فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۸۱ تا ۸۰۰ مورد از کل ۱۱٬۴۳۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
دستور زبان فارسی و آیین نگارش فارسی
حوزههای تخصصی:
تحلیل متون داستانی کودک با رویکردِ شعرشناسی شناختی
حوزههای تخصصی:
یکی از میان رشته هایی که امروزه دستاوردهای زبان شناسیِ شناختی را به کار می گیرد مطالعات ادبی با رویکردِ شناختی است که اصطلاحاً به آن شعرشناسیِ شناختی گفته می شود. شعرشناسیِ شناختی به رابطهٔ ذهن انسان با متون ادبی می پردازد. در این رویکرد، نظام ادبیات جدا از نظام زبان نیست و درک زبانِ ادبیات بر پایهٔ دانش ما از دنیای اطراف صورت می گیرد. رویکرد شناختی به ادبیات چگونگی درک رویدادها را به وسیلة آنچه در این رویکرد اصطلاحاً ذهنِ ادبی نامیده می شود بررسی می کند. در میان رویکردهای موجود نسبت به تحلیل آثار ادبی، جدیدترین دیدگاه برای تحلیل ادبیات از منظر زبان شناسی، همین رویکرد شعرشناسی شناختی است. در تحقیق حاضر سعی بر آن است تا با استفاده از نظریهٔ ذهن ادبی و قصه مدارِ ترنر (M.Turner 1996) مفهوم فرافکنی قصه مدار توضیح و به این پرسش پاسخ داده شود که چگونه ذهن انسان با متون ادبی رابطه برقرار می کند. تأکید بر پیوند ذهن و زبان در نگرش زبان شناسی شناختی مؤید این نکته است که بهترین نمونه ها برای تحلیل های شناختی از مراحل اولیهٔ رشد زبانی به دست می آید. تحلیل متون ادبیات کودک می تواند شواهد با ارزشی برای شعرشناسی شناختی به دست دهد. بر این اساس، در پژوهش حاضر، دو داستان کودک از کتاب های برگزیده انتخاب و بررسی شد. تحلیل داده ها در مورد فرافکنی دانش طرحواره ای حاکی از این امر است که بازنمود این سازه ها در متون داستانی کودک در ایران موفق نبوده است اما، در مورد واحدهای هم حوزه، نتایج تحلیل با فرضیهٔ تحقیق هم سویی نشان می دهد.
مبانی سبکشناسی شعر
منبع:
ادب پژوهی ۱۳۸۶ شماره ۲
حوزههای تخصصی:
در سبکشناسی شعر سه عنصر سبک، شعر و، به تبع آن، زبان مندرج است. این هر سه مفاهیمی سیّال و دستخوش تحوّلاند. نوآوری در سبک با انتخاب یا هنجارگریزی و یا هر دو مقارنه دارد. لذا مطالعه سبکی باید مسبوق به آگاهی از هنجار و کدهای پیشینی یا دستگاه وسایل باشد؛ یعنی نخست باید دید که شاعر در کدام چارچوب زبانی و سنّتی جای گرفته، کدام امکانات زبانی و بیانی و ساختاری در دسترس اوست تا سپس بازشناخت که از این امکانات چه عناصری را برگزیده، در آنها چه تصرّفاتی کرده و نقش این تصرّفات در پیام او چیست. در این نوشتار، ضمن تأکید بر ثابت ماندن مفهوم سبک به رغم تحوّل و تطوّر آن، از مباحثی چون مفاهیم مربوط به سبک، بازشناسی عناصر سبکی، سبکشناسی علمی، رابطه مکتب و سبک، نسبت میان سبک و ذهنیّت؛ نقش سبکشناسی در مطالعه زبان ادبی؛ سبک جمعی و سبک شخصی و سبک به عنوان ابزار فردیّتساز گفتوگو میشود. هدف از این مقاله تأمّلاتی درباره مبانی سبکشناسی شعر با در نظر داشتن تازهترین نظریات مربوط به آن است.
ساعتی با مولف تذکره خیر البیان و کتاب احیاء الملوک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به معرفی ملک شاه حسین سیستانی و آثار او پرداخته است. ملک شاه حسین سیستانی یکی از شاهزادگان صفاری سیستان است که به گفته خود او نسبش به عمر و لیث صفاری می رسد. او در نیمه دوم سده دهم و نیمه اول قرن یازدهم می زیسته است. کتاب تذکره خیر البیان و کتاب احیاء الملوک دو اثر ارزنده به جا مانده از این شاهزاده سیستانی است. تذکره خیرالبیان تذکره ای است عمومی در شرح احوال ادیبان و شاعران از قدیم الایام تا زمان مولف. و ملک شاه حسین آن را در مقدمه و دو فصل و خاتمه و ختم خاتمه تالیف کرده است. بخش خاتمه آن به سبب احتوای بر شرح احوال معاصران مولف از اهمیت ویژه ای برخوردار است. و کتاب احیاء الملوک برای معرفی بزرگان تاریخ سیستان از قدیم ترین ازمنه تا زمان مولف است و در یک مقدمه و سه فصل و خاتمه تالیف شده است و بخش خاتمه آن به سبب حضور مولف در جریان حوادث و وقایع از ارزش بیشتری برخوردار است. در خاتمه مقاله مثنوی های مولف و دیوان او معرفی می شود.
تشبیه مرکب
حوزههای تخصصی:
تناسب رنگ ها در صورخیال و هسته روایی شاهنامه
حوزههای تخصصی:
"در تجزیه سطوح سبکی هر شاعر، یکی از عناصر مهم مربوط به صور خیال، رنگ است که افکار و عواطف وی را از سویی، و موضوع و درونمایه اثر را از سوی دیگر به هم مربوط می سازد. لذا بررسی نحوه کاربرد رنگ در آثار شاعران صاحب سبک و غیر مقلد دریچه ای به روی شناخت عوالم درونی ایشان است و در عین حال نقدی است بر میزان توانایی هنری و ادبی آنها در بهره گرفتن از عناصر مختلف خیال.
در پی این هدف، مقاله حاضر چگونگی به کارگیری رنگ را در صور خیال فردوسی و توجه شاعر را به تناسب و هماهنگی رنگ ها با هسته روایی داستان های شاهنامه بررسی کرده، نشان می دهد که رنگ در صورخیال فردوسی اصالت ندارد، اما رابطه معناداری میان کاربرد رنگ با مضمون، حوادث و وقایع داستان ها دیده می شود. به همین دلیل، رنگ اسب پهلوانان در موارد متعدد با هسته روایی داستان و اتیمولوژی نام صاحبانشان ارتباط پیدا می کند و نیز درفش هر پهلوان با رنگ و نقش ویژه ای ظاهر می شود. همین طور رنگ خیمه هر یک از نامداران متفاوت با دیگران است. این همه در برخی موارد قابلیت تاویل نمادین پیدا می کند و مهارت فردوسی را در استفاده از تمام گنجایش های ادبی نشان می دهد.
در این مقاله با عرضه بسامد هر یک از رنگ های به کار رفته در شاهنامه، امکان مقایسه دقیق کاربرد رنگ ها در شاهنامه فراهم آمده و نشان می دهد که 53.69% از فضای رنگ های به کار رفته در شاهنامه، به مناسبت فضای حماسه و جنگ و پیکار، به رنگ های سرد و تیره تعلق دارد و گروه رنگ سیاه با %33.29 کاربرد در راس رنگ ها قرار گرفته است.
"
تحلیل کهن الگویی داستان زال و رودابه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی و تحلیل آثار ادبی بر بنیاد دیدگاه های جدید باعث فهم جنبه های ناشناخته اثر ادبی می شود. داستان زال و رودابه، که در آن با مهارتی خاص لطافت عاشقانه با صلابت حماسه درهم آمیخته، ترکیبی نوآیین و شگفت به وجود آمده، تاکنون از چشم انداز نقد روانکاوانه مورد تحلیل واقع نشده است. بررسی روانکاوانه ی این داستان بر اساس دیدگاه یونگ و تحلیل کهن الگوهای آن، می تواند دریچه های تازه ای از معانی نهفته در شاهنامه را بر روی مخاطبان بگشاید. در این جستار ابتدا مبانی نظری دیدگاه یونگ و کهن الگوهای مورد نظر او باختصار معرفی شده اند. آنگاه کهن الگوهای آنیما و آنیموس، نقاب، سایه، پیر فرزانه و در نهایت فرایند فردیت در داستان زال و رودابه جُسته، به روش کتابخانه ای مورد تحلیل واقع شده اند.
نتایج تحقیق نشان می دهد که زال، برای آن که بتواند پدر جهان پهلوان شاهنامه، رستم، باشد، به نوعی خرد ملکوتی دست می یابد از سنگینی زمین و ماده رها می شود تا به خودیابی(فردانیت) برسد. با رسیدن او به این مرحله، زمینه برای آمیزشی روحانی فراهم می شود و نتیجه ی این پیوند، جهان پهلوان شاهنامه است.
عوامل ایجاد ابهام در شعر معاصر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابهام در یک شعر موفق، همان قدر نقش مثبت دارد که در یک شعر ناموفق، و ارزیابی این نقش برعهده نظام فکری و زیبایی شناسی هر دوره ادبی است. ابهام یکی از فرایندهای مهم و در عین حال کلیدی شعر معاصر ایران و به بیان بهتر، شعر امروز است. این سخن هرگز بدان معنا نیست که شعر گذشته ما ابهام نداشته، بلکه مساله این است که در شعر سنتی فارسی، ابهام بیشتر به سه شکل عمدی، طبیعی و عارضی اتفاق می افتد، اما در شعر امروز، ابهام یک ضرورت برای کشف دنیای جدید و از منظری دیگر، نتیجه همین دنیای پیچیده است، چرا که با فردی شدن جریان و به طبع تمام عناصر آن، شعر دیگر نمی تواند به وحدت های از پیش نوشته (وزن، قافیه، صور خیال و مناظر و مرایا و به ویژه مضامین شعر کهن) تن در دهد و در پی نگاهی تازه به هستی است و همین امر شعر را به ابهامی طبیعی و گاه غیرطبیعی سوق می دهد.
تأملی در مجاز، استعاره و تشخیص
حوزههای تخصصی:
بررسی کتاب یکی قطره باران ، گردآوری کورش کمالی سروستانی
حوزههای تخصصی:
قافیه در شاهنامه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
تشبیه تمثیل و استعاره تمثیلیه در کتب بلاغی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات اصلی بلاغت، استعاره است؛ مبحثی که همیشه ذهن بلاغیون را به خود معطوف کرده و محققان این حوزه به پژوهش در جوانب آن پرداخته اند. این روند در روزگار ما پویاتر شده و پژوهشگران از چشم اندازهای متفاوتی بدان توجه کرده اند. پژوهش در جوانب استعاره نشان می دهد محققان اضلاع آن را گاه با دیگر مباحث بلاغی در هم آمیخته اند و گروهی نیز بی توجه به موضوع، نظر دیگران را تکرار کرده اند. ازجمله مباحثی که در این حوزه با دیگر موضوعات درآمیخته، استعاره تمثیلیه است. در بسیاری از کتب بلاغی این مبحث را با تشبیه تمثیل آمیخته و حتی یکی دانسته اند. در این پژوهش ضمن تبیین تمثیل، تشبیه تمثیل و استعاره تمثیلیه، به نقد، بررسی و تحلیل این دو موضوع در کتب بلاغی پرداخته ایم و نشان داده ایم که هرچند این دو حوزه ممکن است در مؤلفه هایی با هم اشتراک داشته باشند، برخلاف تصور برخی از پژوهشگران بلاغی، این دو قلمرو کاملاً از یکدیگر مجزا هستند.
نقد جناس مضارع و لاحق در کتب بلاغی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از دیرباز، در کتب بلاغی بحثی با عنوان جناس مضارع و جناس لاحق مطرح شده است که مبتنی است بر تشابه یا عدم تشابه آوایی حروف در دو واژه. از آنجا که پیشینیان نتوانستند این تشابه یا عدم تشابه را تبیین علمی کنند، بحثهای دامنه داری در این خصوص مطرح کردند. پسینیان سخن گذشتگان را تکرار کردند و چیزی بر آن نیفزودند. علم زبانشناسی، به ویژه دو شاخه مهم آن، واج شناسی و آواشناسی، می تواند این مشکل را حل کند. این نوشتار سعی می کند با ایجاد پیوند بین زبانشناسی و ادبیات تشابه و عدم تشابه آوایی را به شکل علمی تبیین کند و چهارچوبی علمی جهت بررسی جناس مضارع و لاحق در ادبیات فارسی فرا پیش نهد.