فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷٬۰۰۱ تا ۷٬۰۲۰ مورد از کل ۱۰٬۶۲۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
تبیین موضوع:هدفاین مقاله، تحلیلی بر نقش سیاست های دولت و مجاورت بازار بر تغییرات کارکردی و زوال محله سیروس می باشد. روش: نوع تحقیق بر اساس هدف، بنیادی- شناختی و ازلحاظ ماهیت و روش، کیفی – اکتشافی است. برای گردآوری اطلاعات از بررسی اسنادی- میدانی استفاده شده است. جامعه آماری شامل متخصصان موضوع مربوطه، ساکنین و مالکان، آژانس های املاک و کسبه بازار می باشند، که با استفاده از تکنیک گلوله برفی انتخاب شده اند. با 25 کارشناس مرتبط با حوزه پژوهش، 42 نفر از ساکنین و 38 نفر از مالکان، آژانس های املاک و کسبه بازار مصاحبه شد. برای تحلیل داده ها از آزمون T تک نمونه ای و رگرسیون چند متغیره در نرم افزار spss استفاده گردید. یافته ها: از 7 متغیر مورد بررسی، متغیر «نحوه تملک و تخریب توسط شرکت بازآفرینی»، با 16.7 و 83.3 درصد فراوانی به ترتیب در طیف زیاد و خیلی زیاد بر اساس نظر پاسخگویان، از بالاترین سطح اثرگذاری در زوال محله برخوردار بوده است. مولفه های «ورود بازار و تغییر کاربری» و «صرفه جویی ناشی از تجمیع و مجاورت» به ترتیب در رتبه های دوم و سوم اثرگذاری و مداخله در زوال محله قرار دارند. مولفه های انباشت ، ترغیب مالکان، رانت و اعیان سازی، به ترتیب اهمیت تأثیر بر زوال محله، در رتبه های بعدی قرار گرفتند. نتایج: با وجود طرح های متعددی که برای محله سیروس تهیه شده، محله مذکور از نظر فیزیکی و اجتماعی مورد غفلت واقع شده، به طوری که، برهم کنش دو نیروی دولت و بازار با داشتن ابزار سیاست واقتصاد، به زوال تدریجی سکونت، منجر شده است.
واکاوی فرصت ها و چالش های فراروی تولید زعفران در روستاهای دهستان رشتخوار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه براساس روش های علمی دقیق در کشاورزی می توان با شناخت چالش ها ی هر منطقه، به فرصت هایی اصولی و جامع دست یافت. با توجه به اینکه زعفران به عنوان گرانبهاترین محصول کشاورزی و دارویی جهان محسوب می گردد، با شناخت چالش ها و فرصت های پیش رو در تولید آن می توان شرایط کاملاً مطلوبی را در زندگی خانوارهای روستایی ساکن در مناطق مساعد برای تولید این محصول فراهم نمود. بر این اساس، هدف تحقیق حاضر، بررسی چالش ها و فرصت های پیش رو برای تولید زعفران در خانوارهای روستایی رشتخوار می باشد. این تحقیق به روش توصیفی- تحلیلی انجام گردیده است. بدین منظور، ضمن مطالعات اسنادی و بازدیدهای اولیه میدانی، طیف گسترده ای از شاخص های اقتصادی، اجتماعی، محیطی و کالبدی متناسب با شرایط روستاهای مورد مطالعه تعیین گردید. جمع آوری داده ها در روس تاها و خانوارهای نمونه بر اساس شاخص های انتخاب ی و از طریق پرسشنامه انجام گردیده است. مطالعات میدانی تحقیق، در دو سطح روستا و خانوار صورت گرفته است که در این راستا، وضعیت چالش ها و فرصت های پیش رو در تولید زعفران در 355 خانوار ساکن در 26 روستای این دهستان مورد بررسی قرار گرفت. جهت تجزیه و تحلیل داده ها، از تحلیل های فضایی و آماری و نرمافزارهای ArcGIS و SPSS استفاده شده است. یافته های پژوهش مؤید آن است که فرصت ها و چالش ها به صورت جداگانه و به ترتیب، هرکدام در قالب چهار بعد(محیطی، اقتصادی، اجتماعی، کالبدی – فضایی) دسته بندی شده اند که نشان می دهد، در بحث چالش ها بعد محیطی با (21/29) درصد از مقدار ویژه به عنوان مهم ترین چالش و در بحث فرصت ها، بعد اقتصادی با (58/49) درصد از مقدار ویژه به عنوان مهم ترین فرصت در سطح دهستان رشتخوار محسوب می شود.
تحلیل بازآفرینی پایدار بخش مرکزی شهرها با رویکرد سناریونویسی (موردمطالعه: بخش مرکزی شهر همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بخش مرکزی شهرها، به دلیل برخورداری از مرکزیت جغرافیایی، مرکزیت ثقل اقتصادی و ویژگی های تاریخی- فرهنگی دارای توان بالقوه بالایی است. علیرغم ویژگی های مثبت بخش مرکزی شهرها، محلات مسکونی آن با مشکلات کالبدی، زیست محیطی، اجتماعی، اقتصادی، ازجمله فرسودگی، درهم پیچیدگی بافت و ضعف زیرساخت ها مواجهند. یکی از مراکز شهری با چنین مشخصه ای، بخش مرکزی شهر همدان می باشد. یکی از رویکردهای نوینی که توانسته با دید یکپارچه همه ابعاد مطروحه را در حل مسائل بخش مرکزی شهرها داشته باشد، رویکرد «بازآفرینی شهری پایدار» است. هدف از این مقاله بررسی و تحلیل وضعیت شاخص های بازآفرینی پایدار و دستیابی به سناریوهای پیش رو در بخش مرکزی همدان می باشد. اطلاعات برای مطالعه وضع موجود از طریق اسناد فرادست و پرسشنامه شهروندان به دست امد در ابتدا رتبه بندی قطاع های شش گانه بخش مرکزی همدان از منظر شاخص های بازآفرینی شهری پایدار بر اساس مدل الکتر فازی بدست آمد. بطوریکه قطاع اول، پنجم و چهارم به ترتیب با تعداد چیرگی 5، 4 و 3 وضعیت بهتری از نظر شاخص های بازآفرینی پایدار به خود اختصاص داده اند. در ادامه برای دستیابی به آینده های پیش رو بخش مرکزی همدان با استفاده از نرم افزار سناریو ویزارد، با تشکیل ماتریس اثرات متقابل 30×30 در مجموع 2 سناریو قوی، 12 سناریوی باور کردنی و 242 سناریوی ضعیف به دست آمد. نتایج پژوهش نشان می دهد که 3 سناریو (هگمتانه، دارینه و عراق عجم) با احتمال وقوع بسیار بالا در شرایط پیش روی آینده بخش مرکزی شهر همدان است. مطلوب ترین سناریو، سناریوی هگمتانه است.
تحلیل اثرات سرمایه اجتماعی در رونق گردشگری طبیعی روستاهای هدف استان مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، تحلیل راهبردی جایگاه سرمایه اجتماعی در رونق گردشگری طبیعی مردم نهاد در استان مازندران است. پژوهش حاضر از نوع کاربردی و ترکیبی است که در فاز کمی به روش توصیفی همبستگی و با استفاده از فن پیمایش و در فاز کیفی با استفاده از فن SWOT انجام شد. جامعه آماری، روستاهای هدف گردشگری و ساکنان مناطق روستایی این روستاها در استان مازندران بوده است (19345= N ). حجم نمونه بر اساس آماره کوکران، 207 نفر برآورد گردید. جامعه آماری در فاز کیفی، کارشناسان گردشگری طبیعی مازندران بودند که به صورت هدفمند، 11 نفر از آنها انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری در فاز کیفی، مصاحبه عمیق و در فاز کمی، پرسشنامه محقق ساخت و از نوع بسته پاسخ بود که روایی آن با استفاده از نقطه نظرات پانلی از متخصصان محقق گردید. پایایی دسته گویه های آن نیز با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ مورد تأیید قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد، بین دیدگاه روستاییان از سرمایه اجتماعی و هر یک از اجزای توسعه گردشگری طبیعی مردم نهاد رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. همچنین، آن دسته از روستاییانی که در سازمان های محلی عضو بودند نسبت به روستاییانی که عضو نبودند، از سطح سرمایه اجتماعی، اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی بیشتری برخوردار بودند. علاوه بر این، نتایج تحلیل نشان داد، برای توسعه گردشگری طبیعی مردم نهاد لازم است اقدامت حمایتی از سوی سازمان های گروگزار با توجه به ابعاد اجتماعی صورت گیرد و اعتبارات لازم جهت توسعه ساختاری و فیزیکی گردشگری طبیعی مردم نهاد لحاظ شود.
بررسی مکان گزینی پایگاه های مدیریت بحران منطقه 11 شهرداری تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منطقه 11 شهرداری تهران جزء مناطق شلوغ و پرتردد شهر تهران به حساب می آید که در صورت وقوع بلایای طبیعی نیاز به امداد رسانی سریع دارد. بنابراین مدیریت بحران در این منطقه امری ضروری به نظر می رسد. در این راستا تحقیق حاضر دو هدف عمده را مد نظر قرار داد: 1 بررسی مکان گزینی پایگاه های مدیرت بحران در سطح منطقه 11 شهرداری تهران؛ 2 مشخص کردن مکان های اولویت دار برای احداث پایگاه های مدیریت بحران در سطح این منطقه. این تحقیق جزء تحقیقات هدف گراست که بعد از انتخاب معیارها و زیر معیارها مکان یابی با استفاده از مدل AHP و نرم افزار Exper Choice وزن و درجه اهمیت هرکدام از آنها مشخص شد و در نهایت با استفاده از روش ترکیبی منطق فازی و سیستم اطلاعات جغرافیایی مکان گزینی پایگاه های مدیریت بحران در سطح منطقه 11 مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت و در نهایت مکانهای اولویت دار برای احداث این سوله ها مشخص شده است. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که، پایگاه های مدیریت بحران ویژه در منطقه 11 به لحاظ مکان گزینی در سطح متوسطی قرار دارد. براساس نقشه نهایی به دست آمده از مکان گزینی پایگاه های مدیریت بحران برای ارتقاء و بهبود امداد رسانی در هنگام وقوع بلایای طبیعی در سطح منطقه 11 شهرداری تهران 5 سایت( یا گزینه) انتخاب شد
ارزیابی طرح مسکن مهر به لحاظ معیارهای کمی و کیفی مسکنِ مناسب (مطالعه موردی: مسکن مهر شهرضا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش و برنامه ریزی شهری سال نهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۵
123 - 138
حوزههای تخصصی:
مسکن یکی از مهم ترین نیازهای انسان بعد از خوراک و پوشاک می باشد. اما این نیاز در غالب کشورهای در حال توسعه به علت رشد سریع جمعیت شهرها، تبدیل به مشکلی جدی گردیده است. از جمله شهرهایی که با مشکل کمبود مسکن درگیر بوده است، شهر شهرضا می باشد. این شهر با توجه به موقعیت جغرافیایی خاص و قرار گیری در مرکز ارتباطی سه استان اصفهان، فارس، چهارمحال و بختیاری به عنوان یک شهر مهاجر پذیر محسوب شده و در چند دهه اخیر پذیرای مهاجرت های گسترده ای به ویژه از روستائیان و گروه های کم درآمد بوده است. این موضوع باعث شده تا اسکان غیر رسمی به شدت در شهر شهرضا افزایش یافته و این شهر مورد توجه دولت برای طرح مسکن مهر در اواخر دهه 1380 قرار گیرد. با توجه به اهمیت مسکن مهر در شهر شهرضا به دلیل مساحت گسترده آن، در این مقاله طرح مسکن مهر در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و کالبدی مورد ارزیابی قرار گرفته است. روش تحقیق در این پژوهش روش توصیفی تحلیلی بوده و برای گردآوری داده ها از روش کتابخانه ای و میدانی (مشاهده، پرسشنامه و مصاحبه) استفاده شده است. همچنین به منظور تحلیل داده ها از روش فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) بهره گرفته شده است. نتایج نشان می دهد که بعد اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و کالبدی از نمره 1 به ترتیب نمره 86/0، 72/0، 49/0 و 67/0 را دریافت کرده اند. بنابراین بعد اقتصادی وضعیت مناسب، بعد اجتماعی وضعیت نسبتأ مناسب، بعد زیست محیطی وضعیت متوسط و بعد کالبدی وضعیت نسبتأ مناسب را دارد. همچنین طرح مسکن مهر شهر شهرضا در ارزیابی نهایی نمره 72/0 را به خود اختصاص داده که نشان از اجرای نسبتأ مناسب این طرح در شهر شهرضا می باشد.
تأثیر صرفه های ناشی از تجمع و شهرنشینی بر رشد اقتصادی صنایع غذایی و آشامیدنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات «جغرافیای اقتصادی جدید» به عنوان نظریه ای در مورد ظهور تجمعات بزرگ که بر افزایش بازده به مقیاس و هزینه های حمل و نقل تکیه دارد، توسعه یافته است. این مقاله با هدف بررسی چگونگی اثرگذاری صرفه های ناشی از محلی شدن و همچنین صرفه های ناشی از شهرنشینی بر رشد اقتصادی صنایع غذایی و آشامیدنی ایران در دوره زمانی 1397-1390 انجام گرفته است. جامعه آماری تحقیق شامل 31 استان کشور بوده و از داده های پانل پویا و روش گشتاورهای تعمیم یافته (GMM) برای تخمین مدل استفاده شده است. برای سنجش صرفه های ناشی از تجمع بنگاه ها، شاخص تمرکز هرفیندال- هیرشمن(HHI) و برای سنجش صرفه های ناشی از شهرنشینی شاخص نخست شهری انتخاب شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که صرفه های شهرنشینی اثر مثبت بر رشد اقتصادی صنایع غذایی و آشامیدنی داشته است اما ضریب متغیر آن (با ضریب 61/0) از نظر آماری معنی دار نشده است. در حالی که صرفه های ناشی از تجمع بنگاه ها اثر مثبت معنی داری (با ضریب 44/0) بر رشد اقتصادی صنایع مذکور دارد و این بدان معناست که تجمع بنگاه ها در نزدیکی یکدیگر به گونه ای بوده که توانسته است برای آن ها صرفه ایجاد نماید. نتایج به دست آمده نشان می دهد که با انتخاب صحیح و ایجاد و توسعه خوشه ها در حوزه های صنعتی، می تواند از طریق افزایش همکاری و مبادله اطلاعات، تأثیر چشمگیری بر توسعه اقتصادی آن حوزه داشت. لذا به کارگیری سیاست های شهرک های صنعتی و خوشه ای شدن و اجتناب از سیاست های تمرکززدایی بنگاه هایی که فعالیت مشابه دارند توصیه می گردد.
ارائه مدل عوامل مؤثر بر توسعه آینده شهرهای هوشمند پایدار با تأکید بر مدیریت بهینه انرژی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
116 - 130
حوزههای تخصصی:
مقدمه بهینه سازی مصرف انرژی با توجه به نیاز پیچیده و فراوان شهرها به انرژی از یک طرف و بحران ناشی از مصرف سوخت های فسیلی در شهرها و پدیده گرمایش زمین از طرف دیگر، امری ضروری است. در این راستا توسعه شهرهای هوشمند و پایدار که عوامل مختلف پایداری را در شهرهای هوشمند در نظر می گیرند، نشان دهنده رویکردی مهمی برای صرفه جویی در مصرف انرژی و ترویج گذار به سمت انرژی پاک از طریق دیجیتالی شدن است. شهر هوشمند به معنای شهری است که ساخت آن بر اساس فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) توسعه داده شود؛ و توسعه پایدار شهری به عنوان «فرایند تغییر در محیطی است که توسعه اقتصادی را در عین حفظ منابع و ارتقای سلامت فرد، جامعه و اکوسیستم تقویت می کند». حجم زیادی از ادبیات بیان می کند که حوزه فناوری و چگونگی تأثیر ویژگی ها و قابلیت های سازمانی بر اجرای آن از جنبه اصلی شهرهای هوشمند است و جنبه های طراحی در این زمینه نادیده گرفته شده است. در حالی که شهرهای پایدار مفاهیم و اصول طراحی را در نظر گرفته و جنبه های هوشمند را نادیده می گیرند. از این رو، با ادغام این دو مفهوم می توان از شهرهای هوشمند پایدار صحبت کرد. شهر هوشمند پایدار، به کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات برای برآوردن نیازهای ساکنان فعلی خود بدون به خطر انداختن افراد دیگر یا نسل های آینده است که دستیابی به توسعه پایدار شهری و بهبود کیفیت زندگی را تسهیل می کند. با این حال، سیاست گذاران و ذی نفعان مرتبط با شهر هوشمند فاقد توصیه های کاربردی بر مبنای پژوهش برای حمایت از توسعه شهر های هوشمند پایدار هستند. زمانی که دولت ها عوامل مختلفی را در سیاست های مرتبط با توسعه شهر های هوشمند پایدار در نظر نگیرند، ممکن است نتوانند خدمات باکیفیتی را به شهروندان ارائه کنند. در نتیجه هدف اصلی پژوهش، شناسایی و رتبه بندی عوامل مؤثر بر توسعه شهر هوشمند پایدار است و سؤال های پژوهشی در نظر گرفته شده در مقاله حاضر این است: عوامل مؤثر بر توسعه شهر هوشمند پایدار با تمرکز بر مدیریت بهینه انرژی کدام است؟ عوامل تأثیرگذار و تأثیرپذیر در توسعه شهر هوشمند پایدار کدام است؟ برای پاسخ به سؤال های مطرح شده، این مقاله نوعی مدل برای چگونگی راه حل های مرتبط با آن ها در دستور کار شهر هوشمند پایدار پیشنهاد می کند. نتایج این پژوهش کمک می کند تا مدیران، سیاست گذاران و برنامه ریزان شهری تصویری واضح از بخش توسعه شهر هوشمند پایدار داشته باشند.
مواد و روش هاهدف تحقیق حاضر، ارائه مدل عوامل مؤثر بر توسعه شهر هوشمند پایدار است. به همین دلیل از آزمون آماری دوجمله ای و روش دیمتل فازی استفاده شده است. هر دو جزء فنون کمی هستند و از داده های کمی برای تحلیل استفاده می کنند. آزمون دوجمله ای یک آزمون ناپارامتریک برای غربال عوامل است. با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون دوجمله ای اقدام به محاسبه سطح معناداری برای عوامل صورت می گیرد و عواملی که ضریب معناداری آن ها بیشتر از 05/0 باشد، حذف می شوند. دیمتل روشی است که جهت و شدت روابط مستقیم و غیرمستقیم میان عوامل موجود در یک سیستم پیچیده را از طریق محاسبات ماتریسی و نظریات مرتبط ریاضی شناسایی می کند. پژوهش حاضر از حیث هدف، اکتشافی (به دلیل شناسایی عوامل مؤثر پژوهش)؛ از منظر جهت گیری، کاربردی (کاربرد نتایج در تحلیل عوامل مهم توسعه شهر هوشمند پایدار) و از نظر روش شناسی آمیخته است. جامعه نظری پژوهش شامل اساتید، خبرگان و مدیران و کارشناسان است. همچنین روش نمونه گیری به صورت قضاوتی و بر اساس دانش و قضاوت تخصصی خبرگان است. درخور یادآوری است که حجم نمونه در این پژوهش 15 نفر است. مراحل پژوهش حاضر عبارت اند از:1) مرور پیشینه برای شناسایی عوامل اثرگذار بر توسعه شهر هوشمند پایدار2) غربال اولیه عوامل پژوهش با استفاده از آزمون بینم (Binominal Test)3) تعیین اثرگذارترین عوامل از طریق روش دیمتل فازی
یافته هایافته های پژوهش نشان می دهد ابتدا 20 عامل اثرگذار توسعه شهر هوشمند پایدار با تمرکز بر مدیریت بهینه انرژی با مرور تحلیلی پیشینه استخراج شدند. سپس با تحلیل آزمون دوجمله ای، 10 عامل آموزش و توانمندسازی شهروندان، کنترل سطح آلودگی، توسعه مشارکت های دولتی و خصوصی، سیستم های مدیریت ترافیک، توسعه نوآوری و کارآفرینی، جذابیت و رقابت شهری، مدیریت مصرف منابع، برنامه ریزی و سیاست های عمومی شهری، امنیت سایبری و مشارکت شهروندان دارای ضریب معناداری بالای 5 درصد بودند و از محاسبات حذف شدند. همچنین 10 عامل باقی مانده با استفاده از تکنیک دیمتل فازی مورد بررسی قرار گرفتند. تکنیک دیمتل، عوامل را از منظر اثرگذاری و اثرپذیری مورد ارزیابی قرار می دهد. با توجه به یافته های دیمتل فازی و شاخص خالص اثر، عوامل اینترنت پرسرعت (فناوری 5G)، تحقیق و توسعه، کلان داده ها، هوش مصنوعی و اینترنت اشیای سبز دارای اثرگذاری بیشتری در مقایسه با اثرپذیری بودند. عوامل اقتصاد دورانی، منابع انرژی تجدیدپذیر، سیستم های حمل و نقل هوشمند و ساختمان های سبز هوشمند و سیستم های مدیریت هوشمند انرژی، عوامل تأثیرپذیر هستند. نتیجه گیرینتایج این پژوهش نشان می دهد اینترنت پرسرعت (فناوری 5G) تأثیرگذارترین عامل بر آینده شهرهای هوشمند پایدار است. به کارگیری فناوری 5G سرعت دسترسی کاربران به حجم زیادی از داده ها را افزایش و زمان آن را کاهش می دهد. اینترنت اشیا می تواند از فناوری 5G به منظور مدیریت مصرف انرژی در شهر هوشمند پایدار بهره مند شود. بنابراین، فناوری 5G قادر است به خوبی پاسخ گوی نیازهای شهر هوشمند پایدار در جهت مدیریت مصرف انرژی باشد. تحقیق و توسعه دارای رتبه دوم از لحاظ تأثیرگذاری بر آینده شهرهای هوشمند پایدار است. تحقیق و توسعه با جذب سرمایه گذاری و نوآوری در محصولات و خدمات و تولید فناوری های پیشرفته به فعالیت های دانش بنیان و در نتیجه پیشرو بودن در زمینه سیاست های پایدار منجر می شود. بنابراین می توان با حمایت از همکاری میان دانشگاه و صنعت و همچنین، شرکت های مبتنی بر فناوری جدید (NTBFs)، گام بزرگی در این مسیر برداشت. کلان داده دارای رتبه سوم از لحاظ تأثیرگذاری بر آینده شهرهای هوشمند پایدار است. تعیین اطلاعات مفید در پروژه های توسعه شهر هوشمند مبتنی بر داده بسیار مهم است، زیرا شناسایی اطلاعات برای ارائه به مشتریان به طور مستقیم با ارزش و جذابیت یک سرویس مرتبط است. هوش مصنوعی دارای رتبه چهارم از لحاظ تأثیرگذاری بر آینده شهرهای هوشمند پایدار است. هوش مصنوعی به مدیریت تولید و مصرف انرژی در محیط های متغیر و بازار کمک می کند. ادغام هوش مصنوعی با شبکه های 5G و شبکه های حسگر، می تواند زمینه جدیدی را برای خدمات شهرهای هوشمند نسل آینده ایجاد کند. اینترنت اشیای سبز و به کارگیری آن دارای رتبه پنجم از لحاظ تأثیرگذاری بر آینده شهرهای هوشمند پایدار است. فناوری های اینترنت اشیا چالش های متعددی مانند افزایش مصرف انرژی و همچنین، زباله های الکترونیکی در شهرهای هوشمند را به همراه دارند. برنامه های شهر هوشمند باید سازگار با محیط زیست باشند، از این رو شهرهای هوشمند باید به سمت اینترنت اشیای سبز حرکت کنند. تحلیل این عوامل کلیدی به تصمیمات مدیران، سیاست گذاران و برنامه ریزان شهری برای سرمایه گذاری و فراهم کردن زیرساخت های لازم شهر هوشمند با توجه به مدیریت بهینه انرژی، کمک می کند.
شناسایی مؤلفه های کلیدی گردشگری خلاق کودک محور موردمطالعه: اصفهان، شهر خلاق صنایع دستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره نهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۵
75 - 86
حوزههای تخصصی:
گردشگری، صنعتی فراگیر و عمومی است که باید تمام بخش های جامعه را فارغ از سن و نژاد و جنسیت مورد توجه قرار دهد. از آنجا که کودکان بخش مهمی از جامعه به شمار می روند، توجه به پرورش و ارتقای خلاقیت آنها از ضروریات جامعه است و هنر می تواند نقش مهمی در این امر ایفا کند. بنابراین مقاله حاضر به دنبال مطرح کردن کودکان به عنوان بازار نوظهور حوزه گردشگری خلاق و شناسایی مؤلفه های کلیدی گردشگری خلاق کودک محور و همچنین بررسی عوامل تأثیرگذار بر سفرهای خلاق کودک محور است . گردشگران خلاق، سازندگان تجارب خود هستند. بنابراین باید به عنوان گروهی همگن از تولیدکنندگان عمل کنند که درباره تجربه خلاقشان عقاید و احساسات ذهنی دارند. اصفهان از یک طرف به عنوان شهر خلاق، پتانسیل بالایی برای تبدیل شدن به مقصد گردشگری خلاق مبتنی بر صنایع دستی دارد و از طرف دیگر به عنوان شهر دوستدار کودک پتانسیل مناسبی برای گردشگری کودک دارد . هدف اصلی از پژوهش حاضر، یافتن تعریفی واحد از گردشگری خلاق کودک محور است. این پژوهش کیفی بوده و برای شناسایی مؤلفه ها، رویکرد نظریه تماتیک (محتوایی) و تحلیل محتوا مورد استفاده قرار گرفته است. داده ها، با استفاده از مصاحبه های عمیق با 31 متخصص حوزه گردشگری، هنر و صنایع دستی و کودک، با استفاده از نمونه گیری گلوله برفی گردآوری شده و داده ها براساس کدگذاری باز، محوری و گزینشی طبقه بندی شدند. در نتیجه پنج مؤلفه مجزا شناسایی شد: فرآیند سفر، محیط، نیازهای کودکان، خلاقیت و ذی نفعان. هر مؤلفه عوامل مختلفی را در بر می گیرد که می تواند اطلاعات جدیدی در رابطه با گردشگری خلاق برای کودکان فراهم آورد.
بررسی تأثیر دانشگاه بر توسعه ی منطقه ای مبتنی بر عدالت اسلامی در غرب استان تهران با تأکید بر توسعه فرهنگی شهرستان اسلام شهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نیم قرن اخیر، نظریه پردازان توسعه شهری و منطقه ای روز به روز به اهمیت تعادل و توازن در توسعه پایدار و مستدام، پی برده و ضرورت آن را مورد تأکید قرار داده اند. بیشتر اندیشمندان بر این نظر متفق اند که توسعه چند قرن اخیر راه نامتعادل را طی کرده و به تبع آن، پی آمدهایی داشته است که نه تنها خود تحقق توسعه را زیر هاله ای از ابهام برده است، بلکه نظام هستی و خلقت که بر اساس توازن نهاده شده است را با خطرهای جدی مواجه ساخته است. حال این پرسش مطرح می شود که آیا زمان آن نرسیده است که به اصول آفرینش بازگشته و راه رفت را تصحیح کرد؟ این مقاله استخراج شده پژوهشی که با هدف آزمون توازن و تعادل در توسعه شهری و منطقه ای از طریق بررسی تأثیر دانشگاه بر توسعه ی منطقه ای غرب استان تهران با تأکید بر شهرستان اسلام شهر در سال های 1394 تا 1397 در دوره ی صورت گرفت. به منظور دستیابی به هدف پژوهش، این فرضیه طرح شد که از زمان احداث دانشگاه در شهر اسلامشهر تاکنون شاخص های عدالت اجتماعی در توسعه فرهنگی و شاخص های توسعه اقتصادی منطقه ای در کل منطقه اسلامشهر تحت تأثیر همین دانشگاه بهبود یافته است. از میان جامعه آماری، تعداد 400 نفر به عنوان گروه نمونه به صورت تصادفی انتخاب شده اند تا از طریق تکمیل پرسشنامه، به پرسش های مربوط به تحقیق پاسخ دهند. سؤال های پرسشنامه از پایایی قابل قبولی برخوردار است. روش تحقیق در این پژوهش کمی- کیفی و از نوع توصیفی- تحلیلی است. در واقع محور روش شناسی دارای رویکرد کیفی است و هر جا لزوم یافته از تجزیه و تحلیل کمّی نیز استفاده شده است. در این راستا از روش های تحلیلی SPSS ، بهره گرفته شده است. برای کنترل رابطه ی بین توسعه ی منطقه و دانشگاه اسلامشهر، از نظر شاخص های توسعه قبل و بعد از استقرار دانشگاه در منطقه، با کمک روش های مختلف ارزیابی شده است. همچنین برای پرهیز از خطا و اطمینان از اینکه این دانشگاه تأثیر ویژه ای بر توسعه منطقه داشته است و این پبشرفت ناشی از عوامل دیگری نبوده، با استفاده از شیوه ی مقایسه ای وضعیت این منطقه با مناطقی که در اثر دانشگاه توسعه یافته یا در اثر نبود دانشگاه از توسعه بازمانده اند، به صورت شاهد بررسی شده است. با انجام این پژوهش، در نهایت، این نتیجه حاصل شد، که دانشگاه اسلامشهر در توسعه ی منطقه ای غرب استان تهران خصوصاً در محدوده ی منطقه اسلامشهر، تأثیر مثبت داشته است که این توسعه ابعاد مختلفی، از جمله توسعه ی اقتصادی، توسعه ی سیاسی- اجتماعی و توسعه ی فرهنگی را در برمی گیرد. در نهایت این نتیجه گرفته شده است که با دیدگاه عدالت محوری، توزیع متعادلانه دانش منطقه، منجر به تحقق تعادل در توسعه شهری و منطقه ای می شود و دانشگاه به عنوان نهاد توسعه فرهنگی توانسته است به نهادینه شدن توسعه متعادل شهری و منطقه ای از طریق توسعه فرهنگی کمک کند.
تبیین مدل مفهومی معنای نماهای آپارتمان های مسکونی از دیدگاه ساکنان (مطالعه موردی: شهر اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات محیطی هفت حصار سال دهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۶
147-160
حوزههای تخصصی:
نمای بنا از مهمترین عنصر در شکل پردازی یک بناست و بر حس ارزیابی ناظران از کلیت کالبد تأثیرگذار است. نمای بناها در ارتباط مستقیم با ساکنان بنا است که لازم است واجد مؤلفه های معنادار محیطی باشد تا زمینه ادراک و خوانش مطلوب را برای ساکنان فراهم آورد. امروزه ادراک معانی نماها بیشتر در حوزه شهرسازی مورد توجه قرار گرفته و معانی نماها در مقیاس معماری و از دید ساکنان بناها کمتر مورد پژوهش متخصصان عرصه معماری قرار گرفته است. لذا پژوهش حاضر در پی ارائه مدل مفهومی از معنای مؤثر بناهاست. از همین رو پژوهش می کوشد به این پرسش پاسخ دهد که مدل مفهومی معنای آپارتمان های مسکونی اردبیل از دیدگاه ساکنان چیست؟ این پژوهش دارای رویکردی ترکیبی است. بخش کیفی با استفاده از روش نظریه داده بنیاد و بخش کمی با استفاده از تحلیل همبستگی انجام گرفته است. ابزار جمع آوری اطلاعات در بخش کیفی مصاحبه های عمیق و نیمه ساختار یافته با ساکنان اردبیل بوده است و در بخش کمی، پرسشنامه محقق ساخت بوده که روایی و پایایی آن بررسی شده است. برای تحلیل داده ها از نرم افزار مکس کیودا استفاده شده است و با استفاده از شیوه کدگذاری باز، محوری و انتخابی، داده ها تجزیه و تحلیل شدند. پس از استخراج عوامل مؤثر بر معنا در نما، مدل مفهومی معنای نماهای آپارتمان های مسکونی اردبیل تبیین شده است. عوامل مختلفی در معنادهی نما مؤثرند که این معناها در بستر عوامل کالبدی، عوامل زمینه ای و مداخله گر شکل می گیرد. یافته های پژوهش نشان می دهد که تحلیل عوامل مؤثر در معنادهی نماهای آپارتمان های مسکونی که بر مبنای نظر 25 نفر از ساکنان صورت گرفت، به شناسایی عوامل سازنده معنا در نما منجر شد که در قالب مدل مفهومی ارائه شده است. با توجه به یافته های بدست آمده از تحلیل همبستگی و تحلیل کمی، می توان بیان نمود که روایی مدل مفهومی و روابط عوامل آن به طور کلی مورد تأیید قرار گرفته است
سنجش میزان توسعه یافتگی شاخص های کمی و کیفی مسکن در شهرستان های استان کرمانشاه
منبع:
مطالعات عمران شهری دوره دوم بهار ۱۳۹۷ شماره ۴
123-138
حوزههای تخصصی:
مسکن یکی از نیازهای پایه ای و اساسی همه افراد و خانوارهاست که وضعیت مطلوب آن نقش مستقیمی در کیفیت زندگی دارد. از راه های مهم آگاهی از وضعیت مسکن در هر برنامه ریزی، استفاده از شاخص های مسکن می باشد. استان کرمانشاه به عنوان یکی از استان های غربی کشور، به دلایل گوناگون مشکل مسکن را به صورت حادی درآورده است. این مشکلات خود را به صورت بدمسکنی، کیفیت پایین مسکن، نامناسب بودن بافت و مصالح ساختمانی در سکونتگاه ها نمایان کرده است؛ بنابراین تحقیق حاضر با استفاده از شاخص های کمی و کیفی مسکن به بررسی وضعیت مسکن شهرستان های این استان و سطح بندی این شهرستان ها پرداخته است. روش تحقیق بر اساس هدف کاربردی و بر اساس ماهیت مبتنی بر روش توصیفی، تحلیلی و همبستگی می باشد. جامعه آماری تحقیق شامل 14 شهرستان استان کرمانشاه در سرشماری 1390 می باشد. برای جمع آوری اطلاعات، از نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1390 استان کرمانشاه استفاده شده است. آنگاه 21 شاخص کمی و کیفی در بخش مسکن انتخاب شده و به وسیله روش آنتروپی شانون وزن دهی شده اند، سپس از مدل VIKOR برای سطح بندی شهرستان ها استفاده شد. بر اساس این سطح بندی، شهرستان های کرمانشاه و پاوه در بالا ترین سطح برخورداری و شهرستان های سرپل ذهاب، قصر شیرین، سنقر، دالاهو و ثلاث باباجانی در پایین ترین سطح برخورداری قرار دارند. نتیجه همبستگی پیرسون حاکی از همبستگی نسبتاً بالا در بررسی رابطه بین میزان برخورداری شهرستان ها با جمعیت و همبستگی نسبتاً ضعیف در رابطه بین میزان برخورداری شهرستان ها و نزدیکی به مرکز استان می باشد. در پایان پیشنهاد می شود که شهرستان های کمتر برخوردار و محروم در اولویت برنامه های توسعه مسکن قرار گیرند.
راهکارهای شناسایی استعدادهای منابع انسانی در شهرداری تهران با تأکید بر توسعه و کارآمدی شهر: ارائه یک الگو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با استفاده از روش پژوهش آمیخته، به مطالعه سازوکارهای شناسایی استعدادهای نیروی انسانی در شهرداری تهران پرداخته است. در بخش کیفی، با 10 نفر از مدیران، معاونان و کارشناسان ارشد شهرداری تهران و 6 نفر از اعضای هیأت علمی دانشگاه، به صورت هدفمند، مصاحبه های عمیق بعمل آمد. برای تحلیل داده ها، از تحلیل تفسیری استفاده شد. روایی یافته های بخش کیفی از طریق بررسی توسط مصاحبه شوندگان، تأیید گردید و برای محاسبه قابلیت اطمینان کدگذاری های انجام شده، از روش پایایی بازآزمون استفاده شد. در بخش کمی، جامعه آماری شامل کلیه مدیران، کارشناسان ارشد و استعدادهای شهرداری تهران بوده که با استفاده از فرمول حجم نمونه کوکران، 278 نفر با روش خوشه ای انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها، از پرسشنامه محقق ساخته 20 سؤالی بهره گرفته شد. برای تحلیل داده ها، از مدل یابی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی (PLS) استفاده گردید. نتایج پژوهش نشان دادند که سازوکارهای شناسایی استعدادهای نیروی انسانی در شهرداری تهران؛ شامل چهار مؤلفه طراحی و استقرار کانون ارزیابی و توسعه، طراحی مدل شایستگی های عمومی استعدادهای نیروی انسانی، طراحی مدل شایستگی های اختصاصی و وجود سیستم ارزیابی عملکرد و استفاده مقتضی از آن می باشند.
برنامه ریزی استراتژیک و راهبردهای بازآفرینی پایدار بافت های فرسوده شهری (مطالعه موردی: شهر کرمانشاه)
منبع:
چشم انداز شهر های آینده دوره اول زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
118-103
حوزههای تخصصی:
برنامه ریزی استراتژیک توسعه شهری رویکرد نوینی در برنامه ریزی و مدیریت شهری است که با اتکا به اصول توسعه پایدار شهری بر ترسیم چشم انداز، تدوین اهداف توسعه، رویارویی همه جانبه و سیستماتیک با مسائل اساسی شهر استوار است. یکی از استراتژیهای دستیابی به توسعه شهری، بازآفرینی پایدار بافتهای فرسوده شهری می باشد. در این پژوهش چارچوب برنامه ریزی استراتژیک به عنوان روش مناسب مورد استفاده قرار گرفته است. پژوهش حاضر، با هدف تدوین استراتژی های بازآفرینی پایدار شهر کرمانشاه تدوین شده است. این پژوهش از نوع کاربردی و روش تحقیق آن توصیفی-تحلیلی و پیمایشی بوده است. در برنامه ریزی استراتژیک چندین مدل جهت دستیابی به توسعه پایدار شهری وجود دارد نظیر مدل برایسون، دیوید، دیکسون، گلکار و ...، در این پژوهش با بهره جستن از این مدلها، فرایند برنامه ریزی استراتژیک برای بازآفرینی بافتهای فرسوده شهر کرمانشاه صورت گرفت. جهت تحلیل جدول SWOT و امتیاز دهی به عوامل درونی و بیرونی محیط با 15 کارشناس و خبره نظرسنجی و مصاحبه صورت پذیرفت و اولویت بندی استراتژیها با استفاده از مدل QSPM انجام گرفت. نتایج به دست آمده با توجه به خروجی مدل نشان داد "راهبرد محافظه کارانه" در برنامه ریزی استراتژیک بازآفرینی پایدار شهری میزان جذابیت بالایی داشته است. اولویت بندی راهبردهای بازآفرینی پایدار شهری در بافتهای فرسوده شهر کرمانشاه براساس نظر کارشناسان و خبرگان در ماتریس QSPM ، مدیریت شهری یکپارچه و واحد، برنامه ریزی مشارکتی، تأکید ویژه بر توسعه درونی و میان افزای شهری، ارائه بسته های تشویقی، حمایتی و تسهیلات و معافیت ها، تاکید بر برنامه ریزی محله مبنا، ارتقای توانمندی های اجتماعی و اقتصادی شهروندان به ویژه گروه های آسیب پذیر، آموزش، گفتمان سازی، اطلاع رسانی و فعالیت های فرهنگی-ترویجی؛ ظرفیت سازی و نهادسازی جامعه مدنی از راهبردهای اولویت دار در بازآفرینی پایدار شهری در بافتهای فرسوده شهر کرمانشاه می باشند.
بررسی شاخصه های طراحی مسکن چند واحدی معاصر (پلکس) در ارتباط با الگوهای معماری بومی اقلیم گرم و خشک مورد پژوهی؛ مسکن بومی شهر کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش و برنامه ریزی شهری سال دوازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۷
319 - 338
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از این پژوهش دست یابی به شاخصه های طراحی مسکن در اقلیم گرم و خشک و میزان انطباق پذیری مسکن پلکس به عنوان نوعی مسکن جدید با الگوهای گذشته معماری در ابعاد کالبدی و اقلیمی و هم چنین، دست یابی به معیارهایی که به احیاء معماری بومی گذشته و شناخت اصولی آن منجر می شود. روش: روش پژوهش مطالعه حاضر، ترکیبی از روش های توصیفی-تحلیلی و تطبیقی و با ماهیت کاربردی است. بعد از شناخت شاخصه های معماری بومی اقلیم گرم و خشک و شناخت مسکن پلکس از راه مطالعات میدانی (مشاهده و مصاحبه) ومروربرخی اسناد کتابخانه ای شاخصه های موردنظر در نمونه های مطالعاتی با سیستم امتیازدهی ارزیابی شده و از زاه مقایسه کمی (امتیازات کسب شده در نمونه های مسکن بومی و مسکن پلکس) و مقایسه کیفی (بررسی معیارهای به دست آمده از مطالعات انجام گرفته) به انطباق پذیری و استنتاج شاخصه های معماری هر یک از این دو نوع مسکن پرداخته شده است. یافته ها: نتایج مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و روش تطبیقی از طریق ویژگی های مفهومی و کالبدی مسکن بومی و مسکن پلکس در قالب شاخصه کالبدی ، اجتماعی و اقلیمی و تحلیل و سنجش شاخصه های موردنظر پس از طبقه بندی در قالب مؤلفه و معیارهای مربوطه ، هم پیوندی ، ارتباط و میزان انطباق شاخصه های طراحی در معماری مسکن بومی و مسکن پلکس به عنوان یک الگوی معاصر در طراحی مسکن جدید را نشان می دهد. مسکن بومی متأثر از مؤلفه های اقلیمی، فرهنگی و معیشتی است، اما مسکن پلکس حاصل شیوه ها و نگرش های جدید زیستی و اجتماعی است، ولی باوجود ریشه های متفاوت مسکن بومی وپلکس، می توان ویژگی های مشترکی در آن ها یافت. این معیارها نشان می دهد که مباحث مربوط به اصول پایداری اقلیمی جزء مباحث مهم و اساسی درزمینه طراحی معماری بومی می باشند که در مسکن پلکس تحقق یافته است. نتیجه گیری: باتوجه به یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که تعامل نزدیکی بین معیارهای طراحی مسکن پلکس با مسکن بومی اقلیم گرم و خشک ,وجود دارد و این نوع مسکن می تواند به عنوان شکل جدیدی از مسکن معماری در ارتباط با اقلیم و ایجاد هم پیوندی با معماری گذشته در پاسخ گویی به محیط و ایجاد مسکن پایدار مفید، احیاء معماری مسکن بومی در معماری معاصر را در پی داشته باشد.
بررسی چالش ها و فرصت های فراروی ایران در حوزه خزر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از نقاط حساس و ژئوپلیتیک منطقه خاورمیانه از لحاظ منابع نفت و گاز و همچنین امور سیاسی امنیتی و نظامی، حوزه ی خزر می باشد. اهمیت این حوزه برای ایران به صورت راهبردی بوده و تمام تغییر و تحولات در آن بر استراتژی ملی جمهوری اسلامی ایران تأثیرگذار می باشد. پس از فروپاشی شوروی سابق در دسامبر 1991 و ظهور سه کشور جدید ساحلی آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان باعث به وجود آمدن چالش ها و فرصت هایی برای ایران در این منطقه شده است، حضور بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای، به منظور بهره برداری از انرژی نفت و گاز از یک سو و منابع سطحی و زیرسطحی این دریا از سویی دیگر و همچنین تعیین رژیم حقوقی این دریا باعث پیچیدگی و اهمیت استراتژیک آن شده است. این تحقیق به دنبال پرسش های اساسی زیر بوده است: 1- پدیده های چالش آفرین برای ایران در حوزه ی خزر کدامند؟ 2- چه فرصت هایی برای چالش های ایران در حوزه ی خزر وجود دارد؟ یافته های تحقیق حاکی از آن است که با استفاده از توان ها و استعدادها و شناخت محیط جغرافیایی حوزه ی خزر، می توان چالش ها را به فرصتی برای رسیدن به اهداف ملی و منافع ملی تبدیل نمود
شناسایی عوامل مؤثر بر توسعه پایدار کشاورزی شهری و پیراشهری با رویکرد کارآفرینانه (مورد مطالعه: بخش مرکزی شهرستان خرم آباد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روستایی دوره دوازدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۴۷)
426 - 445
حوزههای تخصصی:
توسعه پایدار کشاورزی شهری و پیراشهری برای مقابله با بحران ها می تواند مؤثر باشد. این پژوهش با هدف بررسی عوامل مؤثر در توسعه پایدار کشاورزی شهری و پیراشهری با رویکرد کارآفرینانه تدوین شده است. منطقه موردمطالعه این پژوهش بخش مرکزی شهرستان خرم آباد با تأکید بر شهر و پیراشهر خرم آباد بوده است. پژوهش حاضر به لحاظ روش کمی، از نظر هدف بنیادی و به روش توصیفی - تحلیلی است. گردآوری داده ها و اطلاعات مبتنی بر شیوه های اسنادی و میدانی صورت پذیرفته و ابزار گردآوری داده ها مشاهده و پرسشنامه محقق ساخته بوده است. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل دو گروه خبرگان و بهره برداران هستند. از کل جامعه آماری به تعداد 14086 خانوار و با استفاده از فرمول کوکران تعداد نمونه خانوار 364 خانوار محاسبه گردید. یافته های به دست آمده نشان می دهد که عوامل مؤثر بر توسعه پایدار کشاورزی شهری و پیراشهری با رویکرد کارآفرینانه عبارت اند از: 1- فراهم کردن زمینه های اقتصادی و سرمایه گذاری در کشاورزی شهری و پیراشهری - توسعه زیرساخت های کشاورزی شهری و پیرا شهری 3- توسعه نوآوری، روش ها و فناوری های نوین در کشاورزی شهری و پیراشهری 4- توانمند سازی و مشارکت بهره برداران کشاورزان شهری و پیراشهری 5- توسعه فرهنگ و روحیه کارآفرینی کشاورزی در منطقه و بهره برداران محلی 6- توسعه نهادی در راستای کارآفرینی کشاورزی شهری و پیراشهری. توسعه نوآوری و فناوری های نو، خلق ایده های نو و به کارگیری روش های کارآفرینانه در توسعه پایدار کشاورزی شهری و پیراشهری در منطقه موردمطالعه مؤثر است.
بررسی اثربخشی تبلیغات دیداری بر انتخاب شهرستان رامسر بعنوان مقصد گردشگری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری شهری دوره ۵ بهار ۱۳۹۷ شماره ۱
83 - 99
حوزههای تخصصی:
یکی از عوامل اساسی رکود گردشگری در ایران اطلاع رسانی نکردن و تبلیغات نامناسب در عرصه داخلی و خارجی است. با توجه به نقش تبلیغات در جذب و حفظ گردشگران، و مبالغ زیادی که سالانه صرف امور تبلیغاتی می شود، مصرف صحیح اعتبارات و اثربخشی این مسئله اهمیت بسیاری دارد. تحقیق حاضر از نظر هدف کاربردی، و از لحاظ ماهیت توصیفی-پیمایشی است. اثربخشی تبلیغات در این پژوهش در چهار بعد توجه، علاقه، تمایل و اقدام ارزیابی شده است. جامعه آماری این پژوهش نیز گردشگرانی بودند که در دوره زمانی اسفندماه 1394 و فروردین ماه 1395 رامسر را مقصد گردشگری خود انتخاب کرده بودند.در این پژوهش حجم نمونه از طریق فرمول کوکران384 نفر محاسبه شد و برایتجزیه وتحلیل داده ها آزمون معادل سازی معادلات ساختاری (SEM)و تحلیل عاملی تأییدی (CFA)در دو بسته نرم افزاری SPSS و LISRE به کار رفت. یافته ها نشان داد تبلیغات دیداری بر جلب توجه افراد، ایجاد تمایل و درنهایت انتخاب مقصد اثرگذار است، اما بر علاقه گردشگران به مقصد تأثیری ندارد، همچنین تأثیر توجه به متغیرهای جمعیت شناختی بر میزان اثربخشی تبلیغات از دیگر نتایج این پژوهش است. در میان تبلیغات دیداری مورد آزمون نیز تلویزیون، بیلبوردها، تبلیغات اینترنتی و بوروشور و مجلات به ترتیب بیشترین درجه اهمیت را در جذب گردشگران دارند. علاوه بر این، باید توجه داشت که برنامه ریزی بازاریابی و تبلیغات گردشگری باید مستمر و به طور فرایندی صورت گیرد و به طور دائم با روش ها و ابزارهای جهانی و بین المللی و با نگاه منطقه ای به روز شود.
اُلگوی «نقد و تحلیلِ فرآیند مبنا» در آثار مسکونیِ معاصر بر پایه مؤلفه های: «مأموریت بنا، اهداف، ضروریات عملکردی و کانسپت ها»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شکل گیریِ شخصیت یک طراح و فراگیری مهارت های طراحی وابسته به مؤلفه ها و متغیرهای ویژه ای از جمله: مشاهده و جستار نمونه ها، نحوه یِ تحلیل و برخورد با نمونه ها، درگیری مستقیم و آغشته شدن با دغدغه مسئله طراحی و ... می باشد. نقد معماری و تحلیل آثار گذشتگان و نمونه های موفق و ناموفق، همواره نقش کلیدی در آموزش معماری بر عهده می گیرند. این که چگونه می توان از اطلاعات عددی و مفهومی، به اطلاعات بصری دست یافت یا به عبارت دقیق تر، «راز اثر هنری» را کشف کرد؛ تحلیل و نقدِ دانش بنیانِ «پروژه های موجود از لحاظِ نوعِ برخورد طراح با طرح و مسائل طراحی(از قبیل: عملکرد، سازماندهی، زمینه و ...)» و «نحوه یِ برقراری رابطه بین پروژه و بافت شهری، اجتماعی و فرهنگی شهر» می باشد، این که طراح چه «اهداف، ضروریات و کانسپت هایی» را برای طرح خود برگزیده است و چگونه آنها در پروژه نهایی به نمایش گذاشته است.
تحلیل پدیده پراکنده رویی شهری در دامنه های شهرهای بزرگ مطالعه موردی: دامنه های شمالی اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره سوم بهار ۱۳۹۳ شماره ۱۰
49 - 62
حوزههای تخصصی:
پراکنده رویی شهری پدیده ای کالبدی _ فضایی است. نوعی گسترش افقیِ پراکنده، کم تراکم، جسته و گریخته و به دور از مراکز شهری که عموماً با عدم اختلاط کاربری همراه است و می تواند مبین اتلاف منابع و سرمایه، تهدید سلامت ساکنان شهر، آسیب رسانی به محیط زیست و تمایل توسعه در حاشیه های شهر و تبدیل مراکز شهری به بافت های فرسوده باشد. البته در این خصوص همه صاحبنظران در مطالعاتشان در خصوص علل، الگو، تبعات و سازوکار به یکسان عمل ننموده اند (اوینگ، 1997؛ گالستر، 2001؛ هَس، 2003؛ دیلمن، 2004؛ آلبرتی، 2005؛ سو، 2010؛ پولیدورو، 2011؛ یو 2013؛ و مانند آن). سئوال نظری این پژوهش این است که این پدیده از چه ابعادی برخوردار است، فرایند آن کدام و از چه سازوکاری تبعیت می کند؟ در این رابطه شهر اصفهان به عنوان مورد پژوهش انتخاب شد؛ زیرا این شهر در سال های اخیر با گسترش افقی لجام گسیخته ای همراه بوده است که پیامدهایی اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی به بار آورده است. پژوهش حاضر، با هدف تشخیص آسیب شناختی پهنه ها و فرایند پراکنده رویی و سازوکار آن در شهر اصفهان صورت گرفته است. به نظر می رسد بیشترین میزان پراکنده رویی در شهر اصفهان در خارجی ترین نقاط محدوده های شمالی مناطق 7 و 14 شهرداری اصفهان و فرایند آن بر حسب فرایند اکولوژیکی _ اجتماعی استقرار صنایع فلزی و غیرفلزی در حاشیه شمالی شهر و شکل گیری پراکنده سکونتگاه های کارگران، نقش تعاونی های مسکن در تأمین سکونت کارکنانشان، عوامل طبیعی (کم آبی)، شبکه ارتباطی و مهاجرت از مناطق روستایی و الگوی تشکیل فضایی پراکنده با عملکرد صنعتی ، کشاورزی و مسکونی است . پاسخ به سئوال فوق و روش آزمون این فرضیه، در سه مرحله، با استفاده از تحلیل تاریخی _ سیستمی و با بهره گیری از روش کمّی تحلیل عاملی اکتشافی بوده که منجر به شناسایی پهنه هایی با بیشترین میزان پراکنده رویی شهری و سازوکار بوده است.