فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۰۸۱ تا ۲٬۱۰۰ مورد از کل ۱۱٬۴۰۳ مورد.
ریخت شناسی تمثیل های عرفانی با تکیه بر اشعار سنایی، عطار و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استفاده از تمثیل به عنوان یک صنعت بلاغی و همچنین یک شیوه استدلالی، روشی اساسی در ادبیات عرفانی ایران است. این رویه که از دیرباز در ادبیات ایران متداول بود در متون عرفانی از اشعار سنایی آغاز شد، در اشعار عطّار تکامل یافت و در اشعار مولوی به نقطه اوج خود رسید. بررسی تمثیل های عرفانی از دید «ریخت شناسی» امکان تحلیل جامع ادبی، اجتماعی و عرفانی آنها ر ا فراهم می کند و فرصتی پدید می آورد که کاربرد صنعت تمثیل در ادبیات عرفانی با روشی کاملاً علمی مورد بررسی قرارگیرد. این بررسی افق های جدیدی را در تحلیل، تفسیر و معناشناسی متون عرفانی ادبیات فارسی که شاخه اساسی و محوری ادبیات ماست، فراهم می آورد. در این مقاله ضمن بیان و بررسی دیدگاه های علمای بلاغت در باب تمثیل، تلاش می کنیم عناصر سازای آن را از دیدگاه نظریه پردازان ریخت شناسی تجزیه و تحلیل کنیم تا از این رهگذر روند تکاملی بیان تمثیلی عرفا با تکیه بر متغیرها و عناصر تمثیل تبیین شود.
اسطوره و رئالیسم جادویی
بررسی تطبیقی فضای موسیقایی قصیدة سعدی شیرازی و شمس الدین کوفی در رثای بغداد(مقاله علمی وزارت علوم)
بررسی عروضی غزل های عارف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقش راوی و مخاطب در قصه های خواب صوفیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خواب پدیده ای ذهنی است که برای صوفیه به عنوان وسیله ای جهت ارتباط با جهان معنا، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. خواب در متون صوفیه شیوه ای است منحصر به فرد برای بیان و معرفی بسیاری از مضامین و اندیشه های کلیدی تصوف. خواب ها از نظر عرفا دارای بار دینی و معنایی ویژه ای هستند. خواب دیدن و دیده شدن در خواب، در ادبیات صوفیه یک سنت و قاعده است. اما خواب ها برای نمود و آشکار شدن در ادبیات صوفیانه از فرم روایی و داستانی استفاده می کنند. خواب های نقل شده در متون صوفیه، همگی دارای بن مایه های داستانی هستند. آن چه که شخص در خواب می بیند، هنگامی که برای دیگری نقل می شود، عناصر روایی را به خدمت خود می گیرد. این مقاله نگاهی اجمالی دارد به ویژگی های روایت خواب و نقش دو عنصر اساسی راوی و مخاطب در شکل گیری فرم داستانی خواب.
فعل در رمان جای خالی سلوچ و منشأ آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این جستار، به بررسی، توصیف و تحلیل ماهیت و کیفیت افعال در رمان جای خالی سلوچ و خاستگاه های زبانی آنها پرداخته است. از آن جا که در سبک نوشتار داستانی محمود دولت آبادی، یکی از دغدغه هایش به کارگیری زبانی غنی و سالم است، در جستجوی چنین زبانی، او از سرچشمه های زبان فارسی (معیار، محاوره، ادبی و کهن) و گویش (سبزواری و غیر آن) بهرة بسیار برده است. این رویکرد به عنوان نمونه در یکی از معروف ترین رمان های وی، جای خالی سلوچ، به ویژه در پیدایش افعالی متنوع و متفاوت، آشکار می شود. این تنوع و تفاوت از این نظر برجستگی می یابد که در جنبه های معنایی و واژگانی و ساختار (صرفی و نحوی) افعال توجه خواننده را به خود جلب می کنند؛ چنان که برای خواننده مسألة منشأ این افعال پیش می آید. در این که پاره ای از این افعال منشأ گویشی (سبزواری) و فارسی (معیار و ... ) دارند، شکی نیست؛ اما بخش عظیمی را باید از مشترکات گونه های زبان و گویش دانست.
تحلیل و مقایسة کهن الگویی قصه های عاشقانه در ایران (سمک عیار) و فرانسه (تریستان و ایزولت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از اهداف مطالعات تطبیقی ادبی، جست وجوی نمونه های «حقیقت» انسانی است که به صورت کهن الگوها در ادبیات همة ملت ها در همة زمان ها آشکار شده است. در این مقاله، نگارندگان با بهره گیری از مکتب آمریکایی (بین المللی) مطالعات تطبیقی ادبی، به مقایسة کهن الگویی عشق رمانتیک در قصة فرانسوی «تریستان و ایزولت» و قصة ایرانی «خورشیدشاه و مه پری» در رمانس حماسی سمک عیار می پردازند. بدین منظور ابتدا به تعریف کهن الگوهای مادر و پدر، آنیما و آنیموس، مفاهیم خودآگاه و ناخودآگاه، خودآگاه و ناخودآگاه جمعی و مردانگی و زنانگی در روان شناسی یونگی می پردازیم. سپس مفهوم فرآیند «فردیت» که مبتنی بر ایجاد تسلط فرد بر خودآگاه و ناخودآگاه خویش است را توضیح داده و نشان می دهیم که با توجه به وجود ناخودآگاه زنانه (آنیما) در مرد و ناخودآگاه مردانه (آنیموس) در زن، قصة عشق رمانتیک با فرآیند فردیت در انسان تطبیق دارد. نگارندگان ضمن بیان پیرنگ کلی دو قصة عاشقانة مورد بحث، به تعبیر کهن الگویی یونگی عناصری چون شاه، ملکه، قهرمان مرد، جادوگران و معشوق پرداخته و نقش نمادین و روان شناختی آن ها را در هر دو قصه توضیح می دهند. آن گاه به مطالعة تطبیقی شخصیت ها، کارکردها و حوادث هر قصه پرداخته و ضمن بیان تفاوت ها و شباهت های آن ها، به تجزیه و تحلیل فرآیند عشق رمانتیک در هریک از قصه ها و مقایسة تحلیلی آن ها با یکدیگر می پردازند.
این مطالعة تطبیقی قصد دارد به این سؤال پاسخ دهد که چرا عشق رمانتیک در قصة فرانسة عصر مدرن به مرگ و تراژدی منجر می شود ، اما در قصة ایران پیش از اسلام به وصال عشاق می انجامد.
بررسی و نقد کتاب: هزار و یک شب صنیع الملک
حوزههای تخصصی:
قطب مجازی زبان نثر صوفیه با تکیه بر مقالات شمس تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲۵ (پیاپی ۸۰)
حوزههای تخصصی:
درمیان کتاب های به جامانده از نثر صوفیه، نثر مقالاتِ شمس تبریزی از کیفیتی خاص برخوردار است. زبان ویژه مقالات و حساسیتی که شمس در جای جای مقالات درباره زبان از خود نشان می دهد باعث شده است شاهد دیالکتیکی میان ساخت و معنای زبان باشیم که نتیجه آن شکل گیری نثری پیشرو نسبت به نثر هم عصران اوست. درمیان کارکردهای مختلف زبان شمس، کارکرد مجازی نثر از اهمیتی ویژه برخوردار است که آن را باید یکی از کارکردهای اصلی در گسترش مفاهیم زبانی مقالات به حساب آورد. ازاین رو، با توجه به نیازی که درباب بررسی ساختار مقالات به چشم می خورد، این مقاله با رویکردی فرمالیستی به کارکرد مجازی زبان پرداخته و دراین راه از نظریات رومن یاکوبسن درخصوص قطب استعاری و مجازی زبان بیشترین بهره را گرفته است. یاکوبسن با پذیرفتن نظریه سوسور درباره قراردادی بودن زبان و پذیرفتن دو محور جانشینی و هم نشینی در زبان، این موضوع را اضافه می کند که مجاز مرسل ازخلال رابطه مجاورت و محور هم نشینی کلمات، و استعاره ازخلال رابطه شباهت در محور جانشینی زبان صورت می بندد. او همچنین معتقد است که نثر از منشی مجازی درمقابل شعر که منشی استعاری دارد برخوردار است. با بررسی مقالات نیز می توان به این نتیجه رسید که نثر مقالات در قسمت هایی که قصد ارائه مفهومی خاص و ویژه درکار بوده از منشی مجازی درجهت ارائه مضمون سود برده است.
تات نشین های بلوک زهرا
بررسی و تحلیل انواع زمان در دفتر اول، دوم و سوم مثنوی مولوی با رویکرد سبک شناسی رایانشی پیکره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با رویکرد سبک شناسی رایانشی- پیکره ای به بررسی توزیع فراوانی و درصدی انواع زمان در دفتر اول، دوم و سوم مثنوی می پردازد و بر این فرضیه استوار است که می توان با استفاده از متغیر زمان به میزان واقع گرایی، سبک روایی و جنبه هایی از صدای دستوری در این اثر دست یافت. مبانی نظری و کاربردی این نوشتار، تلفیقی از دستور نظام مند هلیدی و دستور سنتی است. پیکره زبانی آن شامل 16122 فعل در سه دفتر نخست مثنوی بوده که بر اساس روش نمونه گیری سیستماتیک انتخاب شده و 16 متغیر زمان در پیکره داده ها تحلیل شده است. یافته ها نشان می دهد در سه دفتر نخست مثنوی، زمان حال %63، گذشته %36 و آینده %5/0درصد افعال را به خود اختصاص داده است. این یافته ها بیانگر این نکات است که مولانا در اشاره گری زمانی فلسفه روانشناسی انسانگرایانه داشته که به زندگی در اینجا و اکنون می اندیشد. همچنین وی از داستان ها و رویدادهای گذشته نیز برای تبیین احوال افراد استفاده می کند و سپس به پند و نصیحت می پردازد که سبک روایی نقل، نتیجه گیری و نصیحت را در مثنوی تایید می کند.
روایت: شاعرانی که با آنها گریسته ام
حوزههای تخصصی:
از نوعی دیگر (آزاده خانم و نویسنده اش (چاپ دوم) یا آشوتیس خصوصی دکتر شریفی و رضا براهنی - تهران قطره 1376)
حوزههای تخصصی:
کارکرد روایی نشانه ها در حکایت رابعه از الهی نامه عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی با طرح مفاهیمی چون: نظام، رمزگان، هویت ارتباطی و افتراقی نشانه ها و... روشی دیگرگون را در خوانش متون بنیان نهاده است. این دانش با تأکید بر عناصر درونی نظام، سازکار شکل گیری معنا را از طریق فرایند دلالتی نشانه ها به تصویر می کشد و به طبقه بندی و سازماندهی نشانه ها در جریانِ بظاهر آشفته و بی نظمِ متن می پردازد. الهی نامه عطّار از جمله متونی است که سهم بسزایی در شکل گیری و گسترش روایت های کوتاه و بلند در آثار عرفانی دارد. تحلیل نشانه شناختی روایت در حکایت های این متن می تواند تا حدودی زمینه را برای نمایش نحوه ساماندهی عناصر روایت در متون عرفانی مهیا کند. این مقاله بر آن است تا با روش توصیفی- تحلیلی، به تحلیلِ نشانه شناختی حکایت «دختر کعب و عشق او و شعر او» بپردازد. این حکایت که به لحاظ ساختار و معنا ارتباط مستقیمی با ساختار روایت جامعِ الهی نامه دارد، نشان می دهد که پیشرفت پیرنگ روایت در این حکایت از طریق تباین و تنش در عناصر دو رمزگانِ قدرت و عشق صورت می گیرد؛ یعنی هر عنصر با قرار گرفتن در ذیل این دو رمزگان هم به لحاظ روایی و هم از نظر زبانی، شکل و معنایی متناسب با آن رمزگان می گیرد و پردازش عناصر روایی حکایت در ضمن این تقابل ها صورت می گیرد. با در نظر گرفتن این موضوع و توجه به این نکته که خود این حکایت در ضمن روایت جامع و عرفانی الهی نامه بیان شده است، می توان گفت که تمامی نشانه های موجود در این حکایت از لحاظ ساختاری، در یک فرایند جانشینی، ذیلِ ساختار و نظام گسترده تری به نام عرفان به معنا می رسند و این قواعد و قراردادهای عرفان است که بر چگونگی شکل گیری و صورت بندی روایت تأثیر می گذارد.
خویشکاری های موجود در داستان های قرآن برمبنای دیدگاه پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قصه پردازی را می توان نخستین هنر آدمی در عرصه ی کلام دانست. قرآن کریم نیز برای پند و راهنمایی بشر از بیان قصه استفاده نموده و زندگی بسیاری از پیامبران را در قالب قصه آورده است. پژوهش حاضر، ضمن بررسی خویشکاری ها در متن داستان های قرآن برمبنای دیدگاه پراپ (1982) تلاش دارد به این سؤالات پاسخ دهد که: آیا هر سی و یک خویشکاری پراپ را می توان در داستان های قرآن یافت؟ آیا با توجه به خویشکاری های یافته شده می توان اولویت های قرآن را ترسیم کرد؟ آیا پس از تحلیل داستان های قرآن با دیدگاه پراپ می توان گفت چه شباهت ها و تفاوت هایی بین متن داستان های قرآن با سایر داستان ها وجود دارد؟ به طور کلی، خویش کاری یعنی، عمل شخصیتی از اشخاص قصه که در پیشبرد قصه حائز اهمیت و از نظر پراپ کوچک ترین جزء سازنده ی قصه های پریان است. تحلیل داستان های قرآن که از ترجمه ی محمدرضا صفوی اقتباس شده، نشان می دهد که: به طور کلی، می توان کلیه ی خویشکاری های پراپ را در داستان های قرآن یافت، اما ماهیتاً متفاوت است و بعضی از این خویشکاری ها در قرآن دارای انواعی است که در دیدگاه پراپ اشاره نشده است. در قرآن ترسیم هنجارها (بایدها و نبایدها)، خبرگیری و خبردهی از عقاید و تلاش برای اصلاح عقاید ناصواب، احساس کمبود افراد و التیام این کمبودها، شرارت گمراهان و در نهایت مجازات آنان و ارائه ی نشانه هایی ماورایی بر نبوّت پیامبران از اولویت های اساسی هستند. علی رغم شباهت هایی همچون به کارگیری خویشکاری های کلی پراپ در سیر پیشبرد داستان ها و نیز وجود جفت هایی همچون خبرگیری-خبریابی، شرارت-مجازات و کمبود- التیام کمبود، اختلافاتی نیز مشهود است. تفاوت در ماهیت خبرگیری و خبریابی، عوامل ماورایی و پاداش های بیشتر معنوی از جمله تفاوت های داستان های قرآن با یافته های پراپ هستند.
کهن ترین سند پزشکی در روانشناسی چهره«در شعر فارسی»
حوزههای تخصصی:
شناخت انسان، از طریق چهره به پنج هزار سال پیش برمی گردد. چینیان هم دو هزار سال قبل از روی چهره پیشگویی می کردند. در بین فلاسفه و حکمای یونان، بقراط، ارسطو، افلاطون، رواقیون و جالینوس در زمینه شناخت چهره نظریه هایی را ابراز داشتند، ولی نخستین برداشت علمی در زمینه شناسایی چهره توسط «یوهان لاواتر»، دانشمند سوئیسی قرن نوزدهم صورت پذیرفت. در حوزه اسلام، غزالی به این پدیده توجه داشت و به همین دلیل دانش را دو شاخه می پنداشت: یکی علوم «نظری» که از حقایق اشیا صحبت می کرد و دیگر علوم «معامله» که رفتار انسان را مورد توجه قرار می داد. ابن سینا، حکیم مسلمان هم اعتدال را در جوارح انسان بررسی کرده و سخنی از حضرت پیامبر اعظم(ص)را مبنا قرار داده است که «اطلبو حوائجکم عند حسان الوجوه». فارابی از آرای افلاطون و ارسطو میانگینی به دست می دهد و وجوه اشتراک آنها را بیان می کند. جوادی آملی، عالم معاصر شیعی به آیه شریفه قرآن توجه دارد که: «خلق السموات و الارض بالحق و صورکم فاحسن صورکم و الیه المصیر». در غرب، دانشمندان اروپایی و امریکایی قرن هیجدهم و نوزدهم به اَشکال ظاهری جمجمه توجه کردند. آنها ساختمان فیزیکی بدن را مولود چگونگی رفتارهای جسمی تصور می کردند و خصوصیات انسان را از این طریق بیان می داشتند تا جایی که «لمبرزو» پزشک و جرم شناس ایتالیایی، رفتار مجرمانه را حاصل مبانی ژنتیکی تلقی می کرد. یونگ نیز برای شناخت انسان از طریق چهره، افراد را به درون گرا و برون گرا، استوار و نااستوار تقسیم می کند. «سیگودمک اولیف» روان شناس نامدار معاصر فرانسوی در پایان سده نوزدهم چهره را به «ماه چهر»، «درخت چهر»، «چهره نوری» و «آهن چهر» تقسیم کرد و علل آن را عوامل ذهنی و گوارشی می دانست. اما در ایران نخستین شخصیتی که به شناخت چهره توجه کرده، حکیم میسری است. حکیم در دانشنامه منظوم خود اندام، ارکان چهره و مزاجهای افراد را عامل یا نشانه ویژگیهای روانی و رفتاری قرار می دهد و پیرامون آن بحث می کند که در متن تحقیق به آن پرداخته شده است.
رمزگان شناسیِ «حیوان» در داستان های کوتاه شهریار مندنی پور
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با رویکردی نشانه شناختی مبتنی بر مطالعه ی رمزگان ها به تحلیل چند داستان کوتاه شهریار مندنی پور پرداخته می شود. این نوع از تحلیل در قالب تحلیل رمزگانی صورت می گیرد که بارت آن ها را در پنج دسته مطرح کرده است. از میان این پنج دسته، سه دسته رمزگان های دالی، نمادین و فرهنگیِ بارت برای تحلیل حاضر در نظر گرفته شده است. در این جستار، شش داستان کوتاهِ «سایه ای از سایه های غار»، «خمیازه در آینه»، «بشکن دندان سنگی را»، «مومیا و عسل»، «شرق بنفشه» و «ناربانو» از مجموعه داستان های سایه های غار، مومیا و عسل و شرق بنفشه برای بررسی انتخاب شده است. در این داستان ها، حیوانات به مثابه رمزگان هایی مهم طرح شده اند و بسته به جایگاه متن، طیفِ گونه گونی از رمزگان های دالی، نمادین و فرهنگی را نشان می دهند. این پژوهش با روشِ توصیفی- تحلیلی انجام شده و بر آن است که به جای پرداختن به درون مایه ها و معنای کلی اثر، «معنا» را به واسطه ی ساختار نشانه های وابسته به یکدیگر و رمزگان ها به دست آورد. و این که چگونه رمزگان های مختلف در راستای بازنماییِ «تقابل و تشابه انسان و حیوان» فعّال می شوند.