فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۶۱ تا ۴۸۰ مورد از کل ۳٬۹۴۷ مورد.
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۳
۳۱۸-۲۹۳
حوزههای تخصصی:
یکی از سلسله های مشهور تصوف در جهان، به ویژه ایران، سلسله نعمت اللهیه گنابادی است. نگارنده در این پژوهش به دنبال بررسی شواهد و ادله انحصار طریقت یا اقرب الطرق بودن این سلسله است. مقصود از انحصار طریقت این است که قرار گرفتن در صراط مستقیم فقط در اطاعت و پیروی از اقطاب این سلسله و مراد از اقرب الطرق بودن این است که نزدیک ترین راه رسیدن به مقصود پیروی از دستورات سلوکی این طریقت است. این تحقیق از نوع تحقیقات توصیفی تحلیلی و تاریخی است. روش به کاررفته در این نوشتار، اسنادی و روش جمع آوری داده ها کتابخانه ای بوده و داده های مورد نیاز از طریق ابزار فیش برداری گرد آوری شده و مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است. پس از بررسی و ارزیابی داده ها این نتیجه حاصل شد که ادعای انحصار طریقت در آثار مکتوب اقطاب و مشایخ طریقت گنابادیه به طور صریح نیامده است، اما برخی از مکتوبات آنان و نیز سیره عملی و مطالبی که برخی از اقطاب و مشایخ به مریدان خود تلقین کرده اند، مضمونی نزدیک به ادعای انحصار طریقت دارد؛ هرچند این مقدار از شواهد در انتساب این عقیده به طریقت گنابادیه کافی نیست. ادعای اسهل و اقرب الطرق بودن که از سوی برخی از عرفا و مشایخ صوفیه مطرح شده، غیر از ادعای انحصار قطبیت و طریقت است و به ظاهر، مراد اقطاب طریقت گنابادیه در برخی از عبارات، اقرب الطرق بودن این طریقت نسبت به دیگر طرق صوفیه باشد.
تحلیل مقایسه ای سلوک در عرفان عملی و اخلاق به تقریر علامه مصباح یزدی با نگاه به سیر تحولی سلوک اخلاقی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
سلوک، حرکت انسان برای رسیدن به خداست و حاصلِ رفتارها و ملکات نفس می باشد. علم اخلاق در تلقی آیت الله مصباح، به رفتارهای ارادی و صفات اکتسابی انسان به اعتبار میزان قرب و بُعد آنها نسبت به خدای متعال می پردازد. عرفان عملی علم منازل و مقامات نفس برای رسیدن به فناست. پس اخلاق اسلامی و عرفان عملی، در هدف تقارب دارند؛ اما تحلیل نحوه سلوک برای رسیدن به هدف، در این دو علم متفاوت است. ازاین رو سلوک در اخلاق و عرفان عملی نیازمند مقایسه است و مسئله اصلی این مقاله را تشکیل می دهد. این نوشتار ویژگی های اخلاق و عرفان عملی را توصیف می کند و با روش مقایسه ای به تحلیل جایگاه سلوک در آنها می پردازد. برخی از مهم ترین یافته های پژوهش عبارت اند از: 1. علم اخلاق در موضوع و مسائل، گسترده تر از عرفان عملی، و در هدف مساوی با آن است؛ 2. حقیقت سلوک در عرفان عملی از ابتدا کاملاً هویداست؛ اما در اخلاق، سلوک به تدریج جایگاه خود را به دست می آورد؛ 3. سلوک در نظریه اخلاقی آیت الله مصباح با سلوک عرفانی مشابهت زیادی یافته است.
اصل جان و رابطه آن با خداوند در منطق الطیر عطار، با مروری بر طیرنامه های ابن سینا و سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۴ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
193 - 171
حوزههای تخصصی:
آنچه در بن مایه داستان های رمزی و تمثیلی حکماء و عرفا، خصوصاً در طیرنامه ها، به چشم می آید، پرواز نفس یا جان انسانی از غربت غربیه و زندان تن به سوی اصل و حقیقت خویش است. در این داستان ها جان سالک یا سالکان به صورت رمز در شکل پرنده یا پرندگان تمثل پیدا می کند. رسیدن جان به اصل خویش و درهمان حال رسیدن به رابطه ای انفسی با حقیقتی قدسی یکی از اندیشه های محوری در این سفرنامه ها است. در این مقاله بنا داریم تا با بهره گیری از برخی مفاهیم فلسفی - الهیاتی و با مروری بر طیرنامه های ابن سینا و شیخ اشراق، به تحلیل و تبیین دستگاه الهیاتی عطار در منطق الطیر، پیرامون اصل و حقیقت جان و رابطه آن با خداوند بپردازیم. برخلاف ابن سینا و سهروردی که نهایت سفر نفس برای وصول به اصل و حقیقت خویش را رسیدن سالک به ارتباط شخصی انفسی با عقل فعال می دانند، عطار از ارتباط انفسی جمعی و مشترک نفوس با خداوند در انتهای سفر خبر می دهد. عطار از چند اندیشه مهم دیگر درگیر با موضوع نیز گفتگو کرده است که، به هر دلیل، در رساله های دو فیلسوف دیگر مورد کم توجهی یا غفلت قرار گرفته اند. نفی دوگانه آفاق/ انفس درمورد رابطه میان انسان و خدا، اتخاذ رویکردی سلبی به ذات و صفات خداوند درکنار رویکرد ایجابی به افعال و اسماء خداوند، اعتقاد به هویت الهی نفس، اعتقاد به وجود یک نفس یا جان واحد برای اشخاص متکثر انسانی - ایمانی، و نظریه تجلی نخست خداوند در یک حقیقت شخصی و انسانی، از این اندیشه ها هستند.
بررسی و تحلیل ابعاد معرفتی فراست در ادب عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۳
۲۰۴-۱۷۱
حوزههای تخصصی:
معرفت و شناخت، رکن اساسی و مقصود نهایی در اندیشه عرفانی به شمار می آید. تصوف اسلامی ایرانی با بهره گیری از سرچشمه های اصیل فکری و فرهنگی و به مدد زبان عرفانی خاص خود، همواره بستری مناسب برای خلق و ظهور مفاهیم معرفتی گوناگون بوده است. «فراست» یکی از این موارد است که متصوفه بار معرفتی بالایی برای آن قائل شده اند. به همین سبب است که فراست، در میان کرامات منسوب به مشایخ صوفیه، از جایگاه ویژه ای برخوردار است. با وجود اینکه بنیادی ترین و مهم ترین ویژگی ذاتی فراست، معرفت زایی آن است، مطالعات و پژوهش هایی که تاکنون در این زمینه صورت گرفته ، بسیار اندک است و مطالب ارائه شده نیز کافی و منسجم به نظر نمی رسد. در این تحقیق، تلاش شده است تا با تحلیل و تفکیک معنایی و کاربردی واژه فراست، ضمن تبیین ریشه ها و تعاریف آن در زبان عرفان، ابعاد معرفتی و جنبه های گوناگون آگاهی بخشی آن از نظرگاه عرفان اسلامی نمایان شود. برای نیل بدین مقصود، پیوند فراست با برخی اصطلاحات و مفاهیمِ مرتبط با مقوله معرفت، نظیر یقین، بصیرت، علم لدنی، نور، بیّنه، تفکر، فرقان و انواع تجربیات عرفانی، به شیوه ای منسجم و بر اساس منابع اصیل در حوزه ادبیات عرفانی، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.
مبانی وحی شناختی و قرآن شناختی شاه نعمت الله ولی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
474 - 453
حوزههای تخصصی:
اُنس دیرینه و فراوان شاه نعمت الله ولی با قرآن و به کارگیری گسترده آیات قرآن در آثار وی، نگارنده را برآن داشت تا با طرح سؤال از مبانی قرآن شناختی و وحی شناختی شاه به خوانش این مبانی که مواجهه او با قرآن را تحت تأثیر خود قرار داده است، بپردازد. این مقاله با روش توصیفی و با تحلیل محتوای آثار منظوم و منثور شاه، مبانی قرآن شناختی او را در دو گروهِ مبانی ناظر به متن و مبانی ناظر به فهم، تحقیق و تحلیل نموده است. مهم ترین مبانی متن شناختی شاه عبارت اند از: نگاه معرفت شناسانه به وحی که ظهور علم حق و نزول معانی عقلی مجرد در لباس محسوس است؛ وحی گشایش و مکاشفه روحی است؛ قطبیت ظاهر و هم باطن قرآن و تفاوت علوم مستنبَط از هر کدام؛ اتحاد قرآن و انسان کامل و عینیت سخن رسول و وحی و همچنین تلقی رمزی و اشاری از الفاظ قرآن، از دیگر مبانی متن شناختی شاه است. اما مبانی ناظر به فهم قرآن، از دیدگاه شاه ولی عبارت است از: لزوم ایمان قلبی برای وصول به باطن و اسلام برای درک ظاهر قرآن؛ اختصاص تأویل ظاهر متشابهات به قطب زمان؛ تدبّر در قرآن، نزول آن بر دل و اتصاف به احکام آیات است و همچنین ضرورت استفاده از احادیث پیامبر(ص) و ائمه(ع) و کاربست یافته های عرفان نظری در فهم و تفسیر آیات از دیگر مبانی فهم قرآن است.
زن در اندیشه موسی دلئون و یاکوب بومه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۳
۱۴۴-۱۲۵
حوزههای تخصصی:
جایگاه زن در اندیشه یهود، پست تر از مرد و عامل گناه است؛ زنان، گناه و تبلیس را از حوا ارث برده و گناهکارند، اجازه فعالیت اجتماعی ندارند و کمالشان تشویق شوهر و فرزند به آموزش تورات است. در مسیحیت با وجودی که زن و مرد نزد مسیح(ع) یکسان بودند ولی شاگردانش نظر مساعد به زن نداشته و از خلقت تبعی حوا و گناه او سخن گفته اند. به دلیل اهمیت شناخت مقام زن در ادیان، بنا شد به روش توصیفی و مقایسه ای، جایگاه زن در اندیشه دوعارف بزرگ یهودی و مسیحی، موسی دلئون و یاکوب بومه را واکاوی کنیم. آن ها نظراتی مطرح کرده اند که نیازمند تحلیل است. دلئون اختلال در آفرینش را به دلیل دور شدن خدا و ملکه می داند اما در نهایت به واسطه توبه، ریاضت و انجام مناسک، جدایی به هماهنگی تبدیل و باعث هماهنگی جهان می شود، با کامل شدن زن، مرد هم کامل شده و باعث تکامل عوالم علوی می شود. رابطه زن و مرد باعث پایداری ایمان و عاملی است که حضور الهی (شخینه) آن ها را ترک نکند. بومه پست تر بودن زن از مرد را رد می کند. او زن را موجودی می داند که از ماهیت آدم ساخته شده و می تواند به کمال برسد تا تصویر خدا باشد، به عقیده بومه در عمل زناشویی واکنشی الهی صورت می گیرد، اما تأثیرات دیگری نیز وجود دارد که از جنبه زمینی و شیطانی ناشی می شود.
مریم مجدلیه در متون آپوکریفا از نگاهی زنانه نگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۴ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
151 - 133
حوزههای تخصصی:
دین و پیوند آن با فرهنگ از نگاهی نو می تواند در تبیین جایگاه زنان در جامعه بررسی شود؛ به ویژه آنکه غالب متون دینی به دست مردان نگاشته شده و این تلقی مردانه از دین بر وضعیت زنان تاثیر نهاده است. در مطالعات فمینیستی، نگرشی جدید در خصوص بررسی نقش زنان در متون دینی، جهت احیای تجارب دینی زنانه شکل گرفت تا به این واسطه جایگاه زنان در جامعه دینی بهبود بخشیده شود. از این رو، در مطالعات مسیحی نه تنها این موضوع در بازخوانی زنانه از عهد جدید مورد توجه قرار گرفت، بلکه در سایر متون دینی از جمله متون آپوکریفا نیز چنین کوششی فراگیر شد. در این زمینه، پژوهشگران بر این باور هستند که گرچه متون آپوکریفا اعتبار متون رسمی را نداشته اند، به جهت روایتی متفاوت از جامعه صدر مسیحیت، از آنجایی که بازتاب دهنده تفکر بخشی از نخبگان آن روزگار هستند، از منظر علمی جهت مطالعه افکار و عقاید جامعه مسیحیت نخستین از اهمیتی خاص برخوردارند. در این متون چنین برمی آید که در میان زنان آن زمان، مریم مجدلیه شخصیتی جنجالی بوده است. با بررسی دیدگاه نویسندگان این متون، می توان به الگوی مناسبی از تجارب دینی زنانه در آن دوره دست یافت. در پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی، پس از بیان چگونگی رابطه مریم مجدلیه با عیسی مسیح نگرش جدیدی درباره شخصیت مریم مجدلیه از نگاه زنانه نگر در چهار محوری که مورد توجه متفکران فمینیست قرار گرفته است، به دست می دهیم.
طرح واره حرکتی در منطق الطیر عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۴
۹۴-۶۷
حوزههای تخصصی:
زبان شناسان شناختی معتقدند ذهن با تکیه بر تجربه به مفهوم سازیِ استعاری پدیده ها می پردازد و استعاره مفهومی محصول دو حوزه ذهنی و عینی است. فرایند عینی سازی در استعاره مفهومی بر اساس انطباق یک به یک دو حوزه عینی (مبدأ) و ذهنی (مقصد) که «انگاشت یا انگاره» نامیده می شود، انجام می شود و به کمک طرح واره های تصویری بازتاب می یابد. طرح واره حرکتی از نوع استعاره ساختاری و دارای سه جهت مبدأ و مسیر و مقصد است. منطق الطیر به دلیل ماهیت رواییِ مبتنی بر سفر، قابلیت فوق العاده ای برای تحلیل از دیدگاه طرح واره حرکتی دارد. پرسش این است که انگیزه ها و اهداف طرح واره حرکتی با تکیه بر مبدأ و مسیر و مقصد در منطق الطیر چیست؟ استعاره «سلوک، حرکت است»، استعاره بنیادین یا کلان استعاره عرفانی منطق الطیر است و هدف آن «بازگشت به اصل». با توجه به نتایج تحقیق، در این طرح واره، خود، مبدأ حرکت است؛ هفت وادی، مسیر حرکت است و درگاه سیمرغ/ حق، مقصد حرکت. طرح واره مبدأ ماهیت ارادی و انگیزشی دارد؛ حرکت در طرح واره مسیر عینیت می یابد و مقصد نتیجه حرکت را نشان می دهد. عطار برای تبیینِ سفر بازگشت به اصل بیش از همه به توصیف «مسیرِ» می پردازد و هفت وادی را گذرگاه های اصلی آن می داند. مبدأ سفر در منطق الطیر، «خودِ سایه ای» است و مقصد آن «خودِ مینوی یا خویشتنِ خویش» که به سیمرغ حقیقت تعبیر می شود. رسیدن به مقصد برابر با بازگشت به اصل، کمال اولیه، وحدت و جاودانگی است.
چیستی خداوند در الهیات فلسفی و عرفانی و سنجش آن با دیدگاه میرزا مهدی اصفهانی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
درباره ماهیت خداوند، بین فلاسفه و عرفا یک اتفاق نظر و یک اختلاف وجود دارد: فلاسفه و عرفا هر دو قائل اند که ماهیت خداوند چیزی جز وجود او نیست و خداوند برخلاف ممکنات که دارای دو حیثیت متفاوت وجود و ماهیت اند، ماهیتش با وجودش فرقی ندارد؛ ولی در اینکه وجودی که عین ماهیت خداوند است آیا وجودی است مقید یا لابشرط، بین آنها اختلاف نظر هست. فلاسفه وجود خداوند را مقید به خصوصیات واجب الوجودی می دانند، اما عرفا وجود حق را لابشرط از هر قیدی و خصوصیتی قرار می دهند. در این میان میرزامهدی اصفهانی دیدگاهی را مطرح می کند که نه مورد تأیید عقل است و نه مورد تصدیق آرای اهل بیت. او می گوید «وجود» عین ذات حق نیست، بلکه مخلوق خداست. هدف این پژوهش این است که با شیوه توصیفی و اقامه برهان عقلی و نقلی روشن کند بین این انظار، نظر عرفا درست و شایسته تصدیق است.
معرفت شناسی روح براساس منارات السائرین و آثار شاخص عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۷
169 - 184
حوزههای تخصصی:
منارات السائرین نوشته نجم الدین ابوبکر عبدالله بن محمد شاهاور بن انوشروان رازی، معروف به نجم دایه است. این کتاب در قرن هفتم در یک فاتحه و ده باب و یک خاتمه که هر یک از باب ها دارای چند فصل است به زبان تازی نوشته شده است. نویسنده شبلی دوکاهی در قرن نهم آن را به زبان فارسی برگردانده است که تاکنون تحقیقی در این زمینه صورت نگرفته است. نجم دایه در نوشتن اثر عرفانی خود، به قرآن و احادیث پیامبر و کتب عرفانی پیشین نظر داشته است. یکی از مطالب بسیار مهم این کتاب معرفت روح و مقامات آنست که حضرت شیخ، پخته و سنجیده و بسیار علمی تعریفی نکو از ماهیت روح فرموده که آمیخته ای است از عرفان و آیات و روایات شریعت. این جستار به شیوه کتابخانه ای به بررسی معرفت روح در ادیان الهی و برخی کتب عرفانی قبل از نجم دایه پرداخته است و سپس نشان می دهد که نویسنده چگونه از آیات قرآن تاثیر پذیرفته است و از طرفی مشابهت های بسیاری در عقاید ادیان، مربوط به روح وجود دارد که این جستار حاکی از ارتباط ادیان با یکدیگرست و می توان به یکی بودن منبع تعالیم ادیان که همانا وحی پروردگارست پی برد.
بازتاب تجلّیات جمالی و جلالی حق در آیینه اشعار شهریار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۷
279 - 300
حوزههای تخصصی:
تجلّی ذات مطلق هستی و انواع آن در کسوت اسما و صفات جمالی و جلالی، همچون اندیشه عرفانی وحدت وجود، از جمله موضوعات مهم عرفانی است که با تأسّی از مکتب عرفانی ابن عربی، در آیینه اشعار شعرای عرفانی بازتاب وسیعی داشته است. و در آیینه اشعار شهریار هم با تأسّی از شعرا و عرفای پیشین بخصوص حافظ شیرازی، که از همه لحاظ تحت تأثیر افکار و اندیشه های عاشقانه -عارفانه حافظ واقع گردیده است، در کسوت اندام های لطف آمیز و قهر آمیز معشوق و در شکل و صورت ادبی (عاشقانه-عارفانه) و شخصیّت های اساطیری، تاریخی، داستانی، مذهبی و غیره که هر کدام به نوعی مظهر و نماد تجلّی اسما و صفات جمالی و جلالی معشوق ازلی هستند، بازتاب گسترده ای داشته است و کمتر غزل عرفانی از شهریار را می توان یافت که در آن به تجلّیات جمالی و جلالی اشاره ای نشده باشد. این نوشتار به بحث و تفحّص در این زمینه در اشعار شهریار، با ذکر شواهدی از دیگر شعرای عارف پرداخته است.
بررسی و مقایسه مضامین عرفانی در شعر عطار نیشابوری و ابن فارض(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۸
285 - 308
حوزههای تخصصی:
فرید الدین عطار نیشابوری، یکی از قله های برجسته عرفان اسلامی است. ابن فارض نیز یکی از سرایندگان بزرگ اشعار صوفیانه در ادبیات عرب است. هر دو مهمترین و برجسته ترین مضامین و مفاهیم عرفانی را در شعر و اندیشه خود مطرح کرده اند. شعر و اندیشه هر دو شاعر شباهت های گسترده ای با هم دارد. ازجمله مباحث مشترک بین این دو شاعر عارف می توان به «وحدت وجود» «عشق» و ... اشاره کرد. لذا با توجه به اهمیت ادبیات عرفانی در میان ملل اسلامی، مسأله ای که در این پژوهش مطرح می شود؛ این است که با استفاده از زبان هنری ابن فارض و عطار که به دو فرهنگ و زبان و ملّیت و زمان متفاوت تعلّق دارند، مضامین عرفانی اسلامی به کار رفته در اشعار آن دو را استخراج، و به صورت تطبیقی مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم و وجوه اشتراک و افتراق مضامین عرفانی اسلامی از میان اشعار آن دو را در دو فرهنگ متفاوت، نمایان کنیم.
تحلیل گفتمان عرفانی سلوک مرید در مثنوی براساس الگوی فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۸
309 - 326
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی شاخه ای از علم زبان شناسی است که به بررسی رابطه متن و نحوه تولید ایدئولوژی می پردازد. نورمن فرکلاف در الگوی پیشنهادی خود برای تحلیل متن، سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین را درنظر می گیرد. مقاله حاضر با روش توصیفی-تحلیلی سعی دارد به بررسی دیدگاه مولوی درباره مراحل سیر و سلوک عرفانی بپردازد. این پژوهش در سطح توصیف، کاربرد واژگان هسته ای و روابط معنایی واژگانی و فرآیندها را در مثنوی بررسی کرد. در سطح تفسیر گفتمان های ترک تعلقات، برتری کشف و شهود، انکار عقل جزوی، تدریجی بودن سیر و سلوک و لزوم متابعت از پیر به عنوان گفتمان های غالب مشخص شد. در سطح تبیین نیز این نتیجه به دست آمد که مولوی گفتمان های مسلط عصر خود را در این باره باز تولید کرده و دیدگاه وی در این زمینه با ایدئولوژی غالب روزگار خود همسو است.
اسماء حسنی از منظر عرفانی با مقایسه تطبیقی حکیم ملا هادی سبزواری و حسین همدانی درود آبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۹
99 - 126
حوزههای تخصصی:
اسماء و صفات الهی از عمیق ترین مباحث توحیدی و معرفتی است که به واسطه آن ارتباط دو سویه حق با عالم و عالم با حق تبیین می گردد. اسماء الهی در مجرای تجلیات و تعینات ذات الوهی واسطه فیض حق و منشاءهمه کثراتی هستند که در هستی ظهور یافته اند. مقاله حاضر با در نظر داشتن این ضرورت و با روش کتابخانه ای و تحلیلی – توصیفی اندیشه عرفانی حکیم ملاهادی سبزواری و درود آبادی را در مورد اسماء و صفات الهی با یکدیگر تطبیق داده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد سبزواری هر یک از اسماء را براساس دیدگاه فلسفی، عرفانی و از منظر آیات و روایات بررسی کرده است و درودآبادی تنها از منظر آیات و روایات و بعضاً براساس معنای لغوی اسماء را تبیین نموده است براین اساس اتفاق نظر در اندیشه دو شخصیت مورد نظر کمتر مشاهده می شود در برخی اسماء اختلاف نظر قابل توجهی با یکدیگر دارند از نظر سبزواری برخی اسماء با یکدیگر مترداف بوده و برهم منطبق هستند درصورتی که درودآبادی معتقداست که هریک از اسماء نقش ویژه خویش ر ا ایفاء می نمایند.
بررسی رویکرد عرفانی داستان حضرت موسی(ع) در تفاسیر عرفانی ( مطالعه موردی: تقاضای رؤیت خدا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۷۰
265 - 282
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات مهم و بحث برانگیز در اندیشه توحیدی،موضوع رؤیت خداست که جایگاه مهمی در دیدگاه کلامی و عرفانی داشته و بانام حضرت موسی گره خورده است. درعین حال، متکلمین ناگریز از بحث درباره آن بوده و در آن اختلافات عمیق دارند. این موضوع دربیش از بیست آیه قرآن ذیل عبارات «لقاءالله» و «نظر در وجه الله» و درباره انواع رؤیت و شهود ذات الهی مانند شهود و رؤیت خدا نسبت به ذات خود و شهود موسی(ع) در شجره طور مطالبی بیان گردیده است. تقاضای رؤیت خداوند، مهم ترین بخش زندگانی حضرت موسی(ع) است که از دیرباز مورد توجه عرفا بوده است. به نحوی که هریک تلاش نموده اند. از دیدگاه خود به بیان علت پاسخ خداوند مبنی بر «لن ترانی» پرداخته و نظرات گوناگونی را در این زمینه ارائه دهند. از این رو، استقراء آرای تفاسیر عرفانی دراین زمینه و جمع بندی آن ها از اعتبار خاصی برخورداراست. این پژوهش نشان می دهد که عرفا و برخی از حکمای متأله، مسأله رؤیت وشهود باطنی و رؤیت تجلیات خداوند را معادل لقاءالله در قرآن تلقی نموده ولی برخی از فلاسفه و متکلمین شیعی و معتزلی باتکیه بر مبنای تنزیه کلامی صرف و با تمسک به مسأله نفی جسمانیت و اعتقاد به انحصار امکان شهود خداوند در رؤیت مادی، به نفی امکان این موضوع پرداخته اند. این مقاله باروش پژوهشی - توصیفی از نوع تحلیل محتوا و واحد تحلیل مضمون بوده است.
نظریه ظهورات وجودیه از خزائن الهیه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
ظهور هستی امکانی از مبدأ هستی، مسئله ای است که نوع دیدگاه درباره آن، تأثیری بسزا در تحقیقات مابعدالطبیعی از جهت نظری در قوس نزول و تقربات سلوکی از جهت عملی در قوس صعود دارد و به دلیل این اهمیت، همواره مرکز توجه محققان با گرایش های گوناگون بوده است. پژوهش در این مسئله، هم نحوه رابطه خالق و مخلوق و هم نحوه تمایز آنها را آشکار می سازد که این بیانگر ضرورت تحقیق در این مسئله است. مسئله اصلی این نوشتار بررسی نزول هر شیء و ظهور آن از مبدأ هستی و لازمه این نزول و ظهور از دیدگاه کتاب الهی است که به روش استنباطی در فرایندی اجتهادی از متن دینی به انجام رسیده است. ازجمله نتایج تحقیق آن است که ظهور هر شیء به نزول از نزد حق تعالی بوده، نزول یا همان آفرینش، مقرون به قدر است و این مقرونیت به نحو لازم است که انفکاک آن امکان ندارد. پس ظهور شیء به وجود صرفاً با قدر است و از جمله دستاوردهایش این است که نتیجه استنباطی در مابعدطبیعت اجتهادی، هماهنگ با نتیجه استدلالی در مابعدطبیعت استدلالی است که براین اساس از سویی نقد دیدگاهی که به سلب کلی، مابعدطبیعت اسلامی را جدای از دین الهی به شمار می آورد، روشن شده و از سویی ظرفیت معرفتی بی پایان کتاب الهی در تحلیل و تثبیت مسائل بنیادی مابعدالطبیعی آشکار می گردد.
بررسی و تحلیل نظر مولوی در باب تجسم اعمال با محوریت غزلیات شمس تبریزی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مباحث مربوط به عوالم پس از مرگ چگونگی دریافت جزای اعمال در آخرت است. دیدگاه متفکران اسلامی در این باب بر دو گونه است: برخی معتقدند که جزای اعمال در آخرت، نظیر کیفر و پاداش های دنیوی از سنخ اعتبار و قرارداد بوده، مخالفان نظریه تجسم اعمال به شمار می آیند. ایشان در تأیید دیدگاه خود به دلایلی ازجمله آیات قرآن و عَرَضی بودن اعمال استناد کرده اند. در مقابل مدافعان نظریه تجسم اعمال معتقدند که رابطه عمل و جزای آن در آخرت، تکوینی، از سنخ این همانی و تجسم باطن و ملکوت اعمال می باشد. مولوی نیز در آثار خود در مقام اثبات تکوینی بودن عمل و جزای آن در قالب تجسم ملکوتی برآمده و در این راستا به اقامه دلیل پرداخته است. وی با استناد به ادله نقلی دال بر تخلف ناپذیر بودن وعده الهی در باب اعطای جزای اعمال و بر پایه اصل عقلی جوهری بودن ملکوت عمل در صقع نفس انسان و عدم امکان اضمحلال آن، به تبیین مبانی و نتایج نظریه تجسم اعمال پرداخته است.
معرفت شناسی مولانا و دلالت های تربیت اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۹
187 - 208
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش بررسی دلالت های تربیت اخلاقی از منظر معرفت شناسی مولانا می باشد. تحقیق حاضر از نوع تحقیق بنیادی و ابزار گردآوری داده ها فیش می باشد. تجزیه و تحلیل داده ها از راه طبقه بندی و تفسیر اطلاعات به دست آمده انجام گرفته است. مسأله شهود عرفانی از همان اوان زندگی اسلام و با آمدن قرآن آغاز گردید و این مسأله به عنوان راهی برای ارتباط بین انسان و خدا مطرح گردید.مولوی سر آفرینش را عشق می داند و زبان پنهان پدیده ها را زمزمه ای لطیف که از شوق و شور و عشق مایه می گیرد توصیف می کند.یافته های پژوهش نشان می دهد که روش ها، مراحل و اصول تربیت اخلاقی از دیدگاه مولانا به شرح ذیل می باشد: روش ها عبارتند از تلقین به نفس، تحمیل به نفس، هم نشینی با خوبان، تزکیه و دوری از تقلید. مراحل: توبه، تتبل، صبر، توکل، تسلیم و رضا، فقر و فنا و اصول شامل: کمال، تزکیه، مشورت، دوری از غرض ورزی و...
تحلیل و بررسی رابطه تعبّد با عقلانیت در رهیافت های معنویت دینی و معنویت مدرن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
معنویت مدرن نظریه ای است که طی سالیان اخیر توسط برخی از روشنفکران تجددگرا در مجامع علمی و دانشگاهی مطرح شده و در همین راستا به تضعیف و حتی انکار معنویت دینی پرداخته است. بر اساس این رهیافت، امروزه انسان مدرن از جمع میان عقلانیت و دیانت عاجز مانده و برای رهایی از این وضعیت چاره ای جز این ندارد که معنویتی همسو با لوازم و اقتضائات مدرنیته و برخاسته از «عقلانیت مدرن» اختیار کند. از این نظرگاه، مهم ترین عاملی که سبب رویگردانی انسان مدرن از دیانت به معنویت می شود، تعبدگرایی در دین است؛ زیرا عقلانیت مدرن با مشخصّه استدلال گرایی کاملاً در تضاد با مقوله تعّبد است. پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی رابطه تعبد با عقلانیت در هر یک از رویکردهای معنویت دینی و مدرن پرداخته است. نتایج این تحقیق که با روش کتابخانه ای و شیوه توصیفی تحلیلی گرد آمده است، نشان می دهد: اولاً تعبدیات دین نه تنها با عقلانیت ناسازگار نیستند، بلکه بر اساس «ادله ضرورت وحی و نبوت» مبتنی بر دلایل عقلانی اند؛ ثانیاً معنویت مدرن با تحلیل ناقص و نادرست، تعبدیات دینی را همچون تقلیدهای کورکورانه پنداشته و از همین رو به انکار آنها پرداخته است. البته نظریه مزبور اشکالات و ابهامات جدی دیگری نیز داشته که در پژوهش حاضر مطرح شده است.
تالستوی و قصه موسی و شبان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۴
۲۳۷-۲۰۷
حوزههای تخصصی:
لف نیکالایویچ تالستوی، نویسنده حکیم و عارف روسی، علاوه بر خلق آثاری ارزنده و عالم گیر، مجموعه هایی گران بها از گفتارها و آموزه های سرآمدان ادب و حکمت در شرق و غرب عالم از کهن ترین روزگار تا روزگار خویش فراهم آورد. قصه موسی و شبان مولانا یکی از شاهکارهای ادب عارفانه است که تالستوی بدون اینکه سراینده این منظومه را بشناسد، تحت عنوان حکایتی عربی آن را در گزیده های خویش وارد کرد و از آنجا که این قصه را نقد حال خویش یافت، بدان دل بست و علاوه بر مجموعه آثار، در محافل و مراسلاتش آن را مکرر نقل کرد و از آن بهره ها جست. در این گفتار بر اساس روش کتابخانه ای و اسنادی، قصه موسی و شبان مولانا در آثار مختلف تالستوی آثاری که به فارسی در نیامده و به همین سبب ناشناخته مانده اند و مراسلات و مجالساتی که آن را ذکر کرده است، شناسایی و معرفی و بررسی شده ند؛ همچنین سبب دل بستگی او بدین قصه و چگونگی آشنایی اش با آن و اینکه از چه رو به عنوان قصه ای عربی راه به آثار او پیدا کرده است، شرح داده شد و مشخص گشت که تالستوی با این قصه در کتاب نویسنده ای حقوق دان با نام کانستانتین پترویچ پابدانوتسف مواجه شده است. پابدانوتسف در اثر خویش ضمن ارائه ترجمه روسی قصه موسی و شبان از سراینده این قصه با نام جلال الدین، معلم بلندآوازه، یاد می کند که حکایتی از او در منظومه ای به زبان عربی دیده می شود. در اثنای تحقیق درباره مأخذ تالستوی در نقل قصه موسی و شبان اطلاعاتی تازه و نو به دست آمد؛ از جمله آن ها پیدا شدن قصه ای است در ادبیات داستانی روسی که هم از جهت ساختاری و هم از جهت محتوایی، بسیار به قصه موسی و شبان مولانا نزدیک است. این اطلاعات نیز به عنوان دستاوردهای دیگر این پژوهش در اثنای این گفتار ارائه شد.