فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۰۱ تا ۳۲۰ مورد از کل ۱٬۱۱۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین و کلیدی ترین موارد برای تصمیم گیری، برنامه ریزی و مدیریت شهری یکپارچه، وجود اطلاعات مکانی جامع است. پژوهش حاضر، با هدف بررسی و ظرفیت سنجی شهرداری بابلسر از نظر پیاده سازی و توسعه زیرساخت داده های مکانی (SDI) انجام شده است. این پژوهش، توصیفی- تحلیلی مبتنی بر مصاحبه و به لحاظ هدف کاربردی است. جامعه آماری تحقیق، شامل کارکنان شهرداری بابلسر است و نمونه های آماری آن از واحدهای کلیدی مؤثر در SDI بخشی شهرداری انتخاب شده اند. به منظور مطالعه و ارزیابی شهرداری بابلسر از نظر پیاده سازی و توسعه SDI، از مدل مفهومی توسعه SDI ملی ایران استفاده شد. مطابق نتایج، بعضی از چالش های مهم در زمینه پیاده سازی SDI شهرداری بابلسر عبارت اند از: پایین بودن آگاهی، فرهنگ و ادراک متولیان اصلی تولید و به کارگیری داده های مکانی، نبود سیاست ها و دستورالعمل های مشخص برای تولید داده ها و فراداده های مربوط به آن و استانداردسازی و به روزرسانی داده و فراداده های مربوط، ذخیره سازی و تهیة نسخة پشتیبان، نحوه نمایش به اشتراک گذاری و تجزیه و تحلیل داده ها و نیز دستورالعمل های کنترل کیفیت داده ها، و نبود منابع مالی و بودجه های تعریف شده در برنامه های بلندمدت و میان مدت شهرداری. بااین حال، وجود انگیزه بالا در سیاست گذاران شهرداری و کارشناسان بعضی از واحدها برای فراهم کردن امکان استفاده از سیستم GIS در واحدهای مختلف شهرداری و وجود شرایط فنی لازم و بسترهای مخابراتی به منظور برقراری ارتباط میان همه واحدهای مؤثر در فعالیت SDI، از قوت های بسیار مهم در راستای پیاده سازی SDI بخشی شهرداری مورد مطالعه هستند.
تحلیل الگوی شکل پایدار شهر کرمانشاه با استفاده از روش های کمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رشد سریع و گسترش افقی شهرها در دهه های اخیر، همه کشورهای جهان را با چالش های جدی روبهرو ساخته است. مسائل مربوط به این پدیده، نه تنها بر سیاست های شهرسازی تأثیر وسیعی گذاشته، بلکه تبعات آن در تشدید ناپایداری مسائل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، مدیریتی و زیست محیطی جوامع نقش اساسی داشته است. این پژوهش، به ارزیابی الگوی شکل کالبدی شهر کرمانشاه می پردازد و به این پرسش پاسخ میدهد که آیا الگوی رشد شهری آن در راستای پایداری است. برای پاسخ به این پرسش، ضمن بررسی ادبیات موجود در زمینه های رشد پراکنش شهری و همچنین الگوی رشد فشردة شهری، روش توصیفی- تبیینی بهکار گرفته شد. برای تحلیل داده ها و تعیین درجة تجمع جمعیت و اشتغال یا نسبت فشردگی و پراکنش براساس همبستگی فضایی، از ضرایب موران و گری و برای تشخیص توزیع نامتعادل، از ضرایب جینی و آنتروپی نسبی شانون استفاده شد. از مدل هلدرن نیز برای اندازه گیری رشد بی قوارة شهری استفاده شد. مطابق یافته ها، الگوی رشد شهری کرمانشاه تا حدودی پراکنده است و نابرابری و نبود تعادل در توزیع جمعیت در نواحی شهری آن مشهود است. نتایج نشان داد الگوی رشد شهر به الگوی تصادفی نزدیک تر و متمایل به پراکنش است. همچنین محاسبات انجامشده از طریق مدل هلدرن نشان می دهد 45 درصد از رشد فیزیکی شهر، درنتیجة رشد افقی (اسپرال) بوده است.
بررسی سیاست بازآفرینی در بافت های فرسوده شهری با استفاده از ماتریس SWOT و QSPM (مطالعه موردی: منطقه 12 کلان شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اجرای ناموفق طرح های شهری در بافت های فرسوده و ناکارآمد شهری باعث توجه به رویکردی جدید در پروژه های شهری شده است. تأکید طرح های جدید شهری بر بازآفرینی بافت های فرسوده به منظور استفاده از پتانسیل های موجود در مناطق فرسوده، با ارائه زمینه ای از همکاری و توافق مشارکت شهروندان و طرح دیدگاه های ضروریشان همراه است. با توجه به اهمیت پایداری بازآفرینی شهری در تجهیز بافت فرسوده، هدف از این تحقیق کشف متغیرها و عامل های اصلی مؤثر در بازآفرینی بافت فرسوده منطقه 12، ازنظر ساکنان است. بدین منظور پرسش نامه هایی توسط آن ها تکمیل و بعد ارزیابی شد. روش تحقیق حاضر ازلحاظ هدف، کاربردی و ازنظر روش، توصیفی- تحلیلی است. تجزیه و تحلیل از طریق ماتریس تحلیلی SWOT و ماتریس کمی QSPM صورت گرفته است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که در نحوه اجرای طرح های شهری در منطقه 12، باید مشارکت اقشار گوناگون ساکنان و ایجاد سازوکار حمایتی لازم برای جلب سرمایه گذاری اقشار مرفه، به عنوان عواملی مهم در پایداری منطقه 12 در نظر گرفته شود.
پتانسیل یابی توسعه کارست با استفاده از منطق فازی ( مطالعه موردی: حوضه دشت سوسن و دشت ایذه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چشم اندازهای ژئومورفیک کارست که درنتیجه انحلال مواد تشکیل دهنده سنگ ها، توسط آب های طبیعی شکل گرفته اند، نقش مهمی در تنوع زمین شناختی دارند و یکی از اولویت های مدیریتی به حساب می آیند. لزوم برنامه ریزی در پهنه های کارستی ایجاب می کند تا مطالعاتی در زمینه شناخت محیط های کارستی، ویژگی ها و نقش آن ها در تغذیه منابع آب صورت گیرد. هدف از این پژوهش شناسایی و پهنه بندی پتانسیل توسعه کارست در محدوده دشت ایذه و دشت سوسن در استان خوزستان با استفاده از منطق فازی در سیستم اطلاعات جغرافیایی می باشد. داده های اصلی پژوهش را نقشه های پایه شامل نقشه توپوگرافی در مقیاس 1:25000 و نقشه زمین شناسی در مقیاس 1:100000 و هم چنین داده های بارش و دما تشکیل داده اند. برای اجرای مدل فازی با استفاده از نرم افزار 2/10Arc GIS هشت معیار شامل شیب، زمین شناسی، پوشش خاک، کاربری اراضی، فاصله از گسل ها، ارتفاع، دما و بارش بکار گرفته شده است. بر اساس نتایج حاصل از لایه های فازی، با کاهش میزان شیب و فاصله از گسل، با افزایش رسوبات آهکی، پوشش گیاهی، میزان دما، میزان بارندگی و پوشش سطح خاک میزان کارستی شدن افزایش پیدا می کند. نتایج حاصل از تلفیق لایه های موجود نشان داد که مناطق مستعد به کارستی شدن با مساحت تقریباً 32 درصد در جنوب، شرق، غرب و بخش هایی از شمال شرق منطقه واقع شده اند. واحد آهک آسماری، گچساران و ایلام سروک شامل این بخش می باشند که از رسوبات کاملاً آهکی تشکیل شده اند و ازنظر تأمین آب مهم ترین سفره های آبدار کارستی در منطقه مطالعاتی محسوب می شوند. وجود اشکال سطحی کارست از قبیل کارن، ریل کارن و درز و شکاف ها در سازندهای مزبور نقش مؤثری در پراکندگی چشمه ها و آبدهی آن ها و کارستی شدن منطقه دارد. هم چنین قسمت های مرکز و بخش هایی از شمال شرق محدوده مطالعاتی با مساحت 50 درصد از پتانسیل بسیار کمی جهت کارستی شدن برخوردار است.
کاربرد مدل CA-Markov در پیش بینی پویایی ساختار سرزمین مناطق حفاظت شده (مطالعله موردی: منطقه حفاظت شده دیزمار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی تغییرات پویای کاربری و پوشش زمین مناطق حفاظت شده در مدیریت و پایداری اکوسیستم های طبیعی اهمیت بسزایی دارد. هدف از این تحقیق بررسی تغییرات کاربری و پوشش زمین منطقة حفاظت شدة دیزمار در گذشته و، به تبع آن، پیش بینی الگوی فضایی ساختار سرزمین در آیندة نزدیک است. بدین منظور، نقشه های کاربری زمین برای سال های 1989، 2000، و 2013 با استفاده از فنون دورسنجی از تصاویر ماهواره ای TM، ETM+، و OLI استخراج شد. مدل تلفیقی CA-Markov به منظور پیش بینی تغییرات آتی در سال 2037 به کار گرفته شد. صحت مدل پیش بینی با مقایسة نقشة کاربری شبیه سازی شده و واقعی سال 2013 از طریق محاسبة ضریب کاپا ارزیابی شد؛ مقدار همة آماره های کاپا بالای 9/0 به دست آمد؛ این مقدار مبیّن اعتبار نتایج مدل سازی است. نتایج نشان دهندة کاهش 11173.36 هکتاری مساحت جنگل ها در برابر افزایش 10200.8 و 972.55 هکتاری زمین های بایر (مرتع) و کشاورزی از سال 1989 تا 2013 است. در صورت تغییرنیافتنِ برنامه های حفاظتی و مدیریتی در منطقه، این روند تغییرات در آینده ادامه خواهد داشت و بسیاری از پهنه های ارزشمند جنگل های باقی مانده از بین خواهد رفت. نتایج این تحقیق در بازنگری رهیافت های مدیریتی و حفاظتی منطقه مؤثر است و سیاست گذاران و برنامه ریزان را به سمت حفاظت پایدارتر منطقه سوق دهد.
اولویت بندی پارکینگ های مکانیزه با تلفیق شیوه طراحی آزمایشات تاگوچی و تحلیل سلسله مراتبی فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افزایش روزافزون تعداد اتومبیل باعث اختصاص سهم عمده ای از مساحت خیابان ها، معابر، فضاهای باز و مسکونی به اتومبیل می شود. از این رو شهرهای بزرگ، امروزه با کسری پارکینگ در سطح شهر و محدودیت فضای پارک حاشیه ای روبه رو هستند. استفاده از پارکینگ های مکانیزه در پاسخ به افزایش تقاضا برای پارکینگ مطرح می شود. یکی از حوزه های تصمیم گیری در سازمان ها که از اهمیت زیادی برخوردار است، تصمیمات مرتبط با اولویت بندی و انتخاب محصولات است. در این پژوهش از تلفیق دو روش تاگوچی و فرایند تحلیل سلسله مراتبی فازی (FAHP) به منظور اولویت بندی محصولات مربوط به پارکینگ های مکانیزه، استفاده شده است. بنابراین مدیریت شرکت ها در این زمینه قادر خواهند بود با داشتن منابع محدود سازمان خود و افزایش تقاضا برای نصب این پارکینگ ها نیاز مشتری خود را برآورده سازند. بدین منظور ابتدا عوامل مؤثر بر اولویت بندی پارکینگ های مکانیزه با مرور متون پژوهش و نظر خبرگان شناسایی شد. در این پژوهش از دو پرسشنامه یکی به منظور تعیین اهمیت هر یک از معیارهای مؤثر بر اولویت بندی پارکینگ های مکانیزه به روش تاگوچی فازی و دیگری پرسشنامه مقایسات زوجی محصولات با توجه به معیارها به روش AHP فازی استفاده شد. پرسشنامه روش تاگوچی و AHP فازی به ترتیب براساس طیف پنج تایی و شش تایی فازی است. سپس میزان تأثیر این معیارها با استفاده از روش تاگوچی فازی تعیین شد و در نهایت با استفاده از وزن های به دست آمده از روش تاگوچی فازی با به کارگیری فرایند تحلیل سلسله مراتبی فازی، محصولات اولویت بندی شدند. نتایج روش تاگوچی نشان داد معیار کیفیت، خدمات پس از فروش و هزینه سرمایه گذاری به میزان 173/0، 155/0 و 118/0 اهمیت وزنی بیشتری نسبت به سایر معیارهای مؤثر بر پارکینگ های مکانیزه دارند. نتایج روش AHP فازی نشان داد از بین 5 نوع پارکینگ مورد بررسی شامل برجی 40 تایی، برجی 30 تایی، آسانسوری دوتایی، چرخ و فلک 16 تایی و چرخ و فلک 12 تایی به میزان 254/0، 231/0، 194/0، 165/0 و 114/0 حایز رتبه اول تا پنجم شده اند.
تحلیل کیفیت مسکن در محلات 20 گانه شهر بیجار با روش آنتروپی و SAW(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسکن یکی از مقوله های مهمی است که بشر همواره با آن دست به گریبان بوده و برای دگرگونی و یافتن پاسخی مناسب و معقول برای آن در تلاش بوده است؛ بنابراین، مسکن یک نیاز است، اما فراتر از نیاز آنچه که ایده آل آدمی است، دسترسی به مسکنی مناسب است؛ از این رو، در مقاله حاضر به بررسی کیفیت مسکن مناسب در محلات شهری به صورت موردی در محلات سکونتگاهی شهر بیجار می پردازیم. روشبررسیاینپژوهش،مبتنیبررویکردتوصیفی-تحلیلیاست. جهتجمع آوریاطلاعاتموردنیاز،ازروش میدانی- کتابخانه ایو همچنین از مجموعه داده های موجود در مرکز آمار ایران، برای تحلیل کیفیت مسکن در محلات شهر بیجار استفاده شده است. در نهایت با توجه به اهداف موردنظر در این تحقیق، تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از تکنیک SAWو آنتروپی مورد ارزیابی قرار گرفته است. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل14 شاخص مورد استفاده در تحقیق، نشان می دهد که در سطح محلات شهر بیجار، محلات حلوایی و قلعه برجگه با بیشترین امتیاز و محلات محمود آباد، تخت علیا و تخت سفلی با کمترین امتیاز؛ به ترتیب، دارای بالاترین و پایین ترین میزان از منظر شاخص های کیفیت مسکن هستند.
دسته بندی مناطق همگن خشکی به کمک روش های گشتاور خطی و تحلیل خوشه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مناطق خشک از نظر شکل اراضی، خاک، جامعه گیاهی و جانوری و منابع آب و اقلیم بسیار متنوع هستند. یکی از مؤلفه های معرف اقلیم، تعیین شاخص های خشکی در هر منطقه است. اطلاع از دامنه و شدت خشکی، در مدیریت و برنامه ریزی مناسب منابع طبیعی و پایداری زیست بوم (اکوسیستم) هر منطقه، به ویژه مناطق خشک مفید است. استفاده از روش های گشتاور های خطی و تحلیل خوشه ای در تعیین مناطق همگن اقلیمی نقش مؤثری دارد. هدف اصلی این پژوهش، استفاده از روش های گشتاورهای خطی و تحلیل خوشه ای در تعیین مناطق همگن اقلیمی با استفاده از شاخص خشکی یونپ در نیمه شرقی ایران است. به این منظور، داده های اقلیمی 20 ایستگاه هواشناسی همدیدی در نیمه شرقی کشور جمع آوری و برای محاسبه تبخیر- تعرق مرجع با استفاده از مدل فائو- پنمن- مانتیث استفاده شد. سپس شاخص خشکی یونپ [1]برای هر20 ایستگاه محاسبه شد. در مرحله بعد، با استفاده از روش تحلیل خوشه ای، منطقه مورد مطالعه به پنج منطقه همگن تقسیم و با بهره گیری از تحلیل عاملی مهم ترین مؤلفه های مؤثر بر شاخص خشکی یونپ در هر منطقه همگن تعیین شد. براساس نتایج، تخمین منطقه ای گشتاور خطی، بهترین تابع توزیع منطقه ای برای هر منطقه همگن تعیین شد. نتایج این پژوهش کارآیی مناسب ترکیب روش های گشتاور خطی و تحلیل خوشه ای را برای تعیین مناطق همگن نشان می دهد. بر اساس نتایج به دست آمده، بهتر است در ابتدا مناطق همگن با روش تحلیل خوشه ای تعیین و سپس به کمک روش گشتاورهای خطی بررسی و تأیید شود. [1] UNEP
تحلیل افتراق فضایی در محله های شهر یزد با استفاده از تحلیل شبکه و چیدمان فضا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث مهم در حیطة تخصصی مسائل شهری، سازمان فضایی شهر و افتراق ها و جدایی گزینی های فضایی در آن است. به طورکلی، ساختار فضایی شهر تا حد زیادی تعیین کنندة عملکرد آن است و تأثیر زیادی بر دسترسی، پایداری زیست محیطی، اقتصاد، رفاه، عدالت اجتماعی، سرمایة اجتماعی و نوآوری فرهنگی دارد.یکی از عوامل تأثیرگذار بر چگونگی شکل گیری این ساختار، نحوة توزیع و سطح سرویس خدمات شهری و رابطة متقابل آن با شبکة راه های شهری است؛ به طوری که توزیع نامتناسب هزینه ها و ایجاد زیرساخت های شهری به ارائة خدمات و تسهیلات شهری، به سطوح افتراق های فضایی به ویژه پراکنده رویی در شهر دامن می زند. در شهر یزد، با گسترش افقی 15 برابری در سال های 1345- 1385 و رشد جمعیت 6/4 برابری در همین دوره، شاهد ازهم گسیختگی زیادی در سازمان فضایی شهری بوده ایم. در این راستا هدف از این پژوهش، تبیین افتراق های فضایی در شهر یزد، مبتنی بر پراکنش خدمات عمومی و ساختار فضایی شبکة راه های شهری با استفاده از تحلیل شبکه و چیدمان فضاست. مقایسه این دو تحلیل، نشانگر ساختار فضایی منسجم در مناطق مرکزی، همراه با سطح خدمات رسانی مناسب شهری است. همچنین تحلیل خوشه بندی امتیازهای فضایی با استفاده از آمارة گتیس- آرد جی، نشان دهندة تمرکز مناطق با امتیاز بالا در فضاهای میانی در امتداد شمال به جنوب شهر است و با فاصله گرفتن از آن ها، تمرکز فضاها با امتیاز پایین شکل می گیرد.
تحلیل فضایی بارش سالانه استان خوزستان، رویکردی از تحلیل رگرسیون های فضایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بارش از جمله عناصر اقلیمی است که در برنامه ریزی محیطی دارای اهمیت بسیار می باشد. در این راستا برای مدل سازی و پیش بینی مکانی بارش سالانه در استان خوزستان و ارتباط آن با عوامل مکانی از روش رگرسیون های فضایی استفاده شده است. لذا از آمار 13 ایستگاه سینوپتیک استان خوزستان از بدو تأسیس تا سال 2010 میلای جهت پیشگویی فضایی و ارتباط با عوامل جغرافیایی توپوگرافی (ارتفاع، شیب و جهت دامنه ها) و طول- عرض جغرافیایی به روش رگرسیون های فضایی مربعات معمولی(OLS) و موزون جغرافیاییGWR)) بهره گرفته شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان دهنده یک ارتباط قوی بین بارش با عوامل جغرافیایی است. نتایج دو مدل رگرسیون عمومی و وزنی جغرافیایی برای پیش بینی بارش سالانه حاکی از برآورد مقادیر پیش بینی بهتر در مدل رگرسیون موزون جغرافیایی است. بطوری که میزان برآورد حاصل از روش رگرسیون موزونی جغرافیایی در استان خوزستان، نشان از مقادیر پایین باقیمانده ها ی خطا، مقادیر بالای ، عدم وجود خودهمبستگی فضایی و نرمال بودن مقادیر باقی مانده مدل را نمایش می دهد. میزاندر مدل رگرسیون مربعات معمولی 75% تغییرات بارش را با عوامل مکانی تببین می کند. در حالیکه در رگرسیون وزنی جغرافیایی این میزان در دامنه 82% تا 97% در روی پهنه بارش خوزستان در نوسان است و نشان دهنده برآورد بهتر این مدل می باشد. بر همین اساس مشخص شد که نقش ارتفاعات درشرق، شمالشرق و شمال استان، جهت دامنه ها در بخش های شرق ، شمالشرق و در محدوده کوه های زاگرس، و شیب نیز در همین محدوده های ذکر شده مهم ترین عوامل مکانی موثر بر مقادیر بارش به شمار می آیند.
اولویت بندی و تعیین استراتژی های توسعه شهر (CDSs)شیراز با استفاده از AHP(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با تغییر دیدگاه های برنامه ریزی شهری، روش های رایج مربوط به تهیه طرح های توسعه شهری نیز مورد بازنگری جدی قرار می گیرند. استراتژی های توسعه شهر (CDSS)از دیدگاه های جدید و تاثیرگذار در بهبود روند برنامه ریزی شهر استو هدف پژوهش تعیین استراتژی های توسعه شهری شیراز و اولویت بندی آنها با استفاده از مدل AHP است. برنامه های کنونی شهر شیراز کالبدی و ایستا بوده و در تدوین آنها ابعاد اجتماعی، اقتصادی لحاظ نشده و پاسخگوی نیازهای فعلی نبوده و تحقق اهداف پیش بینی شده در آنها بسیار کم است، در این پژوهش ابتدا 6 استراتژی اصلی، ساماندهی فضایی، تقویت اقتصاد شهری، زیست پذیری اجتماعی، دسترسی پایدار، محیط زیست و حکمروایی خوب شهر، به همراه استراتژی های فرعی بر اساس درخت سلسله مراتبی ترسیم گردید و پس از تهیه پرسشنامه از متخصصان و مدیران شهری خواسته شد تا بر اساس مقایسه زوجی اولویتها را مشخص سازند. در کل نتایج حاصل از تلفیق معیارها و زیر معیارها با هدف (استراتژی توسعه پایدار شهری) نشان می دهد که کسب درآمدهای پایدار اولویت اول، عدالت فضایی و توزیع بهینه امکانات دارای اولویت دوم، گسترش توریسم اولویت سوم و در راستای دسترسی پایدار تکمیل مترو شهر در اولویت چهارم برنامه ریزی قرار داشته و اولویت پنجم برنامه ریزی نیز تدوین چشم انداز است و جلوگیری از گسترش کالبدی و شهر فشرده در اولویت اخر برنامه ریزی قرار گرفته است. در انتها نیز راهکارها و برنامه های اجرایی ده استراتژی اول شهر شیراز ارائه می گردد.
ارزیابی آسیب پذیری کالبدی بافت منطقه یک شهر تهران در برابر زلزله احتمالی با استفاده از روش"" IHWP "" و سیستم "" GIS(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تهراندرمنطقه ای حادثه خیز قراردارد که احتمال وقوع زلزله و بروز خسارت های گسترده در نتیجة آن، بسیار زیاد است. گسل هایتهرانازمناطقپرتراکمویاازنزدیکیآن هاعبورمی کندودرصورت فعال شدن این گسل ها امکانوقوعخسارت های فراوان بسیار زیاد است. یکی از این مناطق مهم، منطقه یک شهر تهران است که به سبب قرارگیریدر دامنه های جنوبی البرز و گسل «مشا-فشم» و گسل«شمال تهران »، ساخت وساز در ارتفاعات، جمعیت، تمرکز سرمایه، برج های بلند مرتبه در ارتفاعات، معابر کم عرض، ترافیک سنگین جاده ها، رعایت نشدن قوانین ساخت و ساز در اکثر موارد؛ نیازمند برنامه ریزی به منظور پیشگیری از بحران می باشد. با توجه به اینکه بیشتر صدمات ناشی از زلزله به سبب عدم مقاومت فیزیکی بافت، عدم امکان امدادرسانی و عدم توان برگشت پذیری بوده و ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم با وضعیت نامطلوب کالبدی دارد، مقاله حاضر می کوشد تا با ارزیابی آسیب پذیری کالبدی و تعیین پهنه های آسیب پذیر، مؤثرترین راهبردهای نیل به ارتقاء کیفیت ایمنی محیط کالبدی دربرابر زلزله احتمالی را ارائه نماید.بدین منظور با استفاده از شاخص های پنج گانه(تراکم جمعیتی،خطر پذیری کاربری اراضی،کیفیت ابنیه،عمرابنیه، دسترسی به مراکزامداد و نجات)لایه های اطلاعاتی هریک از متغیرهای مذکور تولید شد و با بهره گیری از روش تحلیل سلسله مراتبیIHWP درمحیط Arc GIS اینلایه ها تلفیق گردیده و موقعیت منطقه یک شهر تهران در برابر زلزله مورد ارزیابی قرار گرفت.یافته ها نشان داد که بافت کالبدی منطقه یک دربرابرزلزله احتمالی شرایط نسبتاً ایمن دارد. نواحی 9و7 و5 بسیار ایمن،نواحی4 و6و10ایمن ونواحی 2و8 ایمنی متوسط و،نواحی 1و 3 از نواحی با ایمنی پائین و در معرض حادثه ارزیابی شدند. به طور کلی شمال این منطقه، دارای معابر و خیابان های کم عرض و ساختمان های بلند مرتبه، بافت های فرسوده و اماکن مخروبه و... از نقاط نا امن و آسیب پذیر در برابر زلزله است.بنابراین براساس اصول مدیریت شهری درحال حاضر تراکم فروشی غیر اصولی شهرداری تهران در این منطقه و روند رو به رشد جمعیت، اصلی ترین زنگ خطر جدّی برای حیات منطقه تلقی می گردد.
تجاری شدن کشاورزی در بهره برداری های روستایی و واکاوی عوامل مؤثر بر آن با رویکرد مدل سازی ساختاری و تحلیل مسیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معنای عام تجاری شدن کشاورزی، کشت تخصصی، تولید فراتر از نیازهای معیشتی و فروش آن در بازار است. مطالعه حاضر به سنجش تجاری شدن کشت توت فرنگی در شهرستان مریوان و تحلیل علّی عوامل مؤثر بر آن پرداخته است. 191 نفر از بهره برداران توت فرنگی کار شهرستان با استفاده از روش طبقه ای به عنوان نمونه آماری تعیین شدند و داده های موردنیاز با انجام عملیات میدانی گردآوری شد. روایی ابزار گردآوری، محتوایی و پایایی آن مبتنی بر اجرای مطالعه مقدماتی و آزمون های آماری صورت گرفت. سنجش تجاری شدن کشت توت فرنگی براساس مؤلفه های تخصصی شدن، عمقی شدن، عملکرد، عرضه بازاری و توسعه کشت از محل درآمد محصول، با رویکرد معادلات ساختاری صورت گرفت. تحصیلات، سابقه، وسعت زمین در واحد بهره برداری، شیوه های نوین آبیاری، نیروی کار مزدی، فراگیری آموزش های حرفه ای و امید به آینده شغلی، متغیرهای مستقل بوده اند. روابط درونی بین آن ها و اثرگذاری های مستقیم و غیرمستقیم آن ها بر تجاری شدن کشت با تحلیل مسیر ارزیابی شد. سه گزینه نخست متغیرهای بیرونی و بقیه متغیرهای درونی مدل علّی ساختاری تحلیل بوده اند. استفاده از سیستم های نوین آبیاری، با بیشترین میزان، اثر مستقیم و تحصیلات اثر غیرمستقیمی بر تجاری شدن کشت داشته اند. درمجموع اثرات، وسعت زمین در واحد بهره برداری، رضایت مندی، امید به آینده و استفاده از سیستم های نوین آبیاری بیشترین و استفاده از نیروی کار مزدی، سابقه و تحصیلات، کمترین تأثیر را بر تجاری شدن کشت توت فرنگی داشته اند.
ارزیابی نئوتکتونیک گسل کلمرد با استفاده از GIS، منطقه شیرگشت (ایران مرکزی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به منظور تعیین میزان فعالیّت تکتونیکی جوان هر منطقه می توان به کمک اندازه گیری های کمی، چشم اندازهای سطح زمین را بررسی و شاخص های مورفولوژیک را محاسبه کرد. از جمله مهم ترین عناصری که در طبیعت متأثر از فعالیّت های زمین ساختی هستند، رودخانه ها و شبکه های زهکشی می باشند. در این مطالعه نیز به منظور بررسی سطح فعالیّت تکتونیکی اخیر منطقه شیرگشت، 6 اندیس مورفومتریک شامل گرادیان طولی رودخانه ای (SL)، میزان کج شدگی حوضه (Af)، انتگرال هیپسومتری و نمودار هیپسومتری (Hi)،نسبت پهنای کف دره به ارتفاع دره (Vf)، نسبت شکل حوضه (Bs)و سینوسیته پیشانی کوهستان (J)اندازه گیری شده و نتایج آن با مطالعات لرزه خیزی بر روی گسل کلمرد در شمال بلوک طبس (ایران مرکزی) تلفیق شده است. به همین جهت در ابتدا بر روی مدل رقومی ارتفاعی Aster DEM با وضوح 30متر در محیط ArcGISآماده سازی لازم صورت گرفته و 89 حوضه های آبریز و نیز طولانی ترین مسیر احتمالی عبور رودخانه برای هر حوضه استخراج گردیده و سپس اندیس های مورفومتریک مذکور اندازه گیری شده است. نتایج حاصل از اندازه گیری های صورت گرفته پس از تدقیق با بررسی صحرایی نشانگر فعالیّت بالای تکتونیکی در ناحیه ی نِوِنگ کوه، کوه پیرحاجت می باشد.گسل کلمرد نیز دارای فعالیّت بعد از نئوژن می باشد. وقوع زلزله های 100 سال اخیر بر روی گسل های نام برده گواهی بر این مدعا می باشد.
تحلیل الگوی گسترش کالبدی و فضایی با استفاده از مدل هلدرن مورد شناسی: شهر گناباد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهرها طی حیات خود بر اثر عوامل مختلف تغییر شکل و گسترش می یابند؛ اما شهر خوب شهریست که کالبد شهر، نیازهای ساکنان را با توجه به تغییرات زمان تأمین کند. گسترش بی رویه اراضی شهری از مهمترین مسائل و مع ضلات ب رای م دیران و برنام ه ری زان شهرها در سطوح گوناگون است. هدف پژوهش حاضر، بررسی و شناخت عوامل مؤثر در پیدایش و شکل گیری ساختار فضایی و کالبدی شهر گناباد است . روش پژوهش توصیفی - تحلیلی است و از مدل کمّی (هلدرن) ابزارGIS ، استفاده از شاخص های کالبدی، اقتصادی و جمعیتی در تبیین هدف فوق استفاده شده است. نتایج اولیه تحقیق نشان می دهد که الگوی رشد شهر از شرق به غرب شکل گرفته است. تحولات جمعیت شهر گناباد در دوره های مختلف هر چند تحت تأثیر عوامل مختلف دچار افزایش و یا کاهش بوده، با وجود این نرخ رشد جمعیت این شهر در حال حاضر از میانگین نرخ رشد جمعیت شهری استان و کشور بیشتر بوده و نمایانگر وجود زمینه های رشد جمعیت در این شهر است. همچنین بر اساس محاسبات مدل هلدرن، حدود 49 درصد رشد شهر گناباد بر اثر رشد بی قواره و اسپرال شهر و حدود 51 درصد مابقی توسعه شهر ناشی از رشد جمعیت شهر بوده است.
شناسایی و طراحی یک الگوی بهینه مکانیابی با تأکید بر تلفیق روش های داده مبنا و دانش مبنا در سطح تصمیم گیری با GIS (با تأکید بر پهنه بندی اقتصادی شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استفاده از GIS در مکان یابی دارای قدمتی تقریبی برابر با ظهور این فناوری است و در مطالعات مختلفی که به نوعی با عوارض مکانی سروکار دارند، به کار گرفته می شود. استفاده از این سیستم در مکان یابی دارای مزایای فراوانی است که باعث صرفه جویی در زمان و هزینه های اجرایی می شود. از این رو استفاده از فناوریGIS در مکان یابی و سایر فعالیت های مرتبط با آن، تضمینی برای دستیابی به نتایج بهتر، دقیق تر و سریعتر با هزینه های کمتر است.تاکنون روش های مختلفی با استفاده از مدل های گوناگون برای مکان یابی به کار گرفته شده است. در اغلب این مطالعات و همچنین مطالعاتی که در آن به پهنه بندی فضا پرداخته می شود، از روش های مبتنی بر نظرات متخصصین (روش های ذهنی) استفاده می شود و شاهد تحقیقات اندکی با استفاده از روش های مبتنی بر داده ها (روش های عینی) هستیم. از اینرو، بررسی و شناخت یک الگوی بهینه مکان یابی در تلفیق روش ها و مدل های گوناگون مبتنی بر نظرات متخصصین (روش های ذهنی) و مبتنی بر داده ها (روش های عینی) در GIS و نحوه تلفیق این نتایج (تلفیق در سطح تصمیم گیری) در جهت رسیدن به مناسب ترین مکان با دقتی مطلوب ضروری می نماید. علاوه بر این نحوه تلفیق نتایج به دست آمده حاصل از روش های مختلف در GIS از جمله مواردی است که کمتر در تحقیقات به آن پرداخته شده است. در این تحقیق پهنه بندی اولیه فضای جغرافیایی (غربالگری) و اولویت بندی مکان های بهینه شناسایی شده (مکان یابی) با روش های مبتنی بر نظرات متخصصین (روش های ذهنی) و روش های مبتنی بر داده ها (روش های عینی) مورد بررسی قرار می گیرد. الگوی پیشنهادی جهت شناسایی ویژگی های هر کدام از این روش ها با توجه به نتایج به دست آمده در یک نمونه مطالعاتی (پهنه بندی اقتصادی فضای شهری واولویت بندی پهنه های بهینه) به عنوان یافته های تحقیق تشریح می گردد. نتایج ارزیابی بیانگر آن است که به ترتیب هر سه روش عینی (RBFLN، Fuzzy Clustring و PNN ) نسبت به سه روش ذهنی ( SAW، GCA و Fuzzy Logic ) عملکرد بهتری داشته اند. همچنین از میان پهنه های بهینه حاصل از تلفیق این روش های (غربالگری اولیه)، پهنه های میدان تجریش، انقلاب و 15 خرداد در رتبه بندی حاصل از روش های چند شاخصه با معیارهای کیفی اولویت اول در استقرار خدمات را به خود اختصاص داده اند.
تحلیل فضایی پراکنش جمعیت و خدمات شهری از منظر عدالت اجتماعی با استفاده از روش ترکیبی (مطالعه موردی: شهر بناب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، ارزیابی میزان هماهنگی در پراکندگی جمعیت و توزیع خدمات در نواحی شهر بناب و ارائة راهکاری برای نیل به توزیع متعادل خدمات در سطح نواحی شهر، به منظور بهره مندی همة شهروندان از خدمات شهری مناسب است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است .گردآوری داده ها به شیوة کتابخانه ای انجام شده است. در تحلیل داده ها از مدل های Topsis، Vikor، SARو روش ترکیبی (ادغام)، برای بررسی چگونگی توزیع خدمات شهری در سطح نواحی شهر بناب بهره گرفته شد. برای بررسی میزان تعادل در توزیع جمعیت در نواحی شهر، از ضریب آنتروپی شانون استفاده شد. جامعة آماری تحقیق شامل نواحی پنج گانة شهر بناب بر اساس طرح جامع پیشنهادی شهر است که هشت شاخصِ خدمات شهری ارزیابی شد. نتایج پژوهش نشان می دهد که پراکندگی جمعیت در نواحی شهر متعادل است، اما جمعیت نواحی شهر بناب از خدمات و امکانات شهری متعادل بهره مند نیست. همچنین، حدود 20 درصد از کل جمعیت در شرایط متعادل و تقریباً 80 درصد باقی مانده در شرایط نامتعادل بهره مندی از خدمات شهری به سر می برد. نتایج ضریب همبستگی اسپیرمن بین پراکندگی جمعیت و توزیع خدمات در نواحی شهر، نشانگر نبود رابطة معنادار بین دو متغیر است. بنابراین، افزایش شاخص های خدمات شهری سطح نواحی و رساندن این خدمات به حد متعادل در نواحی شهر بناب ضروری به نظر می رسد.
بررسی توانمندی های گردشگری شهر ساحلی بوشهر بر اساس مدل سوات و تاپسیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پتانسیل های گردشگری از سرمایه های منحصر به فرد هر کشور و منطقه به شمار می رود که شناسایی، طبقه بندی و برنامه ریزی آن جهت توسعه گردشگری دارای اهمیت بالایی است. امروزه زندگی شهری به عنوان زندگی برتر تبدیل شده، در کشور ایران در چند دهه ی اخیر شهرنشینی رشد بالای داشته که نسبت این رشد در مناطق مختلف کشور متفاوت است. استان بوشهر یکی از استانهایی است که بیش از 60% جمعیت آن در شهرها ساکن هستند، شهر بوشهر مرکز استان بوشهر، دارای پتانسیل های متعدد گردشگری در زمینه های توریستی، تاریخی، اقتصادی است. این تحقیق با هدف شناسایی پتانسیل های گردشگری شهر ساحلی بوشهر و بررسی موانع موجود در راه گردشگری شهری صورت پذیرفته است. روش به کارگرفته شده به شیوه توصیفی- تحلیلی بوده و پس از گردآوری، طبقه بندی و سازماندهی داده ها به تجزیه و تحلیل آنها پرداخته شده است. برای این منظور با تعیین نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدها براساس مدل SWOT به ارائه راهبرد، در جهت توسعه گردشگری شهر ساحلی بوشهر پرداخته شده است. همچنین با استفاده از مدل تاپسیس رتبه بندی و سطح بندی پتانسیل های گردشگری بوشهر از نظر پاسخ دهندگان مناطق 8 گانه شهر بوشهر صورت گرفته، که نتایج به دست آمده نشان داد که برخورد مناسب مردم با ضریب نزدیکی5347. در اولویت اول، ساحل زیبا و شنی با ضریب نزدیکی 5339. در اولویت دوم و مراسم مذهبی- سنتی باضریب نزدیکی3436.دراولویت سوم قرارگرفته ودر جذب گردشگر به این شهر تأثیرگذار هستند. تحلیل فرضیات بر اساس روش تحلیل عاملی نیز نشان می دهد، به دلیل وجود همبستگی بالا و مناسب بین عوامل و متغیرها، تمامی پتانسیل های گردشگری در شهر بوشهر در توسعه اجتماعی و فرهنگی آن تأثیر می گذارند و همچنین کمبود امکانات و خدمات، مانع توسعه گردشگری در شهربوشهر شده است.
مقایسه کارایی مدل WEPPو MPSIAC با مقدار رسوب مشاهده ای در برآورد فرسایش خاک و میزان رسوب مطالعه موردی: (حوضه آبخیز گوجان چال نمد استان چهارمحال و بختیاری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت منابع آبی در مناطق خشک و نیمه خشک، و همچنین مشکلات مربوط به فرسایش و رسوب، تبیین شیوه های مدیریتی مناسب ضروری است. فرسایش خاک و تولید رسوب ازجمله محدودیت های اساسی در استفاده از منابع آب وخاک به شمار می رود،. این تحقیق در حوضه گوجان چال نمد از زیر حوضه های زاینده رود اجرا گردید. هدف از این پژوهش، ارزیابی کارایی مدل های WEPP و MPSIACدر برآورد فرسایش و رسوب می باشد. در این تحقیق ابتدا کلیه عوامل موردنیاز در هر دو مدل، به ترتیب پس از ساختن فایل های مربوط به پارامترها، و تعیین امتیاز 9 عامل مؤثر در هر واحد کاری، جمع آوری، و در صورت نیاز اندازه گیری، و نهایتاً میزان رسوب ویژه برآورد گردید. خروجی هر دو مدل نشان داد که مقدار رسوب برآورد شده توسط مدل های WEPP و MPSIAC به ترتیب 14/4 و 1/9 تن در هکتار در سال می باشد. با در دست داشتن مقدار رسوب مشاهده ای( 27/5 تن در هکتار در سال) و مقایسه آن با مقدار رسوب برآورد شده توسط دو مدل فوق، و انجام آنالیزهای آماری، نتایج نشان داد که مدل WEPP با داشتن 21 درصد خطای نسبی در برآورد رسوب، دارای خطای کمتر و مدل MPSIAC با 72 درصد خطای نسبی در برآورد رسوب، دارای خطای بیش برآوردی می باشد. به طورکلی نتایج نشان داد که مدل WEPP کارایی بهتری نسبت به مدل MPSIAC در برآورد رسوب منطقه موردمطالعه دارد.
ارزیابی شدت بیابان زایی منطقه سراوان با استفاده از مدل IMDPA(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش با استفاده از روش ایرانی IMDPA، حساسیت اراضی منطقه سراوان به بیابان زایی ارزیابی و بررسی شده است. برای این منظور، پس از بررسی و ارزیابی های اولیه، چهار معیار اقلیم، پوشش گیاهی، خاک و فرسایش بادی به عنوان مهم ترین معیارهای مؤثر در بیابان زایی منطقه با شاخص های متفاوت در نظر گرفته شد. با استفاده از روش فوق، امتیازات هر شاخص در معیار مربوطه مشخص و ارزش هر معیار با محاسبه میانگین هندسی امتیاز شاخص های آن مشخص شد. پس از آن هر یک از معیارها به صورت لایه های اطلاعاتی وارد محیط GIS شدند. با روی همگذاری و تلفیق لایه های رستری معیارهای مذکور و محاسبه میانگین هندسی معیارها به کمک فرمول DM=(SI×WEI×VI×CLI) 1/4و تجزیه و تحلیل آن با استفاده از مدل IMDPA نقشه شدت بیابان زایی منطقه به دست آمد. نتایج حاصل از این ارزیابی نشان می دهد، 24/45 درصد منطقه از نظر درجه بیابان زایی در کلاس متوسط و 39/54 درصد آن در کلاس شدید قرار دارد و 37/0 درصد منطقه که شامل مناطق مسکونی بود، در هیچ کلاسی قرار نگرفت. معیار اقلیم با ارزش عددی 1/3، بیشترین تأثیر و معیار خاک با ارزش عددی 35/2، کمترین تأثیر را در بیابان زایی منطقه دارد. همچنین معیارهای پوشش گیاهی و فرسایش بادی به ترتیب با ارزش های عددی 62/2 و 87/2 شدت بیابان زایی شدید را نشان می دهد.