فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۸۱ تا ۱٬۷۰۰ مورد از کل ۱۰٬۴۰۶ مورد.
منبع:
سیاست گذاری محیط شهری سال اول بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
77 - 94
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش سیاست گذاری برای ارتقای نشاط اجتماعی در محله کشتارگاه می باشد. روش تحقیق ازنظر هدف کاربردی و ازنظر ماهیت توصیفی-تحلیلی می باشد. روش جمع آوری اطلاعات به دو صورت اسنادی و میدانی می باشد. ابزار گردآوری داده ها شامل: مشاهده، پرسشنامه، مصاحبه و فیش برداری می باشد. جامعه آماری پژوهش ساکنین محله کشتارگاه بوده و روش نمونه گیری به صورت نمونه گیری غیراحتمالاتی و در دسترس است. برای نمونه گیری از فرمول کوکران استفاده شده است که حجم نمونه 372 نفر به دست آمده است. روایی پرسشنامه توسط متخصصین امر و پایایی توسط آزمون آلفای کرونباخ و با مقدار 724/0 تایید شده است. تجزیه وتحلیل اطلاعات به صورت کمی و با استفاده روش آماری آزمون t تک نمونه ای و سیاست گذاری با استفاده از مدل SWOT و ماتریس QSPM صورت گرفته است. نتایج این پژوهش نشانگر این است که ابعاد اجتماعی، اقتصادی و کالبدی نشاط اجتماعی، تفاوت معناداری با سطح متوسط ندارند و این موضوع نشانگر متوسط بودن سطح نشاط در محله کشتارگاه می باشد. با توجه به وضعیت سرانه های محله و همچنین نتایج آزمون t تک نمونه ای می توان نتیجه گرفت وضعیت نشاط در سطح پایینی قرار دارد که نیازمند تدوین برنامه ریزی خاص در جهت سیاست گذاری ارتقای نشاط در این محله می باشد. همچنین با توجه به نتایج حاصل از ماتریس درونی و بیرونی، نشاط اجتماعی در محله کشتارگاه به لحاظ موقعیت استراتژیک در منطقه استراتژی محافظه کارانه قرار دارد که نیازمند این است که از مزیت های موجود در فرصت ها برای جبران نقاط ضعف استفاده شود. در این راستا و با استفاده بهینه از پتانسیل های موجود در محله، راهبردهایی تدوین و اولویت بندی شده است.
تحلیل فضایی الگوی فقر شهری با تأکید بر شاخص های اجتماعی و عوامل مؤثر بر سازمان یابی آن، مطالعه موردی: (شهر اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبیین موضوع: روند شهری شدن در کشور های در حال توسعه با عدم تعادل های فضایی، قطبی شدن مناطق و گروه های اجتماعی و رشد بی قواره شهری مواجه بوده است. به طوری که ناپایداری بوجود آمده از این رشد ناموزون منجر به شکل گیری گستره های فقر در حوزه های شهری شده است. تحلیل فضایی این گستره ها، میزان محرومیت نواحی مختلف را مشخص کرده و الویت اقدامات برای ارتقای سطح زندگی را معلوم می کند. در این راستا هدف پژوهش حاضر بررسی نابرابری های موجود و نشان دادن الگوی فقر در بلوک های شهری اردبیل با تاکید بر شاخص های اجتماعی طی سال های 1385 تا 1395 و همچنین بررسی عوامل موثر بر سازمان یابی این پدیده می باشد روش: روش تحقیق از نظر هدف کاربردی و رویکرد حاکم بر آن تحلیل فضایی می باشد. جامعه آماری این تحقیق محدوده قانونی شهر اردبیل در سال 1385 و 1395 و حجم نمونه نیز تمامی بلوک های آماری سال های مذکور است. برای گردآوری داده های تحقیق از اطلاعات موجود در بلوک های آماری سال 1385 و 1395 شهر اربیل و پرسشگری از نخبگان دانشگاهی و مدیران شهری استفاده شده است. برای نشان دادن وضعیت فقر اجتماعی از تکنیک خودهمبستگی فضایی با استفاده از تحلیل لکه های داغ در نرم افزار Arc GIS استفاده گردیده است. برای تحلیل الگوی پراکنش فقر اجتماعی نیز از از آماره موران و برای تحلیل داده های بخش دوم پژوهش(شناسایی عوامل تأثیرگذار بر گسترش و سازمان یابی فضایی پهنه های فقر اجتماعی) نیز مدل تحلیل معادلات ساختاری در نرم افزار AMOS استفاده شده است. یافته ها: بر اساس نتایج به دست آمده از بین 5142 بلوک شهری در شهر اردبیل در سال 1385، حدود 53 درصد در وضعیت خیلی محروم و محروم، 26 درصد در وضعیت متوسط و حدود 21 درصد در وضعیت برخوردار و کاملا برخوردار قرار داشتند. در سال 1395 نیز این درصدها به ترتیب 46، 22، 32 در بین 6439 بلوک شهری می باشد و این امر نیز نشان دهنده این می باشد که بلوک های شهری اردبیل از لحاظ شاخص های اجتماعی در سال 1395 نسبت به سال 1385 در وضعیت بهتری قرار دارند. نتایج: با توجه به گسترش پدیده ی فقر شهری در شهر اردبیل طی دهه های گذشته، توانمندسازی اقشار کم درآمد و فقیر شهر در این شهر بایستی با دیدگاه چندبعدی (و عدم توجه صرف به ابعاد کالبدی) صورت پذیرد. در این راستا، نقش تسهیل گر نظام مدیریتی شهر و تحقق برنامه ریزی پایین به بالا و رویکرد مشارکتی ضروری می باشد.
چارچوب بهینه گلخانه خورشیدی مبتنی بر عملکرد انرژی در ساختمان های مسکونی اقلیم سرد ایران (مطالعه موردی: شهر سنندج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افزایش مصرف انرژی در ساختمان بسیاری از محققان را به سمت بررسی راه های کاهش مصرف سوخت های فسیلی سوق داده است، یکی از اقدامات برای استفاده مقرون به صرفه تر و منطقی تر از منابع انرژی در ساختمان های مسکونی، استفاده از سامانه های خورشیدی غیرفعال یا فضای خورشیدی است. در این مقاله اثرات معیارهای مختلف گلخانه خورشیدی بر میزان دریافت انرژی و کاهش هدر رفت انرژی ارائه شده است. برای رسیدن به اهداف موردنظر مدل هایی از یک واحد مسکونی دارای گلخانه خورشیدی با تغییراتی بین مدل ها مورد بررسی قرار گرفت. انرژی مورد نظر با استفاده از مدل سازی پارامتریک در نرم افزار گرس هاپر و مشاهده مدل در نرم افزار راینو و شبیه سازی انرژی با استفاده از انرژی پلاس محاسبه شد. شبیه سازی ها طبق معیارهای هواشناسی شهر سنندج انجام گرفت. متغیرها در حالت های زیر بیشترین میزان دریافت انرژی را داشتند: جهت گیری در حالتی که نزدیک به جنوب بوده و با 20 درجه چرخش به سمت غرب و یا شرق، درصد جدار نورگذر در دیوار خارجی به جدار کدر (در گلخانه خورشیدی الحاقی که دیوار خارجی طرفین بازشو نداشته و جبهه جنوبی آن کاملا شیشه است) برابر با 50% نسبت به سایر حالت ها مطلوب تر بود. بیشترین طول یعنی 5 متر به دلیل افزایش جبهه رو به جنوب بیشترین میزان دریافت انرژی را داشت، اما عمق مطلوب برابر 1متر بوده و با کاهش یا افزایش آن از انرژی خورشیدی جذب شده کاسته می شود. همچنین عملکرد عایق حرارتی از جنس پلی یورتان با ضخامت 10 سانتی متر کمترین کارایی را از لحاظ کاهش اتلاف انرژی در فضای گلخانه داشت، در حالی که سایر عایق های حرارتی مورد بررسی با اختلاف اندکی کارایی مشابهی را در هدررفت انرژی داشتند.
امکان سنجی ارتقای کیفی منظر جوامع زیستی حاشیه تالاب ها براساس رویکرد اکولوژی ژرف نگر (مورد شناسی: روستای صراخیه در حاشیه تالاب شادگان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مناظر و مجتمع های زیستی پیرامون تالاب ها، ازجمله مناطقی هستند که علی رغم وجود وابستگی و ارتباط متقابل میان ساکنان آن ها و تالاب و بهره مندی از خدمات متنوع این اکوسیستم طبیعی، در رویکردهای مطرح درجهت حفاظت و احیای تالاب ها کمتر مورد توجه قرار گرفته اند؛ به گونه ای که توجه و تأکید بر ابعاد کمّی و بیولوژیک تالاب موجب غفلت از نیازهای جوامع پیرامون تالاب و ابعاد کیفی زندگی آن ها شده است. این امر در درازمدت نه تنها تأثیر چندانی بر حفاظت و احیای تالاب ها نداشته، بلکه می تواند تهدیدی جدی برای جوامع زیستی که زندگی شان وابسته به تالاب هاست، باشد؛ ازاین رو اتخاذ رویکردی کل نگر که به همه ابعاد کمّی و کیفی موجود در یک منظر به طور همزمان توجه کرده و در پاسخگویی به نیازهای جوامع مؤثر واقع شود، امری ضروری است. پژوهش حاضر با روش تحلیلی-توصیفی و از طریق مطالعات کتابخانه ای به دنبال امکان سنجی استفاده از مدل اکولوژی ژرف نگر درجهت ارتقای کیفی منظر مجتمع های زیستی حاشیه تالاب ها است؛ در این راستا ابتدا مفاهیم و پایه های 8گانه اکولوژی ژرف نگر از طریق مطالعات کتابخانه ای گردآوری و سپس مدل پیشنهادی براساس 8 پایه اصلی اکولوژی ژرف نگر ارائه شد. مدل مذکور درجهت امکان سنجی در روستای صراخیه واقع در حاشیه تالاب شادگان در استان خوزستان به کار گرفته شد. نتایج حاصل نشان می دهد که مدل اکولوژی ژرف نگر با تکیه بر پایه های اصلی خود، توصیه ها و ارزش هایی را درجهت بهره مندی مناسب از محیط زیست در قالب سه مؤلفه شناخت، برنامه ریزی و اجرای طرح های حفاظتی و توسعه ای و نظارت و مشارکت ذی نفعان ارائه می دهد که موجب ایجاد رابطه ای متعادل میان انسان و طبیعت شده و ضمن پاسخگویی به نیازهای زیست محیطی، از طریق ارائه راهکارهایی در زمینه جذب اکوتوریسم، آموزش های زیست محیطی، نمایش سبک و شیوه زندگی جوامع زیستی حاشیه تالاب و... در رشد اقتصادی جامعه، حفظ و احیای ارزش های فرهنگی-معنوی بستر مؤثر واقع شده و بدین طریق موجب ارتقای کیفی منظر جوامع زیستی حاشیه تالاب می شود.
تحلیلی بر وضعیت اقتصادی و اجتماعی عشایر اسکان یافته و پیامدهای اجرای طرح برنامه ریزی شده اسکان (مطالعه موردی: کانون اسکان گودگپ در شهرستان شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: از گذشته های دور به طور کلی سه شیوه زندگی عشایری، روستایی و شهری در سرزمین ما متداول بوده است که در این میان شیوه زندگی عشایری بیش از دو شیوه ی دیگر دچار تغییر و دگرگونی شده است. یکی از عوامل مهم این دگرگونی در دهه های اخیر، اجرای طرح های برنامه ریزی شده اسکان عشایر است. هدف پژوهش: هدف اصلی این پژوهش، بررسی وضعیت اقتصادی و اجتماعی خانوارهای عشایر (تیره عمله فارسی مدان) اسکان یافته در کانون اسکان گودگپ (واقع در بخش ارژن شهرستان شیراز) و پیامدهای اجرای طرح اسکان هدایت شده می باشد. روش شناسی تحقیق: برای جمع آوری اطلاعات از روش کتابخانه ای و میدانی بهره گرفته شده است. در روش میدانی، علاوه بر پرسشنامه، مشاهده و مصاحبه نیز انجام شده است. جهت برآورد حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شده و تعداد نمونه به دست آمده،180 خانوار می باشد. اطلاعات جمع آوری شده از طریق پرسشنامه، در موضوعات مشخص تفکیک و به کمک نرم افزارSpss طبقه بندی، تحلیل و بررسی شده اند. تجزیه و تحلیل اطلاعات در دو بخش آمار توصیفی و استنباطی صورت گرفته است. قلمروجغرافیایی پژوهش: موقعیت جغرافیایی پژوهش خانوارهای عشایر (تیره عمله فارسی مدان) اسکان یافته در کانون اسکان گودگپ (واقع در بخش ارژن شهرستان شیراز) در استان فارس است. یافته ها و بحث: یافته ها نشان داد که که اسکان عشایر، باعث افزایش شاغلان بخش کشاورزی، کاهش شدید تعداد دام و درآمد حاصل از دامداری، بهبود وضعیت پوشش گیاهی، بهبود دسترسی به خدمات رفاهی، بهبود وضعیت سواد، افزایش اهمیت مشارکت زنان در مشاغل خانگی و صنایع دستی و کاهش آن در بخش دامداری و کشاورزی، افزایش تمایل زنان به تحصیل و حضور در اجتماع و کاهش میزان موالید و مرگ ومیر در کانون اسکان گردیده است. نتایج: به طور کلی، نتایج نهایی پژوهش نشان داد که اجرای طرح اسکان موجب بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی خانوارهای اسکان یافته گردیده است.
تحلیل الگوهای زیستی سامانه های عشایری با تأکید بر رویکرد معیشت پایدار (مورد مطالعه: کانون های عشایری شهرستان ملارد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: شناخت جوامع عشایری از حیث قابلیت ها، امکانات، محدودیت ها و تنگناها و چگونگی تعامل آن ها از ضروریات برنامه ریزی توسعه پایدار است. از این رو بر اساس معیشت پایدار ضرورت دارد، وضعیت پایداری زندگی و امکانات معیشتی آنان مورد بررسی و شناسایی قرار گیرد.
هدف پژوهش: پژوهش حاضر با هدف شناسایی الگوهای زیستی در چارچوب رویکرد معیشت پایدار، بر آن است تا مقایسه ای از سرمایه های معیشتی پنج گانه انسانی، اجتماعی، فیزیکی، مالی و طبیعی در دسترس این الگوهای زیستی داشته باشد.
روش شناسی تحقیق: پژوهش پیش رو، به لحاظ هدف کاربردی و از نوع کمی و توصیفی - تحلیلی است. جامعه آماری شامل دو گروه عشایر اسکان یافته و عشایر نیمه کوچنده مجموعاً با تعداد 520 خانوار است. با استفاده از فرمول اصلاح شده کوکران 126 خانوار و از هر گروه 63 خانوار، به عنوان حجم نمونه تعیین شد. گردآوری اطلاعات به صورت اسنادی و پیمایشی با فن مصاحبه و پرسشنامه انجام گرفت. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها در محیط نرم افزار Spss 23 از Student-T-test استفاده شد.
قلمروجغرافیایی پژوهش: شهرستان ملارد در استان تهران، دارای چهار دهستان به نام های اخترآباد، بی بی سکینه، ملارد جنوبی و ملارد شمالی است. عشایر این شهرستان در دهستان اخترآباد از توابع بخش صفادشت، استقرار یافته اند.
یافته ها و بحث: الگوهای زیستی عشایر شهرستان ملارد به دو شکل است. یک گروه عشایر اسکان یافته اند و گروه دیگر عشایر نیمه کوچنده. وضعیت دارایی های معیشتی در بین این دو گروه تفاوت های چشمگیری داشته به طوری که شرایط زندگی آنان را برای ادامه کوچ یا اسکان تحت تأثیر قرار می دهد.
نتایج: نتایج نشان داد میانگین شاخص سرمایه انسانی در گروه عشایر اسکان یافته 45/3 و عشایر نیمه کوچنده 40/3 بود. از سوی دیگر، شاخص سرمایه اجتماعی در گروه عشایر نیمه کوچنده با مقدار 76/3 نسبت به عشایر اسکان یافته با مقدار 18/3 دارای ارزش بالایی بوده است. شاخص سرمایه فیزیکی به ترتیب 83/3 و 98/2 در گروه عشایر اسکان یافته و عشایر نیمه کوچنده به دست آمد. سرمایه مالی در گروه عشایر اسکان یافته 97/3 و عشایر نیمه کوچنده 98/2 بود. میانگین سرمایه طبیعی در این دو گروه تفاوت بسیار کمی داشت و به ترتیب 22/1 و 42/1 در گروه عشایر اسکان یافته و در گروه عشایر نیمه کوچنده بود؛ بنابراین می توان گفت، میانگین سرمایه های اجتماعی و طبیعی عشایر نیمه کوچنده بالا بوده است. علاوه بر این کل دارایی های معیشتی عشایر اسکان یافته و نیمه کوچنده به ترتیب 13/3 و 91/2 بود. پس میانگین کل دارایی ها به طور قابل ملاحظه ای در گروه عشایر اسکان یافته در مقایسه با گروه عشایر نیمه کوچنده بیشتر است.
تحلیل شاخص های پیاده مداری در بخش مرکزی شهرها (مورد مطالعه: پیاده راه صف (سپهسالار) و خیابان سی تیر شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیایی برنامه ریزی شهری دوره ۹ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
335 - 359
حوزههای تخصصی:
فضاهای شهری پیاده پاسخی به نیاز متعالی انسان در شهر است. در دهه های اخیر، ایده پیاده راه سازی و سپس ایده پیاده راه مداری در راستای زیست پذیرکردن هرچه بیشتر شهرها و کمک به بهبود کیفیت فضاهای شهری مطرح شده است. درواقع این جنبش ها ایده ای برای انسانی ترشدن شهرها، احیای مراکز و سرزندگی شهری بوده است. هدف این تحقیق تحلیل شاخص های پیاده مداری در پیاده راه صف (سپهسالار) به عنوان نمونه عینی پیاده راه شهری و بهره گیری از این شاخص ها برای ارزیابی خیابان سی تیر است که ماهیت شبه پیاده راهی در بخش مرکزی شهر تهران دارد. برای این منظور از شاخص مبلمان شهری، زندگی شبانه، امنیت، تنوع، کاربری، زیبایی شناختی و مقیاس انسانی برای تحلیل و سنجش دو مورد مطالعه استفاده شد. به دلیل ناپارامتریک بودن داده ها، برای مقایسه تفاوت ارزیابی وضعیت پیاده مداری از آزمون کولموگروف-اسمیرنوف دونمونه ای، به منظور ارزیابی وضعیت برای دو گروه زنان و مردان از آزمون ناپارامتریک مقایسه ای دو گروه مستقل و برای سنجش گروه های سنی در استفاده از این دو فضا از آزمون کروکسال والیس بهره گرفته شد. درنهایت برای سنجش میزان رضایت از وضعیت پیاده مداری، از رگرسیون ترتیبی استفاده شد. یافته های تحقیق نشان داد میزان رضایت استفاده کنندگان از شاخص های موردبررسی در خیابان سی تیر، بیشتر از پیاده راه صف است. همچنین رضایت مردان از وضعیت پیاده مداری در پیاده راه صف بیشتر از زنان است. این در حالی است که در خیابان سی تیر، تفاوت معنی داری بین جنسیت مشاهده نمی شود. وضعیت پیاده مداری برای گروه های سنی در هر دو فضای مورداستفاده تفاوت معنی داری را نشان نمی دهد. به طورکلی در رضایت از شاخص های پیاده مداری در خیابان سی تیر، با وجود ماهیت شبه پیاده راهی از نمونه اجراشده یعنی پیاده راه صف تا حد زیادی موفق عمل کرده است. خیابان سی تیر از بین متغیرهای موردبررسی فقط در متغیر مقیاس انسانی دچار ضعف است که یکی از دلایل آن، عبور خوردرو از داخل این پیاده راه است و در صورت ترددنکردن وسایل نقلیه، قابلیت ایجاد پیاده راه مطلوبی در بخش مرکزی تهران را خواهد داشت. درحالی که پیاده راه صف در متغیرهایی مانند زندگی شبانه، مبلمان شهری، تنوع و زیبایی شناختی دچار ضعف است و به دلیل تجاری بودن کاربری آن، وضعیت اقتصادی آن رو به رکود است.
تحلیل فضایی شاخص های کمی و کیفی مسکن در سطح نواحی شهر ایذه
حوزههای تخصصی:
روند شتابان شهرنشینی و رشد جمعیت در سه دهه گذشته در کشورهای در حال توسعه و به ویژه در کشور ایران، مسائل بسیاری در ابعاد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به همراه داشته است و تهیه برنامه ای جامع در بازار مسکن را ضروری ساخته است. برای چنین برنامه ای شاخص های مسکن و ارزیابی آنها ابزار مناسبی جهت سنجش نیازهای بخش مسکن در کشور است.هدف اصلی این پژوهش تحلیل فضایی شاخص های کمی و کیفی مسکن در سطح نواحی شهر ایذه می باشد. پژوهش حاضر از نظر ماهیت، نظری – کاربردی و از لحاظ روش مطالعه، توصیفی – تحلیلی است. برای سنجش تفاوت بین نواحی 5 گانه شهر ایذه از 9 شاخص کمی و کیفی مسکن بهره گرفته شده است. سپس بعد از جمع آوری اطلاعات و داده های آماری، از تکنیک تصمیم گیری تاپسیس فازی و سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) استفاده شده است. در مدل تصمیم گیری تاپسیس فازی، ناحیه 2 و 3 با وزن 582/0 و 588/0 در سطح برخوردار، ناحیه4 با وزن 392/0 نیمه برخوردار و نواحی 1 و 5 با وزن 368/0 و 364/0 در سطح برخورداری کم قرار گرفته اند. بصورت کلی نتیجه نهایی این پژوهش، عدم انطباق توزیع شاخص های کمی و کیفی مسکن در سطح نواحی شهر ایذه را نشان می دهد.
ارزیابی مدیریت یکپارچه بحران با رویکرد زیرساخت اطلاعات فضایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۲ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
10 - 18
حوزههای تخصصی:
با توجه به اینکه مدیریت یکی از مهمترین ارکان تمام فعالیتهای دنیای کنونی ما می باشد و با عنایت به اینکه کشور ایران از لحاظ رخدادهای طبیعی یکی از پرمخاطره ترین کشورهای جهان می باشد، موضوع مدیریت در بحران اهمیت ویژه ای خواهد یافت. هدف مدیریت بحران، کاهش ریسک بحران بوده و راه های دست یابی به این مهم بسیار متنوع و در طول زمان تکامل یافته است. مدیریت بحران قبل از شروع تا پایان حادثه و عملیات پس از آن را شامل می شود. در هنگام وقوع هر مخاطره، کمیته یا ستاد بحران و حوادث غیر مترقبه وضعیت را از زوایای مختلف با استفاده از دستورالعمل های موجود، مورد تجزیه وتحلیل قرار داده و بهترین برنامه یا تصمیم را اتخاذ کرده و در اختیار ارگانهای درگیر قرار می دهند. با توجه به اهمیت زمان، قسمت اعظم پروسه مدیریت بحران، قبل از وقوع حوادث انجام می گیرد. بنابراین کاهش ریسک بحران با یکپارچه نگری که در دل خود برنامه ریزی فضایی را نیز نهفته دارد، ضروری خواهد بود. در این میان زیرساخت اطلاعات فضایی ، بستر لازم برای جمع آوری و نگهداری داده های فضایی جهت تسهیل در اشتراک گذاری و در نتیجه ایجاد مدیریت یکپارچه را فراهم می کند. بنابراین هدف از پژوهش حاضر با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی، ارزیابی زیرساخت اطلاعات فضایی به عنوان بستری برای تحقق مدیریت یکپارچه در کاهش ریسک بحران های احتمالی است.
ارائه مدلی برای تبیین دیدگاه کل نگر در رابطه انسان و طبیعت در معماری با تکیه بر نگاشت شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دوران سنتی، در رابطه انسان و طبیعت تعادل برقرار بود. باوجود افزایش دانش و آگاهی انسان نسبت به طبیعت بعد از رنسانس، تعادل در رابطه انسان و طبیعت ازمیان رفته است؛ این امر تأثیرات منفی زیادی در زندگی انسان و نیز حیات زمین ایجاد کرده است. در نوشتار حاضر ارائه دیدگاه کل نگر در رابطه انسان و طبیعت در معماری به عنوان راهکاری در ایجاد تعامل مناسب میان انسان و طبیعت ارائه گردیده است. نوشتار حاضر به مقایسه تأثیرات دیدگاه کل نگر دوره سنتی و دیدگاه جزئی نگر دوره مدرن در رابطه انسان و طبیعت پرداخت تا با پی بردن به نحوه اثر گذاری عوامل مؤثر در این رابطه، به ارائه مدلی کل نگر در رابطه انسان و طبیعت در عصر معاصر بپردازد. عوامل مؤثر در رابطه انسان و طبیعت در معماری با تحلیل محتوای متون به دست آمده و کدگذاری گردیدند. میزان روایی کدها با ارائه پرسشنامه به خبرگان و استفاده از روش CVR به دست آمد. برای بیان نحوه تأثیر کدهای به دست آمده در رابطه انسان و طبیعت از روش نگاشت شناختی بهره گرفته شد. با ترسیم روابط علت و معلولی میان عوامل مؤثر در رابطه انسان و طبیعت در معماری دو دوره سنتی و مدرن این نتیجه به دست آمد که دیدگاه کل نگر در دوران قبل از مدرن در رابطه انسان و طبیعت و به تبع آن تعادل میان نگرش مادی و ارزشی به طبیعت موجب شکل گیری رابطه ای متعادل میان انسان و طبیعت بوده است. همچنین دیدگاه جزئی نگر و کمی گرا و تأثیر آن بر افزایش دانش انسان به طبیعت و ایجاد نگرش مادی به طبیعت در دوره مدرن در آسیب به طبیعت و جدایی رابطه انسان و طبیعت در معماری مؤثر بوده است و در بخش دوم تحقیق با بهره گیری از کدهای به دست آمده در بخش نظری پژوهش و نتایج نمودارهای شناختی دو دوره سنتی و مدرن، مدلی کل نگر در رابطه انسان و طبیعت برای عصر حاضر ترسیم گردید.
تحلیلی بر ساختار کالبدی-فضایی خانههای بافت میانه شهرها در تبیین مفهوم همپیوندی با زمینه بر پایه نظریه نحو فضا (نمونه موردی: شهر شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش و برنامه ریزی شهری سال دوازدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۶
196 - 215
حوزههای تخصصی:
ارتباط بین معماری و زمینه آن ارتباطی نقش گرفته از یک تأثیرپذیری متقابل است. نبود چارچوب نظری بومی برای بازشناخت مفهوم کنش متقابل زمینه و معماری باعث گردیده است، روز به روز معماری و شهرسازی از هم نشینی با زمینه فاصله گرفته و تأثیرات این عدم تعامل مناسب زمینه و معماری را می توان در سیمای امروزی شهرهای ایران مشاهده کرد. هرچند باور تأثیرپذیری متقابل زمینه و معماری وجود داشته، لکن شناخت، تعریف و مدیریت این موضوع با چالش های بنیادی رو به رو است که نیاز به درکی عمیق تر از مفهوم کنش متقابل زمینه و معماری را آشکار می سازد. همواره مفهوم زمینه با پیچیدگی هایی همراه است که نیازمند تعریف و بررسی این مفهوم در بستر بومی معماری شهرها است. یکی از روش هایی که کالبد فضا را از منظر مطلوبیت عملکردی و ساختار کالبدی-فضایی مورد بررسی قرار می دهد، تکنیک نحو فضا است. این رویکرد که بیش از هر چیز به بررسی ساختار چیدمان فضا می پردازد، میزان راندمان یک ریز فضا بر پایه ساختار کالبدی پلان معماری را در یک نظام پیکره بندی فضایی معرفی می کند. در این پژوهش که هدف آن بررسی ساختار کالبدی خانه های بافت میانه شیراز در تبیین مفهوم هم پیوندی با زمینه است؛ به صورت نمونه موردی ساختار فضایی پنج خانه بافت میانه شهر شیراز در نرم افزار نحو فضا (<em>Deptmap ) مورد بررسی قرار گرفته است. مفاهیمی همچون خوانایی و ارتباط فضایی که از عوامل زمینه گرایی کالبدی محسوب می شود از طریق روش نحو فضا قابل بررسی بوده، لذا می توان شاخصه های هم پیوندی با زمینه کالبدی را در خانه های مورد نظر تحلیل نمود. به عبارتی، مطالعات نحو فضا، خوانایی یک پلان معماری را مولود سازمان فضایی آن در نهایت قرارگیری فضاها در مجموعه فضایی پیکره بندی شده می داند. به طور خلاصه می توان گفت، هدف این پژوهش ارائه یک تحلیل مفهومی از بررسی ساختار کالبدی-فضایی خانه های بافت میانی شهر شیراز در کنش متقابل با زمینه با استفاده از روش چیدمان فضا است. یافته های پژوهش گویای نقش پیکره بندی فضایی در بازیابی تأثیرات اصول هم پیوندی با زمینه در فرهنگ سکونتی به لحاظ مبانی کالبدی است.
سطح توسعه کارآفرینی کشاورزی در بین کارآفرینان خرد و نقش عوامل فردی موثر بر آن در مناطق روستایی شهرستان مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کارآفرینی در کشاورزی به معنای بکارگیری خلاقیت و نوآوری در فعالیت های مرتبط با کشاورزی و راهبرد کلیدی در حل چالش های بخش کشاورزی نواحی روستایی است. پژوهش حاضر به بررسی سطح توسعه کارآفرینی کشاورزی در بین کارآفرینان خرد و نقش عوامل فردی موثر بر آن می پردازد. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و از نظر هدف در زمره تحقیقات کاربردی است. در این پژوهش 55 روستا که دارای کارآفرین خرد کشاورزی در شهرستان مشهد هستند، شناسایی و تمامی کارآفرینان خرد کشاورز (90 کارآفرین) مورد بررسی قرار گرفت. لذا چه در سطح روستا و چه در سطح واحد تحلیل، تمام شماری انجام شد. توسعه کارآفرینی در میان کارآفرینان کشاورزی خرد به کمک 4 بعد نوسازی، پیشگامی، ریسک پذیری و نوگرایی و 18 شاخص به کمک ابزار پرسشنامه کمی شد. آلفای کرونباخ 0.83 بیانگر پایایی مطلوب ابزار پژوهش است. نتایج نشان داد میانگین بعد نوسازی با 3.26، بعد پیشگامی با 3.24، بعد ریسک پذیری با 3.48، بعد نوگرایی با 3.19 به طور معنی داری بالاتر از میانه نظری در حد متوسط می باشد. همچنین میانگین سازه توسعه کارآفرینی در بین کارآفرینان کشاورز با 3.29 از میانه نظری بالاتر است؛ لذا میزان توسعه کارآفرینی در بین کارآفرینان خرد کشاورزی نواحی روستایی شهرستان مشهد در سطح متوسط ارزیابی شده است. نتایج حاصل از همبستگی پیرسون نشان داد رابطه مستقیم و معنی داری بین سابقه فعالیت کشاورزی، رضایت از کسب و کار کارآفرینانه و درآمد با سازه توسعه فعالیت های کارآفرینانه کشاورزی وجود دارد. همچنین تفاوت معناداری بین میانگین توسعه فعالیت های کارآفرینانه کشاورزی بر اساس بومی/غیربومی بودن، جنسیت، تاهل، دارا بودن/نبودن تحصیلات تخصصی، شرکت/عدم شرکت در دوره های آموزشی مشاهده نشد.
نقش مدیریت منابع آب کشاورزی در توسعه نواحی روستایی مورد: دهستان غنی بیگلو(شهرستان زنجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حجم قابل توجهی از منابع آبی کشور در بخش کشاورزی مورداستفاده قرار می گیرد. عدم توجه کافی به مقوله مدیریت بهینه منابع آب کشاورزی و تداوم استفاده از برخی شیوه های نادرست فعلی یکی از عوامل اصلی ناکامی در دست یابی به توسعه پایدار کشاورزی و روستایی است. در این مطالعه تلاش شد تا نقش مدیریت منابع آب کشاورزی در توسعه اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و کالبدی فضاهای روستایی دهستان غنی بیگلو واقع در شهرستان زنجان پرداخته شود. جامعه ی آماری تحقیق، کلیه بهره برداران کشاورز این دهستان (631 خانوار) هست که بر اساس فرمول کوکران تعداد 160 سرپرست خانوار از آن ها به عنوان نمونه انتخاب شدند. روایی پرسشنامه با کسب نظر از کارشناسان و پایایی از طریق ضریب آلفا ی کرونباخ 89% محاسبه گردید. برای تجزیه وتحلیل اطلاعات از آمار توصیفی و استنباطی (آزمون کروسکال والیس، همبستگی و رگرسیون) استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد بین مدیریت بهینه منابع آب و توسعه پایدار روستایی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. به طوری که با گسترش مدیریت بهینه منابع آب کشاورزی، بر میزان پایداری اجتماعات روستایی افزوده شده است. در این میان نقش و اهمیت نهادهای محلی روستایی (شوراها و دهیاری ها) در ایجاد هماهنگی جهت تأمین آب کشاورزی اهمیت زیادی داشته است. مشارکت نهادهای اجرایی، مالی و اعتباری به منظور تأمین مالی و انتقال آب موردنیاز کشاورزان در مدیریت منابع آب از دیگر دستاوردهای تحقیق است. همچنین لزوم توجه به عامل آگاهی و دانش کشاورزان و همچنین نقش مدیران و رهبران روستایی و نهادهای ذی ربط در هدایت روستاییان به سوی مدیریت پایدار منابع آب کشاورزی از دیگر یافته های تحقیق حاضر به شمار می رود.
ارزیابی مؤلفه های کالبدی بناهای مسکونی شهر تبریز با رویکرد کیفیت بصری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، موضوع تحلیل کیفیت بصری جداره های بناهای مسکونی و قابلیت ترجمه آن به زبان محیط و معماری در آثار تاریخی، موردتوجه پژوهشگران این حوزه از دانش قرارگرفته است و متخصصان این حوزه تلاش نموده اند تا با کاربست این مفاهیم در معماری امروز، به تعالی بناهای امروزی منبعث از شناخت بناهای تاریخی بپردازند. بدین منظور، هدف اصلی این پژوهش، بررسی و تدوین مدل تحلیلی کیفیت بصری جداره های بناهای مسکونی در خانه های تاریخی قاجاری شهر تبریز به منظور سنجش تأثیرگذاری عوامل کیفیت بین عناصر جداره های مسکونی در جذابیت بصری، کالبدی و ذهنی است. در این راستا، پژوهش حاضر بر مبنای هدف، از نوع کاربردی و ازلحاظ نحوه گردآوری داده ها از نوع توصیفی همبستگی هست که در آن از تعداد 50 کارشناس در فرآیند پژوهش استفاده گردید. بر این اساس، برای نیل به اهداف مطالعه، از دو نرم افزار SPSS26 (ارائه اطلاعات توصیفی) و Smart PLS3 (ارائه مدل معادلات ساختاری و سنجش تأثیر متغیرها بر هم) استفاده گردید. نتایج به دست آمده از پژوهش، نشان از تأثیرگذاری مثبت، قوی و معنی دار متغیر کیفیت عناصر باکیفیت بصری (با ضریب مسیر 667/0)، تأثیر نسبتاً قوی و معنی دار عناصر کیفیتی بر عوامل کالبدی (با ضریب مسیر 567/0) و نهایتاً تأثیرگذاری متوسط و معنی دار عوامل کیفیتی بر مؤلفه های ذهنی (با ضریب مسیر 447/0) در جداره های مسکونی خانه های قاجاری است. رویکرد انتخاب شده در پژوهش حاضر، ازجمله رویکردهای نوینی محسوب می شود که نتایج آن می تواند در نحوه بیان و معرفی ارتباطات کالبدی و پیوستگی فضای بیرونی، به خوانش مجدد در بناهای مسکونی امروزی بپردازد.
تبین بازآفرینی بافت های فرسوده شهری با روش تلفیقی FEMAو SMART PLS (مورد شناسی: شهر زنجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اگرچه بافت های فرسوده و تاریخی شهر، قلب تپنده سیستم شهری در دوره های تاریخی بوده اند، ولی با به انزوا رفتن این بافت ها، مجموع شهر نیز تحت تأثیر این بافت ها قرار گرفته و متحمل آثار زیان باری شده است. بافت های فرسوده شهر می توانند آثار زیان بار و با شدت غیرقابل جبران ایجاد کنند. بدین جهت لازم است آثار و پیامدهای احتمالی این بافت ها مشخص شوند و متناسب با آن ها اقدامات لازم درجهت متعادل سازی با دیگر بافت های شهری صورت گیرد. این تحقیق باهدف بازآفرینی بافت های فرسوده شهر زنجان سعی دارد، ازطریق شناسایی پیامدها و خطر های بالقوه بافت های فرسوده، اقدام به استخراج عملگرهایی کند که براساس آن، بافت های فرسوده بازآفرینی شوند. بدین جهت از ارزیابی ریسک امنیتی زیرساخت، درجهت شناسایی ریسک های بافت های فرسوده شهر، مشخص سازی عدد اولویت ریسک و تعیین عملگرها استفاده شده است. همچنین درجهت تأیید قابلیت عملگرها در بازآفرینی بافت های فرسوده از محیط PLS استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان داده است که بیشترین اثر زیان بار بافت های فرسوده در شهر زنجان مربوط به افزایش آلودگی، افزایش ناهنجاری ها و کاهش تعلق خاطر بوده است؛ در این راستا شش مؤلفه درجهت ساماندهی بافت های فرسوده پیشنهاد شده اند که در این میان توجه به ذی نفعان در ساماندهی بافت ها، بهره گیری از رشد هوشمند شهری و مدیریت شهری با مشارکت شهروندان بالاترین ضریب تأثیر را داشته اند.
تبیین نظام توزیع منافع گردشگری در ناحیه روستایی رضوانشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گردشگری را می توان به عنوان یک فعالیت خاص در دوران مدرن و پست مدرن دانست که دارای توان ظرفیت سازی های چندگانه ی قابل توجه در فضاهای گردشگرپذیر است. در این راستا پژوهش حاضر باهدف تبیین نظام توزیع منافع گردشگری در سکونتگاه های روستایی شهرستان رضوانشهر تدوین شده است. تحقیق به لحاظ هدف کاربردی و از حیث روش توصیفی تحلیلی است. پهنه جغرافیایی مورد مطالعه مشتمل بر سکونتگاه های روستایی ناحیه رضوانشهر است. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای سه تیب روستا (دشتی، ساحلی و کوهپایه ای) شناسایی شدند. داده های مورد نیاز برای تحلیل و پاسخ گویی به سوالات تحقق در جامعه محلی، از مصاحبه های نیمه ساختاریافته از چهار گروه روستاییان، متولیان و برنامه ریزان بخش گردشگری، صاحبان کسب و کارهای گردشگری و مدیران محلی و همچنین از طریق تکمیل پرسشنامه محقق ساخته به دست آمده است. در تحلیل داده ها از روشی کیفی و نرم افزار GIS بهره گرفته شده است. تجزیه و تحلیل داده ها و استنتاج اطلاعات لازم با روش تحلیل موضوعی دپوی و گیلتین صورت پذیرفته است. یافته ها نشان داد که نخست، 16 منافع در پنج مقوله کلی در محدوده مورد مطالعه مشخص گردید. همچنین نه منافع در سه مقوله کلی برای مالکان ابزار تولید و در نهایت شش منافع در یک مقوله کلی برای صاحبان نیروی کار شناسایی شد. دوم؛ مقایسه میزان جذب منافع حاصل از گردشگری در نواحی روستایی تیپ های مورد مطالعه نشان داد که مقدار ارزش کمی شاخص های اقتصادی متأثر از گردشگری در تیپ روستاهای کوهپایه ای/کوهستانی بیشتر است. تیپ روستاهای کوهستانی به لحاظ برخورداری از منافع گردشگری در رتبه اول و تیپ های ساحلی و جلگه ای/دشتی در رتبه های بعدی جای گرفته اند، همچنین مقایسه جذب منافع در قشرهای مورد مطالعه(مالکان ابزار تولید و صاحبان نیروی کار) نشان داد که همگان سهمی یکسانی در منافع ندارند و مالکان ابزار تولید(سرمایه داران) منافع بیشتری نسبت به صاحبان نیروی کار در محدوده مورد مطالعه کسب می کنند.
تأثیر بازنمایی بناهای تاریخی در فضای مجازی بر شکل گیری تصویر مقصد گردشگران (مطالعه کیفی در اقامتگاه های سنتی شهر کاشان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فهم مؤلفه های بازنمایی بناهای تاریخی در فضای مجازی و تأثیر آن بر تصویر ذهنی گردشگران، عامل مهمی در شناخت ادراک و رفتار آنها است. بخشی از این موضوع، تأثیری است که بازنمایی مکان بر تصویر ذهنی گردشگر از مقصد می گذارد. هدف این مطالعه، بررسی تأثیر بازنمایی بناهای تاریخی در فضای مجازی بر تصویر مقصد گردشگران است. این پژوهش جزء اولین پژوهش ها در زمینه گردشگری معماری است که اقامتگاه های سنتی را موضوع و مقصد گردشگران قرار داده است. این مطالعه کیفی با رویکرد تحلیل محتوا انجام شده است. با 18 گردشگر داخلی و 7 گردشگر خارجی که از طریق فضای مجازی برای اولین بار با یکی از اقامتگاه های سنتی کاشان آشنا شده و آن مکان را برای اقامت انتخاب کرده بودند، مصاحبه شد. جمع آوری داده ها تا زمان رسیدن به اشباع نظری، توسط مصاحبه های نیمه ساختاریافته انجام گرفت. با تحلیل مفهوم بازنمایی مکان محور، 4 مقوله اصلی استخراج شد: 1) بازنمایی معمارانه، 2) بازنمایی وجوه معنایی، 3) بازنمایی فعالیت ها و رویدادها، 4) روش بازنمایی. نتایج این مطالعه نشان داد بازنمایی مکان محور، علاوه بر تأکید بر بازنمایی مؤلفه های فیزیکی، ابعاد مختلف تعامل میان انسان و محیط را در سطوح معنایی تعریف می کند. غنای بازنمایی مکان محور به معماران و متخصصان گردشگری کمک می کند تا به شناخت بهتری از تصویر ذهنی گردشگران از اقامتگاه های سنتی از طریق فضای مجازی دست یابند و از این طریق به معماران در چگونگی بازنمایی بناهای تاریخی کمک می کند. همچنین، راهنمایی برای مدیران گردشگری در جهت ارتقا تولید محتوا و بازاریابی مکان در فضای مجازی است.
ارزیابی سامانه بام سبز در مقایسه با بام معمولی از منظر بهره وری انرژی در راستای برنامه ریزی شهری (کلانشهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه، گسترش سطوح مصنوع نسبت به فضاهای طبیعی شهرها، یک چالش اساسی است. توسعه ناپایدار شهرها متاثر از رشد تکنولوژی و بر هم خوردن تعادل زیستی میان محیط و انسان، نیازمند چاره اندیشی است. پژوهش حاضر با هدف، بررسی عملکرد حرارتی بام سبز در مقایسه با بام معمولی در شهر مشهد است. به این منظور، دو مدل آزمایشگاهی یکی دارای بام سبز و دیگری بد ون بام سبز با شرایط یکسان در دو بازه زمانی تابستان و زمستان، مورد بررسی قرار گرفته است. دمای سطوح بام ها اندازه گیری شده و شارحرارتی از طریق اختلاف دمای سطح خارجی و داخلی محاسبه شده است. نتایج نشان می دهد، دامنه نوسانات بام سبز در فصل تابستان در شهر مشهد 70 درصد و در فصل زمستان 85 درصد کمتر از دامنه نوسانات بام معمولی است و از آنجاییکه شهر مشهد دارای اقلیم سرد بوده و بیشتر سال نیاز به گرمایش دارد، بام سبز می تواند بر کاهش مصرف انرژی ساختمان های این شهر بسیار موثر واقع شود. همچنین بام سبز از طریق ایجاد سایه و سرمایش تبخیری در تابستان و به حداقل رساندن پرت حرارتی در زمستان می توانند نیاز سرمایشی در تابستان و نیاز گرمایشی در زمستان را به ترتیب 11٪ و 19٪ کاهش دهد. لذا می توان بیان نمود که بام های سبز چیزی بیش از یک فضای زیبا و دلنشین هستند و آنها می توانند موجب افزایش بهره وری انرژی در ساختمان ها شوند.
دیپلماسی و الگوی توزیع فضایی فعالیت وجمعیت در روستاهای مرزی مورد: شهرستان زهک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حکومت به عنوان اولین و قدرتمندترین تصمیم گیر و کنشگر در عرصه ساختار فضایی است. ساختار فضایی یک بخش اساسی از نبرد برای کنترل و مراقبت افراد و جامعه است در واقع برنامه ریزی فضایی و آمایش سرزمین، تجلی اراده حکومت در قالب تنظیم قوانین و اختصاص منابع و تصمیم سازی است. مناطق مرزی یکی از راهبردی ترین مناطق برای مداخله دولت به شمار می رود. این مناطق به دلیل تماس با محیط داخلی و خارجی از ویژگی های خاصی برخوردارند که هر گونه دیپلماسی داخلی و خارجی بر آن اثرگذار است. شهرستان زهک یکی از مناطق مرزی ویژه در استان سیستان و بلوچستان است که به دلیل تجاری، وجود بازارچه مرزی و ورود آب هیرمند و دیپلماسی آب از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این مقاله با هدف بررسی نقش مدیریت کلان و دیپلماسی و پیامدهای اقتصادی آن بر ساختار و سازمان فضایی در شهرستان زهک انجام پذیرفت، روش تحقیق به صورت توصیفی- تحلیلی و استفاده از پرسشنامه و مشاهده میدانی است. بدین منظور 184 پرسشنامه ویژه مدیران روستا در تمامی روستاهای بالای 20 خانوار شهرستان توزیع گردید و 10 مصاحبه نیز با مدیران ادارت و سازمان های دولتی شهر زهک، انجام پذیرفت. نتایج نشان می دهد که تحت تاثیر دیپلماسی بین دو کشور مرزی، با تعطیلی بازارچه مرزی و ایجاد دیوار حایل، اقتصاد نواحی روستایی و فعالیت در شرق شهرستان بر مبنای تجارت و کشاورزی رو به زوال گذاشته است و در اثر بیکاری و نبود فعالیت اقتصادی بسیاری از روستاها تخلیه و خالی از سکنه شدند. علاوه بر این با پیگیری سیاست جابجایی روستاها، تنوع قومی و فرهنگی، زمینه ساز ناپایداری سکونتگاه های جدیدالتاسیس شده است. با تمرکزگرایی و حمایت از مراکز جمعیتی، الگوی جریان های ارتباطی در شهرستان الگویی قطبی شده با مرکزیت زهک و زابل است و از الگوی شبکه ای پیروی نمی کند که این امر برای روستاهایی که خارج از شبکه قرار گرفته اند زمینه ساز ناپایداری و زوال را فراهم کرده است.
اثربخشی کارآفرینی بر مؤلفه های اقتصادی روستاهای مقصد گردشگری مورد: بخش الموت قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کارآفرینی یکی از رویکردهای توسعه مناطق روستایی در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی است و نقش مهمی به عنوان یک راهبرد در بخش گردشگری دارد. فعالیت های کارآفرینی می تواند تأثیرات مهمی در بخش های مختلف نواحی روستایی و مقصدهای گردشگری روستایی داشته و تغییر و تحولات مهمی در این مقصدها ایجاد نماید. بخش الموت شهرستان قزوین با داشتن منابع و توان های گردشگری روستایی همراه با ظرفیت های گردشگری بوم گردی و فرهنگی، یکی از مناطقی است که در یک دهه گذشته با رشد گردشگری و فعالیت های کارآفرینی همراه بوده است. هدف اصلی پژوهش، سنجش میزان و دامنه تأثیرات و پیامدهای برنامه های کارآفرینی بر تغییر و تحولات مقصدهای گردشگری روستایی در ابعاد مختلف است. این تحقیق از نوع کاربردی و ازنظر ماهیت داده ها، یک پژوهش ترکیبی کمی- کیفی است. برای این منظور ابتدا از طریق مجموعه مطالعات کتابخانه ای و میدانی، فعالیت های کارآفرینی انجام شده در یک دهه گذشته شناسایی شده و سپس تغییرات مقصدهای گردشگری روستایی در چهار بعد اقتصادی، مدیریتی- انسانی، اجتماعی- فرهنگی و کالبدی-فیزیکی مشخص شد. جامعه آماری اصلی پژوهش، گروه کارشناسان شامل دهیار و شوراهای مقصدهای گردشگری روستایی، محققان و پژوهشگران آشنا با منطقه و صاحبان کسب وکارهای گردشگری بودند که با توجه به محدود بودن تعداد آن ها، کلیه این جامعه که 30 کارشناس مسلط بودند، در نظر گرفته شد. همچنین مردم محلی نیز به عنوان جامعه آماری مکمل به صورت کیفی و شیوه اشباع نظری جهت تکمیل اطلاعات بررسی شد. تجزیه وتحلیل داده ها نیز با استفاده از شاخص ها و آزمون ها و تحلیل های آماری در کنار تحلیل های کیفی انجام شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد فعالیت های کارآفرینی دارای تنوع مطلوبی است و می تواند بر کلیه بخش های مقصدهای روستایی تأثیرگذار باشد و ابعاد مختلف را پوشش دهد. با این وجود سطح تأثیرات و پیامدهای کارآفرینی بر تغییرات مقصد عمدتاً در سطح متوسط رو به بالا بوده و میزان تأثیرپذیری مقصدها از برنامه های کارآفرینی، نسبی است.