فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۰۱ تا ۱٬۲۲۰ مورد از کل ۲٬۰۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
در روان شناسی نوین، «رنگ» یکی از معیارهای سنجش شخصیت است. رنگ ها نوعی انرژی ارتعاشی و اصوات مرئی اند که در زندگی نقش مهمی دارند. نفوذ رنگ بر روح و روان بشر نیز غیر قابل انکار است. کارکرد این پدیده مهم، بر روان انسان تا آن جاست که به خوانش جریان ذهنی کمک می کند. گرایش ذهنی به رنگ های مختلف، از مطلوب ترین رنگ تا منفورترین آن، نشان دهنده بازتاب های مختلف روانی است. به بیان دیگر، رنگ نمودی از وضعیت روانی و جسمانی فرد است؛ زیرا هر رنگ، تاثیر خاصی بر روح و جسم باقی می گذارد و این موضوع با توجه به پیشرفت دو دانش فیزیولوژی و روان شناسی به اثبات رسیده است.
روان شناسی رنگ «ماکس لوشر»، بعد از آزمون معروف رورشاخ در زمینه شناخت شخصیت انسان از طریق لکه های رنگین جوهر، نظریه ای جدید است. در این روش، رنگ ها هر کدام با یک عدد مشخص می شود و رنگ هایی که در اولویت قرار می گیرد و یا طرد میشود، هر کدام به نوعی، بیانگر احساسات و اندیشه های خاص فرد خواهد بود. در حقیقت، این انتخاب خاص ناشی از طبیعت شخص و تجربیاتی است که وی آگاهانه یا ناآگاهانه نسبت به شرایط زندگی خود داشته است.
به عبارت بهتر، گزینش واژگان و توجه به رنگ های ویژه، بیانگر شخصیت و تصویری از خُلق و خوی هر فرد است. فروغ فرخزاد؛ از جمله شاعرانی است که در شعر خود بارها واژه رنگ و طیف های مختلف رنگی را به کار برده است؛ اما کاربرد فراوان رنگ سیاه، از رویکردهای خاص این شاعر معاصر است. در این پژوهش، با بهره گیری از نظریه روان شناسی رنگ ماکس لوشر رنگ های به کار رفته در مجموعه اشعار فروغ فرخزاد تحلیل می شود و با روشی علمی و کاربردی، تصویری دقیق و منطقی از اندیشه ها و نگرش های شاعر ارائه می گردد.
کلیدر دولت آبادی و فلسفه مداخله گری در روایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کلیدر دولت آبادی از منظر سوم شخصِ مداخله گر به روایت در آمده است. در این شیوه از روایت، راوی با آن که در درون ماجراها حضور فیزیکی ندارد، اما می تواند در هر جا رد نگاه و دریافت و احساس خود را بر جا بگذارد. در کلیدر، مداخله مستقیم در موقعیتها و واقعیتها و اظهار نظرهای گسترده در باره همه جزئیات وقایع ریشه در همین حقیقت دارد. برخی از منتقدان از جمله هوشنگ گلشیری، این نوع از روایت گری را برگرفته از شیوه قصه نویسی و قصه گویی در گذشته های دور می دانند که با شیوه های داستان نویسی امروز چندان قرابتی ندارد. اما حقیقت آن است که مداخله گریهای راوی در ماجراهای کلیدر، دلایل بسیار دارد که شماری از آنها عبارتند از: تجربه آموزی از شیوه های گذشته، ایجاد هماهنگی بین صورت و محتوا، برقراری رابطه صمیمانه و مستقیم با شخصیتها، و تقویت کردن برون دادهای ذهنی و زبانی آدمها در محیطهای روستایی و عشایری.
نگاهی نشانه شناختی به واژه آیه در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دانش وجوه از شاخه های علوم قرآنی است که قرآن پژوهان در تاریخ تفسیر وپژوهشهای قرآنی به آن توسل بسیار جسته اند اصطلاح وجوه به کلمات چند معنایی اطلاق می شود که در قرآن بکار رفته اند. گاه یک کلمه به بیست وجه یا بیشتر در قرآن بکار می رود ، بررسی متن قرآن و تعیین مدلول برای دالهای قرآنی ( واژگان قرآن ) با وجود انبوهی واژگان در وجوه امری دشوار است . در این مقاله سعی شده است تا با رهیافتی نشانه شناختی وجوه متفاوت واژه «آیه» مورد بررسی قرارگیرد. واژه «آیه» در قرآن به دو مفهوم متنی (به معنی خود آیات قرآن ) و فرامتنی ( به معنای جهان طبیعت ، نفس انسان و سرگذشت پیشینیان ) به کار می رود.
نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که جهت تبیین وجوه متفاوت این واژه توجه دقیق به بافت متنی بلافصل و بافت متنی گسسته، ضروری به نظر می رسد ؛ به این معنا که روابط همنشینی و جانشینی در یک متن به روابط همنشینی وجانشینی بلافصل محدود نمی شوند . یک آیه از یک قسمت از متن قرآن را می توان با آیه ای از جای دیگربر روی محور جانشینی و همنشینی در ارتباط قرار داد.
ریخت شناسی داستان پیامبران در تفسیر طبری و سورآبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ریخت شناسی به مفهوم بررسی اجزای سازنده قصه ها، روابط متقابل سازه ها با یکدیگر و کل قصه است. پراپ معتقد است اگرچه در قصه های پریان شخصیت های متفاوت و گوناگونی دیده می شود، اما عناصری در آنها وجود دارد که پیوسته در قصه تکرار می شوند. او این عناصر را خویشکاری (Function) می نامد.
اگرچه ریخت شناسی پراپ بر روی قصه های پریان صورت گرفته است اما این الگو کم و بیش در قصه های عامیانه و رمزی قابل انطباق است. در ادبیات، داستان پیامبران، در زمره داستان های رمزی قرار می گیرد و خویشکاریهای (همانندی ها) در آن دیده می شود. مقاله حاضر 26 مورد خویشکاری داستان پیامبران را در تفاسیر طبری و سورآبادی بررسی کرده و به بیان شباهتهای آنها پرداخته است و به این نتیجه می رسد که در میان متون مقدس روابط بینامتنی محکمی وجود دارد.
تحلیل داستان کیخسرو در شاهنامه بر اساس روش نقد اسطوره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«نقد اسطوره ای» بستری انسانشناختی دارد که اثر ادبی یا برخی بنمایه های آن را به ژرف ساخت کهن الگویی آن تاویل می کند. در این جستار با روش تحقیق کیفی و بر اساس رویکرد نقد اسطوره ای (با گرایش کهن الگویی) به تحلیل داستان کیخسرو در شاهنامه پرداخته، و سعی شده است چرخه تغییرات اسطوره او بر اساس این رویکرد تفسیر شود.
از این دیدگاه، کیخسرو، شاه- موبد فرهمند کیانی، نموداری متعالی و آرمانی از کهن الگوی «قهرمان» است که وجود نمادینگی عنصر آب و اسطوره تعمید، قدرت برکت بخشی و بازگرداندن باران و سبزی به طبیعت در اختیار داشتن جام پیشگویی کننده، گذر از آزمونهای تشرف، نبرد با افراسیاب، که تکراری از نمونه ازلی رویارویی خیر و شر است و محو شدن نمادین او، که متضمن مفهوم بازگشت ابدی وی و از نمودهای کهن الگوی «مرگ و تولد دوباره» است، اجزای ساختاری اسطوره او را تشکیل داده است. درباره ژرف ساخت کهن الگویی این داستان می توان گفت کیخسرو «انسان کامل» حماسه ایرانی است که در پایان یک «روز بزرگ کیهانی»، که از «نخستین انسان» (کیومرث) آغاز شده است، تاریخ اساطیری ایران را به حقیقتی نظام مند و تکراری از چرخه آفرینش کیهانی تبدیل می کند.
گام های صبورانه نقد
بررسی بینامتنی تصویر شکار در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصویر شکار و وابسته های آن، یکی از تصاویر پویا و پر ابهام در غزلیات شمس است. با توجه به کثرت کاربرد این تصویر در سایر متون عرفانی می توان به درک روشن تر و والاتری از این تصویر نائل شد. برای این منظور بر اساس نظریه بینامتنیت که - مبتنی بر این اندیشه است که متن نظامی بسته و مستقل نیست و هیچ متنی در خلأ پدید نمی آید و در خلأ ادراک نمی شود، هر متنی خواسته یا نا خواسته با متون دیگر نوشته می شود و با متون دیگر خوانده می شود- به روابط بین متون و در حیطه این تصویر دست یافته، به تأویل و بررسی این روابط پرداخته شده است.
تصویر شکار به عنوان یک تصویر کانونی در نظر گرفته شده و بر اساس آن مهم ترین خوشه های تصویری آن که شامل صید، صیّاد، دام، تیر و کمان و تیغ بلاست، بررسی شده است. در بیشتر متون صیّاد نماد پروردگار است که انسان گریزان را به جانب دام عشق الهی و رحمت خود می کشاند و تیر و کمان قدرت حق و تیغ بلا و آزمایش های الهی همه وسیله ای است، برای صید کردن هستی مجازی انسان و تبدیل آن به هستی حقیقی و رساندن او به مرتبه بقا در حق.
سبک شناسی حکایات قدیمی ایرانی؛ بررسی عناصر سازنده محتوا و صورت در حکایات قدیمی ایرانی براساس دو قصه از جامع الحکایات
حوزههای تخصصی:
مردم ایران زمین، مردمی با فرهنگ و سنن ریشه دار و کهن هستند. آثار فرهنگ عوام ایرانیان، آثاری است غنی و پربار که بازگو کننده بسیاری از اعتقادات و باورهای آنهاست. تاکنون از دیدگاه های مختلفی به فرهنگ عوام نگریسته اند و آثار ادبی آن را از جنبه های گوناگون مانند محتوا، ساختار، سبک، زبان و ... مورد بررسی قرار داده اند. در نوشتار حاضر با تاکید بر دو قصه از مجموعه جامع الحکایات، قصه های شایع در میان اهالی فرهنگ و گاه عموم مردم را با توجه به اصل «وحدت محتوا و صورت» بررسی کرده ایم. اصلی ترین هدف ما در این مقاله- که روش کار را از تحقیقاتی از این دست متمایز می کند- بررسی چگونگی ارتباط محتوا و صورت است؛ اینکه در طول داستان، محتوا و صورت چگونه یکدیگر را تکمیل می کنند و چه فرایندی رخ می دهد تا داستانی شکل بگیرد و چه عناصری در شکل گیری حکایت قدیمی ایرانی موثر است.
تحلیل نقش نمادین اسطوره آب و نمودهای آن در شاهنامه فردوسی بر اساس روش نقد اسطوره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد اسطوره شناختی یا کهن الگویی، رویکردی تلفیقی و میان رشته ای است که بر پایه مطالعات علومی چون روان شناسی، انسان شناسی، تاریخ ادیان و تاریخ تمدن، به تحلیل متون ادبی می پردازد. در این جستار، با این دیدگاه، نقش تصویر کهن الگویی آب در اسطوره آفرینش و رموز منتج از آن در بافت باورهای اساطیری، با محوریت شاهنامه فردوسی، مورد بررسی قرار گرفته است.
اسطوره آب به عنوان یکی از عناصر متضاد چهارگانه تشکیل دهنده جهان مادی در اساطیر، بر مبنای ضدیت جوهری و وحدت نهایی میان این عناصر، صاحب نقشهایی شده است که در اساطیر جهان و از جمله شاهنامه فردوسی عمومیت دارد. نقشهای نمادین اسطوره آب را در اساطیر می توان در سه بخش اصلی تقسیم بندی کرد:
1- اسطوره آب در فرهنگهای متفاوت بشری، نمادی از آغاز مرحله آفرینش مادی و حرکت چرخه زندگی در ساختار کیهانی بوده است. این نقش در خلق اولیه جهان از آب و پایان نمادین حیات در آن، جلوه گر شده است.
2- اسطوره آب مظهر جاودانگی و تداوم حیات مادی است. این نقش در اسطوره آب حیات و آب درمان بخش، نمادینه شده است.
3- سومین نقش آب در اساطیر، در اسطوره گذر از آب (آزمون آب) و شستشوی نمادین توسط آن (اسطوره تعمید) جلوه گر شده است که به عنوان آزمونی از ماده برای پالایش روح، عبور از مرحله کهن و ورود به مرحله متعالی جدید را در قالب کهن الگوی مرگ و تولد دوباره، نمادینه می کند.
تحلیل هرمنوتیکی جنبه های اساطیری ساخت های استعاره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش منطبق بر اصول هرمنوتیکی، در پی تبیین این فرضیه است که ساخت های استعاره ای متخیله، کنش و تعاملی اساطیری دارند. چرا که میان استعاره های خلاق و اسطوره ها همواره نوعی سازگاری پنهانی وجود دارد. پس نباید پنداشت که قالب های استعاره ای تنها ساخت هایی تشبیهی - تزیینی و ابهام آفرین اند. شاعران صاحب سبک و طراز اول، می کوشند تا از طریق استعاره مفاهیم ارزنده اساطیری را که به طور فشرده در ساحت نهفته استعاره مکتوم است، بیان کنند. بر اساس دو عنصر تخیل و زبان می توان گفت اسطوره و استعاره هر دو پدیده و جریانی شاعرانه اند.
هنجارگریزی در خمسه نظامی
حوزههای تخصصی:
نظامی گنجوی، در شعر زبانی پیچیده و استعاری دارد. او با واژگان بسیار بازی می کند و برای تاثیرگذاری عاطفی، بر مخاطب می کوشد. این نوشته، پژوهشی درباره زبانِ شعریِ او بر اساس نظریه های فرمالیستی با هنجارگریزی است. مهم ترین وجه هنجارگریزی، دوری از تکرار لفظ و معنای عادی است، آن چیزی که شاعر همیشه در پی آن بود. ما با بررسی عناصر این بافت می توانیم ترفندهای هنری و شاعرانه وی را در خلق آثار ادبی کشف کنیم. نظامی، با عدول از زبان معیار و آشنایی زدایی، به خلق این زبان پرداخته است. البته، هنجارگریزی باید بر اساس زبان هنجار و زمان کاربرد آن بررسی شود. در ساختار شعر وی، هنجارگریزی های موسیقایی، واژگانی، دستوری و معنایی نقشی اساسی دارند.
گذری بر آراء ناصر خسرو در باب زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر تلاشی است، در پی گیری برخی از مفاهیم بدیع دانش زبان شناسی نوین در آراء حکیم ناصر خسرو قبادیانی بلخی که از رهگذر بازخوانی یکی از آثار منثور وی با عنوان جامع الحکمتین حاصل آمده است. ابتدا ضمن واکاوی فصل «اندر نطق و کلام و قول» و برخی فصلهای دیگر کتاب، دیدگاههای ناصر خسرو را در باب زبان یک به یک معرفی کرده-ایم و آنگاه با مقایسه تطبیقی آراء یاد شده با نظریه های نوین زبان شناسی و بحث درباره پیامدهای نظری و روش شناختی مفاهیم مورد نظر، به طور غیرمستقیم بر اهمیت و عمق اندیشه های زبانی حکیم بلخ تاکید نموده ایم.
از نشانه شناسی، هنجار گریزی و تصویر خیال تا زبان شعر؛ نقد آرا و دیدگاه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نقد ادبی امروز از سه دیدگاه نشانه شناسی، هنجارگریزی و تصویر خیال به بررسی این موضوع پرداخته اند که چگونه و چه عواملی زبان خودکار را به زبان شعر نزدیک و تبدیل می کند. نکته جالب توجّه این جاست که هر سه دیدگاه مذکور به یک نتیجه کلّی رسیده اند و آن این که زبان خودکار در حوزه شعر و ادب از کارکرد عادی و روزمرّه خود خارج می شود؛ امّا طرز تعبیر و پرداختن به جزئیّات و شرح این موضوع در این سه نظریّه در بعضی اصطلاحات و توضیح نکات تا حدودی با یکدیگر متفاوت است. در این مقاله نگارنده کوشیده است، ضمن نقد و بررسی آرای این سه دیدگاه، میزان دقّت آن ها در توضیح این موضوع و تلفیق مشترکات، با پیشنهاد برخی دیدگاه های خویش نگاه نسبهً جامعی را در خصوص زمینه ها و شرایط تبدیل شدن زبان خودکار به زبان شعر ارائه نماید.