فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۱٬۱۲۹ مورد.
منبع:
طالعات ادبیات شیعی سال ۱ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
99 - 125
حوزههای تخصصی:
خلاصه عقیدهء مذهبی حافظ به عنوان یک سنّی شافعی در میان حافظ پژوهان مقبول و پذیرفته است. از سوی دیگر ، وجود أبیات شیعی در دیوان او که به لحاظ درونمایه حاکی از حالتی فراتر از ارادتمندیِ یک سنّی شافعی نسبت به اهل بیت(ع) است ؛ تحقیق و بررسی دوباره پیرامون آن دسته از اشعار را می طلبد. مخصوصاً که از چند قرن قبل از حافظ ، نوعی تفاهم و قرابت مذهبی میان تسنّن و تشیّع به وجود آمده بود که می توان از آن با عنوان ( تسنّن دوازده امامی) یاد کرد. علاوه بر این ، فضای فرهنگی شیعی زمان حافظ در شیراز ، و حضور چند شاعر شیعی و وجود بقعهء شاهچراغ (ع) و نیز رویکرد خاص برخی از بزرگان شیراز ، نسبت به تشیع ، از خانوادهء سلطان أبو اسحاق اینجوگرفته تا حاجی قوام ، بر رسی دوباره پیرامون اشعار شیعی حافظ ، در جهت رسیدن به یک قرائت جدید از تسنّن حافظ را می طلبد
خویش کاری های پیامبرگونه قهرمانان در منظومه های پهلوانی
منبع:
مطالعات ادبیات شیعی سال ۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳
11 - 47
حوزههای تخصصی:
در بررسی منظومه های پهلوانی با موضوعی ویژه و مهم مواجه هستیم و آن هم انعکاس نبردهای دینی در این آثار است. پهلوانانی هم چون رستم، فرامرز، جهانگیر، سام و حتی گرشاسب در بسیاری از موارد وظیفه اصلی خود را گسترش دین یزدانی می دانند؛ نکته دیگر این است که دینی هم که اینان قصد گسترش آن را دارند، بیشتر با عقاید اسلامی سازگار است و این موضوع از این نظر مهم است که شخصیت های این داستان ها از نظر زمانی مربوط به قبل از اسلام هستند. دلیل این موضوع این است که راویان و سرایندگان این آثار در دوره اسلامی می زیسته اند و نگاه اسلامی هم که به جنگ های دینی و غزوات وجود داشته، بر این آثار حاکم شده است. این موضوع بیشتر در منظومه های پهلونی پس از شاهنامه صدق می کند؛ چرا که در شاهنامه اگر چه نبردهای دینی گشتاسب و اسفندیار نیز مطرح است؛ اما انگیزه و نگرش های اعتقادی این دو شخصیت در گسترش یکتاپرستی با مبانی اعتقادی ایران باستان سازگارتر است. در این مقاله تعدادی از منظومه های پهلوانی پس از شاهنامه (کوش نامه، گرشاسب نامه، فرامرزنامه، سام نامه و جهانگیرنامه) از این منظر بررسی شده و دلایل این نگرش نیز تحلیل شده است.
آشنایی زدایی جایگزینی در قرآن کریم بررسی موردی تشبیه و کنایه در داستان حضرت نوح (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از تکنیک هایی که در علم زبان شناسی مورد توجه قرار گرفته است، تکنیک آشنایی زدایی است که در آن گوینده یا نویسنده سعی دارد در اثر خود از زبان معیار عدول کرده که بدین وسیله با واداشتن مخاطب به کنکاش ذهنی، درک هر چه عمیق تر مفاهیم را به دنبال دارد به طوری که جنبه ی تاثیرگذاری آن بسیار بیشتر از کلام عادی خواهد بود. قرآن کریم به عنوان یک متن فرابشری به بهترین شیوه در جای جای قرآن از این شیوه بهره برده است و از آنجایی که بررسی این تکنیک در فهم یکی از جنبه های اعجاز قرآن بسیار مهم می نماید لذا پژوهش حاضر بر آن است تا با شیوه ی توصیفی و تحلیلی و با استقراء تام داستان حضرت نوح علیه السلام در سور قرآنی، آشنایی زدایی جایگزینی را با استفاده از دو ابزار تشبیه و کنایه مورد بررسی و مداقه قرار دهد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که این تکنیک به شکل موثری در داستان حضرت نوح به کار رفته است که از جمله دلایل به کارگیری آن شامل، ایجاد مبالغه در معنی و مضمون آیات، عمومیت بخشیدن به دلالت های آیات، ایجاد شور و شوق در مخاطب، ایجاد کنکاش ذهنی در وی، وسعت بخشیدن به معنا و مضمون آیات است.
نقد روایت شناختی رمان رضوی دخیل عشق بر پایه عنصر زمان و زمانمندی
منبع:
طالعات ادبیات شیعی سال ۱ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
47 - 69
حوزههای تخصصی:
عنصر زمان در روایت شناسی از دانش های نقد ادبی جدید است و ژرار ژنت فرانسوی موفّق ترین نظریه پرداز زمان روایی است که نظریه خویش را بر پایه «نظم، تداوم و بسامد» تبیین کرده است. هم چنین ژولیوا کریستوا بر این عقیده است که می توان زمان داستان های روایی را با تحلیل زمان روایی و زمان متن مورد بحث به دو گونه زمانمندی یادواره ای و خطی تقسیم کرد. در واقع زمانمندی خطی خصلتی دراماتیک و زمانمندی یادواره ای خصلتی روایی به متن می دهد. جستار حاضر رمان «دخیل عشق» مریم بصیری را با هدف تبیین عنصر زمان و زمانمندی خطی و یادواره ای به روش توصیفی- تحلیلی بررسی کرده و نشان داده است که این اثر به دلیل به کارگیری استرجاعات و پرش های زمانی فراوان در چارچوب نظریه ژنت و زمانمندی خطی و یادواره ای کریستوا قابل بررسی است. نتیجه حاصل از این جستار هم خوانی این رمان با نظریه عنصر زمان ژنت و زمانمندی یادواره ای کریستوا در سایه به کارگیری پرش های زمانی و استفاده از حذف در سرعت روایت است. بازگشت زمانی و مکانی و چرخش زمانی این داستان به مرحله اولیه خویش (آسایشگاه جانبازان و حرم امام رضا (ع)، نشانه زمانمندی یادواره ای حاکم بر این روایت است.
ژرف ساخت لایه آوایی- معنایی در سوره مبارکه لقمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقش بی بدیل قرآن کریم در زندگی بشر، سبب شده است تا دانش آواشناسی، در راستای کشف لایه های به هم پیوسته معانی و مضامین نهفته در این کتاب مقدس، به کمک محققان علوم اسلامی بیاید و پژوهش های گسترده ای در زمینه انسجام میان لایه های آوایی و معناشناسی آیات قرآن کریم، صورت پذیرد. در پژوهش حاضر، در راستای نیل به هدف مزبور، به واکاوی انسجام آوایی- معنایی در سوره لقمان پرداخته شد. روش به کار گرفته شده، توصیفی– تحلیلی بوده و از خلال مبانی نظری مطرح و تطبیق آن ها بر آیات مبارکه، برخی نتایج حاصل شد: ارتباط بین جنبه های صوتی و دلالی آیات سوره کاملا مشهود است و اصوات دقیقا در اقتضای معانی آیات به خدمت آمد ه اند. اصوات مجهور با بسامد 71% و متوسط با بسامد 49% بیش ترین سهم را در القای معانی آیات داشته اند و بعد از آن ها اصوات مهموس با بسامد 29%، شدید 27% و سایشی 24% قرار دارند. دلیل غلبه اصوات مجهور و متوسط، ناظر بر معانی و سیاق آیات است؛ زیرا در این سوره درباره موضوعات مهمی چون: عظمت قرآن کریم، خلقت خداوند، رستاخیز عظیم قیامت، توحیدگرایی و ارزش های اخلاقی سخن به میان آمده است که نیاز به کارگیری این اصوات را بیش تر توجیه می کند و در مقابل آن، در مواضعی که نیاز به برانگیختن احساسات لطیف مخاطب است، از اصوات مهموس و سایشی آرامش بخش افزون تری استفاده شده است؛ به گونه ای که تناسب آوایی میان حروف کلمات و معانی آن ها کاملا مشهود است و جایگزین کردن آن ها با واژگان دیگر، غیرممکن است.
نقدی بر ترجمه های ساختار شرط در آیه3 سوره نساء بر مبنای رویکرد ساختاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارتباط میان شرط ﴿وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُواْ فیِ الْیَتَامَی ﴾ و جوابِ ﴿فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِنَ النِّسَاءِ مَثْنیَ وَ ثُلَاثَ وَ رُبَاع ﴾ در سومین آیه از سوره نساء از چالش های تفسیری بوده که اثر خود را به صورت اختلافاتِ فراوانِ ترجمه ای برجای گذاشته است. ترجمه های ارائه شده پیرامون این ساختار شرط را می توان در 7گونه و با محوریت معادل یابی از «مِنَ النِّسَاءِ» به صورت های زنان، زنان دلخواه، زنان یتیم و غیریتیم، مادر آن ایتام، زنان بالغه، زنان متناسب با عدالت و نهایتاً زنان دیگری غیر از ایتام دسته بندی کرد. در این میان به معیاری جهت ترجیح و نقد ترجمه ها نیاز بوده که قدرت فهم و تحلیلِ آرای تفسیری را به دلیل وابستگی ترجمه به تفسیر دارا باشد. جهت انجام این بررسی روش مورداستفاده شیوه توصیفی- تحلیلی و به طور مشخص روش تحلیل ساختاری سوره ها بوده که در آن سوره به مثابه شبکه ای در هم تنیده از موضوعات مختلف با محوریت سیاق هاست. با این معیار گونه هفتم به عنوان ترجمه منتخب برگزیده شده و به صورت ذیل قابل ارائه است: «اگر می ترسید که در مورد یتیمان به قسط رفتار نکنید با زنانِ(دیگری غیر از ایتام) به تعداد دو تا، سه تا و چهار تا ازدواج کنید». از این رو می توان مهم ترین دستاورد این پژوهش را ارائه معیاری درون متنی جهت تنقیح ترجمه های پیشنهادی برای متن قرآن به شمار آورد. در نتیجه استفاده از ساختار آیه، ساختار سیاق، ساختار فصل، ساختار سوره و غرض آن مبنای ارزیابی ترجمه ها و ارائه ترجمه صحیح است. پیاده سازی این روشِ نقد ترجمه بر سوره طویل نساء در پژوهش پیش رو، نمونه ای جهت اثبات اثر ساختار در نقد و ترجیح ترجمه ها در سراسر قرآن خواهد بود.
بازنمایی اعتقادات شیعی اظهری شیرازی در قصاید رساله کمال وی
منبع:
مطالعات ادبیات شیعی سال ۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳
161 - 197
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر باورهای اعتقادی و مذهبی بوداق اظهری شیرازی، شاعر قرن یازدهم را در قصاید او بررسی می کند. ازآنجاکه قصیده، قالبی است که شاعر برای تبیین موضوعی آگاهانه و مقصودی ازپیش اندیشیده به کارمی گیرد، اختصاص اکثر قصاید دیوان اظهری به منقبت اولیای دین به ویژه امیرمؤمنانعلیهم السلام یقیناً انعکاس دهنده اندیشه های دینی و اعتقادی اوست؛ بنابراین نگارندگان با رویکرد توصیفی- تحلیلی مبتنی بر قصاید اظهری و پاسخ به این پرسش ها که با مطالعه قصاید اظهری کدام مؤلفه های اعتقادی وی آشکار می شود و شاعر چه شیوه هایی را برای تبیین این عقاید به-کارگرفته است؟ استنتاج می کنند تحت تأثیر رسمیت یافتن تشیّع در دوره صفویان، اظهار اعتقادات مذهبی نزد اظهری بر دیگر مضامین شعری اولویت داشته است. اظهری در 52 قصیده از 83 قصیده دیوان خویش به توحید، نعت و منقبت رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع)، مناجات و ذکر صفات و معجزات ایشان پرداخته است؛ چنانکه می توان گفت بیش از دوسوم قصاید اظهری بیانگر اعتقادات شیعی شاعر است و تحت تأثیر همین عقاید، معدود قصاید مدحی او نیز دستمایه درخواست قرار نگرفته است. این موضوع و همچنین تجلّیِ اوج هنر شعری شاعر در قصاید اعتقادی اش نشان دهنده اوج ارادت خالصانه اظهری به بزرگان دین است که یقیناً رسمیت یافتن و رواج تشیّع و اعتقادات و دیدگاه های شاهان صفوی بر این موضوع بسیار مؤثر بوده است.
بررسی ترجمه گفتگوهای قرآنی با تکیه بر تعادل پویا (بررسی موردی ترجمه خواندنی قرآن علی ملکی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عنصر گفت وگو از راه های اصلی گسترش داستان و تصویر منش ها و بازنمود موقعیت هاست. در آیات قرآن کریم، گفت وگوها، به ویژه در دل قصص قرآنی، جایگاهی برجسته و پربسامد دارد. یکی از شاخصه های برجسته این گفتگوها، تبلور الحان متعدد شخصیت هاست که بر پایه کیفیت آرایش واژه ها، دلالت عناصر بلاغی جمله، التفات و شگردهای آوایی دیگر شکل یافته و گویای شیوه ی گفتاری متمایز هر شخصیت است. احیای این ویژگی در زبان ترجمه، مستلزم توجه به ظرفیت های زبان مقصد و همه عناصر سبک ساز کلام است تا تنوّع الحان و سبک گفتگوی شخصیت ها در زبان مقصد بازنمایی شود. در جستار حاضر تلاش گردید با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی و با گزینش شماری از آیات مبتنی بر گفت وگوهای قرآنی در ترجمه خواندنی قرآن از علی ملکی، راهکارهای مترجم در انتقال سبک خطاب های قرآنی، مورد تحلیل قرار گیرد. نتایج این بررسی بیانگر آن است که مترجم در این ترجمه با راهبردهایی چون توجه به معنای سبکی واژه ها، نحوه ترکیب کلمات در جمله، استفاده از افزوده های غرابت زدا، بهره گیری از واژه ها و تعابیر گفتارمحور، به بازآفرینی سبک گفتگوها، اهتمام داشته است.
رهیافتی تحلیلی بر خوانش آیات الهی و فهم گفتمان قرآن (در پرتو واکاوی رویکرد زبانشناختی ایزوتسو و علامه طباطبایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال نهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۳۵)
105 - 126
حوزههای تخصصی:
توجه به سطح زبانی گفتمان قرآن و تبیین دقیق آیات، از مباحث ضروری در حوزه مطالعات قرآنی است. در زبان شناسی معاصر، شناخت رابطه واژگان و عبارات و نیز ارزیابی انسجام و نگریستن به کلّ آن چیزی که نتیجه این روابط است، اصلی مهم در فهم گفتمان متن تلّقی می شود؛ لذا تحلیل های ادبی قرآن به عنوان متنی منسجم، خارج از این اصل زبان شناختی نخواهد بود؛ زیرا قرآن محوری و معناشناسی مبتنی بر وحدت شبکه معنایی قرآن، نقش مؤثری در کشف مفاد و مراد الهی در آیات قرآن دارد؛ از این رو، واکاوی رویکردهای زبان شناسانه ای که قرآن پژوهان در تبیین آیات وحی به کار بسته اند، ضرورتی غیر قابل انکار است و از آنجا که دغدغه مشترک علامه طباطبایی و ایزوتسو در تبیین و معناشناسی واژگان قرآن، فهم مراد و کشف معنا از درون متن است، این پژوهش در صدد است با روش توصیفی تحلیلی، نقاط اشتراک و هم گرایی رویکردهای ادبی وزبان شناختی ایزوتسو و علامه را در خوانش آیات الهی و فهم گفتمان قرآن، واکاوی نماید. نتایج پژوهش حاضر بیانگر تأکید علامه طباطبایی و ایزتسو بر نظام واره بودن زبان قرآن و تبیین استقلال معناشناختی قرآن و پیوند معنایی میان آیات است. به طوری که فهم آیات قرآن را بیش از همه به خود متن قرآن و شواهد درون متنی وابسته می دانند و معتقد به تأثیر محوری پارادیم توحیدی در فهم گفتمان قرآن و ارتباط اندراجی معانی واژگان در متن هستند؛ گرچه کمیت و کیفیت بهره گیری از این مبانی مشترک نزد آنان متفاوت است. ایشان در حوزه ادبی وزبان شناسی نیز ضمن تأکید بر اعجاز بلاغی قرآن، از بافت درونیِ سخن و روابط بینامتنی در کشف مراد خداوند بهره می گیرند و به صورت ضمنی انسجام و جهان بینی زبانی قرآن را اثبات می کنند.
به هم پیوستگی متنی در دو سوره «الضحی» و «الشرح» تحلیلی مبتنی بر نظریه زبانشناختی نقش گرای هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال نهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۳۴)
165 - 199
حوزههای تخصصی:
این مقاله با بکارگیری مباحث زبانشناسی جدید که در سال های اخیر، زمینه درک و فهم نوینی در تحلیل متون ادبی فراهم ساخته است و اخیراً در تفسیر و فهم آیات قرآن کریم نیز کاربردی شایان یافته است، میزان پیوستگی دو سوره مبارکه «الضحی» و «الشرح» را تحلیل و بررسی نموده است. مقاله در صدد پاسخ گویی به این پرسش است که انسجام متنی دو سوره تا چه میزان است و این باور برخی از مفسران که دو سوره را یک سوره دانسته اند، تا چه حدی موجه و قابل دفاع است؟ روش مطالعه تحلیلی- توصیفی، با کاربست زبان شناسی نوین و مبتنی بر سه فرانقش زبانی اندیشگانى (تجربی) بینافردی و متنی در نظریه زبانشناسی نقش گرای هلیدی است. دستاورد این مطالعه گویای آن است که وحدت و یکپارچگی موجود در دو سوره که پی در پی و با بیانی دلجویانه به نعمت های مادی و معنوی و الطاف الهی نازل شده بر پیامبر اشاره دارد و ارجاع های برون متنی همگون به وضوح یکپارچه بودن متن هر دو سوره را ثابت می کند و مؤید نظر بسیاری از مفسران است که دو سوره «الضحی و الشرح» را یک سوره دانسته اند.
هنجارگریزی زبانی فواصل آیات از دیدگاه ابن صائغ (مطالعه موردی: 15 جزء آغازین قرآن)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال نهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۳۵)
79 - 104
حوزههای تخصصی:
یکی از ویژگی های برجسته زبان قرآن، هنجارگریزی زبانی است که ساختار کلّی این متن را به شکلی پویا تحت تأثیر قرار می دهد. پژوهش حاضر درصدد است تا به روش کتابخانه ای و براساس نظر ابن صائغ و شیوه هایی که وی برای ایجاد مراعات فواصل آیات ارائه می کند، این پدیده زبانی را در فواصل آیات پانزده جزء آغازین قرآن (مجموعاً 2267 آیه) مورد واکاوی قرار دهد و با ارائه نمونه های عینی و مصداقی، چگونگی بازنمایی این پدیده زبانی را به شیوه کیفی و کمّی در متن قرآن به نمایش بگذارد. یافته های تحقیق حاضر نشان می دهد که از 40 مورد الگوی فراهنجاری که ابن صائغ ارائه کرده است، 25 مورد آن در 40 درصد داده های مورد مطالعه به وقوع پیوسته است؛ فراهنجارهای دستوری از نوع نحوی بیشترین سهم در میان تغییرات را به خود اختصاص داده اند و هنجارگریزی های واژگانی و آوایی با اختلاف چشمگیری در جایگاه بعدی قرار گرفته اند؛ برجسته ترین نوع ساختارشکنی به ترتیب مربوط به تقدّم جار و مجرور، حذف مفعول، تأخر مفعول و گزینش صیغه مبالغه است و این که رابطه معنی داری بین نوع و فراوانی تغییرات و تعداد آیات سور وجود ندارد.
دلالت یابی آیه «مودت» مبتنی بر روی کرد «شناختی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال نهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۳۶)
163 - 200
حوزههای تخصصی:
آیه 23 سوره مبارکه شوری:«ذلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ» معروف به آیه مودت، در فراز میانی اش از مخاطبان درخواست می کند که به قربی مودت نمایند:«الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى». در تفسیر این فراز دیدگاه های مختلفی مطرح شده که رویکرد غالب در اکثر آن ها نقلی و برون متنی است و کمتر موردی یافت می شود که به قرینه ای درون متنی استناد شده باشد. این موضوع نگارنده را بر آن داشت به ارزیابی قابلیت متن در ارائه چنین قرائنی بپردازد. در راستای بررسی این شاخصه، به نظررسید اقدام هنجارگریزانه متکلم در برقراری نسبت بین دو مقوله «مودت» و «قربی» با استفاده از حرف اضافه «فی»، شاید بتواند به عنوان قرینه ای درون متنی ایفای نقش نماید؛ این رو نوشتار حاضر با استناد به منابع کتابخانه ای و با روش توصیفی- تحلیلی با هدف بررسی پیامدهایی که این نسبت سازی به لحاظ بار معنایی به عبارت حمل می کند سامان یافت. از آن جا که برای وقوف به بار معنایی برآمده از این نسبت سازی اطلاع از معانی حرف اضافه «فی» لازم می نمود، از انگاره شناختی برای این مهم استفاده گردید، الگویی که به دلیل روشن نمودن مبنای تجربی ساختارهای مفهومی، تبیین گویاتری از معانی آن ها ارائه می دهد. با مطالعه الگوی شناختی و نحوه کاربست آن در معناشناسی حرف اضافه «فی» به تدریج این فرضیه در ذهن قوت گرفت که با نظرداشت به قابلیت های کارکردی که انگاره شناختی درباره معنای حرف اضافه «فی» می شناساند، دیدگاه دال بر مودت ورزی به ائمه، می تواند به عنوان دیدگاهی با قرینه پذیری درون متنی مطرح گردد؛ از این رو در نوشتار پیشرو درصدد طرح و تقویت این فرضیه هستیم که اگر متکلم درصدد بیان محبت ورزی به ائمه می بود، به احتمال زیاد در صورت بندی مقصود خود، از تعبیری مشابه عبارت همین آیه یعنی «الموده فی القربی» استفاده می کرد.
فراهنجاری دستوری فصل و وصل در قرآن کریم با تکیه بر نظریه متنیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال نهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۳)
83 - 118
حوزههای تخصصی:
مبحث «فصل و وصل» یکی از ارزشمندترین مباحث علم معانی و یکی از مهارت های مورد نیاز در فهم صحیح متون به ویژه متن قرآن به شمار می آید. این در حالی است که با تأمل در کلام خداوند می توان به مصادیقی دست یافت که برخی از قوانین بلاغی مهم و ثابت این بحث را مخدوش می سازد. از این رو بازخوانی این مبحث مهم امری اجتناب ناپذیر می نماید. بدین تصور نوشتار حاضر بر آن است تا با توجه به نظریه متنیت و تکیه بر اصل فراهنجاری(هنجارگریزی)، به عنوان یکی از مهم ترین ابزار ادبیت متن، ضمن روش توصیفی-تحلیلی، موارد عدول از قواعد حاکم بر مبحث فصل و وصل را در آیات قرآن مورد بررسی قرار دهد و ضمن ارائه یک تحلیل روشنگر برای هر عبارت، به این سوال اصلی پاسخ دهد که: فراهنجاری در مواضع فصل و وصل تا چه اندازه متاثر از بافت است و تأثیر این فراهنجاری بر متنیتِ متنِ قرآن و ظرافت های معنایی ورای آن چیست؟ بررسی داده های قرآنی نشان داد که قواعد موجود در باب فصل و وصل، قطعی و یقینی نیست بلکه مواضع فصل و وصل با توجه به بافت متن و سیاقمندی معنا قابل عدول است. لذا وجود تکه متن هایی گسسته در موضع وصل و یا ذکر کلامی پیوسته در موضع فصل برای قواعد فصل و وصل دو وظیفه معناشناختی و کاربردشناختی را با هم فراهم می سازد. به بیان دیگر کاربست و عدم کاربست حرف عطف «واو» نقش بسزایی در زایش معنا ایفا می کند. همچنین معانی تعلیل، تعدید و شمارش، تصویر مبالغه آمیز فضای ترس و دهشت، تاکید بر تغایر مفهوم دو جمله از جمله معناهایی هستند که حرف «واو» با عدول از اصول فصل و وصل آن ها را آفریده است.
نشانه شناسی رمزگان های تشویق و تهدید در سوره «قلم»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی علمی است که به واکاوی نشانه ها ی زبانی و رمزگان های موجود در متون ادبی می پردازد تا با بازشناخت مفاهیم مستتر آن ها و کشف لایه های پنهانی، به خوانشی جدید در متن برسد. قرآن کریم که مهم ترین منبع تعلیم و تربیت اسلامی است، نیازمند استخراج اصول تربیتی بر مبنای مسائل جدید تربیتی است و برای تفسیر تخصصی تربیتی آن باید لایه های معنایی نشانه های آن مورد مطالعه قرار گیرد. یکی از رویکردهای مهم تربیتی قرآن، ترغیب، تشویق، ترهیب و تهدید برای جلب توجه مخاطبان است. نشانه شناسی رمزگان تشویق و تهدید به عنوان پرکاربردترین روش های تربیتی در قرآن کریم از اهمیت فراوانی برخورداراست. پژوهش حاضر، با روش توصیفی تحلیلی برمبنای منابع کتابخانه ای به صورت موردی، به بررسی نشانه شناسی رمزگان های تشویق و تهدید در سوره قلم و تبیین رویکرد تربیتی آن پرداخته است. در این سوره، از رمزگان های فرهنگی و هرمنوتیک و نمادین برای بیان اسباب نزول و تاب آوری پیامبر در برابر آزار واذیت مشرکان و تقابل صفات نیک رسول خدا (ص) در برابر صفات رذیله مشرکان، در راستای تربیت دعوت گر به روش تشویق و برای تنبیه مخالفان از شیوه تهدید به منظور آرامش قلب پیامبر اکرم(ص) و ثبات قدم وی در مسیر دعوت به دین اسلام استفاده شده است.
تحلیل گفتمان شناختی گفتمان نماها در قرآن کریم: به سوی معرفی الگوی مدیریت گفتمان بر اساس متون قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترکیب عناصر زبانی مانند قیود، جملات کوتاه، افعال، حروف اضافه، ربط و عطف به ایجاد عناصری فرازبانی به نام گفتمان نما می انجامد که در خدمت مدیریت گفتمان می باشند. این پژوهش بر آن است تا با رویکردی توصیفی و تطبیقی به بررسی ابعاد استفاده از پیچیده ترین، پرکاربردترین و موثرترین عناصر فرازبانی-گفتمان نماها- بر اساس نظریه گفتمان شناختی انسجام، گامی مقدماتی در کشف و شناسایی الگوی مدیریت گفتمان در قرآن کریم بر دارد و چارچوب آن را توصیف کند؛ لذا ۶ جزء قرآن کریم به صورت تصادفی برای تجزیه و تحلیل انتخاب شد تا به پاسخ سوالات در باره نوع گفتمان نماها و توزیع فراوانی آن ها دست یابیم. پیکره پژوهش دارای 16906 کلمه بود. یافته های مطالعه به کشف الگویی چهار-وجهی در مدیریت گفتمان در قرآن کریم منجر شد که روابط چهارگانه گفتمانی ذیل را معرفی می کنند: استنباط، تفصیل، تقابل و توالی. ابعاد یافته ها تجزیه و تحلیل شد و کاربردهای مختلف در حوزه های آموزش، پژوهش، تدوین مطالب درسی و فرهنگ نگاری بحث و بررسی شد.
جلوه هایی از کارکرد آیرونی در نظام بلاغی قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال نهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۳)
119 - 143
حوزههای تخصصی:
آیرونی یا وارونه گویی از شیوه های برجسته آشنایی زدایی ادبی است که در آن مفهوم رویدادها در ژرفنا و سطح با یکدیگر تفاوت دارد. جستار پیش رو کوشیده تا به روش تحلیل محتوا و دقت نظر در مضامین قرآن کریم به مثابه یک متن ادبی، بن مایه ها و نشانه های پیدا و پنهان آیرونیک را در آن شناسایی، دسته بندی و تحلیل نماید. از این رهگذر کوشش شده به این پرسش پاسخ گوییم که کاربست مفهوم آیرونی (بالاخص طعنه طنزآمیز) در متن این کتاب مقدس، چه نتایج مضمونی و اغراض ادبی در پی دارد. قرآن کریم به عنوان متن گفتاری، با توجه ویژه ای که به مقوله فرهنگ دارد، در راستای باورپذیری تعالیم و نیز جذب مخاطبان خود، از این تکنیک زبانی و شیوه گفتار ادبی سود جسته است. قرآن با تکیه بر عناصر آیرونی، توانسته جلوه هنری خود را تا آستانه متنی ادبی-فرهنگی تعالی بخشد. پژوهش حاضر بر آن است تا نشان دهد گونه های متعدد و متنوع آیرونیک در نص قرآن کریم، در گستره ای فراتر از یک شگرد بلاغی یا هنری مطرح شده و غرض غایی آن، نه فقط پیدایی آیرونی؛ بلکه ایجاد تنبّه و آگاهی نسبت به مضامین و معارف اخلاقی است که دست مایه ایجاد ایماژهای آیرونیک ادبی شده است. بر همین اساس از میان ایماژهای آیرونیک که متن قرآن کریم از آن بهره مند شده، مواردی مانند: تعریض به وحیانی نبودن قرآن، پرهیز از تکبر، عبور شتر از سوراخ سوزن، خفه کردن بداندیشان به دست خودشان، اندام پوشالی منافقان و نیز شکستن بتها، در راستای تبیین جلوه های بلاغی این شیوه نقد ادبی و کاربست آن در تاثیرگذاری متن قرآن، تبیین و تحلیل موضوعی شده است.
بررسی و تحلیل سوره های فاتحه و بقره براساس نظریه بهینگی پرینس و إسمولنسکی (با محوریت کتاب معانی القرآن فراء)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال نهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۳۶)
137 - 162
حوزههای تخصصی:
نظریه بهینگی یک روی کرد محدودیت بنیاد در حوزه زبان شناختی جدید می باشد که در سال (1993م) توسط آلن پرینس و پاول إسمولنسکی مطرح شد. براساس این نظریه صورت های زبانی، ناشی از تعامل میان محدودیت های متقابل و متضاد می باشند و محدودیت ها، معیار تمایز میان برون دادهای برخاسته از درون داد اصلی قرار می گیرند. در این پژوهش با شیوه توصیفی– تحلیلی، انطباق معیارهای نظریه بهینگی در مسائل اسنادی برخی از آیات سوره های "الفاتحه و البقره " با محوریت کتاب معانی القرآن فراء مورد تحلیل قرارمی گیرد. هدف محوری این پژوهش، انطباق معیار های انگاره بهینگی بر شواهدآیات قرآن کریم می باشد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که قرآئت های قرآنی به عنوان متونی مستند و مرجع در سطح إستعمال و أداء لغوی، دارای بهینگی می باشند؛ ولی در انطباق با معیارهای رایج نحوی، سطح بهینگی متفاوتی دارند. در بررسی شواهد این دو سوره مشخص می شود که محدودیت هایِ پایایی مراعات و محدودیتِ نشان دارِ تخطی پذیرِ مُهلِک (*!) به ندرت اتفاق می افتد و بیش ترین نقضِ محدودیت ها در مجال محدودیت هایِ نشان دارِ تخطی پذیرِ غیرمُهلک (*) واقع می شود و برون دادهای بهینه از منظر فراء، برون دادهایی می باشند که قرآئت مرفوع شاهد آیه را توجیه می کنند که این مساله متاثّر از تمایل فراء به اعراب مرفوع و نیز روی کرد او به عاملیّت مبتدا در رفع می باشد؛ در نتیجه در ترکیب های اسنادی، بیش تر به تقدیر، حذف وتأویل خبراهتمام دارد. محدودیتِ نشان دارِ غیر مُهلِک " الحذف والتقدیر" دارای بیش ترین نقض درتحلیل شواهد آیات می باشد.
کارکردهای بلاغت در انتقال مفهوم تهذیب نفس در سوره شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سوره های قرآن مجید بین معنا با ابزارهای تعابیر تعامل وجود دارد. از جمله ی این سوره ها، سوره ی شمس است. این سوره ی کوتاه با یک قافیه و یک وزن موسیقی زیبا و با سوگندهای فراوان به زیباترین عناصر طبیعت و به نفس انسان و سوگند به خالق این پدیده ها و با استفاده از تعابیر بلاغی و ادبی کوشیده است، انعکاس زیبایی از تهذیب نفس را به نمایش بگذارد. هدف این مقاله، بیان ارتباط بین بلاغت با مضمون این سوره؛ یعنی تهذیب نفس است. از جمله یافته های این مقاله، فعلیه بودن جملات و غالب بودن فعل متعدی در این سوره و معرفه و نکره بودن برخی از عناصر سوگند و در پی هم آمدن سوگندها در این سوره در جهت انتقال معنای تهذیب نفس است. هجاهای بلند در ابتدای آیه و تکرار مصوت ( ا ) و نوع قافیه و موسیقی درونی این سوره، نقش بلاغت و ادب را در انتقال این مضمون پر رنگ تر نموده است. این یافته ها گویای این است که زیر شاخه های علم بلاغت در راستای مضمون مد نظر سوره قرار دارد. این مقاله با در نظر داشتن سؤال چگونگی نقش بلاغت در انتقال معنای تهذیب نفس، در این سوره، بر آن است تا با تکیه بر متن این سوره و استخراج امثال و شواهد آن به اثبات این موضوع بپردازد و با اتخاذ روش توصیفی و تحلیلی آیات، اشاره به تعامل بلاغت و موسیقی در انتقال معنا داشته باشد.
تمایز سوره های مکی و مدنی بر اساس نقش های زبانی (مطالعه موردی سوره های مریم و طه، نور و احزاب بر اساس الگوی ارتباطی رومن یاکوبسن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
متنی و مخاطبان آن شکل و نمود متفاوتی دارد. شرایطی که گیرنده پیام در سوره های مدنی دارد متمایز از سوره های مکی است، این تفاوت در شرایط موجب تمایز در معنی نیز شده است؛ از این رو می توان با رویکردهای جدید زبانشناسانه این تمایز را بصورت علمی روشن نمود. بر اساس نظریه ارتباطی یاکوبسن تمرکز کلام متوجه هر کدام از عناصر کلام باشد، نقش و کارکرد کلام نیز متمایز می گردد. فهم و درک مضامین آیات با دید خطاب گونه بر آن ها هدفی است که این پژوهش بر آن است؛ محقق گرداند. تفاوت در مخاطب و بافت خطاب چه تأثیری در نقش های زبانی و جهت گیری خطاب دارد؟مساله و پرسشی است که پژوهش حاضر با توجه به کارکرد نقش های زبان در دریافت و فهم مفاهیم مبتنی برالگوی زبانشناسیِ یاکوبسن بر آن است با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی مورد بررسی قرار دهد تا با بررسی تفاوت مخاطب و گیرنده و اثر آن در کارکردِ زبانی پیام، افق جدیدی برای فهم و دریافت قرآن کریم و تمایز سوره های مکی و مدنی گشاید. بدین منظور از میان سوره های مکی قرآن، دو سوره مریم و طه که ارتباط دو جانبه در آن مشهود است، و از میان سوره های مدنی دو سوره نور و احزاب به صورت گزینشی انتخاب گردید تا با دیدی مقایسه ای؛ انواع خطاب ها مورد تبیین قرار گیرد. با توجه به ویژگی تعلیمی و آگاهی بخشی نقشِ ترغیبی زبان، کاربرد این نقش نسبت به سایر نقش های زبانی در قرآن کریم به ویژه آیات مدنی غالب است. جهت دار بودن پیام به سوی موضوع با ویژگی قایل صدق و کذب بودن عبارات؛ یعنی کارکرد ارجاعی زبان از دیگر نقش های پرکاربرد در میان آیات مورد نظر بود. اکثر خطاب های موجود در سوره ها نسبت به بندگان، خطاب هایی غیر مستقیم بوده و خداوند از زبان پیامبران خویش پیام را به تمام مخاطبان القا می کند.
سازه های فاصله ای راوی از روایت در داستان های قرآنی (با تکیه بر نظریه شلومیث ریمون کنان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر چند انتظار ما از روایت این است که از نوع متعاقب، یعنی روایت رخدادی بعد از وقوع باشد، اما بررسی سازه های روایتی برخی داستان ها با تکیه بر نظریه فواصل روایتی شلومیث ریمون کنان، ثابت می کند که همیشه، وضع به این منوال نیست. پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی– تحلیلی و با تکیه بر نظریه مذکور، داستان های قرآنی را مورد بررسی قرار داده است. نتایج، نشان از وجود تشابهات و اختلافات معناداری، در شیوه روایتگری داستان های قرآنی با نظریه ریمون کنان دارد. برخلاف این نظریه، نکته قابل توجّه در داستان هایی که به شیوه مقدّم، روایت شده اند این است که اغلب این رخدادها با افعال ماضی بیان شده که نشان از قطعیت آن ها دارد و در زمینه نشانه های مستقیم مبتنی بر فاصله روایت مابعد، نکته حائز اهمیت این است که گرچه زمان زیادی از وقوع برخی داستان ها گذشته، ولی با زبانی هنری روایت شده اند. در نشانه های غیرمستقیم نیز دو شباهت عمده میان روایتگری داستان های قرآنی با نظریه مذکور وجود دارد: یکی اینکه گاهی راوی، کم یا زیاد، از رخدادها فاصله می گیرد امّا به هنگام ضرورت در بطن داستان وارد می شود؛ مانند داستان حضرت یوسف(ع) و حضرت موسی(ع). نکته دیگر اینکه در روایت برخی رویدادهای گذشته، از افعال مضارع استفاده شده و قصد راوی از کم نمودن فاصله روایت جاودانه کردن آنها و ایجاد حس در زمان بودن، برای مخاطب است.