فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۰۱ تا ۸۲۰ مورد از کل ۳٬۲۵۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
پرسه زنی که بر اثر پیوند ناموزون عناصر سنتی و مدرن در زندگیِ روزمره فرد ایرانی پروبلماتیک شده است، اکنون نشانه ای است با دلالت های معنایی گوناگون که در عرصه های گوناگون شهری به انحاء گوناگون خود را نمایان می سازد. پرسه زنی کنشی معطوف به ساختن فضایی فرهنگی و مقاومتی در برابر عناصرِ فرهنگِ مسلط است. تلاش پژوهش حاضر واکاویِ ژرفِ تجربه پرسه زنی در فضاهای همگانیِ شهر سنندج است. این که پرسه زنان (جوانان) چه درکی از کنش پرسه زنی در این فضاها دارند؟ چگونه تعامل ها، لذت ها، معناها و تجربه های خود را در این فضاها شکل می دهند؟ چگونه با استفاده از این فضاها به خرده فرهنگ خاص خود شکل می دهند؟ چگونه در برابر فرامین فرهنگ رسمی مقاومت می ورزند؟ در بخش نظری منظومه ای از آرای زیمل، بنیامین و دوسرتو در باب پرسه زنی و فضاهای همگانیِ شهری ارائه شده است. در روش شناسی نیز با کاربست مردم نگاریِ شهری از فن مصاحبه عمیق و مشاهده مشارکتی استفاده شده است. نمونه مورد مطالعه بر اساس شیوه نمونه گیری هدفمند و نظری انتخاب شده است. نتایج نشان می دهد که تجربه پرسه زنی نزد پرسه زنان معانی گوناگونی دارد که در پنج مقوله بنیانی قابل دسته بندی اند:
1- مستعمره شدن زندگیِ روزمره در فضاهای همگانیِ شهری 2- آفرینش و باز شکل دهی فضاهای نمادین به میانجی کنش پرسه زنی 3- تمایز پذیری/تمایز زدایی زندگیِ روزمره به واسطه پرسه زنی 4- کارناوالی شدن زندگیِ روزمره
5- پرسه زنی در مقام خرده فرهنگ شهری. پژوهش حاضر به این نتیجه ختم می شود که پرسه زنی پراکسیسی اجتماعی است که از طریق آن گفتمان رسمیِ مسلط بر عرصه های شهری که سعی در تثبیت و شکل دهیِ این عرصه ها دارد، به چالش کشیده می شود و پرسه زنان به میانجی تسخیر نمادین این عرصه ها و خلق نظام معنایی خاص خود سعی در بازشکل دهی این عرصه های شهری دارند. به بیان دیگر عرصه های شهری صحنه معارضه جویی دو نیروی متفاوت است که یکی سعی در تثبیت گفتمان مسلط و دیگری سعی در بازتولید فضاهای گفتمانی و ارائه خوانش های متفاوت در این عرصه ها را دارد.
زندگی در مناطق مرزی: مطالعه پدیدار شناختی مرزنشینان شهر نوسود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مرزها به عنوان زمینه هایی برای کنش های انسانی، زندگی روزمره مردمان مناطق مرزی را به شدت تحت تأثیر قرار داده و تجربیات ویژه ای را در ابعاد مختلف اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی برای مردمان ساکن در این مناطق رقم زده اند. ادراک مفهوم مرز برای مردمان منطقه مرزی همراه با درگیری با چنین وضعیت هایی است و با توجه به این نوع تجربیات است که ادراک آن ها از زندگی شکل می گیرد. هدف این پژوهش این است تا با استفاده از پارادایم تحقیق پدیدارشناسی تفسیری به بررسی معانی و ادراکات مردمان شهر نوسود از زندگی در منطقه مرزی پرداخته و چگونگی زندگی مرزنشینی را در بیناذهنیت های آن ها بررسی کند. واحدهای نمونه در این پژوهش با استفاده از نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند که پس از انتخاب 33 مصاحبه شونده، حجم نمونه به اشباع رسید. تکنیک گردآوری داده ها در این پژوهش، مصاحبه های عمیق-ساختارنیافته، مشاهده مشارکتی و یادداشت های میدانی بوده اند. در نهایت با استفاده از روش تحلیل داده ها بر مبنای طرح ون مانن، شش تم اصلی برای بیان تجارب زیسته مردمان منطقه مرزی شهر نوسود و نحوه معنایابی آنها، از داده ها بیرون کشیده شدند. تم های اصلی در این پژوهش شامل: «در مرکز سیکل دلهره و اضطراب بودن(به واسطه شرایط اضطراب زا احاطه شدن)»، «کنترل نداشتن بر اوضاع و احساس سردرگمی»، «از مرکز توجهات دور بودن(احساس فراموش شدگی)»،«درگیر بودن با نگرش های عمومی»،«استراتژی های سازگاری»، «تلاش برای فهم عوامل اثر گذار» می شوند.به طور کلی، یافته های این پژوهش بیانگر این است که تجربه زندگی مرزنشینی برای شرکت کنندگان در این پژوهش، از تفاوت های فرهنگی و زبانی که چالش ها، مشکلات و نگرانی ها را تشدید می کنند، الهام می گیرد. وارد شدن این عناصر در گستره معانی پاسخ گویان موجب می شوند تا مشکلات و نگرانی ها این امکان را پیدا کنند که در موقعیتی دیگر مطرح شوند. پاسخ گویان در تلاش برای فهم مشکلات و سختی های زندگی شان معنای جدیدی به آن ها می دهند و از این طریق روابطی را بین خود و دیگران شکل می دهند که در نهایت مرزهای هویت قومی آن ها را بازنمایی می کنند.
تأملی بر پیامدهای سطح خرد سرمایة اجتماعی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سرمایة اجتماعی، به عنوان موضوعی بین رشته ای تأثیر بسزایی در تسهیل ارتباطات انسانی جامعه دارد. این تأثیر در قالب پیامدها در اندیشه صاحب نظران و متفکران حوزه های مختلف علوم اجتماعی دیده می شوند. براساس دیدگاه ها و نظریه ها، پیامدهای متعددی برای سرمایه اجتماعی درنظر گرفته شده که در این پژوهش، بخشی از آن ها در سطح خرد مطالعه می شود. روش پژوهش، پیمایشی است و جامعه آماری را افراد 15 سال به بالای ساکن در مراکز استان ها در ایران تشکیل می دهند که با روش نمونه گیری خوشه ای با فرمول کوکران انتخاب شدند. مهم ترین متغیر مورد مطالعه، سرمایه اجتماعی است که دربردارنده مؤلفه های مبتنی بر اعتماد و پیوندهای بین فردی و بین گروهی، تعامل افراد با نهادها و سازمان ها و گروه های اجتماعی و همچنین همبستگی و انسجام اجتماعی، برخورداری افراد از حمایت اجتماعی و روابط انجمنی است که به صورت شاخص ترکیبی سنجش شده است.
یافته ها بیانگر تفاوت کم وکیف سرمایه اجتماعی در شهرهای مختلف است که تأثیر خود را بر جامعه، در قالب پیامدها آشکار ساخته است. سرمایه اجتماعی و عناصر تشکیل دهنده آن، با افزایش اعتماد، برقراری روابط و پیوندها، انسجام و همبستگی اجتماعی بالاتر، حمایت اجتماعی بیشتر و مشارکت اجتماعی مؤثرتر، تأثیرهای مثبت خود را در ابعاد فردی بازتاب داده است.
بررسی رابطه دینداری و امیدواری اجتماعی در دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امید به عنوان نیروی محرکه انسان و یکی از عوامل مهم در بهزیستی مادی و معنوی به شمار می رود. ادیان الهی همواره متدینین را در سخت ترین شرایط به امید، رجا و توکل دعوت می کنند. امیدواری در سن نوجوانی که مرحله شکل گیری بنیانی ترین نظرها و مهم ترین انتخاب هاست به مراتب بیش از مراحل دیگر عمر اهمیت دارد. این تحقیق به دنبال این است که میزان امیدواری را در بین دانش آموزان دختر دوره متوسطه بسنجد و رابطه آن را با دینداری بررسی کند. روش این تحقیق از نوع پیمایشی و جامعه آماری آن را تمامی دانش آموزان دختر دوره متوسطه شهر شیراز (5673 نفر) در سال تحصیلی92-93تشکیل داده است که از آن میان، 400 نفر با استفاده از فرمول کوکران به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده ها با استفاده از نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نظریه اسنایدر، نظریه منتخب این تحقیق بود. اطلاعات و داده های به دست آمده به وسیله روش های آمار توصیفی، ضریب همبستگی و جز آن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد بین ابعاد دینداری (بعد اعتقادی، مناسکی، عاطفی و پیامدی) با امیدواری دانش آموزان رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد. از بین ابعاد دینداری بُعد پیامدی رابطه قوی تری با امیدواری داشت.
سنجش و تبیین طرد اجتماعی مهاجران خارجی در کلانشهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرآیند طرد/ ادغام اجتماعی مهاجران خارجی همواره عامل مهمی در نظم اجتماعی کشور میزبان است و در صورت عدم ادغام مناسب در جامعه، این گروه ها به طور بالقوه تهدیدی برای نظم و امنیت خواهند بود. از اینرو، بررسی وضعیت طرد/ ادغام اجتماعی آنها و عوامل مؤثر بر آن می تواند در تدوین بهتر سیاست های مرتبط با مهاجران اثرگذار باشد. به این منظور، طرد/ ادغام مهاجران افغانی و عراقی مقیم کلانشهر اصفهان در پیوند با دسترسی به فرصت های اجتماعی اقتصادی و در مقایسه با ساکنان بومی این شهر سنجش و تبیین گردید. جامعه آماری تحقیق شامل خانوارهای مهاجر و غیر مهاجر ساکن مناطق چهارده گانه شهر اصفهان است. روش تحقیق کمی- کیفی و شیوه نمونه گیری ترکیبی از نمونه گیری های نظری، خوشه ای چند مرحله ای و هدفمند است. حجم نمونه منتخب شامل232 خانوار( مهاجر خارجی و بومی) می باشد و در تحلیل آماری داده ها، آزمونهای تفاوت، همبستگی و معادلات ساختاری در نرم افزارهای spss و لیزرل به کار گرفته شد.
یافته های تحقیق نشان داد مهاجران دسترسی کمتری به منابع دارند و در مقایسه با بومی ها تبعیض و طرد اجتماعی شدیدتری دارند و نه تنها به رغم گذر زمان، تبعیض های اجتماعی قومی از بین نرفته بلکه مهاجران با سکونت در محله های محروم، طرد اجتماعی را با طرد فیزیکی تجربه کنند. با این اوصاف، لازم است دولت با حمایت های اقتصادی و آموزشی مهاجران، کاهش فاصله اقتصادی اجتماعی مهاجران- غیرمهاجران و فرهنگ سازی در راستای پذیرش اجتماعی آنها از ایجاد بی نظمی های اجتماعی و سیاسی ممانعت به عمل آورد.
بررسی رابطة فرایند جهانی شدن فرهنگی و هویت مذهبی در ایران (مطالعة موردی گروه های قومی لُر شهر نورآباد ممسنی و عرب شهر کنگان و توابع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حفظ و ارتقای هویت مذهبی از دغدغه های جامعة مذهبی ایران است. فرایند جهانی شدن در چند دهة گذشته ابعاد مختلف حیات فردی و اجتماعی ایرانیان را تحت تأثیر قرار داده است. این مطالعه تأثیر فرایند جهانی شدن فرهنگی را بر هویت مذهبی دو گروه قومی لُر ساکن شهر نورآباد ممسنی و عرب ساکن شهر کنگان و توابع مورد بررسی قرار داده است. در ابتدا تحقیقات پیشین مورد بررسی قرار گرفت. سپس با استفاده از چارچوب نظر ی مبتنی بر نظریة گیدنز شش فرضیه مطرح شد. نمونة مورد مطالعه 770 نفر از اهالی 15 تا 64 سالة ساکن این دو شهر بودند که به شیوة نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. با استفاده از تکنیک تحلیل عاملی اکتشافی، ده سبک زندگی در شهر شیراز یافت شد که بر اساس ماهیت متغیرها نام گذاری شدند. یافته های تحقیق نشان داد که بین دو گروه قومی لُر و عرب مورد مطالعه، تفاوت معنی داری از حیث هویت مذهبی وجود داشته است. همچنین نتایج حاصل از تکنیک رگرسیون چندمتغیره، نشان دهندة آن است که به ترتیب متغیرهای سبک مذهبی، سبک علمی آموزشی، بازاندیشی، سبک ورزشی، آگاهی از جهانی شدن، سبک مشارکت فرهنگی، سبک موبایلی بر روی هم 7/36 درصد تغییرات را متغیر هویت مذهبی را تبیین کرده اند.
ارائه الگویی جهت سیاست گذاری فرهنگی رسانه ها در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با هدف بررسی وضعیت موجود سیاست گذاری فرهنگی رسانه ها در ایران و ارائه الگوی مفهومی انجام گرفته، از نظر هدف، کاربردی، از نظر نوع داده ها، کمّی و از نظر نحوه اجرا، توصیفی از نوع پیمایشی است. 30 نفر از اعضای هیئت علمی برجسته دانشگاه ها در رشته های علوم ارتباطات، مدیریت فرهنگی و علوم سیاسی به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. پس از مرور کتابخانه ای و اینترنتی پیشینه، فهرستی از نقاط ضعف، قوت، تهدیدها و فرصت ها تهیه و پرسشنامه اول تحقیق تدوین شد تا وضعیت موجود مورد ارزیابی قرار گیرد. پرسشنامه دوم به منظور تعیین درجه تناسب الگوی پیشنهادی توسط حجم نمونه تکمیل شد. برای تحلیل داده ها از میانگین وزنی و آزمون t تک نمونه ای استفاده شد. نتایج نشان داد: اصول سیاست گذاری فرهنگی رسانه ها، چارچوب نظری، نقاط ضعف، نقاط قوت، فرصت ها و تهدید های سیاست گذاری فرهنگی رسانه ها و نیز فرایند اجرایی و راهبردها مورد تأیید صاحبنظران قرار گرفته است. درجه تناسب مدل 153/4 از 5 بوده و با 95 درصد اطمینان مورد تأیید قرار گرفت.
نقدی بر کتاب «جامعه شناسی هنر»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله آن است با معرفی کوتاهِ شکل(فرم) کتاب، به محتوا و درون مایه های موجود در اثر پرداخته، و به دور از هرگونه عیب جویی، به صورتی هرچند کوتاه، نکات علمی و پژوهشی که در اثر رعایت نشده است را معرفی کند. در ابتدای این تحقیق با تاکید بر تز مولف مرده استِ رولان بارت، سعی شده که با نهایت احترام به مولف اثر، ملاحظات و تعریف های بیهوده را کنار گذاشته، و با واکاوی های لازم به گونه ای شفاف و صریح، نقدی درون ماندگار ارائه شود. اما قبل از آن نگاهی اجمالی به انواع هنرها مانند هنر برای هنر، هنر پیرو و هنر پیش رو داشته، و با ذکر تعریف هایی از آنها، در ادامه تحقیق، به هنرهای جدید نیز اشاره می کنیم. تا در نهایت دلایلی را مبنی بر به روز نبودن این کتاب متذکر شویم. در ضمن قبل از نتیجه گیری پیشنهاداتی در زمینه ی این کتاب مطرح شده است، که می تواند خواننده را بیش از پیش با رویکرد جامعه شناسی در هنر آشنا کند. در مرحله ی آخریعنی نتیجه گیری، کلیه مواردی که می بایست در زمینه ی نقد این کتاب رعایت شود، به ترتیب اعلام شده است.
نسبت دین و فرهنگ از منظر استاد مرتضی مطهری(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
فرهنگ از منظر استاد مطهری، در یک معنای خاص، به معنای اندوخته های معنوی اسلام است و نسبت با اسلام، که دینی فرهنگ ساز است، ذیل دین قرار می گیرد. اما فرهنگ در یک معنای عام، به عنوان بعد معنوی تمدن و با رویکردی انسان شناسانه، مجموعه اندوخته های معنوی یک ملت و جامعه است که دارای تعاملی دو سویه با دین است؛ تعاملی که مبتنی بر حقیقت و حقیقت جویی است. بر اساس این تعامل دو سویه، دین با تأیید مقوله هایی از فرهنگ های مختلف، فرآورده های صحیح و حقیقی را تغذیه می کند و چون خود نیز شعار هایش مبنی بر حقیقت است و نسبت به رنگ و نژاد و طبقه، بی رنگ و «لابشرط» است، اقوام و ملیت های مختلف بر اساس حقیقت جویی به استقبال معرفتی آن می روند. انسان شناسی مبتنی بر نظریة فطرت حقیقت جویانه، جامعه شناسی مبتنی بر نوع واحد جوامع، معرفت شناسی مبتنی بر ادراکات حقیقی و مطلق نیز مبانی این دیالوگ را تبیین می کنند. دین اسلام، دین حیات و زندگی است. بر اساس این حیات، دارای دانایی و توانایی است که مدار جذب و دفع فرهنگی اسلام را شکل می دهند. تقسیم فرهنگ به والا و عامیانه، بی مکانی و بی زمانی حقایق دینی، نخبه گرایی فرهنگی، نگاه مثبت به نقش مردم در مخاطب شناسی و فضای باز فرهنگی از دیگر ویژگی های اندیشه فرهنگی استاد مطهری است.
انتقاد در شعر شاعران زن پس از انقلاب (فاطمه راکعی و سپیده کاشانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دورة معاصر، شاعران و نویسندگان مردمی برای دفاع از ارزش های انقلاب و ترویج افکار انقلابی، مشکلات، مسائل و ... را با قلم انتقاد بیان کرده اند. از میان آن ها، راکعی و کاشانی از جمله زنان شاعر منتقد به شمار می روند. هدف از این پژوهش، که به روش تحلیلی آماری انجام شده، تحلیل اشعار انتقادی این دو شاعر و هم چنین پاسخ به این مسئله است که این گونه اشعار در چه زمینه هایی سروده و به چه شیوه هایی بیان شده اند. بر اساس تحلیل آماری، این نتیجه حاصل شد که کاشانی و راکعی هر دو در انتقاد از معضلات کشور یا جامعة بشری از نگرشی واقع گرایانه و در عین حال فرامرزی برخوردارند؛ به طوری که اشعار انتقادی آنان بازتابی از شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه و زمان است. چنین اشعاری علاوه بر این که بیان گر حضور فعال زنان شاعر در عرصه های سیاسی و ادبی جامعه است، تأییدی است بر نظریة اجتماعی ادبیات که هنر را از بسترهای اجتماعی و سیاسی متأثر می داند.
پایش همایش ها و منابع سبک زندگی
حوزههای تخصصی:
بخش اول: همایشها
بخش دوم: منابع فارسی
بخش سوم: منابع انگلیسی
بررسی تأثیر سرمایة فرهنگی بر پیشرفت تحصیلی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، با تکیه بر نظریه های پیر بوردیو دربارة کنش، میدان و سرمایة فرهنگی، به بررسی تأثیر سرمایة فرهنگی بر پیشرفت تحصیلی دانشجویان پرداخته است. در این پژوهش از روش پیمایشی استفاده شده است و جامعة آماری آن دانشجویان شاغل به تحصیل در دانشگاه های دولتی و آزاد اسلامی کاشان و پیام نور آران و بیدگل در سال تحصیلی 90-1389 بوده است. حجم نمونة پژوهش، با استفاده از فرمول کوکران، تعداد 245 نفر بوده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که بین مشارکت آموزشی و فرهنگی، مصرف کالاهای فرهنگی، رفتارها و رویه های فرهنگی، ارزش های تحصیلی و شغلی خانواده، تأثیرپذیری دانشجویان از رسانه های ارتباط جمعی و سرمایة فرهنگیِ دانشجویان و پیشرفت تحصیلی آنها رابطة معنادار و مستقیم وجود دارد. به طور کلی، از نظر میزان اهمیت و تأثیر متغیرهای مستقل بر متغیر وابستة پژوهش، در تحلیل چند متغیره و تحلیل مسیر، مهم ترین متغیرها، به ترتیب، عبارت اند از: 1. سرمایة فرهنگی، 2. مشارکت آموزشی و فرهنگی، 3. تأثیرپذیری از رسانه های ارتباط جمعی.
سالمندی سالم؛ تحلیل مقایسه ای سبک زندگی ارتقا دهنده سلامت مردان و زنان سالمند در شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش رو با استفاده از داده های حاصل از پیمایش نمونه ای و اجرای «پرسشنامة ساخت یافته» در میان سالمندان 60 ساله و بالاتر شهر شیراز در سال 1390 به بررسی مقایسه ای سبک زندگی ارتقا دهنده سلامت زنان و مردان سالمند و تبیین تفاوت های جنسیتی بر اساس مشخصه های اجتماعی و جمعیتی می پردازد. نتایج تحلیل های دو متغیره بیانگر تفاوت معنادار بین مردان و زنان سالمند در چهار بُعد از شش بُعد سبک زندگی ارتقا دهنده سلامت است؛ زنان در ابعادی نظیر مسؤولیت سلامت و روابط بین فردی و در مقابل مردان در ابعاد مدیریت استرس و فعالیت جسمانی نمره بالاتری را کسب کردند. در دو بُعد تغذیه و رشد روحی تفاوت معناداری بین دو جنس مشاهده نشد؛ علاوه بر این، وضعیت سلامت خود ادراک و خود کارآمدی سلامت زنان در سطح پایینتری در مقایسه با مردان بوده است. نتایج تحلیل چندمتغیره با استفاده از آزمون تحلیل طبقه بندی چندگانه نشان داد که بعد از کنترل متغیرهای اقتصادی و اجتماعی (تحصیلات، اشتغال، و درآمد) جنسیت به طور محسوس و معناداری سبک زندگی ارتقای سلامت را تحت تأثیر قرار می دهد و زنان میانگین نمره بالاتری را در شاخص سبک زندگی ارتقای سلامت خواهند داشت. به طور خلاصه، نتایج مطالعه نشان داد جدای از ابعاد زیست شناختی متفاوت زن و مرد، شرایط اجتماعی نابرابر، رفتارهای سلامت متفاوتی را برای زنان و مردان به همراه دارد.
ارزیابی و نقد مسئله کشف حجاب از منظر رابطه قدرت و سیاست های فرهنگی(1320-1305ش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی در تحقیق پیش رو تبیین چگونگی تشخیص رابطه علمی بین «تأثیر نظام قدرت و سیاست های اجرایی آن» بر تحول فرهنگ حجاب زنان دوره پهلوی اول است. دستاورد تحقیق حاضر نشان می دهد که مسئله کشف حجاب دوره اوّل پهلوی در نسبت بین قدرت جنسیت، باید اقدامی از سوی نظام قدرت برای تغییر بسترهای فرهنگی، در قالب برنامه ها و اهداف توسعه، دانست؛ ساختار سیاسی قائل به پیش فرض همبستگی بین دو مفهومِ حجاب توسعه بود و بر مبنای آن سیاست های اجرایی خاصی در دستور کار قرار گرفت، حال آن که در عرصه وضع قوانین حمایت از حقوق خانواده و زنان، که می توانست نگاهی عمیق و آسیب شناسانه نسبت به بهبود وضعیت زنان باشد، عملکرد چندانی نداشت. نظام قدرت قائل به تقدّم تغییرات ظاهری و مدیریت پوشش اجتماعی (کشف حجاب) بر تحول بنیادین از جمله تغییر ذهنیت ها، وضع و اجرای قوانین حمایتی، توسعه آموزش اصولی زنان با هدف اعمال تغییر در مدیریت بدن، و نیز توسعه حضور زنان در بیرون از خانه بود. این گونه، در اثر اتخاذ سیاست توسعه، بین تغییر نوع پوشش زنان با برنامه های اجرایی قدرت سیاسی نسبت و ارتباطی تنگاتنگ برقرار شد که قابل بررسی، ارزیابی، و نقد تاریخی است.