فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۳۴۱ تا ۲٬۳۶۰ مورد از کل ۱۷٬۶۸۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
اهداف: پیدایش شهرهای دانش جدید پیامد شکل گیری جامعه دانش محور و اقتصاد دانش بنیان است. ظهور این مراکز از سویی نتیجه تقارب تئوری های توسعه دانش محورو مدیریت دانش و مطالعات شهری است. از سویی شهر دانش نتیجه آشتی رفاه اقتصادی و ارزش های اجتماعی نیزهست؛ جایی که سرمایه های فکری ، سرمایه اجتماعی، سرمایه انسانی و سرمایه مالی و فیزیکی با هم گره می خورند؛ مکانی که در جذب، حفظ و رشد مغزها کارآمد است. شکل گیری شهرهای دانش عمدتاً از مولفه هایی آغاز شده است که ریشه جغرافیایی داشته و مستقیماً به مبحث آمایش سرزمین ارتباط دارد.شهرهای دانش بیش از سایر اجتماعات انسانی نیازمند افق راهبردی و طرح توسعه و آینده پژو هی هستند بنابراین در طرح های آمایش نیازمند توجه مضاعف اند . امری که درکشورایران مورد کم توجهی قرارگرفته است. هدف اصلی مطالعه حاضر این است که با توجه به ارکان و ویژگی های شهرهای دانش و شهرهای دانشگاهی روشن کند چه ملاحظات عمده ای برای تکوین درست این مراکز می بایست مدنظر سیاستگذاران قرار گیرد؟روش مطالعه: این پژوهش ازنظر هدف درزمره تحقیقات کاربردی، ازنظر ماهیت یک پژوهش کیفی، وازنظرروش یک مطالعه تطبیقی-مقایسه ای است.یافته ها: یافته های مطالعه مقایسه ای نشان می دهد شهرهای دانشگاهی ایران از میان سه گروه ویژگی (توسعه دانشگاهی – توسعه اجتماعی و فرهنگی – ویژگی های ارتباطی) تنها ویژگی نخست را در عمل تحقق داده اند.نتیجه گیری: توسعه شهرهای دانش و شهرهای دانشگاهی در ایران تکثیر واحدهای علمی و مراکز دانشگاهی بوده است نه ارتقا و توسعه هنجارهای علم. حتی تأسیس و توسعه این مراکز در امتداد سنت علمی قدیم ایران نبوده بلکه سرریز ناموزون یک تقاضای اجتماعی مهار نشده بوده است که بدون توجه به اصول آمایش سرزمین به خودی خود شکل گرفته است. نویسنده هشت پیشنهاد برای بهبود این وضعیت درانتهای مقاله ارائه کرده است.
سازگاری روستاییان با تغییرات اقلیمی و ارتباط آن با عوامل اجتماعی (مطالعه موردی: روستاییان شهرستان بابلسر - استان مازندران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، سنجش سطح سازگاری روستاییان با تغییرات اقلیمی و رابطه آن با عوامل اجتماعی بود. جامعه آماری این پژوهش، 2877 نفر از روستاییان شهرستان بابلسر بودند که با استفاده از فرمول کوکران و نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، 224 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسش نامه محقق ساخته بود. میزان پایایی پرسش های پرسش نامه (براساس آزمون کرونباخ)، بیشتر از 60 درصد گزارش شد و اعتبار صوری پرسش نامه را نیز متخصصان علوم کشاورزی در دانشگاه علوم کشاورزی و متخصصان علوم اجتماعی در دانشگاه مازندران تأیید کردند. نتایج تحلیل همبستگی پیرسون نشان داد مساحت زمین زراعی (20/0)، آگاهی از منابع اطلاعاتی (18/0)، اعتماد نهادی (17/0) و فشار هنجاری کارشناسان کشاورزی و نظرات افراد روستا (16/0) با سازگاری روستاییان با پیامدهای تغییرات اقلیمی، همبستگی مثبت و ضعیف داشت. علاوه بر این، نتایج نشان داد بین فشار هنجاری شورای روستا، سن و درآمد با سازگاری روستاییان با پیامدهای تغییرات اقلیمی، رابطه معنی دار وجود نداشت. در بخش پایانی و براساس یافته های پژوهش پیشنهاد شد با افزایش دانش و مهارت های کشاورزان درباره تغییرات اقلیمی و آشناسازی آنها با راهبردهای سازگاری و برآوردهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پیامدهای تغییرات اقلیمی، میزان سازگاری روستاییان با آثار زیان بار تغییرات اقلیمی بهبود یابد.
بررسی عوامل مؤثر بر خشونت سیاسی با تأکید بر شکاف قومی (مطالعه موردی: استان آذربایجان غربی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی عوامل مؤثر بر خشونت سیاسی با تأکید بر شکاف قومی در استان آذربایجان غربی است. خشونت سیاسی، بیشتر به معنای اِعمال زور در روابط جمعی بین قومی است که با حوزه سیاست ارتباط دارد. خشونت، نوعی از قدرت است که هدف خاصی را تعقیب می کند و آن، مشخص کردن مرزها و جلوگیری از اِعمال یک قدرت دیگر است. در پژوهش حاضر، به طور عمده از نظریه های آکلائف، بارت و گالتونگ استفاده شده است. پژوهش حاضر، توصیفی از نوع پیمایشی است که به روش نمونه گیری خوشه ای و با پرسش نامه محقق ساخته روی 384 نفر از شهروندان ترک و کردزبان استان آذربایجان غربی در سال 1398 انجام شد. برای آزمون فرضیه های پژوهش از ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس و رگرسیون چندگانه هم زمان از نرم افزار SPSS24 استفاده شد. پایایی پرسش نامه براساس آلفای کرونباخ (خشونت سیاسی 82/0، شکاف قومی 81/0، ضعف رعایت حقوق شهروندی 85/0، تبعیض 89/0، الگوی رأی دهی قومی 80/0، ضعف مدارای هویتی 71/0) سنجیده شد و برای روایی، روایی سازه و تکنیک تحلیل عاملی به کار رفت. تحلیل داده های این پیمایش نشان داد بین شکاف قومی و ابعاد آن (انکار هویت قومی، فاصله قومی، مرزبندی قومیتی)، ضعف رعایت حقوق شهروندی، تبعیض، الگوی رأی دهی قومی و ضعف مدارای هویتی با خشونت سیاسی، رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد. نتایج حاصل از رگرسیون هم زمان و تحلیل مسیر نشان داد متغیرهای شکاف قومی، الگوی رأی دهی قومی، ضعف رعایت حقوق شهروندی، تبعیض و درنهایت، ضعف مدارای هویتی بر خشونت سیاسی تأثیر دارد و به صورت واقعی و تعدیل یافته، 3/28 درصد از واریانس خشونت سیاسی با متغیرهای مستقل تبیین و پیش بینی می شود.
کارآفرینی جایگزین: درک معنایی تجربه زنان کارآفرین شهر شیراز از مشارکت اقتصادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به دنبال بررسی درک معنایی تجربه زنان کارآفرین شهر شیراز از مشارکت اقتصادی است. هدف پژوهش، بررسی این مسئله است که زنان کارآفرین چه درکی از مشارکت اقتصادی دارند و چه شرایط، زمینه ها و راهبردهایی را در این زمینه، مهم می دانند. روش پژوهش از نوع نظریه زمینه ای (رویکرد نظام مند) و روش جمع آوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختاریافته است. داده های پژوهش براساس رویکرد کدگذاری سه مرحله ای استراوس و کُربین (باز، محوری و گزینشی) تحلیل شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد تعاملات خانوادگی گسیخته، تجربه محرومیت چندگانه، روحیه کارآفرینی مطلوب و منابع سرمایه ای چندگانه، مقولاتی است که به صورت علّی بر مشارکت اقتصادی زنان کارآفرین تأثیرگذار است. زنانگی مقاوم- زنانگی تلفیقی، سبک فرزندپروری مقتدرانه و داشتن یا نداشتن حمایت خانوادگی، شرایط زمینه ای مشارکت اقتصادی زنان کارآفرین را شکل می دهد و نابسامانی نهادی، نابسامانی اقتصادی، نبود مهارت آموزی کاربردی و محیط کار جنسیت زده، عوامل مداخله گری است که بر راهبردها و عمل/ تعاملاتی که زنان کارآفرین برای موفقیت اقتصادی و مشارکت اقتصادی مؤثر و موفق به کار می گیرند، تأثیرگذار است. کارآفرینی زنان و مشارکت اقتصادی آنان، پیامدهای گوناگونی دارد که شامل تحولات نگرشی، تحولات هویتی، تغییر سبک زندگی و تغییر زیست منفعلانه است. درنهایت، گفتنی است زنان، کارآفرینی جایگزین زنانه را به عنوان یک الگوی مشارکت اقتصادی، در برابر الگویی ارائه داده اند که بر مبنای ساختارهای مردانه شکل گرفته است.
بررسی رابطه بین سرمایه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی با تمایل به طلاق در میان زنان بندر دیلم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طلاق از آسیب های اجتماعی خانواده است که دلایل مختلفی دارد و روزبه روز در حال افزایش است. هدف این پژوهش، بررسی رابطه بین سرمایه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و تمایل به طلاق در میان زنان است. در این زمینه از نظریه های سرمایه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بوردیو (1986)، کلمن (1988)، فوکویاما (1997) و سایر دانشمندان استفاده شده است. پژوهش از نوع توصیفی و به روش پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری زنان بندر دیلم است که به طلاق گرفتن از همسرانشان تمایل داشتند. به دلیل کوچک بودن جامعه آماری، به نمونه گیری نیازی نبود و 54 نفر از آنها حاضر به پاسخگویی شدند. داده ها ازطریق پرسشنامه گردآوری و با استفاده از نرم افزار spss تحلیل شد. با توجه به نرمال بودن داده ها، آزمون پیرسون برای رابطه بین متغیرها به کار گرفته شد. یافته ها نشان داد بیشترین زنان متمایل به طلاق گرفتن، در سنین جوانی بودند و طلاق آنان نیز در سال های اولیه ازدواج اتفاق افتاده است. بین سرمایه اجتماعی و تمایل به طلاق رابطه معکوس وجود داشت. زنان دارای مشارکت اجتماعی بیشتر، اقدامشان برای طلاق جدی بود. زنان دارای اعتماد بیشتر و روابط اجتماعی قوی تر، تمایل کمتری به طلاق داشتند. بین سرمایه اقتصادی و تمایل به طلاق و نیز سرمایه فرهنگی (تجسم یافته، عینیت یافته و نهادی) و تمایل به طلاق رابطه معناداری وجود نداشت. نتیجه اینکه سرمایه اجتماعی، نوعی کنترل اجتماعی پنهان برای زوجین فراهم می کند؛ یعنی وجود اعتماد و روابط اجتماعی قوی به ویژه نسبت به همسر موجب کاهش طلاق می شود.
مطالعه تحولات نقشی و شادزیستی زنان روستایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شادی و شادزیستی از معیارهای مهم توسعه اجتماعی و فرهنگی یک کشور و نشان دهنده سلامت جسمی و روحی اعضای جامعه به ویژه زنان است. بخشی از شادی زنان در پرتو ایفای نقش های متعدد آنها در عرصه زندگی خانوادگی و اجتماعی تجلی می یابد. پژوهش حاضر تحولات نقش های خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی زنان روستای دهستان جوشق را مطالعه نموده است. درک بومی زنان از مفهوم شادی و پیامدهای تحولات نقشی در میزان شادی زنان، از دیگر اهداف این پژوهش بوده است. این مطالعه کیفی، حاصل حضور 5 ماهه پژوهشگران در 6 روستای این دهستان است. مصاحبه های فردی و گروهی، با روش نظریه بنیانی تجزیه و تحلیل شده اند. طبق یافته ها، نقش های انتسابی و اکتسابی سه نسل از زنان دستخوش تحولات اساسی شده است. تحولات نقشی با کاهش سطح تعاملات و همکاری های زنان، افزایش وابستگی آنها به نهادهای بیرونی و از بین بردن خودکفایی اقتصادی، از میزان شادی آنها کاسته است. دگرگونی نقشی در کنار سایر شرایط علّی ازجمله کاهش فعالیت های کشاورزی، بروز تجمل گرایی، غلبه فردگرایی، کاهش تعاملات خودانگیخته و ... در کاهش میزان شادی این گروه از زنان اثرگذار بوده است.
تحلیل مشارکت اجتماعی دانشگاه ها در جامعه؛ با تأکید بر انتظارات جامعه محلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل مشارکت اجتماعی دانشگاه، هدف اصلی پژوهش حاضر بود. برای این منظور از دیدگاه روش شناسی از راهبرد داده بنیاد استفاده شد. قلمرو مطالعه استان و دانشگاه سمنان است. نمونه آماری شامل دو گروه ذی نفعان داخلی دانشگاه (ازجمله کارکنان، معاونان و اعضای هیئت علمی دانشگاه) و ذی نفعان خارجی دانشگاه (ازجمله مدیران و کارشناسان سازمان های محلی، آموزش و پرورش، استانداری و شهرداری) در نظر گرفته شد. نمونه گیری به صورت هدفمند انجام و حجم نمونه براساس شیوه نوظهور 29 نفر تعیین شد. افراد نمونه کسانی بودند که مناصب تأثیرگذار و تجربه مشترک دانشگاهی داشتند. تحلیل داده ها، طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام شد و الگوی پارادایمی پژوهش به دست آمد. نتایج پژوهش نشان دادند از مهم ترین عوامل علّی مشارکت اجتماعی دانشگاه، کارآیی و اثربخشی دانشگاه، پایش ادواری عملکرد دانشگاه ازطریق سازمان های محلی و همتایان، آموزش در زمینه مسائل زیست محیطی، غنی سازی برنامه های درسی و متناسب سازی محتوای آموزشی با نیاز جامعه است. در این میان راهبردهایی از دیدگاه مطلعان کلیدی و با توجه به تجربیات و ادراک آنان از وضعیت مشارکت اجتماعی دانشگاهی به دست آمد که می توان به آموزش شهروندان و فرهنگ سازی در زمینه کاهش تولید و تفکیک زباله های خانگی، بازکردن فضای اجتماعی دانشگاه برای رشد و عرضه جوانان، آموزش صنایع دستی استان به زنان خانه دار به ویژه در مناطق محروم، حساسیت برنامه هایی در زمینه حفاظت از محیط زیست و بازنگری محتوای آموزشی براساس نیاز جامعه اشاره کرد. برای اجرای این راهبردها نباید از نقش عوامل محیطی مانند سیاسی شدن دانشگاه و تغییر دیدگاه های دولت، وجودنداشتن شایسته سالاری، سیاست کاری مدیران و وابستگی مدیران به جریان های سیاسی، تداخل نگرش های سیاسی و علمی، وجودنداشتن آزادی علمی و اجتماعی، اختیارات محدود و ناچیز هیئت امنا، نداشتن حس مسئولیت و پاسخگویی دانشگاه نسبت به جامعه و همچنین از نقش عوامل زمینه ای ازقبیل ناهماهنگی بین اهداف، رسالت ها و برنامه های دانشگاهی، چابک نبودن دانشگاه در پاسخ به تغییرات محیطی، نقص فرهنگ پژوهش و عادت به مصرف گرایی علمی و فرهنگ مشارکت بین دانشگاه، صنعت و جامعه غافل شد؛ درنهایت، با وجود این کنش ها و واکنش ها و با دست یا بی به مشارکت اجتماعی دانشگاه باید شاهد پیامدهایی ازقبیل کاهش آسیب های اجتماعی، افزایش کیفیت زندگی شهروندان و بهبود نیازهای بهداشتی، نهادینه شدن تفکر کارآفرینی در دانشگاه، کاهش بیکاری و همسویی آموزش با نیازهای جامعه بود.
درک و فهم پدیده کولبری در شهرستان بانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی کاربردی سال سی و دوم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۸۱)
135 - 154
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه، درک و تفسیر مردم از پدیده کولبری در شهرستان بانه و رویکرد آن کیفی است. داده ها ازطریق مصاحبه نیم ساختاریافته و عمیق گردآوری شده اند. با کمک روش نمونه گیری هدفمند با 27 نفر از مطلعان کلیدی مصاحبه شد تا اشباع نظری حاصل شود؛ درنهایت، داده ها با روش نظریه زمینه ای تحلیل و در قالب 34 مفهوم اساسی و 7 مقوله عمده (اقتصاد سیاسی مرز، خطرپذیری بقا، مسخ اجتماعی، فرسودگی شغلی، ازخودبیگانگی، مشروعیت سازی، نارضایتی خانوادگی) و مقوله هسته «اقتصاد سیاسی مرز» کدگذاری و تحلیل شدند. بر مبنای نتایج این پژوهش، پدیده کولبری رفتاری پرمخاطره است و به منزله امری تاریخی و بسترمند، نتیجه واکنش ها و تعاملات کولبران منطقه به فرصت ها و محدودیت های وضعیت جغرافیایی، معیشتی، اقتصادی و سیاسی است.
جمعیت اصفهان بین سده های 10 تا 13 ق/ 16 تا 19 م(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی تاریخی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
255-296
حوزههای تخصصی:
داده های منابع تاریخی دارای ناهمگونی، تناقض و ابهام زیادی در فهم تغییرات جمعیتی اصفهان بین سده های 10 تا 13 ق/ 16 تا 19 م هستند. ازاین رو، مقاله حاضر با رویکردی تاریخی و روش تحلیلی - مقایسه ای درپی شناخت و بازنمایی تغییر و تحولات جمعیتی این شهر در طی سده های مذکور بوده است. نتایج به دست آمده به شرح ذیل است: نخست، کوچ های به خارج از شهر اصفهان که ناشی از عوامل منفی ایی مانند کشتار، بیماری و قحطی بود و نیز کوچ هایی که از خارج به پایتخت صفویه انجام می شد و تحت تأثیر جاذبه های مثبت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی شهر اصفهان قرار داشت، عامل اصلی کاهش و افزایش جمعیت این شهر در طی سده های10 تا 13 ق/16تا 19م بوده است. دوم، طبق یک برآورد تقریبی، شیب کلی میزان نفوس اصفهان بین آغاز سده 10 ق تا اوان سده 12 ق/16 تا 18م افزایشی بوده و پس از سقوط دولت صفویه، تا پایان سده 19م/13 ق، دچار نوسانات شدید و کاهش معناداری شده است. سوم، تراکم اصلی جمعیت شهر در محله های شمال غرب تا جنوب غرب متمرکر بوده است. چهارم، کوچ طیف هایی با خاستگاه های اجتماعی جغرافیایی بسیار متنوع به شهر اصفهان، نشانه ای از نبود برنامه و نیاز مشخص نظام اقتصادی و ضعف لایه های میانی قشربندی اجتماعی به منزله گروه اصلی حامل صورت بندی سرمایه داری در طی سده های یاد شده است؛ درنتیجه این مسئله حاکی از تمایل شکل بندی اجتماعی اقتصادی پایتخت صفویه جهت حفظ ساختار موجود بوده است.
تبیین الگوی تبدیل روستا به شهر با تأکید بر حق به سکونتگاه های روستایی (مورد مطالعه: شهر قلعه نو)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
76 - 97
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تبیین الگوی تبدیل روستا به شهر با تأکید بر حق به سکونتگاه های روستایی در شهر قلعه نو انجام شده است. روش مطالعه در این پژوهش، کیفی و مبتنی بر نظریه زمینه ای است. برای گردآوری اطلاعات از روش مصاحبه عمیق استفاده شده است. جامعه مورد مطالعه در این پژوهش ساکنان شهر قلعه نو هستند. برای انتخاب جامعه نمونه پژوهش از روش های نمونه گیری غیراحتمالی مبتنی بر هدف و نمونه گیری نظری استفاده شده است. مصاحبه ها تا رسیدن به اشباع نظری (20 نفر) صورت پذیرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار MAXQDA 2020 استفاده شده است. در مرحله استخراج مقولات طی کدگذاری باز و محوری داده ها، کدهای اولیه حاصل از کدگذاری باز طبقه بندی و مقوله بندی شدند. به این ترتیب آن دسته از مقولاتی که رابطه نزدیکی با یکدیگر دارند در یک مقوله اصلی قرار گرفتند. در نتیجه کدگذاری داده ها و فشرده سازی 25 مفهوم در کدگذاری باز، در کدگذاری محوری 5 مقوله اصلی به دست آمد. پیامد های منفی ساختار اجتماعی و هویتی، مهم ترین هدف های تبدیل روستا به شهر، تغییرات ایجاد شده پس از شهر شدن، تحقق حق به فضای زیست و سازوکارهای حاکم در تبدیل روستا به شهر مقوله های اصلی و محوری اند که بر مبنای آنها نظریه داده بنیاد تحقیق شکل گرفته است
ارزیابی مدل علی تحول روانی-معنوی جامعه دانشجویی با تأکید بر بحران های انسان معاصر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهش های جامعه شناختی سال پانزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۵۱)
157 - 173
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ارزیابی مدل علی تحول روانی- معنوی جامعه دانشجویی باتوجه به بحران های انسان معاصر است. روش تحقیق پیمایش و ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانشجویان دختر مقطع کارشناسی دانشگاه های قم در سال تحصیلی 1395-1396 بود. جامعه آماری 13353 نف ر و حج م نمونه با استفاده از ج دول کرجسی و مورگ ان تع داد 320 نف ر برآورد شد. روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای و تمامی شرکت کنندگان با سه آزمون تحول روانی – معنوی جان یزرگی (1391)، اضطراب وجودی ل ورنس و کاترین ا گ ود ( 1974) و بحران وجودی احمدی و دستغیب (1373) مورد مطالعه قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که بین «تحول روانی - معنوی» و «اضطراب وجودی» رابطه معکوس (47/0-r=) ، بین «اضطراب وجودی» و «بحران وجودی» همبستگی مثبت معنادار در حد متوسط (64/0-r=) وجود دارد. علاوه بر این، نتایج بیانگر آن است که اضطراب وجودی از طریق سطح تحول روانی- معنوی می تواند تأثیر غیرمستقیم بر بحران وجودی داشته باشد. بنابراین، می توان افزایش سطح تحول روانی – معنوی یک عامل کلیدی در کاهش اضطراب وجودی و بحران وجودی و درنتیجه ارتقای سلامت روان به حساب آورد.
تخیل اجتماعی در شاهنامه: مطالعه ای روایت نگارانه در جهت تشکیل تخیلی جامعه شناختی از روایت های شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مهم ترین موضوع در این مقاله به دست آوردن تحلیلی اجتماعی از روایت های تاریخی ایران به روایت شاهنامه است. نگارنده با استفاده از مدل هگل از تخیل اجتماعی در پی یافتن مفاهیمی از روایت های تاریخی شاهنامه در محتوای هستی شناسی ، روش شناسی، ایستایی شناسی و پویایی شناسی است. پس از مقوله بندی و کد بندی مفاهیم نتایج نشان داد از نظر هستی شناسی، انسان مورد روایت شاهنامه مسئول، خلاق و کنشگر است و روش شناسی بررسی پدیده ها و روایت ها در شاهنامه، نوعی تحلیل دیالکتیکی است که در فضای کنش متقابل نمادین انجام می شود، جامعه ای که در شاهنامه ترسیم شده به شدت نیازمند رهبران کاریزمایی است که در اثر گناه و اشتباه فرهی خود را از دست نداده اند، در چنین جامعه ای با پیدایش مسئله و مشکل، هم کنشی مردم در زمینه خرد، دیانت و ایدئولوژی که معنای عمومی مردم را در کنش متقابل وهم فهمی با یکدیگر تشکیل می دهد، و این هم کنشی می تواند منجر به پویایی اجتماعی و یا شورش و دگرگونی اجتماعی باشد.
مسئله زنان سالمندِ تنهای ایرانی: مورد مطالعه استان تهران و البرز
منبع:
پژوهش انحرافات و مسائل اجتماعی دوره ۱ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
77 - 108
حوزههای تخصصی:
زنان سالمندِ تنها، با توجه به شرایط جامعه، یکی از گروه های در معرض خطر محسوب می شوند و لازم است برنامه مشخصی برای حمایت از آنها پیش بینی شود. در ایران برنامه خاصی برای حمایت از زنان سالمندِ تنها طراحی و اجرا نشده و ضرروت دارد برای این منظور، نیازهای این گروه ارزیابی و اولویت بندی شود. در این پژوهش، برای بررسی این موضوع، ابتدا با کارشناسان، سیاستگذاران و مدیران و همچنین زنان سالمندِ تنها به صورت نیمه ساختاریافته مصاحبه شد و سپس مصاحبه ها مورد تحلیل محتوا قرار گرفت. نمونه گیری به روش هدفمند و گلوله برفی در استان های تهران و البرز انجام گرفت و تا زمان دستیابی به اشباع ادامه یافت. داده ها با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته جمع آوری شد. متن مصاحبه ها پس از پیاده سازی در سه مرحله کدگذاری شد و مقوله ها و زیرمقوله ها به دست آمد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که مهمترین دلیل تنها زیستی زنان سالمند، فوت همسر و ازدواج فرزندان است. آنها برای حفظ استقلال خود، سعی می کنند با صرفه جویی منابع مالی خود را مدیریت کنند، مراقب سلامتی خود هستند و برای بیماری هایشان تحت درمان اند. بسیاری از آنها در دوره سالمندی تمایلی به ازدواج مجدد ندارند. تغییر محل زندگی به دلیل فروش منزل در دوره سالمندی موجب می شود شبکه ارتباطی آنها در بسیاری موارد به فرزندان و خانواده آنها محدود شود و مشارکت اجتماعی در میان آنها محدود باشد. ارتباط با اعضای خانواده، مراقبت، استقلال، حمایت مالی، تعامل اجتماعی و مشارکت اجتماعی، امنیت و احساس امنیت، دسترسی جغرافیایی و خدمات بهداشتی-درمانی و توان بخشی، آموزش و ارتقای آگاهی و سرگرمی و داشتن اوقات فراغت متناسب با دوره سالمندی، از جمله موضوعاتی است که ضرورت دارد در سیاستگذاری ها و برنامه ریزی های مربوط به زنان سالمندِ تنها مورد توجه قرار گیرند.
تبیین جامعه شناختی نسبت بین هویت فرهنگی و مصرف فرهنگی (زنان جوان شاهین شهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره سوم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
136 - 110
حوزههای تخصصی:
این پژوهش، با هدف بررسی رابطه هویت فرهنگی با مصرف کالای فرهنگی در زنان جوان شهر شاهین شهر انجام شد. چارچوب نظری پژوهش بر اساس هویت فرهنگی و مصرف کالای فرهنگی جامعه ایران تنظیم شده است. این مطالعه با روش تحقیق کمی و پیمایشی و با استفاده از ابزار پرسشنامه صورت گرفته و از حیث هدف کاربردی و ماهیت همبستگی می باشد. جامعه آماری این تحقیق زنان جوان شهر شاهین شهر بوده است. حجم نمونه با توجه به فرمول نمونه گیری کوکران 377 نفر برآوردگردید. داده های این تحقیق، بر اساس نمونه گیری طبقه بندی انجام گرفت. رواییی پرسشنامه به صورت محتوایی و صوری توسط متخصصین تأیید و احتساب پایایی پرسشنامه با ضریب آلفای کرنباخ محاسبه شد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش های آماری در محیط نرم افزار23 Spss و Amos انجام شد. در سطح آمار استنباطی، آزمون کالموگروف – اسمیرنف، ضریب همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری مورد استفاده قرار گرفت. نتایج همبستگی نشان داد که بین هویت فرهنگی با مصرف کالای فرهنگی همبستگی معناداری وجود دارد. تجزیه و تحلیل معادلات ساختاری نشان داد که ابعاد متغیر هویت فرهنگی یعنی زبان، دیانت، جغرافیای فرهنگی، تاریخ و حافظه تاریخی، نظام اجتماعی به ترتیب 190/ ، 185/ ، 308/ ، 218/ ، 182/ با مصرف کالای فرهنگی در سطح معنی دار 001/ ر ابطه معنا دار وجود دارد. بر اساس نتایج پژوهش با توجه به بستر جامعه می توان گفت ابعاد هویت فرهنگی بر مصرف کالای فرهنگی تأثیرگذار هستند.
تحلیلی دیگر از رفتار زیست محیطی زنان: ورود مفهوم نابرابری جنسیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مطالعات حوزه جامعه شناسی محیط زیست، جنسیت اغلب به عنوان متغیر زمینه ای وارد تحلیل می شود که موجب تبیین ناقص رفتار زیست محیطی زنان و مردان در حوزه خصوصی شده است. هدف این مقاله بررسی رابطه الگوی رفتار زیست محیطی زنان و مردان در حوزه خصوصی (خانه) با پایگاه اقتصادی آنان است. در چهارچوب نظری، از مفهوم نابرابری جنسیتی برای تبیین تفاوت های رفتار زیست محیطی بهره برده شده که با مفاهیم تقسیم کار جنسیتی، دسترسی بیوگرافیکی و تخصص گرایی، عاملیت بیشتر زنان در رفتارهای مسئولانه زیست محیطی در حوزه خصوصی، نسبت به مردان را بحث می کند. پژوهش به روش پیمایش با جامعه آماری شهروندان بین 18 تا 75 سال ساکن در شهر قزوین انجام شده و نمونه ها از طریق شماره گیری ارقام تصادفی مبتنی بر چارچوب شماره تلفن با حجم 390 نفر انتخاب شده اند؛ داده ها نیز از طریق مصاحبه تلفنی با سؤالات بسته چندگزینه ای جمع آوری شده است. یافته ها حاکی از آن است که میانگین رفتار زیست محیطی زنان در حوزه خصوصی در سه سطح اقتصادی شاغل، شاغل تمام وقت و شاغل با قدرت نظارتی، بیشتر از مردان است؛ این نشان می دهد که ساختار فرهنگی و اجتماعی مبتنی بر نابرابری جنسیتی، الگوهای رفتاری در حوزه خصوصی را حوزه تخصصی زنان تعریف کرده و به این علت میزان رفتار زیست محیطی زنان نیز با هر پایگاه اقتصادی در این حوزه بیش از مردان است.
تفاوت نسلی مرتبط با نگرش های جمعیت شناختی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش ملاحظات نسلی مرتبط با نگرش های جمعیت شناختی در ایران بررسی شده است. اصولاً ضرورت و اهمیت این قبیل مطالعات و پژوهش ها در روند فزاینده فرایند موسوم به «تغییر شکل ویژگی های جمعیت شناختی» ریشه دارد که از مهم ترین نشانه های جوامع معاصر محسوب می شود. در همین چارچوب، پرسش کلیدی پژوهش این است که آیا نگرش های جمعیت شناختی تابعی از متغیر تعلق نسلی است؛ به عبارت دقیق تر، آیا ما در عرصه نگرش های جمعیت شناختی شاهد شکاف نسلی یا هم گرایی نسلی هستیم ؟ تجزیه وتحلیل های این پژوهش، بر یک بررسی پیمایشی مبتنی است که جمعیت نمونه آن را در مجموع، تعداد 5200 نفر مردان و زنان ساکن نقاط شهری و روستایی دوازده شهرستان منتخب ایران تشکیل می دهد. به طور خلاصه، نتایج تجزیه وتحلیل ها نشان داده است ملاحظات نسلی مرتبط با نگرش های جمعیت شناختی هم در چارچوب ترکیب و آمیزه ای از دو نظریه جایگزینی نسلی و نظریه تغییرات نگرشی میان نسلی تبیین و تأیید می شوند و هم بر این نکته مهم صحه می گذارند که نباید به سادگی ملاحظات نسلی مرتبط با نحوه نگرش به مجموعه درهم تنیده ای از مؤلفه های جمعیت شناختی مشتمل بر سن ازدواج دختران، سیاست افزایش جمعیت، ترجیحات فرزندآوری، طلاق و مهاجرت را منحصراً در قالب یکی از دو گزینه شکاف نسلی یا هم گرایی نسلی تقلیل داد.
بررسی رابطه رهبری سطح پنج و توانمندسازی ساختاری با تعالی سازمانی مدارس به واسطه نقش میانجی توانمندسازی روان شناختی معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه رهبری سطح پنج و توانمندسازی ساختاری با تعالی سازمانی مدارس به واسطه نقش میانجی توانمندسازی روان شناختی است. جامعه آماری آن متشکل از همه معلمان ابتدایی استان فارس به تعداد 16264 نفر است که از این جامعه، به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبی و براساس فرمول کوکران، نمونه ای 375 نفری انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از چهار پرسش نامه رهبری سطح پنج چم آسمانی (1386)، توانمندسازی ساختاری کردنائیج و همکاران (1394)، توانمندسازی روان شناختی اسپریتزر (1995) و تعالی سازمانی عمارلو (1396) استفاده شد که ضریب آلفای کرونباخ آنها به ترتیب 96/0، 93/0، 94/0 و 91/0 به دست آمد. روایی سازه پرسش نامه ها نیز به وسیله تحلیل عاملی تأییدی تعیین شد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از مدل معادلات ساختاری و به کمک دو نرم افزار SPSS و lisrel انجام شد. نتایج نشان داد متغیر رهبری سطح پنج رابطه مستقیم، مثبت و معناداری در سطح 05/0 با توانمندسازی روان شناختی و تعالی سازمانی مدارس دارد، رهبری سطح پنج به واسطه توانمندسازی روان شناختی، رابطه غیرمستقیم، مثبت و معناداری در سطح 05/0 با تعالی سازمانی مدارس دارد، متغیر توانمندسازی ساختاری، رابطه مستقیم، مثبت و معناداری در سطح 05/0 با توانمندسازی روان شناختی و تعالی سازمانی مدارس دارد و توانمندسازی ساختاری به واسطه توانمندسازی روان شناختی رابطه غیرمستقیم، مثبت و معناداری در سطح 05/0 با تعالی سازمانی مدارس دارد. برای بهبود مستمر و تعالی سازمانی مدارس، پیشنهاد می شود مسئولان آموزش وپرورش در کنار انتخاب رهبران سطح پنج برای مدیریت مدارس، با تفویض اختیار و توانمندکردن معلمان در ساختار رسمی مدرسه، احساس شایستگی، استقلال و اثرگذاری در امور مدرسه را برای معلمان فراهم کنند.
تأثیر اخلاق پولی بر میزان رضایت از زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی کاربردی سال سی و دوم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۸۴)
119 - 140
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی آثار ابعاد اخلاق پولی (شرارت آمیزی، بودجه، عدالت، موفقیت و انگیزه) بر میزان رضایتمندی از زندگی انجام شده است. در این مطالعه توصیفی-همبستگی مبتنی بر روش معادلات ساختاری، 220 نفر از استادان و کارمندان دانشگاه یزد در سال تحصیلی 98-1397 به شیوه نمونه گیری تصادفی-طبقه ای متناسب با حجم جامعه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه های اخلاق پولی تانگ و همکاران ( 1997 ) و رضایت از زندگی داینر و همکاران ( 1985 ) استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای آماری SPSS22 و Pls2 - Smart انجام شد. نتایج بررسی نشان دادند بعد انگیزه با نمره بالا پیش بینی کننده تغییرات رضایت از زندگی در دو گروه استاد و کارمند بود؛ به عبارتی، افرادی که پول را عامل محرک و انگیزه بیشتر برای پیشرفت فردی می دانستند، از زندگی شان رضایت بیشتری داشتند. برای کارمندان علاوه بر بعد انگیزه، عدالت و موفقیت، پیش بینی کننده رضایت از زندگی بود؛ به گونه ای که بعد موفقیت با نمره بالا موجب رضایت کمتر از زندگی و بعد عدالت با نمره بالا موجب رضایت بیشتر از زندگی بود.
همسان همسری ارزشی و رضایت زناشویی مطالعه موردی: شهر نورآباد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی کاربردی سال سی و دوم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۸۴)
141 - 156
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله، بررسی میزان رضایت زناشویی برحسب میزان توافق در نظام ارزشی زوجین در شهر نورآباد در استان لرستان بوده است. حجم نمونه 200 زوج بود که به شیوه خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از دو پرسش نامه مقیاس ارزشی زوجین «شوارتز» و رضایت زناشویی «اینریچ» استفاده شده است. نتایج نشان داد میانگین نمره زنان در همه ابعاد نظام ارزشی بیش از مردان و میانگین نمره رضایت زناشویی مردان بیش از زنان بوده است. بیشترین تفاوت رضایت زوجین، به مسائل شخصیتی همسر، اوقات فراغت، مسائل مربوط به بچه ها و روابط جنسی و کمترین تفاوت به نظارت مالی مربوط بوده است. در شرایطی که زوجین در نظام ارزشی توافق داشته اند، رضایت زناشویی آنها بیشتر بوده است. ضرایب همبستگی نیز نشان داد افزایش نمره نظام ارزشی مردان در بُعد شخصی و فراشخصی با افزایش رضایت زناشویی زنان و افزایش نمره زنان در بُعد شخصی نظام ارزشی با افزایش رضایت مردان و کاهش رضایت زنان همبسته بوده است. اگرچه میانگین نظام ارزشی زنان بیش از مردان بوده است، این امر سبب توافق نداشتن در نظام ارزشی و نارضایتی زناشویی شده است. در مجموع، می توان گفت همسان همسری ذهنی (همسانی در نظام ارزشی) در مقایسه با همسان همسری عینی (همسانی در تحصیل، سنی، شغل و ...) نقش مهم تری در رضایت زناشویی دارد.
پدیدارشناسی مکان در زیست جهان دانشجویی (مورد مطالعه: دانشجویان کارشناسی دانشگاه تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش عالی ایران سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
۹۹-۶۲
حوزههای تخصصی:
زیست جهان دانشجویان، به عنوان قشری که در آینده گروههای مرجع جامعه خواهند بود، با تمام پیچیدگی ها و ابعاد و عناصر و جزئیات می بایست مورد پژوهش و توصیف عمیق قرار گیرد. بنابراین مکان تعاملات غیررسمی دانشجویان به عنوان بخشی از این زیست جهان دارای اهمیت است که در این پژوهش به آن توجه شده است. هدف اصلی پژوهش حاضر، توصیف عمیق ادراک ذهنی دانشجویان از مکان های تعاملات غیررسمی خود است. برای دستیابی به معنای ذهنی دانشجویان از روش پدیدارشناسی توصیفی استفاده شد. برای این منظور با 21 دانشجوی دانشگاه تهران از دانشکده های مختلف مصاحبه عمیق پدیدارشناسی انجام شد. در پدیدارشناسی توصیفی، آنچه که به عنوان روش تحلیل توصیه می شود، روش استویک-کولایزی- کین است. دانشجویان به معانی ذهنی گوناگونی از جمله احساس امنیت، آزادی و راحتی، پویایی و تعامل راحت میان دختر و پسر و رشته های گوناگون، بقای دوستی، اتلاف وقت و بی هدفی، افزایش دایره دوستان و همچنین احتراز از سیستم رسمی و نظارت آن بر جمع های دوستانه و تعاملات خود در درون دانشگاه اشاره می کنند. دانشجویان به دنبال دگر مکان ها و مکان های سوم بعنوان مکان هایی که بیرون از سیستم های برنامه درسی رسمی و یا ماشین های سیاسی به آن می پیوندند، هستند. بدین معنا که از مکان های شناخته شده دانشگاه که هنجارها و قواعدی برای آنها تعریف شده است عبور کرده و مکان های جدیدی مناسب با زیست خود و نیازها و ترجیحات خود و دوستانشان انتخاب و در آن مکان به تعاملات خود می پردازند. به نظر می رسد حضور دانشجویان در مکان ها و ایجاد پاتوق های دوستانه تمام ویژگی های مکان سوم را دارد. از جمله اینکه آنها با میل خود به این مکان ها رفت و آمد می کنند، هیچ یک نقش میزبان را ایفا نکرده و همگی احساس آسایش و راحتی دارند. مکان سوم به توسعه شبکه اجتماعی آنها و ایجاد دوستی های جدید در دانشجویان کمک می کند. مکالمه و گفتگوی مفرح و سرگرم کننده مهم ترین وجه تمایز مکان سوم از دیگر مکان هاست. پاتوق های دانشجویان همانند دیگر مکان های سوم، دسترسی پذیر هستند و همانطور که ادراکات ذهنی دانشجویان نشان داد در دسترس بودن یکی از مهم ترین ویژگی های مورد نظر دانشجویان برای ایجاد دورهمی های دوستانه است. یکی از ویژگی های مکان سوم سرزندگی است، دانشجویان در جمع های دوستانه خود در درون و یا بیرون از دانشگاه بدنبال گذراندن اوقات خوش و گفت و شنود و خنده و سرگرمی هستند.