هدف تحقیق شناسایی عوامل تکنولوژیک و دانشی موثر بر طراحی و جذب فناوری در مراکز دانش بنیان و صنایع تولیدی و بررسی تأثیر مدیریت دانش بر هر یک از این عوامل و انتقال موفق فناوری می باشد. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی از نوع همبستگی می باشد، همچنین از بعد روش گردآوری داده ها، از نوع تحقیق پیمایشی(میدانی)می باشد. در این تحقیق با استفاده از روش تصادفی ساده تعداد 151نفر از فعالان در عرصه انتقال فناوری به عنوان نمونه از بین 28گروه علمی وتحقیقی از 4دانشگاه و تعداد277 نفر نیز از بین 16 صنعت تولیدی بزرگ واقع در شهرک های صنعتی استان اصفهان انتخاب شدند.داده های تحقیق از طریق پرسشنامه گردآوری شد. برای روایی سنجی از روایی سازه و تحلیل عاملی تاییدی و برای پایایی سنجی از آلفای کرونباخ استفاده گردید. جهت بررسی روابط بین متغییرهای تحقیق و بررسی فرضیات از مدلسازی معادلات ساختاری باکمک نرم افزار spssوAmos استفاده شده است . در نتایج تحقیق مشخص گردید رابطه مثبت و معنی داری بین مدیریت دانش و انتقال موفق فناوری وجود دارد . مدیریت دانش تنها در مراکز دانش بنیان ، اثر مستقیم بر انتقال موفق فناوری دارد. همچنین مدیریت دانش بواسطه متغیرهای میانجیگر، توانمندی دانشی و توانمندی تکنولوژیک ، بیشترین تأثیر را بر جذب فناوری در صنایع تولیدی مورد مطالعه دارد درصورتی که در مراکز دانش بنیان تنها از طریق متغیر میانجیگر توانمندی دانشی بیشترین تأثیر را بر طراحی و انتقال موفق فناوری دارد.
امروزه، بسیاری از سازمان ها از جمله دفاتر خدمات گردشگری بر بسیاری از سیستم ها به منظور راه اندازی و
بقا کسب و کار خود در این محیط پیچیده ی رقابتی متکی هستند. هوش تجاری به عنوان سیستمی مطرح
است که به عنوان یک مزیت رقابتی و عامل حیاتی در موفقیت سازمان ها محسوب می شود. هوش تجاری،
با استفاده از یکپارچه کردن داده ها و اطلاعات سازمان امکان کنترل و رد یابی فرایندهای کلیدی سازمان را
برای مدیران فراهم کرده و مبنایی برای اخذ تصمیمات اثربخش می باشد. درمقاله حاضر پس از شناسایی
ابعاد، عوامل و مولفه های هوش تجاری، با استفاده از روشهای تحلیل آماری، به آزمون فرضیه ها و در
صورت پذیرش فرضیه با استفاده از آزمون همگنی واریانسِ نسبت به بررسی اختلافات معنی داری واریانس
عوامل پرداخته شده است. در صورت عدم معنی دار بودن اختلاف بین واریانس ها نیز، از آزمون دانکن
فازی به TOPSIS جهت دسته بندی و رتبه بندی عاملها استفاده گردیده و در نهایت با استفاده از تکنیک
رتبه بندی مولفه های هوش تجاری پرداخته شده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که دفاتر خدمات
گردشگری در کلیه ابعاد و عوامل از وضعیت قابل قبولی برخوردار بوده اند به طوری که عامل منابع انسانی
در بعد داخلی و مشتریان در بعد خارجی دارای بیشترین اهمیت هستند
عدم اتصال میان اجزای سیستم، پذیرش تکنولوژی را از طریق کاهش یا نبود ادراک مصرف کننده بالقوه و وضعیت چشم پوشی مرتبه دوم(چشم پوشی از چشم پوشی) به انحصار در می آورد. شرایط تاثیر معیوب یا شکست خوردن در استفاده، گسترش یا لجستیک های تکنولوژی، دیستکنیا نامیده می شود. دیستکنیا در همه جا حضور دارد و ریشه آن که در چشم پوشی مرتبه دوم است و به طور ضمنی بر فرصت کارآفرینانه دلالت دارد. کارآفرینی، شناسایی و کشف پتانسیل اقتصادی از طریق تغییر معانی ایجاد شده تولید وکنترل اقتصادی است که به طور استراتژیکی منابع اقتصادی را مجدداً از شیوه های موجود به شیوه های نوآور تعیین می کند. مدل پذیرش تکنولوژی، یک سازه نظری از رابطه میان ادراک استفاده کنندگان بالقوه و تمایلات رفتاری است که به پذیرش واقعی تکنولوژی منجر می شود. توجه مدل پذیرش تکنولوژی فرض یک تکنولوژی موجود و عملی یا سیستم تکنولوژیکی، سودمندی ادراک شده، سهولت استفاده ادراک شده که تمایل به استفاده را تعیین می کند، که به ترتیب پذیرش واقعی را تعدیل می کنند. این شروع راه حل های کارآفرینانه به عنوان گزینه ای برای وضعیت دیستکنیک است که براساس آن مدل پذیرش تکنولوژی عمل می کند. این مقاله به بررسی پدیده دیستکنیا، عمل کارآفرینانه که مدل پذیرش تکنولوژی را پیش بینی می کند و مکانیسم های کارآفرینانه که دیستکنیا علاج می یابد، می پردازد.
در این مقاله، ابتدا به تعریف کسب و کار الکترونیکی و مدل نوی آن به نام کسب و کارهای الکترونیکی پویا می پردازیم، سپس سطح بلوغ سازمانها برای ورود به این مدلهای کاری بررسی شده و به تحلیل اثر اینترنت بر بازارهای جدید و فعالیتهای خلق کننده ارزش در اینترنت می پردازیم و در نهایت مدلهای کسب و کار متنوع، حاصله از اینترنت را بیان خواهیم کرد.