؤلفه اصلی و ۶۴ مؤلفه فرعی. براساس یافته ها، استراتژی ریسک پذیری (مدیریت ریسک سازمانی؛ پرورش فرهنگ ریسک پذیری؛ شناسایی، نظارت و استفاده از فرصت ها و ریسک های موجود؛ ترغیب آزمایش وخطا؛ پیش بینی عدم اطمینان؛ توجه به خطرهای ژئوپلیتیکی و پویایی تجارت، شناخت و ارزیابی تغییرات (شدت و دامهه تأثیر) )، استراتژی مدیریت دانش و یادگیری سازمانی (به روزسازی، عینی سازی و به اشتراک گذاری دانش؛ پیمایش مستمر محیط متلاطم؛ یادگیری از تجارب؛ بهره مندی از خرد جمعی؛ خلق فرصت رشد دانش؛ خلق شبکه های اشتراک تجارب با رقبا؛ مستندسازی دانش؛ بهبود یادگیری سازمانی؛ پرورش فرهنگ خلق و اشتراک ایده ها؛ پرورش فرهنگ یادگیری؛ توسعه شبکه های دسترسی به اطلاعات)، استراتژی آینده نگری (تعیین چشم انداز؛ سناریوسازی؛ برنامه ریزی؛ تصمیم گیری استراتژیک؛ پیش بینی و آینده نگری؛ تأمین، ادغام و پیکربندی مجدد منابع/ شایستگی های داخلی و خارجی)، استراتژی ارتباطی و شبکه سازی (تیم سازی؛ همکاری استراتژیک؛ ارتباطات باز و پیوسته؛ پرورش فرهنگ مشارکت و تعامل؛ پرورش فرهنگ گشودگی و اعتماد)، استراتژی توانمندسازی سرمایه انسانی (سرمایه گذاری در توسعه و بهبود افراد؛ ایجاد جوّ صداقت و احترام؛ راه اندازی برنامه خودتوسعه ای؛ الهام بخشی و ترغیب؛ همگراسازی افراد در راستای گرایش های استراتژیک جدید؛ پرورش فرهنگ تعهد به بهبود مستمر؛ افزایش استقلال عمل کارکنان)، استراتژی اخلاقی (ارتقای مسئولیت اجتماعی؛ مشتری مداری؛ تصمیم گیری اخلاقی؛ پرورش فرهنگ پاسخ گویی و تعهد؛ پرورش تفکر جهانی و کل نگر)، استراتژی تحولی (آمادگی و ظرفیت تغییر؛ پرورش فرهنگ تغییرپذیری؛ تغییر پارادایم؛ خلق قابلیت های پویا؛ رهبری تحول آفرین؛ مدل های کسب وکار؛ شکل دهی محیط بیرونی؛ پویایی ساختاری؛ پرورش خلاقیت و نوآوری؛ ایجاد مراکز تحقیق و توسعه)، استراتژی تاب آوری و چابکی (انعطاف پذیری؛ سازگاری؛ پرورش فرهنگ چابکی؛ تصمیم گیری و عمل سریع؛ تاب آوری و پایداری سازمانی؛ ایجاد ساختار مسطح سازمانی؛ تمرکززدایی؛ ساختارزدایی، تجدید ساختار و شکل دهی به ساختارهای نوین) و همچنین استراتژی فناورانه (استفاده از تکنولوژی برای افزایش چابکی و پاسخ گویی سازمان؛ استفاده از تکنولوژی برای تسهیل ارتباطات و همکاری؛ استفاده از تکنولوژی برای جمع آوری و تحلیل داده ها؛ استفاده از تکنولوژی برای تصمیم گیری آگاهانه سریع؛ تجدید و انطباق فناوری ها) به عنوان استراتژی های سازمانی در محیط های متلاطم معرفی شده اند. نتیجه گیری: با شناسایی استراتژی های سازمانی در محیط های متلاطم و ارائه مدلی یکپارچه، سازمان ها قادر خواهند بود به عملکردی پایدار و اثربخش در محیط های متلاطم دست یابند؛ همچنین می توانند زمینه را برای توسعه این استراتژی ها فراهم کنند.
بررسی آثار فراگیری مالی بر رشد اقتصادی: رهیافت گشتاورهای تعمیم یافته و چندکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات مالی دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
274 - 296
حوزههای تخصصی:
هدف: فراگیری مالی یک چالش اجتماعی اقتصادی برای سیاست گذاران، بازارها و مؤسسه های مالی است. فراگیری مالی محرک رشد اقتصادی است. در این مقاله، اثر فراگیری مالی بر رشد اقتصادی در کشورهای با درآمد متوسط ارزیابی و فراگیری مالی با در نظر گرفتن سه بُعد نفوذ بانکی، در دسترس بودن خدمات بانکی و کاربری محاسبه شد. دسترسی افراد به ابزارهای مالی برای مؤسسه های مالی، به منظور گسترش سهم بازاری خود ضروری به نظر می رسد. با وجود این، فراگیری مالی و دسترسی همه افراد به بازارهای مالی، از جنبه های توسعه اقتصادی، برای سیاست گذاران اهمیت زیادی دارد؛ از این رو، هدف این مقاله، نخست طراحی شاخص جامع فراگیری مالی و سپس ارزیابی آثار آن بر رشد اقتصادی در کشورهای درحال توسعه است. روش: روش این پژوهش کمّی است که به صورت طراحی شاخص جامع فراگیری مالی با استفاده از گشتاورهای تعمیم یافته و چندکی، برای دوره زمانی ۲۰۰۲ تا ۲۰۲۲ برای ۴۹ کشور توسعه یافته انجام شده است. یافته ها: برآوردهای به دست آمده از روش پنل دیتا نشان می دهد که فراگیری مالی، بر رشد اقتصادی کشورهای با درآمد متوسط، اثر قوی مثبت و معنادار داشته است. اثر IFI بر رشد اقتصادی، بدون توجه به روش برآورد (اثرهای ثابت، اثرهای تصادفی و گشتاورهای تعمیم یافته) پایدار است و با اینکه مقدار اثر تغییر می کند، جهت اثرگذاری ثابت است. برآورد به روش چندکی نشان داد که اثرگذاری IFI بر رشد اقتصادی در کشورهای با درآمد کمتر، بیش از کشورهای با درآمد بالا است و نشان می دهد IFI می تواند محرک مناسبی برای رشد اقتصادی کشورهای فقیر باشد. این نتیجه با بازدهی نزولی سرمایه سازگار است؛ بدین معنا که تأمین زیرساخت های بانکی و تعمیق فراگیری مالی در مراحل اولیه، اثرهای بیشتری در پی دارد و از اثر آن به تدریج کاسته می شود. همچنین یافته ها نشان داد که محیط اقتصاد کلان (نرخ تورم، باز بودن اقتصاد و تشکیل سرمایه) اثر مثبت و نرخ بیکاری اثر منفی بر رشد اقتصادی داشته است. ساختار جمعیت (نرخ رشد جمعیت) و نظام سلامت (امید به زندگی) هم از عوامل اثرگذار بر رشد اقتصادی بوده اند. از این رو، بهره برداری از ابزارهای جدید بانکداری، مانند اینترنت بانک و همراه بانک، به ویژه در مناطق کم برخوردار، ارائه خدمات متنوع از طریق شعب، گسترش بانکداری خُرد، بهره برداری از اپلیکشن های ساده و متناسب با توانمندی های مردم، در توسعه و تعمیق فراگیری مالی به همراه رشد اقتصادی، نقش کانونی خواهد داشت. باید توجه شود که متوسط نرخ تورم حدود ۶ درصد است و این کشورها تجربه تورم شتابان و دورقمی را به ندرت تجربه می کنند. نتیجه گیری: نتایج برآورد به روش چندکی نشان می دهد که شاخص فراگیری مالی بر رشد اقتصادی مؤثر است. به جز متغیر باز بودن اقتصاد، نتایج این روش با روش گشتاورهای تعمیم یافته سازگار و هم سو است. برآوردها به روش چندکی گویای اثرگذاری بیشتر شاخص فراگیری مالی در کشورهای با درآمد کمتر است؛ بنابراین تعمیق و توسعه مالی برای کشورهایی که هنوز درآمد کمتری دارند، اهمیت زیادی دارد و می تواند به رونق اقتصادی کمک کند.
Modeling the Structural Relationships of Adolescent Self-Control within the Family Environment: The Mediating Role of Rumination and the Influence of Parenting Styles, Family Emotional Support, and Cognitive Flexibility(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aims to examine the structural model of adolescent self-control within the family context, focusing on the contributions of parenting styles, family emotional support, and cognitive flexibility, with rumination as a mediating factor. Methods and Materials: Using a correlational design, this study targeted a population of adolescents aged 12–18 years attending urban schools in Azarshahr, Iran, in 2023. A sample of 385 adolescents was selected via multi-stage cluster sampling. Data were collected using validated instruments: the Parenting Styles Questionnaire (Darling & Toyokawa, 1997), Family Emotional Support Scale (Pierce, Sarason, & Sarason, 1991), Cognitive Flexibility Scale (Dennis & Vander Wal, 2010), and Rumination Response Scale (Nolen-Hoeksema & Morrow, 1991). Data analysis was conducted using SmartPLS software, applying structural equation modeling (SEM) to test the hypothesized model. Findings: The findings revealed significant direct effects of parenting styles, family emotional support, and cognitive flexibility on adolescent self-control (p < .05, effect size = .2). Rumination significantly mediated the relationships between these factors and self-control, underscoring its role within this dynamic. Conclusion: The results indicate that fostering positive parenting styles, supportive family environments, and flexible cognitive abilities can enhance adolescent self-control, with reduced rumination serving as a beneficial mediator. This model highlights the potential of family-centered approaches in promoting adolescent self-regulation.
Effectiveness of Emotional Schema Therapy on the Quality of Relationship Dimensions and Conflict Resolution Styles in Betrayed Spouses(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to evaluate the effectiveness of Emotional Schema Therapy (EST) in improving relationship quality and conflict resolution styles among betrayed spouses. Methods: This study was conducted as a randomized controlled trial (RCT) with 30 participants from Tehran, Iran, who were recruited through counseling centers and online advertisements. Participants were randomly assigned to either the experimental group (15 participants), which received eight weekly 90-minute EST sessions, or the control group (15 participants), which did not receive any therapeutic intervention during the study period. Data were collected at three time points: pre-test, post-test, and five-month follow-up, using standardized measures of relationship quality and conflict resolution styles. Repeated measures analysis of variance (ANOVA) and Bonferroni post-hoc tests were used to analyze the data using SPSS version 27. Findings: The results indicated significant improvements in both relationship quality and conflict resolution styles in the experimental group compared to the control group. For relationship quality, repeated measures ANOVA revealed a significant interaction effect between time and group (F(2, 54) = 82.46, p < .001). Similarly, for conflict resolution styles, a significant interaction effect was observed (F(2, 54) = 76.92, p < .001). Bonferroni post-hoc tests showed that these improvements were sustained at the five-month follow-up. Conclusion: Emotional Schema Therapy is an effective intervention for enhancing relationship quality and conflict resolution styles in betrayed spouses. By targeting maladaptive schemas and promoting emotional regulation, EST provides a comprehensive framework for addressing relational challenges following infidelity. These findings support the integration of EST into marital therapy practices.
بررسی چالش های روابط عمومی الکترونیک در سازمان های اقتصادی دولتی ایران
حوزههای تخصصی:
شناخت چالش ها و موانع پیش رو برای بهره مندی سازمان های اقتصادی دولتی در ایران از روابط عمومی الکترونیک انجام شده است. این پژوهش با استفاده از روش کیو و جامعه آماری، شامل 40 نفر مدیران و معاونان روابط عمومی های چهار وزارتخانه (اقتصادی و دارایی، نفت، کار و امور اجتماعی و صنعت، معدن و تجارت) بوده است. از 29 گویه پژوهش، پاسخگویان با ابعاد اقتصادی، مدیریتی و ساختاری بیشترین موافقت و با ابعاد اجتماعی، قانونی و اخلاقی بیشترین مخالفت را داشته اند، در این میان بیشترین اشتراک نظر پاسخگویان در خصوص گویه های «ضرورت داشتن الگوی علمی برآمده از فرهنگ سازمانی روابط عمومی الکترونیک در سازمان های اقتصادی دولتی» ، «ضرورت اتخاذ رویکرد مدیریت اجرایی روابط عمومی الکترونیک در سازمان های اقتصادی دولتی» و«لزوم ضمانت امنیت راهبردی برنامه های روابط عمومی الکترونیک در سازمان های اقتصادی دولتی» را شامل است و کمترین اشتراک نظر پاسخگویان با گویه های «شناسایی فرصت های شغلی و کسب وکارهای جدید»، «جلب اعتماد جامعه به عملکرد سازمان اقتصادی دولتی» و«رفتار مسئولانه در برابر جامعه» را بوده است. روابط عمومی الکترونیک در یک سازمان اقتصادی دولتی، از طریق ارتباطات الکترونیکی مؤثر درون و برون سازمانی می تواند یک جریان ارتباطی متعادل و متوازن را از طریق فرایند اطلاع رسانی با جلب مشارکت افکار عمومی و ایفای نقشی برابر بین یک سازمان و مخاطب ممکن سازد.
چالش ها و فرصت های هوش مصنوعی برای روزنامه نگاری تحلیل تماتیک دیدگاه روزنامه نگاران حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات
حوزههای تخصصی:
هدف: بررسی پیامدهای مثبت و فرصت ها و پیامدهای منفی و چالش های احتمالی کاربرد هوش مصنوعی در روزنامه نگاری از منظر روزنامه نگاران حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات هدف این پژوهش است. روش پژوهش: در این پژوهش اطلاعات (عبارات معنایی) پیرامون موضوع پژوهش از طریق مصاحبه کیفی با 10 نفر از روزنامه نگاران حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات گردآوری شده است و با روش تحلیل تماتیک(مضمونی) مضامین پایه، سازمان دهنده و فراگیر استخراج و در قالب جداول ارائه شده است. یافته ها: در این پژوهش عبارات معنایی از متن مصاحبه های صورت گرفته با مشارکت کنندگان استخراج شد و از آن عبارات معنایی 40 مضمون پایه، 8 مضمون سازمان دهنده و 2 مضمون فراگیر پیامدهای مثبت و فرصت های استفاده از هوش مصنوعی در روزنامه نگاری و 43 مضمون پایه و 7 مضمون سازمان دهنده و 2 مضمون فراگیر پیامدهای منفی و چالش های استفاده از هوش مصنوعی در روزنامه نگاری شناسایی و در قالب جداول مضامین ارائه شده است. نتایج: از جمله نتایج پژوهش حاکی از این است که استفاده از هوش مصنوعی می تواند تاثیرات دوگانه ای در روزنامه نگاری داشته باشد از طرفی در تولید و توزیع و مدیرت محتوا عملکرد رسانه و روزنامه نگاران را افزایش دهد و نیز موجب توسعه روزنامه نگاری شود و از طرف دیگر اثرات استفاده سوء از هوش مصنوعی می تواند موجب تضعیف جایگاه روزنامه نگاران و برخی عملکرد رسانه ها مانند تقویت انحصارگرایی و تولید و انتشار محتوای محتوای مغرضانه شود.
Comparative Analysis of Negotiation Strategies in the 2024 U.S. Presidential Debates(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
international Journal of Foreign Language Teaching & Research, Volume ۱۳, Issue ۵۴, Autumn ۲۰۲۵
139 - 153
حوزههای تخصصی:
This study investigates the negotiation strategies used by Democratic and Republican candidates in the 2024 U.S. presidential debates, focusing on how language functions as a tool to navigate ideological divides in an increasingly polarized political climate. By applying a mixed-method approach, combining qualitative discourse analysis and survey data, the research examines debate transcripts alongside citizen feedback to assess the effectiveness of candidates’ rhetorical strategies. Drawing on Politeness Theory, Speech Act Theory, and Pragma-Crafting Theory, the study reveals distinct linguistic patterns: Democratic candidates employ inclusive, cooperative language to foster unity, while Republican candidates use direct, assertive language to project confidence and decisiveness. The findings highlight the role of language in shaping voter perceptions of leadership and ideological alignment, offering insights into how candidates' rhetoric resonates with their respective bases and impacts broader electoral dynamics. This research contributes to the fields of political communication and negotiation theory by offering a comparative analysis of debate strategies and providing practical implications for political strategists and campaign teams navigating the complexities of modern electoral discourse. This research contributes to the fields of political communication and negotiation theory by offering a comparative analysis of debate strategies and providing practical implications for political strategists and campaign teams navigating the complexities of modern electoral discourse.
Explaining the Factors Promoting the Quality of Residential Environments Using the Gender Role Approach in Designing Interior Spaces(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Architecture and Urban Development, Volume ۱۵, Issue ۱ - Serial Number ۵۵, Winter ۲۰۲۵
93 - 104
حوزههای تخصصی:
A house is the origin of many bitter and sweet experiences and the place for the formation of people's personality and identity. One of the wonders of creation is the presence of different needs in men and women. Hence, designers and architects need to review architectural design to create mental comfort in houses, which consist of two different genders. This study aimed to investigate gender differences and their impacts on residential spaces to provide suggestions for better housing designs. For this, primary concepts about gender were first raised, and then relevant theories were examined to describe the interaction of the concept of gender in a residential space. In the end, the feasibility of appropriate designs, which help promote the quality of a residential environment, was measured. The study methodology was qualitative, which described a desirable housing space. According to questionnaire analyses and a survey of 20 men and women, it was concluded that women tended to focus on details and kitchens, whereas men valued living rooms and halls. In sum, it was critical to separate public spaces from private spaces and to give characters to spaces. The goal of this study was to investigate the factors that affect desirable housing spaces and residential-architectural criteria in giving gender to spaces. Findings revealed gender differences stemming from cultural, social, and historical aspects; therefore, people's genders, along with other factors such as age, tastes, and needs, should be considered in designing spaces.
A Comparative Study of the Structural and Functional Characteristics of Sasanian Chahār Tāqis in the Isfahan Region(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۴, Issue ۱ - Serial Number ۱۳, June ۲۰۲۵
15 - 29
حوزههای تخصصی:
Among the significant and yet controversial archaeological remains of the Sasanian period are the Chahār Tāqis and fire temples of this era. Chahār Tāqis reflect historical and architectural engineering points that, despite their simplicity in construction, have managed to endure for many years. Although the primary function of Chahār Tāqis was mainly religious, in some cases, they could also serve as commemorative monuments or guideposts. Despite being constructed over a long period and scattered across a vast geographical area throughout the Iranian plateau, Chahār Tāqis exhibit very similar characteristics in construction techniques and spatial positioning. The abundance, distribution, and expansion of Chahār Tāqis in the studied region necessitate multiple research topics from architectural, functional, and religious perspectives. Given the prevalence and spread of Chahār Tāqis in the Isfahan region, this study adopts a descriptive-analytical approach to compare the architectural elements of Sasanian fire temples and Chahār Tāqis in Isfahan province, as well as the metric dimensions of each architectural element. In addition to studying the architectural and decorative elements used in prominent Chahār Tāqis of the region, such as those in Niasar, Shirkuh, Nakhlak, and Qal'eh Dar, the reasons for their abundance in this region compared to other areas during the Sasanian period and their potential uses in the early Islamic period are also explored. Furthermore, the positioning of these structures in relation to nearby natural and unnatural phenomena has been carefully examined. Based on the dimensions and surface distribution of the mentioned Chahār Tāqis, it can be concluded that these structures were likely sites for the Aduran or Dadgah fires.
تحلیل تأثیر نرخ ارز و اهرم مالی بر شکنندگی مالی شرکت ها: شواهد تجربی از ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست ها و تحقیقات اقتصادی دوره ۴ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
113 - 138
حوزههای تخصصی:
افزایش ورشکستگی های تجاری پس از بحران مالی 2008 اهمیت بررسی شکنندگی مالی شرکت ها و تأثیرپذیری آن از عوامل اقتصادی را برجسته کرده است. در این پژوهش، تأثیر نرخ ارز و اهرم مالی بر شکنندگی مالی شرکت های گروه خودرو و ساخت قطعات در بورس اوراق بهادار تهران طی دوره 1390 تا 1401 بررسی شده است. علاوه بر این، با توجه به نقش نرخ ارز در تغییر ساختار مالی شرکت ها، اثر تعاملی آن با اهرم مالی نیز مورد ارزیابی قرار گرفته است. برای سنجش شکنندگی مالی، از شاخص Z-Score آلتمن استفاده شده و روابط بین متغیرها با استفاده از تکنیک گشتاورهای تعمیم یافته دومرحله ای برآورد شده است. نتایج پژوهش بیانگر این است که در دوره مورد بررسی، افزایش اهرم مالی و نوسانات نرخ ارز به طور معناداری به افزایش شکنندگی مالی شرکت ها منجر شده است. اثر تعاملی اهرم مالی و نرخ ارز نشان می دهد که افزایش اهرم مالی، در ترکیب با نوسانات نرخ ارز، تأثیر منفی بیشتری بر شکنندگی مالی شرکت ها دارد و این اثر در شرایطی که شرکت ها با اهرم مالی بالا مواجه هستند، تشدید می شود. یافته ها همچنین حاکی از آن است که تاریخچه مالی شرکت ها نیز بر شکنندگی مالی آن ها تأثیرگذار است و مشکلات مالی گذشته می تواند پیش بینی کننده بحران های مالی آینده باشد.
میزان تطابق تغییرات دهه اخیر برنامه درسی دوره ابتدایی نظام آموزش و پرورش ایران با اصول تغییر برنامه درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۴۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۶۱
۴۸-۲۹
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام دادن پژوهش حاضر، معرفی اصول اساسی تغییر برنامه درسی، بررسی میزان تطابق برنامه جدید دوره ابتدایی با اصول تغییر برنامه درسی از منظر مجریان اصلی تغییر (یعنی معلمان) و ارائه رهنمودهایی در جهت بهبود تغییرات آتی برنامه درسی دوره ابتدایی بود. نوع پژوهش کاربردی- پیمایشی و ابزار مورد استفاده پرسشنامه بود. برای تجزیه داد ه ها از آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و برای تحلیل استنباطی داده ها از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی بهره گیری شده است. بررسی دیدگاه معلمان در زمینه میزان تطابق تغییرات برنامه درسی دوره ابتدایی ایران با اصول دوازده گانه تغییر، حاکی از این است که از میان اصول تغییر برنامه درسی، به اصل چهارم (در نظر گرفتن جنبه فردی تغییر) و اصل ششم (مداخلات خوب، عامل کاهش مقاومت در برابر تغییرند) توجه کمی صورت گرفته است. همچنین نتایج این پژوهش نشان داد که در پنج اصل از اصول تغییر برنامه درسی (اصل1: نیاز به یادگیری برای تغییر؛ اصل5: مداخلات تسهیل کننده تغییرند؛ اصل7: رهبری منطقه ای و آموزشگاهی، ضرورتی برای موفقیت در تغییرات بلندمدت؛ اصل9: اهمیت دستورات اداری (بخشنامه ها) در اجرای تغییر و اصل11: سازگاری، اجرا و نگهداری (تقویت) سه مرحله مهم در فرایند تغییر) میان نگرش معلمان بر حسب میزان تحصیلات آنها تفاوت معنادار وجود دارد. علاوه براین، بررسی نظرات معلمان حاکی از این بود که فقط در اصل4 (در نظرگرفتن جنبه فردی تغییر) میان نگرش معلمان برحسب تجربه آنها (سابقه خدمت) تفاوت معنادار وجود دارد.
شناسایی راهبردهای مؤثر آموزش ماهیت علم به معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۴۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۶۱
۱۲۰-۹۹
حوزههای تخصصی:
درک صحیح از ماهیت علم، به عنوان یکی از مؤلفه های اساسی سواد علمی، بیش از یکصد سال است که مورد توجه آموزشگران علوم قرار دارد. ایجاد چنین درکی از ماهیت علم در دانش آموزان مستلزم آماده سازی و توسعه حرفه ای معلمان و دانشجو -معلمان در تمامی سطوح (ابتدایی و متوسطه) است. در چنین شرایطی، شناسایی مهم ترین راهبردهای آموزش مؤثر ماهیت علم به معلمان (شامل رویکردها، ابزارها و بافتارهای آموزشی) به منزله یک ضرورت مطرح می شود. در پژوهش حاضر، به منظور شناسایی این راهبردها، از روش کیفی فراترکیب مقالات منتشر شده در مجلات معتبر آموزش علوم استفاده شده و 58 مقاله، در زمینه آموزش ماهیت علم به معلمان و دانشجو -معلمان، مورد تحلیل محتوا قرار گرفته است. نتایج این پژوهش نشان دادند که در اغلب مقاله ها، از مهم ترین ابزارهای آموزش ماهیت علم (شامل کاوشگری، تاریخ علم، مباحثه و مسائل بحث برانگیز علمی-اجتماعی) با رویکرد صریح تأملی در بافتار علوم به منزله راهبردهای مؤثر آموزش ماهیت علم به معلمان بهره گیری شده است. جزئیات و ملاحظات بهره گیری از این راهبردهای مؤثر آموزشی نیز مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. از یافته های این پژوهش می توان برای توسعه حرفه ای معلمان و دانشجو -معلمان بهره گیری کرد.
سنتزپژوهی مؤلفه های پیش بینی کننده مشکلات یادگیری در دوره پیش دبستانی: داده های مفهومی با رویکرد پاسخ به مداخله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۴۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۶۱
۱۴۰-۱۲۱
حوزههای تخصصی:
رویکرد سنتی «شکاف میان هوشبهر و پیشرفت تحصیلی» در شناسایی مشکلات یادگیری، به دلیل پیامدهای منفی روان شناختی، با انتقادهای فراوانی روبه رو شده است. در واکنش به این چالش، بسیاری از نظامهای آموزشی به بهره گیری از الگوی «پاسخ به مداخله» روی آورده اند که بر مداخله زودهنگام، تشخیص پیش دستانه و طراحی برنامه های آموزشی هدفمند تأکید دارد. این رویکرد با استفاده از داده های شناختی دوران پیش دبستان، امکان پیش بینی مشکلات یادگیری را فراهم می سازد. بر این اساس، پژوهش حاضر با هدف شناسایی مؤلفه های شناختی پیش بینی کننده مشکلات یادگیری در دوره پیش دبستان انجام شده است. روش این پژوهش سنتزپژوهی یا فراترکیب کیفی بود که در سه مرحله تعیین سؤال پژوهش، شناسایی و نقد نظام مند مطالعات و تحلیل عمیق یافته ها انجام شده است. پس از جستجوی گسترده در پایگاههای علمی و غربالگری 48 پژوهش منتشرشده بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۲، تعداد ۱۳ مطالعه مرتبط انتخاب و با روش تحلیل مضمون بررسی شدند. نتایج تحلیلها به استخراج شش مؤلفه کلیدی شامل پردازش دیداری، پردازش شنیداری، آگاهی واج شناختی، حافظه فعال دیداری-فضایی، کارکردهای اجرایی و مهارتهای حرکتی ظریف منجر شد که در پیش بینی و پیشگیری از مشکلات یادگیری نقشی اساسی دارند. بهره گیری از این مؤلفه ها در طراحی برنامه های غربالگری، آموزشی و توان بخشی در دوره پیش از دبستان می تواند از بروز یا تشدید اختلالات یادگیری در دوران دبستان جلوگیری کند. این یافته ها بر اهمیت شناسایی زودهنگام، مداخله هدفمند و اصلاح رویکردهای تشخیصی موجود در حوزه اختلال یادگیری تأکید دارند و می توانند مبنایی برای تدوین سیاستهای آموزشی و حمایتی پیشگیرانه و مؤثر در دوره پیش دبستان باشند.
جایگاه «گفت وشنود میان -فرهنگی» در اندیشه های پائولو فریره و ارائه دلالتهای تربیتی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۴۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۶۱
۱۹۶-۱۸۱
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، بررسی جایگاه گفت وشنود میان- فرهنگی در اندیشه های انتقادی پائولو فریره و ارائه دلالتهای تربیتی آن برای بهبود و توسعه نظام آموزشی کشور است. روش به کار رفته در این پژوهش روش تحلیلی - استنتاجی است و برای گردآوری داده های پیرامون مقوله گفت وشنود میان- فرهنگی از همه نظرات و اندیشه های فریره استفاده شده است. تحلیل و بررسیهایی که از مبانی فلسفی (انسان شناختی، معرفت شناختی و ارزش شناختی) فریره درباره جایگاه گفت وشنود میان- فرهنگی به دست آمده حاکی از آن است که دلالتهای تربیتی فریره بر گفت وشنود یا دیالوگ تأکید دارند. با تأکید بر مبانی انسان شناختی در این پژوهش، اصول تربیتی اعم از خودآگاهی انتقادی، دیگری، آزادی اندیشه، تعامل متواضعانه و درک متقابل فرهنگی استنتاج شده است. فریره با در نظر گرفتن گفت وشنود میان- فرهنگی به مثابه عامل شکست سکوت فرهنگهای حاشیه ای و ستمدیده در اهداف آموزشی، تأکید کرده روی تربیت انسانی فعال و شهروندی آزاد و آینده نگر که مایل به تغییر وضعیت موجود خویش از راه گفت وشنود با دیگر فرهنگهاست. وی با پیشنهاد بهره گیری از روش تدریس بحث و گفت وشنود میان فرهنگهای متفاوت و نیز توصیه به برقراری روابط افقی و ارتباط متقابل مربی با متربیان، محتوا و برنامه درسی را عامل مهم بهبود و پاسخگوی روابط میان- فرهنگی می داند که حل مسئله و گفت وشنود در آن نقشی مهم دارند.
رابطه سواد رسانه ای با نحوه استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی و عملکرد تحصیلی، در دانش آموزان دختر دوره متوسطه اول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۴۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۶۱
۲۱۶-۱۹۷
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه میان سواد رسانه ای با نحوه استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان، انجام شده است. نوع پژوهش، توصیفی و روش آن رگرسیون بود. جامعه آماری این پژوهش همه دانش آموزان دختر پایه هشتم منطقه 6 آموزش وپرورش شهر تهران در سال تحصیلی 1400-1399 بودند. نمونه پژوهش 150 نفر بودند که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده، پرسشنامه سواد رسانه ای تامن (1995) و پرسشنامه میزان و نحوه استفاده از شبکه های اجتماعی رسول آبادی (1394) بود. معدل دروس دانش آموزان نیز به عنوان شاخص عملکرد تحصیلی درنظر گرفته شد. نتایج نشان داد که هر چه میزان سواد رسانه ای دانش آموزان بیشتر باشد، مدیریت آنها بر میزان و نحوه استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی بیشتر است. مدیریت زمان و جلوگیری از هدر رفتن آن و همچنین استفاده مطلوب از امکانات این فضا، در نهایت منجر به عملکرد تحصیلی بهتر می شود. راهکار علمی حاصل از این پژوهش، مبتنی بر این است که یادگیری مهارتهای سواد رسانه ای در نوجوانان سبب می شود آنان به مرحله خودمختاری ذهنی دست یابند و از مصرف کننده منفعل فضای مجازی به مخاطبانی هوشمند تغییر نقش بدهند. دستیابی به این مرحله از دانش و مهارت، سبب افزایش کیفیت زندگی دانش آموزان در همه عرصه ها، به ویژه عملکرد تحصیلی آنان می شود.
بررسی فراوانی انواع مختلف سبک های یادگیری در دانشجویان رشته ی پزشکی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : داﻧﺸﺠﻮیﺎن رﺷﺘﻪ ﭘﺰﺷکی ﺑﺎ ﺣﺠﻢ زیﺎد و ﮔﺴﺘﺮده ﻣﻄﺎﻟﺐ ﻋﻠﻤی روﺑﺮو ﻫﺴﺘﻨﺪ که اتخاذ روشی صحیح و پیشرفته برای آموزش بهتر و مؤثرتر آنها شایان توجه است. هدف از انجام این مطالعه بررسی فراوانی انواع مختلف سبک های یادگیری در دانشجویان رشته ی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی همدان بود. مواد و روش ها: در این مطالعه مقطعی 385 نفر از دانشجویان پزشکی در دانشگاه علوم پزشکی همدان در سال 1400-1401 علاوه بر مشخصات دموگرافیک، تحصیلی پرسشنامه ی سبک یادگیری کلب Kollb را تکمیل نمودند. یافته ها: بیشترین فراوانی سبک یادگیری مربوط به سبک همگرا (1/55%) و کمترین مربوط به سبک تطبیق یابنده (4/9%) بود. سبک واگرا و جذب کننده در دانشجویان دختر و سبک تطبیق یابنده و همگرا در دانشجویان پسر بیشتر بود. بین سبک های یادگیری با سن و جنس و مقطع تحصیلی دانشجویان رابطه معناداری مشاهده شد (P<0.05). سبک یادگیری با وضعیت تحصیلی دانشجویان ارتباط معناداری نشان داد هم چنین بین مقطع تحصیلی دانشجویان و همخوانی سبک یادگیری دانشجویان با سبک تدریس اساتید رابطه معناداری مشاهده شد. حدود یک سوم دانشجویان آگاهی کم و یا خیلی کمی از سبک های یادگیری داشتند و نیمی از دانشجویان بیان داشتند که سبک تدریس اساتید با سبک یادگیری آن ها همخوانی کم یا خیلی کم دارد. نتیجه گیری: میزان آگاهی دانشجویان در مورد سبک های یادگیری پایین و هم خوانی تطابق سبک تدریس اساتید با سبک یادگیری دانشجویان اندک هست