فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۳٬۶۵۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
اسطوره، معمولاً روایتی است مملو از نمادهایی که به نقل منشا جهان، خدایان، خلقت حیوانات، انسانها و منشا آداب و سنن می پردازد و تقریباً در تمام فرهنگها وجود دارد.
اسطوره به عنوان پدیده ای پیچیده، از جنبه های مختلفی مورد مطالعه قرار می گیرد و بخاطر همین طبیعت چندگانه اش الگوی بسیاری از داستانها و آثار قرار گرفته است. این قابلیت اسطوره در ادبیات تطبیقی نیز از جایگاهی مهم برخوردار است.
در این مقاله علاوه بر نشان دادن جایگاه اسطوره در ادبیات تطبیقی، به چگونگی پدید آمدن اسطوره های نوین از اسطوره های باستان نیز می پردازیم.
بررسی روایت داستان اسکندر و دارا در دو گزارش ابن مقفّع و فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نهایة الارب فی اخبار الفرس و العرب کتابی است که نام نویسنده/ نویسندگان و زمان تألیف آن مبهم است. در فراهم آمدن این کتاب، نویسندگانی همچون عامر شعبی، ایّوب بن قریّه، عبدالله بن مقفّع، اصمعی و ابوالبختری سهمی داشته اند و سه دورة زمانی (سال 75هـ . ، پیش از سال 142هـ . و حدود سال های 170-193ه.) را می توان برای تألیف آن درنظر گرفت. به هر روی این کتاب - به ویژه بخش هایی که از زبان ابن مقفّع روایت شده است - مهم ترین منبع در شناخت سیرالملوک وی و به تبع آن خدای نامة دورة ساسانی است. از آن جا که شاهنامة فردوسی نیز با واسطة شاهنامة ابومنصوری به خدای نامه می رسد، داستان دارا و اسکندر از نهایة الارب و شاهنامه برگزیده شده تا بتوان به سرچشمة اصلی این دو روایت پی برد. با بررسی تطبیقی داستان اسکندر و دارا در این دو کتاب می توان دریافت که روایت فردوسی در هستة اصلی داستان، دقیقا همان روایت ابن مقفّع است، اما فردوسی با نگرش داستانی مطالبی را که به کار وی نمی آمده، حذف کرده و در عوض جزئیاتی را به آن افزوده است.
مطالعه تطبیقی کهن الگوی «سفر» و «بازگشت» قهرمان در شاهنامه و ادیسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف ادبیات تطبیقی بررسی روابط فرهنگی میان ملت ها و دستیابی به وجوه مشترک یا متفاوت تفکرات بشری است. یونگ از میراث ادبی و تجربه های مشترک دو قوم به ناخودآگاه جمعی بشر یاد می کند و دلیل تشابهات فرهنگی میان ملل مختلف را اسطوره ها و کهن الگوهای مشترک می داند. بررسی تطبیقی آثاری چون شاهنامه فردوسی و ادیسه هومر با بن مایه مشترک کهن الگوی «سفر و بازگشت قهرمان» تأییدی بر این مدعاست. نقد کهن الگویی یا نقد یونگی رویکردی میان رشته ای و از رویکردهای نقد ادبی معاصر است. محقق در این جستار با روشی توصیفی تطبیقی درصدد است نشان دهد که چگونه با استفاده از معیارهای نقد کهن الگویی یونگ در قالب نظریه مکتب امریکایی ادبیات تطبیقی می توان به تجلّی اسطوره ها و کهن الگوها در حماسه های هم خانواده هندواروپایی رسید و تشابهات بین آثار ادبی را تبیین کرد.
شاهنامة کردی و مقایسة آن با شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مردم کردزبان از دیرباز به شاهنامة حکیم فردوسی توجه و علاقه داشتند و این امر سبب سرودن منظومه هایی به سبک و سیاق شاهنامة فردوسی به زبان کردی شده است. منظومه هایی که به نام شاهنامة کردی به گویش گورانی در دست است، اقتباسی کامل و مستقیم از شاهنامة فردوسی نیست؛ ولی از نظر قالب شعری، داستان ها و شخصیت ها و البته روح حماسی و دلاوری با شاهنامه فردوسی اشتراکات دارند. بررسی ها نشان می دهد که داستان های روایت شده در منظومه های کردی با داستان های نقل شده در مجالس نقالی و محتوای طومار نقالان همخوانی دارد.نقل داستان های حماسی در محافل نقالی و قصه خوانی بر چگونگی روایت سرایندگان کرد در شاهنامه های کردی اثر مستقیم داشته و شاهنامه آنان را علاوه بر حضور شخصیت های تازه در عرصه داستان، آمیخته با مضامین اسلامی و بی دقتی در ویژگی های ظاهری کلام ساخته است.
تأثیر تصاویر شعری شاعران کهن فارسی در تصویرسازی نیما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی شعرهای نیما یوشیج نشان می دهد که صوَر خیال در این اشعار وجوه اشتراک فراوانی با صوَر خیال در شعرهای شاعران کهن ایران دارد. این اشتراکات در شعرهای سنتی و نیمه سنتی نیما به وفور دیده می شود، که با توجه به رویکرد سنت گرایانة وی در این شعرها تا حدود بسیار زیادی طبیعی است. مرور شعرهای آزاد نیما نیز نشان دهندة آن است که بخشی از تصاویر موجود در شعرهای سنتی و نیمه سنتی، به دلیل تداول و پیشینة کاربرد فراوانشان در شعرهای کهن، عیناً از شعرهای شاعران قدیم ایران به این شعرها راه یافته اند، کما این که این امر دربارة شعرهای دیگر شاعران معاصر نیز صادق است، اما بخشی دیگر از تصاویر کهن در شعرهای آزاد نیما به احتمال زیاد حاصل غور و تأمل وی در اشعار پیشینیان است که در نتیجة آن برخی تشبیهات، استعارات، و کنایاتِ کم تر شناخته شدة آنان به شعرهای وی راه پیدا کرده اند. در این مقاله کوشش شده است که ابعاد مختلف این وام گیری تصویری، با توجه به مرور برخی از تصاویر شعری در اشعار 38 شاعر کهن فارسی، بررسی و تحلیل شود و به این پرسش اصلی پاسخ داده شود که نیما یوشیج در تصویرسازی خود تا چه حد از تصاویر شاعران پیشین تأثیر پذیرفته است.
بازتاب اسطوره هابیل و قابیل در برخی از رمان های ادبیات ایران و جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان هابیل و قابیل در ادامه و کنار داستان آفرینش، یکی از اصلی و اصیل ترین اساطیر انسانی است که جریان روایت آن در حصار زمان و مکان خاص، متوقف نمانده و در سرشت و سرنوشت اعصار، ردپایی ژرف برجای نهاده است.مقاله پیش رو کوششی است برای بررسی داستان هابیل و قابیل در برخی از رمان های ایرانی و غیر ایرانی از جمله «هابیل»، «افسانه فلوت بداغ»، «سمفونی مردگان» و «فریدون سه پسر داشت»؛ و نیز بررسی تاثیر نوع ادبی رمان به عنوان قالب ادبی غالب در ادبیات این روزگار، با امکانات و ویژگی های خاص خود، در روند بازخوانی و بازآفرینی این اسطوره.
بررسی تطبیقی معراجیه های خمسة نظامی با نگاه موردی به سه معراج نامة «کتاب المعراج، معراج النبی و الإسراء و المعراج»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظامی گنجوی، مثنویسرای بزرگ قرن ششم هجری قمری و یکی از بنیان گذاران ادبیات داستانی منظوم فارسی است. یکی از جذابیتهای مثنویهای نظامی وجود تحمیدیهها، مناجات و معراجیههایی است که در آغاز هر یک از منظومههایش دیده می شود که به دلیل زیبایی و تخیل زائدالوصف آن ها بسیار مورد توجه پیروان او بوده است. مقالة حاضر در پی بررسی تطبیقی معراجیههای خمسة نظامی و سه معراجنامة عربی پیش از او یعنی المعراج قشیری، معراجالنبی ابنعباس و الإسراء و المعراج ابن حجر عسقلانی و سیوطی است که بر این اساس شباهتها و تفاوتها را در ساختار و محتوای آن ها نشان داده است و بدین نتیجه دست یافته که با وجود وجوه افتراق متعدد، نظامی در سرودن معراجیههای خود تحت تأثیر بسیار معراجنامههای مذکور بوده است. برای رسیدن به این برآیند، ابیات معراجیههای نظامی با شواهدی که از معراجنامههای مذکور به دست آمده، در کنار هم قرار گرفته تا بدین گونه میزان شباهتها آشکارتر شود.
نگاهی به تأثیر ادبیات فرانسه در پیدایش رمان نو در ایران (دهه 1340-1350)
حوزههای تخصصی:
بررسی مقایسه ای مرثیه امام حسین (ع) در دیوان محتشم کاشانی و شریف رضی (عنوان عربی: دراسة مقارنة بین مراثی الإمام الحسین (ع) فی دیوانی محتشم کاشانی والشریف الرضی)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف بررسی وجوه تشابه و تفاوت میان مراثی محتشم و شریف رضی و بررسی مضامین و قالب های مراثی این دو شاعر انجام گرفته است.روش پژوهش، از نظر هدف، نظری و از نظر ماهیت، توصیفی و تحلیل محتوا و شیوه تجزیه و تحلیل اطلاعات، کیفی است. شاعران مورد نظر، باتوجه به اوضاع سیاسی و مذهبی عصر خویش، به سرودن مراثی و یاد کردن از قیام امام حسین (ع) روی آوردند؛ و بیشتر از اینکه به شجاعت و قیام امام حسین (ع) توجه کنند، به تبیین مظلومیت های آن امام همام دست زده اند. با وجود تشابه در موضوعاتی چون تشنگی، کربلا، شهادت، مقام و منزلت درمیان مراثی این دو شاعر، شایان ذکر است که محتشم به مضامینی مانند محرم، قیامت، شفاعت و سوگواری توجه کرده است و سیدرضی علاوه بر این مضمون ها به عاشورا، ظهور منتقم (امام زمان (عج)) و غریبی و مظلومیت نیز توجه داشته است. این شاعران احساسات و افکار خود را در قالبهای ترکیببند و مثنوی و قصیده با زبانی ساده بیان کرده اند.چکیده عربی:هذا المقال بعنوان دراسة مقارنة بین مراثی الإمام الحسین (ع) فی دیوانی محتشم کاشانی والشریف الرضی یهدف إلی دراسة المشابهات والمفارقات بین مراثی محتشم والشریف الرضی، وکذلک دراسة الشکل والمضمون لدی الشاعرین؛ وذلک بأسالیب نظریة من حیث الأهداف وأسالیب وصفیة وتحلیلیة من حیث الماهیة. وکلا الشاعرین یتطرقان إلی إنشاد المراثی وذکر الثورة الحسینیة والتعبیر عن الظلم الذی جری علی ذلک الإمام الهمام، وفقا للأوضاع السیاسیة والطقوس المذهبیة فی عصریهما.وإلی جانب المضامین المشترکة فی مراثی الشاعرین کالعطش، والکربلاء، والشهادة، والقدر والمکانة؛ هناک مضامین انفرد بها کلّ من الشاعرین، إذ نری محتشم کاشانی یعالج المحرم، والقیامة، والشفاعة، والعزاء؛ بینما نری الشریف الرضی یعتنی بالعاشوراء، وظهور المنتقم (إمام العصر)، والغربة، والمظلومیة. عبّر الشاعران عن أحاسیسهما، وأفکارهما فی أشکال معینة کالترکیب بند، والمثنوی، والقصیدة بلغة جزلة.
بررسی میزان تاثیرپذیری منوچهری دامغانی از معلقه امروالقیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منوچهری دامغانی سراینده سده پنجم هجری توجه ویژه ای به زبان و ادبیات عرب داشته است. به کارگیری واژه ها و اصطلاحات عربی، حتی واژه های غریب و نامانوس، اشاره به نام نزدیک به سی سراینده عرب در دیوان او، اشاره به مطالعه و حفظ دیوانهای سرایندگان عرب، بهره گیری از اسلوب و درون مایه سروده های عربی، برخی از مصادیق این توجه محسوب می شوند. مقاله حاضر در حوزه ادبیات تطبیقی و با هدف بررسی میزان تاثیرپذیری منوچهری دامغانی از معلقه امروالقیس انجام شده است. نتیجه بیانگر تاثیرپذیری منوچهری دامغانی در دو چامه خود از معلقه امروالقیس در محور عمودی و موتیف است. علی رغم این موارد، در محور افقی ابتکار و استقلال عمل منوچهری، بویژه در زمینه توصیفات کاملا به چشم می خورد. همچنین نتیجه این پژوهش می تواند به شناخت بهتر قصاید منوچهری و دریافت بهتر بخشی از ادبیات تطبیقی کمک می کند.
بررسی تطبیقی عناصر نمایشنامة بجمالیون توفیق الحکیم با پیگمالیون اثر غلامحسین ساعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از وظایف ادبیات تطبیقی، بررسی و تجزیه و تحلیل ارتباط ها و شباهت های بین ادبیات زبان ها و ملیّت های مختلف است. «اقتباس» نیز از مهم ترین موضوعات پژوهش های ادبیات تطبیقی است که در آن، نویسنده به تفسیر یا بازآفرینی اثر هنری دیگر می پردازد. توفیق الحکیم و غلامحسین ساعدی، دو نمایشنامه نویس مطرح در ادبیات عربی و فارسی هستند که به ترتیب در نگارش نمایشنامة بجمالیون و پیگمالیون به اقتباس از اسطورة یونانی پیگمالیون پرداخته اند؛ اما در کمیّت و کیفیت استفاده از عناصر نمایشنامه ای متفاوت عمل کرده اند. هدف مقالة حاضر، توصیف و تحلیل تطبیقی این دو اثر از لحاظ عناصر نمایشنامه است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که توفیق الحکیم در این زمینه، عملکرد بهتری داشته است. تلفیق چند اسطوره، ورود شخصیت های فرعی، ایجاد درون مایة جدید و دیالوگ های جامع و تأمل برانگیز از جمله نقاط قوّت اثر بجمالیون به شمار می رود؛ ولی ساعدی در پیگمالیون، نه تنها به اصل اسطوره چیزی اضافه نکرده، بلکه در رعایت عناصر نمایشنامه ای نیز موفق نبوده است؛ عدم استفاده از موضوع های فرعی و شخصیت های جدید که به پیشبرد حوادث اصلی نمایش کمک کند، عدم ارائة اطلاعات و مقدمه از شخصیت ها و وقایع اثر، دیالوگ های فاقد محتوا و حاشیه ای- که تأثیری در سیر نمایش ندارند- از جمله معایب این اثر است.
بررسی جایگاه اجتماعی زن در میان متون ادبی ایران باستان و اعراب جاهلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زن در اجتماع و فرهنگ ملّت های گوناگون، در تمامی ادوار، جایگاه و موقعیّت خاصّ خود را داشته است؛ او در تاریخ ایران باستان که با تمدّن و فرهنگ اعراب سامی نژاد میان رودان، هم زمان بود و به تبع آن اعراب جاهلی بادیه نشین؛ از جمله اعراب
شبه جزیزه عربستان، عراق، سوریه و... حضوری چشم گیر دارد و به صورت نسبی، این دو فرهنگ در زمینه جایگاه و موقعیّت اجتماعی و فرهنگی این نوع بشر، دارای تفاوت ها و شباهت های آشکار بوده اند. این پژوهش، با روش توصیفی - تحلیلی به بررسی و تبیین جایگاه اجتماعی زنان در میان این دو قوم بر اساس منابع تاریخی، ادبی، تعلیمی، اساطیری و... و مقایسه و تطبیق اشتراکات و تفاوت های ایشان در ساختار طبقاتی جامعه می پردازد. بر اساس یافته های این پژوهش، زن در دوره های مختلف ایران باستان، بر مبنای متون کهن مکتوب و غیر مکتوب ایشان اعمّ از داستان ها، حکایات، اساطیر و نوشته های دینی و تعلیمی تا
سنگ نوشته های منقوش قدیمی، در تمامی طبقات گوناگون چه اشراف زاده و چه غیر اشراف زاده، چه آزاده و چه غیر آزاده، دارای حقوق و مزایای مناسب و متناسب با جایگاه اجتماعی خویش بوده است؛ امّا در مقابل، اگر امتیازات زنان انگشت شمار اشرافی اعراب را به خاطر شرایط برتر اجتماعی بر یک سو نهیم، باید اذعان داشت که در میان این اقوام، رفتار و جایگاه مناسبی در شأن شخصیّت زن، دیده نشده است.
مضامین و اندیشه های مشترک در داستانهای جلال آل احمد و ابراهیم گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جلال آل احمد و ابراهیم گلستان هر دو از نسل دوم داستان نویسان ایران به شمار می آیند. رفت و آمد نزدیک و تجربه های مشترک این دو نویسنده در دوران جوانی باعث شده است که بین داستانهای آنان بویژه در دوره اولیه زندگیشان، همانندیهای بسیاری دیده شود. آل احمد اندیشه های خود را از نظر زمانی زودتر از گلستان در داستانهایش مطرح کرده، ولی ابراهیم گلستان همان اندیشه ها را دقیقتر و سنجیده تر در قالب داستان در آورده است. آثار دو نویسنده از دو جنبه 1- محتوا و2- فنون داستانی مورد بررسی قرار گرفته است. از حیث محتوا در آثار این دو نویسنده- بخصوص در دوره اولیه داستان نویسی- شباهتهای بسیاری می توان دید. این همانندیها در نخستین مجموعه داستان دو نویسنده به اندازه ای است که می توان احتمال داد تحت تأثیر اندیشه های حزبی نوشته شده اند. از نظر محتوا جامعه افراد داستانهای نویسنده، شغل و جنس آنان بررسی شده است. از نظر فنون داستانی، آل احمد در آغاز تحت تأثیر نویسندگان قرن نوزده فرانسه و گلستان بیشتر تحت تأثیر نویسندگان امریکایی- همینگوی و تواین و بک- که نویسندگانی تازه شناخته شده بودند، می نوشت. هرچه فاصله فیزیکی واعتقادی آل احمد و گلستان بیشتر شد، تفاوت در داستانهای آنها هم بیشتر شد.