فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۶۴۱ تا ۳٬۶۶۰ مورد از کل ۲۹٬۵۴۵ مورد.
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۳
57 - 73
حوزههای تخصصی:
نگاره "گریز یوسف از زلیخا" اثر کمال الدین بهزاد ازجمله آثار برجسته دوره تیموری است که ویژگی ها و لایه های مختلف هنری و معنایی دارد؛ این نگاره ملهم ومحصولِ تبیینِ ذوقی یکی از قصه های قرآنی وبرخوردار از گفتمان اسلامی عرفانی است.برغم این که مطالعات بسیاری از مناظر معرفت شناختی، تاریخی، هنری و عرفانی پیرامون آن انجام گردیده بااین همه هنوز بسیاری از زاویه های آن واکاوی نشده است. یکی ازوجوه پنهان این اثر اهتمام خلاقانه نگارگر در انتقال یکی از بنیادی ترین ارکان عرفان اسلامی – یعنی صدق- است. صدق در ادبستان هنر و عرفان اسباب تعالی است. اهداف این تحقیق تدقیق در سامانه های معناشناختی و خلاقیت های منحصر به فرد بهزاد در نگاره مذکور ونمایاندن دغدغه های خاص اعتقادی و هنری اوست. مهمترین سؤا ل این تحقیق آن است که هنرمند عناصر معماری را چگونه در انتقالِ مضمون صدق فراخوانده و مشارکت داده است؟ به نظر می رسد که نگارگری برای وی ابزاری برای ابرازهای عرفانی هم بوده ودر این راستا از دلالت های معنایی عناصر معماری در ارتقاء وجوه محتوایی و فنی اثر بهره بسیاری برده است. روش تحقیق توصیفی تحلیلی و شیوه گردآوری داده ها اسنادی وکتابخانه ای است. یافته های این تحقیق نشان داده است که نگارگر با فرزانگی و فراستی خاص از عناصر معماری درانتقال مضمون صدق همچون افضل فضائل بهره برده و با اعطای دلالت های معنایی ویژه به اشیاء و امور متعارف در راستای حسن تأثیرگذاری پیام نگاره، گام های نوظهوری برداشته است.
بررسی امکان مدل سازی میزان تغییرات کالبدی بافت های شهر با استفاده از داده کاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۱
5 - 16
حوزههای تخصصی:
پیش بینی آهنگ تغییرات کالبدی بافت های شهری یکی از عوامل تاثیرگذار بر کیفیت طراحی و برنامه ریزی شهری به شمار می رود. هدف از انجام این پژوهش تدوین شیوه ای برای مدلسازی آهنگ تغییرات کالبدی بافت های شهری است به گونه ای که علاوه بر سهولت استفاده، امکان پیش بینی تغییرات را از طریق پایش دوره های پیشین فراهم سازد. از این رو با استفاده از تحلیل رگراسیونی خطی، آهنگ تغییرات فرم بافت برای یک دوره زمانی خاص مدل شده و میزان تغییرات آن مشخص گردید. در راستای آزمودن این شیوه، قسمتی از بافت محله فیض آباد شهر کرمانشاه مورد مطالعه قرار گرفته و بواسطه استخراج اطلاعات مربوط به چهار دوره از روی تصاویر هوایی، وضعیت بافت برای سال هدف مدل گردید. مقایسه اطلاعات مدل شده با وضعیت واقعی بافت نشان داد که مدل ایجاد شده کاربرد پذیر بوده و در مناطق مصون از تغییرات مبتنی بر طرح های شهری منطقه مورد مطالعه از دقت بیش از 70 درصد برخوردار می باشد.
مطالعه تطبیقی نمود های خیر و شر در هنر معاصر ایران و ژاپن «نمونه موردی: انیمه ژاپنی افسانه پرنسس مونونوکه و انیمیشن ایرانی آخرین داستان»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
70 - 86
حوزههای تخصصی:
یکی از مفاهیم مشترک میان اقوام و ملل سراسر جهان، مفهوم خیر و شر است که از زمان آفرینش شکل گرفته و در ابتدایی ترین حالت خود در قالب اساطیر به صورت دو نیروی اهورایی و اهریمنی، نیکی و بدی بروز پیدا می کند. دو نیروی خیر و شر از ابتدا همواره با یکدیگر در جدال اند. نیروی خیر ریشه در روشنایی و پاکی و نیروی شر ریشه در خواسته های شوم و تاریکی دارد که قهرمانان اساطیری نماینده و نماد پیروزی یکی از این دوگانه ها خواهند بود. این نیروها همچنان در دنیای معاصر حضور داشته و نمود های آنان در حوزه های مختلف از جمله در هنر خودنمایی می کنند که برخی از آنان در قالب تصویر در حیطه انیمیشن دارای شمایل و کارکرد یکسانی هستند، همانند نمودهای نیروی خیر و شر در انیمه ژاپنی پرنسس مونونوکه و انیمیشن ایرانی آخرین داستان؛ بدین صورت مقاله حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که نمودهای خیر و شر در هنر معاصر ایران و ژاپن در دو نمونه انیمه ژاپنی پرنسس مونونوکه و انیمیشن ایرانی آخرین داستان چه ارتباطی با یکدیگر دارند و هدف آن نیز مطالعه و کشف تطبیقی روابط میان نیرو های خیر و شر در هنر معاصر ایران و ژاپن در انیمه ژاپنی پرنسس مونونوکه و انیمیشن ایرانی آخرین داستان است. این پژوهش از نوع توصیفی تطبیقی بوده و با ابزار کتابخانه ای و همچنین مشاهده و بررسی برخی از مجموعه های سینمایی انیمیشن ایران و ژاپن به انجام رسیده است و نتیجه آن به گونه ای نمایانگر اشتراکاتی میان شخصیت پردازی، رنگ پوشش و فرم ظاهری نمایندگان خیر و شر در دو اثر و نیز مشابهت هایی میان مفهوم مونونوکه و ضحاک، شخصیت نینجاها و روزبانان است. در نهایت تأثیراتی که اهریمن با رویارویی با قهرمان در دو اثر می گذارد، از جهاتی می تواند مؤید اشتراکاتی در نمودهای خیر و شر در قالب هنر جدید یا انیمه و انیمیشن باشد.
تحلیل مضامین و محتوای نقوش ضرب شده بر فلوس های دوره صفوی با تأکید بر نقوش شیر و خورشید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره تابستان ۱۴۰۱ شماره ۶۲
99 - 115
حوزههای تخصصی:
گونه های متنوع سکه با جنس، شکل و مضامین مختلف، در هر دوره ای بازتابی از کارکردهای فرهنگی آن دوره بوده و علاوه بر کارکرد اقتصادی، مجموعه ای از ایدئولوژی های نظام حاکم را بروز و ظهور داده اند. مسکوکات دوره صفوی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و این آثار بستر و رسانه ای مهم برای حضور و بروز اندیشه ها و باورهای زمانه بوده است؛ در این دوران با رسمی شدن مذهب تشیع و ظهور باورهای اعتقادی جدید، مضامین این نگرش به طُرق مختلف زینت بخش آثار گوناگون و از جمله مسکوکات بوده است. این مقاله با هدف کنکاش در مشخصه های پنهان و کمتر مطالعه شده سکه های مسی یا فلوس های این دوره انجام گرفته است مسئله و مجهول اصلی در اینجا این پرسش است که: انگیزه های بکارگیری نقش «شیر و خورشید» به عنوان یک مضمون نسبتاً پرتکرار در این آثار چیست؟ این پژوهش با روشی توصیفی تحلیلی و رویکردی تاریخی، به مطالعه محتوای مضمون «شیر و خورشید» نقش بسته بر فلوس های رایج اواخر دوران صفوی، بر مبنای پیش متنهایی چون: «محتوای دانش نجومی رایج»، « توصیفات ارائه شده از مضامین شاخص شیعی در فحوای روایات و احادیث» و «توصیفات ارائه شده از مضامین شاخص شیعی در منابع ادبی»، «مضامین نوشتاری سکه های هم عصر» و «بسترهای کارکردی این مسکوکات» پرداخته است. جمع آوری اطلاعات با روش کتابخانه ای و تحلیل آنها بصورت کیفی بوده است. 41 سکه فلوس ضرب شده مزین به نقش شیر و خورشید، که در زمان آخرین پادشاهان صفوی یعنی سلطان سلیمان اول و شاه سلطان حسین، ضرب شده اند، نمونه های مورد مطالعه این پژوهش را شکل می دهد. نتایج این پژوهش نشان می دهد بیشترین نقوش ضرب شده بر روی فلوس های صفوی شامل نقوش انسانی، چهارپایان، پرندگان، آبزیان، گیاهان، شکار، سماوی و ترکیبی بوده است؛ همچنین استفاده از نقوش به جای نوشته در فلوس های صفوی، ارتباط مستقیمی با سطح سواد و آگاهی عموم مردم طبقه پایین جامعه، به عنوان مخاطبان این سکه ها، داشته است و در این میان نقش ترکیبی شیر و خورشید بر این فلوس ها، به نوعی معرف یک نشان تصویری پذیرفته شده و قابل فهم در غالب مناطق ایران، به منظور انتقال یکی از اصلی ترین پیام های تشیع یعنی حقانیت حضرت علی (ع) و جانشینی او بعد از پیامبر (ص) بوده است.
واکاوی مفهوم مناظر شهری مولد یکپارچه (CPULs) مبتنی برمرور نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۴ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۰
38 - 51
حوزههای تخصصی:
بروز بلایای طبیعی، بحران های اقتصادی، زیست محیطی و بیماری های پاندمیک، بازنگری در مدل های توسعه شهری را امری اجتناب ناپذیرکرده است. شهرها در طول تاریخ با فرایند تولید، تجارت و مصرف همراه بوده اند؛ اما در شهر معاصر، نقش تولید حذف شده و تجارت و مصرف این چرخه را احاطه کرده است. از این رو ایجاد یک ماتریس تاب آور شهری از طریق ادغام بهره وری و منظر به عنوان ابزار برنامه ریزی ضروری به نظر می رسد. از این رو این پژوهش با هدف ارائه بازتعریفی از مفهوم مناظر شهری مولد یکپارچه به عنوان مفهومی بدیع در حوزه نظری منظر شهری از طریق روش مرور نظام مند مبتنی بر الگوی چهار مرحله ای با تدوین استراتژی جستجوی مقالات و فرایند جستجو با واژگان «منظر مولد»، «منظر شهری»، «مناظر شهری مولد یکپارچه»، «منظر پویا» و «منظر شهری مولد» در پایگاه های استنادی برتر آغاز شد. در جستجوی اولیه 377 مقاله در سال های 2000 تا 2021 شناسایی شدند که از این تعداد، 56 مقاله به عنوان مقالات واجد شرایط به منظور بررسی عمیق تر و پاسخ به سؤالات پژوهش انتخاب شدند. نتایج این پژوهش مبین آن است که استراتژی مناظر شهری مولد یکپارچه به عنوان گونه شناسی جدیدی از منظر با ادغام کشاورزی شهری در قالب شبکه ای از ساختارهای سبز و باز چندمنظوره، منظر و مراکز اجتماعی را از طریق فضاهای مولد به هم متصل نموده و سبک جدیدی از زندگی و سازماندهی فضایی، مبتنی بر تولید را که از نظر اجتماعی، فراگیر و از نظر محیطی پایدار است، ارائه می نماید. پیاده سازی این استراتژی براساس ویژگی های ساختاری و عملکردی احصا شده می تواند با ایجاد تعامل بین ابعاد اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی به عنوان راهبردی سازگار و منعطف، ضمن خودکفایی شهرها به تاب آوری اکوسیستم شهری نیز کمک نموده و پاسخ مناسبی در برابر چالش های توسعه شهری معاصر باشد.
بازشناسی کتیبه ها و تزیینات جامه های فتح صفوی محفوظ در موزه های ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره یازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲۷
28 - 47
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: جامه های فتح صفوی، نوعی پوشش آیینی خاص هستند که بارزترین مشخصه و وجه اشتراک آن ها استفاده گسترده از کتیبه و خوشنویسی است. علاوه بر خط، انواع نقوش تزیینی و نمادین، علائم نجومی و جدول های طلسمی نیز در این پوشاک به کار رفته است. این پیراهن ها همانطور که از اسم آن ها برمی آید، اغلب به هنگام جنگ و زیر زره پوشیده می شد و هدف، احتمالاً باید نوعی حرز در دستیابی به فتح و پیروزی در میدان جنگ باشد. هدف: مقاله حاضر با هدف مطالعه بصری و محتوایی عناصر به کار رفته در جامه های فتح صفوی در جهت روشن شدن ارتباط بین مفاهیم کتیبه ها و نقوش و پی بردن به عوامل تأثیرگذار بر جامه ها با در نظر داشتن شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دوره صفوی و در جهت پاسخ به این پرسش«جامه های فتح دوره صفوی از نظر ساختار بصری و محتوایی دارای چه ویژگی هایی است و چه کتیبه ها، نقوش و نمادهایی در آن ها به کار رفته است؟» تدوین شده است. روش پژوهش: روش پژوهش تحلیلی-تاریخی بوده و مطالب به صورت مطالعات کتابخانه ای و میدانی گردآوردی شده است. جامعه آماری و مطالعاتی نیز شامل سه نمونه از جامه های فتح مربوط به دوره صفوی است که در موزه های داخلی محفوظ هستند. یافته ها: با بررسی نمونه های موجود در موزه های ایران مشخص شد محتوای کتیبه ها و نقوش به کار رفته در جامه ها با یکدیگر مرتبط بوده و مضامین متون مقدس، نمادها و علائم به کار رفته در آن ها، هریک به نوعی بیانگر پیروزی، غلبه بر دشمنان و حفاظت در برابر انواع شرایط دشوار است. شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حاکم بر دوره صفوی و عواملی چون مذهب، خرافه باوری و باستان گرایی، از مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر نمونه های موجود محسوب می شوند؛ بر این اساس، علاوه بر استفاده از خوشنویسی به عنوان تزیین غالب، استفاده از نمادهای باستانی نیز مهم ترین وجه اشتراک این آثار است.
شیوه های مرسوم شکسته نویسی در دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره یازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲۷
81 - 94
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: شکسته نستعلیق آخرین تحول نوشتاری در خوشنویسی ایرانی است که اوج کاربری آن را باید در دوره قاجار جست. تنوع شیوه های شکسته نویسی در دوره قاجار متناسب با جریان های اجتماعی و نیازهای هنری آن دوره قابل دسته بندی و گزارش خواهد بود. هدف: مقاله حاضر دو هدف اصلی را دنبال می کند؛ نخست جستجویی در بنیان های شکل گیری شکسته نستعلیق خواهد داشت و سپس دسته بندی از شیوه های مرسوم شکسته نویسی در دوره قاجار ارائه خواهد داد. روش پژوهش: این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و بر مبنای مطالعات کتابخانه ای و میدانی فراهم آمده است. شیوه تحلیل داده ها بر اساس تحلیل ساختاری نمونه ها است؛ همچنین نمونه های مورد قضاوت از گستره شکسته نویسی موجود در دوره قاجار می باشد. یافته ها: ریشه خط شکسته را در نستعلیق دانسته اند؛ اما کنکاش در فرم شناسی این خط، تأثیر خط تعلیق بر شکسته را آشکار می کند. همچنین بر مبنای یافته های فرمی و ساختاری در شکسته نویسی این دوره، می توان شکسته نویسی دوره قاجار را به سه شیوه اصلی تقسیم نمود؛ نخست: شیوه پیروان درویش که به همان شیوه می نوشتند؛ دوم: شیوه ای که به استقلال نسبی شکسته از متن و شعر می انجامد؛ در این دسته، آفرینش تابلو به روش جلی نویسی (گُنده نویسی) بسیار رایج می شود؛ در گروه سوم: به نحوی نوشتارهای تحریری و منشی گری را شامل می شود؛ در این روش گونه ای تندنویسی به روش خط تحریری مرسوم می گردد.
مقام رنگ و سنگِ فیروزه در هنر و تمدن اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رنگ ها و سنگ ها به دو دلیل در فرهنگ ایرانی اسلامی، جایگاه و مکانتی فراتر از جایگاه فیزیکی و مادی خود دارند.دلیل اول، وجود آیات و روایات مذهبی و تقریر مکانت معنوی رنگ و سنگ در متون مذهبی و اسلامی است. بعنوان مثال نوع نگاه قرآن به رنگ در آیاتی که صبغه الله مطرح می شود یا برخی آیات دیگر در باب رنگهای بهشتی چون سبز و سفید و یا آیات و روایاتی پیرامون تقدس برخی سنگ های مقدس چون حجرالاسود، عقیق ، فیروزه و.. و دلیل دوم توجه به وجوه معنوی رنگ ها و سنگ ها در متون عرفانی . بعنوان مثال آرای علاءالدوله سمنانی در باره مبانی عرفانی و معنوی رنگ ها. یا مثلا مباحثی که در باب سنگ هایی چون عقیق و لعل و یاقوت و زمرد و فیروزه در متون حکمی و عرفانی وجود دارد این مقاله به تحقیق در باب سنگ و رنگ فیروزه در تمدن اسلامی ایرانی و به ویژه شیعی پرداخته است. پرداختن به وجوه مذهبی، تاریخی، هنری و نیز کاربرد فیروزه در تاریخ معماری ایرانی که با نقش یافتن بر پهنه گنبد سلطانیه درخششی بی نظیر یافته و به یکی از رنگ های ثابت معماری مقدس در ایران تبدیل می شود، وجوه توصیفی و تحلیلی این بحث خواهد بود.
واکاوی نظریه نهاده شده بر یکپارتارش: به سوی چارچوبی برای خوانش معماری (دوره موردمطالعه: معماری پس از انقلاب)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال نوزدهم آبان ۱۴۰۱ شماره ۱۱۳
63 - 76
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله : نظریه نهاده شده بر یکپارتارش یکی از نظریه های کهن و به لحاظ عقلانی غیرهمسو با نظریه تکتونیک است. لذا جهت خوانش قاعده مند آثار معماری از این منظر که منجر به نقدهای مستدلی در راستای ارتقای کیفی شود، در ابتدا باید مفاهیم ضمنی در خصوص نظریه مذکور، جهت دستیابی به رویکردهای آن طبقه بندی شوند. انطباق مفاهیم نظریه فوق با شرایط معماری معاصرْ جهت واکاوی معماری از این منظر و تبیین نحوه اثرپذیری مؤلفه های معماری از رویکردهای نظریه مذکور نیز از چالش های مهم پیشِ روی این پژوهش بوده و می تواند زمینه دستیابی به خوانش آثار معماری را فراهم نماید و بستری برای تعیین سهم مؤلفه های معماری در پذیرش نقوشی که به واسطه برخورداری از رویکردهای نظریه نهاده شده بر یکپارتارش پذیرا شده اند، آماده سازد.
هدف پژوهش : این نوشتار درصدد است تا به چگونگی تأثیرگذاری رویکردهای نظریه نهاده شده بر یکپارتارش بر روی مؤلفه های معماری معاصر و نحوه عکس العمل مؤلفه ها در برخورد با نظریه فوق بپردازد.
روش پژوهش : این پژوهش به روش کیفی، توسط داده هایی متنی به کمک مطالعات کتابخانه ای، با اندیشه قیاسی و سطح تحلیل تفسیری، بر روی متغیرهای کیفی انجام پذیرفته است. تحلیل ها به روش کدگذاری اشتراوس و کوربین با نرم افزار مکس کیودا (MAXQDA) به انجام رسیده است.
نتیجه گیری : نتایج حاصل از پژوهش نشانگر تأثیر مستقیم سبک معماری و کم اثربودن دوره ساخت در تأثیرپذیری کالبد و فضای معماری از رویکردهای نظریه یکپارتارش است. مؤلفه های مصالح، عناصر، سازه و ساختار در فرایند طراحی معماری عمدتاً به صورت ناخودآگاه تحت تأثیر رویکردهای نظریه مذکور قرار گرفته اند. مؤلفه ساختار در نقش رفتار، تأثیرپذیری حداکثر از رویکردهای نظریه یکپارتاش داشته و پیکره فضایی در آثار معماری نئومدرن و آثار مبتنی بر تکنولوژی، کمترین میزان تأثیرپذیری از رویکردهای نظریه مذکور را به واسطه مؤلفه ها داشته است.
بازنمایی مرگ و سوگواری در کتاب های تصویری برای کودکان (نمونه موردی: کتاب اردک، مرگ و گل لاله و کتاب مرگ بالای درخت سیب)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
21 - 33
حوزههای تخصصی:
کتاب های تصویری برای کودکان طیف گسترده ای از مضامین متنوع را در برمی گیرد که یکی از آنها آشناکردن و ارائه شیوه های مواجهه آنان با مفاهیم دشوار زندگی، چون مفهوم مرگ و از دست دادن نزدیکان است. مرگ واقعیتی است که بیشتر انسان ها، بزرگ و کوچک، تجربه می کنند و این پیشامد، انسان را با شرایطی جدید از زندگی روبه رو می کند که بر کودکان به صورت واضح تأثیر می نهد. خواندن کتاب هایی پیرامون چگونگی مواجهه با رویدادهای غم بار زندگی به کودکان کمک می کند تا پس از رویارویی با این تراژدی، به درک عمیق آن نائل آیند و پس از گذر از بحران و پذیرش آن، به زندگی عادی بازگردند. همگامی متن و تصویر در کتاب های تصویری که هر کدام به طریقی موضوع را بیان می کنند و در نهایت در قالب یک کل یکپارچه به عنوان کتاب تصویری در اختیار مخاطب قرار می گیرند، می تواند راه مؤثری باشد که به مخاطبان کودک در برون رفت از این تنگنا کمک کند. نویسنده در این پژوهش کتاب های تصویری با مفهوم مرگ چاپ شده در ایران را بررسی می کند و به این پرسش پاسخ می دهد که کتاب های تصویری داستانی از چه شیوه هایی برای انتقال مفهوم مرگ به کودکان استفاده می کنند. نتیجه این پژوهش حاکی از آن است که همراهی داستان و تصویر در کنار یکدیگر و گاه پیشی گرفتن هر یک از دیگری، برای بیان این مفهوم در قالب داستان های ساده و سرراست و با بهره گیری از اسطوره و نماد، برای گروه های سنی (ب) و (ج) مؤثر است و باعث پذیرش مفهوم مرگ برای کودکان می شود. شخصیت اصلی در کتاب های بررسی شده، حیوانات، به مثابه تمثیلی از انسان، هستند. بسیاری از کودکان حیوان خانگی دارند یا در زندگی خود با حیوانات و شاید مرگ آنها مواجه شده اند؛ بدین ترتیب حیوانات در ذهن کودک جایگزین انسان ها و افراد پیرامونشان می شوند. فضاسازی های خلوت با بیشترین تأکید بر شخصیت اصلی، یعنی شخصیت سوگوار یا شخصیت درگیر با مرگ است که نشان دهنده تنهایی فرد متوفی و بازماندگان است. در هر دو کتاب مرگ به جای مقابله مستقیم با شخصیت اصلی، به مثابه دوستی آرام و صبور شخصیت را همراهی می کند تا جایی که زمان هم سفری سوژه با مرگ فرارسد، آنگاه درمی یابیم که نامیرایی چه عواقبی می تواند در پی داشته باشد. قصه ها و تصاویر آنها مخاطب را همراه می کنند تا او را به مرحله پذیرش و غلبه بر این ترس برسانند.
تحلیل مضمون شناسانه ی نقاشی معاصر افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سابقه طولانی هنر افغانستان، تأسیس نهادهای هنری مانند مکتب صنایع نفیسه و نیز دارالمعلمین کابل، توسط شاه امان الله، ظهور استادان دانش آموخته هنر غربی و پس از آن تجربه های جستجوگرانه هویت در نگارگری معاصر و نیز استقبال گسترده زنان در دوره زمامداری کرزی، منجر به تولید انبوهی از آثار و خلق مضامین متنوعی در نقاشی گشت، که در جای جای دنیا پراکنده شده اند. هدف پژوهش حاضر، جمع آوری، بررسی، طبقه بندی و تحلیل مضمونی آثار نقاشان شاخص در نقاشی معاصر افغانستان است. سؤال این است که مضمون های اصلی و فرعی و رمزگان اولیه در تحلیل مضمون شناسانه نقاشی معاصر افغانستان شامل چه موضوعاتی است؟ و نیز چه روابطی میان عناصر تحلیل مضمون شناسانه نقاشی معاصر افغانستان برقرار است؟ این پژوهش به روش تحلیل مضمون شناسانه و به صورت توصیفی انجام گرفته است. نوع نمونه گیری، غیر تصادفی به روش هدفمند است که در آن، آثار صد و نود و دو نقاش، از آغاز دوره ی دوم اصلاحات امانی، بررسی و آثار نقاشان شاخص مذکور در کتاب ها و یا آرشیوهای معتبر، منتخبین جشنواره ها و دوسالانه ها و نیز برگزارکنندگان نمایشگاه انفرادی و جمعی در داخل یا خارج، انتخاب و مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان می دهد که تم های اصلی و فرعی عبارت اند از نقاشی با موضوعات دینی (مفاهیم قرآنی، مضامین بودایی)، نقاشی فرمالیستی (آثار بدون مضمون، نقاشیخط)، نقاشی مردم نگارانه (بناهای تاریخی، زندگی روزمره، مناظر شهری، بازی ها) که در نقاشی مردان، بیشتر به مناظر شهری و بازی بزکشی، و در نقاشی زنان، همگام با اصول مینیاتور با موضوعاتی نظیر عروسی و محافل زنانه به انجام می رسد. مضامین اجتماعی و سیاسی(زنان، جنگ، کودکان، غرور ملی، وضعیت افغانستان)، مناظر طبیعی (باغ ها، جنگل ها و رودخانه های افغانستان)، طبیعت بی جان، مضمون چهره، مضامین عرفانی (رقص، چهره) همچنین در برخی موارد مسائل، مشکلات و افتخارات افغانستان به عنوان رمزگان اولیه در نقاشی بازتاب می یابند. برخی تم های اصلی، با یکدیگر، تداخل صوری و برخی دیگر تداخلی محتوایی برقرار می کنند.
ویژگی های شاخص تذهیب های نسخه خطی خمسه Add ms 25900، محفوظ در کتابخانه بریتانیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تذهیب به واسطه همجواری با خط، از ابتدای شکل گیری تمدن اسلامی مورد اقبال مسلمانان واقع شده است. یکی از نسخه های نفیس تولید شده در تمدن اسلامی، خمسه نظامی ای است متعلق به قرن نهم هجری. نسخه مذکور به رغم داشتن قطعات تذهیب عالی، تا پیش از این به صورت اختصاصی مورد تجزیه و تحلیل قرار نگرفته است. لذا هدف نگارندگان در این مقاله نشان دادن میزان تنوع به کارگرفته شده توسط مُذهّب و یا مذهّبان نسخه در نحوه طرح اندازی قطعات تذهیب می باشد. لذا برای تحقق این هدف سوالاتی مطرح شد بدین شرح: با توجه به تعداد زیاد کتیبه های مذهّب در این نسخه، میزان تنوع در آنها چگونه است؟ و چگونه کتیبه های کوچک بین متنی در این نسخه (390 عدد) را می توان طبقه بندی کرد؟ این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده و اطلاعات لازم برگرفته از منابع کتابخانه ای و بررسی تذهیب های نسخه است. بررسی ها نشان داد که، هیچ دو کتیبه ای، در این نسخه همسان نیستند و تذهیب ها در دو دوره تیموری و صفوی تکمیل شده اند و نوع تزیینات زمینه کتیبه ها و نوع سرترنج ها دو عامل مهم در طبقه بندی کتیبه ها محسوب می شوند همچنین در این نسخه نسبت اسلیمی ها بیش از ختایی هاست و برتری رنگی با رنگ لاجوردی و سپس طلایی است.
وزن دانش طراحان شهری در ایران تحلیلی بر نسبت دانش تولید شده با مسئله های شهری تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال چهاردهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳۶
117 - 141
حوزههای تخصصی:
در پی رشد چشمگیر دانش تولیدی طراحان شهری در طول 30 سال گذشته در ایران و رشد دامنه مسائل شهرهای ایرانی، این سوال مطرح می شود که اساساً رابطه این دو متغیر چگونه است؟ به عبارتی دیگر، طراحان شهری در مقالات، پایان نامه ها، کتب، نشست ها و همایش ها چه میزان به مسائل شهرهای ایرانی پرداخته اند؟ تا از این طریق بتوان تاحدودی مسیر هدایت دانش و پژوهش های آینده در رشته طراحی شهری را در جهت حل مسائل شهرهای ایرانی ترسیم نمود. بدین منظور در پژوهش حاضر با تکیه بر نظریه زمینه ای و برپایه مصاحبه عمیق با 20 نفر از صاحب نظران در سه حوزه مدیریت، حرفه و دانشگاه، مدل نظری مسائل شهری تهران به عنوان پدیده مرکزی پژوهش پدیدار شد. سپس میزان قرابت مسائل شهری تهران با فراوانی موضوعی مقالات، پایان نامه ها و کتب تولید شده توسط طراحان شهری و نشست ها و همایش های شهری ارزیابی گردید. بدین ترتیب نیز مشخص شد که با وجود سهم زیاد اقتصاد شهری به عنوان عامل زمینه ای و آموزش طراحی شهری و اسناد و قوانین به عنوان عوامل مداخله گر در ایجاد مسائل شهری تهران، اما با این حال جایگاه کم اهمیتی در دانش تولیدی طراحان شهری دارد. در حوزه پیامدهای مسائل شهری تهران نیز درحالیکه مهمترین پیامدها در زمینه کیفیات شهر به پاکیزگی محیطی، عدالت شهری، ارزش های اکولوژیکی و حقوق عامه و در زمینه نظام های شهر به نابسامانی نظام حرکت و دسترسی برمی گردد، اما طراحان شهری در ایران به این موضوعات در دانش تولیدی خود توجه چندانی نداشته اند.
روند تغییرات فرهنگ و شیوه زندگی زن و خانواده ایرانی در خانه های سنتی و مدرن (موردمطالعه: شهر اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۸
330 - 353
حوزههای تخصصی:
شیوه زندگی مجموعه ای جامع از عملکردهای روزمره است و برآورنده نیازهای مادی و معنوی انسان می باشد. تبدیل خانه های گذشته و سنتی به آپارتمان های امروزی، علاوه بر تغییرات کالبدی، عملکردی و فضایی معماری مسکن و محیط های مسکونی باعث تغییر در شیوه زندگی خانواده ایرانی شده است. از دیگر مسائلی که در روند تغییرات خانه های سنتی به امروزی تغییر کرده است مسئله جنسیت و روند تغییرات آن از گذشته تاکنون است. بازنمایی و خوانش جنبه های عینی و تاریخی جنسیت با تمرکز بر زنانگی در بستری که همواره با تحلیل و تفاسیری از مفاهیم قدسی همراه بوده است، در کشف زوایای پنهان با نگاهی متفاوت به معماری ایرانی-اسلامی یاری رسان است و می تواند در گسترش دایره زبانی و ادبیات معماری ایرانی نیز ایفای نقش کند. در این پژوهش از روش ترکیبی در نمونه موردی استفاده شده و روش های توصیفی و کیفی، تحلیلی و روش میدانی به بررسی خانه های سنتی و مدرن در محدوده شهر اردبیل پرداخته شده است. نتایج نشان می دهد که فضاهایی مانند دهلیز و صاندیخانا به کلی از فرهنگ فضایی امروزه مردم اردبیل حذف شده است. با انتقال فعالیت های اجتماعی از داخل خانه به فضای خارج از آن، خانه مکانی برای انجام فعالیت های شخصی مبدل شده است. این امر سبب گرایش به اتاق های شخصی برای افراد خانواده و تبدیل اتاق های چندعملکردی به فضای تک عملکردی شده است. این مهم، انسان امروز را هرچه بیشتر از فعالیت های اجتماعی در محدوده خانه دور می کند و او را در خانه به حال خود وامی گذارد.اهداف پژوهش:آشنایی با روند تغییرات فرهنگ و شیوه زندگی زن و خانواده ایرانی در خانه های سنتی دوره قاجاریه، خانه سنتی دوره پهلوی و خانه های مدرن.بررسی تحولات خانه های سنتی و مدرن در شهر اردیبل.سؤالات پژوهش:روند تغییرات فرهنگی در خانه های سنتی قاجار و پهلوی و خانه های معاصر چگونه است؟خانه های سنتی و مدرن شهر اردبیل از دوره قاجار تا معاصر چه تحولاتی را پشت سرگذاشته اند؟
اصل سلسله مراتب و تجلی آن در معماری مساجد ایرانی(نمونه موردی مسجد گوهرشاد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۸
502 - 525
حوزههای تخصصی:
اصل «سلسله مراتب» یکی از اصول بنیادی حاکم برجهان هستی است و ازآنجاکه صنع انسانی، عامل برقراری ارتباط انسان با جهان هستی می باشد، لذا این اصل نیز یکی از اصول اساسی به کار رفته در آثار و هنرهای سنتی است. در این میان مساجد به عنوان مهم ترین نمود معماری اسلامی و به دلیل موضوعیت خاص معنوی دارای نظام های سلسله مراتبی پیچیده ای می باشند که لایه های عمیق تری از وجود آدمی را مخاطب قرار داده و زمینه تعالی و رسیدن به کمال را فراهم می کند. مسئله ای که می توان در این بحث مطرح نمود چگونگی تأثیرپذیری اصل سلسله مراتب در معماری از سلسله مراتب عالم است. ازآنجاکه این اصل عامل مهمی در سیر تعالی انسان در معماری ایفا می کند، می تواند به عنوان ابزاری انتقادی برای بهبود وضعیت مساجد امروز باشد. بدین منظور این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و تحلیل محتوا، با گردآوری اطلاعات به صورت میدانی و کتابخانه ای با بهره گیری از حکمتِ متعالیه، پس از بررسی و شناخت عوامل تأثیرگذار بر ظهور اصل سلسله مراتب در جهان هستی به چگونگی نمود این عوامل در معماری مساجد و تأثیر آن ها بر تجلی این اصل در مساجد ایرانی پرداخته و به منظور درک بهتر، مصادیقِ آن ها را در مسجد گوهرشاد تحلیل می کند. نتایج این پژوهش بیانگر این امر است که، وحدت در کثرت و حرکت جوهری از اصول اساسی حکمت ایرانی، از عوامل تأثیرگذار بر تجلی اصل سلسله مراتب در جهان هستی و معماری مساجد ایرانی می باشند. اهداف پژوهش:بررسی اصل سلسله مراتب در معماری مساجد ایرانی.بررسی تجلی اصل سلسله مراتب در معماری مساجد ایرانی.سؤالات پژوهش:اصل سلسله مراتب در معماری مساجد ایرانی چگونه است؟تجلی اصل سلسله مراتب در معماری مساجد ایرانی چگونه است؟
سنجش کانسپت معماری فضای نیایشگاهی در دوران ماد در نوشیجان تپه، زاربلاغ و تپه ازبکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مادها به عنوان اولین حکومت یکپارچه و مرکزی ایران شناخته می شوند. معماری این حکومت به واسطه کاوش های محدود و تاریخ گذاری های مبهم، دچار ابهاماتی است. بخش عمده معماری ماد را تالارهای ستوندار، مجموعه انبارها و فضاهای نیایشگاهی تشکیل می دهند. فضاهای نیایشگاهی به واسطه اطلاعات ناکافی از آیین مادها به عنوان پر ابهام ترین بخش معماری ماد شناخته می شوند. نیایشگاه مرکزی نوشیجان مهم ترین فضای نیایشگاهی ماد است که در جریان کاوش های آن مشخص شد که این نیایشگاه بدون کوچک ترین آسیبی مهر و موم شده است. با کاوش های بیشتر در قلمرو حکومتی ماد، محوطه های دیگری با شرایط یکسان با نوشیجان آشکار شدند که گمان می رود سرنوشت یکسانی با این نیایشگاه داشتند. در این پژوهش با روش توصیفی _تحلیلی و مطالعه موردی و با هدف خوانش معماری از کانسپت طراحی و کارکرد فضاهای نیایشگاهی ماد، سنجشی معمارانه بین نیایشگاه مرکزی نوشیجان تپه، نیایشگاه زاربلاغ و تپه ازبکی صورت گرفته است، این سنجش در انتها دستیابی به یک الگوی مفهومی دو بخشی در طراحی این نیایشگاه ها را میسر می سازد. در بخش نتیجه گیری، همانندی های این نیایشگاه ها در زمینه کانسپت و ساختار معماری، بستر محیطی و مصالح ساختمانی ذکر خواهد شد. در نهایت به شباهت های ساختاری و عملکردی بناهای مذکور با نیایشگاه غربی نوشیجان تپه، بنای سنگی واسون کهک، نیایشگاه تخچرآباد بیرجند و نیایشگاه حاجی خان فامنین نیز اشاره ای خواهد شد.
معیارهای حفاظت و مرمت دیوارنگاره های بوم پارچه در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مرمت و معماری ایران سال ۱۲ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۰
۵۶-۴۵
حوزههای تخصصی:
تمامی مراحل حفاظت از آثار تاریخی باید طبق معیارهایی انجام پذیرد که این معیارها در واقع جداکننده صحیح از ناصحیح هستند. برخی از معیارها صورت کلی دارند و برای همه گونه های آثار تاریخی لحاظ می شوند و برخی از آن ها اینطور نیستند و گاهی لازم است این معیارها متناسب با ویژگی ها و شرایط اثر تعبیر و تفسیر شوند. در این راستا، پرسش پژوهش به این صورت مطرح می شود: جهت حفاظت از دیوارنگاره های بوم پارچه در ایران چه معیارهای بنیادین(با چه تعبیر و تفسیری) می توان مطرح نمود؟ لذا در این پژوهش سعی شده است با مرور منشورها، دستورالعمل ها و نظریّه های بین المللی و همچنین بررسی تجربه های حفاظت و مرمّت دیوارنگاره های بوم پارچه در خارج از ایران، معیارهای بنیادین حفاظت از دیوارنگاره های بوم پارچه تبیین گردد تا بتوان با تکیه بر آن، مداخله های صحیحی بر روی دیوارنگاره های بوم پارچه انجام داد. همچنین با توجه به معیارهای پیشنهاد شده با تفسیری متناسب با ویژگی های دیوارنگاره های بوم پارچه، می توان تحلیل صحیحی بر اقدامات حفاظتی و مرمتی سال ها و دوره های گذشته بر روی این گونه آثار داشت. هدف از پژوهش پیش رو، تبیین معیارهای بنیادین حفاظتی دیوارنگاره های بوم پارچه است. در این راستا، تحقیقی کاربردی-توسعه ای با روش یافته اندوزی: الف: مطالعه متون تخصصی. ب: انجام مطالعات و بررسی های میدانی. ج: بررسی و تحلیل نتایج حاصل از مطالعه متون تخصصی و مطالعات میدانی؛ انجام پذیرفته است. با تکیه بر مطالعات انجام شده و همچنین تحلیل آن ها، معیارهای حفاظتی دیوارنگاره های بوم پارچه(شناخت اثر قبل از هرگونه مداخله، حفظ اصالت اثر، حفظ یکپارچگی اثر، توجه به ویژگی دوگانه دیوارنگاره های بوم پارچه، نمایش صحیح اثر) ارائه شده است که برای هر کدام از آن ها، مثال هایی از آثار ایران و پیشنهادهای مرتبط جهت مداخله های مرمتی و نمایش صحیح آثار نیز ارائه شده است. آثار تاریخی در دنیا هم از نظر ماده و فن ساخت و هم از نظر ارزش های مختلف در بستر فرهنگی خلق اثر، تنوع زیادی دارد. به این دلیل در مجامع بین المللی در خصوص معیارهای حفاظتی فقط به کلیات پرداخته می شود. بنابراین در خصوص دیوارنگاره های بوم پارچه به صورت مشخص به ارائه و تفسیر معیارهای بنیادین پرداخته شد.
«جنبش گلابی» در کاریکاتورهای انقلاب ژوئیه فرانسه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
88 - 101
حوزههای تخصصی:
کاریکاتور از شیوه های مهم هنری در بیان انتقاد و اعتراض سیاسی و اجتماعی به زبان هجو و طنز است. کاریکاتورهای سیاسی در انقلاب ژوئیه (1830) و در زمان لویی فیلیپ پادشاه فرانسه به دلیل فساد و ناکارآمدی وی و درباریان و همچنین فشار و مخالفت با آزادی بیان و انتشار روزنامه های منتقد، محبوبیت بسیاری در جامعه پیدا کرد. کاریکاتوریست های این دوره به سردمداری شارل فیلیپون با چاپ کارتون های هجوآمیز به عملکرد شاه و درباریان اعتراض کردند. نمایش شاه به صورت گلابی به عنوان جنبش هنری و نمادی از فساد سلطنتی درآمد. هدف این مقاله بررسی نهضت هنری گلابی در کاریکاتورهای فرانسه و نشریات دوره احیای سلطنت، در زمان پادشاهی لویی فیلیپ است. سؤالی که مطرح می شود این است که دلایل به وجودآمدن جنبش گلابی در زمان سلطنت لویی فیلیپ چه بود، چه عواملی سبب محبوبیت این کاریکاتورها در جامعه آن روز فرانسه شد. باید گفت، فشارهای سیاسی بر هنرمندان و منتقدان باعث شد تا کاریکاتوریست ها مجبور به استفاده از استعاره و تمثیل شوند؛ چهره گلابی شکل لویی فیلیپ نیز به این نمادسازی کمک فراوانی کرد. ضمن اینکه گلابی در نزد عامه به مفهوم ساده لوح بود. این مقاله به روش توصیفی و تا اندازه ای تحلیلی انجام گرفته است.
نقش نمادین گل لاله و گل انار در کاشی کاری ایران و ترکیه عثمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال دهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۵
23 - 28
حوزههای تخصصی:
در بین اقوام و ملل مختلف و فرهنگ های گوناگون عناصری مهم و شاخص تبدیل به نماد و نشانه هایی شده اند که به گونه ای معرف آیین و باورهای ملت یا منطقه و کشوری هستند. برخی از گیاهان یا جانوران در مرز و بوم خود به دلایلی چون سودمندی، فراوانی یا موارد دیگر بسیار مورد توجه واقع شده تا جایی که به نماد و سمبل بدل می شوند و در فرهنگ و هنر مردم اهمیت ویژه ای می یابند. چنانکه گل و میوه انار در ایران جایگاه بسیار مهم و ژَرفی دارد که علاوه بر زیبایی و شکوفایی، به باورهای کهن ایرانیان مبنی بر نیایش مِهر و آناهیتا باز می گردد. هدف از این پژوهش بررسی سیر تحول گل انار در کاشی کاری ایران و گل لاله در ترکیه عثمانی است. پژوهشِ حاضر به صورت تاریخی – تحلیلی و از طریق جمع آوری اطلاعات و اسناد کتابخانه ای شامل متن و تصویر بوده است. در این راستا مطالعه و پژوهشی تاریخی و مستند در باب نقوش گل انار ایرانی و گل لاله عثمانی صورت گرفته، که ضمن معرفی و بررسی این نقوش، به نکاتی درباره انواع گل که زینت بخش باغ ها بوده و در هنرهای تزیینی منطقه جایگاه ویژه ای داشته اند اشاره شده است؛ گرچه نقش لاله ها برگرفته از طبیعت و محیط بوده، اما وفور و تنوع آن با سلیقه و ذوق هنرمندان سرانجام تبدیل به گل محبوب سلاطین عثمانی شده است. در روند بررسی برخی دیگر از گل ها نیز معرفی شده اند. همچنین پاره ای از نظرات موجود درباره گل ها نیز نقد و به نکات نو و تحلیلی پرداخته شده است.
پدیدارشناسی مفهوم حضور و غیاب در نمایشنامه فعل محمد رضایی راد
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۳
97 - 108
حوزههای تخصصی:
یکی از متفکرانی که با رویکرد هستی شناسانه ی خود موجب شد دو مفهوم حضور و غیاب در فلسفه ی قرن بیستم اهمیت ویژه ای پیدا کنند، مارتین هایدگر بود. تفسیر هستی شناسانه ی مارتین هایدگر از دو مفهوم فوق، توانست توجه را به این نکته جلب کند که حضور الزاماً به معنای آن چیزی که حاضر است، نیست و غیاب نیز الزاما به معنای آن چیزی که ناپیدا است، نیست؛ بلکه یک پدیده میتواند در غیاب خود حاضر باشد و یا ذاتش در حاضر بودنش غایب گردد. این دو مفهوم امکانی هستند تا هستی، خود را بر ما آشکار کند و ما بتوانیم پدیده ها را از وجه هستی شناسانه ی آنها به فهم در آوریم. این مقاله به بررسی نسبت هستی شناسانه ی حضور و غیاب و نحوه ی تجلی آنها در نمایشنامه ی فعل محمد رضایی راد می پردازد. نمایشنامه ی فعل را بدین علت برگزیدیم که در آن، نسبت حضور و غیاب موجب خلق روایت شده و عاملی بنیادین در ساختار اثر است. هدف پژوهش این است که با تمرکز بر نحوه ی کار کرد دو مفهوم مذکور در ساختار این اثر نشان دهیم که بنیان این نمایشنامه بر نسبت میان حضور و غیاب بناشده است. نتایج حاصل از این پژوهش به این نکته می پردازد که دیالکتیک مذکور صرفاً در حدود فلسفه قرار نمی گیرد بلکه ژرف نگری در آن می تواند امکانی برای خلق اثر هنری را نیز برای ما میسر سازد.