فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۱۴۱ تا ۵٬۱۶۰ مورد از کل ۶٬۴۱۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر رشد بی رویه جمعیت و توسعه شهرنشینی موجب بروز انواع ناسازگاریهای اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی نظیر تولید انواع پسماند جامد شهری شده که دفع غیراصولی آن را به دنبال داشته است، بهطوری که امروزه چگونگی دفع، مکانیابی و مدیریت صحیح محل دفن زبالههای جامد به عنوان یکی از معضلات زیست محیطی شهری تبدیل شده است. بنابراین یافتن محل مناسب برای این مهم از اهداف اصلی و اولیه طرحهای توسعه شهری جهت نیل به توسعه پایدار میباشد. بخش مرکزی شهرستان کوهدشت، با تولید روزانه 110 تن زباله، به دلیل عدم وجود تجهیزات بازیافت و مکانیابی نامناسب دفن آن با معضلات زیست محیطی، اجتماعی و بهداشتی متعددی در این زمینه روبرو است. هدف از این پژوهش مکانیابی محل مناسب دفن زباله در شهرستان کوهدشت با استفاده از تحلیل پارامترهای انسانی، زیست محیطی، هیدرولوژیکی، زمینشناسی و ژئومورفولوژی منطقه از طریق مدل AHP و تکنیک GIS میباشد. فرایند تحلیل سلسله مراتبی یکی از کارآمدترین تکنیک های طراحی شده برای تصمیم گیری با معیارهای چنـدگانه است، زیرا امکـان فرموله کـردن مسائل پیچیده را به صورت سلسله مراتبـی فراهم مـی سازد. نتایج نشان میدهدکه پهنههای دفن زباله در شهرستان کوهدشت را میتوان به پنج کلاس طبقهبندی نمود. در این میان پهنههای بسیارمناسب و مناسب به ترتیب با مساحت 18/205 و 319/198 کیلومترمربع بالاترین ارجحیت را جهت دفن پسماند دارا بوده و در مجموع با داشتن 14/10 درصد مساحت کل محدوده شهرستان در اولویت نخست طرحهای دفن پسماند قرار میگیرند. نتایج حاصل از این پژوهش در مدیریت سیستمی محیط زیست شهری و همچنین در طرحهای دفع بهینه پسماندهای جامد شهری منطقه مطالعاتی مثمر ثمر خواهد بود.
بررسی اثربخشی تسهیلات مالی خرد در توانمندسازی روستاییان با تاکید بر جنبه های اجتماعی
منبع:
مطالعات محیطی هفت حصار سال اول بهار ۱۳۹۲ شماره ۳
۱۵-۲۴
حوزههای تخصصی:
این مقاله تأثیرات اجتماعی تسهیلات مالی خرد به عنوان آگاهی اجتماعی سرمایه محور و رهیافتی برای رفع نابرابری و توسعه اقتصادی جوامع در چارچوب استراتژی های بهبود و الگوی اصلاح گرانه با تأکید بر جنبه انتقالی در سطح 59 روستای استان آذربایجان غربی را مورد بررسی قرار داده است. با توجه به اهمیت شفاف سازی مبانی نظری موضوع بخشی از مقاله به طور خاص به پیشینه و مبانی نظری موضوع اختصاص داده شده است. در پژوهش صورت گرفته وجود انعطاف لازم به منظور برانگیختن توان ها ، توانمندسازی و ایجاد تحرک اجتماعی جهت احیای نقش اجتماعات محلی را می توان علت اصلی موفقیت این ایده پیشرو در مباحث توسعه روستایی برشمرد. نتایج تحلیل آماری گویای تأثیرات متفاوت تسهیلات مالی بر روی شاخص اجتماعی در سه ناحیه مورد بررسی می باشد.
تبیین روند رشد کالبدی پراکنده (پراکنده رویی) شهری بر اساس مدل هلدرن (مطالعه موردی: شهر ساری)
حوزههای تخصصی:
نظم در اندازه و شکل شهر، از جمله موضوعاتی است که همواره در طی مواجهه با پدیده ها و مسائل مختلف و همزمان با بروز تئوری های متنوع، مطرح بوده است. قاعده و قانون ثابتی در این ارتباط به طور دقیق قابل شناسایی نیست، اما وجود تعامل منطقی بین میزان جمعیت، پتانسیل های کالبدی رشد شهر و نحوه پاسخگویی به نیازهای مخاطبان برنامه ریزی، موضوعی است که به ابداع روش های مختلف میزان سازگاری بین این دو عامل پرداخته است. در همین راستا هدف این پژوهش بررسی و تبیین روند رشد کالبدی شهر ساری با استفاده از مدل آنتروپی هلدرن است. این روش بیان می دارد که رشد کالبدی شهر، چه اندازه ناشی از رشد جمعیت و تا چه اندازه ناشی از عدم کنترل کالبدی شهر بوده است و منتج از آن راهکارها و راهبردهای مناسب را می توان در قبال آینده شهر اتخاذ نمود. نتیجه حاصل از این بررسی نشان داد که شهر ساری تا سال 1375، مهاجرت های روستایی و رشد جمعیت، تأثیر قاطع خود را بر رشد کالبدی این شهر داشته است و بعدازاین سال ها و در طی سال های اخیر، عدم توجه به شناخت نیازهای اساسی شهر، عدم کنترل ساخت وسازها و عدم برنامه ریزی تقاضاها، رشد شهر را به سمت پیرامون و از بین رفتن زمین های پشتیبان و ارزشمند رهنمون ساخته است.
بررسی تأثیر راهکارهای اقلیمی معماری بومی در شرایط آسایش گرمایی به کمک تکنیک دلفی
حوزههای تخصصی:
شواهد بسیاری وجود دارد مبنی بر این که شیوه های کنونی طراحی، اجرا و فعالیت های مربوط به مسکن و املاک به گونه ای منابع انرژی را مصرف می کنند که می تواند آینده را به طورجدی به خطر بیندازد. بهره گیری از پتانسیل های اقلیمی همچون تابش آفتاب، توده ی زمین و غیره به مثابه یک امکان همیشگی می تواند نیاز به انرژی در بخش مسکن را کاهش دهد. به نظر می رسد روزآمد کردن راهکارهای اقلیمی مرسوم در معماری بومی می تواند در این راستا مؤثر باشد. تحقیق پیش رو بازشناسی عناصر اقلیمی معماری ایرانی و تعیین میزان تأثیر هرکدام بر شرایط آسایش را نشانه رفته است. با تحلیل محتوای منابع معماری بومی، راهبردها و راهکارهای طراحی بومی/اقلیمی همچون جهت گیری، منطقه بندی فضاها و غیره به صورت دسته بندی 5گانه تعیین، و سپس میزان تأثیرگذاری هرکدام در فراهم آمدن شرایط آسایش به روش دلفی و در چارچوب یک پرسش نامه در میان صاحب نظران به پرسش گذاشته شده است. نظرسنجی نشان می دهد مواردی همچون جهت گیری، فرورفتن در زمین و مکان یابی سایت، الگوی پلان و چیدمان مجموعه، سلسله مراتب فضایی، و مصالح خازن گرمایی از بیش ترین تأثیر در فراهم آمدن شرایط آسایش برخوردارند.
بازآفرینی مفهوم محله در شهرهای ایرانی- اسلامی برپایه اصول نوشهرگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره دوم پاییز ۱۳۹۲ شماره ۸
3 - 12
حوزههای تخصصی:
درشهرهای سنتی، نواحی مسکونی به محله های مختلف تقسیم می شدند و افراد با علایق مشابه در محله های خود برای تأمین راحتی، حمایت و امنیت بیشتر گرد هم می آمدند. دردوران معاصر، با رواج یافتن اقدامات شهرسازی جدید، محلات تازه تاسیس شهری با بی توجهی به ماهیت محلات سنتی و تسلط ماشین بر انسان مفهومی کاملا غریب و بی معنا پیدا کرده اند و تنها در حد یک واحد تقسیمات شهری بکار گرفته می شوند. از طرفی با توجه به اینکه محلات شهرهای اسلامی، روزگاری محل تبلور پویایی اجتماعی و اقتصادی در حیات شهری بوده اند و اکنون به سبب عدم معاصرسازی کالبد و فعالیتهای موجود، با آسیب های متعددی روبرو شده اند؛ نیاز به بازآفرینی مفهوم محله امری ضروری تلقی می گردد. به همین دلیل بکارگیری اندیشه های مکتب اصفهان به عنوان نماد شهرسازی بومی از یک سو و اصول نوشهرگرایی به عنوان نمادی از نظریه های معاصر از سویی دیگر می تواند در راستای اهداف توسعه ی پایدار همبستگی محله ای گذشته را به محلات امروزی بازگردانده و درعین حال پاسخگوی نیازهای کنونی ساکنین باشد. پژوهش حاضر به دنبال معاصر سازی و بازآفرینی ارزش های گذشته محلات شهری در پاسخ به عدم کارایی کاربری ها و زیرساختهای توسعه های جدید شهری است تا بتواند به اهداف مورد نظر یعنی احیاء ساختار کالبدی، تقویت هویت فضایی- کالبدی و جذب ساکنین دست یابد این امر بدون باززنده سازی کالبدی و عملکردی محله محقق نخواهد شد. به همین منظور، برای بهره بردن از نتایج تحقیقات جهانی و داخلی، با روش اسنادی به جمع آوری اطلاعات اولیه پرداخته و از طریق مشاهده و استفاده از منابع کتابخانه ای مولفه های مهم و اصلی تشکیل دهنده ی محله در شهر ایرانی- اسلامی و تئوری های معاصر به لحاظ کالبدی شناسایی شده و در نهایت با توجه به همسو بودن اصول و قواعد دو جریان نوشهرگرایی و مکتب اصفهان و تمایز های اندک آنها، می توان به محله ای دست یافت که با باززنده سازی ارزش های گذشته، هویت ایرانی- اسلامی خود را حفظ کرده و در عین حال ویژگی های محلات معاصر، متناسب با نیازهای ساکنین را در خود جای دهد. معیارهایی همچون پیوستگی فضایی، تنوع فضایی، سلسله مراتب و محله محوری از مواردی است که می تواند محله ای با هویت ایرانی- اسلامی را به تصویر کشیده و بر پایه نوشهرگرایی مواردی نظیر : سرزندگی، ایمنی،حس تعلق، نظارت ناخودآگاه و امنیت نیز در محلات فراهم گردد. درشهرهای سنتی، نواحی مسکونی به محله های مختلف تقسیم می شدند و افراد با علایق مشابه در محله های خود برای تأمین راحتی، حمایت و امنیت بیشتر گرد هم می آمدند. دردوران معاصر، با رواج یافتن اقدامات شهرسازی جدید، محلات تازه تاسیس شهری با بی توجهی به ماهیت محلات سنتی و تسلط ماشین بر انسان مفهومی کاملا غریب و بی معنا پیدا کرده اند و تنها در حد یک واحد تقسیمات شهری بکار گرفته می شوند. از طرفی با توجه به اینکه محلات شهرهای اسلامی، روزگاری محل تبلور پویایی اجتماعی و اقتصادی در حیات شهری بوده اند و اکنون به سبب عدم معاصرسازی کالبد و فعالیتهای موجود، با آسیب های متعددی روبرو شده اند؛ نیاز به بازآفرینی مفهوم محله امری ضروری تلقی می گردد. به همین دلیل بکارگیری اندیشه های مکتب اصفهان به عنوان نماد شهرسازی بومی از یک سو و اصول نوشهرگرایی به عنوان نمادی از نظریه های معاصر از سویی دیگر می تواند در راستای اهداف توسعه ی پایدار همبستگی محله ای گذشته را به محلات امروزی بازگردانده و درعین حال پاسخگوی نیازهای کنونی ساکنین باشد. پژوهش حاضر به دنبال معاصر سازی و بازآفرینی ارزش های گذشته محلات شهری در پاسخ به عدم کارایی کاربری ها و زیرساختهای توسعه های جدید شهری است تا بتواند به اهداف مورد نظر یعنی احیاء ساختار کالبدی، تقویت هویت فضایی- کالبدی و جذب ساکنین دست یابد این امر بدون باززنده سازی کالبدی و عملکردی محله محقق نخواهد شد. به همین منظور، برای بهره بردن از نتایج تحقیقات جهانی و داخلی، با روش اسنادی به جمع آوری اطلاعات اولیه پرداخته و از طریق مشاهده و استفاده از منابع کتابخانه ای مولفه های مهم و اصلی تشکیل دهنده ی محله در شهر ایرانی- اسلامی و تئوری های معاصر به لحاظ کالبدی شناسایی شده و در نهایت با توجه به همسو بودن اصول و قواعد دو جریان نوشهرگرایی و مکتب اصفهان و تمایز های اندک آنها، می توان به محله ای دست یافت که با باززنده سازی ارزش های گذشته، هویت ایرانی- اسلامی خود را حفظ کرده و در عین حال ویژگی های محلات معاصر، متناسب با نیازهای ساکنین را در خود جای دهد. معیارهایی همچون پیوستگی فضایی، تنوع فضایی، سلسله مراتب و محله محوری از مواردی است که می تواند محله ای با هویت ایرانی- اسلامی را به تصویر کشیده و بر پایه نوشهرگرایی مواردی نظیر : سرزندگی، ایمنی،حس تعلق، نظارت ناخودآگاه و امنیت نیز در محلات فراهم گردد.
ارزیابی توزیع مکانی پارک های شهری با استفاده از تحلیل شبکه (مطالعه موردی: شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۱۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۲ شماره ۳۲
۱۹۶-۱۸۵
حوزههای تخصصی:
پارک ها و دسترسی مناسب به آن ها از مهمترین فاکتورهای ارزیابی عملکرد شهرها به شمار می روند. دسترسی مناسب به پارک ها وابسته به توزیع مکانی آنها در شبکه دسترسی است. در اغلب مطالعات مربوط به ارزیابی توزیع پارک ها و بهینه سازی دسترسی روش میانگیری ساده برای تعیین محدوده سرویس دهی پارک ها بکار گرفته شده که دارای عدم قطعیت بالایی است. با توجه به مسله تحقیق و مفاهیم موجود در نظریه گراف، می توان از تحلیل شبکه جهت ارزیابی توزیع پارک ها استفاده کرد. در این تحقیق با طراحی شبکه دسترسی شهر تهران و تعیین موقعیت جغرافیایی پارک ها در آن، محدوده سرویس دهی هر پارک با استفاده از تحلیل شبکه مشخص شد. چهار شاخص سرانه پارک، نسبت مساحت پارک، نسبت محدوده سرویس دهی و نسبت جمعیت تحت پوشش خدمات پارک برای کمی سازی و مقایسه وضعیت مناطق مورد بررسی از لحاظ خدمات پارک محاسبه شد. بر اساس نتایج بدست آمده 43 درصد از مناطق مسکونی در محدوده مورد مطالعه خارج از محدوده سرویس دهی پارک واقع شده اند. نقشه این مناطق برای استفاده در مکانیابی و احداث پارک های جدید تهیه و به عنوان یکی از نتایج این تحقیق ارائه شده است.
تحلیل فضایی الگوهای بزهکاری در منطقه 17 شهرداری تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بررسی پدیده بزهکاری، صرف نظر از این که بزهکار کیست و چه انگیزهای دارد و یا بزهدیده کیست، این موضوع قابل ملاحظه است که در برخی مکانها و بعضی زمانها میزان جرایم بیشتر است. در واقع مکان و زمان در میزان بزهکاری و ایجاد انگیزه برای گذار از اندیشه به عمل مجرمانه نقش دارد. تحلیل فضایی جرایم در شهرها به شناسایی الگوهای رفتار مجرمانه، کشف کانونهای جرمخیز و در نهایت به تغییر این شرایط و خلق فضاهای مقاوم در برابر جرم و رفع نابهنجاریهای شهری کمک میکند. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی، به تحلیل فضایی الگوهای رفتار مجرمانه و کانونهای جرمخیز مواد مخدر و سرقت در سطح منطقه 17 شهرداری تهران پرداخته است. در تجزیه و تحلیل دادههای این پژوهش از روشهای آماری–گرافیکی در قالب سیستم اطلاعات جغرافیایی و نرمافزار Spss بهره گرفته شده است. بر مبنای نتایج شاخص نزدیک ترین همسایه، توزیع فضایی جرایم مرتبط با مواد مخدر و سرقت در منطقه 17 شهرداری تهران از الگوی خوشهای پیروی میکند و محدودههای خاصی از سطح منطقه 17 محل تمرکز جرایم مورد بررسی است. همچنین نتایج آزمون همبستگی پیرسون حاکی از آن است که بین تراکم نسبی جمعیت و جرایم مواد مخدر و سرقت رابطه آماری معنیداری وجود دارد.
بررسی بسترها و موانع رشد شهر هوشمند در شهرهای میانی مطالعة موردی: شهر خرم آباد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی بسترها و موانع رشد شهر هوشمند در شهر خرم آباد به عنوان یک شهر میانی تدوین گردیده است، روش به کار گیری توصیفی- پیمایشی و مبتنی بر منابع اسنادی و کتابخانه ای می باشد. نتایج حاصل از بررسی ها براساس دیدگاه پاسخگویان نشان می دهد؛ مهم ترین پتانسیل های اعمال رشد شهر هوشمند در خرم آباد را می توان در شرایط بستری، ایجابی و مشوق ها دانست. شرایط کالبدی و محیطی شهر خرم آباد به عنوان پتانسیل بالقوه جهت رشد شهر هوشمند مطرح می گردند. در مقابل مهم ترین موانع اعمال سیاست رشد هوشمند در این شهر؛ شامل عواملی از قبیل : نگرشهای مدیریتی، نحوه توزیع کاربریها (توزیع نامناسب آنها)، وضعیت فرهنگی- اجتماعی و اقتصادی حاکم بر شهر می باشد. باید عنوان نمود، دسترسی به فناوری های هوشمند می تواند نقش مهمی در بهبود وضعیت زندگی شهروندان خرم آبادی داشته باشد. تحقق این امر، مستلزم پرداختن به موضوعات مهمی از قبیل تغییر در نظام برنامه ریزی ، اعمال مدیریت صحیح شهری ، توجه به زیر ساخت ها و فرهنگ سازی می باشد.
شناسایی و مکان یابی فضاهای مناسب شهری با تأکید بر معیارهای زیست محیطی (مطالعه نمونه: شهرستان محمودآباد مازندران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه شناسایی لکههای مناسب توسعه شهری با کاربرد معیارهای محیط زیستی درشهرستان محمودآباد است. برای نیل به این هدف، با بررسی منابع مختلف در رابطه با مکانیابی توسعه شهری، یک سری از معیارها شناسایی شدند. سپس، با استفاده از تکنیک دلفی، معیارها غربال و انتخاب شدند. به این ترتیب، 12 معیار و 30 زیرمعیار برای مکانیابی توسعه شهری در شهرستان محمودآباد، مناسب تشخیص داده شد. معیارهایی که قابلیت تبدیل به نقشه را داشتند، با استفاده از روش AHP وزندهی شده و در محیط نرمافزارArc GIS نقشهسازی شدند. سپس، با استفاده از ترکیب خطی وزندار نقشهها در GIS با یکدیگر تلفیق شدند و لکههای مناسب توسعه شهری به دست آمد. مساحت بزرگترین پهنه 7/0 کیلومتر مربع و مساحت پهنه بعدی 4/0 کیلومتر مربع تعیین شد. طبق ماده 26 از آییننامه اجرایی قانون ایجاد شهرهای جدید، حداقل مساحت مناسب برای شهر 3 کیلومتر مربع میباشد. بنابراین، هیچ کدام از لکهها مستعد توسعه شهری نیستند. نتایج و معیارهای حاصل شده در این تحقیق، میتواند برای مناطقی با ویژگیهای مشابه (منطقه ساحلی شمال کشور) به عنوان یک راهنما مورد استفاده قرار گیرد.
بررسی شیوه ها و سیاست های مدیریت مرز ها و نقش آن در امنیت مرز نمونه موردی: مرزهای شرقی ایران(خراسان رضوی – افغانستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مرز سیاسی به پدیده ای فضایی اطلاق می شود که منعکس کنندة قلمرو حاکمیت یک دولت بوده و مطابق قواعد خاص در مقابل حرکت انسان، انتقال کالا یا نشر افکار و .... مانع ایجاد می کند. به اعتقاد بیشتر صاحب نظران، اولین و مهم ترین کارکرد مرز، کارکرد دفاعی- امنیتی آن است و دغدغة اصلی حکومت ها این است که مرزهای کشورها جز در برخی گذرگاه های مجاز غیر قابل نفوذ باشد تا امنیت کشور از ابعاد مختلف سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی– فرهنگی مورد تهدید واقع نشود. یکی از مهم ترین عوامل مؤثر بر امنیت مرزها، سیاست های کنترل و مدیریت مرزهای بین المللی است. کشورهای مختلف متناسب با ویژگی های خود ممکن است سیاست مرزهای بسته، باز و یا کنترل شده را انتخاب کنند و پیرو آن از طرح ها، شیوه ها، اقدامات و تجهیزات متفاوتی نیز برای نظارت و کنترل مؤثر مرزهای خود بهره بگیرند. در بین مرزهای ایران و همسایگان، مرزهای شرقی ایران و افغانستان به دلیل وجود شرایط خاص همچون بی ثباتی سیاسی و فقدان چتر حاکمیتی فراگیر در افغانستان، ترددهای غیر قانونی اتباع مهاجر، قاچاقچیان و اشرار، حضور و فعالیت گروه های مسلح تروریستی همچون طالبان و القاعده و کارتل های مواد مخدر و... از جمله مناطق ناامن محسوب شده و تا کنون تلاش های متعددی از سوی مقامات و نهادهای مسؤول برای کنترل این مرزها صورت گرفته است. در این پژوهش، سیاست ها و روش های کنترل و مدیریت مرز در طول مرزهای شرقی(خراسان رضوی و افغانستان) مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است. گردآوری اطلاعات به شیوة کتابخانه ای و میدانی انجام شده و اطلاعات با استفاده از نرم افزار Spss و با روش توصیفی- تحلیلی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که سیاست ها و شیوه های کنترل و مدیریت مرز در طول مرزهای خراسان رضوی و افغانستان نقش مؤثری در کنترل و نفوذناپذیری مرز داشته است.
تحلیل عدم تعادل فضایی خدمات اقتصادی، اجتماعی شهرستان های استان زنجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روند تحولات اقتصادی، اجتماعی دهه های اخیر و گوناگونی بستر جغرافیایی؛ به شکل گیری نوعی خاص از نظام فضایی استقرار گاه های انسانی منجر شده است. عدم تعادل میان مراکز روستایی و شهری در زمینه های مختلف توسعه، موجب برهم خوردن نظم فضایی سکونتگاه ها از یک سو و رشد شتابان و بی رویه بعضی از شهرهای درجه اول گردیده است. نمونه آن، نامتعادل بودن ساختار فضایی استان زنجان است. قطبی شدن جمعیت آن در شهرستان زنجان، تمرکز انواع فعالیت های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در شهر زنجان، باعث برهم خوردن سلسله مراتب منطقی و منظم در مرتبه و اندازه سکونتگاه ها گردیده است. این پژوهش بر آن است تا با روش توصیفی – تحلیلی، با استفاده از روش اسنادی و آماری و بهره گیری از مدل گاتمن اسکالوگرام، به تحلیل عدم تعادل فضایی خدمات اقتصادی، اجتماعی بپردازد. نتایج پژوهش نشان می دهد که شهرستان های ایجرود، خدابنده، طارم و ماهنشان به طور کلی، از مدار توسعه استان زنجان فاصله دارند و لازم است که در برنامه ریزی ها در اولویت قرار گیرند.
بررسی پراکنده روی شهر بروجرد و راهکارهای توسعه درونی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گستردگی و گسیختگی کالبدی، بر سیمای بسیاری از شهرهای غربی کشور نمایان است. گستردگی کالبدی شهرها، در سالهای اخیر، می تواند ناشی از رشد طبیعی جمعیت، مهاجرت روستاییان به شهر و تمرکز گرایی جمعیت و فعّالیت و به طور کلی، به بهانه تامین نیاز مسکن و پیش بینی اراضی مسکونی باشد که از تبعات آن تجاوز به اراضی کشاورزی، باغات حاشیه شهر و نابودی چشم اندازهای طبیعی شهر است. هدف از پژوهش حاضر بررسی پراکنده روی شهر بروجرد با استفاده از روش های مختلف و بیان ظرفیت های توسعه درونی این شهر با رویکرد رشد هوشمند شهری می باشد. روش تحقیق در پژوهش حاضر توصیفی - تحلیلی از نوع کاربردی می باشد که روش گردآوری داده ها از نوع کتابخانه ای بوده و بنا به نیاز از روش میدانی نیز بهره گرفته شده است. در این تحقیق ابتدا با کمک داده ها و آمارهای رسمی و اسناد طرح های توسعه شهری و با به کارگیری مدل های کاربردی هلدرن، آنتروپی شانون و توزیع چارکی و... مساله وقوع پراکنده رویی و گسیختگی کالبدی شهر بروجرد تأیید و سپس با تعیین شاخص های توسعه درون شهری به بررسی قابلیت های مناطق دو گانه شهر بروجرد در راستای توسعه درونی شهر پرداخته شده است. با توجه به نتایج حاصل از تحقیق و وجود 223 هکتار اراضی بایر و 94 هکتار اراضی ناکارآمد(اراضی قهوه ای) و 479 هکتار گونه های بافت فرسوده مشخص شد که شهر بروجرد امکان توسعه از درون را دارد و می توان با بهره گیری از فضاهای نام برده شده، توسعه درونی را افزایش داد و مانع توسعه پراکنده و گسترش افقی شد.
تبیین عوامل موثر بر الگوی سفر شهروندان با استفاده از رویکرد توسعه حمل و نقل محور (نمونه پژوهشی مرکز شهر سنندج)
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر توسعه ی حمل و نقل محور به عنوان یکی از الگوهای جدید توسعه شهری، در راستای توسعه پایدار جوامع مطرح شده است. این توسعه براساس اقدام هماهنگ بین برنامه ریزی کاربری زمین و برنامه ریزی حمل و نقل استوار است که سعی در ایجاد جوامعی پاکیزه، انسان دوستانه، با نشاط و با جایگاهی افزون در اقتصاد محلی دارد. از سوی دیگر مراکز کهن شهری امروزه با چالش های عظیمی در زمینه کارکرد و کالبد آنها مواجه شده که یکی از عوامل موثر، تراکم ترافیک ناشی از جابه جایی وسایل نقلیه موتوری است. این پژوهش سعی دارد تا با رویکردی توصیفی- تحلیلی پس از شناسایی اصول مرتبط با توسعه ی حمل و نقل محور، با استفاده از ابزار سنجش وضعیت SWOT، مهمترین عوامل موثر بر شیوه سفر ساکنان را در هسته مرکزی شهری سنندج را براساس شاخص های کاربری لیتمن( موثر در رفتارهای حمل و نقلی) ارزیابی نماید. به این منظور از فرایند تحلیل سلسله مراتبی برای تشخیص اولویت عوامل و طرح رهیافت های پیشنهادی استفاده شده است. سپس باتوجه به فرصت ها و پتانسیل های هسته مرکزی شهر سنندج از رهیافت های محتوایی کاربری زمین در قالب اصول عملیاتی TOD جهت کاهش چالش های موجود استفاده شده است. نتایج حاصل از انجام روند پژوهش بیانگر آن است که عواملی همچون دسترسی به حمل و نقل همگانی(266/0)، مدیریت تقاضای حمل و نقل(195/0) و وضعیت دوچرخه و پیاده(123/0) بیشترین اهمیت را در تعیین نحوه جابه جایی ساکنان مرکز شهر سنندج دارند. همچنین به کارگیری تمهیداتی همچون تقویت ابعاد اجتماعی محله و هویت محله ای، باززنده سازی پهنه ها و بناهای با ارزش تاریخی، بهسازی شبکه معابر با تاکید بر حرکات انسانی، توسعه ی سیستم حمل و نقل پایدار و یکپارچه و تغییر در تراکم و گسترش کاربری های سازگار و پشتیبان حمل و نقل همگانی به منظور احیا یک مرکز شهری پایدار در سنندج از اهمیت بسزایی برخوردار است.
مطالعه تطبیقی کیفیت زندگی در محلات بافت جدید و قدیم شهری مطالعه موردی: محله شهرک قدس و قطارچیان شهر سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره دوم پاییز ۱۳۹۲ شماره ۸
71 - 81
حوزههای تخصصی:
تحقیق در مورد کیفیت زندگی به طور نسبی پدیده ای تازه ای است و نقش مهمی در پایش سیاستهای حوزه عمومی و اثر بخشی برنامه ریزی شهری ایفا میکند. هدف این پژوهش مطالعه تطبیقی کیفیت زندگی در دوبافت قدیمی و جدید شهری سنندج و شناسایی مولفه¬های موثر بر بهبود کیفیت زندگی در هر دوبافت با تاکید بر نکات برجسته انهااست. مقاله حاضر با تاکید بر بعد ذهنی کیفیت زندگی، میزان رضایت مندی ساکنان دو محله انتخابی از بافت قدیم و جدید را با استفاده از شاخص های کیفیت زندگی مورد ارزیابی قرار داده و مدل نظری ارائه شده در این زمینه بر اساس چارچوب دیدگاه تحقیقات تجربی و با توجه به میزان رضایت مندی بنا شده است. به منظور ساختاربندی و ایجاد درخت ارزش کیفیت زندگی از روش کل به جزء (بالا به پایین) استفاده شده که در چهار سطح تنظیم گشته است. بر مبنای سنجه های سطح آخر، تعداد 45 سوال در قالب پرسش نامه تدوین و کیفیت زندگی شهری بر اساس طیف پنج گزینه ای لیکرت توسط ساکنین مورد ارزیابی قرار گرفته است. اطلاعات استخراج شده از پرسش نامه با استفاده از روش تحلیل رگرسیون چند متغیره، آزمون T و آزمون همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شد. بر اساس نتایج بدست آمده از تحلیل، فرضیه تحقیق مبنی بر مطلوب تر بودن کیفیت زندگی در بافت جدید نسبت به بافت قدیم تایید شد و میانگین امتیاز رضایت مندی ساکنان محله قطارچیان(با میانگین72/2) ومحله شهرک قدس (با میانگین 44/3) میزان تفاوت رضایت مندی ساکنان دومحله را آشکارساخت.
به کارگیری نرم افزار شبیه ساز به منظور تخمین مقدار آلاینده های تولیدشده در بزرگراه (مطالعه موردی بزرگراه نیایش تهران)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مشکلات مسئولین مدیریت شهری در کلان شهر تهران، همواره تولید آلاینده ها در سطح شهر بوده است که با توجه به اهمیت روز افزون آلاینده های ناشی از تردد خودروها در سطح شهر مدیریت حمل ونقل و ترافیک شهری و مدیریت تولید آلاینده های هوا در سطح شهر دو جزء کاملاً لاینفک به حساب می آیند. در سال های اخیر برنامه ریزی و اثرسنجی راهبرد های ترافیکی توسط نرم افزارهای شبیه ساز ترافیک رشد قابل توجهی یافته است و با ترکیب نرم افزار شبیه سازی ترافیک و مدل های تولید آلاینده، عملاً ابزاری بسیار قوی برای تصمیم گیری بر اساس میزان تولید آلاینده در اختیار مدیران شهری قرارگرفته است. در این مقاله پس از کالیبراسیون و دقیق نمودن مدل شبیه سازی برای بزرگراه نیایش تهران، میزان تولید آلاینده در این بخش از شبکه، بدون اعمال راهبرد های مدیریت شبکه و با اعمال استراتژی کاهش سرعت جریان ترافیک در معبر محاسبه گردید. با مقایسه راهبرد های مذکور به خوبی می توان گزینه بهتر را یافته و در شبکه واقعی با اطمینان بسیار بیشتر به کار برد.
کاربرد تکنیک های خودهمبستگی فضایی در تحلیل جزیره حرارتی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش با استفاده از تصاویر چند زمانه لندست TM تغییرات فضایی – زمانی جزیره حرارتی تهران مورد بررسی قرار گرفت. تصاویر مطالعه شده مربوط به دوره زمانی 1986 تا 2010 هستند(13 تصویر). ابتدا الگوریتم تک باندی کین و همکارانش(2001)برای استخراج دما از باند حرارتی تصاویر لندست TM استفاده شد. سپس با استفاده از روشهای تحلیل خودهمبستگی فضایی عمومی و محلی تغییرات فضایی و زمانی دمای سطحی بررسی شد. نتایج تحلیل خودهمبستگی فضایی عمومی نشان داد که داده های دمای سطحی تهران دارای ساختار فضایی بوده و به شکل خوشه ای توزیع شده اند. علاوه بر آن، بین سالهای 1986 تا 2010 مقدار خودهمبستگی فضایی افزایش یافته و متغیر دما تمایل بیشتری به متمرکز شدن و خوشه ای شدن در فضا پیدا کرده است. با توجه به نتایج خودهمبستگی فضایی عمومی دو نتیجه ی مهم حاصل شد: 1- در طول دوره مطالعه خوشه های حرارتی جدیدی در شهر تهران شکل گرفته اند. 2- وسعت فضایی خوشه های حرارتی قبلی رو به افزایش رفته است. جهت روشن شدن ماهیت خوشه های دمایی (داغ یا خنک بودن خوشه ها) و بررسی تغییرات فضایی آنها از آماره ی خودهمبستگی فضایی محلی استفاده شد. نتایج این بخش تقویت و گسترش خوشه های داغ و تضعیف خوشه های خنک را تایید نمود. بررسی و مقایسه ی پراکندگی فضایی نقاط بالا- بالا و پایین- پایین در طول دوره مطالعه نشان داد که بین سالهای 1986 تا 2010 به علت از بین رفتن نیمی از پوشش گیاهی نواحی غرب و جنوب غربی تهران(مناطق 18، 19، 21 و 22) خوشه های خنک مستقر بر این نواحی کوچک یا ناپدید شده اند و خوشه های داغ جدیدی در این نواحی شکل گرفته اند. در نتیجه ی این تغییرات جزیره حرارتی که در سال 1986 بر روی فرودگاه مهرآباد(منطقه9) و بخشهایی از مناطق 21 و 22 حاکم بوده است، در طول این 25 سال به سمت غرب و جنوب غرب گسترش یافته و مساحت بیشتری را اشغال کرده است. همچنین هسته های حرارتی کوچکی در جنوب و غرب منطقه 19 ظهور یافته است. علاوه بر آن به علت تخریب و نابودی بخش مهمی از باغات مناطق شمالی تهران(به خصوص شمیرانات) خوشه های خنک مستقر در این نواحی تضعیف شده اند.
نقش دانش و نگرش ریسک در تبیین تفاوت های آسیب پذیری اجتماعی شهر تهران در برابر زلزله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آسیب پذیری بالای شهر تهران نسبت به زلزله بخصوص «محله ها و خانوارهای جنوبی شهر» مسأله ای است که نیازمند راه حل های مبتنی بر مطالعات کل نگر می باشد، امّا تمرکز بر راه حل هایی چون ارتقای دانش و نگرش ریسک این سوال را مطرح می کند که «نقش دانش و نگرش ریسک در تبیین تفاوتهای آسیب پذیری در برابر زلزله چقدر است؟» سوالی که پاسخ صحیح به آن جهت هدایت سیاستهای کاهش آسیب پذیری ضروری است. بنابراین جهت تبیین تئوریک، پیشبنة آسیب پذیری بررسی، مفاهیم تبیین کنندة مسأله انتخاب و مدل نظری و مطابق آن فرضیه های پژوهش ارائه گردید. برای داوری فرضیه ها، واحد تحلیل خانوار در محله تعیین، حجم نمونه با روش کوکران محاسبه و با روشهای خوشه ای و سیستماتیک نمونه گیری شد. داده های مورد نیاز نیز از طریق پرسشنامه گردآوری و از طریق روشهای همبستگی، واریانس یکطرفه، رگرسیون و تحلیل مسیر تحلیل گردیدند.
نتایج نشان داد که نه تنها دانش و نگرش ریسک رابطة معکوس و نسبتا ضعیفی با میزان آسیب پذیری دارند و در تبیین تفاوتهای آن، نسبت به متغیرهای پایگاه اقتصادی اجتماعی و محله از نقش بسیار پایین تری برخوردارند، بلکه خود عمدتا متأثر از پایگاه و شرایط اجتماعی اقتصادی خانوارها هستند. بنابراین ارتقای دانش و نگرش ریسک به تنهایی و بدون توجه به سیاستهای کاهش فقر و افزایش دسترسی به منابع بخصوص برای طبقه های متوسط و پایین تر نتیجه بخش نخواهد بود.
مکان یابی جایگاه دفن زباله در شرق استان گیلان بر اساس روش غربال منطقه ای و محلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش، به منظور مکانیابی محل دفن زباله در محدوده مطالعاتی، با لحاظ نمودن جدیدترین دستورالعمل سازمان حفاظت محیط زیست که به استناد ماده 12 قانون و ماده 23 آئین نامه اجرایی مدیریت پسماند به منظور کاهش اثرات مخرب زیست محیطی فعالیتها، مکانها و تأسیسات مرتبط با پردازش و دفع پسماندهای عادی از جمله کلیه اماکن دفن و بازیافت تهیه انجام گرفته است. با استفاده از روش غربال منطقهای و محلی و نرمافزارهای سیستم اطلاعات جغرافیایی مناطق دارای محدودیت قانونی و همچنین، مناطق مستعد جهت دفن پسماند در مقیاس منطقهای بررسی و مشخص گردید. سپس، مناطق مستعد در مقیاس محلی با توجه به پارامترهای حائز اهمیت در این روش و اوزان آنها اولویتبندی شدند. در این روش 3 عامل اصلی شرایط طبیعی، کاربری اراضی و عوامل اقتصادی دخالت دارد که عوامل یاد شده در مقیاس منطقهای و محلی مورد مطالعه قرار گرفتند، سپس، بر اساس نرخ رشد جمعیت و میزان تولید زباله در یک افق 20 ساله مساحت اراضی مورد نیاز جهت دفن زباله در محدوده مطالعاتی تعیین و اراضی مستعد با مساحت کمتر از مقدار تعیین شده از نقشه شایستگی حذف و نقشه شایستگی نهایی، شامل اراضی مناسب دفن زباله با در نظر گرفتن کلیه ضوابط و معیارهای سازمان حفاظت محیط زیست به مساحت، 7/2770 هکتار در مقیاس منطقهای و 6/2105 هکتار از اراضی در مقیاس محلی از کل محدوده مطالعاتی مستعد برای دفن زباله تعیین گردید.
تحلیلی بر توسعه گردشگری در منطقه تفرجگاهی شاندیز مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توریسم پدیدهای است که در دهههای اخیر مورد توجه جوامع مختلف قرار گرفتـه و به دلیل آثار فراوان آن از بـعد اقتصادی، ایجاد اشتغال، ارزآوری، کـمک به آشنایی فرهنگها در ایران نیز تلاشهایی در جهت توسعه این صنعت انجام شده است بهرهمندی از پیامدهای ارزشمند گردشگری زمانی امکانپـذیر خواهد بود که شناخت کافی در مورد ماهیت این پدیـده و ویژگیهای آن و قابلیتهای مناطق مختلف کشور صورت گیرد.
منطقه شاندیز از دیرباز دیار آشنای جهانگردان و طبیعت گردان بوده و این حکایت از جایگاه والای جغرافیایی، فرهنگی و تاریخی این سرزمین دارد. اما با وجود قرارگیری در پیرامون کلانشهر مشهد و داشتن مواهب طبیعی - فرهنگی توریسم نتوانسته در زمینه گردشگری توسعه شایستهای داشته باشد و به یکی از بخشهای اقتصاد پر درآمد کشور تبدیل شود.
هدف این مقاله تحلیل توسعه گردشگری در منطقه شاندیز، شناخت علل عدم توسعه گردشگری منطقه و ارتباط توسعه گردشگری و توسعه اقتصادی منطقه میباشد.
روش تحقیق توصیفی، تحلیلی و علی بوده که از طریق مطالعات کتابخانهای، مشاهده، مصاحبه و پرسشنامه اطلاعات جمعآوری شد و با استفاده از نرمافزارSPSS اطلاعات تجزیه و تحلیل و فرضیات مورد آزمون قرار گرفته است. نتایج تحقیق نشانگر آن است که: عدم آشنایی کافی از جاذبههای گردشگری منطقه باعث عدم توسعه بوده و توسعه گردشگری راهکار توسعه اقتصادی منطقه میباشد و رونق گردشگری منطقه مرهون کلان شهر مشهد است، و در نهایت پیشنهاداتی جهت توسعه گرشگری و توسعه اقتصادی منطقه ارائه شده است.