فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۴۱ تا ۵۶۰ مورد از کل ۱۴٬۱۰۸ مورد.
حوزه های تخصصی:
روانشناسی و معرفت شناسی
منبع:
ارغنون ۱۳۷۹ شماره ۱۶
حوزه های تخصصی:
جسم، روح و نفس از دیدگاه امام محمد غزالی و توماس آکویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان شناسی یکی از مهمترین مباحث در مکاتب فلسفی ـ تربیتی است. هدف از انجام این پژوهش شناسایی وجوه تفاوت و همانندی جسم و روح و نفس از دیدگاه غزالی و آکویناس است. روش پژوهش، تجزیه و تحلیل نظری ـ مروری و کتابخانه ای بوده است. این دو اندیشور دارای وجوه تفاوت و همانندی در زمینه ی جسم و روح و نفسند که وجوه همانندی بیش از وجوه تفاوت بوده است. از نظر هر دو، وجود انسان صرفاً مادی نبوده و ترکیبی از جسم و روح است. جسم و روح لازم و ملزوم یکدیگرند. روح جاودانه، ملکوتی و عقلانی است. سرانجام روح در روز رستاخیز به بدن باز می گردد. جسم مادی و روح غیرمادی است. نفس اصالت دارد. عقل، غضب و شهوت مهمترین نیروهای باطنی نفس هستند. بین نفس و بدن رابطه ی مستقیم وجود دارد. اما غزالی برخلاف توماس، به آفرینش مرحله ای باور دارد. تقسیم بندی نفس از نگرگاه این دو اندیشور، متفاوت است. روح از نظر غزالی برخلاف توماس، ملکوتی و حیوانی است. غزالی برخلاف توماس شناخت نفس را لازمه ی تعالی می داند. ازین رو، وجوه اشتراک می تواند مقدمه ای برای طراحی یک مدل مشترک فلسفه ی تربیتی اسلام و مسیحیت قرار گیرد.
شیء فی نفسه از دیدگاه فیشته
حوزه های تخصصی:
وجود شیء فی نفسه به معنای جهان مستقل از ذهن و مسائل مرتبط به آن همواره یکی از مهمترین مسائل فلسفه به شمار می آمده است. به نظر بسیاری از متفکران، در طول تاریخ تفکر فلسفی، شیء فی نفسه از واقعیت برخوردار نیست. کانت از زاویه دیگری شیء فی نفسه را در نظر می گیرد. وی بیان می کند که متعلق آگاهی ما فقط پدیدارها هستند اما پدیدار بدون چیزی که این پدیدار، پدیدار آن باشد معنا ندارد. بنابراین لحاظ شیء فی نفسه برای ایجاد آگاهی ضروری است چرا که تجربه محصول شیء فی نفسه و فاهمه، هر دو، است. از طرف دیگر فیخته با صراحت، شیء فی نفسه را انکار می کند و فلسفه را بر «من» استوار می نماید. نکته ی مهم این است که اظهار می دارد کانت نیز منکر شیء فی نفسه است و درواقع فیخته باطن کلام کانت را ظاهر و حقیقت آن را مکشوف می کند. دلیل او بر این ادعا این است که شیء فی نفسه برای کانت صرفا یک فرض است نه چیزی بیشتر و فحوای نقد اول این است که منشأ واحد آگاهی عبارت است از «من استعلایی یا وقوف نفسانی اصلی». نویسنده در صدد بیان این مطلب است که هر چند فیخته ادله ی قابل توجه و قابل قبولی بر ادعای فوق اقامه می کند اما بررسی نقد اول کانت و نظام شناخت فیخته گواه فراروی فیخته از کانت است. هر چند این فراروی در ادامه مسیر کانتی است.
فلسفه و تدریس
محرک اول در نظر ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۱ شماره ۳۰
حوزه های تخصصی:
هدف از این مقاله تحقیق در خصوص نظر ارسطو در باب محرک اول یا خداست. ارسطو درکتاب مابعد الطبیعه خود درباره حکمت یا فلسفه اولى بحث و براى آن دو تعریف ذکر مىکند: 1- بحث درباره علل اولیه واقعیت 2- بحث درباره موجود بما هو موجود. این کتاب خود مشتمل به چهارده کتاب فرعى است. در کتاب آلفا علل اولیه را چهار تا مىداند: فاعلى، صورى، مادى، غایى. در کتاب لاندا، وارد بحث از محرک اول مىشود. قصد ارسطو تبیین وجود حرکتى است که سراسر عالم مادى را فراگرفته است و از این زاویه است که وارد بحث خدا مىشود. از نظر او، کل عالم کاروانى است که از قوه و نقص به سوى فعلیت و کمال روان است و محرک اول که فعلیت محض است، در رأس هرم هستى قرار گرفته و این قافله را به جذبه شوق به سوى خود مىکشاند. به تعبیر دیگر او علت غایى حرکت عالم است، نه علت فاعلى آن. ارسطو بعد از اثبات وجود محرک نامتحرک اول، آن را با خدا یکى مىداند و براى او صفات الهى مانند حیات و علم قائل مىشود و با این کار اصل اول فلسفى عالم را با اصل بنیادین دینى متحد مىسازد، بعد از آن که آن دو از هم جدا شده بودند.
فعل خداى ارسطو، فکر است و متعلق این فکر هم، تنها خود اوست. بنابراین او علم و عنایتى به جهان ندارد. او معبود هم نیست. همچنان که خالق هم نیست. زیرا ارسطو ماده و حرکت را ازلى مىداند.
جهان ارسطو غایتمند است، اما نه بدان معنا که موجودات آگاهانه به سوى غایت خویش روانند و نه بدان معنا که خدا، عالم را چنین قرار داده است. نفوذ و تأثیر خدا در عالم مانند نفوذ و تأثیرى است که شخصى ناآگاهانه، در شخصى دیگر دارد یا حتى مانند تأثیرى که یک مجسمه در طالب خود ایجاد مىکند. سخن آخر این که آراء ارسطو در باب خدا نه کافى است و نه حتى چندان منظم و مبوّب.
خدا و معناى زندگى نقد و بررسى مقاله (آیا هدف خداوند مى تواند سرچشمه معناى زندگى باشد؟)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
سهروردی و فرهنگ ایران باستان
حوزه های تخصصی:
نقش عصبیت در تاریخ از دیدگاه ابن خلدون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۵ شماره ۴۲
حوزه های تخصصی:
ابنخلدون، یکی از محدود مورخانی است که توانست دخالت دادن عقل و استدلال در تاریخ را از آن جنبه یاریگری چون جغرافیا به تأثیر اقلیمها بر زندگی بشر و ساختن تاریخ توجه کند. نظریه عصبیت در تاریخ و تأثیر روحی و روانی آن بر تشکیل حکومتها از جمله دستاوردهای مهم ابن خلدون است که توجه به آن برای پژوهشگران تاریخ جهت بررسی علل و عوامل ظهور و سقوط حکومتهایی که از متن قبایل بدوی برخاستهاند، اهمیت فراوانی دارد.
موضوع فلسفه اولی در نظام فلسفی ارسطو و فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
بنیادی ترین مساله متافیزیک ارسطو مساله هستی ( وجود ) است و این نکته مسلم است که مساله هستی یا وجود و هست یا موجود در همه مراحل گسترش فلسفیش برای ارسطو هر چند نه به یک نحو مطرح بوده است این مساله در متافیزیک به شکل گسترده و مشخص بیان می شود ارسطو در متافیزیک علم به موجود را به شیوه های مختلف بیان نموده و به مناسبت موضوعات متعدد و متنوعی نیز برای آن قرار داده است در اغاز کتاب چهارم مابعدالطبیعه را علم مطالعه موجود چونان موجود می داند و در بخشهای دیگر متافیزیک مابعدالطبیعه بعنوان علمی که با موجود الهی غیر متحرک – موجود مفارق سر وکار دارد وهمچنین بعنوان علمی که از بالاترین اصول و مبادی و علل اشیا بحث می کند توصیف شده است و در جایی دیگر بعنوان علم به جوهر یا جوهر نخستین است از این رو از دیرباز شارحان و مفسران ارسطو و ارسطوشناسان در تعیین موضوع مابعدالطبیعه دچار تعارض و مشکل بوده اند که در نهایت حاصل قرنها تفسیر رای ارسطو در باب موجود بما هو موجود به دو تفسیر مختلف انتولوژی و تئولوژی منتهی می شود تفسیر یونانیان به موجودات مفارق و تفسیر فیلسوفان مسلمان فارابی و ابن سینا به موجود مطلق که این دو تفسیر تا کنون نیز مطرح است این پژوهش نیز با گزارش و تحلیل این دو تفسیر به جهت تبیین تمایز فلسفه این دیار از فلسفه یونان در صدد مقایسه رای ارسطو و فارابی در این مساله است
درآمدی بر رویکرد جامعه شناختی دین در حوزه دین پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۲ شماره ۲۷
حوزه های تخصصی:
در حوزة مطالعات دینپژوهشی، رویکرد اجتماعی به دین، از این جهت اهمیت دارد که همواره جامعه بهصورت نظام اجتماعی با دین به مثابه نهاد اجتماعی، همسویی داشته است و دین را مجموعة عقاید، اخلاق و مقرراتی برشمردهاند که برای ادارة امور اجتماعی و پرورش انسانها ثمرهبخش باشد. این واقعیت همانا نگرش کارکرد گرایی دین به اجتماع را که به شناخت رابطة دین و انسانها و کارکردهای آن بهصورت پدیدة اجتماعی میانجامد تعیین میکند. بر این اساس، چارچوب نظری مقاله حاضر چنین است: بررسی تعاریف مفهومی دین و دستیابی به وجوه مشترک مفهومی مابه الاشتراک دینپژوهان، تحلیلی بر رویکردهای روانشناختی، کارکردگرایی اجتماعی از دین به منظور تأیید این فرضیه که در هدایت مردم به وسیلة آموزههای دینی و اصول راهبردی آن فراتر از انگیزههای مادی در روابط اجتماعی است و بر نوعی جهانبینی اتکا دارد که تکامل جوامع بشری را در رسیدن به علت حاکم بر جهان هستی و باور به خدا تقویت میکند.
فقه و عقل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۷۹ شماره ۱۵ و ۱۶
حوزه های تخصصی:
چیستی باور موجه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۸۱ شماره ۹
حوزه های تخصصی:
موضوع این مقاله تبیین ماهیت باور موجه است. از جمله قدیمیترین و شاید پرطرفدارترین نظریه در این باب نظریه مبناگروی است که بخش اول مقاله گلدمن به وارد آوردن ایراداتی بهگونهای خاص از این نظریه اختصاص دارد و استدلالهای گلدمن برای نظریه توجیه خود از دل همین ایرادات برمیخیزد. از نظر گلدمن باور موجه باوری است که محصول یک فرآیند شناختی قابل اعتماد باشد. اما حالتی را میتوان تصور کرد که فردی دلایل محکمی دارد که بنابر آنها مجموعهای از باورهایش محصول یک فرآیند شناختی غیرقابل اعتماد است درحالیکه فرآیند مذکور واقعاً قابل اعتماد است. در این حالت اینگونه باورها را بهطور شهودی موجه نمیدانیم ولی بنابر شکل ساده نظریه گلدمن باید آنها را موجه بدانیم؟ صورتبندی نهایی نظریه گلدمن در این مقاله شامل اصلاحیهای برای رفع این معضل است. نظریه توجیه گلدمن دارای دو ایراد اساسی است و خود وی نیز متذکر آنها میشود و سعی میکند پاسخی برای آنها فراهم آورد. ایراد اول نظریه گلدمن مسئله کلیت نام دارد؛ مسئله کلیت درخصوص ارائه معیاری برای انتخاب نوع فرآیند مربوط در مورد باور مورد بحث است. و ایراد دوم بهنام مسئله دامنه به این سؤال میپردازد که آیا قابل اعتماد بودن یک فرآیند تابعی از نسبت صدق - نرخ تولید باورهای صادق - در جهان واقعی است یا به عملکرد آن در جهانهای ممکن دیگر نیز وابسته است.
آنکه به نام بازرگان بود نه به صفت
منبع:
کیان ۱۳۷۳ شماره ۲۳
حوزه های تخصصی: