برخی از متفکران مغرب زمین به نقد فلسفی لیبرالیسم پرداختهاند، اما رویکرد اصلی این دو مقاله، نقد مبانی و ارزشهای لیبرالیسم از دریچه اندیشه اسلامی است. مدعای نویسنده آن است که اصول و آموزههای اسلامی در تقابل آشکار با این تلقی از لیبرالیسم است و این موضوع را در سه محور (آزادی، حق و خیر و فرد و جامعه) دنبال میکند.
به نظر نویسنده امام خمینی را باید بر پایه اندیشه مدرن تفسیر کرد. مفاهیمی که امام بهکار برده است مدرن هستند؛ هرچند امام با اندیشه غربی میانهای ندارد و از آن بهره نمیگیرد. امام از اندیشه سنتی گذر میکند و به نوعی تجددگرایی اسلامی میرسد.
در این گفتوگو به سیر تحولات مدرنیسم و عوامل و شرایط تأثیرگذار در دگرگونی آن اشاره شده و بر این نکته تأکید شده که نمیتوان با قاطعیت گفت که دوران مدرنیسم به سر آمده و دورهای کاملاً جدید و متمایز آغاز شده است؛ بلکه دوران معاصر به نوعی ادامه مدرنیسم است که میتوان نام آن را مدرنیته متأخر گذارد. به عقیده آقای کاشی بهترین گزینه برای جایگزین کردن محور و مرجعی دیگر به جای خرد، رویکردهای اجتماعگرایانه است که میتواند به عنوان راه سومی برای گذر از سنت و مدرنیسم مطرح شود.
از دیدگاه نگارنده مقاله آزادى عقیده و مذهب حُسن و مطلوبیت عقلى دارد و نزد عقلا امرى پسندیده است. قرآن کریم نیز ضمن معرفى دین و عقیده صحیح، گوناگونى عقاید و مذاهب را به رسمیت شناخته و مردم را در انتخاب دین آزاد گذاشته است و هیچ مجازات دنیوى بر اختیار دین وعقیده باطل تعیین نکرده است؛ گرچه منکران حق را به عذاب اخروى وعده داده است.