مطالب مرتبط با کلیدواژه

ترزا آویلایی


۱.

بررسی مقایسه ای دژ هوش ربای مولوی و دژ درون ترزا آویلایی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: مثنوی عرفان تطبیقی داستان دژ هوش ربا دژ درون تمثیل عرفانی ترزا آویلایی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۷۶ تعداد دانلود : ۷۹۷
عارفان برای بیان حقایق متعالی از داستان های تمثیلیی بهره می گیرند. شک نیست که مراد اصلی اینان داستان گویی نیست، بلکه ممکن است موضوعات متعددی در لابلای آن ها مورد بحث قرار گیرد. مولوی(604ـ672ق) در میان عارفان مسلمان از جمله کسانی است که از چنین روشی برای بیان مقاصد عرفانی خود بهره های فراوانی برده است. از مهم ترین و طولانی ترین داستان های این کتاب در انتهای دفتر ششم، داستان دژ هوش ربا یا قلعه ذات الصور است که موضوع آن، مراحل سیر و سلوک و بیان اصناف آدمیان در مواجهه با حقایق متعالی است. در میان عارفان مسیحی، ترزا آویلایی(1515ـ1582م) همین موضوع را در اثر ارزنده خود به نام کاخ مورد توجه قرار داده است. دستاورد اصلی این مقاله، وجوه قابل مقایسه و حتی قابل تطبیق است که تشبیه نفس انسان به کاخ بسیار زیبا، بیان صریح اصناف آدمیان در مواجهه با حقایق متعالی، بیان سیر و سلوک، بیان نحوه وصال به پروردگار و ذکر عوامل محرومیت از جمله آن هایند.
۲.

بازشناخت احوال عرفانی و شیطانی به روایت «ترزا آویلایی» و «مولوی»(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۹۵ تعداد دانلود : ۱۳۴
از منظر نگرش های معنوی، یکی از تقسیم بندی های احوال درونی انسان، عرفانی و شیطانی است. شناخت این احوال به ویژه احوال عرفانی و شیطانی از مباحث مهم معرفت شناسی عرفانی بوده، خود عارفان هم به این امر تفطن داشته اند. «ترزا آویلایی» (1515- 1582 م.) و «مولوی» (604- 672 ق.) در آثارشان کم و بیش به این امر پرداخته اند. استخراج و مقایسه نظرهای این دو عارف می تواند در شناخت احوال حقیقی و کاذب عرفانی کمک شایانی کند. بررسی این مسئله نشان می دهد که هر دو عارف، منشأ اصلی احوال حقیقی عرفانی را خدا و منشأ احوال کاذب را شیطان و توهم آدمی می دانند و با عروض احوال عرفانی، تسلّیّاتی هم برای انسان ارزانی می شود که آنها هم به دو دسته عرفانی و شیطانی تقسیم می شوند. ظاهراً هم ترزا و هم مولوی، هر دو بر این نظرند که احوال اصیل ناظر به آینده، قابلیت تحقق دارند، اما احوال کاذب در حد اموری ذهنی یا بیانی باقی می مانند. سخنان ترزا در این زمینه دقیق تر و جزئی تر از مولوی است. هر دو عارف در مواردی برای تشخیص احوال حقیقی از احوال کاذب، آزمودن شخصی را پیشنهاد می کنند؛ یعنی تا زمانی که خود شخص چنین احوالی را از سر نگذراند، نمی تواند سایر موارد را تشخیص دهد. مولوی در این زمینه از تشخیص اصالت یک حال عرفانی از طریق حال عرفانی دیگر یاد می کند که با نظر ترزا شباهت دارد. به اعتقاد هر دو عارف، احوال حقیقی، انسان را از اسارت دنیا رها می سازد، در حالی که احوال کاذب، انسان را اسیر دنیا و خواهش های نفسانی می کند. بهره گیری از معیارهای آشکار نبودن القائات دروغین و شباهتشان به رؤیا، در دسترس بودن احوال کاذب و دور از دسترس بودن احوال عرفانی و امکان راستی آزمایی آنها در نماز و نیایش می تواند در تشخیص این احوال کمک کند. غیرمنتظره، انتساب ناپذیر بودن احوال ناب به خود و معطوف ساختن توجهات انسان به خدا، تقویت اخلاق و دین داری، از شاخصه های احوال عرفانی است. در بیان این شاخص ها، ترزا دقیق و جزئی نگر و مولانا اغلب کلی نگر است.
۳.

بررسی تطبیقی مراحل سلوک عرفانی از نگاه بانو مجتهده امین و ترزا آویلایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سیر و سلوک بانو امین ترزا آویلایی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۹ تعداد دانلود : ۱۳۲
عرفان عملی یا سلوک، اساس و زیربنای عرفان است. عرفان نظری تفسیر و تعبیر یافته های عرفان عملی است. عرفا برای سلوک عرفانی مراحل مختلفی را برشمرده اند لکن اساس این مقامات و منازل بر هم منطبق بوده و از این حیث اختلاف چندانی بین آنان دیده نمی شود. در ادیان الهی دیگر نیز عرفایی وجود دارند که با سلوک عرفانی به کشف و شهود پرداخته اند. بانو امین و ترزا آویلایی از جمله عرفای بنامِ اسلام و مسیحیت به شمار می روند. هر دوی آنان شخصاً مراحل سلوک را تجربه کرده اند و آن را در آثار خویش تشریح نموده اند. ترزا مراحل سلوک را در «کاخ درون» هفت مرحله برشمرده و بانو امین در کتاب «سیر و سلوک در روش اولیاء و سعدا» مراحل سلوک را طی هشت مرحله بیان نموده است. نتیجه تطبیق مراتب سلوک در بین ایشان نشان می دهد عناصر اصلی و مراحل سلوک نزد آنها اشتراکات فراوانی دارد و میان آنان تفاوت عمده ای ملاحظه نمی شود. تنها در زمان پیدایش حالات عرفانی، گاهی تفاوت هایی دیده می شود. توصیفات ایشان گویای این است که هر دو عارف در نهایت به وحدت شهود رسیده اند.
۴.

هخالوت، خاستگاه نظریه دژ درون ترزا آویلایی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: ترزا آویلایی دژ درون وصال هخالوت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۳ تعداد دانلود : ۹۹
ترزا آویلایی (1515-1582م)، نظریه دژ درون (عمارت های هفتگانه) را در زمینه سلوک به سوی خدا و نیلِ به وصال او مطرح کرده است. ازآنجاکه ترزا یک نظریه پرداز کلاسیک نیست، این سؤال پیش می آید که او در ارائه این نظریه، تا چه اندازه تحت تأثیر هخالوت (تالارهای هفت گانه برای رسیدن به شهود خدا) بوده است؟ فرضیه این مقاله، اثرپذیری ترزا از هخالوت است و به استناد شواهد کافی، روشن می شود که ترزا در ارائه نظریه دژ درون، در ساختار، کاربست مفاهیم و اصطلاحات، در تأکید بر نقش نیایش در رسیدن به وصال و پشت سر گذاشتن موانع وصال، به طور مکرر به عهد عتیق، به ویژه کتاب حزقیال به عنوان یکی از منابع هخالوت، رجوع داشته و در نتیجه، از هخالوت اثر پذیرفته است. مقایسه هفت عمارت و هفت تالار، مشابهت های معناداری را نشان می دهد که همگی دلالت دارند بر اثرپذیری ترزا از هخالوت در ارائه نظریه دژ درون. هم عمارت ها و هم تالارها، شهود وحدت و وحدت شهود را هدف گذاری کرده اند، با این تفاوت که شهود را ترزا به وصال پیوند می دهد و هخالوت به دیدار. البته این ها به معنای آن نیستند که ترزا بر خوانش و مطالعه هخالوت تسلط داشته، بلکه او از ادبیات رایج عرفانی آویلا بهره برده که خود حاوی این اندیشه ها و آموزه ها بوده است.
۵.

مقایسه و تحلیل فنا در آراء عرفانی رابعه عَدویّه با نکاح روحانی ترزا آویلایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: رابعه عدویه ترزا آویلایی فنا وصال الهی نکاح روحانی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳ تعداد دانلود : ۱۰
وصال الهی، در دو سنّت عرفان اسلامی و مسیحی، از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ به تعبیری دیگر، نهایت سیر و سلوک روحانی، وصال الهی است. این مسئله، در آرای عرفانی رابعه عَدویّه و ترزا آویلایی، نمود بسیاری داشته است. پژوهش حاضر، با هدف بررسی آرای عرفانی رابعه عَدویه درباره فنا و نکاح روحانی در اندیشه ترزا آویلایی، صورت گرفته است. در اقوال رابعه عَدویّه، سه نوع فنای صفاتی، افعالی و ذاتی دیده می شود، که مقدمه وصال الهی هستند. ترزا آویلایی نیز، از هفت مرحله سیر و سلوک روحانی، سخن گفته است؛ که هفتمین مرحله، همان نکاح روحانی یا اتحاد و وصال الهی است. نتایج حاصل از این پژوهش، حاکی از آن است که هر دو شخصیت، رابطه عاشقانه سالک با خداوند را، سبب دست یابی به وصال الهی می دانند. وصال الهی با موت اختیاری صورت می گیرد که نتیجه مرگ سالک از صفات، افعال و ذات انسانی است و سالک پس از تولد مجدد در وصال الهی به سر می برد. بنابر نظر رابعه و ترزا، سالک در برابر خواست و اراده الهی، تسلیم محض است و وصال الهی نیز، با اراده و الطاف خداوند صورت می گیرد. سالکان الی الله، در وصال الهی از دیده وحدت بین برخوردار می شوند و در پرتو این نگاه وحدت بین، در بقای بالله و نکاح الهی به سر می برند.
۶.

تجربه وحدت به روایت مولوی و ترزا آویلایی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: وحدت تجربه شهود مولوی ترزا آویلایی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶ تعداد دانلود : ۹
وحدت، درک یگانگی و یگانه دیدن جهان هستی است که درک در سنت های فلسفی از طریق تأملات عقلانی و در سنت های عرفانی از طریق تجربه شهودی حاصل می شود. مولوی (د. 672 ق.) و ترزا (د. 1582 م.)، عارفانی از اسلام و مسیحیت در آثارشان نظراتی درباره این وحدت مطرح کرده اند که استخراج و مقایسه آنها می تواند برای فهم دقیق تر وحدت و شناخت فرایند تجربه آن مفید باشد. تبیین نظرات کم و بیش شبیه به هم این دو عارف درباره وحدت می تواند در تببین وحدت اعم از وجودی و شهودی گام مفیدی به شمار آید که در این مقاله با استفاده از روش های توصیفی، تحلیل و مقایسه مورد بررسی قرار گرفته اند. نگارش این مقاله نشان داد که نگرش غالب در آثار مولوی و ترزا بیشتر رنگ و بوی وحدت شهود دارد و هر دو عارف تجربه وحدانی را ورای تقریر می دانند. در عین حال مولوی تجربه وحدانی اش را از زبان دیگران و ترزا از زبان خود نقل می کند. برای درک و تجربه این وحدت خودشکنی و نیایش همراه با مراقبه نقش مهمی دارند. البته در اندیشه ترزا اهمیت این عوامل به مراتب بیشتر از نظر مولوی است. ترزا در بیان تجربه وحدانی به مراتب جزئی نگر و دقیق تر ار مولوی است. در عین حال در تحقق این تجربه، مولوی بر احوال آفاقی و ترزا بر احوال انفسی تأکید کرده اند.