فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۶۱ تا ۶۸۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
إن الدراسات والأبحاث الکثیرة التی تناولت علاقة الموشحات بالشعر العربی تراوحت بین موقفین متباینین: أولهما دراسات لم تجد فی الموشحات الأندلسیة خروجاً على نظام الشعر العربی، وثانیهما دراسات وجدت فی الموشحات خروجاً وانزیاحاً على عمود الشعر الخلیلی فی الوزن والقافیة واللغة، ولکن الموشحات من وجهة نظر أخرى سواء أکانت على أوزان الخلیل أم على إیقاعات الخرجة العامیّة، فقد جمعت بین علاقتین: علاقة بلغة الشعر وأوزانه، وهی عربیة صحیحة لا خلاف علیها وعلاقة مغایرة لها تماماً، وهی تعبّر من خلال لغتها وأوزانها عن ثقافة العامة وأغانیها الشعبیة ذات العلاقة ببیئة الموشح الذی خرج ، من قریب أو بعید، على إیقاعات عمود الشعر الخلیلی. غیر أن هذا الخروج لا یمثّل انقطاعاً تاماً عن الشعر، ولا یکرّس الشذوذ فیه، ولا یشکل قاعدة مستقلة لها لغتها وأوزانها الخاصة بها، بل هی تجربة متولدة من صلب الشعر، جاءت لتُغنی مسیرة تطوره بالعدول والخروج على العرف وعلى أسلوب الإیقاع، فکانت تجربة نقد ومخالفة ، ولیس تجربة ناسفة، حیث قامت على منطق التطور والتکمیل لا منطق التبدیل. ومن هنا انصب اهتمام البحث على الإیقاع والتلحین، وذلک من خلال العلاقة القائمة بین التلحین الموسیقی والموشح، وما یترتب على ذلک من تأثیر الخرجة العامیّة والخرجة الرومنثیة اللتین بُنی الموشح على إیقاعهما الموسیقی الذی لا یخضع لأوزان الشعر الخلیلی ، وهذا أمر یرجّح فرضیة أن الموشح نُظم لیُغنّى لا لیُقرأ کما یُقرأ الشعر.
طرح معلم پژوهنده
حوزههای تخصصی:
فاعلیه التحلیل البلاغی فی النقد الفنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن التباعد بین النقد والبلاغه کان السبب الرئیس فیما نراه من فقر منهجی، وفوضى نقدیه، فصار لزاما ًالسعی إلى تأسیس حرکه نقدیه مثمره، تقوم على رؤیه منهجیه واضحه، لا تکتفی بنتائج التلاقح بین النقد والبلاغه، وإنما تستفید أیضا ً من کل ما قدمته العلوم الإنسانیه فی مجالاتها المختلفه.
وفی هذا البحث، نحاول إلقاء الضوء على أهمیه التحلیل اللغوی البلاغی فی إغناء العملیه النقدیه، لتکون أداه أساسیه فی الکشف عن محاور الجمال الفنی فی النص الأدبی، مما یؤدی إلى دفع عجله تطور الأدب، انطلاقا ً من معالجه مادته الخام، کأساس لمنهج نقدی سلیم.
منهج تعامل شراح المعلقات مع الشواهد فی شروحهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظر به نقش شاهد در دانش های زبانی و ادبی و نیز اهمیت معلقات در ادبیات عربی و جایگاه شروح این چکامه های ارزشمند مقاله حاضر روش شارحان معلقات در استعمال شواهد مختلف قرآنی، حدیثی، شعر و مثل را با روش توصیفی تحلیلی بررسیده است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که شارحان توجه شایانی به شاهد داشته و این شواهد کاربردهای مختلفی چون شرح واژگان مشکل، تأکید معنی، توضیح مسئله ای نحوی یا صرفی، بیان نکته ای بلاغی، یا اشاره به قضایای آوایی و عروضی داشته اند.
عناصر برجسته انسجام در باییه متنبی بر اساس نظریه هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۷
233-266
حوزههای تخصصی:
یکی از عواملی که زبان شناسی نقش گرا بدان می پردازد، روابط انسجامی میان عناصر زبانی است. این روابط میان عناصر زبانی از چنان اهمیت بالایی برخورداراست که موجب پیدایش نظریه انسجام توسط زبان شناس نقش گرای پیشگام، یعنی مایکل هالیدی گردید. گرچه پیش از وی، عبدالقاهر جرجانی به بررسی زبان به عنوان یک ساختار منسجم در نظریه معروف خود (نظریه نظم) پرداخته است. بنا به تعریف وی، انسجام مفهومی معنایی است که به روابط موجود میان عناصر یک متن اشاره می کند. نقطه مشترک جرجانی با هالیدی بررسی زبان به عنوان یک ساختار منسجم است که نقش کلمه به تنهایی و خارج از کیان جمله قابل بررسی نیست و این ساختار جمله است که بر اساس معنای مراد متکلم جایگاه کلمه را تعیین می کند. روشن است که موضوع انسجام با دقت فراوان و جزییات مربوط به آن اولاً با جرجانی آغاز شده است، ولی در نظریه هالیدی برخی عناوین مختلفی به چشم می خورد. پژوهش حاضر بر آن است تا با روشی توصیفی تحلیلی رویکرد زبان شناختی را بر مبنای نظریه انسجام بر باییه متنبی انطباق دهد و مشخص نماید که چه عواملی باعث منسجم شدن شعر او گشته است؟ از نتایج این پژوهش آن که متنبی از وابستگی لفظی، ارجاعی و معنایی بهره کامل گرفته است تا ماهیت انسجام را بر شعرش حاکم کند؛ این امر بر نظم منطقی ذهنی متنبی دلالت دارد که در زمان وی و به ویژه در این قصیده از جلوه فراوانی برخوردار بوده است.
بررسی مؤلفه های موسیقایی سورة «الحاقّه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین جنبه های اعجاز زبانی قرآن، موسیقی دل نشین آن است که نقش زیادی در برتری متن قرآنی بر متون دیگر دارد. در ساختار موسیقایی اعجاب انگیز قرآن با دو گونة ایقاع درونی و ایقاع بیرونی رو به رو هستیم که هریک از گونه های یادشده دارای مولفه هایی چون: ایقاع درونی مترادف و متمایز، ایقاع تکرار، ایقاع توازی، ایقاع فواصل، ایقاع آوایی، ایقاع تکیه و ایقاع نغمآهنگ می باشند. همسویی این مولفه ها با مضامین آیات در نهایت به انسجام متن قرآنی می انجامد. این مقاله در صدد است تا با رویکرد توصیفی تحلیلی همراه با استخراج شواهد قرآنی، این جنبه از اعجاز قرآن کریم را در سورة حاقّه بررسی کند. نتایج این پژوهش نشان می دهد، قرآن کریم که تجلی گاه کلام الهی است افزون بر معانی و محتوای ژرف، سرشار از زیبایی های متعدّد موسیقایی است، به طوری که ساختار تمام اجزاء و عناصر موسیقایی آن متناسب با یکدیگر و هماهنگ با محتوا و اغراض متن قرآنی به کار گرفته شده و در القای هر چه بیشتر معانی و مفاهیم آیات سهیم است.
التکرار فی الشعر الفلسطینی الحدیث؛ مجموعة العصف المأکول الشعریة نموذجًا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یستهدف البحث دراسة ظاهرة التکرار بأنماطه المختلفة فی المجموعة الشعریة المعنونة ""العصف المأکول"". اتخذ الشاعر الفلسطینی الحدیث هذه التقنیة للتعبیر عما ألمّ بالشعب من مصیبات وویلات إثر الاحتلال الصهیونی من جانب، وإضفاء نمط من أنماط الموسیقی والإیقاع علی شعره من جانب آخر. کما یحاول البحث التعرف علی محاور التکرار وصوره المختلفة التی تمثّلت فی الصوت والکلمة و الفعل و الضمیر و الرموز والعبارة ودور هذه المحاور فی بناء الجملة وقدرتها علی تکوین السیاقات الشعریة الجدیدة معتمدا علی المنهج الأسلوبی. یتبین للقارئ عبر إمعان النظر فی هذه المجموعة الشعریة أنّ التکرار أقام صلات وطیدة بین الشاعر وما أصاب مسقط رأسه من ویلات ونکبات اعتصرت نفسه و من هنا خلق هذا الأسلوب البیانی نمطاً من الأجواء النفسیة داخل النسیج الشعری حیث جعلته یعبّر عنا ألمّ به من آلام نفسیة ومکنونات داخلیة بغیة تثبیت المقصود فی نفسیة المتلقّی. وأخیرًا خلص البحث إلی أنّ الشاعر الفلسطینی اتخذ التکرار أداة ناجعة للکشف عن هواجسه ومشاعره الدفینة، التأثیر فی المتلقّی، ورسم کل ما اقترف الکیان الصهیونی من الممارسات الإجرامیة.
الترمیز فی الشعر الفلسطینی المقاوم؛ مجموعة العصف المأکول الشعریة أنموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گوتیک - پست مدرنیسم در رمان «فرانکشتاین فی بغداد» احمد سعداوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گوتیک پسامدرنیستی، با محوریت وحشت و مرگ، تعریف جدیدی برای این دو عنصر ارائه می دهد. این نوع درواقع تغییر گوتیک در پارادایم ادبیات پست مدرن است و تفاوت ریشه ای با گوتیک قبل از این دوره ندارد که درواقع تحت تأثیر فلسفه دریدا، بودریار، لیوتار و ژیژک قرار دارد. اصول گوتیک که بر اساس ترس و وحشت استوار است، در رمان پست مدرن تشدید می یابد و حاصل وحشت از حالت سرگرمی خارج می شود. نتیجه تجربه چنین ترس و دلهره ای اکتشاف هستی شناسانه و اثبات فردیت است. رمان «فرانکشتاین فی بغداد» اثر احمد سعداوی، رمان نویس عراقی نیز در ردیف رمان های گوتیک – پست مدرن قرار دارد؛ این رمان با مرکزیت دادن به ترس و مرگ، بحران هویت و سوژه ازهم گسیخته را توصیف می کند و با فضاسازی ترس به بازآفرینی وحشت می پردازد. پژوهش حاضر با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی به بررسی عناصر رمان گوتیک – پست مدرنیسم در رمان مذکور می پردازد. سعداوی در این رمان تجربه سیاهی، آشفتگی و بی معنایی حاکم بر سرزمین خود را به تصویر می کشد و دست به خلق شخصیتی(هیولایی) می زند که هویتی تکه پاره دارد و درواقع بخشی از خود انسان هاست که پس رانده شده است. خلق موجود تخیلی که سعی در اجرای عدالت دارد، خود باعث دامن زدن به ترس و وحشت بیشتر می گردد و از سویی بخش سرکوب شده از انسان هایی را به نمایش می گذارد که در عین بیزاری از خشونت، خود خالق خشونت و وحشت می گردند و به این ترتیب مرگ در آن حضوری برجسته می یابد. دستاوردکلی بررسی نشانه ها مبیّن آن است که تمامی عناصر پست مدرنیسم و گوتیک به صورت تشدید یافته در این رمان قابل مشاهده است که حضور فانتزی، وحشت والا و امر غیر قابل بازنمایی، مرگ نمادین، سوژه ناپایدار، سیالیت مکان و بازی واقعیت حاد با سوژه، اثر سعداوی را یکی را از مصادیق رمان گوتیک – پست مدرنیسم قرار می دهد.
تبیین مفهوم متناقض نما و کارکرد آن در تعابیر شعری احمد مطر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
متناقض نما شگردی هنریست که به عنوان یکی از مؤلفه های برجسته سازی و آشنایی زدایی در متون ادبی مورد توجه ناقدان قرار گرفته است. این فن در ادبیات جدید به عنوان یکی از مهمترین ویژگی های شعر معاصر به شمار آمده و برای آن انواع، کارکردها و مقاصد خاصی در نظر گرفته شده است. این پژوهش می کوشد تا با تکیه بر روش توصیفی – تحلیلی، کارکرد متناقض نما و انواع آن را در شعر احمد مطر کاویده و به این مساله پاسخ دهد که وی برای بیان چه اغراضی از این شیوه بیانی استفاده کرده است. نتیجه پژوهش حاکی از این است که متناقض نما مهمترین ویژگی اسلوبی شعر احمد مطر به شمار می رود که شاعر آن را در دو گونه متناقض نمای ترکیبی و متناقض نمای معنایی به کار برده است. کارکرد این شگرد در شعر او در جهت تبیین برخی مفاهیم سیاسی، اجتماعی، آزادگی و مفاهیم ذاتی به کار گرفته شده و با استفاده از زبان تمسخر و تهکم و به شکلی طنزگونه در راستای بیان برخی اغراض مثل، تمسخر حکام و سردمداران عرب و سرزنش جامعه عربی به خاطر پذیرفتن ظلم و ستم به کار بسته شده است.
تَشْکِیلُ اللُّغهِ وبِنَاءُ الأُسْلُوب فی شعر إدریس جمّاع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یقوم هذا البحث بدراسه تشکیل اللغه وبناء الأسلوب فی شعر جمّاع،وخلص إلى أن دراسته فی کلیه دار العلوم واطلاعه على حرکات التجدید الشعری(أبوللو- المهجر)قد قاده إلى الابتعاد عن التعبیرات الجاهزه والأکلیشیهات التقلیدیه،فی مقابل اصطناع علاقات لغویه جدیده تعبر عن روحه وروح عصره.
تنوعت تقنیّاته الأسلوبیه وأدواته اللغویه فی تبلیغ خطابه الشعری،فکان التکرار أداته فی التأکید على المعانی والإلحاح علیها،والضمائر فی تضخیم الذات،فضلا عن الجمله الاعتراضیه والتنکیر والمونولوج الداخلی.کذلک لم تخلُ لغته من الألفاظ القاموسیه،فضلاً عن بعض الفجاجه النثریه.
برهن معجمه الشعری على ولعه الشدید بالأصوات،قویه ومهموسه،وبیَّنَ تمرکز شعوره ووجدانه حول بؤر الوطن(السجن والحریه)والطبیعه والخلود.
نقد بینامتنی قرآنی در شعر دینی احمد وائلی
حوزههای تخصصی:
احمد وائلی، شاعر و خطیب مشهور و معاصر شیعی عراق، پدیده ی بینامتنی قرآنی را فراوان در شعر دینی خود به کار برده است.در این اسلوب شعری، تأثیر پذیری لفظی و معنوی شاعر از قرآن،نمود چشمگیری دارد. روش وی در کاربرد آموزه های قرآنی به دو شیوه است؛وی در شیوه ی نخست به مانند بسیاری از شاعران کلاسیک ادب عربی، برخی از الفاظ و مفاهیم قرآنی را بدون تغییر و نوآفرینی به کار برده که این روش، بیشترین بسامد را در شعرش به خود اختصاص داده است. شیوه ی دومی که شاعر از آن استفاده نموده است،روش بینامتنی (تناص) است. تأثیرپذیری وی در این بخش از قرآن کریم به گونه ای پنهان و غیر مستقیم و با مهارت و توانایی فنّی همراه است.
فنّ المُلمَّع: حلقه الوصل بین الشعرین العربی والفارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
المُلمَّع لغهً یعنی شیئاً أو أمراً یجمع لونین مختلفین أو صفتین مختلفتین، والشعر الملمَّع فی الأدب العربی القدیم شعر یجمع الشطور أو الأبیات المُعْجَمه والمُهْمله، وهو فی العصر الحدیث شعر منظوم بالعربیّه الفصحى والعامّیّه. ولکن ما یهمّنا فی هذا البحث هوالملمَّع عند الفرس الّذی یتکوّن من شطور (أو أبیات) بالعربیّه إلى جانب شطور (أو أبیات) بالفارسیّه. وبما أنّ الملمَّع بالمعنى الأخیر یشمل شعراً منظوماً باللغتین العربیّه والفارسیّه، فإنّ دراسته تندرج فی مجال الدراسات الأدبیّه المقارنه، وبناءً على ذلک فعلینا أن نتّبع المنهج المقارَن فی هذا البحث.
إنّ السؤال الأساس المطروح فی هذا النوع من الشعر هو أنّه کیف استطاع الشاعر جمع الأبیات العربیّه إلى جانب الأبیات الفارسیّه، مع أنّ لکلّ واحد من النظامین الشعریّین خصائص وزنیّه و قافویّه خاصّه به. لقد تبیّن لنا، من خلال دراسه الملمَّعات إلى جانب اطّلاعنا على علم العروض فی الأدبین، أنّ هنالک میزه مشترکه بین النظامین الوزنیّین ساعدت الشعراء الفرس على نظم الملمَّعات وهی الأساس الوزنی المشترک فی النظامین، أی یعتمد کلاهما على الکمیّه فی المقاطع مع الاعتراف بوجود اختلافات جزئیّه بینهما أهمّها الاختلاف فی طول المصراع، والجوازات الوزنیّه. کما تبیّن لنا أنّ الملمَّعات تتّبع القواعد الوزنیّه الفارسیّه عادهً فی الخصائص الجزئیّه المذکوره. إذن یمکننا القول إنّ الملمّعات ذات صبغه فارسیّه بسبب اتّباعها هذه الخصائص الجزئیّه فی الوزن والقافیه، فضلاً عن الذوق الفارسی الّذی یسود الملمَّعاتِ فی کثیر من الأحیان.
راز ماندگاری سرودهای پایداری سمیح القاسم
حوزههای تخصصی:
در شعر شاعران مقاومت فلسطین در سال های پس از جنگ جهانی دوم، شاعران تنها از دور در رؤیاهای شاعرانه شان، گاهی شبحی از بهشت گمشده ی خویش را به تصویر می کشیدند. پس از انقلاب 1952م مصر و اقدام هایی که «جمال عبدالناصر» برای ایجاد وحدت و تقویت ناسیوناسیم عرب انجام داد، این روند به گونه ای تغییر کرد و فلسطینی ها به آینده امیدوارتر شدند. سمیح القاسم شاعری است که به مقاومت و پایداری ملت فلسطین، با تمام غم و دردها، چشم امید بسته است و همه چیز را روشن و امیدوار کننده می بیند. او با سروده های خود خوشبینی و امید را به خوانندگان خویش القا می کند. شاید همین مثبت اندیشی سمیح القاسم است که او را این چنین، در دیدگاه مخاطبانش محبوب گردانیده است.
این نوشتار بر آن است تا با مقدمه ای در پیدایش شعر مقاومت فلسطین و نگاهی کوتاه به زندگی سمیح القاسم، شاعر مقاومت فلسطین، به بررسی سبب های ماندگاری شعر او بپردازد. یافته های این پژوهش، نشان می دهند که؛ قدرت پایداری قدرتمندانه در برابر سختی ها، هنرپردازی و زیبایی آفرینی در شعر مقاومت، تعمیم پذیری شعر مقاومت، خوش بینی و امید، تعهّد به آرمان و مسئوولیت انسانی، از جمله این عوامل هستند.
غلبه صورت گرایی در «طیف الخیال»
حوزههای تخصصی:
الفعل فی الجملة الشرطیة الفارسیة وما یقابله فی العربیة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یُعدُّ الفعل مقولة لغویة هامة یسهم فی بناء الجملة، فهو یعرب عن دقائق الزمن بصیغه وأبنیته الصرفیة وله قدرة تعبیریة فی بناء النص الدلالی تتغیر طاقته الوظیفیة والدلالیة بالاعتماد على القرائن السیاقیة. فإذا دخل الفعل فی سیاق الشرط تتغیر أبنیته الصرفیة ودلالاته الوظیفیة والزمانیة حسب دلالة الترکیب الشرطی على المعانی المقطوعة بحصولها والمحتملة الوقوع والمستحیلة والممتنعة، کما أنه یؤثر فی إبراز المعنى الدلالی للترکیب الشرطی وتنویعه لکونه أهم عنصر لغوی فی بناء الجملة.
من هذا المنطلق یقوم هذا البحث اعتمادا على المنهج الوصفی التحلیلی بدراسة ضافیة للصیغ الفعلیة وأزمنتها فی التراکیب الشرطیة فی اللغة الفارسیة لتتضح من خلالها العلاقة الثنائیة السائدة بین الأبنیة الفعلیة والأدلة السیاقیة فی تأدیة المعنى الشرطی ومن ثمّ یأتی بما یقابلها فی اللغة العربیة.
الأسلوبیة فی مدیحة آیة الله الغروی الإصبهانی للإمام الرضا (ع) من دیوانه العربی ""الأنوار القدسیة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیة الله محمد حسین الغروی الإصبهانی علم من أعلام العلم والعرفان فی عصرنا الراهن وهو صاحب الدیوان العربی المسمّى ب ""الأنوار القدسیة"" ومتخلص ب ""المفتقر"". قام شاعرنا بإنشاد أشعار کثیرة ومدائح سنیة باللغتین العربیة والفارسیة تذکرنا بمناقب آل بیت النبیّ (ع) ومنها مدیحة طویلة باللغة العربیة أنشدها فی مدح الإمام الرضا (ع).
یسعی هذا البحث إلى دراسة مدیحته الأدبیة والعرفانیة بمنهج بنیوی، محاولاً التدقیق فی میزاتها الأسلوبیة خلال ثلاث مستویات: المستوى الصوتی، والمستوى الدلالی، والمستوى الترکیبی. فبعد تبیین الأسلوبیة وأصولها وأنواعها یرکّز على تحلیل مدیحة الغروی بناء علی أسس الأسلوبیة.
ومن أهم النتائج التی توصل إلیها البحث هوأن الأسلوبیة بوصفها منهجاً من المناهج النقدیة تمکّننا من أن نتعرّف على مقوّمات مدیحة الغروی وجمالیاتها الأدبیة والفنیة، ومما توصل البحث إلیه هو: التلائم بین الوزن والمعنى فی المدیحة، وبراعة الشاعر فی اختیار تراکیب متناسبة مع المعانی والأهداف، وتأثّر الشاعر بنزعاته الفلسفیة فی مدحیته، وقدرة هذا العلامة فی إثارة المتلقین باختیار المفاهیم المتعمقة فی أجمل التشابیه البلیغة.
ومما حثنا على معالجة هذا الموضوع هو إثبات براعة الغروی الإصبهانی – وهو من الشعراء المعاصرین فی الأدبین الفارسی والعربی- فی إنشاد کثیر من القصائد العربیة والفارسیة، وإظهار معرفته على أسالیب البیان، والتعریف بمیزات شعر عالم فیلسوف فی عصرنا الراهن.
دلالة السیمیائیة فی قصیدة ""لامیة العرب"" للشنفرى ""دراسة وتحلیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ممّا یمیز اللغة الأدبیة عن غیرها من اللغات العادیة احتواء اللغة الأدبیة على سمات وعلائم لغویة ترمز إلى دلالات ورموز معنویة طریفة. إنّ وجود هذه السّمات اللّغویة فی اللغات الأدبیة یرتقی بمستواها التعبیری ویزید من طاقاتها الإیحائیة بحیث یعود بإمکان القارئ فهمها وتفسیرها من منظور جدید بعد توظیفه السمات والدلالات اللفظیة التی تحفّ بالنصّ الأدبی وتمنحه طاقة دلالیة مخصّبة لا تستنفد حیویتها ودینامیکیتها عبر القرون والأعصار وممّا له دورٌ هامٌ فی عملیة استیعاب النصّ الأدبی استجلاء طرائفه وجمالیته والکشف عن العناصر الفنیة التی أعطت على النصّ الأدبی رمزیتها وسیمیائیتها؛ إذن یمکن القول إنّ الاتجاه السیمیائیة فی مطالعة النّص الأدبی یُعدُّ من أهمّ الصیغ والآلیات اللغویة التی یستخدمها اللغویون لخرق الحواجز والتّوغل فی أعماق النصّ.
یحاول هذا المقال من خلال المنهج الوصفی– التحلیلی أن یدرس ""لامیة العرب"" للشاعر الجاهلی الشنفرى مستعیناً بالسیمیائیة التی حظیت باهتمام شدید من قبل علماء اللغة فی الآونة الأخیرة. من النتائج التی توصلنا إلیها عبر هذا البحث هی أنّ الدراسة السیمیائیة تساعد على استقصاء الجمالیات الخفیة فی قصیدة الشنفرى وکشف الکنوز المعنویة المختبئة فی تضاعیفها؛ فتنطوی عناصر السیمیائیة فی اللامیة على ما یلی: البیئة القبلیة، والترحال، وبیئة الوحوش، والذئب، وتحمّل المشاقّ، والنّفس الأبیة.
التبادل الفونیمی عند ""البیضاوی"" فی جهوده التفسیریة (جانشین سازی واجی در کوشش های تفسیری ""بیضاوی"")(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بدون تردید، زبان شناسی نوین در همه بخشها و سطوح زبانی تحولات و پیشرفت چشمگیری داشته است. اما چنین تحولاتی بیشتر در بعد سیستماتیک بودن کوششهای زبان شناختی است؛ چه پیشینیان از نظر آشنایی به اصول و ریشه های قضایای مربوط به حوزه زبان شناسی دست کمی از دانشمندان معاصر نداشته اند. این مقاله به بررسی آرای یکی از مفسران گذشته به نام عبدالله بن عمر بیضاوی می پردازد، وی آرائی در تفسیر مشهور خود پیرامون یک پدیده زبان شناختی ارائه داده که امروزه زبان شناسان آن را ""جانشین سازی واجی"" phonemic commutation نامیده اند و معیاری برای بازشناختن آواهای زبانی قرار داده اند. باشد که از لابلای این کوشش متواضعانه جلوه گر افتد که میراث علمی و معرفتی پیشینان می تواند شالوده کوششهای علمی و معرفتی نوین قرار گیرد.