بحث سرمایه اجتماعی مبحثی نوظهور است که از دهه 1970 در ادبیات توسعه در کنار سایر سرمایه ها فیزیکی، انسانی و اقتصادی مطرح شده است و مفهومی میان رشته ای به ویژه در رشته های علوم سیاسی، اقتصاد و جامعه شناسی است؛ امّا مفهوم آن که به روابط و پیوندهای انسان ها مربوط می شود و موجب همکاری متقابل آحاد جامعه و استحکام پایه های اجتماع و سیاست می گردد، در آموزه های دینی به ویژه دین اسلام به وفور یافت می شود.
دینِ اسلام دینی اجتماعی است و دستورهای آن بر اساس همبستگی و پیوستگی افراد شکل گرفته است. آموزه های دین اسلام در ابعاد اعتقادی، اخلاقی و مناسکی آن منجر به پیدایی و تقویت سرمایه اجتماعی در شکل درون گروهی در مرحله اول و برون گروهی در مرحله بعد می گردد.
همچنین میان حکمرانی خوب و سرمایه اجتماعی پیوند وثیقی وجود دارد. مهم ترین جنبه الگوی حکمرانی خوب، ابتنای آن بر مشارکت فعال مردم و نهادهای مدنی است که آنان بخشی از حکمرانی تلقی می شوند. شایان ذکر است آنچه اهمیت بیشتری دارد کیفیت این بخش از حکمرانی است؛ چرا که در این الگو صرفاً مشارکت مردم مورد توجه نیست، بلکه کیفیت مردم و نهادهای مدنی و مناسبات و ارتباط آنها و به عبارتی سرمایه اجتماعی است که بسیار مهم محسوب می گردد. این مقاله در پی بیان ویژگی ها و مؤلفه های سرمایه اجتماعی به گونه ای است که امکان شکل گیری حکمرانی خوب را فراهم سازد.
درحالی که در دولت سازی در ایران عموماً به یک رابطه یک سویه علّی- معلولی میان ارتش و دولت سازی فروکاسته شده است، این مقاله با بهره گیری از رهیافت جامعه شناسی مالی با عبور از نگرش مبتنی بر تعیین کنندگی یک جانبه از نوعی تعیین کنندگی چندجانبه میان ارتش، مالیات ستانی و دولت سازی دفاع می کند. بر این اساس، مقاله از یک سو نشان می دهد که ارتش در فرایند دولت سازی ایران، زمان ها یی در مقام کارگزار مالیات ستانی ظاهر شده است، اما از سویی دیگر مشخص می سازد که مالیات ستانی نیز از طریق تأمین منابع مالی ارتش، رابطه ای دوسویه یا دیالکتیکی را میان آن ها برقرار ساخته است. سپس از متن همین رابطه دیالکتیکی، روابط متنوع و متکثر دیگری ظاهر شده است که بخشی از فرایند دولت سازی در ایران را به پیش رانده است و ناچار دولت مدرن در ایران را به ترکیبی از رابطه متقابل و چندجانبه میان این اجزا به ظاهر متجزا تبدیل نموده است. این شیوه تحلیل درنهایت، مشخص می سازد که مطالعه برخی پدیده ها ی سیاسی بیش از آنکه نیازمند روش ها ی علّی- معلولی و یک سویه باشد، مستلزم روش ها ی بدیلی مانند روش دیالکتیکی و چندسویه است.